(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 17 مهر 1389- شماره 19759

اهميت و آداب زيارت زيارت عارفانه
منزلت و شأن بانوي طهارت
به مناسبت اول ذيقعده سالروز ولادت خجسته حضرت معصومه(س)



اهميت و آداب زيارت زيارت عارفانه

فاطمه وارسته
در اولين بخش از مقاله: «اهميت و آداب زيارت» مباحث روح حساس و ظريف، مهمترين اثر زيارت «آداب زيارت و...» مورد بررسي قرار گرفت.
اينك دومين و آخرين بخش اين مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.
زيارت در روايات
زيارت در لغت عبارتست از تمايل و ميل كردن به سمت ذاتي مبارك و روحاني، خواه از نزديك باشد و خواه از دور، چه با گرايش قلبي و چه با قصد و نيتي ديگر و در اصطلاح ديني تمايلي است كه افزون بر ميل و حركت حسي، گرايش قلبي نيز نسبت به زيارت شونده يافته باشد.
بنابراين اكرام و تعليم قلبي بايد با انس روحي و فكري همراه باشد و اين معنا در مرتبه بالاتر توجه روحي، قلبي و اخلاقي و عملي نسبت به زيارت شونده است.
بدون ترديد زنده ترين و مؤثرترين راه براي شناخت و ايجاد ارتباطي فكري و قلبي، زيارت است. با حضور زائر در حرم، زيارت صدق مي كند اما حقيقت آن است كه اين پيوند روحي ست و مشتاقانه تحقق نمي يابد مگر اين كه آدمي به شناخت و معرفت نسبت به امام خويش رسيده باشد.
زيارت خاستگاه اعتقادي و فقهي دارد كه در تحكيم مباني اعتقادي نيز نقش بسزايي ايفا مي كند. زائر اركان اعتقادي خود را در زيارت باز مي يابد.
از همين روست كه برخي از بزرگان، فقها و معصومين(ع) بر اهميت زيارت تاكيد ويژه اي داشته اند: سيدعبدالاعلي سبزواري (ره) در كتاب مهذب الاحكام بيان مي كند: «اگر فتوا بر وجوب زيارت مشكل باشد قطعا مستحب موكد بودن آن از متون ديني و روايات فراواني كه از شيعه و سني و فرقيين نقل شده است به خوبي قابل مشاهده است.»
امام رضا(ع) نيز مي فرمايند: «هر امامي پيماني بر گردن شيعيان و دوستانش دارد يكي از شرايط وفاي به عهد و نيكو ادا كردن آن، زيارت مزار آنان است. پس هر كس با رغبت به زيارت آنان برود و زيارتشان كند و آن چه را كه امامان بدان رغبت داشته اند تصديق كند، در روز قيامت امامان شفاعت كنندگانشان خواهند بود.»
امام باقر(ع) نيز در همين زمينه مي فرمايند: «هر كس مزار آل محمد(ص) را زيارت كند و با اين كار بخواهد نسبت به پيامبر اكرم(ص) صله رحم به جاي آورد گناهانش پاك مي شود مانند روزي كه از مادرزاده شده است.
به راستي دليل اين همه توصيه و تاكيد ائمه اطهار(ع) و علما بر زيارت چيست؟
مهم ترين دليلي كه ائمه، مسلمانان را تشويق به زيارت كرده اند آثار زيارت است كه در اين باب وصيت حضرت رسول اكرم(ص) به ابوذر خواندني است: «اي ابوذر به تو وصيتي مي كنم، اين وصيت را نگه دار شايد خدا تو را به دليل رعايت اين وصيت بهره مند گرداند؛ به زيارت قبور برو تا آخرت را به ياد تو آورد.» و يا در جايي ديگر مي فرمايند: «وقتي به زيارت قبري مي روي سلام كن تا درس عبرت تو شود. افزون بر اين زيارت مايه مودت و دوستي است كه نسبت به مومنان اجري عظيم و ثوابي كثير دارد. از ديگر آثار زيارت مي توان ارزيابي و خودسازي را برشمرد. هدف غائي همه عبادات تزكيه نفس است و آماده كردن روح براي معرفت كردگار و اولياء اش كه البته با زيارت روح از گستره محبس تن بودن خويش رها و در عرصه ملكوت عروج مي گيرد.
اولياي الهي كه در دنيا مايه بركت و خير بودند و مردم با زيارت آنها و ملاقات حضوري در زمان حياتشان از دامنه بي كران فيوضاتشان بهره ها مي بردند، بعد از وفاتشان نيز نه تنها اين خيررساني قطع نمي شود بلكه به دليل اين كه به مرحله بالاتري از كمال مي رسند و قدرت و قوت مي يابند قلمروي اين فيوضات گسترده تر مي شود.
«لزوم رعايت آداب زيارت»
بي ترديد براي هر كار و شاني ادب و آييني است كه با رعايت آن ارزش آن كار بيشتر و ميزان تاثير و ماندگاري آن افزون تر خواهد شد. از سوي ديگر زيبايي هر عملي در گرو حفظ ادب آن است. اين ملاك و قاعده هم در امور معنوي و فراطبيعي صدق مي كند و هم در امور مادي و طبيعي، البته ضرورت آن در امور معنوي بيشتر احساس مي شود، از اين رو براي حقايق ديني ضمن تفسير آن اسرار و حكمي ذكر مي كنند و آداب و آئيني برمي شمارند.
