(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 9 آبان 1389- شماره 19777

دست هاي نامرئي -60
رهبر معظم انقلاب : توطئه توهم نيست

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




دست هاي نامرئي -60
رهبر معظم انقلاب : توطئه توهم نيست

نويسنده: محمد عبدالهي
تحكيميان پس از چندسال و در سيطره افكار مسموم روشنفكرنمايان سكولار آن چنان دچار دگرديسي شدند كه زاويه چرخش آنها از اعتقادات نخستشان را به رقم يكصد و هشتاد درجه رساند!
گذر زمان، تحكيم را بيش از پيش در گرداب انحراف فرو برد تا بدانجا كه تحكيميان به شكلي سازمان يافته و رسمي به ابزار احزاب سياسي اصلاح طلب و مهره اي براي تقويت فشارهاي اجتماعي تبديل شدند تا تئوري فشار از پايين را براي چانه زني از بالا به مرحله تحقق نزديك سازند. دفتر تحكيم در دوران اصلاحات دچار دگرگوني محتوايي عميقي شد كه 10 محور اساسي داشت :
1- تغيير گفتمان از عدالت محوري به ليبراليسم و آزادي طلبي؛
2- تغيير گفتمان استكبار ستيزي و تغيير موضع نسبت به امريكا؛
3- گسترش ارتباطات با اپوزيسيون نظام (علي الخصوص نهضت آزادي و عناصر ملي- مذهبي)؛
4- تغيير موضع نسبت به ولايت فقيه؛
5- هم نوايي و مصاحبه با رسانه هاي بيگانه؛
6- عبور از نظام و پيوند رسمي با شبكه برانداز؛
7- قانون گريزي و تنش آفريني هاي اجتماعي (حادثه 18 تير، خرداد 82، اعتراض به حكم آغاجري و ...)؛
8- تغيير موضع نسبت به مسئله فلسطين (بيانيه دفتر تحكيم وحدت- طيف علامه- در سال 1387 به مناسبت جنگ 22 روزه غزه)؛
9- ورود به عرصه مقابله آشكار با نظام اسلامي و نهادهاي حكومتي؛
10- پيوند رسمي با امريكا و اتحاديه اروپا (پناهنده شدن امثال علي افشاري و اكبر عطري به امريكا).
متأسفانه، كج فهمي برخي تحكيميان تا آنجا پيش رفته كه حتي راديكاليسم را جزء ذاتي جنبش دانشجويي مي انگارند! تحكيمياني كه پس از برگزاري تريبون آزاد انجمن اسلامي دانشگاه امير كبير (در تاريخ 6/9/1384)، در بيانيه پاياني خود تصريح كردند:
«حق هرگونه اصلاح گري ساختار شكنانه را براي خود محفوظ مي داند.»
عبداله مؤمني؛ دبير سابق تشكيلات دفتر تحكيم وحدت كه صبح روز 23 شهريور 1388 در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق پيگيري براندازي نرم و نقش آفريني در تحركات بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم محاكمه شد، در خصوص روند استحاله دفتر تحكيم و تغيير رويكرد اين مجموعه از حركت درون نظام به تقابل و خروج از نظام اظهار داشت:
«عدول از اصول و فقدان مرزبندي شفاف و اصولي ميان دفتر تحكيم وحدت با گروه هاي التقاطي و تاثيرپذيري از گروهك هايي چون منافقين و ماركسيسم ها و جريانات اپوزيسيون داخلي موجب استحاله دفتر تحكيم وحدت شد.»
اين متهم به براندازي نرم ادامه داد:
«نقش آفريني گروه هاي اصلاح طلب در فعاليت هاي دفتر تحكيم وحدت استقلال اين دفتر را مورد خدشه قرار داد و اين تشكيلات به مناسب ترين محمل براي مخالفين و معاندين با نظام تبديل شد و تغيير آرم دفتر كه مزين به تصوير بنيانگذار جمهوري اسلامي بود آغازي براي انحراف مجموعه و رفتن به سوي مقابله با نظام شد»
وي به تشريح برخي كاركردهاي دفتر تحكيم وحدت عليه نظام اشاره كرد و نقش آفريني موثر تشكل متبوعش در خلق و تداوم غائله 18 تير را از جمله اين اقدامات دانست و گفت:
«دفتر تحكيم وحدت هر ساله در سالگرد 18 تير با برگزاري تجمعات غيرقانوني سعي در بحران سازي و تنش آفريني داشت.»
