(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 21  مرداد 1389- شماره 19715

بدبخت واقعي
مقربان الهي
مهجوريت قرآن
حكمت هاي قرآني
رهايي از هواي نفس با روزه ماه رمضان
فلسفه حجاب و عفاف
غش در معامله



بدبخت واقعي

قال النبي(ص): ان الشقي حق الشقي من خرج منه هذاالشهر و لم يغفر ذنوبه.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: همانا بدبخت واقعي كسي است كه اين ماه را پشت سرگذارد و گناهانش آمرزيده نشود1.
1-ميزان الحكمه، ح 7458

 



مقربان الهي

روايت شده كه حضرت عيسي(ع) بر سه نفر گذشت كه رنگ پريده و لاغراندام بودند، به آنها گفت چه عارضه اي به شما رخ داده كه شما را اين طور مي بينم. گفتند: ترس از آتش. گفت بر خدا سزاوار است كه شما ترسايان را در امان خويش قرار دهد. از آنها گذشت به سه نفر ديگر رسيد و اينها را از آن سه نفر اول رنگ پريده تر و لاغراندام تر ديد. به اينها گفت چه شده، چرا اين گونه شده ايد؟
گفتند اشتياق به بهشت، ما را به اين حال درآورده است. گفت: بر خدا سزاوار است كه شما را به آرزوهايتان برساند. از اين سه نفر هم گذشت به سه نفر ديگر رسيد و اينها را از افراد قبلي نحيف تر و رنگ پريده تر ديد. اما صورتشان نوراني و درخشنده بود. از آنها پرسيد علت شادابي و شادماني شما چيست؟ گفتند: حب في الله. عيسي(ع) گفت: انتم المقربون انتم المقربون، شما مقرب خداييد، شما مقرب خداييد. 1

1-محجه البيضاء، ج 8، ص8

 



مهجوريت قرآن

پرسش:
اينكه گفته مي شود قرآن مهجور است و مورد شكايت پيامبر اعظم (ص) از امت خود در روز قيامت قرار مي گيرد چه شاخص هايي دارد و چگونه مي توان مهجوريت قرآن را در هر زمان شناخت و مورد ارزيابي قرار داد ؟
پاسخ:
در سوره فرقان آيه 30 آمده است: «و قال الرسول يارب ان قومي اتخذوا هذاالقرآن مهجورا» پيامبر (ص) عرضه داشت: «پروردگارا همانا قوم من قرآن را رها كردند».
در تفسير مجمع البيان ذيل همين آيه آمده است: منظور از رسول در اين آيه، محمد (ص) است: كه از قوم خود شكايت مي كند كه پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كرده و به دنبال شنيدن و فهميدن آن نيستند. معني صحيح «اتخذوا هذاالقرآن مهجورا» اين است كه «قرآن» را به مهجوريت گرفتند». در مهجور كردن قرآن، شخص به خانه قرآن قدم نمي گذارد، ولي در به مهجوريت گرفتن قرآن، فرد به ميهماني صاحب خانه اي فاضل و حكيم نايل شده است ولي به جاي توجه به ميزبان و استفاده از محضروي گرفتار نقش و نگار در و ديوار خانه و گل ها و... شده است.
در مهجور كردن قرآن، بيمار از آغاز به طبيب مراجعه نمي كند وبه سراغ قرآن كريم نمي آيد، در حالي كه در به مهجوريت گرفتن قرآن، بيمار به طبيب مراجعه كرده و داروهاي شفابخش وي را گرفته است ولي از آنها استفاده اي نمي كند تا به كام مرگ فرو مي رود. هم اكنون اگر به اوضاع بسياري از كشورهاي اسلامي نظر بيفكنيم مي بينيم قرآن در ميان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتي در آمده است. تنها الفاظش را با صداي بلند از دستگاههاي فرستنده پخش مي كنند و در كاشي كاري هاي مساجد به عنوان هنر معماري تعبيه شده، براي افتتاح خانه نو، يا حفظ مسافر و شفاي بيماران و حداكثر براي تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مي شود. بنابر اين با عنايت به اين مقدمه عوامل مهجوريت قرآن را در موارد ذيل مي توان برشمرد.
1- عدم تلاوت قرآن
در سوره مزمل آيه 4 آمده است «ورتل القرآن ترتيلا» قرآن را با دقت و تامل بخوانيد. شكي نيست كه تمامي مردم به قرآن دسترسي دارند، حتي روستاهايي كه امكانات جزيي ندارند اما كتاب روح بخش قرآن را دارند. با اين وجود كمتر مردمي را مي بينيم كه در برنامه زندگي خود به تلاوت قرآن مشغول باشند، رابطه قرآن نبايد قطع شود و هر مقدار كه مي شود، بايد انس گرفت چرا كه قرآن كريم مي فرمايد: «فاقرؤوا ماتيسر من القرآن» (مزمل - 20) آنچه براي شما ميسر است قرآن بخوانيد. امام صادق (ع) مي فرمايد: قرآن عهدنامه خدا بر مردم است. شايسته است كه انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه كند و هر روز پنجاه آيه بخواند. (اصول كافي، ج 2) ادامه دارد