بديهي است كه ادب هر شيء رعايت حدود و جوانب آن با همه دقايق و ظرايف آن است و اين خود بهترين نوع حرمت نهادن به آن حقيقت و عمل است ضمن اين كه تأدب و ادب ورزي از خصلت هاي نيكو، پسنديده، انساني و ديني است.
آنان كه با رعايت حدود و آداب به زيارت مي روند بهره اي بيشتر و لذت افزون تري مي برند ضمن اين كه لطايف و دقايقي درهمين آداب نهفته است كه با التفات به آن ابواب ديگري از علوم و معارف براي انسان گشوده مي شود.
زيارت نوعي هجرت است و زائر درواقع مهاجر به سوي خدا و رسول اوست. كسي كه قصد زيارت و حركت به سوي امام داشته، قلب و عمل و عقل خود را متوجه حريم وساحت احكام مي كند به يك نوع هجرت پرداخته و خود را براي يك محيط و دامنه ديگر آماده مي كند. ازاين رو بايد كاملاً از محيط و اطراف خود جدا و كنده شده و با قصد و آهنگ هجرت سفر را آغاز كند، كه اين خود از آداب زيارت است كه به صورت مكرر در زيارتنامه ها آمده است. درزيارت رسول گرامي اسلام (ص) عرض مي كنيم. «اي رسول خدا!به عنوان مهاجر به سوي شما آمده ام و من با اين عمل آنچه خداوند درحق شما از قصد كردن به سوي شما بر من واجب كرده است اجرا مي كنم.»
ماهيت سفرهاي زيارتي با سفرهاي ديگر متفاوت است و اساساً بزرگان ديني ما كتاب« آداب سفر» را دركنار كتاب «آداب زيارت» تنظيم كرده اند تا به اين امر التفات دهند كه خصايص و ويژگي هاي سفرهاي زيارتي با جريان زيارت سازگار است و اگر زائر بخواهد در زيارت خود موفق باشد، بايد سفر زيارتي خود را صحيح ونيت خود را اصلاح كند، لذا زائر بايد اجمالا با آداب سفر زيارتي خويش آشنا باشد.سفرهاي زيارتي گرچه با سفرهاي ديگر از نظر شكل وصورت ظاهري يكسان است ولي از نظر سيرت و معنا متفاوت است؛ در سفرهاي تفريحي انسان براي انبساط خاطر و آسايش روان و شادابي تن سفر مي كند و طبعاً درمقام عمل اين نشاط و شادابي خود را مي نماياند و انسان با وجد و طرب مجدداً كار را آغاز مي كند، ليكن در سفرهاي زيارتي همين شادي و فرح و انبساط خاطر جان براي روح است.
اين گونه از سفرها زمينه تقويت اركان ايمان و پايه هاي اعتقادات و از بين برنده ملامت هاي جان و آرامش نفس و روان است. همان گونه كه در سفرهاي تفريحي انسان بايد خود را از تعلقات و وابستگي ها جدا سازد تا با پيوند با طبيعت و محيط اطراف لذتي برده و سفر براي او خوش و گوارا باشد در سفرهاي زيارتي نيز بايد خود را از تعلقات و نفسانيات جدا ساخته و از گرايش ها و تمايلات دنيايي دور بدارد تا لذت معنوي سفر را درك كند وقتي ره آورد سفر زيارتي حلاوت جان و ذكاوت نفس است و از دنيايي سختي هاست قطعاً اين سفر لذت آفرين و جانفزاست.
آداب زيارت هم بيانگر اين است كه سفر زيارتي از آن جهت كه مقدمه اي براي وصول به جايگاه منيع و مقام رفيع قرب الهي است بايد با تمهيدات و آمادگي خاصي همراه باشد به گونه اي كه اگر اين ارادت و ساز و برگ ها فراهم نباشد چه بسا بهره كافي و لازم از سفر برده نشده جز سختي سفر و باختن مال چيزي در پي نداشته باشد.
زائر بايد تمايل قلبي و ذهني كه پيدا كرده، با انجام آداب و سنن زيارت آهسته خود را به حريم امامت نزديك كند تا استعداد آن را بيابد كه باب حصين ولايت را بشناسد و با آن مرتبط باشد و سپس با ورود به قطعه امن ولايت پناه بگيرد و در پرتوي آن از خطرات و لغزش ها مصون بماند و اين سر، خود نكته اي است كه در زيارتنامه ها نيز به آن اشاره شده است.
«زائر لكم عائذبكم لائذ لقبوركم» به زيارت شما شتافته و به قبور و مرقدهاي مطهر شما پناه آورده ام.
