(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 3 شهريور  1389- شماره 19726


تشريح نقش پدافند غيرعامل در جنگ هاي نرم و سخت
در گفت وگو با دكتر جلالي رئيس سازمان پدافند غيرعامل صورت گرفت
اين مناظره خواندني است!



تشريح نقش پدافند غيرعامل در جنگ هاي نرم و سخت
در گفت وگو با دكتر جلالي رئيس سازمان پدافند غيرعامل صورت گرفت

علي كمالي
يكي از اصطلاحاتي كه طي سال هاي اخير در رسانه ها بسيار با آن مواجه بوده ايم «پدافند غيرعامل» است. متوليان بحث پدافند غيرعامل به طور منسجم و شكل يافته كار خود را از سال 1382 آغاز كردند. براي آشنايي با اين سازمان و حيطه كاري آن به سراغ دكتر غلامرضا جلالي رئيس سازمان پدافند غيرعامل رفته ايم.
¤ پدافند غيرعامل يعني چي؟
- از دو جنبه مي توان پاسخ اين سؤال را داد. يكي بحث لغوي و ديگري از جنبه مفهومي.
تعريف لغوي آن، اين است كه پدافند يك كلمه فارسي است كه «پد» يعني «ضد» و «آفند» يعني «حمله» و غيرعامل هم يعني بدون استفاده از سلاح. درواقع يعني نوعي از دفاع كه در آن سلاح استفاده نمي شود.
اما در تعريف مفهومي، طبق مصوبه هيئت دولت جمهوري اسلامي، پدافند غير عامل به مجموعه اقداماتي گفته مي شود كه بكارگيري آنها بدون استفاده از سلاح و تجهيزات نظامي باعث كاهش آسيب پذيري ها و افزايش پايداري ها در برابر تهديدات شود.
¤ مثلا چه تدابير و اقداماتي را بايد به كار گرفت؟
-البته مجمع تشخيص مصلحت هم مهرماه سال 86 يك تعريفي از پدافند غيرعامل دارد كه تعريف كامل تري است. طبق تعريف، پدافند غيرعامل مجموعه اقدامات و تدابيري است كه بكارگيري آنها باعث كاهش آسيب پذيري، افزايش پايداري ملي، توليد بازدارندگي، تسهيل مديريت بحران و تداوم خدمات ضروري كشور در برابر تهديدات و خطرات نظامي دشمن مي گردد.
براساس اين تعريف 5 هدف نتيجه پدافند غيرعامل هستند كه اولين آنها كاهش آسيب پذيري است يعني ما هر چه نقاط آسيب پذير داريم تلاش كنيم كه آنها را كاهش دهيم اين كاهش هم كاهش نسبي است و مطلق نيست يعني شايد در يك حوزه اي به دليل پيشرفت فناوري ما نتوانيم به طور صددرصد كاهش آسيب پذيري داشته باشيم و مثلا در حد هفتاد درصد اين كاهش را محقق مي كنيم.
دومين هدف، افزايش پايداري هاست كه ما بايد زيرساخت هايي را كه ممكن است در برابر تهديدات از پايداري خارج شوند را تقويت كنيم تا بتوانند كاركرد خودشان را در برابر تهديدات حفظ كنند.
هدف بعدي، تسهيل مديريت بحران است يعني اين كه ما در بحران ها بتوانيم كشور را خصوصا در زمان تهديدات نظامي به راحتي اداره كنيم.
هدف ديگر پدافند غيرعامل، تداوم خدمات ضروري است كه اين هم به اين معناست كه ما امكانات و اقداماتي كه به كشور خدمات ارائه مي دهند را در زمان تهديد و بحران هم داشته باشيم و بتوانيم از خدمات آنها بهره مند باشيم مثل آب، برق، بهداشت، امنيت، غذا و...
¤ اين اهداف آيا فقط مشمول زمان جنگ و تهديد نظامي است يا اينكه در بحران هاي ديگر مثل حوادث طبيعي نظير زلزله هم مد نظر است؟
-اين اهداف و تعاريف شامل زمان جنگ و مسائل امنيتي است ولي وقتي كه يك زيرساختي در برابر تهديد مقاوم سازي شد علي القاعده در برابر زلزله هم به غير از استثنائاتش پاسخگو خواهد بود.
¤ پس پدافند غيرعامل در مجموعه نيروهاي مسلح تعريف مي شود؟
-نه برعكس اين حرف است. پدافند غيرعامل در همه دستگاه ها تعريف مي شود ولي اين چيزي كه ما اينجا آن را دنبال مي كنيم مخصوص دستگاه هاي اجرايي است.
¤ يعني تمامي دستگاه ها موظف به همكاري با سازمان شما هستند؟
-بله. من فكر مي كنم خبرنگاران هميشه معني را برعكس مي گيرند. مثلا مي گويد چرا پدافند غيرعامل واژه اش نظامي است؟ ما مي گوييم اصلا نظامي نيست چون شرط پدافند غيرعامل در تعريفش اين است كه تجهيزات و امكانات نظامي در آنها به كار گرفته نشود. پس نظامي نيست.
¤ ولي شما اهداف آن را مربوط به زمان جنگ دانستيد؟
- خب، باشد مردم هم در جنگ هستند امكانات غيرنظامي هم در جنگ حضور دارند. مثلا وقتي يك كشوري مثل لبنان، عراق، غزه يا افغانستان وارد جنگ مي شود نبايد براي آب، برق، بهداشت، غذا و ساير خدمات آن فكر كرد.
¤ در كشور ما، از چه زماني پدافند غيرعامل پيگيري شد؟
- قبل از انقلاب و در روزهاي پاياني عمر رژيم ستمشاهي، يك مجموعه اي به نام سازمان دفاع غيرنظامي زيرنظر نخست وزير وجود داشت كه تقريبا به موضوع پدافند غيرعامل مي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شوراي انقلاب تصويب كرد كه اين مجموعه در بسيج ادغام شود. بعد كه بسيج در زيرمجموعه نهادهاي فرماندهي كل قوا قرار گرفت چون بسيج به نوعي در آن زمان كاركرد نظامي داشت و پدافند غيرعامل كاركرد غيرنظامي، بنابراين تقريبا بلاتكليف ماند.
