(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 21  شهريور 1389- شماره 19738

زماني كه عصبانيت رهبر را ديدم!
درباره «ريچارد نلسون فراي » و راهبرد نفوذ و استحاله
عمليات رواني مين هاي دريايي ايران و تنگه هرمز(سوم و پاياني)



زماني كه عصبانيت رهبر را ديدم!

دكتر كامران باقري لنكراني رئيس مركز تحقيقات سياستگذاري سلامت در دانشگاه علوم پزشكي شيراز و وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي دولت نهم در يادداشتي از توجه رهبر معظم انقلاب به علم و پژوهش سخن گفته و به ديدارهايي كه با ايشان داشته
اشاره كرده است.
تنها 1460 روز
«شما چهار سال، يعني حدود 1460 روز وقت داريد. هر روز كه مي گذرد، يكي از اين عددها برداشته مي شود و مجموعه به صفر نزديك مي شود. هر يك روزتان غنيمت است!»
او مي گفت و من مي نوشتم. شهريور 1384 و ماه رجب بود. مي نوشتم و مي دانستم كه چهارسال خواهد گذشت، اما نمي دانستم كه اين گذار چنين پرشتاب خواهد بود. اكنون كه فرصت تأملي دست داده، قدري از رمز و راز آنچه را كه در فرصت هاي كوتاه ديدار مي گفت، مي فهمم؛ هنوز هم قدري را، نه همه را.
نمايشگاه دستاوردهاي تحقيقاتي نخبگان كشور بود و سيدفرزانه ما ساعت هايي را به بازديد از اين دستاوردها اختصاص داده بود. در غرفه سازمان انرژي اتمي گزارش توليد راديو ايزوتوپ هاي تشخيصي و راديو داروها را عرض مي كردم. گفتم: چند ماه پيش كه تحريم ها جدي شد، فروش اين مواد به ما را ممنوع كردند. در آن موقع برخي كشورها پيشنهاد فروش با قيميت حدود پنج برابر را به ما دادند. خداي متعال كمك كرد و با قيمتي ارزان توانستيم از ديگر منابع، نياز فوري خود را تأمين كنيم. آن كشورها دنبال اين بودند كه مسيرهاي فرعي تأمين را بر ما ببندند. دو ماه بعد كه فهميدند ما خودمان مي توانيم اين مواد را توليد كنيم، همان كشورها پيشنهادهاي زيرقيمت را آوردند تا بلكه انگيزه ما را در توليد اين مواد از بين ببرند و كاري كنند كه توليد اين مواد ديگر براي ما صرفه اقتصادي نداشته باشد.
رهبر انقلاب فرمود: «ما هيچ وقت از تحريم ها ضرر نكرده ايم. اگر اين خوراك آماده را از ما بگيرند، آن وقت ذهن ما به جوشش درمي آيد و كارهاي بزرگ به ثمر مي رسد.»
دانش و پژوهش، كليد پيشرفت
در بازديد از پژوهشگاه رويان، ايشان همچون يك محقق باتجربه، از زير و بم كارها و از روند پروژه ها مي پرسيدند. بعضي از محققان را به نام مي شناختند: «آقاي...! آن طرحي كه سه سال پيش مي گفتيد، الان در چه مرحله اي است؟» «آقاي...! مشكل شما براي توليد آن مولكول حل شد؟»
شرمنده مي شديم كه ايشان با اين همه مسئوليت سنگين كه بر عهده دارد و اين همه مسائل خرد و كلان كه دنبال مي كند، جور ما و امثال ما را حتي در پيگيري امور اجرايي تحقيقات و ايجاد انگيزه در بين محققان متحمل مي شود تا فرصت ها نگذرند.
