(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 9 آبان 1389- شماره 19777

گزارشي از دوران طلبگي آيت الله خامنه اي در قم
سفر قم از دريچه بي بي سي وقتي تحريف كنندگان دستپاچه شدند
مركز نشر مـعارف تشيع



گزارشي از دوران طلبگي آيت الله خامنه اي در قم

محمدمهدي اسلامي
اگرچه آيت الله خامنه اي درس طلبگي را در مشهد آغاز كردند و بخش عمده تحصيل و تدريس ايشان در مشهد بود، اما دوران تحصيل ايشان در قم از مهم ترين دوران طلبگي و علمي ايشان به شمار مي رود. حضور در درس آيات عظامي همچون بروجردي و حائري و امام و نيز پيوستن ايشان به نهضت امام خميني، محصول همين دوره از زندگي رهبر انقلاب است. ايشان خود در خاطراتشان درباره چگونگي عزيمت به قم مي گويند: «در سال 36 به سفر عتبات مشرف شديم. من مايل بودم كه در نجف بمانم، ولي پدرم موافقت نكردند و من بعد ازمدت كوتاهي به مشهد بازگشتم. در سال 37 از پدرم اجازه گرفتم و به قم رفتم و تا سال 43 در قم بودم.»1
حضور در درس بزرگان
ايشان از آغاز ورود به قم، در درس حضرت امام خميني(ره) حاضر شدند، اما چرا امام؟ «در حوزه هاي علميه، انتخاب استاد، اجباري نيست و هر كس طبق پسند و سليقه خود، استاد را انتخاب مي كند. استادي كه طلاب جوان و مشتاق را در وهله اول به خود جلب مي كرد، همين مردي بود كه آن روز در ميان شاگردانش به عنوان «حاج آقا روح الله» شناخته مي شد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و پرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنين فضايي وارد قم شديم. او مظهر نوآوري علمي و تبحر در فقه و اصول بود. بنده قبل از ايشان استاد بزرگي را در مشهد ديده بودم- يعني مرحوم آيت الله ميلاني- كه از فقهاي برجسته بود. در قم هم همان وقت رئيس حوزه علميه قم- كه استاد امام هم بود؛ يعني مرحوم آيت الله العظمي بروجردي- حضور داشت؛ بزرگان ديگري هم بودند؛ اما آن محفل درسي كه دلهاي جوان و مشتاق و كوشا و علاقه مند به استعدادهاي خوب را جذب مي كرد، درس فقه و اصول امام بود.»2
«من هم كه به قم رفتم، ترديد نكردم كه به درس ايشان بروم. از اول در درس ايشان حاضر مي شدم و تا آخر كه در قم بودم، به يك درس ايشان مستمراً مي رفتم. ايشان هم روي من خيلي اثر داشتند.»3
البته حضور علمي آقا در قم، منحصر به شركت در درس امام خميني نبود، بلكه هم زمان با حضور در درس امام خميني(ره)، از سال 37 تا سال 40 از محضر اساتيد ديگري نيز بهره مي جستند. ايشان در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي بروجردي نيز حاضر مي شدند و بيشترين بهره و تأثير در علم رجال را از محضر ايشان بردند.