در زمان جنگ يعني در مقطعي كه ما نخست وزيري داشتيم، معاون نخست وزير در امور جنگ مسئول همين كار شد كه اتفاقا مسئول آن همين آقاي دكتر فيروزآبادي رئيس فعلي ستاد كل نيروهاي مسلح بود. به طور مثال اقداماتي كه در آن زمان درباره پدافند غيرعامل انجام شد ساخت پناهگاه ها در شهرها، اسكان مردم در مناطق غيرنظامي و... بود. به عبارت ديگر بسيج منابع ملي براي اداره امور جنگ توسط آن معاونت انجام مي شد.
اما جنگ كه تمام شد در دوران سازندگي تا مدتي موضوع پدافند غيرعامل كاملا به فراموشي سپرده شد. خب مقام معظم رهبري چون دغدغه اين موضوع را داشتند مدام آن را از دولت پيگيري مي كردند و بر همين اساس اين مسئله در يك مقطعي به سازمان مديريت و برنامه ريزي واگذار شد ولي چون آن سازمان ارتباطي با موضوع دفاع نداشت تقريبا مي شود گفت بدون اينكه هيچ اقدام مثبتي درباره آن انجام شود باقي ماند. بعد از آن، اين موضوع به شوراي عالي امنيت ملي واگذار شد كه در آنجا هم اقدام خيلي مثبتي انجام نشد لذا اين موضوع به فرماندهي كل ارتش آنهم با اين عنوان كه چون ارتش پدافند هوايي كل كشور را انجام مي دهد اين مسئله را هم پيگيري كند، اما در آنجا هم چون تلقي ها عمدتا نظامي بود بنابراين كاري صورت نگرفت تا اينكه در سال 1382 بنا به اشاره مقام معظم رهبري، ستاد كل نيروهاي مسلح يك بررسي بر روي اين موضوع انجام داد و با ارائه جمع بندي مسائل، پيشنهادي هم ارائه كرد مبني بر اينكه موضوع پدافند غيرعامل به ستاد كل نيروهاي مسلح واگذار شود. حضرت آقا هم اين مطلب را تأييد و تصويب كردند و در دستوري كه در تاريخ 8/8/82 صادر فرمودند موضوع پدافند غيرعامل را به صورت رسمي به ستاد كل واگذار نمودند. طبق پيشنهاد ستاد كل هم تركيبي از عناصر دولت و ستاد كل در قالب يك كميته اي به نام كميته دائمي پدافند غيرعامل تشكيل شد و در آنجا تلاش شد تا مواردي از موضوع پدافند غيرعامل در برنامه چهارم توسعه آورده شود و نيازمندي هاي قانوني آن برطرف گردد كه بر همين اساس در بند 11 ماده 121 برنامه چهارم اين مسئله به طور كامل گنجانده شد و در واقع براي اولين بار يك محمل قانوني براي پدافند غيرعامل ديده شد. در ادامه آئين نامه اجرايي اين موضوع تهيه شد كه بر اين مبنا روابط و چارچوب هاي همكاري مجموعه پدافند غيرعامل را با دستگاههاي اجرايي مشخص كرد (در دولت هشتم)
¤ محتواي اين آئين نامه اجرايي چيست؟
-اين آئين نامه مي گويد كليه دستگاههاي اجرايي خودشان مسئول پدافند غيرعامل خودشان هستند به طور مثال وزارت اقتصاد خودش مسئول پدافند غيرعامل خودش است. و براي اينكه يك هماهنگي در اين باره صورت گيرد هر وزيري موظف است يكي از معاونين خودش را با اختيارات لازم به عنوان مسئول پدافند غيرعامل آن دستگاه معرفي كند و آن فرد هم بايد به آسيب شناسي دستگاه متبوعش پرداخته و براي رفع آسيب ها به ارائه طرح و پيشنهاد به كميته دائمي پدافند غيرعامل كشوري بپردازد. رئيس اين كميته هم توسط ستاد كل نيروهاي مسلح منصوب مي شود و نماينده دولت هم در آن هست.
البته در سال 84 يعني دو سال بعد از شروع به كار كميته دائمي پدافند غيرعامل احساس شد كه كار اين كميته چندان قوي نيست و بايد يك سازماني در اين باره ايجاد شود بنابراين يك پيشنهادي تقديم مقام معظم رهبري شد و از سال 84 سازمان پدافند غيرعامل زير نظر ستاد كل و در ارتباط با دستگاههاي اجرايي با پشتوانه هاي قانوني كه اشاره كردم تشكيل شد.
¤ حالا، شما از روند فعلي راضي هستيد؟
-الان موانع داريم ولي دستگاهها مانع نيستند. البته در ابتداي شكل گيري كميته دائمي دولت دوم خردادي بود ضمن اينكه مفاهيم اين موضوع هم هنوز باز نشده بود چون پدافند غيرعامل يك دانش بين رشته اي است- يعني در همه حوزه ها مي گنجد و لذا بايد ابتدا مفاهيم و واژه هاي هر حوزه را مطابق با تهديدات آن حوزه مشخص و تبيين كرد و بعد از درون آن پدافند غيرعامل را استخراج كرد. بنابراين با اين تعريف يك برداشت جديد از پدافند غيرعامل صورت مي گيرد چون تعريف قبلي براساس ادبيات نظامي بود كه بر سه پايه استتار، اختفا و فريب استوار بود. يعني در برابر دشمن ما بايد يك كاري مي كرديم كه با استفاده از عوامل طبيعي مخفي مي شديم يا همرنگ محيط مي شديم يا با تدابير تاكتيكي دشمن را فريب مي داديم. البته راه حل هاي ديگري هم مثل ساخت سنگر و امثالهم براي پدافند در ادبيات نظامي وجود داشت. ولي اينها در دستگاههاي اجرايي كاربرد ندارد مثلا ما يك پالايشگاه نفت را نمي توانيم استتار بكنيم به دو دليل؛ يكي به جهت بزرگي پالايشگاه و ديگري به خاطر ابزار و امكانات سنجنده امروزي و ماهواره ها كه اشياء را به صورت خيلي ريز تشخيص مي دهند لذا رنگ و امثال آن ديگر كاربردي در اين باره ندارند و بايد به سراغ ديگر چارچوب ها رفت نداريم و به نوعي مي توان گفت كه ما بايد براي پدافند غيرعامل در شرايط امروزي توليد علم كنيم علي الخصوص مثل حوزه هاي سايبري و بيولوژيك. بنابراين با توجه به مسائل فوق مطالعاتي را ما در زمينه مفاهيم جديد پدافند غيرعامل انجام داديم و پس از دستيابي به يكسري نتايج و در ميان گذاشتن آن با دستگاههاي اجرايي و نيز تلاش براي فرهنگ سازي در اين زمينه توانستيم تا حدود زيادي به تعامل خوبي با دستگاههاي اجرايي دست پيدا كنيم.
