(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 26 مرداد 1389- شماره 19719
PDF نسخه

طعم آفتاب
خشت اول
اتاق انتظار
برداشت دوم
طنز سوم
يادداشت سوم
بوي بارون
گردش گودري



طعم آفتاب

مولاي من محبتي كه به تو دارم شفيع من است، مي خوانمت
آقاي من به زباني كه گناه لالش كرده و
با دلي كه جنايت به هلاكتش كشانده... مي خوانمت محبوب من هراسان و خواهان و اميدوار و ترسان... اگر از من بگذري، بهترين مهرورزي و اگر عذابم كني ستم نكرده اي...

بخشي از دعاي ابوحمزه ثمالي

 



خشت اول

همنشيني فرصت و غفلت
رسول مكرم(ص) در خطبه پاياني شعبان فرمودند كه «شهر دعيتم فيه الي ضيافه اللّه»؛ اين يك ماهي است كه شما در اين ماه دعوت شده ايد به ميهماني الهي. خود اين جمله در خور تدبر و تأمل است؛ دعوت به ميهماني الهي. اجبار نكردند كه همه افراد از اين ميهماني استفاده كنند؛ نه، فريضه قرار داده اند؛ اما تحت اختيار خود ماست كه از اين ميهماني استفاده بكنيم يا نكنيم. بعضي هستند كه در اين ميهماني عظيم اصلاً فرصت اين را پيدا نمي كنند كه به اين دعوتنامه توجه كنند. غفلت آنها، فرورفتگي آنها در كار ماديت و دنياي مادي به قدري است كه آمدن و رفتن ماه رمضان را نمي فهمند. مثل همين كه كسي را براي يك ميهماني بسيار با شكوه و پرخير و بركتي دعوت كنند و او فرصت نكند؛ غفلت كند از اينكه كارت دعوت را حتّي نگاه كند. اينها كه دستشان به كلي خالي مي ماند. بعضي مي فهمند اين ميهماني هست، اما به اين ميهماني نمي روند. كساني كه خداي متعال به آنها لطف نكرده است و توفيق نداده كه با اينكه عذري ندارند، روزه را نمي گيرند يا از تلاوت قرآن يا از دعاهاي ماه رمضان محروم مي مانند، آنها همين افراد هستند. كساني هستند كه وارد اين ميهماني نمي شوند، نمي آيند به اين ميهماني؛ حساب اينها روشن است.
¤
رياضتي كه در ميهماني اين ماه وجود دارد - كه رياضت روزه و گرسنگي كشيدن است - شايد بزرگترين دستاورد اين ضيافت الهي است. بركاتي كه روزه براي انسان دارد، به قدري اين بركات از لحاظ معنوي و ايجاد نورانيت در دل انسان زياد است كه شايد بشود گفت بزرگترين بركات اين ماه همين روزه است. روزه را بعضي مي گيرند؛ پس اينها وارد ضيافت شده اند و بهره ي از اين ضيافت را هم گرفته اند. ليكن علاوه بر روزه گرفتن - كه رياضت معنوي اين ماه مبارك است - اينها آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلي تأمين مي كنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. با حالت روزه داري يا حالت نورانيت ناشي از روزه داري، در شب ها و نيمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت ديگري و معناي ديگري دارد. چيزي كه انسان در چنين تلاوتي از قرآن فرا مي گيرد، در حال متعارف و معمول نمي تواند به چنين تلاوتي دسترسي پيدا كند؛ آنها از اين هم بهره مي برند. علاوه بر اينها، از مكالمه با خداي متعال و مخاطبه با خدا، راز و نياز كردن، دل خود را و اسرار درون خود را براي خدا به زبان آوردن هم بهره برداري مي كنند؛ يعني همين دعاها. اين دعاي ابي حمزه ثمالي، اين دعاهاي روزها، اين دعاهاي شب ها و سحرها، اينها حرف زدن با خداست، خواستن از خداست، نزديك كردن دل به ساحت حريم عزت الهي است...
¤
در همان روايت خطبه پيامبر اعظم، اميرالمؤمنين (ع) سؤال مي كند از پيغمبر كه در اين ماه كدام عمل بافضيلت تر است. در جواب مي فرمايند: «الورع عن محارم اللّه». اجتناب از گناهان و از محارم الهي، بر كارهاي اثباتي و ايجابي مقدم است؛ جلوگيري از آلودگي و زنگار روح و دل است. اين افراد از گناه هم اجتناب مي كنند. پس هم روزه داري است، هم تلاوت است، هم دعا و ذكر است، هم دوري از گناهان است. اين مجموعه، انسان را از لحاظ اخلاق و رفتار هم به آن چيزي كه مورد نظر اسلام است، نزديك مي كند
