(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 14 شهريور  1389- شماره 19733

ايران و تنگه هرمز(1) استراتژي بازدارنده
ايران و حزب الله الگويي براي جريان مقاومت



ايران و تنگه هرمز(1) استراتژي بازدارنده

مترجم: محمد جعفري
سال هاست كه غرب به سركردگي آمريكا و رژيم صهيونيستي ايران را به حمله نظامي تهديد مي كند. حتي گاهي زمان دقيق نيز براي اين حمله در نظر گرفته شده و اعلام مي شود اما اين تهديدها تاكنون از حد حرف و تبليغ و رجزخواني فراتر نرفته است. به راستي چرا؟
امكانات نظامي جمهوري اسلامي ايران روي كاغذ از طرف مقابل بسيار كمتر است. بودجه اي كه ايران صرف مسائل نظامي خود مي كند با بودجه ارتش آمريكا قابل مقايسه نيست اما باز هم تهديدها عملي نمي شود. شايد برخي بگويند آمريكا نگران افكار عمومي دنياست. بهانه قابل قبولي نيست. مگر افكار عمومي دنيا با آمريكا در تجاوز به عراق و افغانستان موافق بود و مگر كاخ سفيد براي افكار عمومي و حتي شوراي امنيت و سازمان ملل تره هم خورد كرد؟!
پاسخ اين پرسش كليدي نياز به فرصتي مجزا و البته مفصل دارد. پاسخي كه ريشه در ماهيت و هويت اسلامي- ايراني اين نظام و مردم دارد. يكي از برگ هاي تعيين كننده در اين بازي، تنگه استراتژيك هرمز است. آنچه در اين مقاله مي خوانيد هر چند تمام واقعيت نيست و تمامش هم واقعيت نيست اما همين مقدار نيز حاكي از واهمه دشمن از توانايي هاي نظام جمهوري اسلامي ايران است. دشمن به نقاط قوت ما در اين موضوع واقف است و سعي دارد با پيش كشيدن برخي احتمالا و خيالات به خود تسكين دهد اما خوب مي داند كه همه چيز را درباره ما نمي داند و ندانستن آغاز ترس است. بخش اول اين مقاله به توانايي ايران در بستن تنگه هرمز اختصاص داده شده است.
تنگه هرمز يكي از مهم ترين راه هاي ايران براي جلوگيري از تهاجم به مرزهايش محسوب مي شود. اين كشور با تهديد به بستن اين تنگه كه گلوگاه كشتي هاي حامل نفت از خليج فارس است از حمله به مرزهايش جلوگيري مي كند. اين اقدام با توجه به شرايط اقتصادي كنوني جهان كه به تازگي در حال خروج از يك بحران بزرگ است مي تواند تأثير بسياري بر روي قيمت نفت در سطح جهاني داشته باشد. اما آيا ايران واقعا قادر به انجام اين كار است؟
اغلب شنيده مي شود كه مي گويند «گزينه اصلي هسته اي» ايران توانايي اين كشور در بستن، و يا حداقل سعي در بستن، تنگه هرمز را دارد، تنگه اي كه صادرات 90 درصد نفت خليج فارس (40 درصد تجارت نفتي دريايي جهان) و همچنين صادرات گاز طبيعي مايع اين خليج به آن بستگي دارد. در موقعيتي كه اقتصاد جهان به مشقت در حال بيرون آمدن از بزرگ ترين بحران اقتصادي خود پس از بحران بزرگ سال 1929 (Great Depression) است اين تهديد جدي و نيازمند بررسي دقيق است.
در واقع كشور ايران براي نابودي صادرات انرژي كه از گذر اين تنگه تحقق مي يابد گزينه هاي نظامي بسياري دارد و اين يك مسئله تازه نيست. تقريبا از روزهاي نخستين تشكيل جمهوري اسلامي اين كشور از نيروهاي خود در خليج فارس استفاده كرده است بعنوان مثال مي توان به حملات مكرر آنها به تانكرهاي عراقي (و تانكرهاي كويتي كه نفت عراق را حمل مي كردند) در طول جنگ با عراق در سال 1980 اشاره كرد. اما در تمام اين مدت ايران هرگز از تمام قدرت خود براي بستن كامل تنگه هرمز به روي بازرگاني دريايي استفاده نكرده است- اگرچه توانايي آن را دارد.
اگرچه ايران گزينه هاي بسياري را با توجه به نوع حملات در اختيار دارد اما قصد ما در اينجا نگاهي كلي به توانايي كلي اين كشور است.
تهران از ديرباز به اهميت موقعيت استراتژي جغرافيايي خود در نزديك بودن به تنگه هرمز آگاه است. تهديد به مين گذاري تنگه و يا مورد هدف قرار دادن تانكرها توسط موشك هاي ضدكشتي نقش مهمي را در استراتژي دفاعي ايران بازي مي كند. با در دست داشتن اين برگ برنده ايران عواقب حمله به مرزهايش را مورد توجه قرار داده است كه مهمترين آنها تأثير مخربي است كه مي تواند بر روي قيمت جهاني نفت داشته باشد. از آنجايي كه تاكنون ايران از حركت نظامي در اين تنگه اجتناب كرده است بنظر مي رسد اين استراتژي بازدارنده موفقيت آميز است.
با اين وجود اين استراتژي نقاط ضعفي نيز دارد. ايران با اين كار تنها مي تواند احتمال حمله را پايين آورد و انگيزه ها را سست كند اما نمي تواند جلوي حمله را بگيرد. به محض اينكه حمله اي عليه ايران صورت بگيرد استراتژي نظامي تهران شكست مي خورد. بستن تنگه هرمز پس از شروع حملات نمي تواند باعث توقف حملات گردد و تنها پيامدي تنبيهي براي دشمن خواهد داشت. موقعيت جغرافيايي ايران با توجه به تنگه هرمز برگ برنده اي است كه اين كشور از آن در مذاكرات آتش بس مي تواند استفاده كند و ايجاد دردسر در اين تنگه اقدامي دفاعي تلقي مي شود. جهان در حال بيرون خزيدن از منجلاب بحران اقتصادي است كه گريبان كشورهاي بزرگ را گرفته و با اذعان به اين موضوع بايد گفت كه هرگونه اقدام در جهت ايجاد دردسر در اين تنگه اقتصادي مي تواند به متحد شدن تمام كشورهاي جهان عليه ايران منتج شود- شايد چيزي شديدتر از جنگ خليج سال 1991 عليه عراق.