ايشان در جمع بندي اين بازديد چند ساعته فرمودند: «كشور ما بدون حركت در جاده گسترش دانش و گسترش پژوهش، امكان ندارد بتواند به نقطه مطلوب خودش دست پيدا كند. مخصوص كشور ما هم نيست. كليد، دانش و پژوهش است.» همچنين هشدار دادند كه: «اصرارم بر اين است كه هر وقت ما براي پيشرفت علم كا رمي كنيم، اين را فراموش نكنيم كه علم و دين توأمانند.»
ناگهان گريستم
در دانشگاه شيراز كه به تعبير ايشان «دارالعلمي است در دارالعلم»، وقتي سخن حمايت از نخبگان به ميان آمد، فرمودند: «حمايت از نخبگان را نبايد در بند ديوان سالاري اداري گرفتار كرد.» ايشان هم زمان بر ضرورت استحكام و قوام اقدامات تأكيد كردند و اين كه سرعت، در همه كارها چيز مطلوبي نيست.
جوان نخبه اي كه اختراعي در خور توجه داشت، در حضور ايشان از عدم رسيدگي ها و فقدان حمايت ها گلايه مي كرد. او به وجد آمده بود و ناخودآگاه مي گريست. بعداً گفت: از اين كه مي بينم شخص اول مملكت بي تكلف ايستاده و حرف هايم را مي شنود، دست مهرباني بر دوشم مي كشد، اشك هايم را پاك مي كند و شخصا پيگير امور مي شود، ناخودآگاه به گريه آمده ام.
استاد پرمدعايي هم آمده بود تا به قول خودش مطالبي را به رهبري برساند. قدري متكبرانه شروع به سخن كرد و فحواي كلامش اثبات اين موضوع بود كه ما بايد راه پيموده ديگران را براي ارتقاي علمي كشور با همان سبك و سياق و همان نظام و روش برويم. كلامش كه تمام شد، نگاهش برق مي زد. خيال مي كرد خيلي عالمانه سخن گفته. آقا كه شروع به سخن كردند، در چند دقيقه مبناي نظري بحث را خيلي بهتر از خود او بيان فرمودند. سپس نقد روش متداول در پيشرفت و ارتقاي علمي را بيان كردند و آنگاه اشاره كردند كه حتي تحولات جهشي غرب هم خارج از اين مسيري كه به ما معرفي مي كنند، صورت پذيرفته و تحولات چشم گيري كه در عرصه علم و قناوري رخ داده، جهشي بوده و با شكست ساختارهاي مرسوم امكان وقوع يافته است.
بار ديگر به آن آقاي مدعي نگاه كردم؛ بهت و شرمندگي را مي شد به وضوح در چهره اش ديد. آمده بود نكته اي برساند، حالا خودش خيلي چيزها را براي اولين بار مي شنيد.
زماني كه عصبانيت رهبر را ديدم!
تنها زماني كه عصبانيت رهبر انقلاب را ديدم، وقتي بود كه براي شركت در مراسم افطار اساتيد از پشت حسينيه مي آمديم. در طول مسير، دو نفر از مسئولان هر كدام گلايه اي از ديگري را گفتند. ايشان برآشفت و فرمود: «شما كه براي كار خودتان مسئوليت نگرفته ايد. بايد همت تان رفع مشكل كشور و خدمت به مردم باشد. اين دعواها را دور بريزيد. به جاي آن برويد كار كنيد. مبناي كارتان هم قانون باشد، نه سلايق شخصي خودتان.»
اهل سالوس هم گاهي نزد ايشان مي آمدند، اما ايشان بافراست مي ديد و راه را روشن مي كرد. فردي آمده بود تا با حضورش در اين افطاري، خود را تطهير كند. خود را به صندلي ايشان پاي سفره افطار چسبانده بود. آقا پرسيد: «آقاي فلاني، جريان چيست؟» آقاي فلاني! دستپاچه شد و با لكنت و در عين حال اصرار، انكار مي كرد جرياني را كه آقا حتي به آن اشاره هم نكرده بود!
