(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8 شهريور  1389- شماره 19730

يادداشت قزوه درباره ديدار شعرا با رهبري بزرگترين رويداد ادبي سال
زهره يزدان پناه: هنر بهترين زبان براي تجلي فرهنگ مقاومت است
شب قدر
در خلوت دل
باران
او
ويرايش
نقد و جايگاه آن در جامعه ادبي
تازه ها



يادداشت قزوه درباره ديدار شعرا با رهبري بزرگترين رويداد ادبي سال

عليرضا قزوه پس از ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب در يادداشتي به برگزاري جلسه ساليانه شعرا با رهبر انقلاب پرداخته و همچنين چگونگي انتخاب اشعار براي قرائت در اين جلسه را توضيح داده است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي، عليرضا قزوه پس از ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب در يادداشتي نوشته است:
اگر بخواهيم شعر را با يك تمثيل معنا كنيم، بايد گفت كه شعر مانند پياده نظام يك لشگر است. كارويژه پياده نظام ها اين است كه هميشه در خط مقدم هستند، خط شكن هستند، روي مين مي روند، سختي مي كشند و فتح مي كنند. شعر نيز همين خاصيت را دارد. حتي در اتفاقات سريع و زودگذر نيز شعر در خط مقدم قرار دارد. بعضي هنرهاي ديگر تا مي خواهند وارد واقعه اي شوند، كلي به زمان و هزينه نياز دارند. مثلاً ساختن يك تئاتر، فيلم سينمايي و يا يك قطعه موسيقي هم هزينه بر و هم زمان بر است. اما شعر، همه جا حاضر است و هميشه با كمترين هزينه و با بيشترين نيرو و اثرگذاري در صحنه است. براي مثال وقتي به شروع نهضت امام خميني(ره) و نقش ترانه ها و شعرهاي مردم نگاه مي كنيد، وقتي به وقوع انقلاب اسلامي نگاه مي كنيد يا در جنگ تحميلي و حتي فتنه اخير، اين خاصيت شعر را در تمامي اين عرصه ها مي توانيم مشاهده كنيم. بنابراين شعر به نوعي هنر اول در ايران محسوب مي شود.
¤ ضيافت هر ساله شعر فارسي
بيش از بيست سال است كه شاعران در اين شب عزيز ـ ميلاد
امام حسن(ع) ـ خدمت رهبر معظم انقلاب مي رسند. در آن سال هاي اول كه من هم به عنوان يك شاعر جوان در اين محفل بودم، مرحوم استاد اوستا و شاعران ديگري كه از پيشكسوتان شعر انقلاب بوده و هستند، شعر
مي خواندند، اما جمع شاعران حدود سي تا چهل نفر بود. به هر حال، تأثيرات صحبت هاي حضرت آقا باعث شده تا اين جلسه، به عنوان بزرگترين رويداد ادبي سال تلقي شود كه در آن خط مشي ادبي و شعري جامعه ترسيم مي شود.
هرچه سال ها مي گذرد، تعداد شعرا اضافه مي شود كه اين امر باعث تنوع بيشتر برنامه ها شده است. به عنوان مثال شعر طنز در همين پنج، شش سال اخير وارد اين فضا شده است. از طرفي تنوع شاعران جوان نيز در اين محفل ادبي مشهود است، به طوري كه امسال حتي يك دانش آموز هم در جمع شاعراني بود كه در محضر رهبر انقلاب به شعرخواني پرداختند.
در اين سال هاي اخير و با توجه به مسئوليتي كه بنده در اجراي اين مراسم دارم، اشتياق و علاقه اي كه شاعران مخصوصاً شعراي جوان براي حضور و شعرخواني در اين محفل دارند، كاملاً مشهود است. خيلي از آن ها با ارسال نامه، اي ميل و يا با تلفن علاقمندي خود را براي حضور در اين مراسم و مخصوصاً شعرخواني ابراز مي كنند. اين امر سبب شده تا رقابت شديدي بين نسل جوان ما ايجاد شده است. با توجه به اين كه اين جلسه، جلسه مهمي است، يعني به هر حال حضور و شعرخواني دربرابر شخصيتي كه روحاني، اديب و يك شخصيت ممتاز سياسي در جهان اسلام هستند، موجب ايجاد اين رقابت شديد بين شاعران جوان شده است.
البته شاعران نيز سعي مي كنند به فراخور اهميت مجلس، بهترين اشعار خود را ارائه دهند. اگر در شعر شاعران پيشكسوت نوعي پختگي وجود دارد، اما آن تپندگي و شور و هيجان در شعر شاعران جوان هميشه حرف اول را مي زند.
¤ اشعار چگونه انتخاب مي شوند
هيأتي وجود دارد - كه بنده نيز شش، هفت سالي هست كه جزو آن هستم- كه انتخاب شعرها را برعهده دارد. مكانيزم انتخاب شعر نيز به اين صورت است كه از شعرايي كه شعرهاي خوب ارايه مي دهند و در جشنواره هاي مختلف مقام مي آورند، درخواست مي كنيم كه مثلاً سه يا پنج شعر خود را براي ما بفرستند. هيأت نيز بهترين شعر را از جهت ادبي، ساختاري، دستوري به آن شاعر پيشنهاد مي كند كه تنها در حد پيشنهاد است. مثلاً دوستان به آن شاعر جوان وراميني -كه آن شعر زيباي انتقادي را خواند- شعر ديگري را پيشنهاد كرده بودند، اما خودش دوست داشت و شعر ديگري خواند.
در اين محفل، از فضاهاي شعر اجتماعي و شعر اعتراض نيز استقبال مي شود. حتي در اين محفل، فضايي براي شاعران فراهم شده كه شايد برخي شعرهايي را كه اجازه ندارند در محافل خصوصي تر بخوانند، در اين محفل، به راحتي آن را عرضه مي كنند. به همين دليل است كه همه نوع سليقه در اين ديدار ديده مي شود.