ضعف دومي كه وجود دارد مربوط به مشكلات كلاسيك بازدارنده هسته اي مي شود- انگيزه نظامي براي وارد ساختن اولين ضربه. در اين مورد آمريكايي ها خيلي مايل خواهند بود از تكنيك غافلگيري استفاده كنند و تا حد ممكن به تصرف و نابودي ايران بپردازند كه در اين مورد آنها نه تنها برنامه هاي هسته اي ايران را مورد هدف حملات خود قرار مي دهند بلكه توانايي نظامي دفاعي و تهاجمي اين كشور، مكان هايي كه انتظار مي رود در آنجا يافت شوند، را هدف قرار مي دهند. در طرف مقابل نيز البته كشور ايران نيازمند تكنيك غافلگيري مي باشد. زيرا اهداف درجه يك نيروي هوايي آمريكا با توانايي هاي ايران در پاسخ مستقيم به حملات مواجه خواهد شد- پايگاه هاي موشك هاي ضدكشتي ايران، تجهيزات جنگ ميني اين كشور و موشك باليستيكي- پس از شروع حملات آمريكا پاسخگويي نيروي نظامي ايران رفته رفته تضعيف مي شود كه اين امر به سيستم اطلاعاتي آمريكا بستگي دارد (ايران مشكلات جاسوسي فراواني را براي آمريكا بوجود مي آورد.)
در نتيجه در حالي كه استراتژي بازدارنده ايران مدت مديدي است كه جنگ را به تأخير انداخته است اما هر لحظه امكان دارد كه يكي از طرفين پا را از گليمش بيشتر درازكند و اوضاع به نابساماني كشيده شود. هر يك از طرفين با خشونت بيشتري برخورد خواهد كرد تا مبادا طرف مقابل يك گام پيشي بگيرد. مسئله اي كه در اين موقعيت بسيار اهميت پيدا مي كند مسئله محاسبات و پيش بيني ها است. محاسبات غلط به اقدامات اشتباه مي انجامد.
بنابراين با وجود عدم تمايل ايران به بستن اين تنگه بايد گفت كه احتمال آن صفر نيست. در واقع في الحال با توجه به تحركات سياسي بالا نه تنها بين واشنگتن و تهران بلكه همچنين بين واشنگتن و مسكو- و باتوجه به خشونت بالاي اسرائيل- خطر محاسبات اشتباه از سوي تمام جناح ها بسيار بالا است.
تنگه هرمز
تنگه هرمز خليج فارس را به خليج عمان، درياي عرب و اقيانوس هاي جهان متصل مي كند، اين تنگه در باريك ترين نقطه خود 20 مايل وسعت دارد. حمل و نقل هاي دريايي و بازرگاني در اين تنگه كه شامل 16 الي 17 ميليون بشكه نفت خام در حدود روزانه 15 تانكر داراي دو باند ترانزيت در درون آبهاي عمان مي باشد. هر يك از اين دو باند (يكي به درون خليج و ديگري بيرون) داراي وسعتي برابر 2 مايل مي باشند و توسط يك حائل دو مايلي از هم جدا مي شوند. (تقريباً تمام تنگه جنوب قشم و جزاير لارك داراي عمق كافي براي حمل و نقل و عبور و مرور تانكرها مي باشد بنابراين فضاي كافي براي تغيير محل عبور ومرور از سواحل ايران به آنطرف تر وجود دارد). اهميت اين آب راه هم براي نيروي نظامي آمريكا و هم منافع اقتصادي آنها نيازي به توصيف ندارد. باتوجه به منافع كلي و بنيادين واشنگتن در حفظ آزادي درياها، نيروي دريايي آمريكا به هرگونه تلاش براي بستن تنگه هرمز پاسخي خشونت آميز خواهد داد.
تهران نه تنها ازنزديكي استراتژيك خوبي نسبت به تنگه هرمز برخوردار است بلكه گزينه هاي نظامي نامتقارني (asymmetric) نسبت به آن نيز در اختيار دارد. كشتي هاي جنگي و زيردريايي ها شايد حداقل آن باشد. ناوهاي محافظ و رزمناوهاي بزرگتري كه يك رديف توپ دارند تعدادشان اندك است و براحتي توسط نيروهاي دريايي آمريكا و نيروي هوايي آمريكا مورد هدف واقع مي شوند. با وجود اينكه دو عدد از سه زيردريايي كلاس «كيلو» ساخته شده توسط روسيه براي ايران مي توانند به سرعت وارد عمليات شوند بايد توجه كرد كه آبهاي كم عمق و باريك اين تنگه مانور زيردريايي ها را با مشكل مواجه خواهد كرد. خدمه كار كشته زيردريايي هاي ايران به سختي مورد امتحان واقع خواهند شد. آمريكا نيز زيردريايي هاي كلاس «كيلوي» ايران را به عنوان يكي از مهمترين تجهيزات اين كشور مي شناسد و دست به هر كاري مي زند تا بلافاصله آنها را، يا در آب و يا در بندر خنثي كند. در صورت وقوع هرگونه اتفاقي نيروي دريايي ايران زيردريايي كلاس «كيلوي» كافي براي حفظ عمليات دريايي خود نخواهد داشت و لذا پس از بالا گرفتن جنگ مقاومت آنها طولي نخواهد كشيد.