گفتمان سازي ايشان به نظرم بي نظير است. در دانشگاه سمنان از تحول و الزامات آن سخن گفتند؛ موضوعي كه بعدها نماد سياسيون بين المللي گرديد. دهه چهارم انقلاب را دهه پيشرفت و عدالت خواندند؛ عنواني كه هنوز سال ها بايد بكوشيم تا تبيين و تحليلش كنيم. پانزده سال پيش جنبش نرم افزاري را به ما معرفي كردند؛ موضوعي كه اكنون گفت وگوي رايج محافل علمي كشور ماست. خوب كه نگاه مي كنيم، ارتقاي مدار حركت انقلاب در اين دو دهه، هميشه مرهون گفتمان سازي ايشان بوده است.
اي كاش...
دوست پزشكي دارم كه استادي با شهرت جهاني در رشته تحصيلي خود است. به من مي گفت: «من يك آرزو دارم و آن ديدار چهره به چهره با ايشان است. نگاه نوراني ايشان حتي از پشت صفحه تلويزيون مرا عاشق خود كرده است.» او هنوز هم با ايميل پيگير وعده ديدار است و من بايد دنبال كنم!
در اندونزي، يك دانشجوي رشته پزشكي دانشگاه جاكارتا مي گفت: «شما قدر اين سيد را نمي دانيد. مثل ماهي در آب هستيد. نمي فهميد چه نعمتي داريد.» راست مي گفت.
در هامبورگ استاد دانشگاهي در حاشيه نشستي علمي به من گفت: «گمان نكنيد ايران را كار و تدبير شماها حفظ كرده است؛ وجود اين مرد را كه سكاندار كشتي انقلاب شماست و هوشمندانه اين كشتي را در اقيانوس هاي پرتلاطم هدايت مي كند، دست كم نگيريد!»
در آكرا، پايتخت غنا، عالمي ديني مي گفت: «اگر ما مثل اين مرد را داشتيم، كارهايي مي كرديم كارستان!»
¤پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري

 



درباره «ريچارد نلسون فراي » و راهبرد نفوذ و استحاله

رضا سراج
چندي قبل، برگزاري همايش ايرانيان خارج از كشور و اظهارات يك مقام دولتي، واكنش هاي زيادي را به دنبال داشت. مباحث ارائه شده توسط وي پيرامون مكتب ايراني برگرفته از كتاب «عصر زرين فرهنگ ايراني » نوشته »ريچارد فراي » (بنيانگذار مركز مطالعات خاورميانه در آمريكا) مي باشد.
آقاي فراي (ميهمان همايش ايرانيان خارج از كشور) از اعضاي هيات مشاوران بنياد مطالعات ايران وابسته به اشرف پهلوي بوده و همكاري به ظاهر علمي او با سازمان سيا پس از جنگ جهاني دوم در قالب موسساتي چون «اداره خدمات استراتژيك» وابسته به اين سازمان امري آشكار است.
مسعود خرم در كتاب «هويت » صفحه131، پيرامون فراي ضمن تاكيد بر همكاري او با سازمان سيا مي نويسد: «فراي چندي پيش به دعوت و تلاش برخي شبه روشنفكران داخلي به ايران سفر كرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از غفلت برخي عناصر ناآگاه اقدام به جمع آوري گسترده اطلاعات محرمانه نمود... در اين سفر تا آنجا پيش رفت كه حتي براي جذب برخي از مديران اجرايي و آموزشي كشور اقدام كرد كه البته اين تلاش با برخي هوشياري ها ناكام ماند ».
شكست گفتمان تجديدنظر طلبي با دو رهيافت ليبرال (تكنوكرات ها) و سكولار(اصلاح طلبان) و متعاقب آن پيروزي گفتمان انقلاب اسلامي در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي و انتخابات رياست جمهوري نهم و استقرار معتقدان به اين گفتمان در اركان حاكميت به ويژه دولت نهم، منتج به توليد قدرت ملي در داخل كشور و قدرت نرم در محيط منطقه اي و فرامنطقه اي شد.
