(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 31  مرداد 1389- شماره 19723

چگونه نوري زاد رنگ عوض كرد؟
حزب الله؛ راديكال اما زيرك غرب به قدرت برتر مقاومت لبنان اعتراف مي كند
منافقين همچنان بازيچه دست آمريكا



چگونه نوري زاد رنگ عوض كرد؟

«همانگونه كه آمريكا در طوفان هاي آخرالزماني و درسيلاب عظيمي كه به راه افتاده غرق خواهد شد، ما نيز اگر از اسلام و ولايت فقيه و حقيقت فاصله بگيريم و از كشتي نجات ولايت خارج شويم، غرق خواهيم شد و كسي وجود و بقاء ما را تضمين نكرده است.»
اين بخشي از يك مقاله محمد نوري زاد دركيهان است كه در سلسله مقالاتي با عنوان «جهان پس ازآمريكا» در دهه 70 منتشر مي شد.
اما امروز حكايت مواضع محمد نوري زاد شنيدني است.وي در بخشي ازنامه هاي توهين آميزش ادعا مي كند:
-انقلاب اسلامي در اين 30سال به موفقيت دست پيدا نكرده و نتوانسته است كه مدينه فاضله اي كه وعده اش را مي داد، بسازد.
-مسئولين نظام و اطرافيان آن ها،مقصر اصلي در عدم توفيق انقلاب اسلامي هستند.
-مردم از اطراف نظام پراكنده شده اند و خدا هم حكومت اسلامي را دوست ندارد!
-ما دوستان خود را درجهان از دست داده ايم و خيلي ها با ما دشمن اند.
- بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري،اين حكومت بود كه مردم را كشت و خانه ها را تخريب كرد و سوزاند و اموال را به غارت برد و...
-دوستان واقعي نظام جمهوري اسلامي آقايان موسوي، خاتمي وكروبي هستند نه احمدي نژاد، حداد عادل، لاريجاني و...
از لابلاي اين جملات مي توان فهميد كه نوري زاد درك صحيحي از انقلاب اسلامي ندارد چرا كه انقلاب اسلامي به عنوان يك انقلاب زمينه ساز و آماده گر براي آن واقعه بزرگ به شمار مي رود و اگر از عدالت و پيشرفت و سعادت سخن مي گويد، عدالت درمقام زمينه سازي است نه عدالت تام و مطلق.
امام خميني (ره) هم كه علي الظاهر هنوز نوري زاد خود را پيرو ايشان مي داند، درباره هدف اصلي انقلاب اسلامي مي فرمايد:«مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست، انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داري حضرت حجت (عج) است.» (صحيفه امام، ج 21، ص 327).
تأثيرپذيري نوري زاد از القائات روشنفكران و معاندان او را كاملاً از كسوت يك منتقد مستقل و آزادانديش خارج مي سازد. او مكرراً مطالبي را به مسئولان گوشزد مي كند كه پيش از وي بارها از زبان روشنفكران غرب زده و معاندان بيان شده است. در واقع، بيش تر مطالب نامه هاي نوري زاد چيز جديدي نيست و لازم نبود كه اين همه زحمت به خود بدهد و قلم فرسايي كند و خيال كند كه شاهكار كرده است!
همچنين سرگشاده نوشتن اين گونه نامه ها به معناي تكيه بر مواضع معاندان و همراهي با آنان براي فشار برنظام است نه خيرخواهي حقيقي. انقلابيون ساده لوح نيستند كه تمسخر حكومت اسلامي، قضاوت هاي غيرمنصفانه، ذهن خواني هاي غلط، تهمت قتل و جنايت به نظام و دروغگويي هاي ديگر، اتهام قدرت طلبي به اركان نظام و خلاصه، خوشحال كردن دل توطئه گران را به حساب خيرخواهي بگذارند! آن چه از مقايسه بخش هاي اهم و مهم نامه ها آشكار مي شود كج روي فكري، بي بصيرتي و اسلام ناشناسي و كينه توزي نوري زاد را مي رساند كه با چاشني ابراز محبت و نرمش به عنوان يك تاكتيك عوام فريبانه همراه شده است.
نكته اي كه لازم است به آن اشاره كنيم اين است كه اگر «خدا حكومت اسلامي را دوست ندارد» آنگونه كه نوري زاد مدعي است،پس چرا وي نگران نظام اسلامي است؟
اما چرخش هاي 180درجه اي نوري زاد به يك سال اخير محدود نمي شود. به بخشي از نامه وي به آيت الله مصباح يزدي درسال 79 نوشته شده است. توجه كنيد:
«با تو هستم: اي چراغ راه خوبي ها، اي مصباح! تو هم در شهادت مستغرقي. اگر شهيد به يك تيرو تركش به مقام شهود و شهادت مي رسد، تو هر روز و هر ساعت به تيري و تركش از خدا بي خبران و معاندان و فتنه گران و جاسوسان شهيد مي شوي. ما اشتغال تو را مي بينيم. كسي كه چشم هدايت به تو دارد. راه را گم نمي كند و در هزار توي نسبت ها زمين گير نمي شود. هرچه نسبت شما با خوبي ها و درخشندگي ها و اصالت ها و بايستگي ها بيشتر است، نسبت آناني كه به صورت شما تيغ مي كشند، روبه قهقراست.
