(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17 شهريور 1389- شماره 19736

گلايه از مسئولان ايران خودرو
درآمدهاي نفتي مردم عراق در بانك هاي تل آويو
گزارش اختصاصي كيهان از غارت سرمايه هاي ملي توسط شركت هاي چند مليتي؛
بررسي راههاي توسعه صادرات كالاهاي غيرنفتي
فرش دستباف ايراني درقله بازارهاي هدف



گلايه از مسئولان ايران خودرو

در تاريخ 25/6/88 يك دستگاه خودرو سمند سورن با شرايط نقد و اقساط از نمايندگي مجاز 2402 با شماره بدنه 421681AF و شماره موتور 12488134427 تحويل گرفته ام. در بدو امر حرارت خودرو به درجه قرمز مي رسيد و استپ روشن مي شد كه به نمايندگي مربوطه چندين بار مراجعه كه فقط هواگيري مي نمودند و تا مدتي خوب بود كه بالاخره براساس مراجعات مختلف و تشخيص آنان واشر سرسيلندر خودرو تعويض شد. پس از وصول اطمينان از وضعيت خودرو با خانواده به قصد عزيمت به مشهد حركت كردم كه متاسفانه درتهران، خودرو دچار حادثه اوليه شد كه ضربه جدي به روحيه خانواده كه با ذوق و شوق يك خودرو صفركيلومتر براي چنين روزي با هزينه بالا تهيه كرده بودم شد. و باز هم ناچاراً با امداد خودرو تماس گرفتم كه با معطلي زياد خودرو را معاينه كردند و مجددا هواگيري شد اما متاسفانه درمسير جاده فيروزكوه دوباره خودرو خراب شد و بازهم با امدادخودرو تماس گرفتم كه با توجه به شرايط فوق الذكر خودرو به تهران تعميرگاه شماره5 واقع در كيلومتر 14 جاده مخصوص كرج اعزام شد. پس از نوشتن عيوب، آنان بعد از يك هفته تعويض كوركن رادياتور و سرويس 10 هزار كيلومتر و اعلام سالم بودن خودرو آن را از تهران به دزفول آوردم كه باز بعد از مدتي دوباره شروع به اشكال اولي نمود. بالاخره با نااميدي خودرو را به نمايندگي ايران خودرو با كد 24004 كه خودرو را از آنان خريداري كرده بودم، تحويل دادم كه آنان پس از بررسي فني اعلام نمودند، بوش سيلندر خودرو ترك دارد و عيب آن را متوجه شدند و پس از يكسري لوازم كه عوض نمودند بازهم پس از يك هفته خودرو دچار نقص شد، باز براي آخرين بار خودرو را به نمايندگي تحويل دادم. لذا استدعا دارم با توجه به مشكلات عديده كه براي خودم و خانواده ام در رابطه با خريد اين خودرو بوجود آمده است نسبت به تعويض خودرو اقدام نمايند. لازم به توضيح است كليه مدارك مراجعات به شركت ايران خودرو در دزفول و تهران موجود است كه به نمايندگي اهواز تحويل دادم و متاسفانه نمايندگي ايران خودرو در دزفول تاكنون هيچ اقدامي براي تعميرات انجام نداده. اين موارد را هم به نمايندگي اهواز اطلاع دادم ولي هيچ اقدامي صورت نگرفته است. خواهشمند است با توجه به مشكلات خاص فوق الذكر و اينكه خودرو حدود 20 روز است در نمايندگي دزفول مي باشد و هيچگونه جواب منطقي به من نمي دهند و متاسفانه بعد از پيگيري هاي زياد در ايران خودرو منطقه اهواز جوي حاكم است كه مشتري گرايي و رسيدگي به شكايت معني خنده داري دارد و واحد رضايت مشتري اين بنگاه اقتصادي بجاي كمك و همياري با كساني كه سرمايه خود را فداي خريد خودرويي كردند كه بتوانند استفاده مفيد از آن داشته باشند به ندادن خسارت و سوءاستفاده كردن از ايران خودرو ما را تمسخر مي كنند. كجاي دنيا ديدي كه يك نفر خودرو صفركيلومتر بخرد و يكسال با آن اينقدر دردسر بكشد. متاسفانه نمايندگي دزفول و اهواز در يك برنامه هماهنگ شده سعي دارند قضيه خودرو را يك روال عادي تلقي بكنند، حتي به خودشان زحمت ندادند كه به شكايت ما پاسخ بدهند.
1- آيا در نظام جمهوري اسلامي ايران كه حامي اجراي عدالت و جلوگيري از زورگويي است درست است كه من و خانواده ام تمامي ثروتي را كه داشتيم بمنظور رفاه حال خانواده يك دستگاه خودرو صفر كيلومتر از ايران خودرو خريديم و اينقدر مورد آزار و اذيت و تمسخر قرار بگيريم آخر به چه جرمي مگر ما چه خواستيم كه متهم به سوءاستفاده مي شويم.
2- شركت ايران خودرو در جواب شكايت ما چه عكس العملي انجام داده جز گفتن يكسري مقررات كه خودشان هم آنان را قبول ندارند و فقط سعي دارند هر جور كه شده خودرو را به مرحله اي از زمان بكشند كه كارت طلايي و گارانتي آن تمام بشود تا ديگر ما هيچ اقدامي نتوانيم بكنيم. بنده در پايان استدعا دارم كه توجه اي به خواسته بحق اينجانب و خانواده ام نموده و نسبت به تعويض و جبران خسارت مالي و روحي اقدام سريع و عاجل نماييد. بديهي است در صورت عدم همكاري ايران خودرو در تعويض خودرو اينجانب خودرو ناقص خود را به عنوان هديه و تشويق از زحمات و مشتري گرايي مديرعامل ايران خودرو طي مراسمي به ايشان هديه خواهم داد.