از اساتيد ديگري كه آيت الله خامنه اي از محضرشان استفاده كردند، آيت الله العظمي مرتضي حائري يزدي بود. آيت الله سيدجعفر شبيري زنجاني در خاطرات خود مي گويند: «درس آيت الله حاج آقا مرتضي حائري(ره) را با آيت الله العظمي خامنه اي(حفظه الله) و مرحوم آقاي بهجتي كه مدتي پيش فوت كردند، بحث مي كرديم. بحث با آقاي خامنه اي(حفظه الله) براي من لذت بخش ترين بحث بود، از اين جهت كه ايشان خيلي منصف بودند. از ابتدا الگوي انصاف بودند. مثلا يادم هست يك روز در اوج بحث كه هر دو بر نظر خود پافشاري مي كرديم و داد مي كشيديم، يك دفعه ايشان از اوج پايين آمدند و گفتند حق با توست و بعد هم مؤيداتي آوردند. يكي از خصوصيات مهم ايشان اين بود كه لجاجت نداشتند.»4
حجت الاسلام والمسلمين آقاتهراني نيز درباره حضور رهبر انقلاب در درس آيت الله العظمي حائري يزدي مي گويد: «يك زماني مرحوم حاج آقا مرتضي حائري به شكل خصوصي براي شخص آقا كلاس درس گذاشته بود. يعني آقا تنها به خانه ايشان مي رفت و شيخ مرتضي به ايشان درس مي داد.»5
آيت الله خامنه اي حتي خود را منحصر به فيضيه نيز نكرده بودند. چنانكه در ديدار با آيت الله العظمي گلپايگاني مي فرمايند: «بنده يادم هست كه در اين حوزه شريف، آن وقتي كه ما اين جا مشغول درس و بحث بوديم، اولين مدرسه منظم و برنامه دار را- حتي قبل از مدرسه حقاني- حضرت عالي ايجاد كرديد. ما اين را هميشه در مجامع گوناگوني هم كه در تهران بوده، گفته ايم. اين جا هم در جلسه اي بحث بود، به آقايان گفتيم. اين نشان دهنده آن است كه نظر شريف حضرت عالي از قديم به نظم و ترتيب و امتحان و اداره مرتب و منظم طلاب بوده است.»6
مرجعيت امام و آغاز مبارزه
با رحلت مرجع عالي قدر جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمي بروجردي در سال 1340 و در پي آن، اعلام مرجعيت امام خميني(ره) پايه هاي انقلاب اسلامي با مواضع و سخنراني هاي امام شكل گرفت. طبيعتاً شاگردان امام نيز تحت تأثير ايشان، در مسير مبارزه قرار گرفتند.
رهبر انقلاب اين ارتباطات امام در آن مقطع را نوعي كادرسازي براي آينده مي دانند: «در هنگامي كه امام مبارزه را شروع كردند، من نمي توانم بگويم كه مثلا در سال هاي 41 و 42 ايشان كادرهاي لازم را داشتند، ليكن امام كادرسازي مي كردند. شما توجه داريد كه امام يك فرد جاافتاده علمي در حوزه علميه قم بودند و اطراف ايشان را جمعي از جوانان لايق و مؤمن احاطه كرده بودند. با قشرهاي ديگر هم ايشان ارتباط داشتند. امام با پيام هاي خود، با بيان هاي خود، به معني حقيقي كلمه، انسان ها را تربيت و تصحيح مي كردند؛ هم تربيت فكري، هم تربيت روحي و اخلاقي ]...[ مي دانيد كه شوراي انقلاب، قبل از انقلاب در ايران تشكيل شد و عده اي را به عنوان اعضاي شوراي انقلاب معين كردند؛ محتاج هيچ كس هم نشدند و مشكلي هم پيدا نكردند. البته اين عده آن زمان ناشناخته بودند؛ حتي خودشان هم از عضويتشان خبر نداشتند. بنده خودم يكي از اعضاي شوراي انقلاب بودم، اما نمي دانستم كه عضو اين شورا هستم ]...[ امام مي شناختند و مي دانستند.»7
شاهد عيني حادثه فيضيه
اما آنچه كه در ذهن اغلب طلاب آن مقطع حوزه قم نقش بسته است، حادثه حمله به مدرسه فيضيه است. آيت الله خامنه اي حادثه فيضيه را اين گونه يادآوري مي كنند: «وقتي كوماندوها به مدرسه فيضيه حمله كردند، من به اتفاق آقا جعفر شبيري زنجاني عازم فيضيه بوديم تا در مجلس روضه آيت الله گلپايگاني شركت كنيم. اواخر كوچه حرم، بعضي از طلبه ها را ديديم كه با شتاب مي آمدند. بعضي آنها عمامه سرشان نبود، بعضي ها پابرهنه بودند، بعضي ها عبا نداشتند و به ما گوشزد كردند كه نرويد، خطرناك است. ما نفهميديم كه چرا خطرناك است تا اين كه يكي از آشنايان به ما رسيد و خبر داد كه به مدرسه فيضيه حمله شده و طلبه ها را مي زنند و مي كشند.»8