 



زهره يزدان پناه: هنر بهترين زبان براي تجلي فرهنگ مقاومت است

¤ سفر به تركيه با چه هدفي انجام شد؟
- حتما به خاطر داريد كه در 27مي 2010، مصادف با شش خرداد 1389، ناوگان آزادي شامل شش كشتي حامل كمك هاي مردمي شامل مواد غذايي، دارويي، پزشكي، مصالح ساختماني، با اهداف كمك هاي بشردوستانه و با تصميم به كمك رساني به مردم تحت محاصره غزه از بندر آنتالياي تركيه به سوي غزه به راه مي افتد. مسافران اين ناوگان را، افرادي از 42 كشور جهان با مليت هاي مختلف تشكيل مي دادند.
از تركيه هم، سه كشتي حركت مي كند. كشتي مرمره آبي هم، يكي از همين 6ناوگان بود كه با حدود 600 مسافر از مذاهب و مليت هاي مختلف، از بندر بين المللي آنتالياي تركيه به همراه كشتي هاي ساير ملل به سوي غزه حركت مي كند. اما، به رغم اينكه اين كشتي ها در آبهاي بين المللي بودند، نظاميان اسرائيلي، در شامگاه 31 مي مصادف با 10 خرداد 1389، با تعقيب كشتي مرمره آبي، به ناوگان آزادي حمله مي كنند و با پياده كردن كماندوهاي اسرائيلي به وسيله هلي بورن، اقدام به كشته و زخمي كردن ده ها تن از سرنشينان كشتي مرمره آبي مي كنند. در اين حادثه، 9نفر به شهادت مي رسند كه همگي از كشور تركيه بودند و حدود 48 نفر هم، زخمي مي شوند. اسرائيلي ها، سرنشينان كشتي كه از كودكي يك سال و نيمه تا پيرمرد 61ساله تشكيل مي دادند را اسير مي گيرند و ضمن تصرف كشتي، سرنشينان آن را با وارد كردن رنج و سختي بسيار به اسرائيل برده و به زندان مي اندازند. سپس به خاطر واكنش هاي مردم در جهان از جمله محاصره كنسولگري اسرائيل در استانبول، مجبور مي شوند كه اسراي ناوگان آزادي را رها كنند. واقعه كشتي «ماوي مارمارا» يا همان «مرمره آبي» و شهادت 9نفر از مسافران كشتي و زخمي شدن تعداد قابل توجهي از آنها و رسوايي رژيم صهيونيستي و اشغالگر قدس، علاوه بر تاثيرات جهاني، تاثير شگفت انگيزي روي مردم تركيه، به خصوص جوانان گذاشته است. با توجه به اينكه، تركيه براي اولين بار است كه در ارتباط با رژيم اشغالگر قدس، شهيد مي دهد.
اسرائيل، بعد از اين رسوايي و شكست مفتضحانه در تلاش براي خروج از بن بست هاي سياسي و تلاش براي ثبات خود با ايجاد ناامني در منطقه خاورميانه، تلاش مي كند تا تاثير اين واقعه را كم رنگ كرده و به مرور زمان، از اذهان مردم جهان به خصوص در اذهان مردم مسلمان تركيه، پاك كند. حتي زماني كه مجبور به بازگرداندن كشتي مرمره آبي به تركيه مي گيرد، اين كشتي در حالي به بندر اسكندرون مي رسد كه بدنه كشتي را كه در اثر تيراندازي هاي وحشيانه، آسيب ديده بود، ترميم و نقاشي كرده بود. هدف اين سفر به تركيه دقيقا پيرامون همين موضوع بوده است. ما خواستيم با زبان هنري و به وسيله قلم و دوربين، به ثبت مكتوب و ثبت تصويري وقايع پيرامون اين حادثه تاريخي و خاطرات شهدا و مجروحان اين حادثه پرداخته شود تا نه تنها اين گونه، به مقابله با اسرائيل و صهيونيسم بين المللي برويم و با جنگ نرم مواجهه مناسب داشته باشيم، بلكه اين سند جنايات رژيم اشغالگر قدس را در تاريخ هنر و ادبيات كلامي و تصويري، ثبت كنيم. به همين دليل، قرار شده است كه در اولين گام، ثبت وقايع و خاطرات شهداي اين حادثه، در قالب سفرنامه، به رشته تحرير دربيايد و از ثبت تصويري آن هم، يك مجموعه فيلم مستند چند قسمتي، ساخته شود و اين گام اوليه، زمينه مناسبي براي خلق داستان هاي كوتاه و بلند و فيلم هاي داستاني كوتاه و بلند در گام هاي بعدي باشد. نوشتن سفرنامه به عهده خود من است كه نگارش آن شروع شده است و ساخت فيلم مجموعه مستند آن هم، با نام «موج بيداري» به عهده بنده و آقاي «شاهرخ كيوان نيا» است. ايشان هم، ساخت آثار متعدد، از جمله مجموعه مستند «موزه هاي جنگ دنيا» را در كارنامه فعاليت خود دارد. مرحله تصويربرداري مجموعه مستند «موج بيداري» آن تمام شده و اكنون، با تلاش شبانه روزي در مرحله تدوين آن قرار داريم. اميدواريم با تلاشي مضاعف، بتوانيم اولين قسمت آن، را روز قدس، روي آنتن ببريم.