¤
اما درباره استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزش ها؛ چه گناهان كوچك، چه گناهان بزرگ. اين خيلي مهم است كه در اين ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاك كنيم؛ خودمان را از آلودگي ها مصفا كنيم، شستشو بدهيم؛ و اين با استغفار امكان پذير است. لذا در روايات متعددي دارد كه بهترين دعاها يا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار. براي همه هم استغفار هست. پيغمبر اكرم هم - آن انسان والا - استغفار مي كرد. حالا استغفار امثال ما از نوعي از گناهان است؛ اين گناهان متعارف و معمولي و گرايش هاي حيواني در وجود ما و همين گناهان به تعبيري مي گوئيم گناهان چارواداري؛ گناه هاي آشكار و واضح. بعضي ها استغفارشان از چنين گناهاني نيست؛ از ترك اولي است. بعضي ترك اولي هم نمي كنند؛ اما استغفار مي كنند، كه اين استغفار از قصور ذاتي و طبيعي انسان ممكن در قبال عظمت ذات مقدس پروردگار است؛ استغفار از عدم معرفت كامل، كه اين مال اولياء و مال بزرگان است.
فايده بزرگ استغفار اين است كه ما را از غفلت نسبت به خود خارج مي كند. ما گاهي در مورد خودمان دچار اشتباه مي شويم. وقتي به فكر استغفار مي افتيم، گناهان، خطاها، خيره سري ها، پيروي از هواي نفس كه كرديم، تجاوز از حدود كه انجام داديم، ظلمي كه به نفس خودمان كرديم، ظلمي كه به ديگران كرديم، جلوي چشم ما زنده مي شود و به يادمان مي آيد كه چه كرده ايم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نمي شويم. اولين فايده استغفار اين است. بعد هم خداي متعال وعده فرموده است كه آن كسي كه استغفار كند، يعني به عنوان يك دعاي حقيقي از خداي متعال حقيقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشيمان باشد، «لوجد اللّه توّاباً رحيما»؛ خداي متعال توبه پذير است. اين استغفار، بازگشت به سوي پروردگار است؛ پشت كردن به خطاها و گناهان است و خداوند مي پذيرد؛ اگر استغفار، استغفار حقيقي باشد.
¤
توجه كنيد كه همين طور آدم به زبان بگويد: استغفراللّه، استغفراللّه، استغفراللّه، اما حواسش اين طرف و آن طرف باشد، اين فايده اي ندارد؛ اين استغفار نيست. استغفار يك دعاست، يك خواستن است؛ بايد انسان حقيقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهي و گذشت پروردگار را بطلبد: من اين گناه را كرده ام؛ پروردگارا! به من رحم كن، از اين گناه من بگذر. اينطور استغفار كردني نسبت به هر يك از گناهان، مسلماً غفران الهي را پشت سر خواهد داشت؛ خداي متعال اين باب را باز فرموده است.
¤
البته در دين مقدس اسلام، اقرار به گناه پيش ديگران ممنوع است. اينكه در بعضي از اديان هست كه بروند توي عبادتگاه ها، پيش روحاني، كشيش، بنشينند، اعتراف به گناه كنند، اين در اسلام نيست و چنين چيزي ممنوع است. پرده دري نسبت به خود و افشاي اسرار دروني خود و گناهان خود پيش ديگران، ممنوع است؛ هيچ فايده اي هم ندارد... حتّي پيغمبر هم نمي تواند گناه را ببخشد. «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفراللّه و استغفر لهم الرّسول لوجد اللّه توّابا رحيما»؛ وقتي گناهي انجام دادند، ظلم به نفس كردند، اگر بيايند پيش تو كه پيغمبر هستي، از خداي متعال طلب مغفرت و طلب
بخشش كنند و تو هم براي آنها طلب بخشش كني،
خداوند توبه آنها را مي پذيرد. يعني پيغمبر
براي آنها طلب بخشش مي كند؛ خود پيغمبر
نمي تواند گناه را ببخشد؛ گناه را فقط
خداي متعال بايد ببخشد.