سونامي پيروزي گفتمان انقلاب، خيلي سريع از مرزهاي جغرافيايي ايران عبور كرد و با ديپلماسي فعال و تهاجمي دولت آقاي دكتر احمدي نژاد امواج آن تحولات شگرفي را در منطقه ايجاد نمود كه مهمترين آن شكست طرح خاورميانه بزرگ آمريكا بود.
براين اساس نظام سلطه براي مهار و مقابله با قدرت ملي و قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران، طراحي و اجراي سه راهبرد زير را در دستور كار قرار داد:
1- راهبرد مهار
2- راهبرد بي ثبات سازي
3- راهبرد نفوذ و استحاله
تحديد قدرت نرم و محدود سازي نفوذ استراتژيك ايران در منطقه، ايجاد اجماع منطقه اي و جهاني عليه جمهوري اسلامي ايران، اعمال محدوديت هاي اقتصادي و فشارهاي سياسي در حقيقت ناظر بر اجرايي شدن راهبرد مهار مي باشد.
حوادث مربوط به انتخابات و فتنه اخير و همچنين اقدامات تروريستي در داخل كشور نيز مؤيد عملياتي شدن راهبرد بي ثبات سازي سياسي و اجتماعي(انقلاب مخملي و رنگين، فتنه قومي- فرقه اي و...) است.
به موازات راهبرد مهار و بي ثبات سازي، دشمنان انقلاب اسلامي فاز جديدي از راهبرد نفوذ و استحاله را نيز عملياتي نمودند. هدف از اين راهبرد، تحريف گفتمان انقلاب اسلامي و القاي ناكارآمدي آن و ايجاد گفتمان انحراف مي باشد.
در اين راستا «ح - د » يكي از سرپل هاي سرويس هاي جاسوسي در ايران، حاصل ملاقات خود با گري سيك را بدين مضمون توصيف مي كند كه برد موفق ما در ايجاد
تحول ساختاري در حاكميت ايران، تنها با الگوي پساساختارگرايي ممكن خواهد بود. وي سپس با اشاره به عدم ظرفيت اصلاح طلبان براي ايجاد تحول از درون جمهوري اسلامي ايران، منشأ تحول مورد نظر را از درون اصولگرايان ذكر مي كند.
طراحان و هدايت كنندگان فاز جديد راهبرد نفوذ و استحاله، سرپل گيري از درون نظام را به عنوان اولين گام مورد توجه قرار دادند. وجود تسامح و تغافل،
خوش باوري و ساده لوحي بهترين و مهمترين بستري بود كه امكان موفقيت در اين مرحله را مهيا مي ساخت.
رسميت دادن به ملاكها و معيارهاي نفوذ و القاي آن به صورت رسمي در واقع گام دوم اين راهبرد مي باشد.بدين ترتيب جريان نفوذ (جنگ در پناه صلح) آرام آرام، اما هوشمندانه ظرفيت لازم را براي مراحل ديگر راهبرد نفوذ و استحاله فراهم مي سازد.
شبكه سازي، سومين گامي است كه مورد نظر جريان نفوذ مي باشد.
اين جريان، توليد سرمايه اجتماعي را با سرمايه گذاري روي طبقات متوسط نيز چهارمين گام خود تعريف نموده است.
همچنين تغيير فاز فرهنگي و گفتماني به فاز سياسي، پنجمين مرحله از طراحي دشمنان انقلاب براي نفوذ و استحاله گفتمان انقلاب مي باشد.
در اين راهبرد اهداف جريان نفوذ موارد زير را شامل مي شود:
1ـ تحريف مباني ديني(مباني گفتمان انقلاب)؛
2ـ ترويج تسامح و تساهل و كم رنگ نمودن ارزش هاي ديني؛
3ـ تجزيه هويت ملي و اشاعه ملي گرايي؛
4ـ ناكارآمد سازي نظام ديني؛
5ـ تضعيف ولايت فقيه و اقتدار ولي فقيه؛
6ـ ترويج اسلام منهاي فقاهت و مرجعيت؛
7- تغيير آرايش سياسي گفتمان انقلاب؛
8- خدشه وارد نمودن به وحدت جهان اسلام؛
9- مذاكره با آمريكا.