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
فلسفه عبادات
پيرمرد دنياديده اي درحال حركت به سوي مسجد بود.
جواني لاابالي جلوي او را گرفت و با حالتي تمسخرآميز گفت:
حاج آقا به مسجد مي رويد؟
پيرمرد گفت: بله
جوان خنديد و گفت: هنوز انبار خدا از نماز و روزه شماها پر نشده است؟
پيرمرد خنديد و گفت: عبادت هاي همه عبادت كنندگان نه چيزي به خداوند متعال اضافه مي كند و نه چيزي از او كسر مي نمايد.
جوان: مگر براي خدا عبادت نمي كنيد؟
نمازگزار: براي رضاي خدا عبادت مي كنيم، رضاي خدا در اين است كه انسان به كمال برسد، راه رسيدن به كمال هم عبادت است(1) بنابراين، عبادات ما، راه رسيدن ما به كمال است!
جوان اندكي انديشيد و گفت: منظورت اين است كه كساني كه عبادت نمي كنند خودشان را از قراردادن در راه كمال و حركت به سوي مقصد بازمي دارند؟
پيرمرد گفت: آفرين! ماشاءالله هوش خوبي داري، عاقبت به خير بشوي درست و كامل مطلب را تحويل گرفته اي!
لحن جوان كمي عوض شد و اين بار محترمانه پرسيد: حاج آقا! روزه چگونه ما را به كمال نزديك مي كند؟
پيرمرد لبخندي زد و گفت: پسر خوبم! مگر نمي داني كه ورزشكاران براي اينكه در ميادين ورزشي در روز مسابقه پيروز شوند، تمرين هاي متعدد و سخت مي كنند؟
جوان گفت: چرا
پيرمرد گفت: وقتي انسان يك ماه تمرين كند كه از غذا و خوردني هاي حلال خود هروقت بخواهد استفاده نكند، اراده اي قوي پيدا مي كند و مي تواند بعداً از خوردني هاي حرام و كارهاي ناشايست هم خودداري كند. روزه تمرين براي تقويت اراده و استحكام صبر و بردباري است.(2) اين كار باعث مي شود كه روزه داران اراده اي قوي براي پايداري بر كارهاي حق، مقابله با باطل و صبوري در عرصه مصائب، مشكلات و گناهان داشته باشند.
جوان با حالت التماس گونه اي گفت:
حاج آقا! من مي خواستم شما را دست بيندازم اما شما با صبر و بردباري و متانت و اخلاق اسلامي و توضيح درست و كامل سؤالاتم مرا هدايت كرديد.(3) حالا بگو من چگونه مي توانم در راه كمال قرار بگيرم؟
پيرمرد گفت: در راه كمال هستي انشاءالله، بيا در اين مسير حركت كنيم!
جوان با شوق و ذوق گفت: چطور
پيرمرد اظهار داشت: بيا با هم به خانه خدا برويم، به او پناه ببريم، از او درخواست هدايت، كمك و ياري نمائيم. اين خانه، خانه اي است كه كسي از آن محروم بيرون نمي آيد بيا پسرم با هم به مسجد برويم(4) و...
از آن روز به بعد، اهالي محل جوان را مي ديدند كه به جاي اينكه سركوچه وقت گذراني كند، دنبال كار و كاسبي رفته و در هنگام اذان، در صف جماعت مسجد حاضر بود:
امر ما بر زاهدان متقي
دوري از عجب است و كبر و تك روي
امر ما بر نوجوانان شريف
عفت است و دوري از فعل سخيف
امر ما، امر گذشت و خوش دلي است
هركه غير از اين كند، از ما بري است(5)

1-ذاريات 56 2-بقره 183
3-فصلت 35-34 4-ذاريات 50
5-مثنوي گل روي خدا ص70

 



