(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 25 مهر 1389- شماره 19765

هواي نفس نابودكننده ايمان
اهميت نماز جماعت
ماهيت صوفي گري
آنچه در راه خدا مي دهيد، ذخيره ابديت تان است
كنكاشي پيرامون نماد هويتي اسلام و وسيله هدايت مردم نقش محوري كعبه در هدايت جهانيان
ديدگاه
روان شناسي مكارانه معاويه در تقابل با علي(ع)



هواي نفس نابودكننده ايمان

قال الامام الرضا(ع): اياك ان تتبع النفس هواها، فان في هواها رداها.
امام رضا(ع) فرمود: مبادا از هواي نفس پيروي كني كه در آن نابودي نهفته است.(1)
ــــــــــــــــــ
1- مشكاه الانوار، ص 455

 



اهميت نماز جماعت

مرد نابينايي خدمت پيامبر اسلام(ص) رسيد و عرض كرد: يا رسول الله! من مرد نابينايي هستم. چه بسا صداي اذان را مي شنوم و مي خواهم براي شركت در نماز جماعت به مسجد بيايم، ولي به تنهايي نمي توانم به مسجد بيايم و كسي را نيز پيدا نمي كنم تا مرا درآوردن به مسجد و حضور در نماز جماعت مسلمين كمك نمايد. چه كنم؟ پيامبر اعظم(ص) فرمود: شد من منزلك الي المسجد حبلا و احضر الجماعه» ريسماني از منزلت تا مسجد قرار بده و به كمك آن در مسجد و صفوف نماز جماعت حاضر شو.(1)
ـــــــــــــــــــــــ
1- سيره عملي بزرگان دين، ص 82

 



ماهيت صوفي گري

پرسش: صوفي گري چيست و چه شأن و جايگاهي در ميان ارزش ها و آموزه هاي اسلام ناب دارد؟
پاسخ:
در صدر اسلام پيروان رسول خدا(ص) با نام هاي «مسلمان»، «عابد»، «صحابه»، و «شيعه» شناخته مي شدند اما واژه «صوفي» از قرن دوم هجري پديد آمد. عده اي كه خود را از جامعه و سرنوشت مسلمانان كنار كشيده بودند با نام «صوفي» شناخته شدند.
به لحاظ تاريخي اينان سابقه زيادي دارند. در زمان جنگهاي اسپارت در يونان باستان، آنان كه شهامت جنگ را نداشتند به گوشه نشيني پرداخته و از جنگ فراركردند. صوفياني كه در عالم اسلام پديد آمدند تحت تاثير رهبانيت مسيحي و رياضت هاي غيرشرعي مرتاضان هندي بودند. اولين «خانقاه» را يك معمار مسيحي مصري براي ابوهاشم صوفي در كوفه ساخت. معمولا اين صوفيان يا دراويش در برابر ائمه اطهار(ع) موضع گيري مي كردند.
تصوف داراي فرقه هاي بسيار زيادي است. آنچه در غرب ايران شايع است فرقه اهل حق، نقشبنديه، قادريه و بكتاشيه است كه غالبا اينان به مذهب اهل سنت گرايش دارند. اما دراويشي كه در قم و تهران يافت مي شوند غالبا نعمت اللهي بوده و پيرو سلطان محمد گنابادي هستند كه وي ادعا كرده است كه تصوف را از معصوم عليشاه ركني فرا گرفته و او شخصيتي است هندي كه از مرتاض هاي بت پرست هندي تصوف را آموخته است.
سلطان محمد گنابادي درسال 1327 توسط مرحوم آخوند خراساني مرتد اعلام شد و مردم او را به قتل رساندند. پس از وي فرزند او ملاعلي نور عليشاه و پس از وي فرزندش صالح عليشاه قطب دراويش شد. پس از او سلطان حسين تابنده معروف به رضا عليشاه قطب آنان شد كه درسال 1371 شمسي از دنيا رفت. وي در زمان طاغوت از طرفداران و مدافعان نظام پهلوي بوده به طوري كه ارتشبد نصيري رئيس ساواك و اسدالله علم از مريدان وي گرديدند.
شهيد ثاني(ره) در كتاب درايه خود فرموده: «صوفيه جعل حديث را جايز دانسته و به نفع خود حديث جعل مي كنند». شيخ مفيد(ره) رساله اي در مذمت و رد آنان تاليف كرده و شيخ حرعاملي كتاب اثنا عشريه را در نكوهش اينان به نگارش درآورده است.دراويش غالبا طرفدار اباحه گري بوده و به شريعت يا احكام فقهي متعهد نبوده و به اسم آنكه طرفدار طريقت و باطن دين هستند ظواهر شرع را زير پا مي گذارند و در مساجد شركت نمي كنند. ولي در خانقاه كه شركت در آن به فتواي مراجع حرام است شركت مي كنند.
اما سه نكته پاياني
1- بسياري از صوفي هاي فعلي ايران از وضعيت سران خود بويژه در گذشته اطلاع صحيح و جامعي ندارند بنابراين مي توان گفت فريب مباحث به ظاهر معنوي و عرفاني مرشدان خود را مي خورند.
2- از سالها پيش آيت الله العظمي بروجردي قصد از بين بردن خانقاه صوفي ها را داشتند كه متاسفانه ابزار قانوني آن را نداشتند. پس از پيروزي انقلاب، سران صوفيان در لواي آزادي عمل مذاهب در ايران به شدت بر فعاليت خود افزودند تا جائي كه تبديل به يك ابزار براي سياسيون و دولت هاي خارجي در ايران شده اند.
3- علماي ما به خوبي درباره فرقه هاي منحرف تحقيق داشته اند و علت مخالفت و نقد خود را به اين فرقه ها خصوصا صوفي گري اعلام كرده اند. كتاب جلوه حق تاليف حضرت آيت الله مكارم شيرازي يكي از اين كتابهاست كه 40 سال پيش تاليف شده است.