در اين رابطه حساسيت، زماني بيشتر مي شود كه به وضوح مشاهده مي كنيم افرادي در داخل كشور مي كوشند با ارائه و ترويج گفتمان انحرافي، آن را به عنوان «نواصولگرايي » مطرح كنند.
ترجمان انديشه هاي ريچارد فراي و حلقه مشاوران «بنياد مطالعات ايران » و آراي برخي ايرانيان خارج از كشور در لايه هايي از گفتمان انحرافي و ارتباط با افرادي همچون هوشنگ امير احمدي، حساسيت ها را دو چندان
مي كند. اين نوشته كوتاه را با سخناني از
شهيد مطهري پيرامون نفوذ انديشه هاي بيگانه به عنوان اولين و مهمترين آفت براي انقلاب به پايان مي برم.
ايشان در كتاب نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير ( ص 90 ـ 92 ) مي فرمايند:
«هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج
مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتب هاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي دهد، پيروان مكتب هاي ديگر براي رخنه كردن در آن مكتب و پوساندن آن از درون، انديشه هاي بيگانه را كه با روح آن مكتب مغاير است وارد آن مكتب مي كنند و آن مكتب را به اين ترتيب از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند... نفوذ و نشر انديشه هاي بيگانه... خطري است كه كيان اسلام را تهديد مي كند ».

 



عمليات رواني مين هاي دريايي ايران و تنگه هرمز(سوم و پاياني)

مين ها، با هزينه اي نسبتا پايين اما بسيار موثر و سهولت در استفاده جزو مواد منفجره دست ساز و قابل جاسازي موسم به IED
مي باشند كه تنوع آنها در زرادخانه هاي دريايي ايران نا محدود است. آيا ايران
مي تواند با استفاده از ميدان غير قابل نفوذ مين اقدام به بستن تنگه هرمز كند؟ بعيد نيست. هدف اصلي در استفاده از جنگ افزار مين جنبه اي روانشناسي دارد.
¤ ¤ ¤
ماهيت و پتانسيل ايران در مين هاي ذخيره شده اين كشور بر خلاف موشك هاي ضد كشتي نا معلوم است. تهران سالهاست كه به جمع آوري انبوهي از اين مين ها مشغول است غالبا از روسيه و چين. بسياري از آنها مين هاي شناور مهار شده اي (Moored contact mine) هستند كه بر روي سطح دريا و يا چندين متر زير سطح دريا قرار دارند و براي انفجار حتما بايد با بطور فيزيكي با بدنه كشتي تماس پيدا كنند. اما علاوه بر اين ايران به مين هاي پيچيده تر و حساس تري نيز دست پيدا كرده است. (برخي از آنها صوتي هستند و برخي نيز با نيروي مغناطيسي منفجر مي شوند و لذا به فلز بدنه كشتي حساس هستند) و بگونه اي طراحي شده اند كه در صورت انفجار يك اژدر (موشك ضد كشتي) هدايت شده و يا هدايت نشده از خود رها مي كنند.
بنظر مي رسد ايران در داخل كشور مين هاي دريايي توليد مي كند و همين امر يك مشكل بزرگ براي عمليات پاكسازي ميادين مين در تنگه هرمز محسوب مي شود. مين هاي دريايي براي اثر بخش بودن نياز چنداني به پيچيدگي ندارند. مين ها، با هزينه اي نسبتا پايين اما بسيار موثر و سهولت در استفاده جزو مواد منفجره موسم به IED تلقي مي شوند كه تنوع آنها در زرادخانه هاي دريايي ايران نا محدود است. مسئله اين نيست كه ايران چه تعداد از اين مين هاي مدرن در اختيار دارد، بلكه مسئله اينجاست كه ايران مرزهاي خود را با چه چيزي فرش كرده است و به چه تعداد. اگرچه اين مين ها كهنه و قديمي هستند و در شرايط خوبي نگهداري نمي شوند اما مي توانند فاجعه بيافرينند، بسياري از همين مين ها ممكن است هدفمند و در جهت نيازهاي ايران و روش هاي استفاده مخصوص آنها ساخته شده باشند.