كشور ايران با علم كامل به ضعف نيروي دريايي خود نسبت به نيروي دريايي آمريكا تنها چند انتخاب نامتقارن ديگر دارد. مهم ترين اين جنگ افزارها حمله تند و تيز قايق هاي موشك انداز اين كشور است، خصوصاً دو شناور موشك انداز كلاس كمان به ساخت فرانسه (ايران ساخت كپي اين شناورها را بطور داخلي شروع كرده است كه هر يك از اين قايق ها داراي يك تفنگ دريايي نيم كاليبر و دو الي چهار موشك ضد كشتي است. اين شناورها در جنگ ايران- عراق نقش بسيار مهمي را بازي كردند. اگرچه موشك هاي ضدكشتي كلاس هارپون (Harpoon) ساخت آمريكا به طور كامل در آن جنگ مورد استفاده واقع شدند، قايق هاي موشكي به موشك هاي ضدكشتي C-802 ساخت چين مسلح بودند كه طراحي آنها براساس هارپون آمريكا و اگزوست (Exocet) فرانسه بود. اين قايق هاي موشكي اگر در حملات ناگهاني مورد استفاده واقع شوند مي توانند ضربات اوليه خوبي را به ترافيك كشتي هاي موجود در تنگه وارد آورند.
حتي با وجود قايق هاي موشكي تندرو هنوز هم مسئله وابستگي لنگرگاه و آسيب پذيري وجود دارد. جنگ افزار دريايي ايران كه قايق هاي موشك انداز بخش مهمي ازآن محسوب مي شوند، مجبور خواهند شد به سرعت بندر را ترك كنند تا از تخريب در اسكله جلوگيري بكنند- كه اگر آمريكا ضربه اول را وارد سازد كار دشوارتر مي شود. البته باتوجه به نيروي دريايي و هوايي برتر آمريكا كشتي ها و زيردريايي هاي ايران- همچنين قايق هاي موشك انداز تندروي آنها- قادر نخواهند بود كه سريع تر عمل كنند. حتي اگر قايق هاي موشك انداز آنها آنقدر دوام بياورند تا جايي كه تمام ذخاير خود را بكار گيرند، بندر گاهي نخواهند داشت كه به آن بازگشته و تجديد قوا نمايند.
اگرچه كشور ايران ترفندهاي نامتقارن ديگري نيز زير آستين دارد.

 



ايران و حزب الله الگويي براي جريان مقاومت

به دنبال پيروزي بزرگ انقلاب ملت ايران جريان مقاومت در منطقه خاورميانه جان تازه اي گرفت، اعراب بعد از شكست ملي گرايي عرب به رهبري جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر در رسيدن به آرمان ها و آرزوهايشان در جستجوي الگويي مناسب بودند كه اين الگو را انقلاب اسلامي ايران در اختيار آنها قرار داد. غرب از طريق تقويت جريان سازش در منطقه خاورميانه و همراه كردن حاكمان عرب با اين جريان به مقابله با خيزش جريان مقاومت الهام گرفته از ايران پرداخت. مصر، اردن و عربستان جريان سازش را كه به دنبال عادي سازي روابط با رژيم اسرائيل است؛ رهبري مي كنند. كشورهاي كوچك عربي نيز مثل قطر و امارات كم وبيش با اين جريان همراه هستند و بسياري از كشورهاي عربي نيز مراودات پيدا و پنهان زيادي با رژيم جعلي اسرائيل دارند. نوشته حاضر بخشي از مقاله گراهام فولر در مجله «واشنگتن كوآرترلي» است كه بعد از جنگ 33 روزه حزب الله با اسرائيل و در زمستان 2007-2006 نگاشته شده است.
گراهام فولر متخصص علوم سياسي است. وي از سال 1982 به عنوان مامور اطلاعات داخلي براي پيش بيني هاي بلندمدت خاورميانه در سازمان اطلاعات مركزي آمريكا «سيا» فعاليت كرده است و مدتي نيز معاون شوراي امنيت ملي در سازمان سيا بوده است. در محافل آكادميك از وي به عنوان يك خاورميانه شناس برجسته ياد مي شود. فولر تاكنون كتاب ها و مقالات زيادي در مورد مسائل منطقه خاورميانه نگاشته است. «قبله عالم، ژئوپلوتيك ايران»، «آينده اسلام سياسي 2004» و «شيعيان عرب» مسلمانان فراموش شده بخشي از آثار اوست. در زير ترجمه بخش هايي از مقاله طولاني وي را مرور مي كنيم.
مباحث مربوط به ايران هميشه در مركز شبكه اي از مسائل حاد و بحراني در خاورميانه قرار داشته است، تأثير و نفوذ تهران در عراق پس از صدام، سياست هاي هسته اي آن و رشد ترس از ظاهر شدن هلال شيعي به محوريت تهران.
تنها 15 درصد از مسلمانان جهان شيعه هستند و اين مساله در نقطه مقابل مسلمانان اهل سنت را در اكثريت قرار مي دهد. فقط در ايران، عراق، لبنان و بحرين شيعيان اكثريت جمعيت آن كشورها را تشكيل مي دهند. جنگ تابستان 2006 بين حزب الله و اسرائيل اين گفتمان ايدئولوژيك را مطرح ساخت كه رابطه ژئوپلوتيكي بين ايران و حزب الله وجود دارد در طول منازعه اين مسئله مطرح شد كه ايران و حزب الله يك محور هستند و حتي صحبت از يك جنگ نيابي «proxy War» بين ايران و ايالات متحده بود. در مقابل چشمان دولت بوش و رژيم اسرائيل حزب الله مشغول ترويج آرمان هاي تهران و تشكيل يك محور تمام عيار و كامل در سرتاسر منطقه بود.
اين تنها دولت بوش و رژيم اسرائيل نبودند كه از تشكيل اين محور هراسان شده بودند، بلكه در اين ديدگاه رهبران خودكامه رژيم هاي مصر، اردن و عربستان سعودي و همچنين برخي حاكمان كشورهاي حوزه خليج فارس نيز سهيم بودند.