 



آنچه در راه خدا مي دهيد، ذخيره ابديت تان است

اهل علمي از سفر زيارتي بازگشت.
خانواده او، به شكرانه اينكه به سلامت از سفر بازگشته و براي اداي نذر، گوسفندي قرباني كردند.
قصاب به عالم گفت:
حاج آقا! گوشت قرباني را چگونه تقسيم بندي كنم؟
عالم گفت: براي هر كس مقداري گوشت و استخوان و چربي بگذار، بطوري كه هر خانواده بتواند يك آبگوشت مناسب از آن تهيه نمايد.
قصاب گفت: من يك ران گوسفند را براي خودتان گذاشته ام!
عالم گفت: نه! همه را روي هم بريز و با هم مخلوط كن و تقسيم ها مساوي و يكسان باشد.
قصاب گفت: ولي بعضي ها دل و جگر و كله و يك ران و عده اي هم هر دو ران گوسفند را براي خودشان برمي دارند و بقيه آن را به هفت خانه مي دهند و مي گويند كافي است! پوست گوسفند نيز كه از آن ماست!
عالم اظهار داشت: پوست گوسفند و اجرت شما محفوظ است اما اين قرباني را همانطور كه گفتم تقسيم كنيد و همه را بين فقرا و همسايه ها تقسيم نماييد، يك سهم از همان مقداري كه به ديگران داده ايد را نيز براي ما بگذاريد كه تبركاً تناول كنيم، سپس از نزد قصاب رفت.
قصاب نگاهي به عالم كرد و ابرويي بالا انداخت و گفت: چشم، هر طور شما بفرماييد.سپس طبق سفارش عالم، گوشت قرباني را تقسيم كرد و يك سهم از آن را هم به پسر كوچك عالم داد و با لحن خاصي گفت:
آقازاده! اين هم سهم شما است!
پسر كوچك عالم نگاهي به سهم گوشت كه حدود 500 گرم بود و از مقداري گوشت لخم، استخوان و دنبه تشكيل شده بود انداخت و به اندروني رفت و خطاب به عالم گفت:
بابا! قصاب همه گوسفند را به مردم داد و براي ما فقط يك سهم، همين گوشت را گذاشت! از گوشت قرباني، همين برايمان مانده است. عالم نگاه معني داري به پسرش انداخت، لبخند مهربانانه اي زد و به او گفت:
پسرم! هرچه قصاب از گوسفند در راه خدا به مردم داد برايمان باقي است و اين سهم است كه از بين مي رود!
پسر با تعجب پرسيد: چطور مگه؟
عالم افزود: آنچه در راه خدا بدهيم برايمان باقي است، خداوند سبحان در سوره نحل آيه 69 در اين باره فرموده اند:
ما عندكم ينفدو ما عندالله باق و لنجزين الذين صبروا اجرهم با حسن ما كانوا يعملون
آنچه نزد شما است فاني مي شود، اما آنچه (از شما) نزد خداست (الي الابد) باقي است و (بدانيد كه) به كساني كه صبر و استقامت پيشه كنند، مطابق بهترين اعمالي كه انجام مي دادند، پاداش خواهيم داد.
پسر گفت: حالا فهميدم كه چرا شما اينقدر به احسان و كمك به ديگران علاقه و جديت نشان مي دهيد و خودتان زندگي ساده و بي تكلفي داريد.
پدر نگاهي به فرزند كرد و گفت: پسرم! مائيم و ابديت و هوشياران براي ابديت توشه راه مي فرستند و از اين منزل فنا با زندگي ساده، مي گذرند.