رهايي از هواي نفس با روزه ماه رمضان

كاظم محسني
رمضان ماه خودسازي است. در اين ماه به فضل و عنايت خاص الهي، شياطين به بند كشيده شده اند و فرصت خاصي براي خودسازي فراهم مي آيد. دوره كوتاه سي روزه ماه رمضان و شرايط استثنائي آن موجب مي شود تا بندگان ميهمان خدا باشند و از سفره بركات همه جانبه خداوند بهره برند. مائده الهي چنان گسترده است كه هر انساني مي تواند از آن سود برد. تنها زيانكاران هستند كه از اين سفره بهره اي نمي برند و بر سر سفره سي روزه الهي ماه رمضان حاضر نمي شوند.
ماه رمضان ويژگي هاي بسياري دارد كه هر يك از آن ها خود به تنهايي مي تواند ارزش اين روزها و شب ها را نسبت به ديگر زمان هاي سال دو چندان بيفزايد؛ شب ها و روزهايي كه به انسان قدرت مي بخشد تا خود را بيابد و در مسير كمالي خلافت الهي گام بردارد و تا دروازه هاي عبوديت مطلق پيش رود و مظهر ربوبيت الهي گردد.
نويسنده در مطلب حاضر بر آن است تا گزارش قرآن و تحليل آموزه هاي قرآني را از اين روزها و شب هاي خاص ارائه دهد. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
رمضان، فرصت استثنايي «شدن»
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، همه زمان ها و مكان ها يكسان نيستند؛ قرآن بر اين نكته تأكيد مي كند كه زمان ها و مكاني هاي خاصي وجود دارند كه براي انسان، شرايط استثنايي پديد مي آورند. اگر انسان ها اين زمان ها و مكان ها را بشناسند و از آن ها به درستي بهره گيرند، مي توانند ره صد ساله را يك شبه بپيمايند.
از نظر فلسفي، زمان به معناي طي مسافت بين قوه و فعل است. ارسطو بر اين باور بود كه زمان امري است عيني كه بستر حوادث عالم طبيعت است و ناشي از گردش دوري افلاك مي باشد. البته براساس نظريه مشهور حركت جوهري ملاصدراي شيرازي، فيلسوف عالي قدر اسلام، حركت در نهاد و جوهره عالم طبيعت رسوخ داشته و عالم طبع اساساً وجودي سيال است، و زمان نيز مقدار همين سيلان وجودي اشياء است كه بر حسب هر شيء متفاوت است. البته زماني كه در عرف مردم شايع است در واقع زمان حقيقي اشياء نبوده بلكه مقايسه و سنجش ميان اشياء مختلف زماني با يكديگر است. طبق نظر صدرالمتألهين، حركت و در نتيجه زمان، جزء ماهوي هيچيك از اشياء به خصوصه نبوده بلكه نحوه وجود همه اشياي عالم طبيعت است. از اين رو براي شناخت جوهر جسماني، تنها بيان سه بعد عمود بر هم يعني طول و عرض و عمق كافي نبوده بلكه بايد به بعد ديگر اين جوهر كه به نحوه وجود آن مربوط مي شود يعني امتداد زماني، به عنوان بعد چهارم نظر داشت.
به هر حال فلاسفه تفاوت معناداري ميان لحظات زمان با يك ديگر نمي بينند، هر چند كه نسبت به مكان هاي زمين تفاوت ها برجسته است ولي در زمان به نظر مي رسد كه هيچ گونه تفاوتي وجود ندارد. اما از نظر قرآني تفاوت زمان ها از هم بيش از تفاوت مكان ها از هم ديگر است. از اين رو در آموزه هاي قرآني بر سحرگاهان، بين الطلوعين، روزهاي جمعه و ماه رمضان به ويژه شب هاي قدر تأكيد شده است.
ماه رمضان كه خداوند در آياتي از جمله آيه 185 سوره بقره آن را ماه نزول قرآن دانسته است، يك زمان استثنايي است، چرا كه همه روزها و شب هاي آن شب هاي خاص است و مي بايست پاس داشته شود و در اين ميان شب قدر كه قرآن در آن به طور كامل بر قلب پيامبر(ص) نازل شده در آن قرار دارد. خداوند در آيه 3 سوره دخان و نيز آيات سوره قدر، شب قدر را شب مباركي مي داند كه قرآن در آن به طور كامل و به طور دفعي نازل شده است، چنان كه به يك معنا در همان شب قدر است كه وجود نوري حضرت پيامبر(ص) نيز بر زمين فرود آمده تا انسان ها را به سوي حق هدايت كرده و فرصت خلافت الهي را به آنان در بهترين وجه عنايت كند.
در همين شب هاي قدر ماه رمضان است كه فرشتگان و روح اعظم هرساله بر خليفه كل و حجت كامل الهي در زمين نازل مي شوند و مقدرات همه هستي رقم مي خورد.
از آن جايي كه در اين ماه، شياطين به بند كشيده مي شوند و اجازه ندارند تا چون ماه هاي ديگر انسان ها را وسوسه نمايند، فرصت استثنايي براي خودسازي و قرارگرفتن در مسير شدن هاي كمالي براي انسان فراهم مي شود. پيامبر اكرم(ص) درباره دربند شدن شياطين در اين ماه فرموده است: «با داخل شدن ماه رمضان دروازه هاي بهشت باز و دروازه هاي جهنم بسته و مرده شياطين به زنجير كشيده مي شوند» مرده به معناي عنادكنندگان، سركشان و حمله كنندگان است؛ و مقصود ازآن، همان سركش ترين و مهارگسيخته ترين شياطين مي باشد.
ماه تربيت نفس انساني
البته از آن جايي كه شياطين يكي از اسباب تحقق علت تام گمراهي بشر هستند نه تمام علت آن، بايد به اين نكته توجه داشت كه انسان از وسوسه هاي بيروني از سوي شياطين سركش و گستاخ رهايي مي يابد ولي از هواهاي نفساني خود رهايي ندارد، به ويژه آن كه در طول سال، خواسته هاي نفساني در جهت نادرست تربيت شده و با وسوسه هاي شيطاني در مسير گمراهي قرار گرفته است، بنابراين، در بند شدن شياطين فرصتي استثنايي است تا نفس را در مسير درست، تربيت كرده و خودسازي را بي هيچ مزاحمت بيروني ادامه دهيم.