اين گونه آيت الله خامنه اي و آيت الله شبيري زنجاني تصميم مي گيرند كه به منزل امام خميني بروند. آيت الله شبيري تعريف مي كند: «اول مغرب بود كه به آنجا رسيديم و ديديم در منزل امام باز است و شهيد عراقي آنجا ايستاده است و محافظت مي كند. من يادم نبود كه شهيد عراقي دم در ايستاده بود و بعداً مقام معظم رهبري به من يادآوري كردند كه كسي كه دور در منزل امام ايستاده بود، عراقي بود. مثل شير ايستاده بود و از منزل امام محافظت مي كرد و پرسيديم: چرا در خانه را باز گذاشته ايد؟ گفت: «امام فرموده اگر در را ببنديد، مي روم در صحن حضرت معصومه(س) و سخنراني مي كنم. ما هم ديديم بهتر است در باز باشد و ايشان نروند، چون آنجا خطرناك است.» ما كه اين حرف را شنيديم، ديديم بهتر است ما هم بمانيم و از امام محافظت كنيم. بعد از اين كه نماز امام تمام شد، رفتيم پيش ايشان. همه طلبه ها دورشان جمع شده بودند.»9
مابقي ماجرا به روايت آقا خواندني است: «امام در آن اتاق نشستند. طلبه ها هم در اتاق پر شدند. من دم در اتاق ايستادم. بقيه نشسته بودند. در همين حين امام شروع به صحبت كردند. صحبتشان اين بود كه: اين ها رفتني هستند و شما ماندني هستيد. نترسيد. ما در زمان پدر او، بدتر از اين ها را ديده ايم. روزهايي بر ما گذشت كه در شهر نمي توانستيم بياييم. مجبور بوديم صبح زود از شهر خارج شويم و مطالعه و مباحثه ما در بيرون شهر بود و شب به مدرسه مي آمديم، چون ما را مي گرفتند، اذيت مي كردند، عمامه ها را برمي داشتند.»10
حادثه فيضيه نقطه عطفي در نهضت امام خميني بود. رهبر معظم انقلاب به عنوان يكي از حاضران در اين واقعه، رهبري حكيمانه امام را مسبب تبديل اين موقعيت از يك نقطه ضعف به نقطه قوت مي دانند: «پانزده خرداد، محصول حركتي بود كه امام در دوم فروردين به وجود آورد ]...[ نزديك عيد سال 43 بود كه من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبيري خدمت امام- كه آن وقت در خانه اي در قيطريه بودند- بروم. من در همان چند لحظه اي كه توانستم خدمت ايشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبي كه از ديدنشان داشتم، چند كلمه با ايشان حرف بزنم، همين مطلب را عرض كردم. گفتم نبودن شما در بيرون، موجب شد كه پانزده خرداد با اين عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگيرد ]...[ نتوانستند عشري از اعشار استفاده اي را كه امام از دوم فروردين كرد، از پانزده خرداد بكنند، در حالي كه پانزده خرداد كانون عظيمي بود.»11
سفير امام(ره)
در محرم همان سال، امام (ره) آيت الله خامنه اي را مأمور مي كنند تا پيام ايشان را به آيت الله ميلاني برسانند: «سال 42، بعد از جريان مدرسه فيضيه بود. امام به كليه شهرهاي ايران، به علمايشان و به علماي معروف و موجه شان پيغام داده بودند كه محرم را به صورت يك فصلي براي شورش عمومي مردم عليه نظام حكومتي تبديل كنند و دربياورند ]...[ به هر حال حامل رسالتي شدم از طرف امام براي مرحوم آيت الله ميلاني و بقيه علماي مشهد كه اين كار بايد انجام بگيرد.»12
پس از ابلاغ اين پيام، ايشان براي تبليغ در ماه محرم به بيرجند مي روند. دليل انتخاب بيرجند از سوي ايشان نيز جالب است: «بيرجند اهميتش از اين نظر بود كه علم آن روز نخست وزير بود و بيرجند پايتخت علم بود و استراحتگاه شاه بود و هر وقت شاه و درباري ها مي خواستند يك خرده استراحتي بكنند و اين ها، مي رفتند در بيرجند و آن جا در باغ هاي علم زندگي مي كردند.»13 آيت الله خامنه اي تا روز نهم محرم 1342 در بيرجند به سخنراني مي پردازند، اما بالاخره در اين روز توسط نيروهاي امنيتي شاه بازداشت مي شوند.
