(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 11 مهر 1389- شماره 19755

روياي جديد جريان فتنه از مدل گرجستان و اوكراين تا مدل صربستان
دشمنان به دنبال نفوذ موريانه اي هستند
عزم و اراده ما الهي است
 
 



روياي جديد جريان فتنه از مدل گرجستان و اوكراين تا مدل صربستان

رضا سراج
جريان فتنه در رويايي جديد، مترصد اثربخشي تحريم ها و در معرض تهديد قرار گرفتن ايران از سوي آمريكا مي باشد تا به زعم خود، مدل انقلاب مخملي يوگسلاوي (صربستان) را در ايران پياده سازي كند.
القاء تقلب در انتخابات و سست كردن پيوندهاي عاطفي و شناختي در بخشي از جامعه نسبت به نظام، زمينه سازي براي گرجستانيزه و اوكراينيزه كردن ايران در انتخابات سال 88 بود. با شكست در پياده سازي اين مدل در ايران، جريان فتنه - به عنوان دنباله دشمن- ضمن گره زدن خود به تحريم ها و تهديدات آمريكا، بلاهت جديدي را در سر مي پروراند و آن پياده سازي مدل انقلاب مخملي يوگسلاوي (صربستان) در ايران است.
در اين راستا اخيراً يكي از سران فتنه (م.م) در جلسه اي، ضمن سياه نمايي از وضعيت كشور، اذعان داشت كه «در چند ماه آينده تحريم ها اثربخشي خود را نشان خواهد داد و ايران در معرض تهديد نظامي قرار خواهد گرفت. در اين شرايط، ما به عنوان آلترناتيو و اپوزيسيون نظام، مورد توجه آمريكايي ها قرار خواهيم گرفت.»
در اين نوشتار به تشريح انقلاب مخملي يوگسلاوي، فرآيند كلي انقلاب هاي رنگين، انطباق اقدامات جريان فتنه با فرآيند كلي انقلاب هاي رنگين و چرايي بلاهت جديد جريان فتنه پرداخته مي شود. در بخش پاياني نيز به دلايل عدم تعبير اين روياي جديد و به آخر خط رسيدن جريان فتنه اشاره مي شود.
¤ انقلاب مخملي يوگسلاوي (صربستان):
انقلاب مخملي با «انقلاب بولدوزر»، نخستين الگوي تغيير رژيم سياسي در قرن بيست و يكم بود كه توسط جنبشي موسوم به «اوتپور» (Otpore) يا جنبش مقاومت عليه اسلوبودان ميلوسويچ، رئيس جمهوري سابق يوگسلاوي (صربستان) شكل گرفت.
ميلوسويچ كه از رهبران ملي گراي صرب بود، با اعلام جنگ عليه كرواسي و بوسني، كشور را در وضعيت لبه پرتگاه جنگ با اروپا و آمريكا قرار داد. ملي گرايي صرب ها براي اين قاره و منافع آمريكا خطرناك مي نمود. گسترش اين روحيه از يك سو مي توانست مانع تحقق اروپاي متحد گردد و از سوي ديگر پيشبرد راهبردهاي آمريكا براي نظم نوين جهاني را با چالش مواجه سازد.
از اين رو اروپا و آمريكا در سال 1999 براي ساقط كردن ميلوسويچ صرب، دو اقدام (آتش و حركت) را در دستور كار خود قرار دادند:
- اقدام نظامي عليه دولت اسلوبودان ميلوسويچ؛
- تخصيص بودجه 41 ميليون دلاري براي انقلاب مخملي در يوگسلاوي
آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي (ناتو) از طريق اقدام نظامي، هفتاد و هشت روز صربستان را آماج حملات هوايي خود قرار دادند و همزمان از طريق «بنياد ملي دموكراسي» (NED)، «خانه آزادي»، «موسسه بين المللي جمهوري خواهان» (IRI) و «موسسه ملي دموكراسي»، تمهيدات لازم براي سازماندهي جنبش مقاومت انجام شد.
در بهار سال 2000، خانه آزادي جلساتي را براي آموزش فعالان جنبش مقاومت (اوتپور) در هتل هيلتون شهر بوداپست برگزار نمود و بودجه لازم براي انتشار چندين هزار جلد كتاب جين شارپ (از ديكتاتوري به دموكراسي) را تامين كرد.
سرانجام در 5 اكتبر سال 2000، پس از تظاهرات و نافرماني هاي پي درپي در بلگراد و سراسر كشور، ميلوسويچ مجبور به استعفاء شد و تظاهركنندگان به رهبري «ويسلاو كوشتونيتا» (رقيب انتخاباتي ميلوسويچ»، با بلدوزر ديوارهاي ساختمان راديو و تلويزيوني را تخريب نموده و پيروزي خود را اعلام داشتند.