همچنين بايد دانست كه هواهاي نفساني را بايد با رفتاري برخلاف خواسته هاي آن تربيت كرد. اين جاست كه نقش روزه به معناي خودداري و امساك از خوردن و آشاميدن و ديگر كارهاي حرام، در خودسازي خود را نشان مي دهد. اگر انسان در اين دوره سي روزه كوتاه مدت، خود را به درستي تربيت كند و خودسازي نمايد، در مسير تقواي الهي گام برداشته است و شرايط براي آينده او بهتر مي شود يعني زماني كه شياطين آزاد مي شوند و ماه رمضان به پايان مي رسد؛ چراكه در اين دوره سي روزه، خودسازي موجب مي شود تا به تعبير قرآن در مسير تقواي الهي گام بردارد و اميد دست يابي به تقواي اسمي فراهم آيد. به اين معنا كه انسان در اين دوره مي كوشد تا متقي شود نه آن كه متقي مي شود؛ ازاين رو خداوند تعبير به «لعلكم تتقون» مي كند (بقره، آيه 183) ولي پس از آن مي تواند با همين روند به تقواي اسمي يعني مقام متقي دست يابد.
بنابراين، انسان مي بايست توجه داشته باشد كه اگر شياطين در بند مي شوند ولي نفس درون چون تربيت نشده و از مقام نفس اماره (امركننده به بدي ها) به نفس لوامه (سرزنش كننده) و وجدان بيدار نرسيده است مي تواند آدمي را در همان ماه رمضان فريب دهد و به گناه و غفلت از خدا بكشاند. بنابراين انسان بايد با بهره گيري از شرايط روزه رمضاني، خود را بسازد و اجازه ندهد تا اين شيطان دروني يعني هواهاي نفساني وي را فريب دهد.
وقتي انسان در ماه رمضان گام هايي در مسير تقواي الهي برداشت و نفس را تا اندازه اي تربيت و رام كرد و او را به منزل نفس لوامه و سرزنش گر رساند، آن گاه پس از ماه رمضان مي تواند همين مسير را ادامه دهد و با آن كه شياطين آزاد شده اند خود را با روزه هاي مستحب و ذكر دايمي، از وسوسه هاي شيطاني حفظ كند. از اين رو پيامبر(ص) بر مواظبت بر روزه در ماه هاي ديگر تأكيد مي كند، چراكه شيطان در درون آدمي مي خزد و نفس سركش را دوباره بيدار مي كند: ان الشيطان ليجري من ابن آدم مجري الدم فضيقوا مجاريه بالجوع؛ شيطان در انسان جاري مي شود، همچون جريان خون. پس با گرسنگي، مجاري او را تنگ كنيد. (احياء علوم الدين، 1/347؛ المحجه البيضاء، 5/148، عوالي اللئالي،
1/273/97 و ص 325/66) آن حضرت (ص) همچنين فرموده است: احيوا قلوبكم بقله الضحك و قله الشبع، و طهروها بالجوع تصفو (تصف) و ترق؛ دل هاي خود را با كم خنديدن و كم خوردن، زنده كنيد و آن را با گرسنگي، پاك سازيد تا صاف و رقيق شود. (احياء علوم الدين، 3/129؛ المحجه البيضاء، 5/451)
ويژگي هاي روزه رمضان
روزه از احكام اختصاصي شريعت اسلام نيست، بلكه همه شرايع آسماني داراي احكامي چون نماز و روزه و انفاق به ديگران بودند. از اين رو خداوند بيان مي كند كه روزه چنان كه بر گذشتگان فرض و واجب بود، برشما نيز واجب شد تا شايد تقوا پيشه كنيد و متقي شويد. (بقره، آيه 381)
البته زمان روزه گرفتن درشرايع ديگر شايد متفاوت باشد؛ چنان كه از نظر مقدار وجوب زمان امساك و يا چيزهايي كه مي بايست از آن امساك و خودداري شود نيز متفاوت است.
از آن جايي كه مردم مدينه با يهوديان درتماس و ارتباط دايم بودند از روزه هاي آنان آگاهي داشتند. هنگامي كه حكم واجب روزه رسيد، خداوند حكم كرد كه بر شما نيز همانند ديگر امت ها و ملت ها روزه واجب شد. مسلمانان اين گونه گمان بردند كه در انجام طريقت امساك و روزه گرفتن نيز بايد از اهل كتاب تقليد كنند.
به سخن ديگر، پيش از آنكه قوانين جزيي روزه وارد شود مردم براساس همان قوانين شرايع ديگر اقدام به روزه مي كردند و در طول شبانه روز تنها يك بار افطار مي كردند و زناشويي در شب را حرام مي دانستند؛ ولي پس از آن، قوانين اسلامي وارد شد و تغييراتي درشمار روزها و زمان و نحوه روزه گرفتن داده شد. از جمله اين تغييرات مي توان به وجوب روزه و خودداري از خوردن و آشاميدن از زمان فجر تا شب هنگام و جواز زناشويي در شب اشاره كرد.
روزه در شريعت اسلام درماه رمضان واجب شد؛ چرا كه ماه نزول قرآن است. خداوند در آيه 581 سوره بقره ماه رمضان را ماه خاصي برمي شمارد، كه در آن نشانه هاي روشني براي هدايت وجود دارد، چنان كه ماه فرقان نيز مي باشد و انسان هايي كه مي خواهند راه رستگاري را بپيمايند و متقي شوند از غير ايشان بازشناخته مي شوند. درقرآني كه در اين ماه فرو فرستاده شده نيز ويژگي هاي هدايت عمومي مردم، دلايل روشن هدايت عمومي و جدايي حق از باطل و راه راست از راه گمراهي وجود دارد.