و سرانجام، بازگشت به مشهد
اما در سال 43 آيت الله سيدجواد خامنه اي، پدر آيت الله خامنه اي بينايي خود را از دست مي دهند. ايشان درحالي كه علاقه داشتند به توصيه اساتيد خود و از جمله آيت الله شيخ مرتضي حائري در قم بماند. بالاجبار و براي مراقبت از پدرشان، قم را به مقصد مشهد ترك كردند: «در آن سال مجددا به مشهد بازگشتم، براي اين كه پدرم عارضه چشم پيدا كرده و بينايي خود را از دست داده بود. من ناچار بودم كه پهلوي پدرم باشم. علي رغم مخالفت اساتيد خود ]به مشهد بازگشتم. []...[ مشغول به تدريس شدم. در ضمن درس نيز مي خواندم، يعني تحصيلاتم را در مشهد ادامه دادم.»14
پي نوشت:
1- تشكل فراگير، جلد چهارم، عبدالله جاسبي، انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي، صفحه 304
2- 14 خرداد 1387 خطبه هاي نماز جمعه تهران
3- 7 ارديبهشت 1377 ديدار با جمعي از جوانان به مناسبت هفته جوان
4- روزنامه كيهان، چهارشنبه 30 دي 1388، شماره 19564
5- http://farsi khamenei ir/ others- dialog? id=5714
6- دوم اسفند 0137، بيانات در ديدار با آيت الله العظمي گلپايگاني
7- بيانات در دومين روز از دهه مباركه فجر (روز انقلاب اسلامي و جوانان) 31/11/7137
8- نشريه شاهد ياران، شماره 7، صفحه 2
9- گفت وگو با نگارنده
01- نشريه شاهد ياران، شماره 7، صفحه 2
11- بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي
52/4/0137
21- مصاحبه با صدا و سيما پس از مراسم تحليف 91/7/0136
31- همان
41- تشكل فراگير، جلد چهارم، عبدالله جاسبي، انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي، صفحه 430
منبع: پايگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

 



سفر قم از دريچه بي بي سي وقتي تحريف كنندگان دستپاچه شدند

مهدي دلخوش
«آيت الله خامنه اي در قم دوستداراني هم دارد»!
اين تيتر خبري بود كه مجري شبكه سخن پراكني بي بي سي در روزهاي ابتدايي سفر مقام معظم رهبري به قم، قرائت كرد.
موضع گيري جالب اين شبكه در مورد سفر رهبر انقلاب به قم در حالي است كه چندي پيش تحليل مشاور اوباما در امور خاورميانه درباره محبوبيت ايشان و نقش مؤثر و محوري وي در مناسبات سياسي ايران و منطقه، صداي مخالفان ايران را درآورد و لابي صهيونيستي طي مقالاتي انتقاد شديد خود را از انتشار اين تحليل از جانب فريد زكريا ابراز كرد.
اين اعتراف فريد زكريا- از مجريان و تحليل گران بنام آمريكا و شبكه سي.ان.ان- گوياي حقيقتي است كه اينبار با واقعيت منطبق شده و آن حقيقت، نقش فصل الخطابي آيت الله خامنه اي است.
اما چرا شبكه اي كه مدام بر بيطرف بودن و حرفه اي بودن خود تأكيد دارد از بيان واقعيتي كه بطور مستقيم از زمين و آسمان در منظر چشم مردم به نمايش درآمده حذر كرده و غيرحرفه اي عمل مي كند؟
آيا انعكاس اين خبر آنقدر برايش خطرناك است كه اعتبار ادعا شده را به قربانگاه مصلحت مي برد؟
اين خبر چيست كه بينندگان پر و پا قرص بي.بي.سي فارسي نبايد آن را بشنوند؟
نكته اي ظريف در اين انحراف اذهان توسط بنگاه سخن پراكني دولت انگليس نهفته است.
انعكاس خبر استقبال پرشور مردم قم از آيت الله خامنه اي خط بطلان بر اخبار دروغي است كه پس از انتخابات 88 مدام از مردم اين شهر روي خروجي اين شبكه مي رفت تا نشان دهد نظام حتي در شهري كه انقلاب از آنجا آغاز شد هم ياوري ندارد و از اين طريق ادعاي خود يعني حكومت با زور سر نيزه را ثابت كند.