زائراني كه با آداب زيارت آشنا نيستند امكان ارتباط نزديك و بهره برداري كامل را ندارند و كمتر استفاده مي كنند. آنان كه در صحن ها و رواق ها و اطراف ضريح مطهر و قبور منور حضور دارند، ليكن باب ورودي به وادي رحمت را نمي كوبند مانند گرسنگان و تشنگاني هستند كه خود را از راه دور به باغي سرسبز و پرميوه مي رسانند ولي در اطراف باغ دور مي زنند و در آن را نمي زنند كه بكوبند و دستي دراز نمي كنند كه دستگيري شود. رعايت ادب و حضور و توجه به آيين زيارت براي شكسته دلان و قاصدان حقيقي اين امكان را فراهم مي كند تا حضور خود را به صورت جدي درك كنند و مدارا بشوند و پيام هدايت را به جان بسپارند، آنگاه حركت معنوي خود را آغاز كنند و يا به انجام نهايي برسانند.
آداب زيارت
در روايات، براي زيارت آدابي ذكرشده كه برخي از آنها مخصوص موارد خاصي است، ليكن برخي از اين آداب كه تقريبا جنبه عمومي دارد و به نوعي، به همه اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه ارتباط پيدا مي كند عبارتند از:
1- ترك كلام بيهوده و لغو و مخاصمه و مجادله.
2- غسل پيش از زيارت.
3- اگرچند امام را زيارت مي كند، براي زيارت هر امام يك غسل كند.
4-خواندن دعاي ماثور هنگام غسل كردن.
5-نماز زيارت كه حداقل دو ركعت است.
6- خواندن دعاهاي وارده، بعد از نماز و زيارت.
7- خواندن مقداري از قرآن و هديه كردن ثواب آن به روح مقدس صاحب آن مرقد شريف.
8- مقدم كردن نماز واجب بر نماز زيارت. اگر مشغول زيارت بود و «قد قامت الصلاه» را شنيد، زيارت را ترك و درنماز جماعت شركت كند.
9- زيارت به نيابت پدر و مادر و دوستان و نزديكان وبراي آن ها طلب مغفرت نمودن.
10- ترك سخنان ناشايست و كلمات لغو و بيهوده و صحبت هاي دنيايي كه در هر جا مذموم و مانع رزق و سبب قساوت قلب است، به ويژه در بقاع مقدس.
11- بلند نكردن آواز و صداي خود در آن مشاهد شريفه، براي هر علتي كه باشد.
12- وداع با صاحب آن مرقد شريف هنگام رفتن از آن شهر.
13- قصد بازگشت به آن مكان مقدس هنگام وداع.
14- بهتر شدن حال و كردار و گفتار، نسبت به پيش از زيارت.
15- انفاق و احسان بر فقيران و مجاوران آن بقعه.
شهيد اول نيز در دروس، آداب زيارت رسول اكرم (ص) و ديگر مرقدهاي مقدس را به تفصيل بيان نموده كه خلاصه آن عبارت است از:
1- غسل كردن و پيوسته با وضو بودن و با لباس پاك و تميز و با خضوع و خشوع به زيارت رفتن.
2- هنگام ورود به حرم مطهر، جلوي در آستان حرم ايستادن و با دعاي مأثور اذن دخول گرفتن.
3- در كنار ضريح ايستادن.
4- در حال زيارت پشت به قبله ايستادن و رو نمودن به سوي زيارت شونده.
5- سلام دادن به زيارت شونده و خواندن زيارت وارده از سوي معصومان (ع).
6- در پايان زيارت، دو ركعت نماز زيارت خواندن.
7- پس از نماز، دعاهاي نقل شده را قرائت كردن.
8- مقداري از قرآن را نزد ضريح تلاوت نمودن و ثواب آن رابه زيارت شونده هديه كردن.
9- در همه حالات حضور قلب داشتن، از گناهان توبه نمودن و طلب مغفرت كردن.
10- به خدمتكاران حرم كمك كردن.
11- هنگام خروج با دعاهاي وارده وادع كردن و از خداوند بازگشت به آن مكان شريف را مسئلت نمودن.
12- اينكه زائر پس از بازگشت از زيارت از نظر اخلاقي و رفتاري بهتر از گذشته خود باشد.
13- پس از آن كه زائر به خواسته خود رسيد در بازگشت عجله كند تا هميشه شوق زيارت در وجودش پايدار بماند.
14- صدقه دادن به نيازمنداني كه در اطراف حرم حضور دارند.
در زيارت امام حسين(ع)، موارد ديگري نيز بر اين آداب افزوده شده كه قابل توجه و دقت است از جمله:
1- عطر نزدن و سرمه نكشيدن «ولا تدهن و لا تكتحل حتي تاتي الفرات»
(1- دروس، ج 2، ص 19)
2- حركت به سوي حرم با آرامش و متانت «و يلزمك التوقير لاخذ ما ليس لك»(2- كامل الزيارات، باب 79)
3- ديده از محرمات پوشاندن «و يلزمك ان تغض بصرك».
(3- همان، باب 48)
4- پرهيز از خصومت و نزاع و سوگند زياد. (كامل الزيارات، باب 48)
5- كم سخن گفتن جز به خير.(همان)
6- پرهيز از شوخي و مزاح «و اقل من الكلام و المزاح». (همان، باب 79)
7- مصاحبت نيكو با همسفران «ويلزمك حسن الصحابه لمن يصحبك»
(همان، باب 48)
8- زياد ذكر خدا گفتن «واكثر من الله تعالي» (همان، باب 79)
9- پا برهنه و همچون بندگان حركت نمودن «وامش حافيا و امش مشي العبد الذليل» و... (همان، باب 49).