دراين ماه فرصت استثنايي براي دعا و نيايش فراهم مي آيد و خداوند به بندگان، عنايت خاص و ويژه اي مبذول مي دارد و دعاهاي ايشان را پاسخ مي گويد. از اين رو ماه رمضان را ماه استجابت دعا نيز دانسته اند چنان كه خداوند به صراحت در آيه 681 سوره بقره به اين امر اشاره مي كند. امام حسن(ع) دراين باره مي فرمايد: ان لكل صائم عند فطوره دعوه مستجابه فاذا كان اول لقمه فقل: بسم الله اللهم يا واسع المغفره اغفرلي؛ هر روزه داري هنگام افطار يك دعاي اجابت شده دارد. پس در اولين لقمه افطار بگو: به نام خدا، اي خدايي كه آمرزش تو فراگير و وسيع است، مرا ببخش. (اقبال الاعمال، ص611)
هدايت و رشد در ماه رمضان
هم چنين ماه رمضان، ماه دست يابي به هدايت رشدي است. هدايت رشدي همان چيزي است كه حضرت موسي (ع) بنابر اين آيات سوره كهف، سفر سخت و دشوار خويش را تا مجمع البحرين براي ديدن عالم رباني و دست يابي به علم لدني كه از آن به علم رشدي تعبير مي كند، آغاز مي كند. بنابر اين، مي توان گفت كساني كه مي خواهند سفر رشدي خويش را انجام دهند و به علم لدني دست يابند مي توانند از زمان ماه رمضان براي اين سفر رشدي بهره برند، چرا كه خداوند ماه رمضان را ماهي مي داند كه در آن احتمال دست يابي به علم لدني و رشدي فراهم است.
خداوند به سبب جايگاه خاص روزه هاي ماه رمضان فرمان مي دهد تا به هر طريقي شده انسان ها اين ماه را درك كنند و از فوايد و آثار آن بهره مند شوند. امام حسن (ع) مي فرمايد: ان الله جعل شهر رمضان مضمار الخلقه، فيستبقون فيه بطاعته الي مرضاته؛ به درستي كه خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه خلق خود ساخته تا به وسيله طاعتش به رضاي او سبقت گيرند. (تحف العقول، ص 932)
در اين ماه دل هاي مرده با باران رحمت الهي هم چون زمين كه از باران بهاري بهره مند مي شود و رستاخيز دارد، زنده مي شود. از اين رو امام محمدباقر(ع) در وصف بهاري بودن ماه رمضان مي فرمايد: لكل شيء ربيع، و ربيع القرآن شهر رمضان؛ هر چيزي بهاري دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.(كافي، ج2، ص 036)
امام سجاد(ع) در نيايشي كه در صحيفه سجاديه نقل شده، به توصيف ماه رمضان و روزه هاي آن مي پردازد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: اللهم و انت جعلت من صفايا تلك الوظائف و خصائص تلك الفروض شهر رمضان الذي اختصصته من سائر الشهور و تخيرته من جميع الازمنه و الدهور و اثرته علي كل اوقات السنه بما انزلت فيه من القرآن و النور و ضاعفت فيه من الايمان و فرضت فيه من الصيام و رغبت فيه من القيام و اجللت فيه من ليله القدر التي هي خير من الف شهر؛ بار خدايا! تو از كارهاي برگزيده و واجبات مخصوص، ماه رمضان را قرار داده اي؛ همان ماهي كه آن را از همه ماهها اختصاص داده و بر همه زمانها و روزگارها برتري داده و بر همه وقتهاي سال برگزيده اي به سبب قرآن و نوري كه (قرآني كه نور و روشنايي از ضلالت و گمراهي است) در آن فرو فرستادي و به سبب آن كه ايمان را در آن ماه چندين برابر نمودي (از بسياري عبادت و بندگي در آن، آن را كامل گردانيدي) و روزه را در آن واجب و برپا شدن (براي عبادت) را در آن ترغيب نمودي و شب قدر را كه از هزار ماه بهتر است در آن بزرگ گردانيدي.
آن حضرت در ادامه مي فرمايد: (ع): ثم اثرتنا به علي سائر الامم، و اصطفيتنا بفضله دون اهل الملل، فصمنا بامرك نهاره، و قمنا بعونك ليله، متعرضين بصيامه و قيامه لما عرضتنا له من رحمتك، و تسببنا اليه من مثوبتك و أنت الملي بمارغب فيه اليك، الجواد بما سئلت من فضلك، القريب الي من حاول قربك؛ سپس ما را به وسيله آن ماه بر همه امتها برگزيدي و به فضل و برتري آن، ما را بر ملتها و كيشها برتري دادي (اين بيان صريح و آشكار است در اين كه ماه رمضان از خصايص پيروان دين اسلام است، چنان كه در شرح جمله سوم از دعاي چهل و چهارم به آن اشاره شد) پس به فرمان تو روزش را روزه داشتيم و به ياري تو شبش را (براي بندگي) برخاستيم در حالي كه روزه داشتن و برخاستن آن خود را براي رحمتت كه ما را بر آن خواسته اي در آورديم و آن را وسيله پاداش تو گردانيديم و تو به آنچه از درگاهت خواسته شود توانايي، به آنچه از فضل و احسانت درخواست گردد بخشنده اي، به كسي كه قصد تقرب به (رحمت) تو كند نزديكي.
حضرت زهرا (س) روزه هاي ماه رمضان را عامل دست يابي به اخلاص مي داند و مي فرمايد: جعل الله ... الزكاه تزكيه للنفس و نماء في الرزق، و الصيام تثبيتا للاخلاص؛ خداي تعالي زكات را مايه پاكي جان و فزوني روزي، و روزه را براي پابرجايي اخلاق قرارداد. (احتجاج طبرسي ج 1، ص 852)
و در جايي ديگر درباره چگونگي دست يابي به اخلاص در ماه رمضان مي فرمايد: ما يصنع الصائم بصيام اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه؛ اگر روزه ، زبان و گوش و چشم و دست و پاي روزه دار را از ارتكاب اعمال ناپسند حفظ نكند، روزه را مي خواهد چه كند و به چه دردش مي خورد. (مستدرك الوسائل، ج 7، ص 663)