 



اتاق انتظار

تيك تاك
سيد محمدعماد اعرابي - در اتاق نشسته ام و چشمانم را دوخته ام به يك ساعت عقربه اي كه ثانيه شمار تيك تيك كنان مسير هميشگي اش را مي پيمايد و دوباره از اول شروع مي كند. راستي! چقدر از اين تيك تيك ها بايد بشنويم تا شما بيايي!؟ چند دور بايد بزند اين ثانيه شمار بيچاره!؟ ثانيه شمار كه سهل است، بعد از اين همه سال ديگر عقربه كوچك هم به سرگيجه افتاده! اين را ديشب خودش به من گفت وقتي همه خواب بودند و ماشين هاي خيابان هم راحتمان گذاشته بودند. سر صحبت را خودش تيك تيك كنان باز كرد و من هم سكوت كردم تا هر چه مي خواهد بگويد. به اندازه هزار سال حرف داشت اما حيف كه من گنجايش اين همه را نداشتم.
از خودش گفت كه چند سال است اين مسير را دربست مي رود و بين راهي هم سوار نمي كند. از اصل و نسبشان گفت كه همه جد اندر جد در اين كار بودند و خلاصه كتاب تاريخي بود براي خودش! وقتي سكوتم را شكستم به او گفتم: خسته نشده اي از اين كار؟ دو قدم به جلو گذاشت و گفت: منتظريم ديگر، خستگي ندارد. شاخ درآوردم، باور مي كني! او هم منتظر بود. مي گفت تمام اين راه را به اين اميد مي رود كه ساعت و دقيقه و ثانيه ظهورش را ثبت كند. كلي گ له داشت از ما، مي گفت: ديوار غيبت را شما ساختيد و خودتان هم بايد به دست خود خرابش كنيد؛ انگار همه اشتباهات را از ما مي ديد. من هم كم نياوردم و گفتم : تقصير ما چيست كه تو اينقدر دير به دير مي گذري، اگر تو كمي سريعتر حركت مي كردي همه به مقصد مي رسيديم؛ فرصت گناه هم پيدا نمي كرديم و اين ديوار هم ساخته نمي شد. زير بار نمي رفت و حرف خودش را مي زد: دير گذشتم و حال و روزتان اين شد اگر زودتر مي رفتم معلوم نبود چه مي شديد؟ همه تان لحظه آخر التماسم را مي كنيد كه فقط چند ساعت به عقب برگردم. نيشخندي زدم و گفتم: تو هم كه چقدر حرف گوش كني؟
آرام در گوشم گفت: باور مي كني اگر ده سال هم به عقب بروم فرقي نمي كند. دوباره همه آن كارهايتان را از اول تكرار مي كنيد! به اينجا كه رسيد همه كاسه، كوزه ها را سر ما خراب كرد و گفت شما با اين كارهايتان تمام كائنات را منتظر گذاشته ايد. در اين عالم همه كارشان را به خوبي انجام مي دهند جز شما، اگر شما هم كمي، فقط كمي به وظايفتان مي رسيديد اين انتظار هم سر آمده بود. داشتم به راست و دروغ حرفهايش فكر مي كردم كه خوابم برد. صبح كه بيدار شدم ديدم هنوز دارد تيك تاك مي كند، گفتم ديگر چه مي گويي؟ گفت: ديدي باز هم نزديك بود نماز صبحت قضا شود...!

 



