(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 25 مهر 1389- شماره 19765

8/41ميليون آمريكايي بن غذا دريافت مي كنند
بسته حمايتي رئيس جمهور براي ارتش لبنان نيازي به پرتاب سنگ نبود
جنايات منافقين از منظر حقوق بين الملل



8/41ميليون آمريكايي بن غذا دريافت مي كنند

نويسنده: مايكل كربز
منبع: informationclearinghouse
مترجم : محمد جعفري
با نزديك شدن انتخابات ميان دوره اي ماه نوامبر نرخ بالاي بيكاري، 8/41 ميليون آمريكايي را مجبور به گرفتن بن غذا كرده است. طبق نتايج آمارها اين رقم نسبت به سال گذشته 18 درصد رشد داشته است و هم اكنون اين شهروندان تكيه به سيستم عرضه كمك تغذيه آمريكا كرده اند كه با نام بن غذا شناخته شده است. طبق گزارشات وزارت كشاورزي آمريكا ايالت هاي تكزاس، نيويورك، فلوريدا و ميشيگان پنج دريافت كننده اصلي اين كمك ها هستند.
اينطور كه بنظر مي رسد نرخ بيكاري در آمريكا خيال پايين آمدن ندارد و زير 10 درصد مانده است. اقتصاددانان آرام آرام هشدار مي دهند كه رقم بيكاري در چند سال آينده بطور دردناكي بالا خواهد ماند. نگراني اصلي اقتصاددانان اين است كه قيمت مسكن روند نزولي خود را ادامه دهد.
با نزديكي دوره انتخابات تاكتيسين ها و يا همان مدبران سياسي از هر دو جناح تمام سعي خود را مي كنند تا برنامه هاي اقتصادي خود را بالا بنشانند. اما بنظر مي رسد وضع عصف بار بيكاري و رشد ثابت آن توجه رأي دهندگان را از سياستمداراني كه هم اكنون تكيه بر كرسي قدرت زده اند منحرف كند.
نيوت گينگريچ(Newt Gingrich) سخنگوي سابق كاخ سفيد تكيه فراواني بر روي اين موضوع داشته است و تلاش مي كند نام حزب دموكرات را به حزب بن غذا تغيير دهد. با انتشار آمار 8/41 ميليوني توسط وزارت كشاورزي آمريكا ممكن است موضعگيري آقاي گينگريچ به دست رأي دهندگان افسرده و نااميد تشديد پيدا كند.
يواس نيوز اظهاراتي را از گينگريچ بدين قرار نقل مي كند: «جمهوري خواهان كاخ سفيد كه ضمانت آمريكا محسوب مي شوند عرصه را براي يك جدال قدرتمند و سمبليك براي كانديداهايي آماده كرده اند كه قصد دارند جناح چپي هاي ولخرج را از كرسي قدرت بلند كرده و سرنگون كنند. دموكراتهايي كه موقعيت هاي شغلي را از بين مي برند.»

 



بسته حمايتي رئيس جمهور براي ارتش لبنان نيازي به پرتاب سنگ نبود

اكبر صفري
سفر احمدي نژاد به لبنان موضوعي است كه اين روزها در كانون توجه رسانه هاي منطقه و حتي فرامنطقه قرار گرفته است طوري كه پايگاه هاي مختلف اطلاع رساني برخلاف ساير سفرهاي خارجي رئيس جمهور كشورمان ضمن ارايه جزئيات و برنامه هاي ريز و درشت اين سفر، به تحليل و واكاوي در اين زمينه نيز پرداخته اند. هر چند حمايت جمهوري اسلامي از جبهه مقاومت اسلامي لبنان و حضور رئيس جمهور كشورمان به عنوان يك چهره شاخص ضدصهيونيستي در جنوب لبنان و مرزهاي همجوار با رژيم اشغالگر قدس اين سفر را در عرصه رسانه هاي جهان برجسته و مهم ساخته و دولت مردان آمريكا و سران رژيم صهيونيستي را به تكاپو واداشته است.
اما حقيقت آن است كه اين سفر از زواياي مختلف مي تواند براي كشور ما و كشور لبنان حاوي دستاوردهاي مفيد و موثري باشد و حقيقت ماجرا چيزي فراتر از «پرتاب يك سنگ»، «افتتاح يك پارك» يا سخنراني در جمع مردم جنوب لبنان مي باشد كه رسانه هاي وابسته به غرب و رژيم صهيونيستي به ظاهر روي آن مانور مي دهند. طوري كه بنابه آنچه دبيركل مقاومت لبنان گفته «احمدي نژاد مي تواند بيش از يك سنگ پرتاب كند» در اين يادداشت سعي شده صرف نظر از ساير دستاوردهاي مهم و استراتژيك احمدي نژاد به جنوب لبنان و بخشي از فتنه گري هاي دولت مردان آمريكا، سران رژيم صهيونيستي و گروه هاي وابسته به جريان 14 مارس كه قصد دارند با تحريك اذهان عمومي ملت هاي منطقه به ويژه مردم لبنان اين سفر مهم و پردستاورد را به يك سفر جنجالي و نمايشي تبديل كنند، تنها به يكي از دستاوردهاي مهم اين سفر كه رژيم صهيونيستي و حاميان اصلي اين كشور را به شدت نگران كرده است به اختصار اشاره مي شود.