¤ با توجه به اينكه امروزه جنگ نرم خصوصا مباحث سايبري تا حد زيادي جايگزين جنگ سخت شده است آيا سازمان شما درباره مقابله با جنگ نرم و سايبر نيز فعاليتي كرده است؟
- ببينيد طبق تعريفي كه مجمع تشخيص از پدافند غيرعامل ارائه كرده است يعني براي مقابله با انواع تهديدات نظامي و غيرنظامي ما بايد راهكار داشته باشيم. يعني در تمامي حوزه هاي غيرنظامي اعم از اقتصادي، اجتماعي، سايبري و... حالا شما بحث سايبر را مطرح كرديد من دو سه تا مثال از تهديدات در حوزه اقتصاد مي زنم.
در سه چهار سال گذشته محور تمام برخوردهاي آمريكائيها با ايران عمدتاً اقتصادي بوده است. مثلاً تحريم اقتصادي مي كنند تا توان اقتصادي ما را پايين بياورند يا تحريم بانكي مي كنند تا معاملات بانكي ايران را به حداقل برسانند حتي فشارهاي سياسي كه مي آورند با هدف كاهش ظرفيت اقتصادي كشور است مثلاً كشورهاي ديگر را تهديد مي كنند تا سرمايه هايشان را به ايران نياورند. اين يك جنگ اقتصادي است كه تاريخچه آغاز آن هم به بعد از جنگ جهاني دوم در جهان برمي گردد از آن زمان اصطلاحاتي نظير جنگ عليه اقتصاد، جنگ به وسيله اقتصاد رايج شد.
بنابراين در حوزه پدافند غيرعامل براي مقابله با اين نوع جنگ هم بايد چاره انديشي كرد كه ما اين چاره انديشي و اقدام را به خود دستگاههاي مربوط مثل وزارت اقتصاد و بانك مركزي واگذار كرده ايم.
¤ سوال بنده، مشخصاً در حوزه سايبر بود آنهم با توجه به اينكه آمريكا از يك سو اعلام مي كند كه يك ارتش سايبري را براي مقابله با ايران راه اندازي كرده و حتي در يكسال گذشته نيز ما شاهد فعاليت جدي اين حوزه در جنگ نرم بوديم. من از شما مي خواهم مشخصاً درباره فعاليت و اقداماتتان در حوزه سايبر توضيح دهيد.
- ببينيد، يك زماني بود كه ابزار كامپيوتر به عنوان يك كالاي لوكس مورد بهره برداري قرار مي گرفت و خب طبيعتاً در آن مقطع شايد عده اي به كاركردهاي واقعي اين ابزار واقف نبودند، اما وقتي يك مقداري جلوتر آمديم و كاركردهاي متعدد حوزه سايبر و نرم افزار مشخص شد، معلوم گرديدكه يكي از كاركردهاي مهم اين حوزه كاركرد مديريت و كنترل است. يعني ابزار سايبري مي تواند مديريت و كنترل دنيارا در دست بگيرد. اين كنترل ها اعم از كنترل فني مثل كنترل آب، برق، ترافيك، ارتباطات و... يك شهر است و يا كنترل مديريت از موضع بالاتر مي باشد.
حوزه سايبر همچنين مديريت و كنترل سرمايه هاي مادي و معنوي مردم را هم مي تواند در دست گيرد مثلاً تجارت الكترونيك كه در آن سرمايه مردم از اسكناس و طلا و غيره تبديل به «دي جيت» يا صفر و يك مي شود يعني وقتي شما كارت سرمايه اي خود را در يك زمان نگاه مي كنيد مقدار زيادي صفر و يك در آن وجود دارد و معناي اينكه شما پولدار هستيد و ناگهان در يك زمان ديگر هيچ موجودي نداريد و شما بي پول هستيد. بنابراين، اين مسئله اهميت بالاي حوزه سايبر را گوشزد مي كند. و لذا ما در پدافند غيرعامل وقتي زيرساخت ها را تعريف مي كنيم و مي گوييم يك زيرساخت حياتي است يعني اينكه اگر آن زيرساخت تهديد شود حيات شما به خطر مي افتد حالا اگر حوزه سايبر مديريت اين زيرساخت حياتي را در دست داشته باشد اين حالت ديگر بالاتر از موضوع زيرساخت حياتي است چون حيات آن زيرساخت در كنترل حوزه سايبر است. مثلاً صدا و سيما كه بخشي از مسائل فرهنگي، امنيتي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي شما را مديريت و كنترل مي كند و يك زيرساخت حياتي مهم محسوب مي شود تمام مديريت و كنترل آن در اختيار حوزه سايبر است. يا مثلاً اطلاعات يك كشور تماماً در كنترل حوزه سايبر قرار مي گيرد در حالي كه تا چند سال قبل تمامي اطلاعات در گاوصندوق و يا بر روي كاغذ و... بود اما الآن همه آن به ديجيتال تبديل شده است. بنابراين براي اين دنياي مجازي بايد نظامات و تدابير لازم انديشيده شود. البته رويكرد كشورها به اين دنيا، رويكردهاي متفاوتي است. آمريكائيها خودشان را صاحب دنياي مجازي مي دانند و براي آن يك استراتژي دوبخشي تعريف كرده اند كه قسم اول آن توسعه زيرساخت هاي فضاي مجازي است يعني در همه جاي دنيا و بدون هيچ مشكلي هر كسي مي تواند به اين دنيا وارد شود و قسم دوم اين استراتژي، فناوري هاي امنيتي و دفاعي را شامل مي شود كه آمريكائيها اين دو فناوري را كاملاً محصور در خودشان مي دانند به اين معنا كه آنها همانند تعريف غلط از تروريسم مي گويند هر بانك اطلاعاتي يا امنيتي كه در فضاي مجازي تشكيل مي شود اگر ما بر آن اشراف نداشته باشيم اين بانك در اختيار تروريسم است يعني همان تعريف بوش كه هر كه با ما نباشد عليه ماست و هر كه با ما نباشد تروريست است.