عبداله مؤمني ارسال نامه براي خاوير سولانا مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا در آستانه انتخابات مجلس هفتم به منظور حمايت از اصلاح طلبان را از ديگر اقدامات غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت كه قبح دخالت بيگانگان در امور داخلي كشورمان را شكست، ياد كرد و همكاري با جريانات ماركسيستي در برگزاري مراسم پاسداشت دانشجو در روز 16 آذر و طرح ساختار شكنانه فراخوان رفراندوم به منظور تغيير در اصل نظام را از ديگر اقدامات غيرقانوني تشكل متبوعش دانست.
وي تصريح كرد:
«موضع گيري هاي ما در مخالفت با سياست هاي كلان نظام منطبق با سياست هاي دشمنان جمهوري اسلامي بود و به عنوان نمونه در زمينه مسئله هسته اي برخلاف خواست عمومي جامعه كه اين فنآوري را حق مسلم ايرانيان مي دانست، حركت كرديم.»
مؤمني از ديگر موارد استحاله دفتر تحكيم وحدت را استفاده ابزاري جريانات سياسي داخل كشور از اين تشكل غيرقانوني دانشجويي عنوان كرد و گفت:
«نه تنها جريان ضد انقلاب بلكه اپوزيسيون داخل كشور نيز با هدف امتياز گيري از نظام براي رسيدن به قدرت اعمال فشار بر حاكميت تلاش داشت از ظرفيت دانشجويي بهره ببرد كه اين مسئله را از طريق دفتر تحكيم وحدت پيگيري مي كردند»
وي با بيان اينكه فعاليت هاي دفتر تحكيم وحدت و سازمان ادوار دفتر تحكيم وحدت در راستاي تخريب اركان نظام و به چالش كشيدن آن از طريق فاقد پشتوانه و ناكار آمد نشان دادن حاكميت صورت مي گرفت، به ذكر جزئياتي از فعاليت غيرقانوني تشكل متبوعش پرداخت.
دبير سابق تشكيلات تحكيميان افزود:
«ما حاكميت را مخالف دموكراسي وحقوق بشر و قانون معرفي مي كرديم اما خودمان تجمعات و ميتينگ هايي را برگزار كرديم كه هم از نظر شكلي و هم از نظر محتوايي در تضاد با قانون اساسي بود ولي از اين ابزار براي پيشبرد و مقاصد خود استفاده مي كرديم.»
اين متهم دانشجويي در خصوص سفر خود به آلمان براي آموزش براندازي نرم همراه با سه فعال دانشجويي ديگر توضيح داد «با تعدادي از اعضاي شوراي مركزي ادوار تحكيم با هدف شركت در كلاس هاي آموزشي به مدت يك هفته به آلمان رفتيم كه همه هزينه آن توسط آمريكا و تحت پوشش يك نهاد حقوق بشري تامين شده بود.»
وي به جلسات سازمان ادوار تحكيم وحدت با سران گروهك هايي چون نهضت آزادي، جبهه ملي، شوراي موسوم به ملي مذهبي ها و فعالان حقوق زنان و كمپين اشاره كرد و گفت كه در قالب اين جلسات مطالبي ساختارشكنانه به منظور ايجاد چالش براي حاكميت مطرح مي شد.
اما گفتمان سكولاريستي خرده جنبش هاي دانشجويي نمي تواند براي مدتي طولاني هژموني خود را بر جنبش دانشجويي ايران حفظ كند.
تعارض با آموزه هاي اسلامي و عقايد جمعي ملت، ناديده گرفتن آرمان هاي حق طلبانه، چشم فروبستن بر ظلم و تبعيض در جهان، و سرفرود آوردن در برابر بيگانگان و مستكبران عالم، مقولاتي نيستند كه با جوهره حركت و جنبش دانشجويي همخواني و سازگاري داشته باشند و به همين جهت گفتمان سكولار توان و استعداد لازم را براي تبديل شدن به گفتمان هژمون در جنبش دانشجويي، آن هم به صورت درازمدت و طولاني را ندارد.