 



كنكاشي پيرامون نماد هويتي اسلام و وسيله هدايت مردم نقش محوري كعبه در هدايت جهانيان

سيدحسين فروغيان
نمادهائي در هر دين و آييني نقش اساسي ايفا مي كنند؛ زيرا زبان نماد، از گويايي و رسايي بسياري برخوردار است؛ چرا كه با نمادي مي توان مجموعه اي از مفاهيم كليدي را به مخاطب و گيرنده پيام منتقل كرد.
نمادها، هم چنين هويت بخش هستند، زيرا هر گروه، ملت و امتي مي كوشد تا خود را با جداسازي از ديگري، بشناسد و بشناساند. از اين جاست كه در همه آيين ها و اديان و حتي گروه هاي اجتماعي مي توان نمادهائي را ردگيري كرد.
كعبه، يكي از مهم ترين نمادهاي دين اسلام است. هر چند كه برخي با انتخاب دروغين هلال ماه مي كوشند تا نماد ديگري را به عنوان نماد برتر و عالي اسلام قرار دهند، ولي هر مسلمان و غيرمسلماني مي داند كه كعبه اي كه هر روز مسلمانان چندين بار در برابر آن مي ايستند و بدان سو نماز مي خوانند، نماد اصلي و هويت بخش مسلماني است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نقش كليدي كعبه را در آيين اسلام از زبان قرآن تبيين و تحليل كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
در آيات سوره بقره از جمله آيه 144 آن، گزارشي از علاقه مندي شديد پيامبر(ص) براي انتخاب كعبه به عنوان قبله مسلمانان آورده شده است. پيامبر گرامي(ص) مدت ها در انتظار آن بود تا حكمي از سوي خداوند درباره تغيير قبله نازل شود؛ زيرا تغيير قبله افزون بر اين كه يكي از نشانه هاي پيامبر آخر زمان است، بيانگر هويت مستقل اسلام نسبت به شرايع يهودي و مسيحي نيز مي باشد كه قبله آنان بيت المقدس است.
هر آيين و ديني بر آن است كه نمادهاي خاص خود را داشته باشد تا عامل اشتراك پيروان و جدايي از ديگر پيروان شرايع و آيين ها باشد. در اسلام مي توان نمادهاي چندي را يافت كه موجبات اين هويت بخشي به امت اسلام مي شود كه از جمله آنها مي توان به اذان، مسجد، كعبه، حج و مانند آن اشاره كرد.
البته مسلمانان در برخي از كشورهايي كه با گروه هاي آييني ديگر زندگي مي كنند، مي كوشند تا از طريق حجاب، كلاه و جامه خاص اسلامي، ريش و محاسن و مانند آن، خود را از ديگران متمايز سازند. شايد همين مسئله موجب شده است تا در بخش هاي ديگر نيز براي نمادسازي اقدام كنند؛ چنان كه در مقابل نماد مسيحي صليب و نماد يهودي ستاره داود(ع)، نماد هلال ماه را برگزيدند تا اين گونه خود را از ملت ها و امت هاي ديگر جدا سازند.
كعبه، نماد هويتي اسلام
كعبه مهم ترين نماد و محوري ترين عامل هويت بخش براي مسلمانان است. در زماني كه مسلمانان در مكه زندگي مي كردند، قبله ايشان بيت المقدس در فلسطين بود؛ زيرا خانه خدا، در آن زمان آكنده از بت هاي گوناگون بود كه تا بيش از سيصد بت گزارش شده است. اگر مسلمانان به سمت كعبه نماز مي گذاشتند متهم به پرستش بتان مي شدند، افزون بر اين كه نمي توانستند هويت خود را به عنوان مسلمان از مشركان جدا سازند.
اما زماني كه مسلمانان پس از هجرت بزرگ در مدينه گرد هم آمدند، آيين توحيدي مسلط بر شهر مدينه، يهوديت بود كه به سوي بيت المقدس مي ايستادند و عبادت مي كردند. اين جا بود كه تفاوت ميان مسلمانان و يهوديان از دست مي رفت. از اين رو، لازم بود تا هويت مستقل خود را باز يابند. نگاه پيامبر(ص) به آسمان وحي و انتظار نزول حكم تغيير قبله، بيانگر جايگاه ارزشمند نماد هويت بخشي چون قبله است؛ زيرا وحدت قبله بيانگر وحدت در فكر و عمل است؛ اين در حالي است كه اسلام هر چند تصديق كننده تورات است، ولي ناسخ آن نيز به شمار مي آيد؛ زيرا با نزول قرآن، اسلام پيامبران به كمال و تماميت خود رسيد. از سوي ديگر، شريعت موسوي كه يهوديان به ظاهر پايبند آن هستند، تحريف شده و از مسير خود نيز بيرون رفته است. از اين رو هرگونه اشتراك، در زماني كه اسلام مي كوشيد تعريف جديدي از دين داري و توحيد بيان كند مي توانست موجب اغراي ديگران به جهل شود و توده هاي مردم نتوانند به جداسازي دو شريعت اقدام كنند در دام خطا و اشتباه افتند.