¤ فرآيند كلي انقلاب هاي رنگين و مخملين:
تامل در مدل هاي انقلاب رنگي و مخملي نشان مي دهد كه فرآيند كلي اين پديده حداقل از چهار گام اساسي تبعيت مي كند. اين چهار گام عبارتند از:
1) تشكيل جبهه فراگير عليه حاكميت؛
2) ايجاد گسست پيوندهاي شناختي و عاطفي بين جامعه و حكومت؛
3) تحريك گروه هاي اجتماعي (مرحله كاتاليزور)؛
4) اردوكشي جمعيتي و رويارويي عملياتي.
اولين گام در شكل گيري انقلاب هاي مخملين و رنگين، تشكيل جبهه فراگير عليه حاكميت مي باشد. به طور معمول جبهه فراگير، حول انديشه هاي حقوق بشري و دموكراسي خواهي (به عنوان بخشي از گفتمان مورد نظر غرب براي جهاني سازي) و ايجاد تصويري كارآمد از انديشه هاي ليبرالي شكل مي گيرد.
در گام دوم، پيوندهاي شناختي و عاطفي بين مردم و حكومت با مشروعيت زدايي و اعتبارزدايي از نظام سياسي و مسئولان كشورهدف و دستكاري افكار عمومي گسسته مي شود.
در گام سوم، فرصت هاي انتخاباتي و يا لبه پرتگاه جنگ و شرايط جنگي، همانند كاتاليزور (تسريع كننده) عمل مي كنند. در چنين شرايطي ائتلاف فراگير عليه حاكميت فرصت مي يابد تا مطالبات و ايده هاي تغيير طلبانه خود را با هيجانات جمعي گره زده و به بهانه مشاركت در انتخابات يا مخالفت با جنگ، گروه هاي اجتماعي را تحريك نموده و به بسيج افكار عمومي دست بزند.
گام سوم به عنوان متغير واسط عمل مي كند و نقش فعال سازي زمينه ها و امكانات فراهم آمده در گام دوم را برعهده داشته و آن را به جنبش عمومي تبديل مي كند.
گام چهارم، اساسي ترين بخش فرآيند انقلاب رنگين و مخملين است. اين مرحله حضور معترضانه بخش هايي از جامعه در خيابان ها را شامل مي شود. در گام چهارم اردوكشي جمعيتي در اوايل، ظاهري مسالمت جو داشته و مطالبات حداقلي و كم هزينه را مطرح مي سازد، اما رفته رفته با جذب بيشتر جمعيت، رفتارها، هنجارشكنانه و ساختارشكنانه شده و اماكن حياتي و حساس، اشغال مي شود.
¤ تطابق فرآيند كلي انقلاب مخملي با اقدامات جريان فتنه:
در انطباق فرآيند كلي انقلاب هاي مخملي و رنگين با اقدامات جريان فتنه، اولين گام اين فرآيند، ايجاد جبهه فراگير عليه حاكميت است. تشكيل اين جبهه درواقع شامل ائتلاف بين گروهك هاي ضدانقلاب خارج و داخل (اپوزيسيون خارج و داخل كشور) با جريان فتنه مي باشد كه فصل مشترك آنها، تغيير نظام جمهوري اسلامي است.
در اين راستا «ريچارد هاوس»، مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا، براي شكل گيري جبهه فراگير به سران فتنه و جريان هاي ضدانقلاب خارج و داخل كشور توصيه مي كند كه نقطه ائتلاف، بايد براندازي جمهوري اسلامي ايران باشد تا همه گروه هاي مخالف ايران بتوانند در آن حضور يابند.
پس از معين شدن نقطه كانوني و فصل مشترك جبهه فراگير (ائتلاف براي براندازي نظام) از سوي آمريكايي ها، سايت كلمه كه مواضع آقاي ميرحسين موسوي را منتشر مي كند، در نوشته اي به طرح «منشور» اشاره مي نمايد و توضيح مي دهد كه طرح منشور، چارچوبي است جهت يافتن حداقل مشترك، بين تمام كساني كه براي نيل به آزادي، عدالت اجتماعي، استقرار موازين حقوق بشر و تحقق حاكميت ملي مبارزه مي كنند.
همچنين خانم زهرا رهنورد در پاسخ به سايت «جرس» پيرامون فصل مشترك گروه هاي اصلاح طلب با اپوزيسيون كه باوري به چارچوب هاي نظام و قانون اساسي و حتي دين ندارند، تصريح مي كند: «در اين شكي نيست كه تكثر و تنوع، مهمترين شاخصه جنبش سبز است. در دل جنبش سبز از آدم هاي صددرصد مذهبي وجود دارد تا كساني كه به لحاظ اعتقادات مذهبي ضعيف يا حتي لائيك هستند.»