حضور شما براي آنها تنگي نفس مي آورد. آنها، به همه يا هيچ معتقدند.
همين امروز، روزنامه رسالت،شكوه كرده بود كه فلان حزب، در تصاحب كرسي هاي مجلس، جناحي عمل كرده است و به چند صدايي مدعاي خود اعتنايي نكرده است. بايد گفت برادران، شما از پوشال آيا مي توانيد اراده استقامت كنيد؟ و يا مگر از يك عنصر فريب كار، مي شود انتظار صدق و درستي داشت؟ كه اگر بله. خود اين اراده و انتظار بر باد است. راز اين همه هجمه به شما درچيست؟ آيا زبانم لال از اين كه مي بينند شما با اجانب در ارتباطيد، در خود مي گدازند؟ كه از اين بساط اقتصاد كشور را به پيسي و دريوزگي در انداخته ايد؟ يا جمعيت جوان كشور را در بطالت متوقف كرده ايد؟ يا نيك براون جاسوس را به
سفير كبيري آورده ايد؟ يا وضعيت صنعت و كشاورزي كشور را به فلاكت انداخته ايد؟ يا مواد مخدر را مثل، نقل و نبات در دسترس خاص و عام گذارده ايد؟ يا در مجامع بين المللي از لباس خود تخليه شده ايد؟ يا مخاطب صريح جاسوس ها شده ايد؟ يا اداره كشور را به امان خدا وانهاده ايد؟ يا سنگ آزادي به سينه كوفته ايد و دهان مخالفان دوخته ايد؟ يا معيشت مردمان را به خون جگرشان آميخته ايد؟ يا شكاف هولناك طبقاتي را باعث شده ايد؟ يا از مجامع وابسته و غيروابسته به دولت هاي استكباري چراغ سبز داده ايد؟ راستي چرا با شما مخالفند؟ چرا چشم ديدن شما و گوش شنيدن استدلال هاي محكم شما را ندارند؟ بگويم علت همه اين مخالفت ها، تنها دراين است كه شما در جانبداري از اصالت ناب شيعه پرچم ولايت برداشته ايد.
آري عزيز ما، گناه شما، همچون اسلاف شما، در همين است. شما اگر زبانم لال مثل آن روحاني نماي كنفرانس برلين، زيستي مواجه و شكل پذير داشتيد، حالا چشم و چراغ آنها بوديد و حجم روزنامه هايشان را از مراتب علم و فهم و هوشمندي و فرزانگي و آينده نگري خود پر كرده بودند. آنها به همان نسبتي كه به غرب دل داده اند، از شما و امثال شما دل بريده اند.
شما و امثال شما، مانع گسترش و ظهور اين نسبت وابسته ايد حزب توده، در تمامي سال هاي عمر بعد از انقلاب خود نسبت خود را با شوروي سابق انكار مي كرد و بر سر اين انكار، جدل نيز مي كرد. بعدها كه جاسوسي اين حزب آشكار شد، نسبت ها از مدار خدمت، به ورطه خيانت منتقل شد. همان گونه كه عين همين نسبت، امروزه درباره نهضت آزادي صدق مي كند.
يعني نسبت نهضت آزادي با آمريكا، همان نسبت حزب توده است به شوروي سابق. منتها شكيل تر و تر و تميزتر و متناسب با مذاق موازين كارسازي شده بين المللي.
عمده زخم هايي كه اين روزها به تن شما مي نشيند، از همين ناحيه است. دقيقا به ياد دارم در مصاحبه كيانوري، رهبر حزب توده با شهيد بهشتي، كيانوري با سماجت و وقاحت تمام، از شأن خدوم حزب توده سخن گفت و اطلاق خيانت را از جانب شهيد بهشتي رد كرد و رجوع به مجامع حقوق بشري را تهديد كرد. چند سال بعد، آن گاه كه شهيد بهشتي به راه خود رفت و كيانوري نيز به راه خود و دست هاي آلوده و مزدور كيانوري و حزب توده برملا شد، همين فيلم را مجدداً از تلويزيون خودمان پخش كردند. كيانوري با استدلال و استحكام، نسبت حزب توده را با شوروي رد مي كرد و بر اصلاح طلبي و توسعه و جامعه مدني پامي فشرد.
حالا نيز همان روند ادامه دارد. كار درست و به ظاهر مستحكم! نفوذي هاي نهضت آزادي در دولت، بستر فحاشي را به اسم روزنامه و نشريه فراهم كردند و دلارهاي آمريكا و نقشه ها و طرح هاي سيا در برپايي قتل هاي زنجيره اي و فضاحت كوي دانشگاه، خوراك و جاهت و مطرح شدن برايشان آورد...»