لذا آمريكائيها به تمام كارخانجاتي كه نرم افزارهاي امنيتي توليد مي كنند دستور داده اند كه اين نرم افزارها بايد يكطرفه باشد يعني مثل شيشه هايي كه از روبرو نگاه مي كنيد آينه است و از پشت به آن مي نگريد كاملاً آن سوي شيشه مشخص است.
خب حالا اگر ما بخواهيم در اين حوزه توسعه پيدا كنيم حتماً بايد اصول پدافند غيرعامل را اعمال كنيم به اين معنا كه چارچوب و استراتژي نظام مندي را براي آن تعريف نماييم كه اين استراتژي هم بايد به اين مباحث بپردازد كه 1- راهبرد منسجمي براي دستگاه هاي اجرايي در حوزه سايبر تعريف كند يعني دستگاهها چگونه از فضاي مجازي استفاده كنند 2- وقتي وارد اين فضا شدند چه ملاحظات و محدوديت هايي دارند و سوم اينكه بالاخره مسئوليت امنيت، مرزباني و اطلاعاتي اين فضا چه كسي است؟ يعني مسئوليت هر نهادي در اين فضا مشخص باشد. متأسفانه اين فناوري در كشور ما آمده بدون آنكه ساختار براي آن تعيين شود. من وقتي از وزير قبلي ارتباطات پرسيدم مسئول امنيت حوزه سايبري در كشور كيست؟ گفت من نيستم. يعني وزارت ارتباطات كه فقط توسعه مي دهد مي گويد امنيت به من ربطي ندارد. از سوي ديگر محتواي اين فضا در اختيار شما نيست به اين معنا كه وقتي فرزند شما در مدرسه در مقابل يك لپ تاپ ارزان قيمت قرار مي گيرد و از طريق يك سيم تلفن به دنياي مجازي وصل مي شود چون شما براي آن فضا محتوا نداريد لذا نمي دانيد چه چيزي به فرزند شما القاء مي شود و اين يعني اينكه آينده فرهنگ فرزندتان نامعلوم است يا ارزشهاي فرهنگي شما به مرور از همين راه منسوخ مي شود و همه بنيان و كيان كشور شما مورد تهديد قرار مي گيرد.
بنابراين نمي توان فقط به فكر توسعه دنياي مجازي بود بدون اينكه به محتوا و مسائل امنيتي آن توجه كرد.
¤ پس به نظر شما وزارت ارتباطات الان فقط به فكر توسعه كمي سايبر هست و به بخش كيفي آن توجهي ندارد؟
- من مي گويم وقتي ما از فناوري جديد استفاده مي كنيم بايد الزامات و ساختار آن را هم رعايت كنيم. نمي توانيم بدون آنكه متولي اين فناوري را مشخص كنيم فقط به فكر توسعه آن باشيم.
¤ آيا وزارت ارتباطات بايد قانونا به موضوع كيفي هم بپردازد؟
- يكي از مشكلات ما در اين رابطه خلأ قانوني و واگذاري آن به شوراهاي متفاوتي است كه از آن شوراها هيچ كار درست و حسابي درنمي آيد.مثلا بحث محتواي فضاي مجازي به شوراي اطلاع رساني و فرهنگ عمومي كشور واگذار شده است يا موضوع توسعه به شوراي توسعه زيرساخت واگذار شده كه در اختيار وزارت ارتباطات است و موضوع امنيت هم كلا فراموش شده است البته اخيرا با پيگيري هايي كه كرد ه ا يم سندي تهيه شده است ولي درحد سند باقي مانده و عملياتي نشده است.
¤ بنابراين ما درحال حاضر از فضاي مجازي استفاده مي كنيم بدون آنكه مسئول امنيت آن يا محتوا يا پليس اين حوزه مشخص باشد.
من مي خواهم از جانب مردم به شما نكته اي را متذكر شوم و آن اينكه بالاخره اختلاف ميان دستگاه ها هميشه وجود داشته است اما دراين ميان دشمن ساكت نبوده و به شدت فعال است به طور نمونه ما مشاهده مي كنيم كه دشمن در جنگ نرم شبكه «فارسي وان» را راه اندازي كرده تا بنيان خانواده و فرهنگ ايراني را هدف بگيرد. از آنطرف سي دي هاي مستهجن به طور وسيعي در سطح كشور توزيع مي شود از سوي ديگر در حوزه سايبر دشمن مدام در حال راه اندازي سايت هاي جديد براي ايجاد آشوب و بلوا در كشور است كه نمونه عيني آن را سال گذشته در فتنه بعد از انتخابات شاهد بوديم و بالاخره دشمن شبانه روز درحال دشمني و فتنه گري است و لذا مردم ازمسئولان انتظار دارند كه اختلافات بين دستگاهي خودشان را به نحوي حل كنندو به طور جدي به فكر مقابله با تهديدات دشمن در جنگ نرم باشند.
¤ بنابراين سؤال بنده به طور مشخص از جنابعالي اين است كه سازمان پدافند غيرعامل چه اقدام عملي براي مقابله با تهديدات سايبري دشمن انجام داده است؟
- چند سؤال در سؤال شما وجود دارد مثلا شما به حوادث بعداز انتخابات اشاره كرديد خب ما بايد در فضاي مجازي كه شاهد فتنه گري هستيم مسئول امنيت آن را تعيين كنيم شما تمام ميزباني (هاستينگ) فضاي مجازي ما يا آمريكاست يا انگليس يا كانادا.
خب اينها چگونه مي توانند در فضاي فتنه انگيزي به ما كمك كنند. اصلا كمك نمي كنند ما نيازمند يك اينترنت ملي هستيم همه كشورها دارند ما هم بايد داشته باشيم. ما با وزير ارتباطات قبلي هرچه سروكله زديم كه آقا شما بايد يك آتي سي ملي تعريف كنيد و يك سرور ملي داشته باشيم تا ما اطلاعات خودمان را حفظ كنيم و لازم نباشد كه براي كوچكترين اطلاعات به آن طرف دنيا مراجعه نماييم و بعد هم براي توليد اينتا سرور ملي هاستينگ داخل كشور نيز داشته باشيم تا ميزان دخالت دشمن بر روي آن كم شود.