اخبار اغراق آميزي چون محبوبيت زياد منتظري بين مردم و حضور ميليوني آنها در تشييع جنازه وي، تأثيرپذيري شديد مردم از صانعي، تعطيلي بازار قم در اعتراض به نتيجه انتخابات 88 و... تمام اين هجمه تبليغاتي و منفي بافي و اغراق در اخبار يك هدف عمده را پيگيري مي كرد و آن هم القاي ريزش نيرو از جبهه طرفداران ولايت فقيه و ولي فقيه و اضافه شدن به جبهه مخالف اين نظريه بود. حال اگر قرار باشد بعد از يك سال و اندي خبر استقبال پرشور مردم از آيت الله خامنه اي كه مظهر نظريه مترقي ولايت فقيه است منعكس شود و اين رسانه به اين حقيقت اعتراف كند در واقع به شكست تبليغاتي خود اعتراف كرده است و اين اعتراف بقدري سخت است كه حاضر است عليه شعار هميشگي خود كه سرمايه رسانه اش مي باشد اقدام كند و اينگونه مخاطبان آزاد را از خود براند و به همگان ثابت كند آنچنانكه ادعا مي كند صادق و بيطرف نيست.
اما از باب اينكه عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد و از آنجا كه همواره خداوند دشمنان ما را از حمقاء قرار داده و مي دهد، در پي انعكاس اخبار اينترنت در برنامه نوبت شما، مسئول اين بخش كاري كرد كه از يك كهنه كار در عرصه تبليغات هرگز چنين خطايي سر نمي زند.
هركس در امر تبليغات تجربه كوچكي داشته باشد از تأثير تبليغات هر چند منفي آگاه است و مي داند اين نوع تبليغ گرچه بظاهر منفي است و جنبه تخريبي دارد اما در واقع شهرت را براي صاحب خبر به ارمغان خواهد آورد.
موضوعي كه قابل توجه است اين است كه متصديان امور تبليغي همواره در برابر اخباري اينچنيني سكوت پيشه مي كنند و هرگز اخباري را كه مخالف مواضعشان باشد تيتر نمي كنند و يا با تيتر كردن اخباري فرعي اذهان را از اخبار اصلي دور مي كنند.
بعنوان مثال شبكه العربيه در مقابل ايران موضعي اينچنيني دارد و از انعكاس اخبار مخالف مواضع خود حذر مي كند، زيرا مي داند پرداختن به موضوعات مثبت با هر ادبياتي از يكطرف تبليع تماميت نظام است و از طرفي ديگر اعتراف ضمني به ضعف حاميان خويش يعني آمريكا و اسرائيل.
اين دو نمونه هر دو يك وجه مشترك دارد و آن اينكه آن كس و يا آن موضوع تيتر شده با هر وجهي جنبه تبليغي دارد و در هر صورت مطرح شدن در ضمن خبر خواهد بود.
چندي است كه وبلاگ نويسان ارزشي براي آيت الله خامنه اي از لفظ «امام» استفاده مي كنند و مسئولان بي بي سي بخوبي مي دانند بار معنوي و سياسي اين لفظ چگونه است.
اما غفلت آنها از اين مهم باعث شد در پي انعكاس اين گزارش خبري در وبلاگها به اين مهم اذعان كنند و بگويند: «در فضاي مجازي در ذيل سفر آيت الله خامنه اي به قم لفظ «امام خامنه اي» زياد استفاده شده است.»
اين لفظ استراتژيك از رسانه كساني بيرون مي آيد كه در ادبيات خود بجاي لفظ امام از ليدر يا رهبر استفاده مي كنند و زماني كه از ايشان پرسيده مي شود چرا شما از لفظ امام براي آيت الله خميني استفاده نمي كنيد، پاسخ مي دهند:
آخر ما بعضي چيزها را متوجه شديم! آقاي خميني يك تئوري جهاني دارد. وقتي ما بگوييم «امام» ايشان بين كشورهاي دنيا شاخص مي شود، چون كلمه امام قابل ترجمه نيست. ولي وقتي بگوييم «رهبر» اين كلمه در فرهنگ غرب بار منفي دارد. ما ايشان را كنار استالين و موسيليني و هيتلر قرار مي دهيم. كلمه «رهبر» به نفع ما و كلمه «امام» به نفع آقاي خميني است. از طرف ديگر اگر ايشان يك جايگاه ديني دارد، ما به ايشان مي گوييم «آيت الله» اما «امام» يك بار معنوي دارد! از طرف ايشان آنطور مي شود امام امت اسلامي كه مسلمان هاي دنيا را دور خودش جمع بكند.»