دزفول- عبدالرضا شكري پور

 



درآمدهاي نفتي مردم عراق در بانك هاي تل آويو
گزارش اختصاصي كيهان از غارت سرمايه هاي ملي توسط شركت هاي چند مليتي؛

بابك اسماعيلي
اشاره:
هنگامي كه دار و دسته نومحافظه كار جرج بوش و ديك چني معاون رئيس جمهور آمريكا، در سال 2003 ميلادي، جنگي گسترده را عليه صدام حسين به راه انداختند، اخباري ضد و نقيض از پشت پرده جنگ عراق منتشر شد. از ديد تحليلگران اقتصادي و سياسي، اشغال عراق و روي كار آمدن دولتي دست نشانده، امكان حراست از يك منبع عظيم تأمين انرژي براي ايالات متحده و اسرائيل را فراهم مي آورد. اين اخبار زماني ابعاد جدي تر و گسترده تري به خود گرفت كه «پاول ولفوتيز» معاون وزير دفاع آمريكا به كنگره اطمينان داد كه سود نفتي كه از عراق حاصل خواهد شد، نه تنها هزينه ها و مخارج بازسازي عراق را جبران خواهد كرد، بلكه موتور محرك اقتصاد آمريكا و متحدان استراتژيك اين كشور به ويژه اسرائيل را نيز روشن نگاه دارد.
از سوي ديگر با توجه به ارتباط طولاني مدت بوش و چني، با كمپاني هاي بزرگ نفتي و اظهارات
«آلن گرينسپن» رئيس سابق فدرال رزرو كه در زندگي نامه اش نوشت: «جنگ عراق براي نفت بود»، اين تئوري بويژه براي كساني در جناح چپ كه جمله «هيچ خوني براي نفت نبايد ريخته شود» را در تظاهرات ضد جنگ در آستانه تهاجم به عراق تكرار مي كردند، جالب توجه مي نمايد. در اين گزارش به نيمه پنهان تجارت نفت در عراق و غارت اين سرمايه ملي و واريزسود نفت مردم اين كشور در جيب بانكهاي رژيم صهيونيستي مي پردازيم:
ذخاير نفت عراق
منطقه جنوب غربي آسيا و به ويژه خاورميانه به دليل تأمين بخش اعظمي از منابع نفتي و دارا بودن مقدار قابل توجهي از ذخاير انرژي جهان؛ از نقاط استراتژيك به شمار مي آيد و همواره در شكل گيري تعاملات بين المللي در حوزه هاي سياسي و اقتصادي و تكوين نظم نظام جهاني تأثيرگذار بوده است.
عراق يكي از كشورهاي مهم خاورميانه است كه با 68كيلومتر طول ساحلي در دريا و با تاريخي پر فراز و نشيب، بستر مناسبي را براي حضور و نقش آفريني هاي آمريكا در منطقه فراهم آورده است. ذخاير ثابت شده نفت عراق بيش از 115ميليارد بشكه برآورد مي شود. اين در حالي است كه احتمال مي رود مقدار ذخاير نفتي عراق 250ميليارد بشكه باشد و اگر 50درصد رقم فوق اثبات شود، ذخاير ثابت شده عراق به 240 ميليارد بشكه مي رسد. از سوي ديگر در حالي كه تا سال 1990 بيش از 85 منطقه نفتي كشف شده بود، از سال 1990 ميلادي تاكنون به علت محاصره عراق و سپس اشغال نظامي اين كشور توسط آمريكا و انگليس، اكتشافي در اين كشور نفت خيز صورت نگرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد بدون اين كه اكتشاف جديدي در اين كشور صورت گيرد، عراق توانايي توليد 10ميليون بشكه نفت در روز را داراست. اما عراق پس از سال 1980 روزانه 5/3ميليون بشكه نفت توليد مي كرد و برنامه ريزي كرده بود تا مقدار توليد خويش را به 6ميليون بشكه در روز برساند كه تلاش براي حصول اين هدف، به علت جنگ تحميلي رژيم بعث عليه جمهوري اسلامي ايران كه در سال 1980 شروع شد متوقف گرديد. ميزان توليد نفت در عراق قبل از اشغال اين كشور توسط آمريكا و علي رغم محاصره 13ساله، روزانه حدود 8/2الي 3ميليون بشكه در روز بود، اما در 5سال اشغال نظامي اين كشور، ميانگين توليد نفت عراق حتي به كمتر از يك ميليون بشكه نيز رسيد. بيشترين توليد نفت در عراق پس از اشغالگري 18/2ميليون بشكه و بيشترين صادرات آن
65/1ميليون بشكه در روز بوده است.
نفت، شاه كليد تراژدي
حمله به عراق
براساس طرحي كه در سال 1996 ميلادي توسط تندروترين افراد نومحافظه از جمله افرادي نظير «داگلاس فيث»، «ديويد ورمسر» كه بعدها مناصب عالي را در دفتر «ديك چني» و پنتاگون در آستانه حمله به عراق كسب كردند تدوين شد، سرنگوني صدام حسين و روي كار آمدن يك رهبر طرفدار غرب، كليد بي ثباتي دشمنان عرب اسرائيل و جلوگيري از اراده آنان بود.
آمريكا كوشيد تا با نمايش چنين قدرتي راهي براي تدوين و ارائه يك نظم نوين بين المللي مبتني بر قدرت فوق العاده نظامي ايالات متحده كه دست كم از زمان امپراتوري رم بي سابقه بود را ارائه كند كه شاكله آن، تشكيل يك جهان تك قطبي بود كه در پيش نويس راهنماي طرح دفاعي سال 1992 پيش بيني شده بود.
ماموريت تدوين اين طرح به عهده «ديك چني» رييس وقت پنتاگون بود و تحت نظارت «پل ولفوويتز» و «لوئيس ليبي» رييس ستاد مشترك چني، قرار داشت. «زلماي خليل زاد» سفير بعدي بوش براي افغانستان و عراق و «جي. دي. كراچ» مشاور امنيت ملي بوش نيز به اين طرح كمك مي كردند. اما اين تمام اهداف آمريكا از حمله به عراق نبود. موسسه دانشگاهي رايس، كه نام «جيمز بيكر» وزير امور خارجه اسبق آمريكا را يدك مي كشد، در گزارشي رسمي هشدار داد كه اگر بوش به هر دليلي مي خواست به عراق حمله كند، نبايد به هيچ چيز مگر دو شرط احترام مي گذاشت. نخست اينكه اين اقدام با كسب مجوز از شوراي امنيت سازمان ملل صورت مي گرفت و دوم اينكه حتي اگر هيچ پيشنهادي پس از حمله به عراق مطرح نمي شد، بايد تقاضاي شركت هاي نفتي آمريكا از منابع نفت عراق مورد توجه قرار مي گرفت.