بنابراين معلوم است كه تغيير قبله تنها يك امر عادي و معمولي نيست، بلكه از جايگاه بسيار مهم و اساسي برخوردار مي باشد. همين مطلب را مي توان از «تقلب وجه» پيامبر(ص) و اهتمام وي به آن به دست آورد.
هر چند كه از نظر اسلام، به هر جا رو شود، خداوند در همان سمت و روست، ولي قبله اي چون كعبه مي تواند عامل اتحاد و وحدت امت اسلام شود.
علامه طباطبايي در ذيل آيه144 سوره بقره مي نويسد: قبله قرار گرفتن خانه اي از خانه ها چون كعبه و يا بنائي از بناها چون بيت المقدس و يا سنگي از سنگ ها چون حجرالاسود، كه جزء كعبه است، از اين جهت نيست كه خود اين اجسام برخلاف تمامي اجسام ديگر، اقتضاي قبله شدن را دارد، تا تجاوز از آن و نپذيرفتن اقتضاي ذاتي آنها محال باشد و در نتيجه ممكن نباشد كه حكم قبله بودن بيت المقدس دگرگون شود و يا لغو گردد، بلكه تمامي اجسام و بناها و جميع جهات از مشرق و مغرب و جنوب و شمال و بالا و پائين، در نداشتن اقتضاي هيچ حكمي از احكام، برابرند؛ چون همه ملك خدا هستند، پس خدا هر حكمي- كه بخواهد و به هر قسم كه بخواهد و در هر زمان كه بخواهد- در آنها مي راند و هر حكمي هم كه بكند به منظور هدايت خلق و بر طبق مصلحت و كمالاتي است كه براي فرد و نوع آنها اراده مي كند، پس او هيچ حكمي نمي كند مگر به خاطر اين كه به وسيله آن حكم، خلق را هدايت كند؛ و خداوند هم جز به سوي آنچه كه صراط مستقيم و كوتاه ترين راه به سوي كمال قوم و صلاح ايشان است، هدايت نمي كند. (الميزان، ج1، ص صفحه 480)
خداوند در آيه115 سوره بقره به اين نكته توجه داده است كه تفاوتي ميان جهتي با جهتي ديگر نيست و به هر سمت رو شود خداوند همان سمت است، ولي انتخاب قبله براي نمازگزاردن براي ايجاد همان هويت و وحدت ميان امت اسلام است.
كعبه، معبد توحيد
در اين كه چرا كعبه به عنوان قبله امت اسلام انتخاب شده و از بيت المقدس قبله نخست عدول شده است، مطالب بسياري گفته اند. اما با نگاهي به آيات قرآني مي توان دريافت كه كعبه نخستين عبادتگاه موجود در زمين است. (آل عمران، آيه 96
و نيز حج، آيه26)
اين خانه كه پيش از ابراهيم(ع) و بر پايه برخي روايات حتي در زمان هبوط حضرت آدم(ع) براي قبله و عبادت انتخاب شده بود، در زمان حضرت ابراهيم(ع) با مشاركت فرزندش اسماعيل(ع) ساخته يا بازسازي شد.
از برخي روايات استفاده مي-شود كه كعبه در عصر نوح هم بوده و در توفان هم از غرق آزاد شده است. (تفسير نورالثقلين، ج3، ص 495) علامه طبرسي با استفاده از واژه «يرفع» بر اين باور است كه خانه كعبه پيش از حضرت ابراهيم(ع) وجود داشته است و آن حضرت(ع) ماموريت داشته است تا با كمك فرزندش اسماعيل(ع) آن را نوسازي كند. (مجمع-البيان، ج1 و 2، ص389)
به هر حال، خداوند حضرت ابراهيم(ع) را مامور كرد تا كعبه را به عنوان جلوه گاه توحيد و يكتاپرستي بسازد يا بازسازي نمايد (آل عمران، آيه 96) و مردم را به عبادت پروردگار آن خانه بخواند. از آيه 3 سوره قريش نيز بر مي آيد كه همه انسان ها ماموريت دارند تا كعبه را به عنوان معبد توحيد انتخاب كرده و پروردگار آن را بپرستند.
هم چنين از آياتي چون 125 سوره بقره و 35 و 37 سوره ابراهيم و 26 و 29 و 33 سوره حج بر مي آيد كه اين خانه، داراي قدمت تاريخي و كهن مي باشد و يك اثر باستاني در عبادت انسان ها به شمار مي آيد. بنابراين، با نگاهي به تاريخ خانه خدا مي توان دريافت كه كعبه، نماد توحيد و معبد يكتاپرستي در طول تاريخ بوده است. از اين رو خداوند در آيات 96 و 97 سوره آل عمران آن را از آيات و نشانه هاي روشن براي هدايت جهانيان بر مي شمارد؛ زيرا هر كسي با نگاهي به كعبه مي تواند دريابد كه انسان به طور فطري خداپرست بوده و به عبادت خداوند يكتا در طول تاريخ مي پرداخته است.