طرح تجهيز ارتش ملي لبنان توسط ايران
درگيري هاي مسلحانه روز سه شنبه، 3 اوت (12 مرداد) در منطقه مرزي لبنان و فلسطين اشغالي، ميان يگان هاي ارتش رژيم صهيونيستي و لبنان كه در آن تانك ها و نيروي هوايي اين رژيم شركت كردند، يك افسر اسرائيلي، سه نظامي لبناني و يك خبرنگار كشته و چندين تن از طرفين نيز زخمي شدند. هر چند به اعتقاد كارشناسان موارد مختلفي به عنوان محرك رژيم صهيونيستي در وقوع اين درگيري و بروز اين جنگ احتمالي محور قرار گرفت و در مواردي برجسته شد؛ از جمله بي ثباتي در روابط اسرائيل و لبنان، عدم توانايي پاسداران صلح در كنترل مناطق مرزي، خريد موشك توسط جنبش «حزب الله» لبنان و...
اما در اين ميان آنچه به موضوع مهمي براي طرفين اصلي اين مناقشه تبديل و محور قرار گرفت توجه به نقش ارتش ملي لبنان در اين درگيري نابهنگام و غافلگيرانه بود. پاسخ كوبنده ارتش به تجاوز رژيم صهيونيستي به جنوب لبنان - منطقه اي محل استقرار حزب الله - به واقع نشان از حمايت قاطع و صريح حاكميت لبنان از جبهه مقاومت بود. اين حمايت نظامي هر چند در همان ساعات اوليه و در ابعاد اندكي خاتمه يافت. اما حمايت رئيس جمهور لبنان از اقدام ارتش و اقدام ارتش در حمايت از مواضع حزب الله، ادامه تجاوز به كشور لبنان را براي رژيم صهيونيستي مشكل و به تقويت جايگاه حزب الله در لبنان كمك كرد. طوري كه «يوگني ساتانوفسكي» مدير انستيتوي مطالعات خاور نزديك روسيه معتقد است: «اين ماجرا نشان داد ارتش لبنان حزب اللهي شده است و اين يعني اينكه اين سازمان (حزب الله) امروز به نيروي اصلي نظامي و سياسي لبنان مبدل شده و اين بدان معناست كه امروز جنگ اجتناب ناپـذير است...» نكته مهم آن است كه وقوع اين اتفاق طي اين درگيري چند ساعته دستاوردهاي بزرگي براي جبهه مقاومت اسلامي لبنان به همراه داشت كه بلافاصله طرفين اصل مناقشه يعني حزب الله و رژيم صهيونيستي نيز به آن اشاره كردند.
در همين راستا حامي اصلي و متحد استراتژيك رژيم صهيونيستي يعني دولت آمريكا بلافاصله پس از اين ماجرا با تهديد كردن ارتش ملي لبنان، اين نيرو را از كمك هاي تسليحاتي و مالي از جمله كمك «يكصد ميليون دلاري» محروم كرد. به گزارش خبرگزاري فرانسه، كنگره آمريكا پس از درگيري نظامي روز سوم اوت در مرز جنوبي لبنان، ادامه كمك هاي مالي بلاعوض آمريكا به ارتش لبنان را تعليق، و به دنبال آن از دولت و ارتش لبنان خواسته است «روشن كنند كه ارتش لبنان تا چه حد زيرنفوذ حزب الله لبنان قرار دارد.» براساس همين گزارش، «هاوارد برمن» نماينده دمكرات مجلس نمايندگان آمريكا و رئيس كميته روابط خارجي اين مجلس اخيرا در بيانيه اي با اشاره به درگيري مرگبار مرزي ميان نيروهاي لبناني و نيروهاي رژيم صهيونيستي كه 3 اوت اتفاق افتاد، در همين خصوص اعلام كرد كه وي دوم اوت لايحه كمك يكصد ميليون دلاري به ارتش لبنان را به حالت تعليق درآورده است.
وي در اين بيانيه خاطرنشان كرد: «تا زماني كه ما به جزئيات اين درگيري و ماهيت تاثير حزب الله بر نيروهاي مسلح لبنان پي نبريم و مطمئن نشويم كه نيروهاي مسلح لبنان تنها مسئول اين درگيري بوده اند، نمي توانيم اجازه دهيم كه ايالات متحده آمريكا همچنان به فروش تسليحات به لبنان ادامه دهد.» از سوي ديگر «اريك كانتور» نماينده مجلس نمايندگان آمريكا نيز به ارتش لبنان هشدار داد كه بايد موضع خود را در قبال حزب الله مشخص كند. نفوذ صهيونيست ها بر دولت مردان آمريكا باعث شد كه آنها به اين مواضع نيز اكتفا نكنند و حتي از ساير متحدين اروپايي خود مانند فرانسه نيز خواستند از فروش تسليحات به لبنان خودداري كنند.