- ادب بانوان در زيارت
مرحوم علامه اميني در فصل «ادب الزائرات»، درباره آداب زيارت زنان زائر مي نويسد:
«چشم خود را از حرام بپوشند، خود را از تبرج و شهوت بازدارند، لباس حيا به تن كنند و روبند عفت زنند، در ميان راه كه تداخل با مردان دارد، راه نروند، از كنار ديوار بگذرند، پوشيدن لباس نازك را ترك كنند، از هرچه مايه شهوت آن ها مي شود دوري كنند، در معابر سرمه و عطر نزنند.»...
- رعايت وقار در زيارت
مرحوم علامه اميني در «ادب الزائر» مي نويسد:
مرحوم شيخ محمد طه نجف، به حرم حضرت عسكريين(ع) وارد شد، در حالي كه صداها به اذان بلند بود، (و هر كسي در گوشه اي براي خود اذان مي گفت آنگاه ايشان) آن ها را از آن كار نهي كرد و اين آيه شريفه را خواند:
(ما لكم لا ترجون لله وقارا.)نوح: 13آداب زيارت، ج 2، ص2 و ادب الزائر، صص 47-50)
مرحوم محدث نوري در تحيه الزائر، پس از نقل حديثي كه مرحوم مجلسي در بحارالانوار آورده، مي گويد: مرحوم مجلسي در كتاب «بحار» و «تحفه» از اين آيه و روايت استظهار فرموده كه:
«بلند نمودن آواز در حرم مطهر نبوي و مشاهد شريفه چه در زيارت و چه در غير آن، منهي و مذموم است.» (ادب الزائر، ص 26)بحارالانوار، ج 100، ص 125
سپس محدث نوري مي نويسد: «و چه نيك فرموده و اين ادبي است خاص، كه در مرحله احترام و تعظيم، رسول خدا(ص) و ذريه طاهره اش را به آن امتياز اختصاص داده و پرده ناموس براي تكريم و توقير ايشان در ميانشان گذاشته، پس هر كه آواز را بلند كند، هرچند در عبادتي باشد كه بلند نمودن آن صدا در آن ممدوح باشد، پرده ناموس الهي را دريده است...»(تحفه الزائر.)
و از اين جا معلوم مي شود قباحت و شناعت آن چه متعارف و مرسوم شده در حرم مطهر علوي و بقعه منوره حسيني كه در اوقات نماز، خصوصاً در صبح و شام، جماعت بسياري كه گاه عدد ايشان زياده باشد از عدد گوش كنندگان، به غايت بلندي آواز، برخيزند و اذان بگويند و دعا كنند و صداها درهم پيچد، و فقرات اذان در يكديگر مخلوط شود، عباد آن محل را، از زائران و نمازگزاران و متضرعين و گريه كنندگان، از كار خود باز دارند و داخل در زمره صادين عن سبيل الله شوند، و پاس حرمت نبوت و امامت را از هم درند و حكايت اذان را كه مستحبات اكيده است، از ميان برند، چه سامع نداند كه كدام را حكايت كند.
با اين مفاسد و غير آن، گمان دارد ثوابي برده و به فيض رسيده است و حال آن كه بايست از منكرات شرع شمرده شود، نه عبادات و در موبقات داخل شود، نه در قربات!
زيارت عارفانه
زيارت زماني ثمربخش است و براي زائر بركات دارد كه عارفانه و همراه با شناخت باشد، آن كس كه حسين بن علي(ع) را درست نمي شناسد و از اهداف قيام آن حضرت بي اطلاع است، چگونه انتظار دارد از بركات اين سفر بهره مند شود؟
فائد حناط از امام كاظم(ع) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:
«من زار الحسين(عليه السلام) عارفاً بحقه غفرالله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر» «كسي كه حسين(ع) را زيارت كند و به حق او عارف و نسبت به آن حضرت شناخت داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و حال او را مي بخشد.»
هارون بن خارجه نيز گفته است:
به امام صادق(ع) عرض كردم مردم روايت مي كنند اگر كسي حسين بن علي(ع) را زيارت كند، پاداش يك حج و يك عمره به او داده خواهد شد.
امام(ع) فرمود: «من زاره- والله- عارفاً بحقه غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.» }كامل الزيارات، ص149{
2- دانشمند فرزانه، مرحوم آقاي علي اكبر غفاري(رحمه الله)، در حاشيه كتاب «ثواب الأعمال» مي نويسد: ما تقدم و ما تأخر هر دو فعل ماضي هستند و معناي آنها قديم و جديد است، نه گناهان گذشته و آينده.
«كسي كه او را زيارت كند و به خدا سوگند او را بشناسد و عارف به حق او باشد، خداوند گناهان گذشته و حال او را خواهد بخشيد.»
در حديثي ديگر حسين بن محمد قمي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل مي كند كه فرمود: «أدني ما يثاب به زائرالحسين (عليه السلام) بشط الفرات اذا عرف بحقه و حرمته و ولايته أن يغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.» }كامل الزيارات، ص149و 150{
«كمترين پاداشي كه در شط فرات به زائر حسين بن علي(ع) مي دهند آن است كه گناهان گذشته و حال او آمرزيده شود، مشروط به آن كه به حق آن حضرت و حرمت و ولايت او عارف بوده و شناخت داشته باشد.»