 



فلسفه حجاب و عفاف

فرزانه تاجيك
اسلام در نگاه دقيق خود براي حفظ حريم عفت عمومي، جلوگيري از شيوع فحشا و فساد، كنترل غريزه شهوت، پيشگيري از هدر رفتن انرژي ها و ركود بازار اقتصادي و علمي، ارزش نهادن به كرامت انساني زن كه يك دوم نيروي انساني جامعه است و جلوگيري از نگاه جنسيتي و ابزاري مرد به زن، جلوگيري از فروپاشي خانواده ها و ايجاد نسل بي پايه و اساس، ايجاد آرامش رواني در سطح جامعه و در يك جمله «آزادي واقعي زن از قيد هوسها» مسئله حجاب را مطرح كرد و چه جاهلانه است كه بشر امروز براي به اصطلاح ارج نهادن به حريم الهي اين موجود مقدس شعار برداشتن محدوديت زن يعني حجاب را سرداده و براي پر كردن هوس هاي آلوده و جيب هاي سرمايه داري از جسم لطيف و دستان ظريف اين آينه جمال الهي، او را بازيچه افكار سودمحور خود قرارداده است. نويسنده كوشيده است در زمينه فلسفه حجاب نكاتي را مطرح نمايد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال اين كلمه، بيشتر به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده، وسيله پوشش است، ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.
حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بعد ايجابي و سلبي است. بعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و اين دو بعد بايد در كنار يكديگر باشد تا حجاب اسلامي محقق شود؛ گاهي ممكن است بعد اول باشد، ولي بعد دوم نباشد، در اين صورت نمي توان گفت كه حجاب اسلامي محقق شده است.
اگر به معناي عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب مي تواند اقسام و انواع متفاوتي داشته باشد. يك نوع آن حجاب ذهني، فكري و روحي است؛ مثلا اعتقاد به معارف اسلامي، مانند توحيد و نبوت، از مصاديق حجاب ذهني، فكري و روحي صحيح است كه مي تواند از لغزش ها و گناه هاي روحي و فكري، مثل كفر و شرك جلوگيري نمايد.
علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب كه در رفتار خارجي انسان تجلي مي كند، نام پرده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه.
هدف اصلي تشريع احكام در اسلام، قرب به خداوند است كه به وسيله تزكيه نفس و تقوا به دست مي آيد.
(ان اكرمكم عندالله اتقاكم) حجرات؛13 (بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.
تساوي زن و مرد يا تفاوت از نگاه اسلام
براساس آيات زيادي از جمله سوره مباركه احزاب و آيه 35، حجرات 13، نحل 97، روم 21، قصص 7 و آل عمران 45، خمير مايه زن و مرد يكي است و رسيدن به مراتب كمالي براي هر دو ميسر است اما تفاوت هاي جسمي، رواني و احساسي و از نظر تكويني و تشريعي بين اين دو موجود، منشاء تفاوتهاي حقوقي و اجتماعي شده است هرچند در بسياري از موارد حقوقي و اجتماعي بين اين دو تساوي و بلكه ارحجيت زن حاكم است.
يكي از تفاوت هاي قراردادي و اجتماعي زن و مرد،حجاب به معناي اصطلاحي و عرفي آن است كه اسلام حضور اجتماعي زن را نسبت به مرد با پوشش بيشتري مقيد كرده است. نكته ظريف اين كه حجاب هرگز به معناي محدوديت زن نيست؛ فلسفه اصلي حكم حجاب، ورود به عرصه اجتماع است و اين همان آزاد كردن زن است نه حصر و محدود كردن او، در اين صورت است كه نگاه مرد به زن ديگر نگاه جنسيتي نخواهد بود و لذا حجاب يعني تغيير نگاه مرد به زن، براي ورود زن به عرصه فعاليت هاي اجتماعي با پوشش مناسب و غير تحريك كننده.
تاريخچه حجاب
با رجوع به تاريخ و كتب تاريخي، روشن مي شود مساله حجاب، ويژه جامعه اسلامي نبوده و حتي در جوامع پيشين، اين مساله، جدي بوده چه برسد به جوامع ديني يهوديت، مسيحيت كه بخشي از دستورات ديني آنها براي موضوع تاكيد كرده است.
دراين زمينه شهيد مطهري دركتاب حجاب اين مساله را در قوم يهود، ايران باستان، جاهليت عرب و هند بررسي مي كند. اسدالله محمدي نيا نيز دركتاب «بهشت جوانان» به تاريخچه حجاب در آسيا،آفريقا، آمريكا، اقيانوسيه، هند و عربستان،يونان و روم، چين ، بابل؛ مردم غيرمتمدن ، مي پردازد و آمارهاي جالبي ارائه مي دهد مرحوم علامه طباطبايي نيز ذيل آيات شريفه 228 تا 242 بقره و 190تا 199 آل عمران و 2 تا 6 و 11 تا 35 سوره نساء بحث مبسوطي پيرامون اين تاريخچه دارد.