براي تشكيل جبهه فراگير، آقاي موسوي در مقام عمل نيز تلويحا اعلام منافقين در دهه 60 را محكوم نمود، از معدومين گروهك هاي تروريستي همچون انجمن پادشاهي، كومله و دموكرات حمايت كرد و جمهوري اسلامي را به خاطر اعدام آنان محكوم ساخت.
در تطابق گام دوم از فرآيند كلي انقلاب هاي مخملين با اقدامات جريان فتنه مي توان به جنگ رواني و تبليغاتي جريان فتنه و ضدانقلاب داخل و خارج كشور براي سست كردن پيوندهاي شناختي و عاطفي بين جامعه و نظام اشاره كرد. محورهاي كلي اين جنگ رواني پردامنه عبارتست از:
- مشروعيت زدايي از نظام ديني و رهبري؛
- اعتبارزدايي از دستگاه ها و نهادهاي حاكميتي و انقلابي؛
- دستكاري و فريب افكار عمومي از طريق تهديدنمايي؛
- سياه نمايي از وضعيت كشور؛
- القاء ناكارآمدي نظام.
در اين راستا نامه منتسب به آقاي كروبي خطاب به آقاي هاشمي، نامه پراكني برخي خانواده ها و محكومين جريان فتنه و... ناظر بر عملياتي شدن گام دوم است.
جريان فتنه با اين انگاره كه معضلات رو به افزايش اقتصادي ناشي از تحريم ها و لبه پرتگاه جنگ، بدنه اجتماعي عليه نظام را فربه تر و منسجم تر مي سازد، تحريم ها و تهديدات نظامي را فرصتي براي تحريك گروه هاي اجتماعي مي داند. به عبارت ديگر از منظر فتنه گران، تحريم و تهديد، عوامل تسريع كننده (كاتاليزور) تحريم اجتماعي و نضج گرفتن جنبش اعتراضي عليه نظام مي باشند كه مي توانند اردوكشي جمعيتي و رويارويي عملياتي را به وجود آورند.
¤ چرايي بلاهت جديد جريان فتنه:
در چرايي گره خوردن جريان فتنه با تحريم ها و تهديدات آمريكا و بلاهت جديد سران اين جريان و همچنين رمزگشايي از اظهارات آقاي «م.م» مي بايست به بازنگري استراتژي آمريكا در مقابل ايران اشاره كرد.
بازنگري و تدوين استراتژي جديد واشنگتن عليه تهران به «دنيس راس»، «ويليام برنز» و... (تيم امنيت ملي اوباما) واگذار شد. در اين بازنگري، ظرفيت ها و اهرم هاي لازم براي وادار كردن جمهوري اسلامي ايران به تجديد نظر در مسيري كه درحال پيمودن آن است (موضوع هسته اي)، احصاء شد.
تحولات داخلي (ظرفيت جريان فتنه و ضدانقلاب)، تحريم ها و تهديد نظامي سه اهرم و ظرفيتي بودتد كه تركيب و هم افزايي اين سه ضلع براي تغيير رفتار و تغيير ساختار ايران، مورد توجه و تأكيد قرار گرفتند.
در اين مدل، تحريم ها و تهديدات نظامي مي بايست علاوه بر فربه تر ساختن بدنه اجتماعي مخالف نظام، روند تحولات مورد نظر آمريكا در داخل ايران را تسريع نمايند. در عين حال، جريان فتنه و مجموعه جريان هاي ضدانقلاب (ظرفيت هاي داخلي آمريكا) نيز مي بايست از فرصت تحريم و تهديد بهره گيري كرده و با بي ثبات سازي داخلي، قدرت ملي و قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران را تضعيف ساخته و به عنوان اهرم فشار از درون، زمينه ساز تحقق تغيير رفتار و تغيير ساختار شوند.
در اين راستا «اوباما» در جريان اعلام صدور قطعنامه جديد عليه ايران صراحتا اذعان كرد اين تحريم طوري تنظيم شده است كه به مخالفين سياسي كمك كند تا به برنامه هاي اتمي ايران پايان دهند.
با اين تفاسير، جريان فتنه پذيرفته است كه به عنوان پياده نظام آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي به ايفاي نقش بپردازد.
¤ سخن آخر:
اگرچه نگارش اين يادداشت در هفته دفاع مقدس و يادآوري پايداري مردم غيرتمند كشورمان در برابر دسيسه هاي دشمنان خود مي تواند بهترين پاسخ به بلاهت جديد جريان فتنه باشد، اما با اين حال ذكر چند نكته ضروري است.