حال با انعكاس اين موج جديد در ايران و انعكاس آن توسط شبكه بي بي سي، اين شبكه به لطف خدا باعث تبليغ آن شد و دومين عمل غيرحرفه اي را مرتكب شد عملي كه حكايت از پريشاني عقبه فتنه دارد و از محبوبيت امام و مقتداي مردم ايران سخت آشفته و عصباني است.

 



مركز نشر مـعارف تشيع

هادي سجادي پور
شهر قم در سال 23هـ.ق به دست مسلمانان فتح شد و طبق نظر بعضي از نويسندگان، آغاز تشيع در ميان مردم اين شهر، به حدود سال83 قمري و حضور اشعري ها برمي گردد. خاطره ورود امام رضا(ع) در سال 200 هجري به قم و استقبال مردم اين شهر از ايشان كه در تاريخ ثبت شده است، بيانگر وجود زمينه هاي مناسب براي اشاعه فرهنگ تشيع و فقه آل محمد (صلي الله عليه و آله) در اين شهر است.
يك سال پس از ورود امام رضا(عليه السلام)، خواهر ايشان فاطمه معصومه (سلام الله عليها) كه از مدينه به خراسان مي رفت، در ميانه اين راه بر اثر بيماري در شهر قم درگذشت و به خاك سپرده شد. پس از اين بود كه تشيع و حوزه هاي علميه در قم به بركت وجود مرقد آن بانوي بزرگوار كه با وجود سن كم خود از عالمان و فقيهان بي مانند عصر خود بودند، روزبه روز گسترش يافت و در قرون 5و 6 مدارسي پررونق و كتابخانه هايي بزرگ در اين شهر پديد آمد.
قم در دوران صفويه نيز مورد توجه همگان خصوصاً دولت مداران شيعي قرار گرفت؛ مدارس قديمي آباد شد و مدارس ديگري از نو بنا گرديد. هم چنين علماي بزرگي نظير ملاصدرا، ملامحسن فيض، علامه لاهيجي و شيخ بهائي در آنجا مشغول تحصيل و تدريس شدند. قم در آن عصر، داراي حوزه اي فعال بود و مدارس و طلاب بسيار داشت و علوم مختلف اسلامي در آن تحصيل و تدريس مي شد. مدرسه فيضيه نيز يكي از آثار دوره صفويه است.
ورود آيت الله مؤسس
در دوران قاجار شهر قم وارد مرحله تازه اي از حيات خود شد و علماي بزرگي در آن به تحصيل و تدريس مشغول شدند، اما به تدريج حوزه علميه اين شهر تشكل و انسجام خود را از دست داد تا اينكه در سال هاي پاياني حكومت قاجار، آيت الله شيخ عبدالكريم حائري كه از فقيهان مبرز دوران خود بودند، به درخواست علماي قم، به اين شهر آمدند. حضور ايشان در قم تأثيرات مهمي بر جاي گذاشت كه او را «مؤسس حوزه علميه قم» ناميدند.
با اقامت آيت الله حائري در قم از سال 1300 شمسي، بنيان حوزه علميه جديد قم نيز نهاده شد و با گام هاي بزرگي كه آيت الله مؤسس برداشت، اين حوزه به تدريج رشد كرد و در رديف بزرگ ترين حوزه هاي علميه جهان تشيع درآمد.
نزديكي حوزه علميه قم به پايتخت باعث شد كه رهبران شيعيان و مراجع تقليد آنان بر اصول سياست گذاري دولت ها نظارت داشته باشد و اگر اصلي با موازين اسلامي موافق نباشد، به مخالفت با آن بپردازند. بعضي معتقدند اين پايه گذاري نهضت علمي در قم به متابعت از تشكيل حوزه در شهر سامرا بود كه در نزديكي بغداد (مركز عراق) جاي گرفته بود.