در همين زمينه خبرگزاري فرانسه به نقل «ايلنا راس - لهتينن» نماينده جمهوري خواه در كميته امور خارجه مجلس نمايندگان آمريكا، خبري منتشر كرد و از قول او نوشت: «فرانسه بايد از خود مسئوليت نشان داده و تا زماني كه دولت لبنان اقدامات لازم را براي ريشه كن كردن افراط گرايان در صفوف خود و خلع سلاح حزب الله برنداشته از اين فروش صرف نظر كند». در همين باره به گفته «الشرق الاوسط»، اسرائيل نيز به اين تصميم فرانسه اعتراض كرده و واشينگتن نيز اين معامله موشك را سؤال برانگيز توصيف كرد.
در مقابل سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان، طي سخناني به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزي مقاومت لبنان در جنگ تيرماه 1385 در ضاحيه واقع در حومه جنوبي بيروت، با تشكر از مواضع مقتدرانه افسران و سربازان ارتش ملي لبنان عنوان داشت: «مقاومت در هر جا كه اسرائيل به ارتش لبنان تعدي كند ساكت نمي نشيند و دست اسرائيل را كه به روي ارتش لبنان بلند شود و به آن حمله كند، قطع خواهد كرد.»
سيد حسن نصرالله در ادامه سخنان خود خطاب به سران رژيم صهيونيستي اظهار داشت: «صراحتا اعلام مي كنم هر جا كه صهيونيست ها به لبنان تجاوز كنند، مقاومت در كنار ارتش لبنان خواهد ايستاد و هرگز تماشاچي نخواهد بود و هر جا ارتش وارد جنگ شود، مقاومت نيز وارد جنگ با ارتش صهيونيستي خواهد شد.»
دبيركل مقاومت عنوان داشت: «ما ورود به جنگي را كه در كنار ارتش و در دفاع از آن باشيم، بخشي از تكليف و دفاع مي دانيم. همه دنيا بايد بداند كه مقاومت لبنان از ارتش حمايت مي كند و بخشي از شرافت خود مي داند كه كنار ارتش بايستد. بعضي ها ادعا كردند كه حزب الله صرفا در اين درگيري ها تماشاچي خواهد بود و وارد جنگ نمي شود. درحالي كه اين طور نيست.»
در اين ميان هر چند حمايت هاي صريح و آشكار مقاومت از مواضع ارتش ملي لبنان در پاسخ به تجاوزگري هاي رژيم صهيونيستي طبيعي به نظر مي رسيد، اما اتخاذ صريح اين رويكرد از سوي دبيركل مقاومت به عنوان يك تكليف و تأكيد بر پشتيباني قاطع و همه جانبه از ارتش لبنان به واقع توانست ضمن كمك به تقويت پيوند ميان ارتش و حزب الله به عنوان حاميان استقلال لبنان در مقابل دشمني مشترك، زمينه بازسازي و تجهيز ارتش لبنان را نيز فراهم آورد. لذا در مقابل برنامه هاي انتقام جويانه دولت آمريكا مبني بر قطع كمك هاي مالي و تسليحاتي به ارتش لبنان، تلاش براي تجهيز و مدرنيزه كردن ارتش ملي لبنان در دستور كار مسئولين ارشد لبناني قرار گرفت. در اين ميان جمهوري اسلامي به لحاظ برخورداري از روابط ديپلماسي بسيار مناسب با كشور لبنان و همچنين برخورداري از پيشرفت هاي قابل توجه در عرصه تسليحات و تجهيزات دفاعي و نظامي از گزينه هاي مناسب و مورد تأكيد در اين زمينه محسوب مي شد. امكان طراحي، ساخت و توليد انواع نيازمندي هاي نظامي در حوزه هاي مختلف با استفاده از فناوري هاي نوين نظامي و به صورت كاملا بومي در داخل كشور باعث شده علاوه بر رفع وابستگي از نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي و تقويت توان دفاعي كشور، امكان تقويت و تجهيز نيروهاي مسلح متحدين جمهوري اسلامي نيز فراهم شود.
در همين راستا نماينده رسمي ارتش لبنان درخواست كمك ارتش اين كشور از ايران را تاييد كرد.