برداشت دوم

مجاري دعا بايد پاك باشد
از رسول الله (ص) سئوال كردند: چه كنيم كه دعاي ما مستجاب بشود؟ حضرت طبق اين نقل به آن سائل فرمود: طهّ ر مأكلك و لا تدخ ل بطنك الحرام. اين خوردن گاهت را پاك بكن، و حرام را هم در شكمت جاي مده! در واقع بايد هم دهان پاك باشد، هم شكم تا اينكه دعا مستجاب باشد.
همچنين معصومين فرمودند: طهّ روا افواهكم فنّها طرق القرآن. روح را، دهان را پاك كنيد براي اينكه اينها راه قرآن است. نه اينكه زبان را پاك كنيد؛ دهان را پاك كنيد! دندان؛ نه حرف بد از دهان بيرون بيايد، و نه غذاي حرام از دهان وارد بشود.
گفتند: لسان قليل الج رم است و كثير الجرم؛ اگر اين جرم ها از زبان بيرون آمد، اين زبان و دهان را آلوده مي كند؛ و اگر غذاي حرام وارد دهان شد، دهان را آلوده مي كند. و اين را براي اين گفتند كه اگر دهان پاك نبود، و نيازي به لايروبي داشت؛ اين قرآن كه مي گذرد، بي اثر خواهد بود، دعا هم همين طور است.
يكي از شرائط اجابت دعا هم اين است كه انسان عمّا ف ي ايد ي النّاس باشد، آي س و نا اميد باشد. چشمش به دست غير خدا نباشد، و گرنه آن دعا مستجاب نيست. او مي خواند، نه مي خواهد! چيزهائي را در لفظش مي گذارند، بدون اينكه از الله بخواهد. اين كه مي گويند: آن كسي كه هيچ پناهي ندارد به جز خدا، دعاي او و نفرين او ]خلاصه[ زود اثر مي كند؛ براي اين است كه او به هيچ جائي تكيه نمي كند. چون به هيچ جا تكيه نمي كند، فقط خدا را مي خواهد. وقتي خدا را خواست؛ در اين عبادت كه دعاست موحد است، مشرك نيست. و اگر موحد بود، اجابتش يقيني است.
خواستن وقتي صادق و خالص باشد، اجابت همراه اوست؛ كه او امّن يجيب المضطرّ ذا دعاه و يكش ف السّوء. انسان در هر حال مضطر باشد، دعاي او مستجاب مي شود. »مضطر« كسي است كه هيچ راهي براي تكيه خود نبيند! نه به خودش، نه به قوم و خويشش، نه به دوستانش، نه به همسايه اش، نه به مقامش؛ به هيچ جا تكيه نكند. وقتي به هيچ جا تكيه نكرد، مي شود «مضطر». وقتي مضطر شد، خدا دعاي او را مستجاب مي كند. نه حتماً انسان در دريا بايد غرق بشود، نه! حالا هم كه اينجا نشسته است، اگر اين حال براي او پيش آمد و هيچ عاملي مشكل او را حل نمي كند؛ مضطر است.
در آن آيه كريمه سوره بقره، ذا سألك ع باد ي عنّي، به رسول الله مي فرمايد: اگر بندگان من تو را از من سئوال كنند... ديگر در جواب نفرمود: فقل ذا سألك ع باد ي عنّي، نفرمود : تو به آنها بگو خدا نزديك است. شخصاً خودش جواب داد، فرمود: فنّي قريب. در آن آيه كوتاه 7 بار از خودش با ضمير متكلّم نام ببرد. ذا سألك ع باد ي عنّي فنّي قريب اجيب دعوه الدّاع ذا دعان فليستجيبوا ل ي و ليؤم نوا ب ي لعلّهم يرشدون، 7 بار در اين آيه كوتاه از خودش نام مي برد تا تثبيت كند كه نزديك است، و مجيب است، و مي شنود.
بنابراين اين دعا كه يك عبادت است؛ اگر از يك قلب خالص صادر بشود، اجابت او همراه اوست. و اگر انسان دعا مي كند و اجابت نمي شود، براي آن است كه دعايش پر بار نيست؛ دعا يقينا مستجاب مي شود! امّا پيشنهاد و طرح نه. من اين را مي خواهم، آن را مي خواهم؛ نه!
دعا اين است كه انسان از خدا خير بخواهد؛ اين يقيناً مستجاب مي شود. اگر اين شرائط را داشت، مستجاب مي شود. و امّا اگر نه، پيشنهاد داد؛ من اين را مي خواهم، من آن را مي خواهم؛ خيلي هم با علاقه بخواهد، خيلي هم خالصاً بخواهد، با دهان پاك بخواهد، با شكم پاك بخواهد؛ اين استجابت مشروط است. اگر استجابت مصلحت بود، خدا مي دهد؛ و اگر نه كه نمي دهد.
دعا اگر با آن ادب اوّل همراه نبود، و پيشنهاد داده شد خدا يكي از اين 3كار را مي كند: اگر مصلحت بود كه هم او را انجام مي دهد و اعطاء مي كند، و اگر آن مصلحت نبود، سيّئه اي از سيّئات را مي آمرزد؛ و اگر سيّئه اي نبود، حسنه اي به حسنات مي افزايد؛ لذا دعا بي اثر نيست.