در مجموع مي توان گفت كه محمد نوري زاد كسي است كه از «عدم تعادل» رنج مي برد. نه به آن دوران كه در جلسات عمومي، رهبري نظام را «سيدي و مولاي» خطاب مي كرد و نه به اكنون كه خود را بالاتر و فهيم تر از همه مي داند. البته وي به خيال خود مي خواهد اين عدم تعادل را به حساب فراجناحي ومنطقي بودن خود بگذارد اما غافل از آن كه اين ترفندها هم هرگز نمي تواند و نتوانسته كه برعدم تعادل فكري و روحي او سرپوش بگذارد. نوري زاد گرفتار جريان فتنه قبل و پس از انتخابات شد و فتنه زده شد و نامه هايش هم تاريك و فتنه زده است. اين نامه ها به شكلي متفاوت، امتداد همان خط توهم سران فتنه از موسوي تا خاتمي است كه سطحي نگري ها، تهمت ها و دروغ ها و خيانت ها را با ادعاي خيرخواهي بيان مي كند.
منبع : رجانيوز

 



حزب الله؛ راديكال اما زيرك غرب به قدرت برتر مقاومت لبنان اعتراف مي كند

موسسه امنيت جهاني استراتفور، يك مؤسسه اطلاعاتي خصوصي است كه در حقيقت به تجارت اطلاعات مشغول است. اين مؤسسه كه توسط جمعي از كارشناسان اطلاعاتي آمريكا مديريت مي شود درباره موضوعات امنيتي پژوهش كرده و نتايج را به صورت مقالاتي ارائه مي كند. دسترسي به مقالات اين مؤسسه مستلزم عضويت و پرداخت حق عضويت است. البته اين مؤسسه اندكي از مقالات خود را به صورت رايگان نيز عرضه مي كند.
اسكات استوارت درمقاله «حزب الله» راديكال اما «فردگرا» مجبور به اعترافات مهمي شده است. او قدرت حزب الله را توصيف مي كند اما ادبيات خاص سياست آمريكايي را نيز فراموش نمي كند و اتهامات بي پايه و اساس و هميشگي را نيز مطرح مي كند.
مقاومت حزب الله دربرابر تجاوزات آشكار رژيم اسراييل، عمليات تروريستي مي خواند و حزب الله را با القاعده مقايسه مي كند. القاعده اي كه دست پرورده آمريكاست و راه خاورميانه را براي سياست هاي نوامپرياليستي آمريكا باز مي كند.
برخورد آمريكا با قدرت حزب الله و گفتمان توصيفي آن در قالب موضوع هسته اي ايران قابل ارزيابي است. آنها از سويي مجبور به اعتراف درباره قدرت ايران هستند و ازسوي ديگر براي جلوگيري از پيشرفت هاي بيشتر ايران، پروژه «ايران هراسي» را تعقيب و ترويج مي كنند. برخورد آنها با حزب الله نيز در همين راستا قابل تحليل است.
حزب الله كه براساس آموزه هاي امام راحل و انقلاب اسلامي پايه گذاري شد، امروزه به تيري در چشم آمريكا و رژيم اسراييل تبديل شده است. جنگ 33 روزه نشان داد، انهدام حزب الله خيالي بيش نيست پس بايد به راهكارهاي ديگري مانند عمليات رواني متوسل شد. موضوعاتي مانند اتهام قتل رفيق حريري و مسائلي از اين دست، دسيسه هايي درهمين راستا هستند. سخنان چندروز پيش سيدحسن نصرالله كه حاكي از دست بالاي اطلاعات حزب الله داشت، نشان داد دشمنان محور مقاومت در برنامه هاي جديد خود نيز ناكام خواهندبود.
سرويس سياسي
وقتي سخن از وجود تهديد در مرز آمريكا/ مكزيك به ميان مي آيد و يا هنگامي كه تحليلي درباره خشونت و استقرار بمب هاي موسوم به IED در مرزها انجام مي گيرد موضوعي كه ناگزير با آن برخورد مي كنيم حزب الله است.
منابع دولتي آمريكا و مكزيك به كرات از وجود شبكه ايران و حزب الله درآمريكاي لاتين ابراز نگراني كرده اند.هراس آنها از اين موضوع است كه اگر آمريكا و يا رژيم [اسراييل] دست به اقدام نظامي عليه برنامه هسته اي ايران در تهران بزنند، اين كشور از حزب الله براي حمله به نيم كره غربي و يا حتي به درون آمريكا استفاده كند. اين نگراني ها تنها از جانب ما نمي باشد. هربار كه تنش در روابط ميان ايران و آمريكا افزايش مي يابد، از رسانه ها مي شنويم كه تهديد حزب الله در آمريكا در حال رشد است. كشور ايران نيز درتلاش براي منصرف كردن آمريكا و [رژيم] اسراييل از حمله به تجهيزات هسته اي اين كشور علاقه وافري به تاكيد بر خطري بنام حزب الله و ديگر نمايندگان ستيزه گرش دارد.
نگاهي دقيق به حزب الله خبر از توانايي بالاي اين جنبش در راه اندازي حملات خاص مي دهد. اين گروه قادر است بسيار خطرناك تر از القاعده عمل كند. تحليل ها همچنين نشان مي دهد كه حزب الله حضوري پررنگ در آمريكاي لاتين دارد و از شبكه خود براي قاچاق انسان به آمريكا استفاده مي كند. اين تهديد جدي است و اين گروه بسيار كاركشته هستند. عواملي وجود دارد كه در طي سالهاي اخير مانع استفاده حزب الله از شبكه بين المللي خود براي اهداف خاصي شده است. چنين تصميماتي هرگز از روي سهل انگاري و بدون برنامه ريزي دقيق بر روي هزينه و پيامدهاي آن گرفته نمي شود.