متدهايي كه كشور ايران براي استفاده در سر دارد خيلي بيشتر از تعداد كشتي هاي جنگ ميني مي باشد، كشتي هايي كه با هدف مخصوص ساخته شده اند. نه تنها لنج هاي ماهيگيري و كرجي ها براي اهداف جنگ ميني بازسازي شده اند بلكه بازوي دريايي سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ايران نيز در استفاده از قايق هاي پر سرعت نه تنها در عمليات هاي خاص و گروهي بلكه در تعبيه مين هاي دريايي صاحب نام است. با توجه به عدم وجود ا طلاعات كافي در زمينه توانايي ايران در تعبيه مين ها و همچنين ميزان ذخاير ميني اين كشور، نمي توان تخمين زد كه پاكسازي تنگه هرمز از مين چقدر كار مي برد. همه چيز بستگي به آينده و پيامدهاي غير قابل پيش بيني آن دارد. احتمالات بيشماري داده مي شود. شايد ا يران بطور مخفيانه چند روز قبل از آنكه نيروي نظامي آمريكا آن را تشخصي دهد به جاسازي مين ها بپردازد. شايد هم پس از اولين حمله آمريكا دست به تعبيه مين ها بزند كه در اين صورت توانايي مين گذاري اين كشور را خيلي
دست كم گرفته اند. اين سوال كه كدام جناح حمله را شروع خواهد كرد نقش مهمي را در اين سناريو بازي مي كند.
اما واضح است كه در صورت بروز «بدترين سناريو» ايران هم در زمينه توانايي و قدرت و هم در زمينه زرادخانه با كمبود مواجه خواهد شد چراكه براي جلوگيري از ورود هرگونه كشتي به آبراه بايد يك ميدان مين وسيع در عرض تنگه ايجاد كند كه مستلزم ده ها هزار مين مي باشد. با وجود اينكه سپاه پاسداران جمهوري اسلامي و ديگر نيروهايي كه در اين عمليات مين گذاري شركت مي كنند دوره هاي تمريني بسياري را مي گذرانند، اما سطح مهارت آنها هيچگاه شناخته شده نيست و اگرچه ايراني ها قايق هاي مين گذار بسياري را در اختيار دارند اما توانايي آنها در هدايت دقيق قايق ها در دريا و هماهنگي لازم براي ايجاد يك ميدان مين وسيع با توجه به تعداد بالا و درهم برهم مين گذاران، كرجي ها و لنج ها و قايق هاي قصير الجثه سوال برانگيز است.
مهمترين مسئله و بزرگ ترين مشكل ايران حضور پررنگ آمريكاي ها در نزديكي تنگه و گوش به زنگ بودن آنهاست. ايران نمي تواند آزادانه و در وقت دلخواه اقدام به مين گذاري كند. البته نمي توان مين گذاري محدود و مخفيانه را غير ممكن دانست اما تهران نمي تواند از احتمال دستگيري چشم پوشي كند - پيامدهاي قابل توجهي را بدنبال خواهد داشت كه مهم ترين آنها حمله نظامي آمريكا است. هرگونه عمليات مين گذاري بايد در كوتاه ترين مدت، بالاترين سرعت و بصورت مخفيانه انجام گيرد.
در ضمن خسارتي كه مين ها مي توانند وارد كنند، هر چند به تعداد انبوه، محدود است. بيشتر مين هاي دريايي، خصوصا مدل هاي قديمي آنها، تنها قادر به وارد ساختن يك آسيب جزئي هستند. در جنگ نفت كش ها، نفتكش بريجستون كويت و ناوچه موشك انداز رابرتز USS Samuel B Roberts) در سالهاي 1987 و 1988 مورد اصابت مين هاي ايراني واقع شدند. با وجود اينكه هر دو آسيب ديدند اما هيچ كدام غرق نشدند.