¤ آيا اين كار انجام شد؟
- نه، ولي وزير فعلي آقاي تقي پور اصل مسئله را پذيرفتند و درحال تهيه پروژه هاي اوليه اين كار براي تحويل به پيمانكار هستند. اما كار، كار سختي است ولي سياست گذاري مناسب باعث مي شود كه بيشتر از اين آسيب پذيري هايمان را در اين حوزه توسعه ندهيم.
من اگر بخواهم اينجا خطرات حوزه آي تي را بگويم شايد ديگر كسي جرات نكند به سمت اين فناوري برود ولي بهرحال بايد بخشي از اين دغدغه به مسئولان منتقل شود تا چاره اي بينديشند. بنده به طور مشخص مي گويم كه ما در حوزه آي تي استقلال نداريم و استقلال كشور در اين حوزه كاملا تهديد مي شود. البته از طرف ديگر تاكيد مي كنم كه استفاده از فضاي آي تي اجتناب ناپذير است و ما بايد از آن بهره بگيريم براي اينكه قابليت هاي زيادي به ما مي دهد ولي اين قابليت ها با خارج شدن كنترل آن از دست ماست شما فرض كنيد سيستم بانكي، صدا و سيما، ترافيكي، خدماتي و.... كشور در زمان تهديد در كنترل ما نباشند آن وقت چگونه ما مي توانيم مديريت بحران كنيم.
بنابراين ما بايد پايه به پايه براي استفاده صحيح از فضاي مجازي چاره بينديشيم پايه نخست استفاده از سيستم عامل است. الان سيستم عامل ما ويندوز است كه تمامي كارشناسان اين حوزه معتقدند در سيستم ويندوز جاسوسان فراواني فعاليت دارند و به قول نرم افزار نويسان «باگ جاسوس» است. يعني در اين سيستم تمامي اطلاعات شما به عنوان كاربر جمع آوري مي شود و براي سازنده سيستم فرستاده مي شود.
درحال حاضر در تمام كشورها سيستم عامل بومي و ملي وجود دارد ولي در ايران اين گونه نيست ما الان نزديك به سه سال است كه پرچم سيستم عامل بومي را بلند كرديم و خوشبختانه توانسته ايم نسخه صفر آن را توليد كنيم و فعلا درحال تمرين است تا ببينيم چقدر ظرفيت و قابليت دارد خب اينجا بايد وزارت خانه هاي ارتباطات، صنايع و دستگاه هايي كه اعتبارات دارند بيايند زيرا اعتبار سازمان ما اندك است و ما نمي توانيم همه پولمان را در حوزه سايبر بياوريم و لذا اگر مي خواهند كار توليد سيستم عامل بومي سرعت بگيرد بايد دستگاه هاي مربوط وسط ميدان بيايند، اعتبار لازم را به صحنه بياورند و از آن پشتيباني كنند تا به توليد صنعتي برسدو لازم الاستفاده براي تمام دستگاه ها باشد.
¤ بعضي ها معتقدند ما در فضاي مجازي اصلا نبايد هيچ سايتي را فيلتر كنيم آيا اين حرف به نظر شما صحيح است؟
- اين حرف كه صحيح نيست چون سايت ها مجموعه اي از اطلاعات خوب و بد هست البته در توزيع اطلاعات خوب كه بحثي نيست اما در ارائه اطلاعات بد اين سؤال مطرح است كه شما اين اطلاعات را به چه كسي مي خواهيد بدهيد آيا به فردي كه بد و خوب را تشخيص نمي دهد.خب اينكه صحيح نيست بنابراين بايد براي اين موضوع چارچوب و ضابطه اي را درنظر گرفت.
البته من اينجا بازهم تاكيد مي كنم كه ما بايد براي كشورمان يك اينترنت بومي طراحي و توليد كنيم و به نوعي فيلتر را در سرچشمه بگذاريم به اين معنا كه يك سيستم اصلي به تمامي سايت ها و شبكه هاي اينترنتي وصل باشد و پس از دريافت به باز توليد آنها پرداخته و سپس در داخل كشور توزيع كند.

 



اين مناظره خواندني است!

به كوشش ؛ روح الله امين آبادي
چندي پيش ششمين نامه محمد نوري زاد به رهبر معظم انقلاب منتشر شد. لحن اين نامه به مراتب هتاكانه تر ازنامه هاي پيشين بود و شايد بتوان اين نامه را مانيفست نوري زاد براي نشان دادن جدايي كامل از اعتقادات پيشين دانست.
نوري زاد در آخرين نامه خود به رهبر عزيز انقلاب از مبارزه نظام اسلامي با آمريكاي جهانخوار گلايه كرده و سياست هاي نظام اسلامي را شعارهايي دانسته كه با الفاظي تند و گزنده بيان شده اند.
«درهمه اين سالها... فرهنگ شعارگويي و شعارخواري در جامعه ما به اعلا درجه رسيد... با الفاظي تند و گزنده، و با ادبياتي كه دوره اش سپري شده بود، با قدرت هاي برتر جهان سخن گفته شد اين ادبيات، از گنجينه دارايي هاي خود، فرد منطبقي چون احمدي نژاد را برگزيد و بركشيد و بر مسند نشاند تا بلندگوي شعارگويي فعال تر شود، و سفره شعارخواري عوام، با همه فلاكتي كه گرفتارش بودند، آذين يابد. اين شعارها، كشور ما را بر صدر جدول نفرت مردمان جهان نشاند. هركجا در هر نقطه از جهان فهم، تا اسم ما ايرانيان شنيده مي شد، اي خدا، بي آنكه ديرينگي چند هزارساله ما، و دارايي هاي علمي و فرهنگي ما متبادر شود، تندي و عبوسي و هيمنه تروريستي ما تبليغ مي شد.»
به هرحال رجوع به نوشته هاي پيشين نوري زاد و مقايسه آنها با نوشته هاي امروزي وي انسان را در بهت و حيرت فرو مي برد گويي اوكمتر از يك دهه پيش برعليه امروز خويش مي نوشته و خود را نقد مي كرده است.
سايت هاي خبري را كه نگاه مي كني به اخباري برمي خوري كه بر بهت و حيرتت مي افزايد، ديدار محمد نوري زاد با عبدالله نوري، ديدار نوري زاد با اعضاي نهضت آزادي و همه وهمه آدمي را درمقابل اين پرسش قرار مي دهد كه چه شد نوري زاد كه تا ديروز سايه نهضت آزادي را با تير مي زد و در مبارزه با اين گروه كم مانده بود كه قالب تهي كند به ناگاه درمقابل همان ها تا كمر خم شده و عرض ارادت مي كند.