¤ چه نهادي متولي انجام اين سفر بوده است؟
- حوزه هنري، اين كار متعلق به حوزه هنري است و در واقع، شوراي برنامه ريزي و فعاليت هاي حوزه هنري در امور لبنان و فلسطين كه در قالب دفتر «ادبيات بيداري» فعاليت مي كند، عهده دار اين قضيه بوده است و اگر تلاش ها و حمايت ها و هماهنگي هاي مسئولين حوزه هنري نبود، شايد اين سفر به اين سرعت انجام نمي شد. از «محسن مومني» - رياست حوزه هنري- گرفته تا «محمد حمزه زاده»- قائم مقام معاون هنري حوزه و دكتر «مجتبي رحماندوست»- مشاور رئيس حوزه هنري در امور لبنان و فلسطين- و «ناصر ضرابي»- دبير شوراي برنامه ريزي فعاليت هاي حوزه در امور لبنان و فلسطين كه زحمات زيادي بابت اين سفر، متحمل شدند و حتي «محمد نوراني»- قائم مقام جمعيت دفاع از ملت فلسطين - و... همه با اهداف و دغدغه مشترك، دست به دست هم دادند و اين برنامه عملياتي شد و اين فعاليت فرهنگي - هنري، شكل گرفت.
¤ گفت وگو با چه كساني و براساس چه محورهايي صورت گرفت؟
-سعي كرديم با خانواده و دوستان شهداي كشتي «مرمره آبي» يا همان «ماوي مارمارا» كه در شهرهاي مختلف تركيه از جمله در استانبول «دياربكر» در كردستان تركيه، «آدي يامان»، «آدنا»، «اسكندرون» و... بودند، مصاحبه داشته باشيم، تلاش كرديم كه مصاحبه هايي هم با مسافران كشتي و شاهدان اين حادثه داشته باشيم كه دراين ارتباط حتي به سراغ مجروحان اين حادثه، هم، رفتيم.
محور مصاحبه ها، حادثه ناوگان آزادي و وقايع پيرامون آن بود. حتي وقتي ما در شهر«سيرت» تركيه بوديم، به ما اطلاع دادند كه كشتي مرمره آبي كه در تصرف اسرائيل بوده است، روز بعد به بندر اسكندرون تركيه مي رسد. ما به رغم خستگي ناشي از فعاليت روزانه، شبانه و بدون استراحت خودمان را به بندر اسكندرون رسانديم و موفق به ديدار با كاپيتان و برخي از سرنشينان كشتي شديم.
¤ استقبال مصاحبه شوندگان، چطور بود؟
-خيلي خوب بود. بخصوص خانواده هاي شهدا وقتي متوجه مي شدند كه از ايران آمده ايم و هدف مان چيست، برخورد و استقبال خيلي خوبي داشتند. از آنجا كه شهدا فقط متعلق به خانواده و كشور خودشان نيستند و بلكه به همه امت اسلامي و به همه فطرتهاي پاك و وجدانهاي پاك بيدار تعلق دارند، بنابر اين، اشتراك آرمانها و ارزشهاي متعالي و حتي دردهاي مشترك، باعث نزديك شدن قلبها مي شد. به هر صورت، همين هم از بركت خون شهداست.
¤ جايگاه مقاومت و تفكر ضد صهيونيستي، در تركيه را چگونه ديديد؟
- اگر به تاريخ و سوابق سياسي نگاهي بيندازيم، متوجه مي شويم كه تركيه از اولين كشورهايي بوده كه رژيم اشغالگر قدس را به عنوان يك كشور و دولتي به نام اسرائيل، به رسميت شناخته است.
البته قضيه ملت ها را بايد از دولت ها جدا كرد. گرچه، تفكرات ضد صهيونيست و فعاليت ضد اسرائيلي در تركيه هم انجام مي شده، اما بايد توجه داشت كه مردم تركيه هم، براي اولين بار بوده كه در رويارويي با اسرائيل، شهيد مي دادند و جنايتكاري اسرائيل را با همه وجود، احساس مي كردند.
خود اين حادثه فجايع پيرامون آن و شهادت چند نفر از مردم تركيه در ماجراي ناوگان آزادي، تأثير عجيب روي مردم گذاشته و آنها براي انديشه ها و فعاليت ضدصهيونيستي و ضد استكباري، با انگيزه تر و هسته مقاومت آنها عليه اسرائيل،محكمتر وگسترده تر كرده است. آنجا، من با خودم فكر مي كردم كه حضرت حجت(ع)، هسته هاي زمينه سازان ظهور و حكومت جهاني خود را در تركيه بوجود آورده و با خون اين شهدا، آن را تثبيت كرده است.