سخن آخر
توطئه، توهم نيست؛ اي كاش مجال بود تاگفته مي شد، تا آن وقت انسان مي توانست آن برگ هاي بر روي هم گذاشته كتاب حرف را باز كند تا خيلي از حقايق روشن بشود؛ آينده، البته اين كارها خواهد شد؛ اينجور نيست كه شما خيال كنيد توطئه نسبت به اين كشور، يك توهم است؛ نه، يك واقعيت است؛ از همه طرف دارد توطئه مي شود.
مقام معظم رهبري (دام ظله العالي)، 6/8/88
آنچه در فصول اين كتاب مورد بحث و واكاوي قرار گرفت تنها مشتي بود از خروارها اسناد موجود و ثبت شده غربي ها در دشمني و كينه توزي هدفمند و طراحي شده عليه نظام اسلامي ايران. اين كتاب مروري بود تنها به بخشي از راهبردهايي كه بدانديشان و دشمنان اين مرز و بوم كيلومترها آن سو تر پيرامون آن گفته و نوشته اند و همچنان مي گويند و مي نويسند و به اجرا در مي آورند اكنون و با استناد به اسناد پيش گفته مي توان دريافت كرد كه «دست هاي نامرئي» بدخواهان نظام اسلامي در حيله ها و نيرنگ هاي خصمانه آن ها ديدني نخواهد بود جز با عينك بصيرت. اسناد اين كتاب، پاسخ شفاف و روشني هستند براي همه كساني كه از سر غفلت و نا آگاهي و نه تجاهل ورزي، دشمني ها را «توهم» دانسته و در دايره تخيلات دشمن پندارانه حاكميت ارزيابي مي كنند. و صد البته تجاهل ورزان و خود را به خواب زدگان را صدها برابر اين مستندات نيز متقاعد نخواهد ساخت. اما فطرت هاي پاك و طينت هاي دنيا نيالوده را اشارتي كافيست براي باورمندي نسبت به واقعياتي كه اكنون به دست دشمنان اسلام عليه نظام اسلامي ايران به عنوان يگانه پرچمدار احياي حقيقت و عدالت و فضيلت در جريان است.
در اين ميان اما نكاتي وجود دارند كه غفلت از آن ها جبهه خودي را در برابر تهاجم همه جانبه آسيب پذير خواهد كرد. اين نكات عبارتند از:
1- در مصاف كنوني با دشمن، شيوه هاي هجمه حريف برخلاف استراتژي به كار گرفته شده در جنگ سخت، به سختي قابل شناسايي است. چرا كه جنگ نرم، برنامه ريزي دقيق و حساب شده اي است كه دشمن براي تصرف افكار و تخريب اذهان جامعه هدف در يك سير تدريجي و دراز مدت صورت مي دهد. از جمله بارزترين خصوصيات جنگ نرم نامحسوس بودن ابزارها و آسيب هاي آن در كوتاه مدت است.
2- بستر تحقق جنگ نرم زمينه هاي موجود در عرصه هاي سياسي ، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است. اين بسترها كه از آن ها به حوزه «تهديدهاي نرم» تعبير مي شود بيش از هر چيز بر ناكارآمدي، ندانم كاري و اشتباهات داخلي كشور مورد تهاجم استوار است. در اين بين، غفلت و ناآگاهي جريان هاي خودي، نخبگان مرعوب شده در مقابل تبليغات دشمن، دوستان جاهل كه با اتخاذ خط مشي هاي غلط و خودسري ها آب به آسياب دشمن مي ريزند و فقدان بصيرت در عموم مردم، در زمره عوامل پيدايش، رشد و افزايش ضريب موفقيت طرح هاي دشمن ارزيابي مي شوند.