نكته مهمي كه در بخش تاريخچه حجاب قابل ذكر است اينكه اين گرايش عمومي جوامع متمدن و غيرمتمدن، ديني و غير ديني به مساله حجاب برخي را بر آن داشته كه فطري بودن حجاب را مطرح سازند كه آموزه هاي ديني ما نيز مويد اين تفكر است.
فلسفه حجاب
الف) آرامش رواني: پر واضح است ازجمله غرايز بشر كه در طول تاريخ سبب فتنه ها، جنگ ها، تنش هاي عصبي، ناهنجاري هاي رفتاري و هزاران بلاي ديگر شده و مي شود و اكنون نيز ابزار تحميل فرهنگ و سياست و رشد مصرف گرايي و تسلط بيگانگان است.غريزه جنسي است كه عامل گسترش و تهييج آن طبق قانون خلقت دروجود زن بيشتر قرارداده شده وحجاب روشي است براي جلوگيري از طغيان اين غريزه و آرامش روحي افراد جامعه.
ب) رشد معنويت: بي ترديد زني كه دام بي حجابي افتد و تمام وقت خود را صرف آرايش ومدگرايي كند فرصتي براي ارتقاي روحي و معنوي خود نمي يابد. به علاوه بي حجابي سبب افول معنويت كلي در سطح جامعه مي شود. در مقابل، زن مومن با حجاب ، هر رفتاري را به جا بروز مي دهد و ضمن آن كه كانون خانواده را با مهر و زيبايي خويش، معطر مي كند درجامعه نيز عنصري فعال انسان ساز و مربي اخلاق و خوبي ها مي شود.
ج) استحكام خانواده: وقتي راه رسيدن به هوس ها براي جوانان در عرصه خيابان -ها و پاساژها باز باشد روشن است كسي به فكر تشكيل خانواده و قبول مسئوليت استكمالي خانواده نمي افتد چنانكه آمارهاي ميداني در غرب حكايت از اين مهم دارد. اين در حالي است كه با كنترل غريزه هاي جنسي با روش هاي معقول و كارآمد و سالم، بشريت بشر، نسل به نسل ادامه مي يابد و مادران فهيم، فرزنداني برومند تحويل جامعه مي دهند و ازدواج، عبادتي مقدس و انسان ساز شناخته مي شود.
د) سلامت اقتصادي و علمي: روشن است در مراكز علمي و اقتصادي حجاب مانع هدر رفتن انرژي هايي مي شود كه بايد در رشد علمي و اقثتصادي مصرف شوند.
ه) مانع فرزندان نامشروع و بي سرپرست: از جمله معضلات امروزي جوامع بشري در غرب كه تبعات سنگين اقتصادي، اجتماعي، حقوقي در پي داشته وجودفرزندان نامشروع و بي سرپرست است كه يقينا يكي از علل بروز آن نبود حريم خاص بين زن و مرد و روابط اجتماعي غرب است و اين مهم بار سنگيني را بر حاكميت تحميل مي كند جداي از تبعات اجتماعي و اخلاقي آن.
و) جلوگيري از سوءاستفاده استعمارگران
از نظر سياسي: يك زن با حجاب به قول يكي از بزرگان، مسجدي متحرك است كه پشت نقاب حجاب بر حفظ باورهاي ديني خود و فرهنگ ديني اسلام و جلوگيري از سوءاستفاده قدرت هاي استعمارگر اصرار مي ورزد.
ز) حفظ عزت و كرامت زن و جلوگيري از آزار سوء استفاده از شخصيت وي: شايد اين قسم مهمترين فلسفه حجاب باشد چنانكه درسوره احزاب 59 مي فرمايد: «يا ايها النبي قل لازواجك وبناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيهن ذلك ادني آن يعرفن فلا يوذين و كان الله غفورا رحيماً» اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو:«جلبابها ]روسري ها بلند[خود را برخويش فروافكنند. اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ ( و اگر تاكنون خطا و كوتاهي از آنها سرزده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
به قول ويل دورانت:«زن وقتي زنده است كه معشوق باشد وتوجه به او مايه حمايت اوست». اين نيازعاطفي و رواني سبب مي شود كه زن به اصطلاح قرآن، به تبرج و آرايش ميل بيشتري داشته باشد. حال اگر اين ميل رواني از مجراي حقيقي خود يعني حريم خصوصي خانواده به عرصه اجتماع كشيده شود طبعا نگاه حيواني و جنسي مردان را به خود جلب خواهد كرد و اينجاست كه به جاي حفظ كرامت و ارزش حقيقي زن- يعني يك انسان- وي اسير هوس هاي زودگذر و آزار مردان خواهد شد.