واقعيت آن است كه نفت يك تقاضاي اجتناب ناپذير براي اداره اقتصادها و ارتش هاي كشورهاست. آمريكا با اشغال نظامي عراق، به ساير كشورهاي جهان به ويژه رقباي راهبردي بالقوه خود مانند چين، روسيه و حتي اتحاديه اروپا، توانايي واشنگتن براي كنترل سريع يك كشور غني نفتي در قلب منطقه سرشار از انرژي خاورميانه را نشان داد و عملا اين پيام را مخابره كرد كه هر زمان كه اراده كند، قدرت هاي كوچك تر را متقاعد خواهد كرد كه به چالش كشيدن آمريكا براي منافع بلندمدت آنان نتايج معكوسي در برخواهد داشت. دكتريني كه با ايستادگي ملت ايران و شكست تحريم هاي يكجانبه امريكا و حتي تهديد پوشالي به حمله نظامي به ايران، دچار خدشه شده است.
نفت هاي مفقود شده عراق و سرنخ آغاز يك ماجرا
نشريه بلاتز كه يك نشريه معتبر جهاني است، در گزارشي مستند مقدار نفت مفقود شده در عراق پس از اشغال نظامي اين كشور را اعلام كرد. براساس اين گزارش، مقدار نفت مفقودي عراق در سال 2005 ميلادي 60ميليون بشكه، در سال 2006 ميلادي 44ميليون بشكه و در سال 2007 ميلادي 5/21 ميليون بشكه برآورد شده كه مجموع آنها به 125 ميليون بشكه مي رسد كه قيمت آن حدود 6/6 ميليارد دلار خواهد بود. اين در حالي است كه وزارت نفت عراق طي گزارشي ارزش مشتقات نفتي مفقود شده در عراق تنها در سال 2005 ميلادي را 25/1 ميليارد دلار برآورد كرده است.
غول هاي بزرگ نفتي ايالات متحده، عمدتا از سوي دولتمردان صاحب نفوذ آمريكايي كه در هيات حاكمه اين كشور نقش اساسي را ايفا مي كنند، حمايت مي شوند. دولت آمريكا پس از آنكه توانست از اوايل دهه 1990 ميلادي به تدريج بيش از نيمي از منابع نفتي خليج فارس را تصاحب كند، به دنبال اهداف درازمدت در عرصه بازار جهاني نفت، با تصرف چاه هاي نفت عراق كه به عقيده تحليلگران، درياچه اي از نفت ارزان قيمت را در اختيار كاخ سفيد قرار مي داد، جنگي پرهزينه را در سال 2003 ميلادي آغاز كرد. اين غولهاي نفتي و دولتمردان امريكايي، نفت عراق را چون غنيمت جنگي كه سربازان امريكايي جان خويش را براي اين مهم از دست داده اند تلقي مي كردند. دليل اين امر نيز روشن است. از يك سو عراق با دارا بودن بيش از 115 ميليارد بشكه ذخاير اثبات شده نفت، پس از عربستان و ايران در رده سوم جهان قرار دارد و از سويي ديگر، با در نظر گرفتن حضور درازمدت نظاميان امريكايي و انگليسي و حفظ 94 پايگاه نظامي امريكا در عراق، دور از انتظار نبود كه دولتمردان امريكايي تمام اين پايگاه ها را در امتداد ميدان هاي نفتي بزرگ عراق در شمال و جنوب و شرق اين كشور قرار دهند.
موساد در عراق چه مي كند؟
داستان دنباله دار نفت هاي مفقود شده در عراق، تقسيم مناطق نفت خيز عراق و منابع نفتي اين كشور بين آمريكا و انگلستان و مهم تر از همه حضور مشكوك كارشناسان نفتي رژيم صهيونيستي در عراق، سوالي بنيادين را مطرح ساخت كه دومين گام در رسيدن به موضوعي مهم بود. موساد در عراق چه مي كند؟
از ديد نومحافظه كاران و اعضاي راست مسيحي كه بسيار مشتاق و هوادار جنگ بودند، اسرائيل مي تواند منتفع اصلي جنگ عراق باشد. در واقع، سرنگوني صدام حسين و اشغال عراق نه تنها تسلط اسرائيل را بر سرزمين هاي عربي تقويت مي كند، بلكه از اين منظر، مي تواند بقاي مهم ترين سلاح جهان اسلام و عرب يعني اوپك را با پر كردن بازار نفت جهان از نفت عراق و پايين كشاندن قيمت اين محصول تهديد كند. رژيم صهيونيستي عملا با ورود به جنگ عراق چند هدف را دنبال مي كرد. نخست اينكه كوشيد هدف تاريخي خود يعني پايان دادن به عراق يكپارچه كه خطري براي موجوديت اسرائيل به حساب مي آيد را تحقق بخشد.