آنها انقلابي شده اند يا نوري زاد قالب عوض كرده است؟
اسدالله بيات يكي از اشخاصي است كه نوري زاد امروز و براي ديدن او سر و دست مي شكند. فرزند وي در مورد اين ديدار سخني برزبان مي راند كه ناخواسته به هدف پنهان ضدانقلاب اشاره دارد يعني استفاده ابزاري از نوري زاد!
«تا به امروز توفيق ديدار آقاي محمد نوري زاد را پيدا نكرده بودم و البته تا پيش از انتخابات هم آرزو نمي كردم كه هيچ وقت اين توفيق را پيدا كنم ولي امروز كه اين ديدار انجام شد، فهميدم كه شايد يكي از افرادي كه حقيقتا براي ديدنش مشتاق بودم، همين بزرگوار بود. بايد اعتراف كنم و آنهم اين كه آن شخصي كه من ديدم، بسيار با آن چيزي كه تصور مي كردم متفاوت بود. خلاصه اينكه بسيار انسان نازنيني است اين آقاي نوري زاد.»
جالب است بدانيم كه بيات زنجاني كسي است كه پيامبراكرم(ص) و اميرالمؤمنين را منصوب براي حكومت نمي داند (روزنامه اعتماد 8/6/88) شبهه اي كه زماني رگ گردن نوري زاد با شنيدن آن متورم مي شد و مي گفت:
«يك چند وقتي است كه عده اي از خارج، و عده اي نيز در داخل، به ياد بيست و پنج سال سكوت حضرت امير افتاده اند و يك ساز همگن و اما تمرين شده اي را مي نوازند كه اگر مردم علي(ع) را انتخاب نكنند چاره اي جز خانه نشيني براي علي نيست سرنخ چنين احتجاجي اول بار با دست اسلام شناسان راديو بي بي سي تابيده شد..» (نوري زاد، محمد، پنج اتوبوس و راز جمجمه ها، كيهان 10/4/1380)
انحراف به ناگاه حريم اعتقادات را مورد هجوم قرار نمي دهد، آدمي ابتدا از لحاظ اقتصادي دچار مشكلات ريز و درشت مي شود، سپس براي توجيه اين مشكلات دچار شبهات اعتقادي مي شود و در نهايت حريمي براي مقدسات نمي گذارد.
بايد منتظر ماند و ديد نوري زاد با چه سرعتي اين مسير را طي خواهدكرد، كارگرداني كه ديد فيلم هايش در سيما و سينما شاهدي براي خود پيدا نمي كند عقده هاي فروخفته اش بيدارشد و مسيرش را از انقلاب جدا كرد و اين تازه ابتداي راه است.
آري! ديگران عوض نشده اند و اين نوري زاد است كه قالب عوض كرده است.
اين كارگردان و نويسنده متعهد ديروز و روشنفكر امروز تاكنون فرصتي براي نمايان كردن ذات خود نداشته است و چه زيبا در آخرين نوشته خود كه در سايت هاي ضدانقلاب و پس از نامه اش به رهبر عزيز انقلاب منتشر شد بر اين صحه مي گذارد و مي گويد:
«بايد اين ذهن معيوب؛ در زندان ترميم مي شد. در جايي كه آدمها ذات خود را «رو» مي كنند. و يا فرصت براي ابراز آن ذات پنهان؛ نسبت به بيرون از زندان؛ فراهم تر است.»
بي شك نوري زاد با واقعيات و فراتر از آن با حقيقت آشناست، او فرصتي براي نشان دادن ذات خود نداشته است، ذاتي كه با حضور چند روزه در محيط زندان نه تنها بر وي كه بر همگان روشن شد.
آنچه روشن است اين تغيير ذائقه نوري زاد را نبايد زشت شمرد و افسوس خورد، چه بسا حضور شخصي كه به آرمانها معتقد نيست در يك مكتب مترقي ازهمه چيز خطرناكتر است.
عبور از نفاقي خائنانه به كفري عاشقانه بهترين هديه اي است كه نوري زاد به انقلاب تقديم كرد. او ديگر با نام انقلاب و براي اميال خويش نمي نويسد. او مستقيم به سرچشمه وصل شده است. سرچشمه اي كه او را به همه آن چيزهايي كه در جبهه انقلاب جسته و نيافته بود مي رساند هرچند ملك ري باشد و به صاحبش وفا نكند.
نوري زاد درست يك دهه پيش و زماني كه در روزنامه كيهان قلم مي زد مقاله اي نوشت و در آن مناظره سرداري را تصويرگر شد كه در دفاع از نظام اسلامي متهم گشته و توسط همين نظام به زندان افتاده و از قضاي روزگار با عبدالله نوري كه درست به علت مبارزه با نظام اسلامي به زندان افتاده هم سلول گشته است.
نوشته اي كه در ادامه به آن اشاره شده است در واقع مناظره نوري زاد آن روز با نوري زاد 89 است. وي در اين نوشتار به همه سؤال ها و شبهاتي كه امروز دامنگيرش شده پاسخ مي دهد و تو مي پنداري كه حديث نفس مي كند.
او در اين نوشتار به نكات ظريف بسياري اشاره مي كند گويي نوري زاد يك روانشناس خبره است كه مي داند چرا يك مبارز بايد به جايي مي رسد كه شعارهاي ضدانقلابي مي دهد.
او از سوت و كف هواداران سخن مي گويد و از عبدالله نوري- بخوانيد نوري زاد89- مي پرسد آيا جرأت هجمه به استكبار جهاني در ميان هوادارانش را دارد؟
او از عبدالله نوري مي خواهد تا حق و حقوق ملت ايران را از چنگال آمريكا بگيرد تا پشت سر وي راه افتاده و مقلدش شود.
امروز ده سال از آن مناظره مي گذرد، نه تنها عبدالله نوري عوض نشده بلكه بر عقايد پيشين خود ثابت قدمتر و در مبارزه با نظام اسلامي استوارتر از پيش گشته است و اما چرا نوري زاد مقلد نوري شده را بايد از خود او پرسيد.
سؤالي كه در اين نوشتار با زباني شيوا پاسخ آن را مي يابي.