 



طنز سوم

من و دكتر خوش سخن!
همزمان با سالگرد توهم 28 مرداد، گفتگويي انجام داديم با يكي از نوابغ عالم علم و فلسفه جناب آقاي خوش سخن كه توجه شما را به آن جلب مي كنيم:
- من : جناب آقاي خوش سخن چه شد كه توهم بيست و هشت مرداد شكل گرفت؟
- استاد : اين يك معضل تاريخي است، يك نگاه تاريخي است و چيزي نيست كه امروز در جامعه ما به وجود آمده باشد. در اين خصوص من توجه شما را به دو نكته جلب مي كنم. اول اينكه گفتمان توهم توطئه هميشه وجود داشته و از گذشته بوده است. نكته دوم كه برخي از دانشمندان هم به آن اعتقاد دارند اين است كه اصولاً هواي تهران توهم زا است به همين علت مرحوم آغا محمدخان قاجار چندين سال پيش وقتي از اين منطقه مي گذشت توهم ورثه دار شدن پيدا كرد و براي هميشه در اين منطقه سكني گزيد اما دريغ از يك وليعهد! و به هر حال تهران شد پايتخت. نكته سوم كه مهمتر از همه هست و اون اينكه توهم 28 مرداد به خاطر توهم وجود آمريكا شكل گرفت.
- آقاي دكتر اين كه شد سه تا؟
- استاد : همين. همين شما هم الآن توهم داري. اين هم يك نوع توهم توطئه است. فكر مي كنيد من سه مورد گفته ام و مي خواهيد عليه من به يك صحنه سازي خطرناك دست بزنيد، اصلا مي خواي شانتاژ كني! مي خواي فضا رو امنيتي كني! چي؟ مي خواي بازداشت كني؟ بيا... ! بيا... بيا منو بگير...اي هوار...
- ببخشيد استاد، من اشتباه كردم، بگذريم! فرموديد توهم آمريكا، كمي در اين مورد توضيح دهيد؟
- استاد: ماجرا از آنجا شروع مي شود كه كريستف كلمب فكر كرد كه قاره جديدي كشف كرده است. در صورتي كه كاملا توهم زده بود. اصلاً آمريكايي وجود ندارد، اصلاً كريستف كلمب دريانورد نبود. اين ها همه ناشي از يك توهم بود. خود كريس هم در كتاب خاطراتش كه براي من فرستاده اين رو گفته، اما بعد ها كه ديد از اين توهم استقبال شد ديگه سكوت كرد.
- استاد چطوري فرستاده؟ فكر نمي كنيد يه مقدار اختلاف زماني وجود داره بين كريس و شما؟
- استاد: با پست پيشتاز فرستاده اصلاً به شما چه كه چطور فرستاده. هيچ اختلاف زماني اي هم در كار نيست. اين هم توهم بعدي است كه غالب مردم اينطوري فكر مي كنند. در صورتي كه كريس الآن زنده است و مردم فكر مي كنن كه او مرده. اين فقط به خاطر اينه كه مردم ما تمام اطلاعاتشون رو از صدا و سيما مي گيرن. اين مشكل از جايي شروع مي شه كه ما به رسانه هاي خارجي، بيگانه مي گيم و حاضر نيستيم به صحبت هاي صادقانه و بي طرفانه اونها گوش بديم. حتي يه بار من و كريس يه برنامه زنده داشتيم توي وي او اي ( VOA ) كه اتفاقاً آقاي چالنگي با من تماس گرفت و گفت شما دو تا براي ما خيلي مخاطب جذب كرديد چون بعد از شركت شما در هر برنامه، حجم فحش هايي كه به ما مي دهند 20 برابر مي شود.
- اتفاقاً ما هم به همين دليل با شما مصاحبه كرديم. استاد بعد از توهم 28مرداد مي رسيم به توهم حمايت آمريكا از كشتار مردم بي گناه توسط دستگاه پهلوي كه منجر به انقلاب 1357 شد، اين رو چطور ارزيابي مي كنيد؟
- استاد: همانطور كه گفتم اصلاً آمريكايي وجود نداره، اينها همش توهمات كريس بود كه اينهمه دردسر ساز شده. يه روز به خودش گفتم اي شيطون! ببين چه مشكلي برامون درست كردي؟! اون هم به من گفت كجا شو ديدي چند وقته هرتسل توهم اسرائيل زده و خونه همه همسايه هاش رو گرفته.
- پس يعني جنگ 8ساله هم توهم بوده و اصلاً آمريكايي نبوده كه بخواد صدام رو عليه ما مسلح كنه؟
- استاد: آفرين! به اين مي گن تحليل درست. آخر مصاحبه شماره موبايلتو بگو تا بدم به آقاي چالنگي كه م ن بعد، از تو هم تو برنامه هاشون دعوت كنن؛ چون تو هم مي توني مخاطبشون رو زياد كني. اما در مورد توهم جنگ هشت ساله بايد بگم علاوه بر اينكه آمريكايي وجود نداشته اصلا صدامي هم وجود نداشته، صدام يزيد كافر حاصل توهم مردم عراق بود كه به ما هم منتقل شد. يك موجود خيالي براي ما درست كردن به اسم صدام. همون طور كه مي دونيد 9 تا صدام رو با توپ مستقيم تانك زدند1 اما آخرش چي شد!؟ يكي رو از توي يه لونه موش كشيدن بيرون گفتن اين صدامه ما هم آخر نفهميديم كدوم صدام بود! پس همه اينها يك توهمه كه ناشي از همون توهم توطئه است.
- عجب! پس حمله به هواپيماي مسافربري ايراني هم واقعيت نداشته، چون اصلاً آمريكايي وجود نداره پس ناو وينسنزي هم وجود نداشته و ما در تمام اين سال ها به اونها تهمت زديم و بايد ازشون عذرخواهي كنيم!
-مثل اينكه گوشيتون زنگ مي خوره استاد -
- استاد: ا ه ! سلام. آقاي چالنگيه - »ببين چالنگي جون يه مورد برات پيدا كردم بيست! گوشي رو مي دم بهش، براي برنامه بعد دعوتش كن2 » - بيا باهاش حرف بزن؛ معروف مي شي!
عماد محمدي
1. اشاره به تعداد بدل هاي صدام يزيد كافر و ماجراي آنها
2.گوشه اي از مكالمه استاد با چالنگي جون