3- دشمنان در مصاف با جمهوري اسلامي در سه دهه گذشته به انواعي از شيوه هاي برانداز متوسل شده اند. از كودتا، جنگ داخلي، تفرقه، جنگ هاي قوميتي، شورش هاي منطقه اي، ترورهاي فردي و جمعي و جنگ تحميلي 8 ساله در اين دوره آزموده شده و نتيجه بخش نبوده است. با اين حال اما، دشمن اميدوارانه در پي يافتن شيوه هاي روزآمد و نوآوري هاي متنوعي در راستاي دستيابي به هدف شوم خويش است. با اين تفاصيل لحاظ نمودن دو نكته اساسي در راستاي وظيفه شناسي، ضرورتي عقلاني است. نخست آنكه؛ مواضع حريف بايستي به شكلي روزآمد و لحظه به لحظه رصد شده و به دقت تجزيه و تحليل گردد. دوم آنكه؛ علاوه بر تلاش براي ايمن بخشي و افزايش توان دفاعي در زمينه هجمه هاي نوين دشمنان ضروريست براساس ضعف ها و كاستي هاي حريف سياست هاي تقابلي از وضعيت تدافعي به حالت تهاجمي تغيير صورت دهند.
4- با توجه به آن كه سال هاست تهاجم همه جانبه دشمن عليه باورها، اعتقادات، ارزش ها و هنجارهاي ما در جريان است ضروريست نسبت به ترميم و سالم سازي زير ساخت هاي فرهنگي، خصوصاً براي نسل هاي جديد انقلاب، اقداماتي فوري صورت پذيرد. در اين راستا سالم سازي و پالايش حوزه علوم انساني در زمره اولويت هاست چرا كه تربيت نسل هاي آتي مديران كشور چنانچه بر پايه علوم وارداتي و بيگانه با مفاهيم و سنن شرعي و بومي مان باشد آسيب پذيري ما در حوزه باورها افزايش يافته و طبيعتاً ابزارهاي تهاجمي دشمن كارامدتر خواهند بود.
5- عمليات براندازي آمريكايي ها و برخي كشورهاي اروپايي هم پيمان آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، در استراتژي «استحاله از درون» انقلاب اسلامي و در حوزه تاكتيك ها، انبوهي از راه كارهاي اجرايي از جمله ايجاد انشقاق در ساخت قدرت، غيرت زدايي، و تعصب زدايي از جامعه ديني، شكاف بين ملت و حكومت، خدشه در اصول و ارزش هاي اسلامي، بحران زايي در صحنه سياسي كشور، رسوخ ليبراليسم فرهنگي در جامعه و ... را در دستور كار قرار داده است كه «مطبوعات»، «دانشگاه ها» و «محافل» ابزارهاي عمده آن محسوب مي شوند. در اين ميان برخي از عناصر سياسي، فرهنگي و اقتصادي در اجراي فرآيند براندازي نقش كليدي و محوري را در تعامل با كانون هاي هدايت كننده آمريكايي براي فروپاشي نظام اسلامي ايران بازي مي كنند. تطبيق شاخصه هاي عمليات براندازي غرب با عملكرد عناصر مشكوك در عرصه هاي اداره كشور در زمره اموري اساسي است كه ضروري است در دايره شناخت و ارزيابي خواص جريان خودي و مدافعين جبهه حقيقت قرار گيرد.
6- راهبردهاي دشمن در عمليات رواني فراخ دامنه اي كه سال هاست آغاز نموده است محورهاي ذيل را دربر مي گيرد:
1-6- ايجاد و گسترش اختلاف ميان 1- جناح هاي حاكميت 2- حاكميت با مردم 3- مردم با مردم
2-6- تلاشي جدي و منسجم جهت تضعيف جايگاه رهبري و ولايت فقيه
3-6 القاء ناكارآمدي نظام سياسي مبتني بر دين
4-6- تلاش براي راندن دين به حوزه هاي فردي
5-6- بي اعتبار كردن رهبران ديني و انقلابي
6-6- تلاش جهت ارائه تصوير دشمنانه از نظام نسبت به منتقدين، مخالفين و معارضين
7-6- جذب شخصيت هاي كاريزماتيك و گروه هاي مرجع
8-6- جذب نخبگان سياسي و فرهنگي كشور(از طريق ايجاد تسهيلات اقامتي و تحصيلي در خارج كشور)
9-6- تضعيف و تخريب ستون هاي حمايتي نظام(سپاه، بسيج و روحانيت)
10-6- استفاده از تنوع قوميتي در راستاي بر هم زدن وحدت و انسجام ملي
11-6- سلب اعتماد از مردم نسبت به سخنان مسئولين كشور
12-6- تلاش براي ارائه تصوير بحراني از وضعيت موجود
13-6- افزايش دامنه نارضايتي ها از طريق دامن زدن به مطالبات صنفي و اجتماعي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14