به گزارش خبرگزاري ترند نيوز، نماينده رسمي ارتش لبنان كه خواست نامش فاش نشود، با اعلام اين كه درخواست كمك نظامي بيروت از تهران با اهداف دفاعي انجام شده است، گفت كه مهمترين وظيفه ارتش لبنان محافظت از خاك و مرز اين كشور در مقابل حملات اسرائيل است. بنابراين گزارش، «ميشل سليمان» رئيس جمهوري لبنان پيش از اين به طور رسمي از ايران خواستار كمك در تجهيز و مدرنيزه كردن ارتش لبنان باتوجه به درگيري هاي اخير در مرز لبنان و سرزمين هاي اشغالي شده بود. وي به طور رسمي اعلام كرد كه باتوجه به مشكلات موجود، از ايران خواستار تجهيز ارتش لبنان هستم. سيدحسن نصرالله نيز (24 اوت؛ دوم شهريور) طي سخناني در مراسم افطار در جمع زنان هوادار حزب الله در حومه جنوبي بيروت گفت كه ايران هيچ شرطي براي كمك تسليحاتي به ارتش لبنان ندارد و خواستار آن شد كه هنگامي كه محمود احمدي نژاد، رئيس جمهوري ايران به لبنان سفر مي كند از او خواسته شود به ارتش لبنان كمك كند. سرتيپ احمد وحيدي، وزير دفاع كشورمان در واكنش به تقاضاي مسئولان لبناني گفت: «لبنان از كشورهاي دوست ماست و اگر از سوي آنها درخواستي در اين زمينه بيايد، كاملا آمادگي داريم كه به ارتش لبنان كمك كنيم.»
علاقه مندي لبنان به تجهيز ارتش ملي اين كشور توسط جمهوري اسلامي كه روزگاري تا بن دندان به كشورهاي غربي وابسته بود، خشم و وحشت رژيم صهيونيستي و حاميان اصلي اين رژيم را برانگيخت. طوري كه به گزارش خبرگزاري فرانسه به نقل از «ايلنا راس- لهتينن» يكي از اعضاي مجلس نمايندگان آمريكا به فرانسه هشدار داد از فروش موشك هاي ضدتانك به لبنان به سبب آنكه، به خاطر نفوذ هواداران ايران در دولت لبنان ممكن است عليه اسرائيل استفاده شود، خودداري كند. خبرگزاري فرانسه در ادامه مي نويسد: «رئيس جمهوري ايران در نخستين ديدار رسمي خود به لبنان همراه با يك بسته تسليحاتي براي ارتش لبنان به اين سفر مي رود.» اين بسته تسليحاتي در كنار انعقاد قراردادهاي كلان اقتصادي و تجاري سودآور ميان دو كشور، صدور فناوري هاي نفتي به لبنان در راستاي جلوگيري از سرقت نفت لبنان توسط اسرائيل، تقويت جايگاه حزب الله در سطح منطقه، ناكامي عوامل خودفروخته جريان فتنه در فراسوي مرزها و در داخل كشور، استقبال گسترده و چشمگير مردم لبنان از احمدي نژاد به عنوان نماينده ملت ايران و انقلاب اسلامي و... سنگ هاي واقعي سنگيني بودند كه احمدي نژاد به سوي دولت مردان آمريكا، رژيم صهيونيستي و گروهك هاي فتنه وابسته به آنان در دنيا پرتاب كرد و ديگر بار در پرتو الطاف الهي تصويري از عظمت جهان شمول انقلاب شكوهمند اسلامي به بركت امام، رهبري و شهدا در جهان به تصوير كشيده شد و اين موضوع در مقايسه استقبال مردم جهان از دولت مردان ارشد آمريكا كه همواره با فضاحت و آبروريزي همراه بوده است نكته قابل توجه و مهمي در تصوير درخشان انقلاب اسلامي در جهان امروز به شمار مي رود.

 



جنايات منافقين از منظر حقوق بين الملل

دكتر محسن صغيرا
همزمان با ايام پذيرش قطعنامه 598 از سوي كشور جمهوري اسلامي ايران، مسعود رجوي رهبر سازمان (تروريستي) مجاهدين خلق، متأثر از افق مبهم و تاريك سازمان خود پس از جنگ عراق بر عليه ايران، و ارزيابي غلطي كه از توان رزمي نيروهاي دفاعي ايران در آن برهه از زمان داشت به ملاقات صدام حسين رفت. رجوي در گفتگوهاي خود صدام حسين را متقاعد ساخت تا قبل از بسته شدن كامل مرزها و اجراي قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد، به ارتش (تروريستي) موسوم به آزاديبخش ملي ايران، براي چندمين بار و پس از عملياتهاي نظامي محدودي كه پيش از اين با همكاري ارتش بعثي عراق تحت عنوان عملياتهاي چهلچراغ و آفتاب صورت داده بود و شهر مهران را براي مدت 3روز اشغال نموده بود، اين بار با هدف فتح3 روزه تهران به وي اجازه حمله اي گسترده را به خاك ايران بدهد.
در آغاز مرداد 1367، مسعود رجوي به عنوان فرمانده ارتش خود خوانده، نشستي با شركت همه نيروهايش در قرارگاه اشرف برگزار كرد و شخصاً بر روي نقشه راه ها و جاده ها را از مرز ايران و عراق تا تهران به آنان نشان داد و فرمان تجاوز به خاك ايران و فتح سه روزه تهران را صادر كرد. وي به نيروهاي خود گفته بود، تا پس از ورود به تهران تا 48 ساعت هر كاري خواستند انجام دهند و هر كسي را كه خواستند بكشند تا وي فرمان عفو عمومي بدهد.