نخستين سال تأسيس حوزه قم با تبعيد برخي از مراجع عظام و نوابغ قرن چهاردهم هجري از عتبات به ايران مقارن شد. آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني، آيت الله ميرزاحسين نائيني، آيت الله سيدعلي شهرستاني، آيت الله سيدعبدالحسين حجت كربلايي، آيت الله شيخ محمدحسين اصفهاني غروي و آيت الله شيخ مهدي خالصي از جمله اين علما بودند كه وارد حوزه قم شدند.
آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري در سال 1355 قمري دار فاني را وداع گفت و پس از وي رسالت خطير اداره حوزه قم را مراجع سه گانه عهده دار شدند: حاج سيدمحمدتقي خوانساري، حاج سيدصدرالدين صدر و مرحوم حجت. در اين دوران دست هايي در كار بود تا در حوزه و بين مراجع اختلاف ايجاد كند و اين امر نگراني شديد علما را برانگيخته بود تا اينكه بيماري آيت الله العظمي آقاي بروجردي سبب شد كه ايشان پس از معالجه در بيمارستان فيروزآبادي تهران، به صورت موقت و براي طي دوران نقاهت بعد از بيماري، مدتي در قم استقرار يابند اما بعد از مدتي اين اقامت، به حضور دائمي در شهر قم تبديل شد. اين حضور مصادف با آغازين سال هاي حكومت محمدرضا پهلوي بود.
پهلوي پسر، در سال هاي دهه30 در راه قدرت طلبي روزافزون پاي گذاشت و از هيچ تلاشي براي از ميان برداشتن موانع استيلايش فروگذار نكرد. قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي، نهضت ملي شدن نفت، واقعه 30 تير و 28 مرداد و شهادت مظلومانه روحاني مبارز سيدمجتبي نواب صفوي و يارانش، از جمله اين تلاش ها بود كه هم عصر با دوران مرجعيت و زعامت آيت الله العظمي بروجردي بود. در اين حوادث معمولا تقابل اصلي، ميان حكومت با مرجعيت و روحانيوني بود كه در قم تربيت يافته و در پايتخت بودند.
تلاش براي به حاشيه راندن قم
پس از درگذشت آيت الله العظمي بروجردي در 10 فروردين 1340 و در حالي كه همگان منتظر بودند تا بدانند چه كسي جاي خالي آيت الله بروجردي را را پر خواهد كرد، شاه موقعيت را مناسب ديد و با قضاسازي تبليغاتي، نامه اي به آيت الله سيدمحسن حكيم نوشت و رحلت آيت الله بروجردي را به ايشان تسليت گفت تا شايد از اين طريق بتواند محوريت مرجعيت را از قم به نجف منتقل كند و كم كم نسخه حوزه علميه قم را در هم بپيچد، اما حضور مراجعي همچون آيت الله العظمي گلپايگاني، آيت الله العظمي اراكي، آيت الله العظمي مرعشي نجفي و امام خميني(ره) در شهر قم، اين ايده را با شكست مواجه ساخت؛ رويدادهاي ماه ها و سال هاي بعد نشان داد كه نگراني شاه از مسئله مرجعيت پس از آيت الله بروجردي، چندان هم بي مورد نبوده است چرا كه قم به مركز مقابله با رژيم شاه تبديل شده بود.
رژيم شاه در 19 دي 1341 اعلام كرد طرح 6 ماده اي با عنوان انقلاب سفيد را- كه در اصل اصلاحات ديكته شده توسط آمريكايي ها براي غربي سازي هرچه سريع تر جامعه ايران بود- به اجرا خواهد گذاشت و از مردم دعوت كرد تا در رفراندومي به آن رأي دهند. اما درحالي كه مدت كوتاهي از اعلام مرجعيت امام خميني(ره) مي گذشت، ايشان با اعتراض به مفاد اين طرح، رفراندوم را تحريم كردند. با تحريم رفراندم از طرف ايشان، بازار تهران تعطيل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و بدين ترتيب نخستين تنش بين ايشان و رژيم شاه به وجود آمد.