امام صادق(ع) نيز معرفت به امام و پيروي از آن حضرت را شرط دستيابي به مغفرت معرفي مي كند. فائد حناط گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:
«من زار الحسين(عليه السلام) عارفا بحقه يأتم به غفرالله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.» }همان، باب 54، ص 150، ح 6{
شناخت حسين بن علي(ع) و اعتقاد و پيروي از آن حضرت، شرط اساسي در موفقيت سفر زيارت به كربلاي معلي است. كسي كه نداند حسين بن علي(ع) براي چه و با چه هدفي قيام نمود و در برابر ظالمان ايستاد و اين كه چرا شهادت در راه خدا را آگاهانه انتخاب كرد؟ طبيعي است كه از اين سفر سودي و بهره اي نخواهد داشت.
موضوع به اندازه اي اهميت دارد كه تنها در كتاب كامل الزيارات، در بيش از بيست روايت، روي كلمه «عارفا بحقه» تأكيد شده است.
اگر اين معرفت حاصل شود، پاداشي بزرگ براي زائر به ارمغان مي آورد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «من أتي قبرالحسين(عليه السلام) عارفا بحقه كان كمن حج ثلاث حجج مع رسول الله(صلي الله عليه و آله).» }كامل الزيارات، ص148 تا 152{
«آن كس كه قبر حسين(ع) را زيارت كند و به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد ]پاداشش[ همانند كسي است كه سه مرتبه با رسول خدا(ص) حج انجام داده باشد.»
- زيارت عاشقانه
زيارت حسين بن علي(ع) بايد عاشقانه و از روي محبت به رسول خدا(ص) و خاندان عصمت و طهارت انجام شود، تا اين محبت جاذبه ايجاد كرده، زائر را به پيروي از آنان وادار نمايد كه در نتيجه هر كه از اهل بيت پيامبر(ع) پيروي كند، نجات يافته به سعادت نائل مي گردد» من أتاكم نجا و من لم ياتكم هلك (زيارت جامعه كبيره)
امام صادق(ع) فرمود ه اند:
«روز قيامت كه فرا مي رسد، نداكننده اي ندا مي كند كه زائران حسين بن علي(ع) كجا هستند؟ جمعي از مردم كه تعداد آنان را جز خدا كسي نمي داند، به پا مي خيزند. پس به آنان گفته مي شود: هدف شما از زيارت حسين بن علي(ع) چه بود؟
گويند: پروردگارا، به دليل علاقمندي به پيامبر و علي و فاطمه و دلسوزي و رحمت نسبت به آنچه كه بر حسين(ع) گذشته، به زيارت آن حضرت رفتيم.
آنگاه به آنان گفته مي شود:
... هذا محمد و علي و فاطمه والحسن و الحسين فالحقوا بهم، فانتم معهم في درجتهم، الحقوا بلواء رسول الله، فينطلقون الي لواء رسول الله فيكونون في ظله- واللواء في يدعلي(عليه السلام) حتي يدخلون الجنه فيكونون امام اللواء و عن يمينه و عن يساره و من خلفه. }كامل الزيارات، ص 152{
اينان محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) اند، پس به آنان بپيونديد، شما در كنار آنان هستيد، برويد و به پرچم رسول خدا(ص) ملحق گرديد، پس آنان به سوي پرچم رسول خدا(ص) حركت كرده، و درحالي كه پرچم در دست علي(ع) است، زير سايه آن قرار مي گيرند، علي(ع) نيز درحالي كه زائران حسيني در چهار سوي پرچم قرار گرفته اند، آنان را حركت داده و بدين ترتيب وارد بهشت مي شوند.»
زيارت و توفيق الهي
زيارت حسين بن علي(ع) با عنايت خداوند متعال ارتباط دارد و هر كسي به اين كار خير موفق نمي گردد.
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
«خداوند براي هر كسي كه خير و خوبي اراده كرده باشد، محبت حسين بن علي(ع) و زيارت او را به دلش مي اندازد.» }كامل الزيارات، ص 153{
با توجه به اين كه منشأ زيارت، توفيق و عنايت الهي است و زائر امام حسين(ع) هم داراي اهداف و ويژگي هاي اعتقادي، اخلاقي و رفتاري ويژه اي است لذا خداوند به وجود چنين افرادي مباهات مي كند. ذريح محاربي از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود:
«... والله ان الله ليباهي بزائر الحسين بن علي...» }همان، ص 155{
«به خدا سوگند، خداوند به زائر حسين بن علي(ع) مباهات مي كند.»

 



منزلت و شأن بانوي طهارت
به مناسبت اول ذيقعده سالروز ولادت خجسته حضرت معصومه(س)

محمد حيدرزاده
از امام رضا(ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود: اي سعد نزد شما قبري از ما هست. سعد گفت: گفتم فداي تو شوم، قبر فاطمه دختر امام موسي(ع) را مي فرمايي؟ فرمود: بلي، من زارها عارفا بحقها فله الجنه؛ آري، هر كسي او را زيارت كند و حق او را بشناسد براي او بهشت است. امام محمدتقي الجواد(ع) نيز فرمود: هر كه عمه مرا در قم زيارت كند بهشت براي اوست.