مناظره دو زنداني
مدتي است كه محاكمه فرماندهان و پرسنل نيروي انتظامي در جريان است. چندي قبل نيز برخي از روزنامه ها با خوشحالي خبر از قطعي بودن محكوميت سردار نقدي داده بودند. ما به خاطر علاقه اي كه به اساس نظام داريم، هرگز براي فشار بر دادگاه در آن حوالي اجتماع نمي كنيم. شعارهاي تند و بودار نمي دهيم، بر دهانمان چسب نمي زنيم، عكس اين و آن را بالا نمي گيريم. همايش و اجلاسي براي محكوميت دستگاه قضايي به پا نمي كنيم. در روزنامه هايمان زير و بالاي كساني را كه حادثه كوي دانشگاه را طراحي كردند برنمي شماريم. چرا؟ چون ما برخلاف آناني كه نانشان را در قاتق آشوب فرو مي برند، هر اقدام اينچنيني را به كام اهريمنان پيشاني سفيد مي دانيم. از زنداني شدن سربازاني چون سردار نقدي در خود مي گدازيم اما چون پاي قانون و دستگاه قضايي در ميان است، دست بر چشم خود مي نهيم و مثل خود نقدي مي گوئيم، سمعا و طاعتا! با اين وجود خيلي علاقمنديم سردار نقدي را در همان سلول آقاي عبدالله نوري زنداني كنند. چرا؟ چون به هرحال اين همجواري خالي از فايده نيست. مي شود يك ميكروفون مخفي در همانجا كار گذاشت و صحبتهاي اين دو را شنيد و ضبط كرد. اولين كسي كه به حرف مي آيد، آقاي نوري است:
- عجب تو هم كه به زندان افتادي!
¤ سلام
- بفرما! اينهمه سنگ اين نظام را به سينه زدي آخرش چي؟
¤ راضيم به رضاي خدا.
- اما من راضي نيستم. من مبارزه مي كنم.
¤ با كي؟
- با همين كساني كه دوزار قبولشان ندارم!
¤ مي دانم منظورتان اسرائيل و آمريكا نيست.
- تو نمي خواهي از اين كله شقي ات دست برداري؟ دنيا عوض شده! تا كي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل؟
¤ تا قيام قيامت!
- راستي تو چرا گذرت به اينجا افتاد؟ تو كه نور چشمي بودي!؟
¤ من در گرفتن حق مردم شتاب كردم.
- حالا حق مردم را گرفتي يا نه؟
¤ همه اش را نه، اما مفتضح شان كردم.
- تو بچه اي. تو آداب مبارزه را نمي داني. تو جهت مبارزه را گم كرده اي!
¤ اگر اين كه شما مي گويي بچگي است، من مي خواهم هميشه بچه باشم. و اگر آنچه شما كرده اي، بزرگي است، من از آن بيزارم.
- مگر من چه كرده ام؟
¤ هيچ!
- نه بگو. من بابت حرفي كه زده ام، كاري كه كرده ام، روسفيدم. سرفرازم.
¤ پيش كي روسفيدي؟
- پيش مردم. پيش همه.
¤ پيش خدا چي؟
- پيش خدا هم روسفيدم. مگر نه اين كه خدا را در بين مردم بايد جست؟
¤ من آن خدايي را كه بين مردم گم شده باشد قبول ندارم. مي دانم كه شما هم با من همعقيده ايد.
- بي جهت پاي خدا را وسط نكش.
¤ مگر جايي هست كه پاي خدا وسط نباشد؟
- راستي عجيب نيست؟ من و تو را زنداني كرده اند. كساني را كه براي برپايي همين نظام، سالها مبارزه كرده ايم. قبل از انقلاب، بعد از انقلاب
¤ اما جنس زندان ما دو تا متفاوت است. شما را به خاطر دشمني با نظام اينجا آورده اند و مرا به خاطر شدت علاقه به آن.
- راستي راستي فكر مي كني من با نظام دشمنم و تو دوستدار آني؟
¤ دوستي و دشمني آدابي دارند. شما، اگر هم خيال دشمني نداشته باشي، حداقلش اين است كه بازي خورده اي!
- بازي! من خودم عالم را بازي مي دهم!
¤ بله، اينهم خودش يكجور مشغله است.
- مشغله نيست. من هركاري مي كنم از سر اعتقادم است.
¤ اعتقادي كه سال به سال از اين رو به آن رو مي شود. عيب ندارد. شما اسمش را اعتقاد بگذاريد، اما ايكاش مي فهميديد كه دارند همه شما را بازي مي دهند!
- من بازي خور نيستم.
¤ خوب نباشيد. بالاخره اعمال آدم، گفتارش، اطرافيانش، ذات آدم را لو مي دهند. شما فريب خوردي.
- فريب چي؟ از كي؟
¤ از هوادارانت! مرد مي خواهم كه در برابر سوت و كف و هوراي ممتد و مكرر، دست و دلش نلرزد و اراده خودش را مهار كند. شما از زندان كه بيرون رفتي، من باب امتحان، در يكي از آن مجالس داغ و فحش آلودت، يكبار و فقط يكبار، از ذات استكباري آمريكا بگو. اگر همان هواداران هوراكشت گذاشتند به حرفت ادامه بدهي! جوري اخم و پچ پچ مي كنند كه فورا برگردي به همان مسير مشخص. در حقيقت آنها شما را با سوت و كفشان دقيقا به راهي مي برند كه مي خواهند.
- اين آنها كه مي گويي كيانند؟ من كه هرچه دلم بخواهد مي گويم. هر موضعي كه دلم بخواهد اتخاذ مي كنم.
¤ اشتباه شما همين جا است و شما دل خودت را با خواست آنها موافق كرده اي. اگر نه آنها، زيرك تر از آنند كه مستقيم و رودررو، اسرار آمريكايي بودن خود را كف دست شما بخوابانند.