حزب الله يك قدرت انباشته شده در خلأ موجود لبنان نيست بلكه محصول فضاي خشونت و آشوبي است كه در سرتا سر منطقه خاورميانه در اين چند دهه رشد كرده و در دوران بعد از 11 سپتامبر و آغاز جنگ جهاني آمريكا عليه تروريسم تشديد شده است.
ارتباط ايران با حزب الله اززمان تاسيس آن خيلي عميق و ژرف بوده اما اين مساله دال بر رشد فرقه گرايي نمي كند. آن چه كه عيان است اين گروه يك قدرت در حال رشد است و به صورت خالصي ريشه در لبنان دارد و منعكس مي كند مقاومت شديد و گسترده اي را در منطقه خاورميانه بر ضد حفظ وضع موجود. صحبت از هلال شيعي ممكن است يك تاكتيك ترساننده خوبي باشد اما اين پديده به دنبال تغيير سياسي است چيزي كه گسترده تر از مساله فرقه گرايي مذهبي مي باشد.
مدل مقاومت ظاهر مي شود
2 روند تاريخي مهم در تحولات سياسي و اجتماعي خاورميانه وجود داشته و خواهان تغيير شكل دادن آينده سياسي منطقه خاورميانه است. 1-عزم درازمدت مسلمانان و اعراب براي مقاومت در برابر هژموني غرب 2-بها دادن و تاكيد بر نقش اقليت ها در درون نظم هاي سياسي منطقه، حزب الله محصول تركيب اين روندهاي رواني و فرهنگي است. مقاومت در برابر سلطه غربي ها بيشتر برمي گردد به حمله و تجاوز نظامي و اقتصادي امپرياليزم اروپايي به خاورميانه، پروسه اي كه جرقه جنبش هاي ضداستعماري را در سرتاسر جهان روشن كرد.
دولت ها نمي توانستند به تنهايي عليه سلطه غربي ها بجنگند اما از طريق امت اسلامي چيزي كه به موازات گسترش كشمكش ها بر سر استقلال در حال گسترش بود، اين مبارزه امكان پذير بود. رشد آگاهي بين امت اسلامي مبارزه مشتركي عليه امپرياليزم ايجاد كرد. امروزه ابزارهاي اينترنتي، امت الكترونيك يا مجازي يك ابزار سازماني مشترك براي مسلمانان است كه مسائل و مشكلات و غم و اندوه هاي خود را به گوش دنيا برسانند. در وضعيت امنيتي خاورميانه بعد از جنگ جهاني دوم برخي از دولت ها توانايي مقابله و مقاومت در مقابل امپرياليزم غربي را پيدا كردند و اين وضعيت در شرايط بعد از جنگ تسهيل شد. به صورت برجسته اي جنبش ملي گرايي عرب تحت رهبري جمال عبدالناصر (رئيس جمهور مصر 1945 تا 1970) ظاهر شد كه پشتيباني مي كرد از اتحاد و وحدت عربي زير پرچم مدرنيزاسيون و تغييرات اجتماعي انقلابي، به موازات آن احزاب پان عربيستي بعث در مخالفت با مداخلات رو به گسترش غرب در جهان عرب و رژيم اسرائيل درسال 1948 كه يك موجوديت سياسي از يهوديان غربي بود و به خاطر معامله و رفتاري كه خودشان با يهوديان داشتند آن را در سرزمين مقدس اعراب ايجاد كردند بوجود آمد.
اسرائيل دولت هاي اصلي انقلابي عرب-مصر، اردن، سوريه، عراق- را درجنگ 6 روزه 1967 شكست داد. كه يك نقطه عطف آشكار در شكست ناسيوناليسم عرب در وعده هاي اتحاد، رونق و شكوفايي و تقويت عليه غرب بود.
با فروپاشي اعتبار و اعتماد به ناسيوناليسم عرب، زمينه براي ظهور جنبش هاي اسلامي جديد فراهم شد. اسلام گرايان متعهد شدند كه تجاوزات و سوء استفاده هاي دولت هاي خودكامه عرب را از بين ببرند و بنيان هاي اجتماعي را براي ايجاد يك عدالت اجتماعي قويتر و مقابله با دشمنان خارجي به صورت كارآمدتر تقويت كنند.
به موازات رشد اسلام گرائي، اقليت هاي قومي و مذهبي در خاورميانه ديگر مايل به پايمال شدن حقوقشان دريك دولت خودكامه بزرگتر نبودند. كردها، مسيحيان و شيعيان و ساير اقليت ها تلاش مي كردند كه خودشان را از فرآيندهاي يكسان سازي دولت هاي مدرن رها بكنند. قدرت هاي امپرياليست غربي، از اين اقليت ها براي سياست هاي تفرقه افكنانه خود و به عنوان ابزارهايي جهت ايجاد بدگماني،سوء ظن و تفرقه درجوامع خاورميانه استفاده مي كردند، مدعيان جديد از اقليت ها بي ثباتي را درنظم اجتماعي در سرتا سر منطقه بموازات تضعيف نظم هاي استبدادي قبلي توزيع كردند. در اين چهار چوب شيعيان لبنان كه اكثريت را دركشور تشكيل مي دادند خيزش بزرگ خود را براي تفوق سياسي در نظم سياسي لبنان آغاز كردند.
حزب الله يك بازيگر مستقل
شيعيان لبنان در يك دوره طولاني از لحاظ سياسي، اجتماعي و اقتصادي يك اقليت درحاشيه بوده اند. اما با رسمي شدن مذهب شيعه در ايران عصر صفوي فقهاي شيعه جبل عامل لبنان به كمك سلاطين صفوي آمدند تا مذهب تشيع را در ايران سازماندهي كنند. خانواده صدر جزو اولين فقها، و علماي لبناني بودند كه درپاسخ به اين نياز و درخواست عازم كشورهايي شدند كه امروزه ايران وعراق ناميده مي شوند.