موضوع اول پيرامون تحريم هاي آمريكاست كه آقاي «م.م» اميد بسياري به اثربخشي آنها دارد. در اين راستا كافي است به اعترافات مقامات و نشريات آمريكايي و اروپايي توجه كرد تا عمق درماندگي و عجز آنان را دربرابر جمهوري اسلامي ايران دريافت.
نشريه آمريكايي «فارن پاليسي» كه برجسته ترين نشريه درعرصه روابط بين الملل مي باشد، پيرامون عدم اثربخشي تحريم ها مي نويسد: «در آخرين قطعنامه شوراي امنيت عليه تهران، شصت روز به كشورها مهلت داده شد تا گزارش خود را ارائه كنند اما با وجود اينكه اين مهلت، چند هفته پيش به پايان رسيد، تنها سي و دو كشور از صدو نود و دوكشور، گزارش خود را ارائه كرده اند و البته شماري از اين كشورها، گزارششان شامل نوشته هايي است كه فاقد اطلاعات مفيد مي باشد.»
روزنامه «كريستين ساينس مانيتور» درتازه ترين گزارش خود مي نويسد: «شايد وقت آن فرا رسيده است كه واقعيت ايران هسته اي را بپذيريم.»
«ري تكيه»، كارشناس خاورميانه در شوراي سياست خارجي و مشاور سابق وزير خارجه آمريكا در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «به احتمال زياد تحريم ها نمي توانند ايران را متوقف كنند، زيرا سياست هاي رهبري و رياست جمهوري ايران هيچگاه تحت تاثير فشارهاي مالي و اقتصادي قرار نمي گيرند.»
و بالاخره اينكه وزير خزانه داري آمريكا و مسئول اجراي تحريم هاي اين كشور عليه ايران با نااميدي درخصوص تحريم اذعان داشت: «هيچ كس مطمئن نيست نتيجه چه خواهدبود.»
مطلب دوم، اميدداشتن به اقدام نظامي آمريكاست. در اين رابطه و براي فرونشاندن حباب توهم، تنها به بخشي از مقاله «نيويورك تايمز» اشاره مي شود. اين نشريه آمريكايي اخيرا در مقاله اي با عنوان «سخن گفتن از اقدام نظامي عليه ايران را متوقف كنيد.» مي نويسد: «ايران كشوري است با هفتاد ميليون نفر جمعيت و فرماندهان اين كشور كه هشت سال متحمل يك جنگ ظالمانه با عراق شدند، توانايي آن را دارند تا در يك جنگ طولاني و درازمدت عليه منافع اسراييل و آمريكا شركت كنند.»
نكته سوم، ظرفيت اجتماعي جريان فتنه است. آقاي «م.م» خوب است بداند پس از آن كه در هفته گذشته از حاميان خود خواست كه به پشت بام ها رفته و در حمايت از وي «الله اكبر» سر دهند، براساس گزارش هاي موثق، درتهران تنها كمتر از هزارنفر دعوتش را اجابت كردند.
همچنين براي اطلاع بيشتر پيرامون پايگاه اجتماعي جريان فتنه از فضاي مجازي نيز مي توان براي ايشان استناد آورد. سايت ضدانقلابي گويانيوز اخيرا در گزارشي تاكيد كرده كه آمار بازديدهاي روزانه از سايت هاي مخالف جمهوري اسلامي بسيار پايين است. اين سايت، آمار بازديدكنندگان را به اين شرح اعلام مي دارد:
جرس 3200 بازديد، بي بي سي فارسي 6500 بازديد، صداي آمريكا3000بازديد، كلمه 8500 بازديد، هرانا 5500 بازديد، و دانشجونيوز 6600 بازديد.
گويانيوز در ادامه خاطرنشان مي سازد كه تعداد بازديدها، نشانگر تعداد افراد بازديدكننده نيست. چرا كه معمولا هر فرد در روز چندبار از سايت موردنظر خود بازديد مي كند و بخشي از آنها هم طرفدار جمهوري اسلامي مي باشند.
گويانيوز درعين حال مدعي شده كه اين سايت به همراه سايت بالاترين از بازديدكنندگان بيشتري برخوردار هستند. (درحال حاضر حداكثر بازديد در سايت بالاترين طبق ثبت خود اين سايت3000 نفر مي باشد).
آنچه بايد به خبرگويانيوز افزود: اين واقعيت است كه 70 درصد مراجعات به سايتهاي مذكور توسط عناصر ضدانقلاب خارج از كشور صورت مي پذيرد.
وبالاخره موضوع چهارم، ذكر چند نكته آماري از يك نظرسنجي معتبر مي باشد كه با حجم نمونه 142 هزارنفر در 350شهر و روستاي تابعه آن (2/71 جمعيت شهري و 8/28جمعيت روستايي) انجام شده است.