 



يادداشت سوم

دولتي كه قاتل مسلمانان شد و رمضان را تبريك گفت!
حساب تمام گلوله هايتان را داريم
احسان عمادي - شايد وقتي آن كودك افغان براي اولين بار جنگنده هاي ارتش ايالات متحده را در آسمان دود آلود كشورش ديد هيچ وقت فكر نمي كرد كه اين ارتش بلاي جانشان شود تا آنجا كه مردم بي گناه را نه تنها در خانه و كوچه و خيابان بلكه حتي در مراسم جشن و شادي و عروسي نيز به خاك و خون بكشد. فكر مي كرد آمده اند تا او را از جهل طالبان خلاص كنند، از سايه غول سياهي به نام ملا عمر كه وحشت را براي تمام سرزمينشان به ارمغان آورده بود اما امروز بيش از طالبان چكمه سربازان آمريكايي راه نفسش را بسته است و بر سينه اش سنگيني مي كند. امروز بايد پدرش را از زير خاك بيرون بكشد، دست خانواده زخمي و مجروحش را بگيرد و جلوي دوربين فاكس نيوز ببرد تا چشمان كور كاخ سفيد ببيند كه پيام تبريك رئيس جمهور اوباما براي او پدر نمي شود. تا رئيس جمهور اوباما ببيند كه با شنيدن پيام او لبخند بر لب هيچ كس نمي نشيند. پيام تبريك تو بوي خون مي دهد و گلوله و فشنگ هديه توست به مسلمين جهان !
چه خيال خامي داشت آن جوان افغاني كه با ديدن پرچم ايالات متحده گل از گلش مي شكفت و منتظر بود تا از سواحل اقيانوس اطلس برايش آزادي بياورند و البته آوردند ؛ آزادي با طعم گوانتانامو به تو رسيد همانطور كه آزادي با ابوغريب سهم مسلمين عراق شد ! سوغات برايمان حقوق بشر آوردند تا قبرستان هايمان را آباد كند، ثروت مردم عراق را ببلعد و غزه را زنداني كند. امروز بايد به آنها بگوييم از هر چه تحفه غربي است متنفريم و هرچه آوردند ارزاني خودشان. بايد به آنها بگوييم دهان نجس شما لايق لفظ مبارك رمضان نيست و نيازي هم به تبريك نيست، ما حسن نيت شما را از فشار اسلحه بر شقيقه هايمان حس مي كنيم و پيام تبريكتان را با همان پيام تهديد اتمي شنيديم. ما با تمام وجودمان به رذالت شما ايمان آورده ايم و پستي شما را از عمق جان درك كرده ايم ؛ بله آقاي رئيس جمهور، رمضان مبارك، حالمان هم خوب است اما اگر سر به تن شما نباشد بهتر مي شويم.
هنوز زمان زيادي از لگدمال كردن حقوق مسلمين در قطعنامه 1929 نگذشته كه خانم كلينتون به فكر تبريك افتاده است و همه چيز را فراموش مي كند ولي ما خوب يادمان هست، آن روز چكمه سربازان آمريكايي پاي شما بود و صفيرگلوله تانك هايتان از حنجره شما بلند مي شد كه مسلمان نبايد مستقل باشد، نبايد مقتدر باشد، نبايد پيشرفت كند، نبايد بدون اجازه ما آب بخورد ! و حالا پيام تبريكتان