دومين هدف اسرائيل نفوذ اقتصادي به خاك عراق بود كه ثروت اين كشور از جمله نفت را عايد تل آويو مي كند و در واقع يك هدف استراتژيك براي آمريكا و اسرائيل محسوب مي شود. هرچند اسرائيل اهداف ديگري نيز همانند تبديل عراق به يك پايگاه جاسوسي منطقه اي عليه نيروهاي مقاومت عربي، اسلامي و ايران، سوريه، حزب الله، حماس، جهاد اسلامي و ديگر نيروهاي مقاومت منطقه دنبال مي كرد، اما براساس مشاهدات، نفوذ اقتصادي به خاك عراق و دستيابي به نفت اين كشور، يكي از اساسي ترين و محوري ترين اهداف ورود رژيم صهيونيستي به جنگ عراق بود. بررسي تاريخي و مطالعه اخبار رسانه ها نيز شاهد اين مدعاست. در سپتامبر 2003 ميلادي يعني به فاصله چندماه پس از سقوط بغداد، يك تاجر عراقي به سرزمين هاي اشغالي سفر مي كند كه روزنامه صهيونيستي «معاريو» بدون ذكر نام وي نوشت: «اين فرد 50 سال سن دارد و مهمان «تسفي يميني» كارخانه دار اسرائيلي است كه با هم از نمايشگاه عرضه محصولات پلاستيكي كه از سوي اتحاديه صنعتگران اسرائيل در تل آويو برپا شده بود، بازديد كردند. اين فرد از زمان اشغال عراق، به بغداد و چند شهر ديگر رفت و آمد مي كند و با تعداد زيادي از سياستمداران رژيم صهيونيستي ديدار كرده است و قصد داشت چندين قرارداد معامله با بازرگانان اسرائيلي امضا كند.»
از سويي ديگر، چندي بعد يك منبع آگاه عراقي نيز فاش ساخت كه «مارك زال» وكيل اسرائيلي نزديك به حزب ليكود، سرمايه گذاري هاي جهاني درعراق را در دست دارد و به عنوان مشاور يك شركت عراقي نزديك به دولت عراق تعيين شده است و صاحبان شركت هاي اسرائيلي محصولات خود را از طريق وي به عراق صادر مي كنند. مارك پس از پايان جنگ عراق، چندين بار به اين كشور سفر كرد، اما زماني افكار عمومي جهاني و به ويژه مردم عراق به شدت با حضور رژيم صهيونيستي دراين كشور اشغالي حساسيت نشان داد كه اسرائيل دست خود را با خريد زمين هاي غني از نفت در عراق روكرد.
رسانه هاي تركيه يكسال پس از اشغال نظامي عراق، اخباري را از فعاليت هاي اسرائيل در شمال عراق منتشر كردند. روزنامه هاي تركيه با عنوان «اشغال دوم عراق»، به موضوع سيطره اسرائيل بر مناطق نفتي عراق پرداخته و نوشتند كه آمريكا به شركت هاي اسرائيلي اجازه اشغال زمين هاي عراق را داده است.
روزنامه «اشكام» نخستين روزنامه تركي بود كه به اين موضوع پرداخت و نوشت: «گزارش منتشره از سوي سازمان اطلاعات تركيه بيانگر اقدام اسرائيل به خريد زمين هاي غني از نفت از كردهاي منطقه موصل است.»
به نوشته اين روزنامه، اين گزارش به وزير خارجه تركيه نيز ارايه شد و وي بررسي دقيق موضوع و تأثير آن را بر تركيه و منطقه، خواستار شد.
روزنامه صهيونيستي «يديعوت آحارنوت» نيز در اكتبر سال 2004 ميلادي نوشت: «تركيه به اسرائيل نسبت به فعاليت در شمال عراق هشدار داد و اين درحالي بود كه خبرها حاكي از اقدام اسرائيل براي خريد زمين هاي غني از نفت در منطقه موصل بود.»
براساس اين گزارش سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي (موساد) توانسته است، موافقت رهبران نظامي آمريكا در عراق را براي صدور مجوز به شركت هاي اسرائيلي جهت خريد زمين در عراق، كسب كند و به سرعت، زمين هاي غني از نفت را به طور مخفيانه و با قيمت بسيار هنگفت به ويژه در كركوك، موصل و نواحي اطراف آن و شمال غربي عراق، به مساحت 250 هكتار از خانواده هاي فقير كرد خريداري كند. اما اين پايان ماجرا نبود. اسرائيل اهداف بلند پروازانه ديگري براي نفت عراق در سرداشت. براساس برخي شواهد، بيش از 25 شركت اقتصادي، نظامي و اطلاعاتي اسرائيل با هدف كسب اطلاعات دراين خصوص، به طور غيرمستقيم و تحت پوشش شركت هاي خارجي وارد عراق شدند كه اعضاي آنها غالبا مامور موساد هستند. ماموريت اين نفوذ در عراق را «نورمن حيزك» ژنرال و كارشناس امنيتي- استراتژيكي رژيم صهيونيستي عهده دار بود. هدف اصلي اسرائيل از اين نفوذ، تحقق چندين هدف استراتژيك تل آويو در عراق است كه مهم ترين آن، انتقال خط لوله نفت و آب از عراق به اسرائيل به منظور حل مشكل انرژي و كمبود آب شرب مناطق اشغالي است.
«بنيامين نتانياهو» وزير سابق دارايي اسرائيل، در جمع گروهي از سرمايه داران انگليسي كه در 20 ژوئن 2003 در روزنامه هاآرتص چاپ شد، گفت: «طولي نمي كشد كه شما شاهد ورود جريان نفت خام عراق به حيفا خواهيد بود» اما وي از ارائه جدول زمان بندي شده دراين باره خودداري كرده بود. نتانياهو پيش تر نيز در مصاحبه با خبرگزاري رويترز گفته بود مرحله اول بازگشايي خطوط لوله نفتي موصل به حيفا از طريق اردن شروع شده است و تاكيد كرده بود كه بازگشايي اين لوله نفتي ديگر يك رويا نيست.
در 7 ژوئيه 2003 نشريه «ميس» خبري به نقل از يكي از منابع نفتي اسرائيل آورده بود كه سران تل آويو گفت وگوهاي محرمانه اي را با گروهي از رهبران كرد شمال عراق براي ايجاد امكانات فني فعال كردن لوله هاي نفت خام كركوك به حيفا آغاز كرده اند كه در صورت به توافق رسيدن اين مذاكرات، نفت خام عراق به اسرائيل مي رسد.