همين جايگاه توحيدي كعبه است كه براي آن احترام و حرمت ويژه اي در پيشگاه خداوند ايجاد نموده است (بقره، آيه 125 و مائده، آيات 2 و 97) و هر كسي اگر بخواهد موجبات جلب رضايت الهي را فراهم آورد مي تواند با احترام و حرمت گذاري به كعبه اين رضايت و خشنودي الهي را كسب كند. (مائده، آيه 2)
ويژگي هاي كعبه
كعبه افزون بر ويژگي هاي پيش گفته داراي اهميت و ارزش ديگري نيز مي باشد و آن امن بودن براي انسان ها است. خداوند در آيه 125 سوره بقره، كعبه را مكاني امن براي انسان ها بر مي شمارد كه جان و جسم ايشان در اين مكان در امنيت و آرامش است. به اين معنا كه كعبه از نظر تشريعي و تكويني از خصوصيت امنيت بهره مي برد. بنابراين، مي توان گفت كه هر كسي كه در كعبه قرار مي گيرد از نظر جسمي در امنيت و از نظر روحي در آرامش قرار مي گيرد. البته آثار اين امنيت در پيرامون خانه نيز يافت مي شود و كساني كه در پيرامونش قرار مي گيرند نيز از امنيت و آرامش جسم و جان و روح و روان بهره مند مي شوند.
از آيه 125 سوره بقره برمي آيد كه خانه خدا، براي كساني كه درآن جا حضور مي يابند، مكان امني است. بنابراين هيچ كس نمي تواند متعرض كساني شود كه درآن جا حتي به عنوان پناهندگي حضور يافته اند. (مجمع البيان، ج1و 2، ص 383)
از ديگر ويژگي هاي كعبه مي توان به بركت اشاره كرد خانه خداوند براساس آيه 96سوره آل عمران، داراي بركت و خير فراوان براي كساني است كه درآن جا حضور مي يابند. خير و بركت به آن نعمت مادي و معنوي گفته مي شود كه آثار آن در زندگي بشر چيزي جز كمال نيست.
به اين معنا كه انسان از هر چيزي كه به وي داده مي شود به بهترين شكل بهره مي گيرد و آثار آن دركمال يابي وي نقش اساسي ايفا مي كند. اين دسته از نعمت هاي الهي به عنوان خير و بركت شناخته مي شوند.
از ديگر ويژگي هاي كعبه مي توان به لزوم نمازگزاران به سوي آن اشاره كرد. (بقره، آيه 143 و تفسير نورالثقلين، ج1، ص 136، حديث 415) البته براي كساني كه درمكه هستند، مسجدالحرام قبله مي شود كه كعبه در وسط آن قراردارد و يا براي كساني كه در بيرون مكه هستند خود مكه قبله مي شود كه باز به سبب وجود كعبه درآن ناحيه و سمت است. (بقره، آيات 144و 149و 150)
همچنين كعبه نقش محوري درمناسك حج از جمله اطراف و قرباني به طرف آن دارد (حج، آيات 29 و 33) چنان كه كعبه و جهت مسجدالحرام و مكه، درهر ذبح و كشتاري لازم است. بدين معني كه هرحيواني را بايد به سمت قبله ذبح كرد، درغير اين صورت آن ذبح، حرام مي شود.
نام هاي كعبه
درقرآن براي كعبه نام هاي چندي گفته شده است. از جمله اين كه از آن «بيت» درآياتي چون 125 و 127 و 158 سوره بقره و 97 سوره آل عمران و 3 سوره قريش تعبير شده است. بيت به معناي خدا است لذا از آن به خانه ياد مي شود.
نام ديگر آن «البيت حرام» است كه به معناي خانه اي است كه داراي حرمت و احترام است و مي بايست قداست آن را حفظ كرد. (مائده آيات 2 و 97 و ابراهيم، 37)
«البيت التعيق» به معناي خانه كهن و قديمي و يا با ارزش است. خداوند درآيات 29 و 33 سوره حج از خانه كعبه به اين نام ياد كرده است.
چهارمين نامي كه در قرآن براي كعبه بيان شده است. «بيت المعمور» است. كه برخي از مفسران چون زمحشري مقصود از آن را كعبه دانسته اند (كشاف، ج 4،ص 408) و برخي آن را خانه درمقام قدس مي دانند.