¤ آيا تعامل بيشتر نويسندگان مسلمان، مي تواند فرهنگ مقاومت و تفكر ضد استكباري را درميان ملل مسلمان به عنوان عنصري از عناصر اشتراكات عقيدتي، دامن بزند؟
- بطور يقين، اين تعامل نه تنها، در تعميق و گسترش فرهنگ مقاومت و تفكر ضد صهيونيستي و ضد استكباري بي تاثير نيست، بلكه عامل مهمي در تبادل فرهنگي است. نبايد فراموش كنيم كه سخن حق، جاي خود را پيدا مي كند و فطرت هاي بي غبار و وجدان هاي آگاه، آماده دريافت بارقه هاي حقيقت وحق طلبي هستند كه تعامل، فرآيند مناسبي براي حق طلبي ها و عدالت خواهي ها و رفع ظلم به عنوان پيامد بيداري ملتها مي تواند باشد وفرهنگ مقاومت و تفكر ضد صهيونيستي، زمينه بروز و نمود عملي آن است. زبان هنري بهترين زبان و قلم و دوربين، از جمله ابزار مناسب، براي تجلي اين تفكراست.
¤ آيا در سفرنامه شما، براي تأثيرگذاري بيشتر، از وجه ادبي هم، استفاده مي شود؟
- حتما همين طور خواهد بود. چون سفرنامه، اصلا يك قالب ادبي است كه نه تنها عناصر خاص خود را براي آفرينش مي خواهد، بلكه مخاطب خاص خود را نيز به دنبال دارد.
چون، هميشه سفرنامه در طول تاريخ، نه تنها جنبه ادبي داشته اند، بلكه جنبه پژوهشي براي مردم شناسان، جامعه شناسان، سياست مداران و... داشته اند. برخلاف تصور برخي، خلق آن، خيلي هم آسان نيست.
¤ در مسير فعاليت هاي فرامرزي، فعاليت هايي را هم براي آينده داريد؟
- بله، اما تا خدا چه بخواهد. بهتر است تا كاري جنبه عملي به خود نگرفته، حرفش را نزنيم.
¤ اگر خاطره اي از سفر تركيه داريد، بفرماييد.
- خاطره كه زياد است. اجازه بدهيد، بعدا آنها را در كتاب بخوانيد. اما فعلا به دونكته مي توانم اشاره كنم. اولين نكته اين است كه، بعداز حادثه ناوگان آزادي، زماني كه قراربود، كشتي با نام «به سوي غزه» از جانب ايران به سوي غزه برود، به رغم احتمال همه خطرات جانبي كه مي توانست وجود داشته باشد، من به همراه برادرم، جزو كساني بوديم كه براي حضور در اين كشتي و اعزام به غزه، ثبت نام كرده بوديم. وقتي قضيه داشت جدي مي شد، من عازم كربلا بودم. من از كربلا برگشتم و متوجه شدم كه هنوز از كشتي جا نمانده ام، خيلي خوشحال شدم. گرچه به دلايل مختلف حركت نكرد، اما من آمادگي داشتم كه هر زماني اعلام كنند، عازم بشوم. چون علاوه بر جنبه اعتقادي قضيه و اعتقاد به همان جمله معروف حضرت امام(ره) كه «اسرائيل بايد از بين برود» و جمله معروف ديگر ايشان مبني براينكه «اگر هر مسلماني يك سطل آب بريزد، اسرائيل را سيل مي برد»، معتقد بودم يك هنرمند، اگر قرار است به زبان هنر به جنگ اسرائيل برود، نمي تواند، كناري بنشيند و از دور دست بر آتش داشته باشد. براي خلق اثر هنري مناسب در اين زمينه، بايد به دل حادثه برود و بتواند خودش را به دل بحران بزند.
من زماني كه دراين كشتي ثبت نام مي كردم، نمي دانستم كه كشتي حركت نخواهد كرد، اما من، به خاطر شهداي كشتي حامل كمكهاي مردمي به غزه، به مسافران و مجروحان و خانواده هاي شهداي ناوگان آزادي خواهم رفت و در اين زمينه، هم كتاب خواهم نوشت و هم، فيلم مستند خواهم ساخت. گرچه به دلايلي كه مايلم بعدا در كتاب آن را بخوانيد، دراين قضيه و اين سفر با بركت، خودم را اول به خدا و بعد به اميرحسين فردي، مديون مي دانم. اميدوارم هر خير و بركتي كه حاصل اين سفر هست، نه تنها در كارنامه بانيان و حاميان و مشوقان آن، بلكه در كارنامه اعمال اميرحسين فردي هم ثبت شود.
نكته دوم، آذري زبان بودن من بود كه عامل بسيار خوبي در ايجاد ارتباط با خانواده هاي شهدا و ديگر مردم تركيه شده بود. حتي باعث شده بود كه به همين دليل، من برگه برنده اي بين همراهانم داشته باشم، به خاطر همين زبان آذري، بالاخره بتوانم، بين همكارانم، مدتي براي خودم حكومت كنم.