از اين دو روايت به دست مي آيد كه براي حضرت فاطمه معصومه(س) در ميان دختران و زنان اهل بيت(ع)، منزلت و جايگاهي بلند است كه شناخت آن مقام و منزلت موجب مي شود كه زاير آن حضرت، مستحق بهشت شود. نويسنده بر اين اساس تلاش كرده تا تحليلي از منزلت و شأن فاطمه معصومه(س) ارائه دهد و علت آن را كاوش نمايد. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
منزلت فاطمي
بي گمان در ميان زنان، چهار بانو اشرف ايشان است كه برترين آنان هم حضرت فاطمه دختر محمد مصطفي(ص) مي باشد. آن حضرت(س) اين شرافت و برتري را به چند سبب به دست آورده است كه از مهم ترين آن ها مي توان به اموري اشاره كرد كه در سوره هاي چندي از جمله سوره انسان (دهر) و آيه مباهله و آيه تطهير و مانند آن بدان اشاره شده است.
اگر از مقام نورانيت ذاتي و نفس طاهر آن حضرت(س) بگذريم، مي بايست به تلاش ها و جانفشاني هايي اشاره داشته باشيم كه آن بزرگوار براي مأموريت الهي و همراهي پيامبر(ص) و ولي الله اعظم(ع) از خود بروز داده است. داستان زندگي آن بزرگوار چنان پر از برگ هاي زرين فداكاري و ايثار است كه نمي توان آن را در ترازو و ميزان زميني نهاد و ارزيابي كرد. از اين رو خداوند در سوره انسان، ضمن بيان قطره اي از درياي فضايل وجود ايشان، مقامات آنان را در پيشگاه خود بيان مي كند.
همين مسئله را مي توان در دخت گرامي آن بزرگوار يعني حضرت فاطمه معصومه(س) جست وجو كرد. عظمت و شأني كه آن بزرگوار به دست آورده است به سبب تلاش ها و جانفشاني هايي است كه اين دختر گرامي پيامبر(ص) در راستاي اهداف اسلام و همراهي با ولي خداوند حضرت امام موسي كاظم(ع) پدر بزرگوارش و حضرت امام علي بن موسي الرضا(ع) برادر بزرگوارش انجام داده است.
ظلم تاريخ به اهل بيت(ع)
هر چند كه تاريخ همواره نسبت به بزرگاني چون امامان اطهار(ع) و پيامبران(ع) ظلم و ستم بزرگي روا داشته و بسياري از آثار و تاريخ ايشان را نهان داشته است، با اين همه مي توان از همه گوشه هايي كه تاريخ نقل مي كند به عظمت و بزرگي ايشان پي برد.
اين ظلم و ستم تاريخي را مي توان نسبت به حضرت فاطمه(س) و فرزندانش(ع) به عيان مشاهده كرد. اگر به تاريخ مكتوب روايي نگاهي گذرا شود، كم تر روايتي مي توانيد از آن بزرگواران در منابع معتبر اهل سنت و تاريخ مكتوب آنان يافت. اين درحالي است كه از ابوهريره و يا عايشه كه زماني به مراتب كم تر در خدمت پيامبر(ص) بوده است روايات بسيار و سخنان بي شمار نقل و حديث كرده اند. مشكل تاريخ اين است كه براساس شرايط و مقتضياتي سخن مي گويد كه اربابان زر و زور و تزوير فراهم مي آورند. اين گونه است كه حضرت خديجه(س) با همه فداكاري ها و ايثارگري هايش در تاريخ مكتوب و رسمي جايي ندارد و يا حتي درباره حضرت ابوالفضل عباس(ع) و كيفيت و چگونگي زندگي وي پيش از كربلا اثري نيست.
شگفت اين كه قبر فاطمه(س) دخت گرامي پيامبر(ص) هنوز ناشناخته است و هيچگونه اطلاعاتي درباره آن در دست نيست. وضعيت ديگران نيز بهتر از اين نمي باشد. درحالي كه وقتي به قرآن، اين كتاب وحياني الهي مراجعه مي كنيم، چنان از عظمت روح و مقام و منزلت ايشان سخن به ميان آورده كه بايد به عنوان الگو و سرمشق زندگي قرار گيرند و هرگونه سخنان، رفتار و كردارشان به ثبت رسيده تا مورد تقليد قرار گيرد و سنت و سيره زندگي ايشان، كلاس درس زندگي ديگران شود.
با اين همه مي بينيم چنان سكوت و كتماني بر اين بخش از تاريخ فرو افكنده شده كه از كليات و مسايل بسيار پيش پا افتاده و عادي كه درباره هر صحابي نوشته شده، درباره ايشان اثري نيست. اين گونه است كه تاريخ نه تنها به ايشان ظلم و ستم روا داشته بلكه به تمام انسان هاي ديگري كه در طول تاريخ مي آيند و مي روند ظلم و ستم روا داشته است. اگر ايشان از نظر قرآن الگوهاي زندگي هستند كه مي بايست همانند آنان زيست و عمل كرد تا به مقاماتي كه گوشه اي از آن در سوره انسان و آيات تطهير و مباهله آمده رسيد، چگونه است هيچ گزارش ناقص و كاملي از زندگي و سيره زندگي ايشان در كتب قطور روايي و تاريخي و سيره نيست و بسياري از بخش هاي زندگي آنان هم چنان در نهانخانه و فراموشخانه تاريخ جاي گرفته است.