در نيمه دوم دهه 70ميلادي از اين جامعه شيعه لبنان بود كه پذيراي يكي از اعضاء جوان خانواده صدر به نام ]امام[ موسي صدر مي شود. امام موسي صدر از ايران مي آيد تا جامعه شيعه لبنان را ازلحاظ آموزشي و فقهي تقويت كند.شخصيت امام موسي تاثير شديدي در جامعه شيعيان لبنان مي گذارد. اين تاثير هنوز بعد از گذشت 3 دهه بي سابقه و بي نظير است. موسي صدر با سازمان دهي مدارس، بيمارستان ها، كلينيك ها، و موسسات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي يك احساس مشترك جديدي را از شان و منزلت در بين شيعيان لبنان ايجاد كرد.
نيروهاي نظامي متعلق به وي درجنوب لبنان براي جلوگيري از صدمه جامعه شيعه لبنان مستقر شده بود. امام موسي صدر همچنين خواهان سهيم شدن عادلانه در قدرت سياسي درنظم سياسي لبنان كه همه آن در دست مسيحيان ماروني بود شد. اينها پيوندهاي افسانه اي را بين شيعيان ايران ولبنان ايجاد مي كرد.
بعد از ربوده شدن امام موسي صدر درجريان يك ديدار از ليبي درسال 1978 جنبش ايشان به جنبش موفق امل تغيير وضعيت دارد. يك جنبش اجتماعي كه بازتاب دهنده آرمان هاي هميشگي و دائمي موسي صدر بود.
درسال 1982 اسرائيل براي دومين بار به لبنان حمله كرد. و جنوب لبنان را كه شيعه نشين بود اشغال كرد. درپاسخ گروههاي شيعه نظامي و چريك مختلف شيعه كه شامل عناصر راديكال امل نيز مي شد. در يك گروه رسمي كه درسال 1985حزب الله ناميده شد، با يكديگر ادغام شدند. اولين هدف اين جنبش پايان بخشيدن به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائيل بود كه سرانجام درسال 2000 بعد از 18سال جنگ و مبارزه چريكي محقق شد.
حزب الله پيوندهاي نزديكي با ايران انقلابي دارد كه درسا ل1979 توسط امام خميني تشكيل شد و خواهان انقلاب براي ازبين بردن بي عدالتي ها در سرتا سر جهان اسلام بود. امروزه رهبر حزب الله حسن نصر الله از راهنمائي هاي مذهبي و گاهي مواقع ايدئولوژيك رهبر عالي قدر ايران آيت الله سيد علي حسيني خامنه اي استفاده مي كند بيشتر آيت الله هاي مهم نمايندگاني در خارج دارند. درسال 1995آقاي خامنه اي سيد حسن نصرالله را به نمايندگي خود در لبنان برگزيدند.
اگر چه حزب الله بدون حمايت هاي فوري جمهوري اسلامي ايران نمي توانست وجود داشته باشد اما امروزه حزب الله تحت فرمان دولت ايران عمل نمي كند. دربيش از يك دهه گذشته حزب الله منابع مستقل مالي خود را تقويت كرده است. بويژه از ميان تجارشيعه ثروتمند در لبنان و به صورت قابل ملاحظه اي در آفريقاي غربي و آمريكاي جنوبي و شيعيان لبناني كه به صورت پراكنده درآمريكا زندگي كنند.
برآورد سازمان هاي اطلاعاتي اسرائيل بعد از جنگ 33 روزه نشان مي دهد كه حزب الله تحت فرمان مستقيم ايران يا سوريه عمل نمي كند.
حزب الله يك عنصر خارجي كه از راه هاي نادرست براي عمل در واحد سياسي لبنان تحصيل مال و پول مي كند نيست. همه لبناني ها كاملا آگاهند كه اين گروه ريشه عميقا لبناني دارد. حمايت ايران از شيعيان لبنان چيز چندان تعجب برانگيزي را در اين كشور ايجاد نمي كند. تأسف برانگيز آن است كه دست كاري سياسي در صحنه سياسي لبنان چيز جديدي نيست. فرانسه از ماروني هاي لبنان حمايت مي كند. سوري ها به صورت گزينشي و بسته به موقعيت از مسيحيان، سني ها يا شيعيان حمايت مي كنند. ديگر كشورهاي عربي مصر در دوره ناصر، عربستان سعودي در چند دهه اخير- از سني ها براي دوره هاي طولاني حمايت كرده اند. ليبي و عراق از عناصر سياسي سني در داخل لبنان در طول چند دهه حمايت كرده اند. اسرائيل به تامين مالي ماروني ها، گروه هاي متنوع شيعه در اقليت در درون جامعه شيعه لبنان براي كمك به اهداف ژئوپلوتيك خود پرداخته است. اتحاد جماهير شوروي به صورت فعالي از جنبش كمونيست در داخل كشور لبنان حمايت مي كرد. آمريكا در طول دهه 60 بودجه هاي مخفي را اختصاص داد براي انتخاب شدن رهبران متنوع در لبنان، ايالات متحده به طور منظم از دسته بندي هاي مختلف در طول سالها در اين كشور حمايت كرده است.
حزب الله، مايل و علاقمند به چشم پوشي از مزاياي نيروي شيعه نظامي قدرتمند خود به منظور حفاظت از منافع طرفداران خود نيست دولت لبنان به لحاظ تاريخي هرگز شيعيان لبناني را به خدمت نگرفته است. شيعه هميشه ناديده گرفته شده و يك طبقه محروم كه هرگز به يك سهم برابر از لحاظ نمايندگي سياسي و مزاياي اقتصادي در ساختار سياسي لبنان دست پيدا نكرده است. علي رغم اينكه آنها امروزه در اكثريت هستند. شيعيان از لحاظ قانون اساسي فقط اجازه دارند 27 كرسي از 128 كرسي پارلمان را داشته باشند. قدرت ملي به تدريج در حال تغيير به نفع حزب الله است به خاطر فعاليت هايي كه انجام داده است. اما پروسه تخصيص قدرت به همان صورت سابق باقي مانده است، تعداد كمي از لبناني هاي خارج از جامعه شيعه قاعده يك فرد يك رأي را قبول دارند. زيرا اين سلطه طولاني ساير فرقه ها و گروه ها را در حيات سياسي لبنان تضعيف مي كند.