 



غش در معامله

علي شريفي
نگاه اسلام به حيات فردي و اجتماعي نگاهي بلند و عالي است. از اين رو وظيفه انسان را در زمين آباداني معرفي مي كند تا از اين طريق در نقش خلافت الهي وظيفه خود را انجام دهد. بنابراين به تجارت و اموري ديگر به اين عنوان توجه دارد كه در تحقق اين اهداف عالي مي تواند نقشي ايفا كند. پس هر چه قدر ارزش مادي تجارت زياد باشد، تا وقتي اهداف معنوي اش مورد توجه نباشد و به اجتماع و اخلاق و مصالح عموم زيان رساند، از نظر اسلام بي ارزش است. بدين سبب، تحصيل مال از راه ربا، احتكار، غش در معامله، كم فروشي، بي انصافي، دروغ و امثال آن كه موجب ركود چرخهاي اقتصادي است، در اسلام ممنوع است؛ چرا كه اقتصاد به عنوان قوام جامعه بايد موجبات تعالي فرد و جامعه شود نه آن كه انسان و جامعه را به بند كشد.
هر چند كه در قرآن از واژه غش استفاده نشده، ولي در همين آيات قرآني كلياتي وجود دارد كه امامان(ع) به عنوان راسخون در علم تأويل كتاب الهي، از آن احكامي را درباره غش استنباط كرده اند. از امام صادق(ع) روايت است كه: نهي النبي(ص) أن يشاب اللبن بالماء للبيع؛ پيامبر(ص) از آميختن شير با آب، براي فروش نهي فرمود. (تهذيب، شيخ طوسي، ج7، ص 13)
غش به اين است كه صاحب كالا جنس معيوب خود را به عنوان سالم عرضه كند و به نوعي مشتري را فريب دهد. تأثير سوء اين رفتار اقتصادي در از ميان بردن سرمايه اعتماد اجتماعي و عمومي جامعه تا آن جايي است كه پيامبر(ص) اهل غش را بيرون از دايره اسلام و مسلمين برمي شمارد و در روايتي مي فرمايد: كسي كه با غش و فريب با مسلمانان رفتار كند مسلمان نيست. (وسائل الشيعه ج7 ص 279)
امام صادق(ع) فروش كالا در سايه و تاريكي را نيز مصداق غش دانسته و مي فرمايد: «ان البيع في الظلال غش و الغش لايحل» خريد و فروش در سايه و تاريكي كه جنس در آن به خوبي ديده نمي شود از مصاديق غش است و غش نيز حلال نيست.
پيغمبر اكرم(ص) هم چنين فرمود: از ما نيست كسي كه در معامله با مسلمانان غش كند، خداوند بركت روزي او را مي برد و راه معاش او را مي بندد و او را به خودش واگذار مي كند.
از نظر اسلام همه اشكال غش، حرام است. از جمله آنها مي توان به مخلوط كردن جنس خوب با جنس بد يا با چيز ديگر اشاره كرد. مثل برنج طارم و خزر و ندا را مخلوط كردن و به جاي جنس خوب يعني طارم درجه يك به مصرف كننده بفروشند. يا اين كه جنس را به صورت جنس ديگر وانمود كند و يا صورت ظاهري خوبي را به جنس بدهد و يا عيب جنس را مخفي دارد، اين در حالي است كه مشتري به فروشنده اعتماد دارد كه عيب جنس را از او مخفي نمي دارد.
بنابراين از آن جايي كه غش موجب سلب اعتماد عمومي از جامعه است، يكي از گناهان بزرگ اجتماعي است كه قوام و سرمايه هاي بزرگ اجتماع يعني سرمايه اعتماد عمومي را به غارت مي برد. اين مسئله درباره زر و طلا كه مبناي اقتصاد جوامع بشري است سخت تر است؛ چون اگر در زر و طلا غش راه يابد ديگر نمي توان اميد به

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14