 



شب قدر

جواد محدثي
صفحه دفتر گسترده آفاق جهان را، گاهي

پيش چشمت، بگشاي

پنجه در پنجه ابليس فكن

تا كي و چند، اسارت در «خويش»؟

مي تواني كه گريبان برهاني از «نفس»

مي تواني ز «خود» آزاد شوي

تو فروغ سحري

موج بي آرامي

جويباري، جاري

تو فروزنده تر از خورشيدي

حيف اگر وصله ناجور و كج جامه «هستي» باشي

درد و افسوس، اگر مشتري زشتي و پستي باشي

حيف اگر در «شب قدر»

«قدر» خود نشناسي.


گوش كن، اي سر غفلت در پيش

اي اسير «خود» و زنداني «نفس»

اينك، اين بانگ سروشي است كه اندر «شب قدر»

بيخ گوش من و تو مي خواند:

«اين تغافل از چيست؟»

در شب قدر، كه از چشمه نور

آيه هايي جانسوز

تا سحرگاه، فرو مي بارد.

واي بر من، اگر از ريزش فيض

بهره هايي نبرم

ورنه، افسانه سرد است و سراب

اين همه شور و شرم.


گام «اخلاص» تو را مي بايد

تا به منزل برسي

كوله باري بردار

زادي از «صبر» و «يقين»

زرهي از «تقوا»

مشعلي از «ايمان»

راه، جز با قدم «صدق» نمي گردد طي

 



در خلوت دل

عباس براتي پور
چه زيباست روي تو را خواب ديدن
فروغ نگاه تو را در آب ديدن
چه زيباست در چشمه نور چشمت
شكوفايي روشن ناب ديدن
چه زيباست دور از شكوه حضورت
نگاه تو در چشم احباب ديدن
چه زيباست تصوير روحاني تو
به يك باره در پيكر قاب ديدن
چه زيباست در خلوت دل نشستن
جمال تو دور از تب و تاب ديدن
چه زيباست در جستجوي عطشناك
لب عاشقان تو سيراب ديدن
چه زيباست در چشم دريايي تو
نگاه خروشان گرداب ديدن
چه زيباست در اقتداي نمازم
تو را در تجلاي محراب ديدن
چه زيباست گرپا گذاري به چشمم
نشستن كناري و سيلاب ديدن

 



باران

¤ محمدصادق رحماني
مي بارد از آسمان
باران؛
بر دست هاي تشنه من
تا سيراب آبي اين بي كران شوم
سيراب آسمان.

 



او

¤ امير عاملي
كوتاه نظركسي كه «او» را نشناخت
آن كس كه نشناخت دست از پا نشناخت
هر تشنه كه نيست در سرش شور علي(ع)
ماهي بود و زلال دريا نشناخت

 



ويرايش

¤ پژمان كريمي
اگر اشتباه نكنم در اواخر دهه هشتاد بود كه در شبكه هاي راديويي واحد ويرايش راه اندازي شد. با اين هدف كه گويندگان و مجريان راديو، زبان فارسي را بدرستي و منطبق با «زبان معيار» رسانه راديو بكار برند. اگرچه مكانيسمي براي نظارت بر رعايت توصيه ها و حك و اصلاحات واحد ويرايش بر متون، در راديو، پيش بيني نشده است، اما وجود و واقعيت اين واحد، مخاطبان را نسبت به شاخص قراردادن رسانه راديو در كاربست درست زبان فارسي، تا اندازه اي مطمئن مي كند.
بايد اذعان كرد هر اندازه در راديو نسبت به موضوعيت ويرايش و ضرورت ويرايش متون، با جديت وحساسيت تحسين برانگيز پافشاري و برخورد مي شود، در رسانه سيما، «ويرايش» جايگاه شايسته اي ندارد. اين واقعيت تلخ و آسيب زننده به پيكره زبان فارسي، به شكل خاصي در قالب «ديالوگ»ها يا گفت وگوهاي فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني خودنمايي مي كند!
يادمان باشد محاوره بودن و نزديك بودن ديالوگ به زبان مردم عادي، دليلي منطقي به شكست قواعد «درست حرف زدن» و «كاربرد نا صحيح زبان فارسي» نيست!
استفاده نابجاي افعال، كاربست اشتباه واژه ها و تحريف تلفظ آن و جمله بندي هاي نادرست، در قالب اثري كه از يك رسانه مجال نمايش مي يابد؛ آن هم رسانه اي فراگير و مؤثر چون سيما، بي ترديد تبديل به الگو قابل پيروي مي شود.
فراموش نكنيم زيبايي و قابل فهم و درك بودن سخن، جملگي بسته به رعايت بايستگي هاي دستور زبان است. زيرپا گذاشتن دستور زبان، بي اعتنايي به جايگاه واژه ها و لطف لفظ و معنا، به نابودي زبان مي انجامد و مسير مفاهمه زباني را دچار اختلال مي كند. و البته كه در اين ميان گنجينه ادبيات فارسي به ارث مانده مهجور مي شود و خلق مصاديق والا و فاخر آن در افق آينده، راهي ناهموار مي نمايد.

 