توانايي نظامي
در تحليل دقيق حزب الله نبايد اين نكته را فراموش كرد كه آنها تنها يك گروه تروريستي نيستند. خصوصا در سال 1980 حزب الله پس ازحملات چشمگير و موثر خود، عمليات انتحاري با كاميون هاي بمب گذاري شده، هواپيماربايي هاي قابل توجه و بهره وري از گروگان هاي غربي (كه گاهي براي سالها زنداني مي شدند) در لبنان، درسطح بين المللي شناخته شد اما امروز آنها چيزي بيش از يك گروه هستند. حزب الله يك حزب سياسي بانفوذ است كه داراي قدرت نظامي بالا و مجهز مي باشد و از نيروي نظامي موجود درلبنان قدرتمندتر ظاهر شده است. اين سازمان شبكه وسيعي از خدمات اجتماعي را در لبنان كنترل مي كند و توسط طيف وسيعي از شركت هاي قانوني و غيرقانوني جهاني به لحاظ لجستيك و مالي تامين مي شود.
حزب الله در لبنان به لحاظ نظامي از اهميت ويژه اي برخوردار است خصوصاً پس از مقابله با ]رژيم[ اسرائيل در آگوست .2006 اگرچه اين گروه نتوانست ]رژيم[ اسرائيل را شكست دهد اما در مقابل آن ايستادگي كرد و شكست نخورد. شايد اين حزب در ابتدا توسط حملات ناگهاني ]رژيم[ اسرائيل به خاك و خون كشيده شد اما در نهايت حزب الله تن به شكست نداد، خم شد اما نشكست. اين مقاومت براي اين سازمان يك پيروزي بزرگ محسوب و در جهان اسلام مورد تشويق واقع شد.
سرسختي و كارآزمودگي سربازان حزب الله در مقاومت سال2006 به وضوح ديده شد. اين ويژگي ها بعلاوه مهارت هايي كه آن ها در جنگ هاي چريكي از خود به نمايش گذاشتند، همچون برنامه ريزي و اجراي حملات ناگهاني از پشت كمينگاه ها و همچنين استقرار بمب هاي موسوم به IED عليه وسايل نقليه نظامي، چيزهايي هستند كه مي توان آنها را مستقيما به حملات تروريستي ارجاع داد.
تأسيسات تمرينات نظامي حزب الله در مكان هايي همچون «بني شيط» در غرب لبنان مي باشد، جايي كه نظاميان اين سازمان توسط مربياني از سوريه و يا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي قدس آن تمرين داده مي شوند. ضمنا نظاميان حزب الله براي دوره هاي آموزشي تسليحات پيشرفته و تاكتيك هاي چريكي و تروريستي رده بالا به سوريه و يا ايران فرستاده مي شوند. اين تمرينات پيشرفته كادر وسيعي از مهره هايي را در اختيار حزب الله قرار مي دهد كه براي انجام عمليات در شرايط حساس نظامي و هدايت عمليات هاي خاص موفق بخوبي تعليم ديده اند. ارتباط آنها با تأسيسات ديپلماتيك ايراني به آنها اطمينان دسترسي به مواد منفجره نظامي و تسليحات مدرن را مي دهد كه اين تسليحات توسط نقل و انتقال ديپلماتيك كه از تفتيش مصون است به دست آن ها مي رسد.
شبكه آمريكاي لاتين
حزب الله و حاميان ايراني اش ده ها سال است كه در آمريكاي لاتين تشكيل شبكه داده اند. ايران به دنبال برقراري ارتباط با كوبا، نيكاراگوئه، بوليويا و ونزوئلا بوده است، كشورهايي كه با آمريكا و سياست هايش مخالفت كرده اند. منابع استراتفور ادعاي دولت آمريكا مبني بر حضور نيروهاي شبكه نظامي سپاه پاسداران در ونزوئلا را تصديق مي كند. اين نيروها، به نقل از استراتفور، علاوه بر نظاميان متعلق به نيروهاي نظامي انقلابي كلمبيا، در حال دادن آموزش هاي چريكي به نظاميان ونزوئلايي نيز هستند. ايراني ها علاوه بر افسران اطلاعاتي وزارت اطلاعات و امنيت، تحت پوشش ديپلماتيك در سفارتخانه هاي خود عاملاني از سپاه مستقر كرده اند. افسران سپاه و وزارت اطلاعات همچنين تحت پوشش غيراداري در بيزينس، مراكز فرهنگي و خيريه مشغول به فعاليت مي باشند و بطور نزديك با عاملان حزب الله در ارتباط اند. اين تعاون و همكاري نه تنها در لبنان ديده شده است، بلكه در جاهايي مانند آرژانتين نيز وجود دارد. ايران همچنين روابط ديپلماتيك خود را با مكزيك حفظ مي كند و از حضور ديپلماتيك خود با مكزيك براي رسيدن به اهدافي همچون روابط تجاري و موضوعات انرژي بين المللي استفاده مي كند. (هر دو كشور از توليدكنندگان مهم انرژي به حساب مي آيند.)