«جوزف پارتيسكي»، وزير امور زيربنايي رژيم صهيونيستي نيز در 21 مارس 2003 در مصاحبه اي كه در روزنامه رسمي رژيم صهيونيستي چاپ شد، اعلام كرد كه شركت زيرساخت هاي انرژي (تاشان) براي بررسي شرايط خطوط نفتي موصل به حيفا مشغول به كار شده است. يكي از مقامات ارشد ديپلماتيك آمريكا هم در مقاله اي كه در 7 آوريل 2003 در همين روزنامه چاپ شد، گفت: «آمريكا قصد دارد صدور نفت خام عراق را آزاد كند و تحريم عليه صدور نفت خام را ملغي كند؛ به شرط آنكه عراق در بازسازي خطوط نفتي كركوك به حيفا همكاري كند.»
در 20 آوريل 2003 روزنامه پرتيراژ انگليسي «آبزرور» طي گزارشي اعلام كرد كه طرح هايي براي بازسازي خطوط نفتي كركوك- حيفا در دستور كار مقامات واشنگتن و تل آويو قرارگرفته است و اين مسئله براي دولت آينده عراق بسيار مهم خواهدبود. دراين گزارش تاكيد شده بود كه بازسازي خطوط نفتي كركوك به حيفا توان اقتصادي خوبي در منطقه ايجاد مي كند و براي حاكمان آمريكايي عراق درآمدي سرشار خواهد داشت. همچنين به لحاظ سياسي نيز، سوريه از اين معادله حذف و مشكل انرژي اسراييل حل مي شود.
دراين گزارش به نقل از وزير امور زيربنايي اسراييل گفته شده بود كه نفت عراق با 25 درصد تخفيف به اسراييل فروخته خواهدشد و بحران انرژي اين رژيم با هزينه كمتري حل خواهدشد. اين درحالي است كه اسراييل براي تامين نفت خام خود به شدت به روسيه وابسته است. اما به راستي چرا نفت مردم عراق بايد با 25 درصد تخفيف به رژيم صهيونيستي فروخته شود؟
دوستي با كردها، ترفند صهيونيست ها براي انتقال نفت به سرزمين هاي اشغالي
پايگاه خبري روزنامه «آوينه» كه در كردستان عراق منتشر مي شود، تيرماه سالجاري در خبري نوشت: «فلاح مصطفي» مسئول روابط خارجي منطقه كردستان عراق، در گفت وگو با «كليفوردمايو» روزنامه نگار آمريكايي روزنامه نيويورك تايمز گفت كه ما با رژيم صهيونيستي هيچ مشكلي نداريم.
اين روزنامه كردي كه در شهر سليمانيه منتشر مي شود، در شماره تيرماه خود، اظهارات جنجالي اين مقام ارشد كرد عراقي را منتشر كرد و به نقل از وي مدعي شد: كردستان عراق، هيچ مشكلي با اسراييل ندارد.
اين اظهارات درحالي مطرح شد كه در آن مقطع، نه تنها مسلمانان بلكه در همه نقاط جهان، اعتراض هاي شديدي به رژيم صهيونيستي به سبب حمله ناجوانمردانه به كاروان حامل كمك هاي انساني به غزه موسوم به «كاروان آزادي» شده بود و بيان چنين سخناني، آن هم ازسوي مقام بلندپايه منطقه اي كه اكثريت جمعيت آن را مسلمانان تشكيل مي دهند بسيار تاسف بار و البته مشكوك بود. اما پشت پرده جريان چه بود؟
اگرچه تمامي تحركات عوامل رژيم صهيونيستي در كردستان عراق، صرفا به خاطر نفت نيست، اما بايد اذعان داشت كه متغير نفت دراين ميان تاثير چشمگيري دارد. زيرا همانطور كه گفته شد دولت مستقل كرد در شمال عراق، آرزوي ديرينه رژيم صهيونيستي براي احداث خط لوله نفت از موصل و كركوك به حيفا را به مرحله تحقق عيني نزديكتر كرده است.
خط لوله نفت موصل- حيفا درگذشته نقش مهمي در گسترش نفوذ امپرياليسم بريتانيا درخاورميانه ايفا كرد. راه اندازي مجدد خط لوله نفت موصل- حيفا، از نظر اقتصادي كمك بزرگي به رژيم صهيونيستي محسوب مي شود و مي تواند نفت را به بزرگترين پالايشگاه اسراييل در حيفا منتقل كند.در دهه 1940 انگليسي هازماني كه قيمومت بخش هاي گسترده اي از منطقه را در دست داشتند، پروژه خط لوله فوق الذكر را كه نفت شمال عراق را از طريق بندر حيفا به مديترانه منتقل مي كرد، از خاك سوريه اجرا كردند. اما درسال 1948، همزمان با تشكيل رژيم نامشروع صهيونيستي، اين خط بسته شد.
هم اكنون، در شرايط جديد امكان اجراي مجدد اين طرح ازطريق خاك اردن فراهم شده است. اگر چه چنين پروژه اي هزينه هاي نسبتا زيادي را دربر خواهدداشت، اما دستاوردهاي آن براي رژيم صهيونيستي قابل چشمپوشي نيست. بنابر سخنان «جوزف پارتيسكي» وزير تاسيسات زيربنايي ملي رژيم صهيونيستي كه در روزنامه هاآرتص درمارس 2003 منتشرشد، چنين خط لوله اي مي تواند ضمن تنوع بخشيدن به منابع انرژي اسراييل، وابستگي شديد اين رژيم به نفت گرانقيمت روسيه را كاهش دهد. از آنجايي كه اين خط لوله از خاك دولت ضعيف و منفعل اردن خواهدگذشت، مشكل امنيتي چنداني نيز براي ژريم صهيونيستي ايجاد نخواهدكرد.
حمله اسراييل به لبنان نيز در همين راستا ارزيابي مي شود. اين حمله وحشيانه به دليل اطمينان يافتن از آن بود كه اسراييل بار ديگر كنترل بنادر را در مناطق مرزي با لبنان به دست آورد تا بتواند نفت عراق را ازطريق خط لوله در حيفا دريافت و از آن استفاده كند.