درپاسخ به اين سؤال نظرسنجي مذكور كه «آمريكا دشمن اصلي ماست»، بيش از 82 درصد سؤال كنندگان موافق و كاملا موافق بوده و تنها 10 درصد نظر مخالف و كاملا مخالف اعلام كرده اند و 9/7 درصد نيز نظري نداده اند.
همچنين در خصوص «ضرورت مبارزه با مستكبران و زورگويان جهاني و در رأس آنها آمريكا»، 76 درصد پاسخگويان موافق و كاملا موافق بوده اند و حدود 10درصد مخالف و كاملا مخالف و حدود 14 درصد نيز نظري اعلام نكرده اند.
درپاسخ به اين سؤال نيز كه «آيا جريان فتنه، خواسته يا ناخواسته در راستاي اهداف دشمنان خارجي عمل كرده است»، بيش از 75درصد از پاسخ دهندگان موافق و كاملا موافق بوده اند و 7/10 درصد نظر مخالف و كاملا مخالف داشته اند و 2/14نيز نظري نداده اند.
آمار مذكور به وضوح جايگاه افراد و جريان هايي كه خود را به تحريم ها و تهديدات دشمنان گره زده و به پياده نظام آمريكا تبديل شده اند را نمايان مي سازد.
همچنين درپاسخ به اين سؤال كه «آيا حكومت بايد براساس احكام دين اسلام اداره شود، حتي اگر عده اي آن را قبول نداشته باشند»، 83 درصد پاسخگويان موافق و كاملا موافق بوده اند و درمقابل 7 درصد مخالف و كاملا مخالف و 10 درصد نيز نظري نداشته اند يا مردد بوده اند.
اين سؤال و پاسخ هاي داده شده به آن نيز وضعيت ائتلاف كنندگان با سكولارها، لائيك ها، بهائيان و اهانت كنندگان به مقدسات و شعائر ديني در روز عاشورا را به خوبي نمايان مي سازد.
در بخش ديگري از اين نظرسنجي سؤال شده است «آيا اطاعت از رهبري در هر شرايطي لازم است»، حدود 80 درصد پاسخگويان موافق و كاملاموافق بوده اند، 9 درصد مخالف و كاملامخالف و حدود 10درصد ازپاسخگويان نيز مردد بوده و نظري نداشته اند.
بنابراين سران فتنه ويژه آقاي «م.م» بهتر است بدانند همانطور كه ايران، گرجستان و اوكراين نشد، يوگسلاوي نيز نخواهدشد و قطعا به آخر خط رسيده اند.

 



دشمنان به دنبال نفوذ موريانه اي هستند

سي و يكم شهريور سال 1359 در شرايطي كه جمهوري اسلامي نوپا، پس از گذشت نزديك به يك سال و اندي استقرار، سرآغاز حاكميت قانوني و نهادهاي انقلابي در اركان دولت اسلامي به حساب مي آمد، به ناگاه همسايه غربي براساس فرصت طلبي و خصلت دست نشاندگي خود بر آن شد كه مطامع و خواسته هاي جاه طلبانه خود را از طريق جنگي ظالمانه و تجاوز ناخواسته بر كشور ايران و مردم آن تحميل كند.
اما حضور مردم در مقابل يورش متجاوزان از برگ هاي زرين انقلاب است، كه عنوان آن هشت سال دفاع مقدس شد. در اين راستا ايمان، ظلم ستيزي، ايثارگري و صبوري به نحو بسيار شايسته اي در دفاع مقدس به نمايش گذاشته شد.
اما بايد گفت كه متأسفانه در خصوص دفاع مقدس كم كاري بسيار شده است و اين رخداد مهم تاريخي ايران ناشناخته مانده چرا كه كتاب هاي دفاع مقدس و جنگ تحميلي در مقايسه با آثاري كه درباره جنگ هاي اول و دوم جهاني در شوروي، آلمان، روسيه و فرانسه به نگارش درآمده تقريباً يك به هزار است.
امروزه كتاب هايي كه درباره جنگ هاي جهاني نوشته شد؛ به حدي عظيم است كه يك هزارم آن را ما درباره جنگ ايران نكرده ايم. متاسفانه برخي دفاع مقدس را از جمله رخدادهاي ديگري در نظر مي گيرند كه براي يك ملتي رخ مي دهد، كما اينكه اين كم كاري در امتداد كم كاري هايي است كه در مورد خود انقلاب اسلامي صورت گرفته است. يعني اگر يك روزي قرار باشد بحث علمي درباره دفاع مقدس كنيم؛ بايد ابتدا از انقلاب اسلامي آغاز كنيم كه خروج ما از 2 هزار و 500 سال فرماسيون مناسبات گسترده سياسي، فرهنگي و اقتصادي به فرماسيون جمهوري در پي داشت. در واقع انقلاب اسلامي ممترين واقعه تاريخي است كه در اين 2 هزار و 500 سال رخ داده است.