نقد و جايگاه آن در جامعه ادبي

¤ شهاب الدين مهاجر
هرزمان سخن از نقد ادبي به ميان مي آيد، نظرات مختلفي بيان مي شود گاه نقد ادبي، همان تجزيه و تحليل كتاب داستان و شعري مورد اشاره قرار مي گيرد كه در صفحات ادبي برخي نشريات جاخوش كرده است، گاه منظور از نقد ادبي، همان جلسات نقد اثري است كه تعدادي منتقد رودرروي خالق اثر نشسته اند، از او و اثرش انتقاد مي كنند وخالق اثر هم در برابر بقيه جبهه مي گيرد و آنچنان بر نظرات درست يا نادرست خودش پافشاري مي كند كه جاي بسي تعجب است. البته آخر اين جلسات مشخص است كه نه پيروزي دارد و نه شكست خورده اي، هر كس نظرات خودش را گفته و رفته است. حال بر اين اساس، عده اي هم به نقد ادبي با ديدي منفي نگاه مي كنند كه اصلاً به نقد كشيدن شعر يا داستان يك نفر ديگر، چه معني دارد؟ آيا اين كار پا در كفش شاعر يا نويسنده كردن نيست و باعث نمي شود كه قريحه او خشك شود؟ آيا اين منتقدان پر ادعاي ادبي خودشان مي توانند يك بند شعر بسرايند يا داستاني بنويسند كه در آن تمام شاخصه هاي مطرح شده شان رعايت شده باشد؟ و...
آنچه عنوان شد، به راستي برخي از نمودهاي نقد ادبي است و بر همين اساس گاه با منتقدان ادبيات با ديدي نه چندان مناسب برخورد مي شود و اين امر را مي توان به خوبي در بي توجهي به نظرات مطرح شده جست وجو كرد، غافل از اين كه از ديرباز و در پهنه ادبيات جهان، نقادي يكي از شاخصه هاي مهم و اثرگذار ادبيات بوده است، زيرا اگر يك اثر ادبي خوب مورد نقد قرار گيرد، فوايد فراواني درپي خواهد داشت، از آن جمله كه نقد ادبي امكان درك نكته هاي بديع و لطيف را فراهم مي سازد، ارزش واقعي يك اثر ادبي را آشكار مي كند و مشخص مي شود كه رعايت كدام قواعد و اصول سبب شده است تا يك اثر خوب و آبديده از آب دربيايد، جالب آن كه نقد ادبي اگر خوب اجرا شود و نتايج سودمندي داشته باشد، خود مي تواند نوعي آفرينش ادبي محسوب شود . از همه اينها مهم تر آن كه، يك نقد منصفانه و اشاعه آن در جامعه خود به خود همانند سدي در برابر گزافه گويان و مدعيان دروغين ادبي قرار مي گيرد و مانع از آن مي شود تا برخي افراد سودجو، آثار ضعيف خودشان را به واسطه تبليغات و بهره گيري از فرصت هاي مناسب به خورد مخاطبان بدهند و اين يعني بالندگي و پايندگي ادبيات. در اغلب جوامع كه به ادبيات و مقوله علوم انساني اهميت مي دهند، نقد ادبي هم از شاخه هاي بسيار مهم محسوب مي شود و آثاري كه از اين حوزه بيرون مي آيد، مورد استقبال عوام و خواص قرار مي گيرد. بايد هم اين طور باشد، چون با نقد ادبي همواره ادبيات و علوم انساني متحول و زنده مي ماند، هم چنين به واسطه همين نقدادبي، از ميان آثار مختلف حوزه ادبيات، ضمن شناساندن عيوب آثار، نقاط قوت آنان نيز شناخته مي شود و اين همان چيزي است كه باعث مي شود تا در ميان آثار گوناگون، برخي آثار سرآمد شده و به عنوان الگوي خلق ديگر آثار به حساب بيايند. همچنين مخاطبان قابليت هاي مختلف را شناخته و با شوق و علاقه وافري به مطالعه آنها بپردازند كه تمام اين اتفاقات در يك امر خلاصه مي شود و آن هم خدمت به رشد و تعاملي ادبيات جامعه است.
اگر نقد ادبي درست معني و درست به كار برود، قطعاً اثرات سودمند و خيره كننده اي خواهد داشت، در اين صورت موجب عنادورزي و لجاجت ميان خالق اثر و منتقد مي شود.