حزب الله با وجود دريافت صدها ميليون دلار كمك مالي و تجهيزات نظامي از ايران و سوريه، شبكه لجستيك و مالي جهاني وسيعي را براي خود تشكيل داده است. فرهنگ تجارتي مردم لبنان در تمام دنيا پخش شده است و حزب الله با بهره برداري از اين لبناني هاي دور افتاده (مسيحي و مسلمان) به تأمين مالي اهداف خود مي پردازد. اين سازمان همچنين با اعراب و مسلمانان غيرلبناني، شيعه و سني، نيز همكاري مي كند كه بسياري از آنها با رسيدن به اهداف اقتصادي خود با حزب الله همكاري مي كنند، نه بدليل همسويي در ايدئولوژي.
حزب الله حضوري ديرين و پررنگ در منطقه سه مرزي پاراگوئه، آرژانتين و برزيل دارد، جايي كه به گفته دولت آمريكا سالانه ميليون ها دلار از گذر فعاليت هاي تجاري قانوني و غيرقانوني بدست مي آورد.
اين سازمان در سالهاي اخير در مكزيك و آمريكاي مركزي نيز فعال شده است كه البته مكزيك جاي مناسبي براي فعاليت حزب الله و ايران محسوب مي شود. اين كشور مدت هاست بدليل مجاورت خويش با آمريكا و سيستم ضدجاسوسي ضعيفش محل رفت و آمد افسران اطلاعاتي كشورهايي شده بود كه با آمريكا خصومت داشتند، از آلمان نازي گرفته تا شوروي. منابع دولت مكزيك به استراتفور گفته اند كه توانايي دولت مكزيك در نظارت سازماني همچون حزب الله محدود است. كشور مكزيك در طول تاريخ توجه عمليات اطلاعاتي خود را همواره بر روي رقيبان سياسي دولت خود متمركز كرده است، نه به روي عوامل اطلاعاتي دشمن كه بر روي خاك او در حال فعاليت هستند. اين مسئله با توجه به اين موضوع كه افسران اطلاعاتي بدليل مجاورت اين كشور با آمريكا در آنجا حضور دارند و نه با هدف جاسوسي بر روي كشور مكزيك، معقول بنظر مي رسد. مهارت پايين دولت مكزيك در زمينه تاكتيك هاي ضد جاسوسي توسط عواملي چون فساد و منابع قابل توجهي كه اين كشور مجبور شده است در اختيار رقابت هاي موجود بين اتحاديه هاي كمپانيهاي توليد و عرضه كننده كالا كه در حال غارت كشور هستند، قرار دهد، كاهش يافته است.
حزب الله براي بودن در مكزيك از مزيت ديگري نيز برخوردار است و آن هم شباهت فيزيكي آنها با مكزيكي ها مي باشد. شهروندان مكزيكي كه وارثتي لبناني دارند (مانند ثروتمندترين مرد مكزيكي، كارلوس اسليم) در خيابان هاي مكزيك احساس غربت نمي كنند. منابع استراتفور مي گويند كه اعضاي حزب الله به منظور ماندن در مكزيك با زنان آن ها ازدواج مي كنند و برخي حتي نام هاي اسپانيايي اتخاذ مي كنند. شناسايي يك عامل نفوذي حزب الله، با نام اسپانيايي كه زبان اسپانيايي را نيز به خوبي آموخته است توسط گمركات آمريكا و مأمورين محافظت از مرزها بسيار دشوار است. مأمورين آمريكايي عموماً به اندازه كافي به زبان اسپانيايي تسلط ندارند كه بتواند اسپانيايي آميخته به گويش مكزيكي و يا خارجي را تشخيص دهند.
غالب لبناني هايي كه در مكزيك ساكن هستند مسيحيان ماروني (مسيحيان مقيم لبنان) هستند كه از كشور خود گريخته و با موفقيت همرنگ مكزيك شده اند. اكثر لبناني هاي مسلماني كه در مكزيك زندگي مي كنند نسبتاً تازه وارد مي باشند و نيمي از آنان شيعه مي باشند و لذا جامعه مكزيك نسبت به جاهاي ديگر كوچك تر است. حزب الله از اين فرصت براي پنهان كردن عوامل خود استفاده مي كند. منابع به استراتفور گزارش كرده اند كه مردم حزب الله و ايراني در تعدادي از مراكز كوچك اسلامي در شهرهايي از مكزيك مانند چيهوآهوا، ترون و مونتري فعاليت مي كنند. آنها همچنين در مراكز اسلامي شيعي در شهرهاي مرزي حضوري فعال دارند واز اين مراكز براي قاچاق عاملان خود استفاده مي كنند.
حزب الله داراي گروهي است كه نسبت به القاعده بسيار كارآزموده تر و به لحاظ وسعت نيز بزرگ تر است. چيزي كه القاعده به عمر خود نديده است. حزب الله (و حاميان ايراني اش) جاي پاي خود را در آمريكا محكم كرده اند نشان داده اند كه مي توانند با استفاده از شبكه لجستيك جهاني خود به جابجايي عاملان خود پرداخته و حملات دلخواه خود را پياده كنند. اين چيزي است كه دولت آمريكا از آن مي ترسد و دولت ايران نيز همين را مي خواهد. خطري كه از جانب سيستم نظامي حزب الله آمريكا را تهديد مي كند جدي است و به مدت ها پيش بازمي گردد. اين تهديد برخلاف اظهارنظر برخي از مطبوعات نوپا و روبه رشد نيست، حضور اين سازمان در ايالات متحده آمريكا قدمتي ديرينه دارد.