درباره جنگ جهاني دوم بيش از صد هزار كتاب، مقاله يا رساله نوشته شده و تحليل هاي دقيق سياسي، فرهنگي، اجتماعي بر روي آنها صورت گرفته است. همچنين در مورد آثار اين جنگ ها و مقدمات آن كه به برخي اتفاقات و روي كار آمدن ناپلئون بناپارت، شكست دوم و پيروزي سخت جمهوري منتهي شد، بحث هاي بسياري صورت گرفته است به طوري كه اين اتفاق در اروپا تبديل شده به حافظه زنده، نه تنها ملت فرانسه بلكه از طريق هگل و ماركس به حافظه تاريخ تمام ملت هاي اروپا تبديل شده است.
اما به دنبال خروج ما از 2 هزار و 500 سال فرماسيون شاهنشاهي و ورود به فضاي جديد جمهوري، اين جنگ رخ داد؛ يعني تمام نيروهاي ارتجاعي جهاني- از صدر آن امپرياليسم آمريكا گرفته تا ذيل آن صدام- متحد شدند كه خروج ما از دوران 2 هزار و 500 ساله شاهنشاهي به جمهوري جلوگيري كنند و احتمالا به وضعيت قبلي برگردانند. كما اينكه تا همين امروز هم توسط همان احمق هايي كه در آمريكا و انگليس در حال پرورش اند به دنبال اين نيت هستند و بحث هايي كه امروزه امثال «سروش» در خصوص اقليت و اپوزيسيون كه در خارج از ايران مطرح مي كنند همه در ذيل جريان برگرداندن احتمالي جمهوري اسلامي ايران به دوره شاهنشاهي است، كه قطعاً محال ممكن است.
اما اينكه چرا جنگ تحميلي؟ بايد گفت، اطلاق عنوان تحميلي به اين جنگ درست است چرا كه ما براي روشن شدن افكار عمومي بايد تاكيد كنيم، كه صلح دوست هستيم و فرهنگ ما فرهنگ جنگ طلبي نبوده. و اين عبارت چه به لحاظ تبليغاتي، چه باطني و اخلاقي غلط نيست چرا كه فرهنگ ما فرهنگ آشتي، دوستي، مهرباني و عرفاني است و جنگ با اين نوع فرهنگ مغايرت دارد.
در دفاع 8 ساله مقدس ما؛ صحبت درباره اين كه عراق به ايران حمله كرده نيست، چرا كه من جنگ ها را همه در يك نوع مي بينم. جنگ ايران با عراق هم در يك بحث كلي يك شكلي از جنگ هاي طبقاتي است كه در كشورهاي گوناگون رخ داده و نيروهاي مرتجع و فاسد عليه نيروهاي مترقي جنگيدند كه گاهي نيروهاي مترقي و گاهي نيروهاي مرتجع پيروز شدند كه خوشبختانه در ايران نيروهاي مترقي پيروز شدند.
اما جنگ تحميلي ايران نبرد بزرگي بين نيروهاي ارتجاعي جهاني با يكي از حلقه هايي است كه توانسته خودش را از ميان اين نيروها بيرون بكشد و مستقل شود، بود. مثل همان حمله اي كه در روسيه شد و توانست خودش را مستقل و از سرمايه داري اروپايي جدا كند كه نظير اين در كشورهايي مثل فرانسه و مصر رخ داد.
در جهان در يك مقطع زماني حدود سي ساله در بسياري از نقاط دنيا از سودان گرفته تا مصر، الجزيره، مراكش، تركيه، ايران، چين و هندوستان نبردهاي بزرگي در تمامي اين مناطق عليه استعمار شكل گرفته كه بعضي از اين كشورها مثل روسيه موفق شدند و برخي كشورها مثل ما در انقلاب ناتمام مشروطه شكست خورديم و با وابستگي خاندان پهلوي كماكان در حلقه اسارت سرمايه داري اروپايي باقي مانديم. اما اين بار يعني در 30 سال پيش توانستيم خودمان را از اين حلقه بيرون بكشيم و مستقل شويم.
ما طي 3 هزار سال گذشته همواره سه شعار اصلي استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي را سر داده ايم كه پس از يك دوران طولاني قيوميت خلفا، مغولان، تركان و وابستگي به غربيان بالاخره با پيروزي انقلاب اسلامي ايران استقلال را بدست آورديم و در تلاش براي به دست آوردن آزادي و عدالت اجتماعي به طور كامل هستيم. با اين وضعيت معلوم است كه كولونياليسم جهاني براي نابودي كشوري كه از حلقه و اسارت او خارج مي شود، بسيج مي شود، كما اينكه در جنگ تحميلي، آمريكا و بسياري از كشورهاي ديگر در كنار امپرياليسم جهاني براي نابودي ايران ايستادند.