اصلاً به ما نمي چسبد. البته از نظر شما ما مسلمان نيستيم، مسلمان همان هايي هستند كه با شما پياله مي نوشند و با فرزندان اسرائيل عقد اخوت بستند، مسلمان خوب براي شما يعني مزدور خوب، يعني نوكر خوب. ما التماس آن كودك فلسطيني را يادمان نرفته كه دست به دامن گرگ هاي صهيون شده بود تا پدرش را پاره پاره نكنند، ديديم كه مديترانه، درياي سرخ شد ؛ ما ديديم كه لبنان 33 روز به خاك و خون كشيده شد و شما چه خوب استفاده مي كرديد از حق وتوي شوراي امنيت... نه ! پيام تبريك شما در ذهن ما نمي گنجد ؛ توبه گرگ، مرگ است اما شما روي گرگ را هم سفيد كرديد و ما يادمان نمي رود كه براي مذاكره با گرگ اول بايد دندانهايش را در دهانش خرد كنيم.
حالا اين شما و اين جماعت مسلمين تشنه خون شما، شكي نيست كه رمضان بدون شما مبارك تر است. پايتان را بيش از گليمتان گذاشته ايد و اين را هم خودتان مي دانيد؛ براي همين دست به دامن پيام هاي تبريك شده ايد تا شايد ساده لوحان را بفريبيد اما اينجا به جز شيوخ مرتجع عرب ساده لوحي نيست. العربيه ديگر مخاطب ندارد و نصرالله همچنان اسطوره جوانان عربي است.
پس يادتان نرود كه هر فشنگ شما امانتي است نزد ما، حساب تمام گلوله هايتان را داريم و به زودي همه آنها را تقديم خودتان مي كنيم كه سينه شما براي نگهداري از آنها شايسته تر است و مسلمان امانت را به امانتگذار تحويل مي دهد. راستي رمضان هم مبارك!

 



بوي بارون

اي صورت پهلو به تبدل زده! اي رنگ
من با تو به دل يكدله كردن، تو به نيرنگ
گر شور به دريا زدنت نيست از اين پس
بيهوده نكوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پيمانت اگر نيست نيايم
چون سايه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! اين جنگ چه جنگي است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
يك روز دو دلباخته بوديم من و تو!
اكنون تو ز من دل زده اي! من ز تو دلتنگ
فاضل نظري

 



گردش گودري

من از ميان واژه هاي زلال
«دوستي« را برگزيده ام،
آنجا كه برف هاي تنهايي آب مي شوند
در صداي تابستاني يك دوست
*
شعر اتفاقي ست در هنگامه ناممكن شدن هر اتفاق ديگر
*
پاي در كفش آسمان كردم
ديشبي را كه سخت باريدم
*
آدمش را مي شناسد عشق
مرد با مرد از زمين تا آسمان توفير دارد
درد هم با درد...
*
زيارت نامه مي خوانند روي بام گوهرشاد
كبوترهاي آزاده
*
در اين آسمان گرفته بادبادكي اگر باشد
پرنده ها پرواز را دوباره به ياد مي آورند...

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14