اما باوجود توانايي هاي خاص اين حزب، سالهاست كه آنها خارج از منطقه خود دست به اقدامي نزده اند. اين امر تاحدي بدين دليل است كه حزب الله تبديل به يك سازمان بالغ شده است. حزب الله ديگر آن سازمان تازه به دوران رسيده اي نيست كه در سال 1983 چندان به چشم نمي آمد، بلكه يك سازمان جهاني داراي اسم و رسم است. دارايي ها و پرسنل آن قابل شناسايي و دستگيري و حمله هستند. حزب الله مي داند كه هرگونه عمليات تروريستي عليه خاك آمريكا مي تواند منتهي به عواقبي شود كه پس از يازده سپتامبر شاهد بوديم و شايد همچون القاعده به پايان عمر اين سازمان بيانجامد (باتوجه به اينكه حمله به لبنان خيلي آسان تر از افغانستان است.)
حزب الله به نيمكره غربي به عنوان محلي بسيار مناسب براي كسب درآمد نگاه مي كند و خوب مي داند كه تنش با آمريكا مي تواند تأثير سوئي بر روي منافع تجاري آنها داشته باشد. حزب الله توانايي حمله به آمريكا را دارد اما اين كار عواقب سنگيني دربر خواهد داشت و به نظر نمي رسد كه اين سازمان قصد انجام چنين كاري را داشته باشد. رهبر حزب الله ممكن است راديكال باشد، اما خردگراست.
بنابراين باوجود توانايي حمله به منافع آمريكا، اين سازمان ميل به انجام چنين كاري را ندارد. حملات حزب الله در لبنان در سال 1980، همچون بمب گذاري در پايگاه هاي نظامي تفنگداران دريايي آمريكا و دو حمله ديگر به سفارت آمريكا به منظور حذف تأثير آمريكا در لبنان بود و البته آن حملات موفقيت آميز نيز بود. هرگونه اقدام نظامي در درون خاك آمريكا پاسخ آمريكا و حضور اين كشور در لبنان را دربر خواهد داشت.بنابراين چرا شايعه حمله تروريستي قريب الوقوع حزب الله به گوش مي رسد؟ سالهاست كه هربار سخن از حمله به ايران به ميان مي آيد با تهديد اين كشور مبني بر استفاده از نمايندگان خود مواجه مي شويم.تهديد حزب الله به طرق گوناگوني به عنوان يك بازدارنده از حمله مورد استفاده ايران قرار مي گيرد. حمله حزب الله و بستن تنگه هرمز تنها تهديدهايي هستند كه ايران در اختيار دارد.

 



منافقين همچنان بازيچه دست آمريكا

اگرچه منافقين حضور خود در ليست تروريستي آمريكا را به عنوان يك گروه تروريست قبول ندارند و قرار گرفتن نام خود در اين فهرست در سال 1997 را معامله بيل كلينتون با ايران مي دانند اما اين فرضيه خودساخته و مضحك منافقين بيشتر از آنكه محلي ازاعراب داشته باشد نشان دهنده اوج رفتارهاي تروريستي اين فرقه است، تا آنجا كه مقامات آمريكايي هم نتوانستند از كنار اين مسئله به سادگي بگذرند و به دنبال آن انگلستان، اتحاديه اروپا و كانادا هم منافقين را در ليست گروه هاي تروريستي خود قرار دادند.
بايد اذعان نمود حضور يا عدم حضور منافقين در ليست هاي تروريستي، چيزي از شك و ترديد بسيار دولت هاي اروپايي به اين فرقه- به عنوان يك فرقه خطرناك و تروريستي- كم نكرده است، وحتي درصورت خروج منافقين از ليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا در سال هاي بعد نيز، به لحاظ ماهيتي چيزي براي منافقين عوض نخواهد شد.
تجربه خروج منافقين از ليست تروريستي انگلستان و اتحاديه اروپا وگلايه هاي بعدي سران اين فرقه نشان داد كه اتحاديه اروپا مايل نيست روي اين فرقه تروريستي به عنوان يك اپوزسيون كارآمد حساب باز كرده و از آن به عنوان يك شريك سياسي عملگرا استفاده كند.
گذشته تاريك سازمان مجاهدين خلق، رفتارها وعمليات هاي ترويستي در ايران و اروپا،رفتارهاي دور از هنجارهاي اجتماعي مردم اروپا- همانند گدايي تشكيلاتي- به همراه ناپايداري و بي ثباتي در تصميم گيري هاي بزرگ، حضور در عراق و همراهي با ديكتاتور منفور اين كشور، مشاركت در كشتار مردم عراق، سوابق ضدحقوق بشري اين سازمان در شكنجه اعضاي ناراضي و معدوم كردن آنها، به همراه بهره كشي هاي گسترده جنسي از زنان در اين فرقه، باعث ايجاد نوعي ديوار بزرگ بي اعتمادي دائمي در اروپايي ها و آمريكايي ها نسبت به اين فرقه شده است.