متعاقباً مقارن 30:14 روز سوم مرداد ماه 1367، يعني 7روز پس از اينكه ج.ا. ايران قطعنامه آتش بس شوراي امنيت را پذيرفته بود، مريم رجوي به عنوان معاون فرمانده ارتش آزاديبخش، فرمان آتش و شروع حمله تجاوزكارانه به خاك ايران را صادر نمود.
ارتش سازمان (تروريستي) مجاهدين خلق، با استعداد حدود پنج هزار نيروي مسلح در قالب 32 تيپ و هر تيپ شامل 150 تا 200نفر، 120تانك برزيلي كاسكا و پل، 40 نفربر پي ام.پي، 30قبضه توپ122 ميلي متري، حدود 240 قبضه خمپاره انداز، 1000 قبضه موشك انداز آرپي چي7، 700قبضه تيربار، 20قبضه توپ 106ميلي متري، 60قبضه مسلسل دوشكا و حدود 1000 دستگاه خودرو، و پشتيباني لجستيكي ارتش بعثي عراق، عمليات موسوم به عمليات «فروغ جاويدان» را با هجوم زميني به كشورمان از طريق مرز خسروي و هلي برد نيروها از جنوب گردنه پاطاق (نزديكي سرپل ذهاب) آغاز نمود.
به دليل قلت نيروهاي دفاعي كشورمان در آن منطقه، نيروهاي متجاوز ارتش سازمان (تروريستي) مجاهدين خلق، در ساعت 30:14 بعدازظهر روز سوم مردادماه، شهر سرپل ذهاب و در ساعت 18شهر كرند غرب و در ساعت 20شهر اسلام آباد غرب را تصرف كرده سپس حركت سريع به سمت كرمانشاه را ادامه داده تا به گردنه چهار زبر يا همان تنگه مرصاد رسيدند.
در مقابل، مدافعان جان بر كف اين مرز و بوم، با ايجاد آرايش نظامي، در روز 5مرداد ماه در مسير اسلام آباد- كرمانشاه و گردنه حسن آباد، عمليات نهايي و تدافعي مرصاد را با رمز يا علي بن ابيطالب(ع) آغاز نمودند و طي چندين ساعت درگيري سنگين، ضمن انهدام حجم عمده اي از تانكها و ادوات زرهي متجاوزين تعداد كثيري از نيروهاي رزمي آن سازمان تروريستي را به هلاكت رسانده، و مابقي را به فرار واداشتند.
رشادت و پايمردي مشترك مردم سلحشور و رزمندگان اسلام موجب شد تا نيروهاي متجاوز و مزدور سازمان (تروريستي) مجاهدين خلق از نيل به اهداف از پيش تعيين شده و شوم خود بازمانده و در انتهاي اين عمليات سه روزه با شكست سختي مواجه شوند.
با اينحال، شواهد و دلايل ثبت شده و غيرقابل انكار حاكي از آنند كه نيروهاي نظامي سازمان (تروريستي) مجاهدين خلق، در متابعت از فرمان سلسله مراتب تشكيلاتي، علاوه بر ارتكاب جنايت بين المللي عليه صلح «تجاوز» به مرزهاي بين المللي كشورمان، در همين مدت كم نيز در موارد عديده اي با زير پا گذاشتن اصول و مقررات عرفي و قراردادي حقوق بشر دوستانه لازم الرعايه در مخاصمات مسلحانه، مذكور در قراردادهاي چهارگانه ژنو و پروتكلهاي الحاقي به آن، به كرات مرتكب جنايات جنگي شده اند.
اين متجاوزان تنها در عمليات موسوم به «فروغ جاويدان» با هدف ايجاد رعب و وحشت فزاينده، بيش از 300 نفر از هموطنانمان را به طرق ناجوانمردانه و مختلف به شهادت رساندند كه از آن جمله مي توان به شكنجه هاي مختلف اسرا، از قبيل بستن رزمنده اسير به پشت تانك و كشيدن او روي زمين تا سرحد مرگ، تيرباران مجروحان جنگي بستري شده در بيمارستان، به آتش كشيدن بيمارستان، اعدام صحرايي اسرا، اشاره نمود. همچنين، آنان به بسياري از مردم و مدافعين نيز صدمات جسمي، روحي، و مادي غيرقابل جبران وارد كردند كه متأسفانه تاكنون بر خلاف تكليف سرزميني و تعهدات بين المللي، به هر دليل غيرقابل پذيرش، مسببين اين جنايات مهم و داراي خصيصه بين المللي، مورد تعقيب و رسيدگي قضايي دادگاههاي كشورمان قرار نگرفته اند.