سود نفت مردم عراق در جيب بانكهاي تل آويو
فقدان شركت هاي توانمند ملي عراقي در بخش نفت و گاز و در پي آن خصوصي سازي آن هم دراين سطح كلان، نه تنها عراق را به سمت و سوي توسعه رهنمون نساخته است. بلكه صرفا دلالاني بين المللي را پرورانده كه با تاسيس يك شركت، صنعت حياتي و ملي عراق را به طور واسطه به دامن شركت هاي چندمليتي متعلق به رژيم صهيونيستي و از آنجا به جيب بانكهايي در تل آويو انداخته است. اين كار يعني بازگشتي دوباره به دوران حاكميت شركت هاي نفتي انگليسي در دوران استعمار، نفتي كشورهاي خاورميانه.
چندي پيش هفته نامه «آمريكن فري پرس» در گزارشي از مالكيت نفت عراق ازسوي شركت هاي وابسته به رژيم صهيونيستي خبر داد. «ويكتور تورن» روزنامه نگار و نويسنده برجسته آمريكايي دراين گزارش نوشت: «همانطور كه «تكس مارس» مستندساز و نويسنده با سابقه در چهارم آگوست فاش كرد، پس از آنكه سربازان آمريكايي به عراق يورش كردند، كوشيدند تا خطوط نفتي را از عراق و از راه اسراييل به بندرهايي در مرز لبنان (حيفا) برسانند.
«ويكتور تورن» روزنامه نگار و نويسنده آمريكايي نيز در گفتگو با هفته نامه «آمريكن فري پرس» با تائيد سخنان «تكس مارس» مي گويد: «اسرائيل بار ديگر آمريكا را با بهانه دروغين تسليحات كشتار جمعي وارد جنگ كرد. شواهد نشان مي دهد كه عملكرد اصلي آمريكا اين است كه هم چون يك محافظ قلدر، خواسته هاي اسرائيل را عملي كند و كمكهاي مالي در اختيار اين رژيم بگذارد.»
اين نويسنده در ادامه اين سؤال را مطرح مي كند كه چرا بايد 50هزار سرباز آمريكايي و 13 پايگاه نظامي دائمي در عراق باقي بماند و چرا بزرگترين سفارت دنيا نيز سفارت آمريكا در عراق باشد؟
اما پاسخ «تكس مارس» شنيدني است. وي مي گويد: «در حقيقت نقشه اين است كه زمينه موفقيت ايجاد يك اسرائيل بزرگتر مهيا شود و سفارت ما (سفارت آمريكا) نيز به عنوان مركز بزرگي براي توزيع نفت خاورميانه عمل مي كند.»
بنابر برخي اسناد موجود، بخش عمده اي از شركت هاي فعال نفتي در عراق، اعم از آمريكايي، فرانسوي و چيني توسط جريانات وابسته به رژيم صهيونيستي اداره و مديريت مي شود و بخش اعظمي از درآمدهاي نفتي حاصل از فعاليت، مستقيماً به بانكهايي در تل آويو واريز مي شود. اين امر نشان مي دهد كه سود نفت مردم مسلمان عراق با اشغال نظامي اين كشور سر از جيب بانكهاي اسرائيلي درآورده است. اتفاقي كه شايد كمتر فردي از آن اطلاع داشته باشد.
شركت هاي چيني
يا اسرائيلي؟ ردپاي روچيلدها!
چين بزرگترين واردكننده نفت در جهان محسوب مي شود و هم اكنون 25 پالايشگاه جديد در اين كشور ساخته شده است. اين درحالي است كه آخرين پالايشگاه آمريكا در سال 1976 ميلادي ساخته شده است.
حضور چشمگير شركت هاي نفتي چين در عراق و رابطه معنادار اين شركت ها با رژيم اسرائيل، سومين گام در سناريو غارت ثروت هاي ملي مردم عراق توسط سرمايه داران صهيونيست محسوب مي شود.
«تكس مارس» مستندساز و نويسنده آمريكايي در گفتگو با هفته نامه «آمريكن فري پرس» بخشي از اين ادعا را فاش مي كند. مارس مي گويد: «حقيقت اين است كه پالايشگاههاي چين، شركت هاي خصوصي هستند كه در مالكيت خانواده «روچيلدها» قرار دارند و اين بدان معناست كه نفت عراق در حقيقت از طريق اسرائيل تبديل شده و در نهايت وارد بانكهاي تل آويو مي شود.»
وي مي افزايد: «از همان ابتدا «مائوتسه تونگ» بنيانگذار جمهوري خلق چين، هم چون يك دست نشانده كمونيست عمل مي كرد كه نزديك ترين ياران او يهودي بودند. از سوي ديگر «ديويد بن گوريون» نخستين رئيس رژيم اسرائيل نيز اعتراف كرده كه حامي نظريه لنين است. وي هم چنين روابط بسيار نزديكي با چين داشت، بنابراين جاي تعجب نيست كه بگوئيم اسرار هسته اي چين از طريق اسرائيل از آمريكا دزديده شده اند. اين نويسنده با ارائه مدركي در اين خصوص مي گويد: «جاناتان پلارد، يك آمريكايي يهودي و بدنام ترين جاسوس تاريخ آمريكا، اسرار نظامي ايالات متحده را دزديده و به اسرائيل انتقال داد تا در نهايت به چين فروخته شوند.»
بنابراين گزاف نيست اگر بگوئيم چين نمايانگر مدلي از يك نقش مخرب است كه مي كوشد قرن بيست ويكم را تبديل به عصر صهيونيسم كند. روچيلدها به چين هم چون نمونه اوليه اي از يك كمونيست- سرمايه داري براي دنيا نگاه مي كنند و اين درحالي است كه تنها عده كمي در دنيا مي دانند كه گلدمن ساچ، يكي از كمپاني هاي تحت پوشش روچيلدها، هزاران انبار را در چين تأمين مالي كرده است تا بتواند ميلياردها منابع طبيعي را كه با قيمتي بسيار پائين به دست آمده است، در آن گردآوري كند. همين امر سبب شده تا درحاليكه ايالات متحده در بحبوحه بحران مالي اقتصاد جهاني، درحال سقوط است، چين همچنان سير صعودي داشته باشد.