از منظر ديگر، براي آمريكا و كشورهايي مانند انگلستان كه سابقه اتحادشان در مسائل و تصميم گيري هاي بزرگ، به نوعي منافع ملي دائمي تبديل شده و سابقه اي به بلندي چندين قرن دارد، باور اين نكته كه منافقين مايل به اتحاد دائمي با آنها باشند دور از منطق به نظر مي آيد، چراكه در نوشته ها و استنادات وزارت خارجه آمريكا، هنوز هم به ترور مستشاران نظامي آمريكا توسط منافقين در نيمه اول دهه پنجاه استناد مي شود.
براي آمريكايي ها كه اطلاعات بسيار دقيقي از اوضاع و احوال گذشته و حال منافقين دارند، قابل درك نيست كه روزي سرودهاي اين فرقه بر
ضد آمريكايي ها، با هيجان بسيار، زمزمه اعضاي اين فرقه بود اما امروز خوش خدمتي به آمريكايي ها براي خروج از ليست تروريستي اين كشور، كمك هاي مالي و حمايت از حضور اين سازمان تروريستي در عراق به اصل اساسي و تئوري اصلي سران اين فرقه تبديل شده است. براي آمريكايي ها كه اتحاد با انگلستان در طول قرن ها ادامه داشته است، حمايت از فرقه آفتاب پرستي مثل منافقين كه فاصله رنگ عوض كردن و خيانت به متحدينش، گاهي حتي به 6 ماه هم نمي رسد دقيقا براساس مشي و روش خود آنها تنظيم شده است.
به عبارتي حمايت آمريكا از منافقين درست همانند رفتارها و سياست هاي منافقين، تنظيم شده است و آمريكايي ها ترجيح مي دهند همانگونه كه از حضور منافقين در عراق به صورت نصفه و نيمه حمايت مي كنند، آنها را در ليست تروريستي باقي نگاه دارند، همانگونه كه اطلاعات جاسوسي فعاليت هاي هسته اي ايران را از طريق منافقين منتشر مي كنند، در همان حال هم اعلام كنند اطلاعات منتشر شده از جانب منافقين دروغ و غيرقابل استناد است، به عبارت بهتر و با توجه به اينكه سال هاي مديدي است كه نظر دولتمردان آمريكايي در مورد منافقين مشخص و تثبيت شده است، به نظر نمي رسد حتي با فرض خروج منافقين از ليست تروريستي آمريكا در سال هاي آينده، بازهم نگرش مردان سياسيش به اين فرقه، چيزي جز بي اعتمادي به يك فرقه بي ثبات و تروريستي باشد، واقعيتي كه با انتشار برخي اسناد محرمانه وزارت خارجه آمريكا در مورد تروريستي بودن اين فرقه، به خوبي دقت نظر سياسيون آمريكايي در مورد ابعاد تروريستي بودن منافقين و بي اعتمادي آمريكايي ها به اين گروهك را نشان مي دهد.
حملات انتحاري به زائران، آموزش دختران براي عمليات هاي انتحاري و رفتارهاي درون فرقه اي با اعضاي اين سازمان از جمله اطلاعاتي است كه در گزارش جديد و اسناد محرمانه وزارت خارجه آمريكا بر آن تصريح شده است.
چرا سران منافقين بر خروج از ليست تروريستي اصرار دارند؟
اما سؤالي كه در اين ميان وجود دارد اين است كه چرا سران اين فرقه تلاش گسترده اي را براي خروج از ليست تروريستي انگلستان و اتحاديه اروپا انجام دادند و امروز هم براي خروج از ليست تروريستي آمريكا تلاش مي كنند؟
واقعيت اين است كه سران اين فرقه هيچ گاه نتوانسته اند براي آينده كاري خود و چشم انداز استراتژيك و بلند مدتي تنظيم كنند. تا قبل از عمليات مرصاد كه تابوي مقابله با نظام هنوز شكسته نشده بود و منافقين با رو در رو شدن با رزمندگان اسلام شكست خفت باري را متحمل نشده بودند، مسعود رجوي مي توانست «شكست رژيم»، حضور در ايران و آغاز حكومت منافقين بر ايران را به عنوان استراتژي بلندمدت به نيروهايش معرفي كند، اما رو به رو شدن با اين واقعيت كه آمدن منافقين به ايران درست همانند روياي شيريني است كه دست يافتن به آن دور از واقعيت و به نوعي خواب و خيال است باعث شد تمام برنامه هاي استراتژيكي كه سركرده منافقين براي نيروهايش ترسيم كرده بود، رنگ ببازد و به اصطلاح پيروزي در برنامه هاي كوتاه مدت در دستور كار قرار گيرد.