در اين مرحله از تحولات سياسي لبنان شيعيان اعتماد كمي دارند كه دولت مي تواند با اينكه مايل است نيازهاي آنها را برآورده سازد لذا امل و حزب الله بيشتر از هر چيزي به ابزارهاي سياسي خود اعتماد دارند و به آن متكي هستند علاوه بر آن حزب الله يك سرمايه بالقوه نظامي ملي است كه دولت لبنان به خاطر ضعف هاي نظامي كه دارد از آن مي تواند در مقابل برخورد با اسرائيل استفاده كند. به دنبال دست يابي حزب الله به عقب نشيني اسرائيل در سال 2000 حزب الله نيروي نظامي خود را حفظ كرد براي جلوگيري از حملات بيشتر اسرائيل به جنوب و آزاد كردن بخش كوچكي كه مزارع شبعا ناميده مي شود كه اسرائيل آن را اشغال كرده است ولي از لحاظ بين المللي جزو قلمرو سوريه محسوب مي شود اما مورد ادعاي لبنان است.
اين پيوندهاي تاريخي بين شيعيان لبنان و ايران نشانه آشكاري است كه روابط به سادگي بيانگر آن چيزي نيست كه برخي ها اين روزها آن را در سر مي پرورانند و بسط مي دهند كه حزب الله يك سلاح ژئوپلوتيك جديد در دست ايران است.
برداشتهاي ژئوپلوتيك در ذهن مردمان كشورهاي عربي وجود دارد اما تاثير آن برداشتها در حداقل است و بيشتر ناشي از ضعف و غيرمردمي بودن رژيم هاي مستبد وابسته به آمريكا در جهان عرب است.
تجديد قواي شيعه يك جاذبه سياسي براي جريان اهل سنت
در كشورها و مناطقي كه اهل تسنن اكثريت قاطع را تشكيل مي دهند مثل مصر، اردن، فلسطين، آفريقاي شمالي و آسياي مركزي و جنوبي مسئله درگيري هاي فرقه اي بين شيعه و سني جزئي است. در كشورهايي كه شيعيان داراي يك اقليت مهم هستند. تركيه، هندوستان، كويت، امارات متحده عربي، يمن، افغانستان، پاكستان و عربستان سعودي و داراي انسجام و همبستگي بين خود هستند، تنش هايي در حال سر برآوردن مي باشد. در اين كشورها دموكراتيزاسيون در پروسه هاي كمتر خشونت آميزي پيگيري خواهد شد زيرا از ديدگاه اهل سنت حتي صندوق رأي هم نمي تواند موازنه قدرت سياسي را برهم بزند چون اهل تسنن در اين كشورها داراي اكثريت هستند.
اما آن چه كه مسلم است احساسات ضدشيعي در بين اهل تسنن و احساسات ضدسني بين جوامع شيعه بيشتر جنبه تئوريك و ناچيز است.
اما از زماني كه موازنه قدرت در عراق به نفع شيعيان تغيير كرده است بعضي كشورهاي عربي كه اقليت شيعه در بين مردمان آنها زندگي مي كنند برخي اظهارات رسمي تقريبا پرتنش را بيان كرده اند. در دسامبر 2004 پادشاه اردن، عبدالله دوم در اجتماع مردم اظهار نگراني كرد از تشكيل يك هلال شيعه جديد كه در حال گسترش در سرتاسر خاورميانه مي باشد. در آوريل 2006 رئيس جمهور مصر حسني مبارك با اشاره به شيعياني كه در جوامع عربي زندگي مي كنند اظهار داشت كه بيشتر شيعيان وفادار به ايران هستند نه به كشورهايي كه در آن زندگي مي كنند. بعد از آغاز جنگ بين لبنان و اسرائيل در آگوست 2006 سران مصر، اردن و عربستان سعودي در كمال بهت و حيرت به صورت آشكارا با اقدامات حزب الله مخالفت مي كردند و پيشنهاد كردند كه حزب الله و حماس از دست زدن به ماجراجويي هاي بي باكانه كه منافع اعراب! را به خطر مي اندازد خودداري كنند!!اين اظهارات مطمئنا به انگيزه همدردي با اسرائيل بيان نشده بود، بلكه بيشتر اين حاكمان نگران سر برآوردن نيروهاي مقاومت ملي تحت عنوان اسلام خواهي در درون جوامع خود بودند، رهبران اين كشورها في نفسه از طرفداران و هواداران شيعه در سرزمينهاي خود نمي ترسند بلكه آنها بيشتر از رشد قدرت نيروهاي انقلابي و مردمي كه خواهان و خواستار تغيير هستند نگران مي باشند، چيزي كه امروزه از دنياي شيعه در حال ظهور است. مشكل واقعي در منطقه مسئله شيعه و سني نيست، ما شاهد حاكمان مستبد و متجاوزي هستيم كه از جانب آمريكا حمايت مي شوند.
اين حاكمان مستبد با تمامي حركت ها و جنبش هاي مردمي داخلي كه تلاش مي كند اين حكام مستبد را از قدرت كنار بزند و آمريكا را از سرزمين هاي اسلامي بيرون كند و نيز سرزمين هاي اشغالي مسلمانان را از اسرائيل پس بگيرد، مقابله مي كنند.
افكار عمومي اهل سنت در منطقه خاورميانه حزب الله و ايران را كه توانستند خود را از زير يوغ واشنگتن درآورند به ديده تحسين نگاه مي كنند.
توانايي حزب الله در مقاومت و ايستادگي در مقابل ماشين جنگي قدرتمند اسرائيل و مجبور كردن آن به متاركه جنگ تقريباً در تاريخ عرب بي سابقه و حيرت انگيز است.