مفهوم و آثار جنايات بين المللي:
در حقوق بين الملل معاصر، موازين و تعهدات بين المللي به گونه اي طبقه بندي شده كه نقض پاره اي از قواعد و تعهدات كه رعايت آنها براي منافع اساسي و بنيادين جامعه بين الملل ضرورت دارد، جنايت تلقي شده است. بنابر اين، هر فرد در هر جايگاه و موقعيت از اين موازين و تعهدات تخطي نمايد عمل او از مصاديق «جنايات بين المللي» مي باشد و جامعه بين الملل بمنظور صيانت از اين ارزشها و تعهدات عام الشمول و برتر، براي نقض كننده اين قواعد و تعهدات نسبت به جرائم عادي مجازات شديدتري در نظرگرفته است.
همچنين، بمنظور تضمين مجازات تخطي كنندگان از اين تعهدات، عموم دولتها ضمن اعطاي صلاحيت جهاني به تمام كشورها در امر رسيدگي قضايي به اين جرايم، متعهد شده اند با دولتي كه متهمين به ارتكاب اين جنايات را تحت تعقيب قرار مي دهد همكاري و مساعدت لازم داشته و در صورتي كه متهم يا متهمين در كشور آنها يافت شوند نسبت به استرداد آنان به دادگاههاي رسيدگي كننده دولت متقاضي، اقدام نمايند و يا خود مرتكبين اين جرايم را تحت تعقيب و محاكمه قرارداده و به مجازات برسانند.
مبناي صلاحيت قانوني و حقوقي رسيدگي دادگاههاي ايران
به جنايات ارتكابي:
در حقيقت بنيادي ترين اصول صلاحيت قوانين كيفري جهاني، اصل صلاحيت (قضايي) سرزميني است و ساير صلاحيتهاي شخصي، تابعيت مجني عليه، صلاحيت واقعي، و از جمله، اصل صلاحيت جهاني در تكميل و رفع نارسائيهاي اصل صلاحيت سرزميني بوجود آمده اند. بنابر آنچه گفته شد، اگر جرم در داخل قلمرو حاكميت يك دولت اتفاق افتاده باشد آن دولت بر اساس اصل صلاحيت سرزميني خود به جرم رسيدگي خواهد كرد ونيازي به اعمال صلاحيتهاي ديگر نخواهد داشت. همچنين، مستند به ماده 3 قانون مجازات اسلامي، رسيدگي به كليه جرايم ارتكابي در داخل قلمرو حاكميت در صلاحيت دادگاههاي كشورمان و از وظايف مراكز قضايي مي باشد. بنابر اين، در دسترس نبودن متهم يا متهمين تكليف تحت تعقيب قراردادن متهمين و كار رسيدگي به جرايم ارتكابي در كشور و تعيين كيفر براي مرتكبين و محكوميت ايشان به جبران خسارات ناشي از جرم را ساقط نمي نمايد حتي اگر اين جرايم داراي خصيصه بين المللي باشند. چه اينكه در فرض اخيرالذكر، مسئوليت و تكليف دولتي كه در قلمرو او جنايت صورت گرفته در امر رسيدگي قضايي و تحت تعقيب قرار دادن و نهايتاً مجازات محكومين بسيار بيشتر از حالتي است كه طي آن جرايم عادي و فاقد خصيصه بين المللي اتفاق افتاده باشد.
لذا تشكيل پرونده قضايي و تعقيب متهمين و امر رسيدگي قضايي به جنايات بين المللي پيش گفته، كه منافقين در عملياتهاي موسوم به چهلچراغ، آفتاب، و فروغ جاويدان مرتكب شده اند تا اصدار حكم مقتضي و اعمال مجازات، براساس حقوق داخلي و قواعد الزام آور حقوق بين الملل ازتكاليف عيني و غيرقابل انكار دستگاه محترم قضايي بوده و هست كه متاسفانه تاكنون در اين خصوص اقدامي صورت نگرفته است.
قانون حاكم بر دادگاه و فرآيند تعقيب و رسيدگي به جنايات داراي خصيصه بين المللي:
حقوق كيفري داخلي در امر رسيدگي به جرائم و جنايات بين المللي، موتور محركه و نقش اصلي و اساسي دارد و هم اوست كه صلاحيت تقنيني و قضايي براي خود ايجاد كرده است و نهايتاً هم اين دادگاههاي كيفري داخلي هستند كه به اين جنايات رسيدگي مي نمايند و در اين فرآيند اين حقوق جزاي داخلي است كه عملاً اعمال مي شود.
نتيجه آنكه، اولاً ايجاد صلاحيت براي دادگاههاي داخلي يك كشور حتي در رسيدگي به جرايم بين المللي بر اساس قانون آن كشور تعيين مي شود. ثانياً نحوه رسيدگي در دادسرا و دادگاه براساس مقررات شكلي كشور رسيدگي كننده است و نهايتاً اعمال مجازات هم براساس قانون داخلي همان كشور خواهد بود. بنابر اين بايد گفت، حقوق جزاي بين الملل همان حقوق جزاي داخلي است كه يك عنصر خارجي در آن وجود دارد و عملاً در حقوق جزاي بين الملل در واقع مسئله اجراي بين المللي حقوق كيفري داخلي مطرح است و حقوق جزاي بين المللي ماهيتي كاملاً مبتني بر حقوق داخلي دارد.