پنجمين نام قرآني كعبه، «بكه» است كه در آيه 96سوره آل عمران به آن تعبير شده است. بكه به معناي جايي است كه ازدحام درآن مي شود. از آن جايي كه درهنگام طواف حاجيان در اطراف آن ازدحام مي كنند، از خود خانه خدا و كعبه به بكه تعبير شده است.(مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 140)
از امام باقر (ع) روايت شده كه بكه همان موضع بيت است و مكه به اطراف حرم اطلاق مي شود. (تفسير عياشي، ج1،
ص 187، حديث 96)
نقش هدايتگري كعبه
كعبه در آيين اسلام نقش هاي چندي را ايفامي كند كه برخي از آن ها بيان شد. از جمله به نقش كعبه در نماز و حج و قرباني و ذبح اشاره شد.
خداوند در آيه 97 سوره مائده، كعبه و زيارت آن را عامل تقويت دين مردم و بهره مندي از دنيا مي داند. در روايتي از معصوم(ع) آمده است: مقصود از «قياما للناس» در آيه آن است كه جامعه در دين و معاش و معاد خود از اين زيارت و وجود كعبه بهره مند مي شود. (عياشي، ج 1، ص 187، حديث 96)
از امام صادق(ع) روايت است كه فرمود: خداوند كعبه را قيام براي دين و معيشت مردم قرار داده است. (همان، حديث 211) بنابراين مي توان گفت كه كعبه تنها در زندگي معنوي انسان ها نقش ايفا نمي كند بلكه در زندگي مادي و دنيوي آنان نيز نقش حياتي و اساسي دارد.
از آيات سوره فيل و قريش نيز اين معنا حاصل مي شود كه چگونه كعبه وسيله اتحاد و اعتبار قريش شده و امنيت سفرهاي تجاري آنان را موجب شده و عاملي در كسب معنويت و درآمد براي ايشان است. بنابراين، نقش كعبه را نمي توان تنها در حوزه معاد و معنويت خلاصه كرد.
البته مهم ترين نقشي كه قرآن براي كعبه بيان كرده است، همان نقش هدايتي كعبه براي جهانيان است.خداوند در آياتي از جمله 142 و 143 و 150 سوره بقره و 96 سوره آل عمران، به نقش هدايتي كعبه براي همه جهانيان اشاره كرده است. از اين آيات مي توان اين را به دست آورد كه هركسي هدايت راستين و خط مستقيم كمال را بخواهد مي بايست به كعبه به عنوان مهم ترين وسيله هدايتي توجه پيدا كند.
توده هاي مردم كه از آنان به ناس تعبير مي شود مي توانند در كنار كعبه و يا با قصد آن در مسير توحيدي قرار گيرند و از پراكندگي و شكار دشمنان دين شدن در امان مانند. از اين رو در آيه 125 سوره بقره، از خانه خدا به عنوان محل اجتماع و بازگشت پي درپي مردم ياد شده است. بي گمان ديده ايد كه گله هاي گوسفند در صحرا پراكنده اند و هنگامي كه چنين هستند در دام دشمن قرار مي گيرند و گرگها، آنها را جداگانه مي درند، ولي وقتي اجتماع مي كنند، هيبت اجتماع آنان، دشمنان را هراسان كرده و مي پراكند و امنيت جسم و جان و آرامش روح و روان را براي ايشان به ارمغان مي آورد. نقشي كه كعبه براي توده هاي مردم ايفا مي كند چنين نقشي است كه اجازه نمي دهد تا گرگان دين و ايمان ايشان را بربايند و بدرند.
حضور توده هاي مردم در مكه موجب مي شود تا فرهنگ درست زندگي را بياموزند و آداب آن را بشناسند و طهارت جسم و جان خود را با تعامل با ديگران ياد بگيرند و توانايي انجام عبادت درست را به دست آورند. (بقره، آيه 125 و حج، آيه 26) از اين رو عمران واقعي در بيت معمور با حضور حاجيان كه قصد طهارت و پاكي و كمال دارند، تحقق مي يابد.(طور، آيات 1 و 2 و كشاف، ج 4، ص 408)
هرانساني مي تواند در زمان اعتكاف و وقوف مدت كوتاه دراين محيط، از فرهنگ هاي گوناگون، اطلاعات مفيد و كارآمد به دست آورد و خود را به سوي كمال و تعالي بهتر و بيش تر بكشاند.
حضور در اجتماع توده هاي مردمي و انجام كارهايي چون طواف و ركوع و سجود، آموزش عملي عبادت و زندگي اجتماعي و بهره مندي از دانش ها و تجربيات يكديگر و دستگيري از ديگران است. اين مطلبي است كه مي توان از آيه 125 سوره بقره به دست آورد.
به هرحال، كعبه تنها نشانه اي كوچك براي بشر نيست بلكه نمادي بزرگ از خداوند بزرگ و يكتاست تا آدمي راه گم نكند و هدايت راستين را در كنار آن و به سوي مقصد يگانه بيابد.