علي رغم گزافه گويي هاي رهبران عرب طرفدار آمريكا پيدا كردن موردي كه نيروهاي شيعه به دنبال منافع محدود فرقه اي خود باشند لااقل در سطح بين المللي در تاريخ جديد بسيار مشكل مي باشد در مقابل جنبشهاي سياسي شيعي كلا داراي يك ذهنيت سياسي پان اسلامي بوده اند و از شيعه گرايي اجتناب كرده اند. رهبران خودكامه عرب واقعاً از قدرت گرفتن نيروهاي سازماني مثل حماس و حزب الله كه تلاش مي كنند كه جوامع و توده ها را قادر سازند كه خود سرنوشت خويش را تحت كنترل بگيرند هراسانند. و اين خود قدرت خواهي در چند دهه اخير بيشتر از طريق سازمانهاي اسلامي ظاهر شده است، نه ديگر مخالفين موجود.
اشارات رژيم ها به بنيادگرايي اسلامي، جاه طلبي هاي ايران و جاه طلبي هاي شيعه كليد واژه هايي هستند كه رژيم هاي مستبد عرب با استفاده از اينها تداوم حمايت سياسي واشنگتن را از خود به همراه مي آورند. انقلاب اسلامي ايران به چالش گرفت وضع موجود حاكم را در جهان عرب به صورت بسيار جدي و سرسختانه در سالهاي اوليه بعد از انقلاب، نظام جمهوري اسلامي ايران خواهان سرنگوني رژيم هاي مستبد طرفدار آمريكا در منطقه بود. ] امام[ خميني خواهان عدالت سياسي و اجتماعي بويژه براي فلسطينيها كه اهل سنت هستند بود. او امپرياليزم ايالات متحده را مورد حمله قرار داد و به آن لقب شيطان بزرگ داد. او شاه را كه بزرگترين متحد آمريكا در منطقه بود بيرون انداخت و ديپلماتهاي آمريكايي را به گروگان گرفت كه دولت آمريكا در عمليات نجات آنها شكست خورد همه اين اقدامات عميقا در جهان اسلام جذابيت دارد و مورد حمايت توده هاي مسلمانان است.
انقلاب اسلامي ايران به جاي پيگيري اهداف محدود فرقه اي شيعه به اهداف و منافع كلان امت اسلامي تاكيد مي كند.
ايران مصمم است تحكيم كند مقاومت خود را در برابر برنامه هاي ايالات متحده آمريكا در منطقه خاورميانه با اصرار بر حق خود مبني بر داشتن چرخه كامل سوخت هسته اي و درخواست تغييرات سياسي در سرتاسر منطقه، چيزي كه هيچ حاكم عربي جرات و شهامت آن را ندارد. محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران انتقادهاي بسيار تند و شديدي را از اسرائيل كرده است و با اين كار خود توجه بخش عظيمي از افكار عمومي جهان عرب را به سوي ايران جلب كرده است. مردمان عرب به نظر مي رسد با اين ايده و چشم انداز كه حتي دست يابي ايران به سلاح هسته اي تا حدودي عادلانه و منصفانه است موافق هستند نه تنها يك رژيم شيعه مسلح به سلاح هسته اي رژيم هاي خاورميانه را نگران مي كند بلكه همسوئي و تركيب هر چه بيشتر ايران قدرتمند محبوب با حماس و حزب الله كنترل بر اوضاع داخلي، اين حاكمان را نيز به چالش مي كشد. در سپتامبر 2006 در يك نظرسنجي در قاهره كه اكثر قريب به اتفاق ساكنان آن سني هستند شده، محمود احمدي نژاد و سيد حسن نصرالله محبوب ترين شخصيت ها انتخاب شدند ايران از مسائل حقيقي و خالص جهان اسلام دفاع مي كند كه در سرتاسر جهان اسلام منعكس مي شود. ايران يك روحيه مقاومت انقلابي را منعكس مي كند كه با درخواست عميق از مردمان عرب كه احساس عجز مي كنند و خواهان يك رهبري شجاع و دلير هستند كه از شان و منزلت آنها درمقابل ايالات متحده آمر يكا و اسرائيل دفاع بكند.حزب الله از مدل مشابهي مثل انقلاب ايران پيروي مي كند منش و خصوصيت او در مسير اصلي شيعه گري مي باشد اما حزب الله به اتحاد عربي و غيرمشروع بودن اسرائيل تاكيد مي كند و نياز به تغيير در رهبري جهان عرب.
حزب الله از فلسطين سني دفاع مي كند و همكاريهاي نزديكي با حماس كه سرآمد سازمان هاي اسلامي سني مذهب است، دارد. حزب الله دوسرباز اسرائيلي را كه در جولاي 2006 گروگان گرفت علاوه بر ساير مسايل در حمايت از دولت منتخب حماس بود كه اخيراً به قدرت رسيده بود و تحت تحريم هاي هدايت شده اسرائيل و آمريكا بود. اهل سنت لبنان همانند شيعيان از اين جنبه از سياست هاي حزب الله پشتيباني كردند.
جنگ چريكي طولاني مدت 18 ساله بر عليه اشغال جنوب لبنان توسط اسرائيل و توانايي تحسين برانگيز آن در ايستادگي در مقابل يورش اسرائيل در تابستان 2006 حزب الله را موفق به تسخير قلب ها و ذهن هاي اهل سنت نمود. اين اقدامات بسيار روحيه بخش و نشانه هايي از روحيه دليري شجاعت و فداكاري و مهارت نظامي عربي به شمار مي رفت. فرقي نمي كرد كه اعضاي حزب الله شيعه بودند و يا سني آنها به دنبال مسائل حياتي و ملي عربي بودند. تحسين برانگيز براي حزب الله شيعه اين است كه در كشورهايي كه اجتماعات سني و شيعه در يك پيوند نزديك و به هم پيوسته زندگي مي كنند بيشتر با اقدام حزب الله در مقابل اسرائيل همدردي شد، بويژه در لبنان، جايي كه كل كشور تحمل كرد لطمات مجازات ها و تنبيهات اسرائيل را. در عراق نيز اكثر اسلام گرايان مسلمان خواستار حمايت از حزب الله در مقابل اسرائيل شدند، حزب الله بنابر اين مظهر، عميقاً مستحكم مقاومت ژنوپلوتيك و انقلابي در جهان اسلام مي باشد رشد نفوذ و محبوبيت حزب الله داراي ريشه هاي تاريخي و ايدئولوژيكي است. اقدامات و آرمانهاي او هرگز منحصر به شيعه گرايي يا بر ضد اهل سنت نيست. حزب الله امروزه يك جريان قدرتمند منطقه اي را نمايندگي مي كند كه بسيار بزرگتر از خودش است كه نمي شود آن را به آساني حذف يا خلع سلاح كرد.