مباني تشكيل دادگاههاي ملي در خصوص امر رسيدگي قضايي به جنايات داراي خصيصه بين المللي:
در قسمتي از حكم دادگاه نورنبرگ آمده است: «دول امضاء كننده كه اين دادگاه را تشكيل داده اند وقانون و آئين دادرسي آنرا تعيين كرده اند در واقع بطور دسته جمعي كاري كرده اند كه هر يك از آنها مستقلاً مي توانست انجام دهد...»
بعلاوه، پس از جنگ جهاني دوم دادگاههاي ديگري نيز در رابطه رسيدگي به جرايم داراي خصيصه بين المللي تشكيل شدند كه به استفاده از اصل صلاحيت جهاني اشاراتي صريح داشتند ولي بر خلاف دادگاههاي نورنبرگ و توكيو، توسط دولتها به تنهايي تشكيل شدند و در واقع دادگاه داخلي بودند.
كنوانسيونها و الزامات عرفي بين المللي الزام آور در مورد تكليف دولتها در امر رسيدگي به جرايم داراي خصيصه بين المللي:
تدوين كنندگان اساسنامه ديوان بين المللي كيفري، در مقدمه اساسنامه تصريح كرده اند كه فجيع ترين جناياتي كه موجب اضطراب جامعه بين المللي است نبايد بدون مجازات بماند و «...اين كه لازم است تعقيب موثر مرتكبين آن جنايات با اتخاذ تدابيري در سطح ملي- و نيز تقويت همكاري بين المللي تضمين گردد...» بنابراين «...وظيفه هر يك از دولتهاست كه صلاحيت كيفري خود را بر كساني كه مسئول ارتكاب جنايات بين المللي هستند، اعمال نمايند...» بر اين اساس است كه برخي از حقوقدانان اظهار اميدواري كرده اند كه «اساسنامه رم نه تنها كشورهايي كه به طور مستقيم درگير اين جرم ها هستند را به اعمال صلاحيت سرزميني تشويق كنند، بلكه زمينه تعقيب اينگونه جرائم توسط دولتهاي ديگر را براساس اصول حقوقي ديگر و به ويژه اصل صلاحيت جهاني نيز فراهم آورد.» در جاي ديگر اين اساسنامه اشاره شده است «ديوان بين المللي كيفري كه بموجب اين اساسنامه تاسيس مي شود مكمل محاكم كيفري ملي خواهد بود.» همچنين در ذيل ماده 1 اساسنامه اين ديوان تصريح شده است كه: «... ديوان داراي صلاحيت تكميلي نسبت به صلاحيت كيفري ملي است...» و اين مطلب به نوعي در ماده 17 اساسنامه نيز مورد تاكيد قرار گرفته است» همچنين، عهدنامه هاي بين المللي كه در مورد اصل صلاحيت جهاني وجود دارند، مجازاتي براي جرائم موضوع خود تعيين نمي كنند و تعيين مجازات را برعهده قانون داخلي كشور اعمال كننده صلاحيت مي گذارند.
موادي از منشور دادگاه هاي
نورنبرگ و توكيو:
منشور نورنبرگ: ماده 6 «رهبران، سازمان دهندگان، محركان و همدستاني كه شركت در شكل دادن و به مرحله عمل درآوردن طرحي مشترك يا تباني به قصد ارتكاب هر يك از جنايات فوق داشته اند، عهده دار مسئوليت كليه اقدامات همه اشخاص ديگر براي اجرا نمودن چنين طرحي مي باشند.»
ماده 8 «اثبات اينكه متهم در پيروي از دستور يك دولت يا يك مقام مافوق اقدام نموده، موجب خلاصي وي از مسئوليت نمي باشد،...»
ماده 9 «در جريان محاكمه هر عضوي از يك گروه يا سازمان معين (و در ارتباط با هر عملي كه بتوان آن را موجب محكوميت آن فرد دانست)، دادگاه مي تواند اعلام كند كه گروه يا سازمان مورد نظر كه فرد مزبور در آن عضويت داشته، يك سازمان (با ماهيت) مجرمانه بوده است.»
ماده 10 «در مواردي كه مجرمانه بودن (اقدامات) يك گروه يا سازمان از سوي دادگاه اعلام مي گردد، مقامات صالحه هر يك از دول امضاءكننده حق دارند افراد را بخاطر عضويت در آن گروه يا سازمان تعقيب و در محاكم ملي، نظامي يا تشكيل شده در مناطق اشغالي، محاكمه نمايند، در چنين محاكماتي ماهيت مجرمانه گروه يا سازمان مورد نظر مفروض تلقي مي گردد.»بعلاوه، منشور توكيو «تمام كساني را كه در هر زمان در تباني جنايتكارانه دخالت داشته يا در هر زمان، با داشتن علم مجرمانه عهده دار سهمي از اجراي آن بوده اند» جزو كساني مي داند كه بايستي به اتهام جنايت بر عليه صلح مورد پيگرد قرارداده شوند.»