اما بايد اين نكته را در نظر بگيريم كه پيروزي ايران نتايجي دوسويه داشته؛ از يك سو امپرياليسم يا سرمايه داري جهاني از اينكه بتواند به طور مستقيم در ايران دخل، تصرف و هجمه ايجاد كنند، منصرف شد، از سوي ديگر اين بيداري را به دست آوردند كه مواظب كشورهاي اطراف ايران باشند تا در آنجا چنين اتفاقاتي رخ ندهد، بنابراين اين دو جنبه مثبت و منفي را پيروزي انقلاب داشته است.
ما مي بايستي اين دفاع را انجام مي داديم و اين استقلال را حفظ مي كرديم تا نيروهاي ارتجاعي جهان از اينكه بتوانند مستقيما به ما هجوم بياورند منصرف شوند كه امروزه شده اند. ولي به هيچ وجه از اينكه چون نمي توانند به طور مستقيم به ما هجوم بياورند، نبايد آسوده باشيم بلكه بايد دقت كنيم كه آنها امروز به دنبال نفوذ موريانه اي هستند، كه نتيجه اش سال قبل و آشوب هاي خياباني در ايران بود.
نتيجه دفاع مقدس بعد از 30 سال هنوز براي ما همان شيريني را دارد چرا كه اين دفاع به دنبال حفاظت از حمله و هجوم ارتجاع جهاني براي بازگرداندن ايران به وضعيت وابسته قبل از انقلاب بود. اما اين داستان نبايد به هيچ وجه ما را خواب آلوده كند كه آن ها بعد از شكست ارتجاع جهاني و از اينكه نمي توانند به صورت مستقيم وارد ايران شود، دست از توطئه چيني و دخالت عليه ايران برداشته اند.
ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج عظيم مردمي و 8 سال دفاع مقدس را به دنبال داشت و امروزه دفاع مقدس به دنبال حلقه مبارزات كلي و خروج ما از فراماسيون شاهنشاهي به نظام جمهوري مانند محافظي براي ايران عمل كرده است. اما غرب دست از دخالت در ايران برنداشته بلكه بر دخالت نرم خود افزوده است و به نسبتي كه از مخالفت و دخالت مستقيم در ايران درمانده مي شود به دخالت غيرمستقيم مي پردازد.
منوچهر آشتياني
استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران

 



عزم و اراده ما الهي است

حسني متقي
با نگاهي دوباره به سخنان اخير مقام معظم رهبري و بهره گيري از تقارن آن با ايام الله هفته دفاع مقدس پالايشي در افكار و عملكرد خود داشته باشيم.
در سخنان اخير مقام معظم رهبري در جمع خبرگان و گروه هاي جهادي نكات قابل تاملي به چشم مي خورد كه همگان را متوجه خويش مي سازد كه هر فردي بنابر موقعيت و مسئوليت خويش بايد وظيفه خود را نسبت به اين فرمايشات بشناسد و به آن عمل كند.
در مسير حركت انقلاب اسلامي ايران تا رسيدن به چشم اندازهاي روشن معنويت و علم، شناخت هدف، وسيله، خطرها و موانع از ضروريات است و بكارگيري از نعمات و فرصت ها در اين مسير به اين حركت سرعت افزون تري خواهد بخشيد.
جهت حركت ما قطعا به سمت خدا و با آرمان تشكيل حكومت مهدوي است. از اين رو در كليه اقدامات و تصميم گيري ها اين جهت گيري به شكل صحيح آن بايد پياده شود.
اگر هريك از افراد در هر موقعيتي اين موضوع را در عمل خود مد نظر قرار دهد، با توجه به صدق وعده الهي بر ياري مومنان، سكينه اي در دل ها ايجاد مي شود كه آرامش و اطمينان لازم براي حركت در مسير پرپيچ و خم را ميسر مي سازد. در مسير بايد چشم خود را به نعمات، امكانات و موقعيت ها باز كرد و خطرهاي احتمالي را با پيش بيني دقيق آن تبديل به فرصت كرد.