با تعيين خط مشي جديد، رفتن به ايران و فتح كشور، كم كم از ادبيات گفتاري سركردگان منافقين پاك شد اما اين تصميم گيري، تاثير بدي بر روح و روان اعضاي اين فرقه گذاشت كه سران منافقين با فريب فتح و حضور در ايران و ارمغان بردن آزادي براي مردم ايران، آنها را فريب داده بودند. اين واقعيت تلخ كه ديگر حضور در ايران هيچ گاه با نام اين سازمان تروريستي محقق نخواهد شد، كم كم حرمان و حسرت زيادي در دل اعضاي اين سازمان ايجاد نمود و آشكار شدن آثار روحي و رواني اين شكست بزرگ، سران اين فرقه بر آن شدند تا با مرهم هاي موقت، جبران حسرت بزرگ و تاريخي اعضاي اين سازمان را به نوعي ديگر جبران كنند، خصوصا اينكه با خلع سلاح اعضاي اين سازمان توسط آمريكايي ها، سلاح هاي اين سازمان تروريستي- كه از نظر سران اين سازمان در حكم ناموس براي اعضاي فرقه معرفي شده بود- نيز جمع آوري شد و لطمات روحي زيادتري متوجه اعضاي اين گروهك شد.
درست از آغاز روند افول شديد روحي و رواني فرقه منافقين بود كه سركردگان اين فرقه بر آن شدند تا به دنبال پيروزي هاي دم دستي باشند و با تبليغات بسيار براي اين موارد، جايگزين مناسبي براي عدم پيروزي هاي اين فرقه بيابند. طبيعي است كه اين پيروزي ها بايد پشت سرهم، مداوم و با تبليغات غلو شده و بزرگ نمايي همراه باشد تا خاطره شكست ابدي منافقين براي عدم حضورشان در ايران را جبران كند. با اين تفاسير، هر مسئله عادي و هر مذاكره و توجه يك چهره سياسي اروپا و آمريكايي- ولو چهره اي دست چندم و بازنشسته- به اين فرقه پيروزي بزرگي قلمداد مي شد و بزم و پايكوبي هاي فراوان به همراه خود مي داشت و درست از همينجا بود كه ماندن در عراق و حضور نكبت بار در اين كشور، به جاي آمدن به ايران- از نظر سران اين فرقه، خواسته همه جهانيان و گروه هاي حقوق بشري معرفي شد و همه هم و غم سركردگان اين فرقه در اين راستا قرار گرفت چون بر آنها مشخص بود كه دنيا به تروريست بودن اين فرقه اعتقاد دارد و علي رغم تمام تبليغاتي كه منافقين به نفع خود انجام مي دهند. هيچ كشوري حاضر به حمايت از حضور منافقين در سرزمينش نيست. درست بر همين اساس بود كه حكم دادگاه پونك انگلستان و سپس خروج اين فرقه از ليست تروريستي انگلستان و به دنبال آن ليست تروريستي اروپا، پيروزي هاي بسيار بزرگي اعلام شد. درست بر مبناي همين فرضيه بود كه قطعنامه هاي شوراي امنيت برضد كشورمان، مصادره به مطلوب و حاصل تلاش هاي اين فرقه اعلام شد و به همين دليل بود كه حمايت سازمان هاي درجه چندم اروپايي و آمريكايي و چهره هاي سياسي اين كشور يك پيروزي تاريخي اعلام شد.
از اين نمونه موارد كه منافقين آن را پيروزي بزرگي براي خود فرض كرده اند، از سال 2003 تاكنون به كرات يافت مي شود اما بررسي وضعيت فعلي منافقين و جايگاه فعلي شان در عراق و نظام بين الملل، ابعاد اين به اصطلاح پيروزي ها را بهتر كالبد شكافي مي كند.
از زماني كه منافقين به زعم خود يكي پس از ديگري به اين پيروزي ها دست مي يابند تا به امروز چه تغييري در وضعيت آنها حاصل شده است. مريم رجوي از آزادي و حضور پررنگ «مجاهدين» در مجامع بين المللي- در صورت خروج از ليست تروريستي اتحاديه اروپا- خبر مي داد اما بي محلي و بي اعتمادي اروپايي ها به اين حكم، باعث شكوه و ناله همسر سر كرده منافقين شد كه چرا ما را به حساب نمي آورند. خروج منافقين از ليست تروريستي انگلستان و اتحاديه اروپا همچنين هيچ تاثيري در روند تصميم دولت عراق نگذاشت و برعكس، امروز دولت اين كشور براي اخراج منافقين بيش از پيش مصمم است. محاصره پادگان اشرف را كامل كرده و تصميمي براي نگهداري اين فرقه در عراق ندارد. از سويي ديگر پاسخ قاطع وزارت خارجه آمريكا به سران اين فرقه براي چرايي عدم خروج اين فرقه از ليست تروريستي اين كشور، انتشار برخي اسناد محرمانه تروريست بودن اين فرقه بود. اسنادي كه جاي هيچ ترديدي در تروريست بودن منافقين باقي نمي گذارد.
البته همانگونه كه گفته شد بايد ديد در صورت خروج منافقين از ليست تروريستي آمريكا، آيا همين روال فلاكت بار براي منافقين ادامه خواهد يافت يا خير؟
تجربه خروج منافقين از ليست انگلستان و اتحاديه اروپا نشان داد منافقين در صورت خروج از ليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا، بازهم همين شرايط فلاكت بار و حتي بدتر از آن را خواهند داشت.
هابيليان

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14