 



روان شناسي مكارانه معاويه در تقابل با علي(ع)

محسن عابديني
نقش احساسات و عواطف در تكوين بينش ها و نگرش ها و ايجاد آن به اندازه اي است كه قرآن به مسئله عواطف توجه بسياري مي دهد.
مولفه هاي اصلي و اساسي نگرش عبارت است از شناخت ها و گزاره هاي شناختي و معرفتي شخص و گزاره هاي عاطفي و احساسي و رفتارهاي خاص. قرآن بيان مي كند كه ايمان، تركيبي از شناخت ها و معرفت ها و نيز عواطف و احساسات و رفتارها و عمل است. از اين رو ايمان بي شناخت را كامل نمي شمارد؛ دانشمندان بسياري در جهان هستند كه از نظر دانشي و شناختي در مرتبه استادي مسايل اسلامي هستند ولي ايماني ندارند و تنها گزاره هاي شناختي دارند و آن را تدريس مي كنند. اين همان چيزي است كه قرآن به عنوان: واستقينتها وحجدوا بها ياد مي كند؛ يعني به چيزي يقين كامل دارند و از نظر معرفتي و شناختي، كامل هستند ولي آن را انكار مي كنند؛ زيرا عواطف و احساسات و دل ايشان متاثر از اين شناخت نيست. حال اگر شناخت داشته باشند و حتي عواطف متاثر از آن باشد مي بايست در عمل و رفتار نيز اين شناخت و عواطف خود را نشان دهد. اين است كه قرآن ايمان را به عمل صالح پيوند مي زند تا بيان كند كه اين شناخت و عواطف بايد خود را در حوزه عمل نشان دهد. ولذا نگرش ايماني شكل مي گيرد.
روش تأثيرگذاري عاطفي
آن چه در اين جا مورد نظر است بهره گيري معاويه از عنصر عواطف در حوزه عمل سياسي است. در گزارش هاي تاريخي آمده است كه معاويه براي بهره گيري هاي سياسي خود از حربه عواطف و احساسات خيلي سود جست.
وي كه در انديشه سركوب حضرت علي(ع) بود مي خواست تا اهالي شام معاويه را دوست بدارند و علي(ع) را دشمن شمارند. با عمر و عاص در اين باره گفت وگو كرد مشورت خواست. عمروعاص به وي پيشنهاد كرد تا براي كودكان شام بره هايي را تهيه و اهدا كنند.
معاويه چنين كرد و به كودكان شامي بره هايي را اهدا كرد و به سربازانش گفت: به كودكان شامي اين بره ها را بدهيد و بگوييد كه اين ها را معاويه به كودكان شامي بخشيده است.مدتي اين كودكان با اين بره ها زندگي كردند و از نظر عاطفي به آنها وابسته شدند. آن گاه به اشاره عمروعاص دستور داد تا اين بره ها را بربايند و يا به عناوين مختلف از آن ها پس بگيرند و بگويند: حضرت علي(ع) اين كار را كرد.
اين شيوه اي كه معاويه به كار گرفت در روان شناسي از آن به روش تأثيرگذاري عاطفي ياد مي كنند؛ زيرا از نظر شناختي كودكان شامي تفاوتي ميان معاويه و حضرت علي(ع) نمي بينند؛ چون هيچ يك از آن دو را نمي شناسند و از دعواها و درگيري هاي سياسي آن ها به سبب كودكي و سنشان آگاه نيستند؛ ولي همين كودكان اين ظرفيت دروني را دارند كه به معاويه به جهت بخشش بره ها علاقه مند شوند و با حضرت علي(ع) به سبب گرفتن و يا دزديدن آن ها دشمن گردند.
معاويه با استفاده از روش بهره گيري عاطفي در حوزه تاثير شناختي كاري كرد تا كودكان در آينده متاثر از آن عمل كنند.او از عواطف كودكان براي آموزش هاي شناختي خاصي در آينده استفاده كرد. ولذا نسلي را پديد آورد كه دشمن علي(ع) بودند و به راحتي با علي(ع) و خاندانش مي جنگيدند و لعنت مي فرستادند و فرزندان امام علي(ع) را دشمن خويش مي شمردند.