نقد ادبي، در معناي ديگرگونه، خواندن يك اثر نيست، بلكه دقيق تر خواندن يا هوشيارانه مطالعه كردن يك اثر است تا آنچه را نويسنده يا شاعر از آن غافل بوده، در معرض ديد همگان قرارگيرد. در تعريف نقد ادبي يكي از نويسندگان و منتقدان فرانسوي، «ميشل فوكو» در مقاله اي تحت عنوان «مولف چيست؟» اين طور مي نويسد: كار نقد آشكار ساختن مناسبات اثر با مولف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون، انديشه يا تجربه اي را بازسازي كند، بلكه مي خواهد اثر را در ساختار، معماري، شكل ذاتي و بازي مناسبات دروني اش تحليل كند. از اين تعريف كوتاه اين نكته روشن مي شود كه كار نقد ادبي كاري بس حرفه اي و پيچيده است و هر كس نمي تواند قلم بردارد و به عنوان منتقد ادبي پاي در حوزه ادبيات بگذارد، بلكه نقد ادبي كاري خلاق است كه لازم است منتقد ادبي به اندازه صاحب اثر داراي ذوق و خلاقيت باشد تا بتواند عيوب و محاسن يك اثر را شناخته و آن ها را بيان كند.جالب آن كه بسياري عقيده دارند يك منتقد ادبي لازم است از نويسنده يا شاعر هم جلوتر باشد، زيرا نويسنده و شاعر ذاتاً يك هنرمند است و چندان نيازي نيست به صورت عميق و ژرف نسبت به فنون ادبي آشنا باشد، حال آن كه يك منتقد ادبي بايد به صورت كامل و جامع به علوم ادبي آشنا باشد تا از آنها بتواند به عنوان ابزاري در تجزيه و تحليل عوامل مؤثر آثار ادبي بهره بگيرد.
اغلب منتقدان كارآمد حوزه ادبيات، نقد را در مسيري منصفانه فرض مي كنند و بر اين باور هستند كه نقد ادبي بايد بر دو نوع باشد؛ نقد نظري و نقد عملي . نقد نظري مجموعه جامعي از اصطلاحات و تعاريف طبقه بندي شده است كه مي توان آنها را در ملاحظات و تفاسير مربوط به آثار ادبي به كار برد. البته نبايد از نظر دور داشت كه نقد نظري بيان نظريه درباب يك اثر ادبي است. در رو به روي نقد نظري، نقد عملي قرار دارد، اين نوع نقد به بررسي تقريباً تفصيلي اثر خاصي مي پردازد، به زبان ساده تر در نقد عملي بايد از اصول و قواعدي استفاده كرد كه جنبه كاربردي دارند. به عنوان مثال هر زمان سخن از نقد طنز موجود در شعر حافظ به ميان مي آيد، بايد به دوره اي كه حافظ در آن بوده، موقعيت اجتماعي حافظ، كارآمد بودن زبان طنز و مواردي از اين نوع توجه كرد تا به يك جمع بندي كلي رسيد.
در ادامه اين نوشتار لازم است بر اين نكته تأكيد كنيم كه يك منتقد خوب كسي است كه دركنار مجهز بودن به ابزار موردنياز نقد، توجهي به خالق اثر و اين كه از چه شهرت و اعتباري برخوردار است، نداشته باشد. چرا كه دربرخي موارد ديده مي شود كه دو اثر از نظر شكل، محتوا و فنون ادبي به كار رفته شده در آنها يكسان و هماهنگ با هم هستند، اما يكي از آنها پر از عيب و ايراد انگاشته شده و ديگري سراسر حسن و خوبي تعريف شده است. كمي دقت كنيم، متوجه مي شويم تنها اختلاف اين دو اثر از نظر پديدآورندگان آن هاست و نام و شهرت نويسنده اي باعث تعريف از اثرش شده است. به واقع اين نوع نقد از كمترين اعتبار ادبي برخوردار است.
اما در پايان ... به ياد بسپاريم كه نبود نقد ادبي خوب و كارآمد در جامعه ادبي ، باعث بوجود آمدن تقليد و عدم زايايي ادبيات مي شود!.