اگر نگاهي به قراردادهاي بزرگ حفاري نفت در عراق بيندازيم، پشت پرده اين جريان در عراق اشغالي روشن مي شود. چين 5قرارداد بزرگ حفاري را در عراق، كشوري كه آمريكا اشغال كرده به دست آورده است. نكته قابل تأمل در اين ميان مالكيت هر 5شركت چيني توسط روچيلدهاست. وقتي درمورد اسرائيل صحبت مي كنيم، در واقع از روچيلدها سخن مي گوئيد. روچيلدها در سال1990، تل آويو را با نام مستعار «شهر سفيد» بنيان نهادند و اسرائيل را تبديل به حكومتي سركوبگر با تئوري مختص آن ها كردند.
«تكس مارس» نويسنده آمريكايي در اين خصوص مي گويد: «نفت عراق در مالكيت شركت هاي چيني مربوط به روچيلدها قرار دارد و توسط آنها فروخته مي شود و سود اين نفت هم به طور مخفيانه سر از بانك هاي تل آويو درمي آورد.»
البته بايد گفت كه چين نيز از اين تجارت و خوش خدمتي به اسرائيل بهره هاي خود را مي برد. درحالي كه سرمايه ها از تجارت آمريكا روي بازگردانده اند، «گلدمن ساچ» نقشي حياتي در توسعه اقتصادي چين ايفا مي كند، به طوريكه شركت بانكداري «شانگهاي و هنگ كنگ» درحال تبديل شدن به بزرگترين نهاد مالي دنيا است. شايد به همين دليل باشد كه پس از آنكه «هنري پاولسون» مدير اجرايي گلدمن ساچ، وزير خزانه داري جورج بوش پسر شد، 70بار! از چين ديدار كرد.
«ويكتور تورن، نويسنده آمريكايي» مي گويد: «اگرچه خون بسياري از آمريكايي ها در عراق ريخته مي شود و ميلياردها دلار نيز صرف هزينه هاي اين جنگ مي شود، اما نتايج تمامي اين تلاش ها اين چنين است: چين و اسرائيل بيشترين سود را از اين جنگ مي برند و دست در دست يكديگر فعاليت مي كنند، به گونه اي كه در عرض 5سال، شركت ملي نفت چين حتي از شركت «اكسون موبايل» نيز بزرگتر مي شود.

 



بررسي راههاي توسعه صادرات كالاهاي غيرنفتي
فرش دستباف ايراني درقله بازارهاي هدف

با طلوع آفتاب، رو به روي دار قالي مي نشيند و با خود واگويه اي قديمي را زمزمه مي كند. «كرم رو، آبي زير، كرم سه تا زير، قرمز دو تا رو...» تق، تق، تق، تق... «دفه» با سرعت زيادي بر پودهاي قالي مي كوبد و آهنگي را ساز مي كند كه اگرچه لالايي خواب روزانه كودكش است، اما رنج هاي زيادي را فرياد مي زند. آنقدر اين صدا تكرار مي شود كه ضربه هاي موزون با تپش قلبش هماهنگ شود. ضربه هايي كه گويي با عشق نسبت نزديكي دارد و هر روز پاي دلش را به پاي دار قالي مي كشاند و اين داستاني است كه در كوچه پس كوچه هاي قم و كاشان و اصفهان و آذربايجان شنيده مي شود. مردماني سخت كوش كه براي زنده نگه داشتن اين هنر اصيل ايراني، روز خود را به پاي دارهاي قالي شب مي كنند.
اگرچه اين روزها افرادي از اين سختكوشان در هند و چين و پاكستان هم، نوايي براي ربودن بازارهاي فرش دنيا از چنگال قالي اصيل ايراني سر داده اند، اما همچنان فرش دستباف ايراني حرف اول در بازارهاي هدف صادراتي را مي زند.
هنر- صنعت فرش ايراني اگرچه براي مدتي دچار ركود شده بود، اما اين روزها لباس رخوت را از تن بيرون كرده و باز هم شاهد رشد و رونق بسيار است. آمارهاي صادرات فرش دستباف ايران در مقايسه با 4 ماهه ابتداي سال گذشته نشانگر رشد است. صادرات فرش دستباف در چهارماهه امسال نيز با رشد بالايي مواجه شد و به 151 ميليون دلار رسيد، اين رقم براساس آمار گمرك ايران، از نظر وزني 47 درصد و از نظر ارزشي 41 درصد رشد را نشان مي دهد.
حقيقتا به دليل اينكه بازار داخلي با ركود بالايي مواجه است و بسياري از فرش فروشان، بازار خود را ترك كرده اند و تعداد زيادي از قاليبافان به دليل ركودي كه وجود داشت قاليبافي را كنار گذاشته اند، اين ميزان رشد، پاسخگوي علاقمندي مركز ملي فرش نيست و تصور مي رود بايد تلاش بيشتري صورت گيرد كه ميزان صادرات با افزايش بالاتري مواجه شود و با فرض ثبات فعلي بازار، بتوان با افزايش 600 ميليون دلاري به 3/1 ميليارد دلار رسيد.
در اين ميان كارشناسان معتقدند كه اين ميزان رشد نبايد ما را فريب دهد؛ بلكه بايدمشتري مداري را در دستور كار خود قرار داده و سعي در گشايش بازارهاي جديد و زنده كردن بازارهاي از دست رفته باشيم. در واقع، بايد به نحوي عمل كنيم كه ثقل توجه طراح، نقاش، بافنده، توليدكننده و صادركننده، مشتري باشد؛ چرا كه فرش يك كالاي لوكس است و مشتري بايد رقم بالايي را براي آن پرداخت كند، بنابراين بافندگان فرش بايد كاملا به خواست وي توجه كنند.