داستان حضرت فاطمه معصومه(س) نيز اين گونه از سوي تاريخ رسمي رقم خورده است. به اين معنا كه همانند اجداد پاكش به طور رسمي به حاشيه رانده شده و مورد توجه انظار نويسندگان و محققان و راويان تاريخ و سيره نيست؛ زيرا به جاي آنان كساني ديگر نشسته اند كه محل انظار و توجه مي باشند و رفتارهاي ايشان به عنوان الگو از سوي نويسندگان درباري گزارش مي شود.
در مجموعه گزارش هاي تاريخي و روايي كم تر مي توان از سيره فاطمه معصومه(س) همانند جده بزرگوارش اثري ديد. لذا دست ما امروزيان از زندگي و سيره ايشان كوتاه است و نمي توانيم از اين الگوهاي الهي براي زندگي خويش سرمشق و الگويي برگيريم.
با اين همه از چند فراز و كلامي كه تاريخ از ايشان گزارش كرده است اين معنا را مي توان به دست آورد كه ايشان را مقام و منزلتي بزرگ همانند جده اش حضرت فاطمه(س) مي باشد. از اين رو مورد توجه و عنايت دو امام قرار گرفته است به طوري كه زيارت و شناخت مقام و شأن ايشان را به معناي ورود به بهشت ارزيابي مي كنند.
چرايي معرفت حق فاطمه معصومه(س)
در روايات معتبري كه به حضرت فاطمه معصومه(س) و لزوم زيارت و تكريم آن حضرت اشاره دارد اين معنا مورد توجه و تأكيد است كه اين زيارت مي بايست براساس معرفت و شناخت حق آن بزرگوار باشد.
اين بدان معناست كه براي آن حضرت(س) مقام و منزلتي است كه در زيارت نامه آن بزرگوار از آن به شأن ياد شده است. در حقيقت حضرت فاطمه(س) در پيشگاه الهي و در نزد امامان معصومي چون امام رضا و جواد(ع) از چنان جايگاه و مقامي برخوردار است كه بايد آن مقام و منزلت شناخته شود تا اسباب ورود زاير به بهشت فراهم گردد.
شناخت و معرفت اين مقام به معناي پيروي و اطاعت از سيره زندگي آن حضرت(ع) نيز خواهد بود؛ زيرا هدف از شناخت، افزون بر تكريم و تعظيم، بهره مندي از شيوه زيستي آنان در زندگي خود است. از اين رو مي توان آن را همانند مساله حب و دوستي دانست؛ زيرا كسي كه كسي را دوست مي دارد در عمل مي كوشد تا خود را با محبوب خويش همانند سازد. اين گونه است كه تقليد از محبوب در همه جا ديده مي شود. هر كسي مي كوشد تا خود را به شكل و شمايلي در آورد كه محبوب وي آن گونه است تا بيش ترين شباهت را با محبوب بيابد و مورد توجه او قرار گيرد.
حركت حمايتي از ولايت
حضرت فاطمه معصومه(س) از بسياري جهات همانند جده بزرگوارش بوده است. چنان كه گفته شده وي حركتي را براي حمايت از ولايت همانند فاطمه زهرا(س) آغاز مي كند و در اين راه بسياري از ياران و همراهانش در شهر ساوه و پيرامون آن شهيد مي شوند و خود بيمار يا زخمي به شهر قم با كمك قمي ها مي آيد. اين حركت انقلابي و حمايتي از ولايت علوي است كه وي را به رنج و درد مي افكند و حتي مانند جده اش به شهادت مي رسد.
اين گونه است كه برادر و برادرزاده اش، وي را شهيد ولايت مي شمارند و براي تكريم و تعظيم آن بزرگوار فرمان هايي به قمي ها مي دهند البته قمي ها با حضور در شهر ساوه و دفاع از حريم اهل بيت(ع) و سپس آوردن و پذيرايي از آن بزرگوار، مي كوشند تا محبت و اطاعت خويش را نسبت به اهل بيت(ع) و ولايت نشان دهند.
از همين ماجراي كوتاهي كه بخش كوچكي از زندگي پرخطر و پرفراز و نشيب حضرت معصومه(س) را بيان مي كند مي توان دريافت كه علت لزوم شناخت مقام و منزلت فاطمي(س) چه بوده است كه در اين روايات معتبر بر آن تأكيد مي شود؛ زيرا با شناخت اين گوشه زندگي وي مي توان دريافت كه لزوم اطاعت و حمايت از ولايت در هر حالي بر همه واجب و لازم است و دوستداري، زماني معنا مي يابد كه همراه با اطاعت و حمايت از محبوب باشد.