اما همانطور كه گفته شد در جنگ مين ها هدف اصلي جنبه روانشناسي دارد. عدم اطمينان از واقعي بودن يك تهديد و ترس حاصله از آن بسيار حائز اهميت است و ايران با دستاويز قرار دادن اين امتياز اقدام به جلوگيري از عبور و مرور در تنگه مي كند. با برخورد تنها يك كشتي به يك مين دريايي مي تواند به سرعت و بصورت وحشتناكي قيمت هاي نفت جهاني را مورد تأثير قرار دهد. اما اين تهديد تنها به اينجا ختم نمي شود و بايد شرايط بحراني اقتصاد جهاني را نيز مد نظر قرار داد. افزايش شديد و ناگهاني در قيمت انرژي - علاوه بر تهديد بزرگ تري بنام بروز يك آتش سوزي در خليج فارس - مي تواند اوضاع اقتصادي رو به بهبود جهان را وخيم تر از يك سال گذشته بكند.
اينجا ديگر ما به تحليل محاسبات بيمه گران دريايي نمي پرازيم بلكه وقتي صحبت از تانكرهاي غول پيكر و محموله آنها به ميان
مي آيد آينده مبلغ هنگفتي پول در خطر است و اين مسئله دامان هر دو طرف را مي گيرد. حتي آسيبي كه به يك سوپرتانكر وارد مي شود به سرعت به نابودي ميليون ها دلار را بدنبال خواهد داشت - و اين علاوه بر هزينه فرصت از دست رفته اي است كه با از كار افتادن كشتي بايد در نظر گرفت. از سويي ديگر، خصوصا زماني كه تنگه خطرناك و قيمت هاي نفت به اوج خود رسيده است، شاهد سودهاي بادآورده اي نيز خواهيم بود كه حاصل ترانزيت موفق به آبهاي آزاد مي باشد.
شوك اوليه اي كه پس از برخورد يك تانكر به يك مين در تنگه هرمز به اقتصاد جهاني وارد خواهد شد بسيار عميق است اما شدت و طول عمر اين شوك تا ميزان چشمگيري به وسعت ميدان مين، توانايي ايران در ادامه مين گذاري و سرعت عمليات پاكسازي بستگي دارد. و مانند هميشه ا ين مسئله بر محور كيفيت و وسعت اطلاعات مي چرخد. درحالي كه برخي از اهداف نظامي ايران همچون تأسيسات دريايي مركزي بزرگ، ثابت و شناخته شده هستند، توانايي مين گذاري اين كشور بيشتر پراكنده است (مانند برنامه هسته اي آن). اين موضوع در كنار قايق هاي كوچك نيروي دريايي ايران ما را به اين فكر مي اندازد كه نمي توان فعاليت هاي مين گذاري اين كشور را بحالت خنثي در آورد. با وجود آتش بس فعاليت هاي مين گذاري اين كشور در سطح محدود و پايين مي تواند ادامه پيدا كند.