همچنين، ماده 16 پيش نويس كد جنايات بر ضد صلح و امنيت نوع بشر كه در سال 1996 به تصويب كمسيون حقوق بين الملل رسيد در ذيل عنوان تجاوز بيان مي دارد: «فردي كه در مقام رهبر يا سازمان دهنده، فعالانه در امر طراحي، تهيه مقدمات، آغاز كردن يا به اجرا درآوردن تجاوز از ناحيه يك كشور، شركت مي جويد و يا فرمان آنرا صادر مي كند، عهده دار مسئوليت جنايت تجاوز خواهد بود.»
جنايات جنگي در حقوق بين الملل و حقوق بشردوستانه:
صلاحيت جهاني نسبت به جنايات جنگي هم ناشي از حقوق بين الملل قراردادي و هم ناشي از حقوق بين الملل عرفي است. در حقوق بين الملل قراردادي منشأ صلاحيت دادگاههاي داخلي يك كشور براي رسيدگي به جنايات جنگي، قراردادهاي چهارگانه 1949 ژنو است. مجلس شوراي ملي وقت ايران، در تاريخ 30/9/1334، اجازه دولت ايران در خصوص الحاق به قراردادهاي چهارگانه 1949 ژنو را تصويب و پروتكل هاي الحاقي آن نيز توسط دولت وقت ايران در سال 1977 به امضاء و از آن زمان مقررات آنها در حكم قانون داخلي ايران قرار گرفت.
براساس ماده 49 قرارداد اول «دول معظمه تعهد مي نمايند كه كليه اقدامات قضايي لازم براي تعيين مجازات مرتكبين يا آمرين ارتكاب هر يك از تخلفات عمده از اين قرارداد را كه در ماده بعد ذكر شده است به عمل آورند. هر دولت متعاهد مكلف است كساني را كه متهم به ارتكاب يا آمر به ارتكاب هر يك از تخلفات عمده باشند جست وجو و آنها را از هر مليت كه باشند تسليم محاكم خود نمايد. همچنين مي تواند در صورتي كه مايل باشد آنها را بر طبق شرايط مقرر در قوانين و براي دادرسي به يك كشور ديگر كه علاقمند تعقيب آنها باشد تسليم نمايد، مشروط بر اينكه آن كشور متعهد دلايل و امارات كافي بر عليه آن اشخاص جمع آوري كرده باشد...» اين متن عينا در ماده 5 قرارداد دوم، ماده 129 قرارداد سوم و ماده 146 قرارداد چهارم آمده است. براساس نص صريح اين مواد دول عضو مكلف به محاكمه جنايتكاران جنگي و آمرين به اين جنايات يا استرداد آنها به دولت ديگري هستند كه خواهان محاكمه آنان است.
از نقطه نظر حقوق بين الملل، «نقض شديد حقوق و عرفهاي بشر دوستانه درحين مخاصمات مسلحانه، به عنوان جنايات جنگي» تعيين شده است. (منظور از «نقض شديد» عبارت از شدت عمل مجرمانه برعليه تماميت جسماني و سلامتي فرد يا افرادي است كه مورد حمايت اين كنوانسيون ها و پروتكلهاي الحاقي قرار دارد).جنايات جنگي كه براساس كنوانسيون هاي چهارگانه ژنو، موضوع صلاحيت جهاني دول عضو قرار مي گيرد عبارت است از: «آدمكشي عمدي، يا رفتار خلاف انسانيت به انضمام آزمايش هاي بيولوژيكي، ايراد درد شديد به طور عمدي يا لطمه شديد به تماميت جسمي يا به سلامت، و...»همچنين، براساس ماده 3 مشترك مندرج در قراردادهاي چهارگانه 1949 ژنو، هريك از اعمال ارتكابي زير بر ضد اشخاصي كه هيچگونه شركت فعالي در مخاصمات ندارند، از جمله اعضاي نيروهاي مسلح كه سلاحهايشان را بر زمين گذاشته اند و كساني كه به سبب بيماري، جراحت، حبس و يا هر علت ديگري از شركت در جنگ ناتوان هستند، جنايت جنگي محسوب مي شود.
1- خشونت برضد جسم و جان بويژه قتل عمد از هر نوع، قطع، عضو، رفتار بي رحمانه و شكنجه؛
2- تجاوز به كرامت شخص بويژه رفتار تحقيركننده؛
3- گروگانگيري؛
4- صادر كردن احكام و اجراي مجازاتهاي اعدام، بدون وجود حكم قبلي صادر شده از دادگاهي كه به طور قانوني تشكيل شده باشد و تمام تضمين هاي قضايي را كه ضرورت آن به طور عام شناخته و پذيرفته شده است، تامين نمايد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14