واشنگتن، حزب الله را در زمره سازمان هاي بين المللي تروريستي قرار داده است و مجازاتهاي گسترده اي را بر سند آن اعمال كرده است.
حزب الله از لحاظ ماهوي عميقا با القاعده متفاوت است. به عنوان مثال القاعده يك شبكه جهاني است كه به دنبال زدودن و از بين بردن خشونت آميز نفوذ غرب و سرنگوني دولت هاي موجود منطقه و تحميل يك بنيادگرايي شديد ازطريق شكل دادن به يك حكومت اسلامي مي باشد با اين وجود دولت ايالات متحده آمريكا با هردو گروه با عنوان پديده يكسان ومشابه برخورد مي كند.
علي رغم محبوبيت گسترده و ارتباطاتي كه با ايران دارد حزب الله اساسا يك سازمان محلي، با اهدافي كه ابتدا در منطقه خلاصه مي شود مي باشد. همچنين حزب الله به فعاليت ها و تلاشهاي خود براي بدست آوردن حمايت سياسي و افزايش منابع درآمدي خود در آمريكاي شمالي و جنوبي در بين اجتماعات شيعه ساكن در آن جا افزوده است، عدم درگيري حزب الله در عملياتهاي چريكي خارج از كشور نشان دهنده جهت گيري اصلي اسراييلي فلسطين و تمركز روي دلمشغولي هاي محلي مي باشد. شواهد معتبري وجود ندارد كه نشان دهد بين حزب الله و القاعده پيوند وجود دارد. سازماني كه قويا ضدشيعه است و با سلفي گري افراطي و راديكال خود مسئول كشتن بسياري از شيعيان درعراق و افغانستان مي باشد.
پيوندهاي بين حزب الله و ايران خيلي واقعي هستند و داراي ريشه هاي عميق تاريخي مي باشد و با فشارهاي زودگذر واشنگتن با تل آويو قابل گسست و پاره شدن نيست. برنامه هايي كه براي برانگيختن خصومت و دشمني بين شيعه و سني طراحي مي شود و توسط آمريكا و دستيارانش در منطقه شامل عربستان، مصر و اردن ترويج و پشتيباني مي شود، به نظر مي رسد كمتر قرين به موفقيت شود تا زماني كه ايران و حزب الله در سياست هايشان مسائل اسلامي را پيگيري مي كنند. تنها در صورت حمله و تجاوز ايران به يكي از كشورهاي عرب منطقه ممكن است احساسات منطقه اي بر ضد نفوذ شيعه و محدودكردن آن بسيج شود. چنين امري هم بعيد به نظر مي رسد چون در طول بيش از 200 سال گذشته، تاريخ ايران فاقد هرگونه تجاوزگري منطقه اي بوده است. شيوخ خليج فارس هم مي دانند كه سياست خصمانه آمريكا بر ضد ايران در بلندمدت منافع آنها را تامين نمي كند. گرچه از اين طريق آنها تلاش مي كنند يك تعادل سياسي نسبي درمقابل نفوذ ايران ايجاد بكنند. با اين اوصاف خلع سلاح حزب الله در وضعيت سياسي موجود منطقه زياد واقع گرايانه به نظر نمي رسد.
بازيگراني كه نفوذ زيادي روي حزب الله دارند تمايل كمي دارند به رهاكردن و واگذاري آن چون حزب الله يك عنصر اساسي در قدرت ژئوپلوتيك آنها است. به عنوان مثال ايران به هيچ وجه دليلي براي تضعيف پيوند حياتي و طولاني مدت خود با حزب الله نمي بيند. بويژه زماني كه تهران ملاحظه مي كند كه واشنگتن به شدت به دنبال تضعيف قدرت منطقه اي ايران است. سوريه را نمي توان در اين ميان ناديده گرفت.دمشق ارسال سلاح از جانب ايران به حزب الله را تسهيل مي كند و خود نيز برخي نيازهاي تسليحاتي حزب الله را فراهم مي كند. زيرا قدرت حزب الله به سوريه كمك مي كند كه فشار اسراييل را از سوريه منحرف بكند و حمايت بكند از آرزوي سوريه براي بازپس گيري بلندي هاي جولان از دست اسراييل.
اگر ايالات متحده به صورت جدي خواهان ايجاد صلح است بايد مسائل و مشكلات منطقه را در يك چهارچوب كلي و مرتبط با هم ببيند و به ارزيابي آنها بپردازد. خاورميانه گورستان تلاشهاي شكست خورده است كه سعي مي كند مسائل را به صورت مجزا و بدون توجه به پرداختن به عمق مسائل حل بكند. اشغال بلنديهاي جولان و سرزمين هاي فلسطيني از سال 1967 به يك غده اي در بين ساير مشكلات پيچيده و بغرنج تبديل شده است. صلح منطقه اي واقعي و منصفانه مستلزم به حساب آوردن موثر و قوي حزب الله حماس و ساير بازيگران منطقه اي مي باشد.
واشنگتن گزينه هاي كمي براي مقابله با واقعيت نفوذ ايران و نقش تثبيت شده حزب الله در لبنان دارد. هر روزي كه مي گذرد حضور نظامي نفرت انگيز آمريكا و اشغالگري اسراييل تبديل به يك زخم چركين در منطقه خاورميانه مي شود. اين امر باعث مي شود كه استراتژي ايران و حزب الله امتيازات زيادي را به سرتاسر جهان اهل تسنن اعطاء كند.
& منبع: واشنگتن كوآرترلي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14