حركت حضرت معصومه كه به دو شكل مهاجرت و حمايت از ولايت بروز و ظهور مي كند بر بسياري از دشمنان اهل بيت(ع) سخت مي آيد و لذا عباسيان در برابر حركت مهاجرتي و حمايتي وي مي ايستند و مي كوشند تا اين حركت و حمايت را سركوب كنند. نتيجه اين سركوب و حمله دشمن ، شهادت شماري از ياران و همراهان حضرت(س) در شهر ساوه و يا پيرامون اين شهر است. به گونه اي كه گمان رفته است كه حضرت(س) نيز مجروح شده و يا آسيب جدي ديده و حتي شهيد شده است. حضور قمي ها در حمايت از كاروان فاطمي موجب مي شود تا حركت انقلابي قمي ها هدف و جهت تازه اي پيدا كند و رفتارهاي قمي ها به شكل و سمت ديگري سوق داده شود.
حركت فاطمي و سركوب اين حركت از سوي عباسي ها و در نتيجه شهادت آن حضرت موجب مي شود تا چهره مامون و عباسي ها چنان كه هست آشكار شود و پرده تزوير فرو افتد. از اين رو حضرت امام رضا(ع) به سعد قمي تاكيد مي كند تا مقام و منزلت فاطمه را بشناسد و علت حركت و قيام و شهادتش را درك كند؛ زيرا با تحليل اين حركت و سركوب آن از سوي عباسي ها مي توان دريافت كه امام رضا(ع) در چه موقعيت بغرنجي قرار گرفته بود و آن چه به ظاهر ولايت عهدي آن حضرت(ع) است در حقيقت نقابي براي سركوب حركت هاي اصلاح طلبانه و حق خواهانه ياران ولايت است كه خواهان نظام ولايي مي باشند.
در حقيقت شناخت فاطمه و حق و حقوق ايشان به خوبي ماهيت حكومت عباسي را نشان مي دهد و چهره كريه آنان را آشكار مي سازد. از اينرو مي توان گفت كه حركت فاطمه معصومه(س) حركتي براي جداسازي حق از باطل است. كاري كه آن حضرت(س) انجام داد، برداشتن پرده هاي تزوير حكومت عباسي بود. هنگامي كه خواهر ولي عهد(ع) اين گونه از سوي عباسيان مورد تعرض قرار مي گيرد و شماري از همراهان وي به شهادت مي رسند، اين عمل پيامي جز اين ندارد كه عباسيان، ولايت عهدي را تنها براي مهار محبوبيت و قدرت امام(ع) به ايشان تفويض كرده اند و هيچ نگاه خيرخواهانه و حق طلبانه به مساله ندارند.
حركت فاطمه معصومه(س) همانند حركت امام حسين(ع) بود كه حق را از باطل جدا كرد و حق جويان واقعي را از غيرآنان بازشناساند. اين گونه است كه فاطمه(س) همانند جد و جده اش معيار حق مي شود و باطل بدان شناخته مي گردد.
بنابراين مي توان از اين نكته درس گرفت كه حكومت عباسي امامت و ولايت را براي امام معصوم(ع) و خاندانش نمي خواهد و تنها از آن بهره برداري سياسي مي كند. پس بر سعد و ديگر قمي هاست كه با معرفت حضرت معصومه(س) و حركت و سيره و زندگي اش درك كنند كه امام(ع) در موقعيتي قرار گرفته است كه نمي تواند چنان كه بايد و شايد عمل كند و حقوق طبيعي نظام ولايي را به دست آورد. بر اين اساس مي بايست واكنش قمي ها نسبت به دولت عباسي كه حتي ولايت عهدي را به امام(ع) بخشيده است، واكنش منفي باشد و عمل عباسي آنان را فريب ندهد؛ زيرا تأييد حركت فاطمه(س) از سوي امام(ع) به معناي آن است كه نظام عباسي با ولايت عهدي نيز نمي تواند از مشروعيت ديني و سياسي برخوردار باشد.
همين تاكيد نيز از سوي امام جواد(ع) صورت مي گيرد؛ زيرا وي نيز در دام تزوير عباسي گرفتار آمده و ناچار شده تا دختري از ايشان را به نكاح گيرد. تاييد حركت فاطمه معصومه(س) و لزوم شناخت آن حضرت به معناي آن است كه حركت مقابلي كه موجب شهادت وي و يارانش شده و از سوي عباسي ها مديريت و اجرا شده، باطل مي باشد و حضور امام(ع) كه تحت فشار است هرگز به معناي اثبات مشروعيت و حقانيت آن نيست. از اين جا مي توان دريافت كه چرا در ميان زنان اهل بيت(ع) حتي در ميان آن تعداد دختران امام معصوم كه در جوار حضرت معصومه آرميده اند فقط آن بانو مورد توجه و اهتمام ويژه قرار مي گيرد و زيارت عارفانه حق وي، به معناي ورود به بهشت معرفي مي شود، زيرا كسي كه حق فاطمه و شأن وي را بشناسد از بطلان حركت عباسي آگاه مي شود و در مي يابد كه حركت هاي عباسي همواره مزورانه بوده و هيچ بويي از حقانيت و حقيقت نبرده است. اين گونه است كه عارف به حق ايشان، عارف به حركت هاي سياسي و عمل درست مي شود و در مقابل عباسيان و حركت هاي ايذايي آنان مي ايستد و در مسير درست به بهشت مي رود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14