 



روان شناسي مكارانه معاويه در تقابل با علي(ع)

محسن عابديني
نقش احساسات و عواطف در تكوين بينش ها و نگرش ها و ايجاد آن به اندازه اي است كه قرآن به مسئله عواطف توجه بسياري مي دهد.
مولفه هاي اصلي و اساسي نگرش عبارت است از شناخت ها و گزاره هاي شناختي و معرفتي شخص و گزاره هاي عاطفي و احساسي و رفتارهاي خاص. قرآن بيان مي كند كه ايمان، تركيبي از شناخت ها و معرفت ها و نيز عواطف و احساسات و رفتارها و عمل است. از اين رو ايمان بي شناخت را كامل نمي شمارد؛ دانشمندان بسياري در جهان هستند كه از نظر دانشي و شناختي در مرتبه استادي مسايل اسلامي هستند ولي ايماني ندارند و تنها گزاره هاي شناختي دارند و آن را تدريس مي كنند. اين همان چيزي است كه قرآن به عنوان: واستقينتها وحجدوا بها ياد مي كند؛ يعني به چيزي يقين كامل دارند و از نظر معرفتي و شناختي، كامل هستند ولي آن را انكار مي كنند؛ زيرا عواطف و احساسات و دل ايشان متاثر از اين شناخت نيست. حال اگر شناخت داشته باشند و حتي عواطف متاثر از آن باشد مي بايست در عمل و رفتار نيز اين شناخت و عواطف خود را نشان دهد. اين است كه قرآن ايمان را به عمل صالح پيوند مي زند تا بيان كند كه اين شناخت و عواطف بايد خود را در حوزه عمل نشان دهد. ولذا نگرش ايماني شكل مي گيرد.
روش تأثيرگذاري عاطفي
آن چه در اين جا مورد نظر است بهره گيري معاويه از عنصر عواطف در حوزه عمل سياسي است. در گزارش هاي تاريخي آمده است كه معاويه براي بهره گيري هاي سياسي خود از حربه عواطف و احساسات خيلي سود جست.
وي كه در انديشه سركوب حضرت علي(ع) بود مي خواست تا اهالي شام معاويه را دوست بدارند و علي(ع) را دشمن شمارند. با عمر و عاص در اين باره گفت وگو كرد مشورت خواست. عمروعاص به وي پيشنهاد كرد تا براي كودكان شام بره هايي را تهيه و اهدا كنند.
معاويه چنين كرد و به كودكان شامي بره هايي را اهدا كرد و به سربازانش گفت: به كودكان شامي اين بره ها را بدهيد و بگوييد كه اين ها را معاويه به كودكان شامي بخشيده است.مدتي اين كودكان با اين بره ها زندگي كردند و از نظر عاطفي به آنها وابسته شدند. آن گاه به اشاره عمروعاص دستور داد تا اين بره ها را بربايند و يا به عناوين مختلف از آن ها پس بگيرند و بگويند: حضرت علي(ع) اين كار را كرد.
اين شيوه اي كه معاويه به كار گرفت در روان شناسي از آن به روش تأثيرگذاري عاطفي ياد مي كنند؛ زيرا از نظر شناختي كودكان شامي تفاوتي ميان معاويه و حضرت علي(ع) نمي بينند؛ چون هيچ يك از آن دو را نمي شناسند و از دعواها و درگيري هاي سياسي آن ها به سبب كودكي و سنشان آگاه نيستند؛ ولي همين كودكان اين ظرفيت دروني را دارند كه به معاويه به جهت بخشش بره ها علاقه مند شوند و با حضرت علي(ع) به سبب گرفتن و يا دزديدن آن ها دشمن گردند.
معاويه با استفاده از روش بهره گيري عاطفي در حوزه تاثير شناختي كاري كرد تا كودكان در آينده متاثر از آن عمل كنند.او از عواطف كودكان براي آموزش هاي شناختي خاصي در آينده استفاده كرد. ولذا نسلي را پديد آورد كه دشمن علي(ع) بودند و به راحتي با علي(ع) و خاندانش مي جنگيدند و لعنت مي فرستادند و فرزندان امام علي(ع) را دشمن خويش مي شمردند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14