فيصل مرداسي، رئيس مركز ملي فرش ايران در اين رابطه با تاكيد بر ضرورت توجه به خواست مشتري در بافت فرش ايراني، مي گويد: جهت گيري رشدي كه در بازار فرش دستباف ايراني وجود دارد بايد به گونه اي رقم خورد كه هم با ثبات بوده و هم استمرار داشته باشد؛ از اين رو بايد كيفيت فرش دستباف ايراني معقول و مناسب شود؛ يعني اگر فرشي را با يك ويژگي مشخص، به بازارهاي جهاني معرفي مي كنيم، حتما بايد هنگام تحويل سفارشات نيز، آن مشخصات در فرش لحاظ شده باشد، به گونه اي كه مشتري احساس كند كاملا اطلاعات درست، منطقي و دقيق در اختيارش گذاشته شده و فرش تحويل داده شده نيز مطابق با همان اطلاعات است.
به اعتقاد وي، در طراحي ها و نقاشي ها بايد خلاقيت، نوآوري و توجه به بازارهاي هدف به بهترين شكل صورت گيرد؛ به اين معنا كه اگر بازارهاي هدف فرش دستباف ايراني، در طرح و رنگ علاقمندي هاي خاصي را از خود نشان مي دهد، تجار و بافندگان ايراني هم بايد در مقابل از خود واكنش نشان داده و اين علاقمندي را بازخورد دهند؛ يعني شاخص هاي اين علاقمندي را در طراحي نقشه فرش هاي ايراني مورد توجه قرار دهند.
در اين ميان برخي بافندگان معتقدند كه اگر طرح و سليقه مشتري در نقشه ها اعمال شود، اصالت فرش دستباف ايراني زير سؤال مي رود، در حاليكه كارشناسان و خبرگان هنر- صنعت فرش دستباف توجه به علايق مشتري را به معناي از دست دادن اصالت ها نمي دانند.
به اعتقاد آنها، مهمترين ويژگي فرش دستباف ايراني، اصالتهاي آن است؛ لذا وقتي عنوان مي شود كه بايد در طرح، نقش، اندازه و رنگ نوآوري به خرج داده شود، مي توان كيفيت را بالا برد و قيمت ها را نيز به تناسب كاهش داد. يعني در فضاي عرضه و تقاضا و انتقال اطلاعات از صادركنندگان به توليدكنندگان، همواره چنين موردي رخ دهد.
اكبر هريسچيان، رئيس اتحاديه صادركنندگان فرش دستباف ايراني در اين رابطه مي گويد: هم اكنون سلايق خريداران فرش دستباف ايراني نسبت به گذشته تغيير كرده است. 15 سال قبل، فرش هاي «ساروق» و «كرمان» باب ميل خريداران در برخي از كشورهاي هدف صادراتي فرش دستباف ايراني بوده است، ولي به تدريج سلايق مصرف كنندگان فرق كرده و با توجه به نسل جوان اين كشورها و علاقه آنها و معماري داخلي منازلشان به مبله كردن، اندازه هاي كوچك فرش با رنگهاي سفارشي مدنظر قرار گرفته است.
وي مي افزايد: به هر حال بايد دقت كرد كه طراحان و معماران داخلي در اين كشورها چه سليقه اي دارند و بر همين اساس سفارش پذيري را در كشور باب كرد.
هريسچيان مي گويد: در حال حاضر زمان خريد يك، دو و پنج تخته فرش تمام شده است، بلكه در صورت تسهيل شرايط سفر، معماران ايراني بايد در مراكز فروش فرش دستباف ايراني حضور يابند و سلايق بازار را به بافنده و توليدكننده منتقل كنند؛ حتي در مورد طرح، نقشه، اندازه و رنگ دلخواه خريداران كشورهاي هدف، نظرات را به داخل منتقل كنند.
وي تصريح مي كند: اين يك مزيت براي ايران است؛ چرا كه هم اكنون كارگاههاي متمركز قاليبافي در كشور رو به گسترش و مورد حمايت دولت است. اين كارگاهها مي توانند تسهيلاتي را در اختيار بافندگان قرار دهند و سفارش بازارهاي هدف را بپذيرند. اگر روند كار به اين صورت ادامه داشته باشد، آينده اي اميدواركننده در انتظار هنر - صنعت اصيل فرش دستباف ايران خواهد بود.
هريسچيان ادامه مي دهد: هركارگاه قاليبافي مي تواند سفارش بافت 100، 200 يا حتي 300 قطعه فرش دستباف را از يك نقشه مورد دلخواه بازارهاي هدف داشته باشد، در اين صورت علاوه بر رونق توليد، صادرات نيز روز به روز بيشتر مي شود.
وي مي افزايد: ما چشم به روزي دوخته ايم كه سفارش پذيري فرش دستباف ايراني افزايش پيدا كند و كارگاههاي متمركز قاليبافي قادر باشند به همان تعدادي كه به آنها فرش سفارش شده است، با نقشه ها، رنگها و طرحهاي موردنظر مشتريان، فرش توليد و صادر كنند. هريسچيان تاكيد مي كند: نبايد روزي را فراموش كرد كه ايران سالانه 5/1 ميليارد دلار فرش صادر مي كرد.
در اين ميان به نظر مي رسد برگزاري نوزدهمين نمايشگاه فرش دستباف كه از يكم تا هفتم مهرماه در محل دائمي نمايشگاههاي بين المللي تهران آغاز به كار مي كند مي تواند فرصت مناسبي براي بافندگان فرش دستباف ايراني باشد تا از نزديك و رو در رو با تجار و خريداران فرش ايراني از كشورهاي مختلف ارتباط برقرار كرده و از سلايق آنها با خبر شوند.
هم اكنون مركز ملي فرش در حوزه سليقه يابي تلاش هايي را صورت داده است تا با تجار و بازرگانان ارتباط برقرار كرده و بگويد كه هر بازار هدفي، چه طرح و رنگي را مي پسندد.
البته كار بايد به مرور به بخش خصوصي و نهادهاي تحقيقاتي و انجمن هاي طراحي سپرده شود و بودجه مركزملي فرش ايران به سمتي هدايت شود كه انجمن هاي طراحان و نقاشان در خود توانمندي ايجاد كنند، بروند و ارتباط برقرار كنند. از سوي ديگر تجار و بازرگانان در نمايشگاه حضور يابند و اطلاعات را استخراج كرده و در بافت فرش هاي ايراني، از اين اطلاعات استفاده كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14