حضرت امام(ره) همچنين در نوروز 1342اعلام عزاي عمومي كردند و مردم بر سر در خانه ها، بيرق مشكي نصب كردند و بعداز آن نيز ايشان در عاشوراي همان سال، سخنراني قرايي برعليه رژيم ايراد كردند. بالا گرفتن تنش ميان رژيم شاه و نهاد مرجعيت كه براي اولين بار از سوي يك مرجع ساكن در قم و نه تهران صورت مي گرفت، نام اين شهر را كه پيش از اين تنها به عنوان شهري مذهبي كه مضجع شريف حضرت فاطمه معصومه(س) را در خود جاي داده بود شناخته مي شد، به عنوان شهري سياسي برسر زبان ها انداخت.
شهر قم در روزها و ماه هاي بعد همچنان محور مبارزه با رژيم شاه بود. حمله به مدرسه فيضيه در دوم فروردين 42 و همچنين دستگيري حضرت امام در 13 خرداد همان سال و تبعيد ايشان به تركيه در 13 آبان 1343 كه به علت سخنراني ايشان عليه قانون كاپيتولاسيون صورت گرفت، از جمله وقايع مهم و اثرگذار تاريخ انقلاب در آغازين سا ل هاي اين حركت عظيم بود كه با محوريت شهر قم صورت گرفت.
بعداز تبعيد حضرت امام(ره) قم همچنان نقش محوري خود را در مبارزه عليه رژيم شاه حفظ كرد. در سال هاي 43 تا 59 كه مي توان از آن به دوره مبارزات فرهنگي و نيز كادرسازي براي نهضت اسلامي مردم ايران نام برد، قم مركز اين مبارزه بود، به طوري كه روحانيت نقش به سزايي در انتقال پيام امام(ره) و نيز تربيت نيرو در تمام نقاط كشور داشت.
آغازگر مرحله عملياتي انقلاب
اما جرقه نهايي مبارزه با رژيم شاه و سرنگوني آن را نيز بايد در قم جست وجو كرد و همان گونه كه درسال 42 نهضت از اين شهر آغاز شد، درسال 56 هم موج اعتراضات گسترده به شاه و رژيم پهلوي با محوريت اين شهر آغاز گرديد. رحلت مرموز آيت الله سيدمصطفي خميني در آبان 1356 در عراق نقطه عطفي در نهضت اسلامي مردم ايران بود. مجالس يادبود وسيعي كه در سراسر كشور برگزار شد جايگاه والاي امام خميني(ره) را در ميان مردم به خوبي نشان داد. از اين رو رژيم، تصميم گرفت با توهين به ساحت حضرت امام خميني(ره)، چهره ايشان را به عنوان رهبر نهضت مخدوش كند و سرانجام با انتشار مقاله اي توهين آميز در روزنامه اطلاعات مورخ 17 دي ماه 56 به نام احمد رشيدي مطلق اين كار انجام شد.
با انتشار اين مقاله اهانت آميز، اولين واكنش ها در شهر قم آغاز شد. مدرسين حوزه علميه قم دروس حوزه را در روز 18 دي تعطيل اعلام كردند و مردم هم با تشكيل اجتماع بزرگي تظاهرات خود را به سوي منازل مراجع آغاز كردند. اوج اعتراضات كه با تعطيلي بازار قم همراه بود در روز 19 دي انجام شد و قم يكپارچه اعتراض به شاه و رژيم پهلوي بود. رژيم كه توان مقابله با امواج خروشان مردم قم را نداشت، تظاهرات آنها را به گلوله بست و تعداد زيادي را به شهادت رساند. اين قيام را بايد نقطه عطفي در تاريخ نهضت اسلامي دانست چرا كه پس از آن امواج انقلاب اسلامي شدت گرفت و با برگزاري چهلم هاي پي درپي مردم نقاط مختلف ايران و در شهرهايي مثل تبريز و يزد، دامنه انقلاب فراگير شد.
شهر قم بعداز پيروزي انقلاب و در برهه هاي مختلف همچنان نقش پيشگام خود را در دفاع از آرمان هاي انقلاب اسلامي به خصوص در زمينه هاي علمي و فرهنگي حفظ كرده است. بايد به پاس سال ها مجاهدت مردم قم، اين شهر را مركز نشر معارف و ارزش هاي انقلاب بناميم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14