-يعني مي خواهي بگويي من توسط آدمهاي دست چندم آمريكا دارم كوك مي شوم؟
¤ حالا كوك يا غيركوك، فقط به آرايش آدمهايي كه برايت متن دفاعيه را نوشتند، دقت كن. آنها مستقيم و صريح، حرفهاي خودشان را توي دهان شما گذاردند. منظم و طبق برنامه، با هدايت همان سوت و كف و هورا، شما را به راهي انداختند كه مي خواستند. آنها خود شهامت فحش دادن به مقدسات اين انقلاب را نداشتند، پس اين ماموريت را از حنجره شما بيرون كشيدند. كي فكر مي كرد شما، يك روز پيش آمريكا و اسرائيل سرخم كني؟
- كجا من سر خم كرده ام؟ اولا همه آن حرفها را كه زده ام و خواهم زد از خودم است، درثاني من اگر حرفي از رابطه با آمريكا، يا به رسميت شناختن اسرائيل مي زنم، اينقدر صداقت دارم كه دلايلش را هم بگويم.
¤ شما حق و حقوق به غارت رفته ما را از آمريكا بگير، من خودم اولين كسي خواهم بود كه پشت سر شما راه مي افتم. مگر نه اين كه شما تحليل هاي نابي از ذات استكباري آمريكا داشتيد و به امثال ما آموزش مي داديد كه اين ذات، همواره بر غارت و سلطه اصرار دارد.
- دنيا عوض شده بنده خدا!
¤ خدا كه عوض نشده! خوبي و بدي فطرت ما كه عوض نشده اند!
- ببين جوان، اين آمريكا و اسرائيلي كه تو مثل آب خوردن مرگشان را آرزو مي كني، امروز يك واقعيتند. يك واقعيت! آمريكا اراده بكند ما را مي بلعد! حرف مي زند، نظم دنيا به هم مي ريزد! موضع مي گيرد، كشورهاي دنيا مطيعش مي شوند! بر قيمت نفت انگشت مي گذارد، همه سرخم مي كنند! سازمان ملل، با همه كارشناس و حساب و كتابي كه دارد، موم دست آمريكا است! آمريكا، سرزمين عقل است! سرزمين ابتكار و قانون و تكنولوژي است! اين همه واقعيت را مگر مي شود ناديده گرفت؟ با يك مرگ بر آمريكا كه آمريكا متلاشي نمي شود. در حقيقت ما با اين شعارهاي بچه گانه، عرض و آبروي خودمان را مي بريم. عقل مي گويد با يك واقعيت، متناسب شانس بايد مواجه شد.
¤ من همه اين واقعيت هايي را كه شما اسم برديد، قبول دارم. اما مگر مي شود جاي واقعيت را با حقيقت عوض كرد؟ اگر اينگونه بود، هيچ پيامبري از پيامبران خدا، با غول ها و فرعون ها و مشركين قدرتمند عصر خودشان درنمي افتادند!
- تو داري حرفهاي سابق مرا به من برمي گرداني؟!
¤ من كاري به شما ندارم. آدمها ممكن است امروز در قله باشند و فردا در كف دره. اين به خودشان مربوط است. اما آنچه كه تغيير نمي كند، حقيقت است. اين حرف خود شما هم بود. ما منبرهاي شما را دنبال مي كرديم. شما يك روز از شدت ضديت با استكبار و همين نهضت آزادي، كم مانده بود قالب تهي كنيد. چرخش يكصد و هشتاد درجه اي امروز شما، هيچ تغييري در ماهيت حقيقت ايجاد نمي كند. به قول امام علي(ع): ما بايد مردان را به حق بسنجيم، نه اينكه حق را به مردان. همين امروز كه ما به شكل تمثيلي و در حيطه قلم اين نويسنده، داريم با هم گفتگو مي كنيم، مردم لبنان، پيروزي سالهامبارزه شان را با اسرائيل جشن گرفته اند. اگر مردم لبنان و مردم فلسطين، مي خواستند با طناب شما در چاه مذاكره و تنش زدايي و رفتار غيرخشن بروند، حالا اسرائيل بر گرده شان درخت كاج و زيتون كاشته بود.
- من و تو اگر صدسال هم دركنار هم باشيم، نه تو حرف مرا مي فهمي، و نه من حرف تو را قبول مي كنم، پس چه بهتر كه سكوت كنيم. سكوت بهترين پاسخ من به تو است.
¤ ادب من اقتضا مي كند كه در پاسخ به سكوت معنادار شما به شما سلام بگويم و حال آنكه اطمينان دارم شما اهل سكوت نيستيد. بقاي شما در حنجره فعال شما است. مگر مي توانيد سكوت كنيد؟
- من دلم ازاين مي سوزد كه ما داريم فرصت ها را از دست مي دهيم. اين نسل جوان ديگر تحمل شعارهاي انقلاب و آدمهاي عهد عتيق را ندارد. آدمهايي كه در امروز زندگي مي كنند و ذهنشان در هزار سال پيش متوقف مانده.
¤ بنده هم از آدمهاي متوقف بيزارم. اما با شما در تحليلتان از نسل جوان موافق نيستم. جوان امروز كه نه، جوان هزار سال بعد هم مگر مي تواند به فطرت خودش پشت كند؟ مگر با پيشرفت ظاهري انسان در عرصه تكنولوژي، انسان عصر فضا مي تواند بگويد از دروغ و زشتي و دزدي خوشش مي آيد و از محبت و عشق ورزي و صداقت و پاكي بيزار است؟ اجازه بدهيد راز حضور شما و خودم را در اينجا بگويم. شما به اين دليل اينجائيد كه فكر مي كنيد حكومت با اعتقاد مذهبي، ما را متوقف مي كند و از خردورزي و پيشرفت و توسعه و همراهي با ساير ملل پيشرفته باز مي دارد و بنده حقير به اين دليل اينجايم كه معتقدم در كوير وحشت و برهنگي و بي ايماني هم مي شود، و بايد به آن روح فطري مراجعه كرد و گل كاشت و گل داد. اينها حرف نيست. شعار نيست. نهضت انبيا اين را مي گويد. همه آنها بر تمدن ظاهري و فاسد عصر خود شوريدند و از تمسخر هيچ مسخره كننده اي نهراسيدند.
- خوب حالا با همه اين حرفها، آينده را چطور مي بيني؟
¤ آينده با حق است. اگر ما اهل حق باشيم، آينده از آن ما است، اگر نه، حق اهل خود را پيدا مي كند و خودش را به او عرضه مي كند. آينده به لياقت ما بستگي دارد. لياقت هم حتما در نزديكي ما به آمريكا و اسرائيل نيست. در نزديكي ما به حق و حقيقت است.¤
¤ محمدنوري زاد، كيهان، 4/3/1379

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14