با وجود شناختي كه از حضور نيروهاي دريايي آمريكايي در منطقه داريم اما با توجه به مطالبي كه گفته شد و گزينه هاي متغيري كه وجود دارد به زحمت مي توان از عملكرد نيروهاي آمريكايي در پاكسازي ميادين مين اظهار نظر كرد و آنها سناريوي سختي را در پيش خواهند داشت. آمريكا چهار كشتي ضد مين را در خليج فارس نگه مي دارد. يك مشت نيز كشتي مين جمع كن معمولا در محل هستند بعلاوه هليكوپترهاي دراگون (MH-53E Sea Dragon)كه در اينگونه عمليات مورد استفاده واقع مي شوند. نيروي كنوني حاضر در منطقه به لحاظ بزرگي تقريبا برابر اسكادران پاكسازي ميني است كه در طي عمليات حمله به عراق براي پاكسازي راه آبي منتهي به ام ا لقصر استفاده شد البته اگرچه در آن عمليات از كشتي هاي مين روب استفاده نشد و سناريوي ديگري پياده گرديد. در پاكسازي تنگه هرمز از تكنيك
«-route Q» استفاده مي شود، انتخاب محوري كه احتمال برخورد با مين در آن كمتر از 10 درصد مي باشد. اگرچه اطمينان چنداني به اينگونه محاسبات نيست اما اين محور (مسير) براي عبور و مرورهاي ضروري دريايي استفاده مي شود و در عمليات پاكسازي نقش مهمي را به عهده دارد. مدت زمان لازم براي آماده سازي چنين باندي و پاكسازي آن از مين بستگي به عواملي متعددي دارد اما حدودا يك هفته و يا بيشتر طول مي كشد. تهيه يك «-route Q»براي نفت كش هاي غول پيكر نيازمند زمان بيشتري است.
ترانزيت در تنگه هرمز هرچه سريعتر شروع بشود به همان ميزان مدت بحران اقتصادي كوتاه تر خواهد شد. هرچه مدت زمان عدم برخورد مين با هيچگونه كشتي در اين تنگه طولاني تر شود اعتماد بيشتري حاصل مي شود. اما تنها با برخورد يك مين شوك مجددي به اقتصاد جهان وارد خواهد شد حتي اگر اين برخورد پس از پاكسازي رخ بدهد.
در حقيقت آمريكا و هم پيمانانش بلحاظ فني توانايي پاكسازي مين هاي دريايي از تنگه هرمز را دارند. اما بازار كار با كشتي هاي
مين روب خيلي كساد است - اين شغل جذابيتي ندارد!
پاكسازي مين و ميزان اثر بخشي آن با توجه به پيامدهاي مين گذاري از اهميت ويژه اي برخوردار است. يك مسئله اين است كه هرگونه اقدام از سوي ايران در جهت مين گذاري مي تواند به سرعت تأثيرات عميق و طولاني مدت خود را برجاي بگذارد - ازجمله تأثير آن بر روي اقتصاد جهاني كه چيزي بالاتر از تهديد محسوب مي شود. مين هاي دريايي كه توسط ايران تعبيه مي شود مدت زمان زيادي را براي پاكسازي به خود اختصاص مي دهد - هفته ها و يا شايد ماه ها - و عواقب آن حتي پس از پايان جنگ هوايي آمريكا ادامه خواهد داشت.
ادامه عمليات مين گذاري توسط قايق هاي كوچك ممكن است جزو ديرپا ترين قدرت دريايي نامتقارن ايران به شمار آيند.
در پايان لازم به ذكر است كه توانايي نظامي ايران را نبايد ابزاري تلقي كرد كه تنها مي تواند بطور مستقل مورد استفاده قرار گيرد. در صورت اقدام به بستن تنگه ايران از تمام انواع متنوع توانايي هاي نظامي خود استفاده خواهد كرد تا در حد ممكن در هم گسيخته نمود كند. بعنوان مثال مي تواند موشك هاي ضد كشتي خود را نگه دارد و از آنها عليه كشتي هاي كوچكي كه براي پاكسازي وارد تنگه مي شوند استفاده كند زيرا اين كشتي ها سيستم دفاعي عرشه چنداني ندارند. در ضمن زمان زيادي طول مي كشد تا واشنگتن كشتي هاي مين روب بيشتري را به منطقه ارسال كند.
حرف آخر اينكه در صورت بروز جنگ هر دو جناح با خطر جدي روبرو هستند. اما باوجود اينكه توانايي ايران در بستن تنگه هرمز
سوال برانگيز است اما بعيد بنظر نمي رسد كه با حداقل تلاش بتواند بيشترين و جدي ترين ضربه را به اقتصاد جهاني وارد آورد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14