در دوران پس از انقلاب كشور ما با حوادث و ناگواري هاي بسياري مواجه شد كه هريك از آنها را مي توان با همين نگاه بازبيني نمود و خود را نسبت به آن ارزيابي كرد. اين كه در ناملايمات و دشواري هاي گذشته هر يك چه عملكردي داشته ايم و از آن چقدر در جهت اصلاح خطاها و تقويت قوت ها بهره گرفته ايم. فتنه 88 و اهانت به قرآن كريم از جمله حوادثي است كه رهبر معظم انقلاب، مقابله عملي با تدبير و بصيرت نسبت به آن را بر همگان لازم مي دانند. فتنه 88 را با رهبري مدبرانه ايشان و هوشياري مردم پشت سر نهاديم. اما همچنان لازم است زواياي گوناگون اين جريان و دلايل زمينه ساز آن و حتي ضعف هاي ما كه موجب ظهور اين جريان شد مورد شناسايي قرار گيرد. همچنين اهانت به قرآن كريم كه نشان از ضعف دشمنان در مقابل عظمت اسلام و قرآن و جلوه آن در عزم و اراده ايران اسلامي داشت، ما را بايد هوشيارتر كند و بطور سطحي از كنار آن عبور نكنيم.همان گونه كه رهبر معظم انقلاب، حضور علما و روحانيون حوزه هاي علميه را در عرصه هاي مختلف براي جهت دهي به برنامه ريزي ها و اقدامات عملي در سطوح مختلف لازم دانستند، مقابله عملي و هوشمندانه در مقابل جرياناتي از جمله اهانت به قرآن، هنجارشكني ها و گسترش ظواهر غيراسلامي در سطح جامعه كه آگاهانه و يا ناآگاهانه صورت مي پذيرد را متذكر شدند.
به طور كلي بايد با تحليل صحيح از حوادث گوناگون داخلي و خارجي به شناخت دشمن و شيوه هاي آن جهت از بين بردن اسلام و همچنين شناخت نقاط قوت و ضعف خود پرداخت تا بدين طريق غفلت از مسائل اصلي و درگير شدن با مسائل فرعي بر ما غلبه نكند.
جهت مقابله علمي و آگاهانه با دشواري هاي مختلفي كه عارض مي شود طبق فرموده رهبري بايد چند نكته را سرلوحه امور قرار داد.
يك- هريك از افراد اعم از عامه مردم و مسئولين در هر مسئوليت و علماي حوزه و دانشگاه خود را دائما در خوف از اشتباه و عمل در جهت خلاف مصلحت نظام و رجا به توانمندي ها و آينده درخشان بدانند و همت بيشتري را براي اصلاح نفس خويش در مرتبه اول و تاثيرگذاري بر ديگران بكار گيرند.
دو- طبق فرموده ايشان با حركات رو به جلو و نگاه به چشم انداز روشن اسلام و جامعه اسلامي ايران و تقويت موتورهاي محرك اين جريان- كه همان تقويت بنيان هاي علمي با وحدت حوزه و دانشگاه و بصيرت در اين راه در هر حوزه مي باشد- و تقويت نقاط قوت و چشم پوشي از عيوب سطحي يكديگر، بايد يك روحيه اميد و خودباوري و اعتماد به نفس را جهت زمينه سازي براي حركت رو به جلو در دهه عدالت و پيشرفت فراهم كرد.
سه- آنچه كه رهبري معظم از جدا كردن مردم از اسلام و نظام اسلامي به عنوان دو شيوه اصلي دشمن در شرايط سخت كنوني برشمردند، وظيفه هركس را جهت كمك به عبور از گردنه راه مشخص مي كند. مطمئنا خطاب اول ايشان به مسئولين و تريبون داران و رسانه ها است، چرا كه هريك از ايشان بايد از كوچكترين سخن و عملي كه زمينه نااميدي مردم از نظام اسلامي و اقدامات مخلصانه مسئولين را فراهم مي كند پرهيز نمايد و به ياري يكديگر همت كنند. در رابطه با جدا كردن مردم از اسلام اگرچه تلاش دشمنان خارجي در اين امر بر كسي پوشيده نيست، اما وظيفه مقابله با اين مسئله علاوه بر مسئولان امر و برنامه ريزان، متوجه علما و فضلاي حوزه هاي علميه و دانشگاهيان است و همگرايي اين دو حوزه را جهت مقابله هوشمندانه و دقيق در سطوح مختلف طلب مي كند.نامگذاري دهه پيشرفت و عدالت و هر سال به نامي مبارك از سوي رهبري معزز بايد ما را با همان جهت گيري نامگذاري شده به خود آورد و ما را از خواب غفلت بيرون كند و با نگاهي به چشم انداز تعيين شده جايگاه فعلي خود را شناسايي و حركت رو به جلو داشته باشيم. از اين رو در سال همت مضاعف و كار مضاعف فرموده هاي رهبر معظم انقلاب را نصايح پدرانه و بر خود فرض بدانيم و با تلاش و پشتكار بيشتر زمينه پيشرفت و موفقيت را براي خود و جامعه ديني بيش از پيش فراهم كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14