 



تازه ها

مجموعه كتاب هاي «قصه فرماندهان» با انتشار كتاب «دلاورمرد سيستان»؛ خاطرات شهيد ميرقاسم ميرحسيني توسط سوره مهر به جلد 22 رسيد.
به گزارش ستاد خبر انتشارات سوره مهر، كتاب «دلاورمرد سيستان» كه به خاطرات شهيد ميرقاسم ميرحسيني از فرماندهان دفاع مقدس مي پردازد، بيست و دومين كتاب از مجموعه «قصه فرماندهان» است كه توسط سارا عرفاني تدوين شده است.
سارا عرفاني در اين باره گفت: نگارش كتابي درباره خاطرات شهيد ميرقاسم ميرحسيني از فرماندهان دفاع مقدس از سوي دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري پيشنهاد شد. اين خاطرات كه قبلا جمع آوري شده بود در اختيار من قرار گرفت. من هم با استفاده از همين خاطرات كتاب «دلاورمرد سيستان» را نوشتم.
وي ادامه داد: اين كتاب در 10 داستان مستقل از كودكي تا زمان شهادت ايشان است و من سعي كردم خاطراتي را كه قابليت داستان شدن دارند را انتخاب كنم و اين خاطرات را به شكل داستان به نگارش درآورم.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14