(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 9 آبان 1389- شماره 19777

به بهانه توزيع نسخه مجاز سريال «لاست» جنگ نرم با مجوز دولتي!
نقد گزارش گونه «بعدازظهرسگي سگي» يك بعدازظهر نحس در سينما
توليد اولين بازي رايانه اي فاخر ايراني
انيميشن آخر الزماني سلمان فارسي كليد خورد
نگاهي به فيلم «دور از ذهن» تحريف حقايق
صفحه هنري يا تجارت خانه؟
فيلم هاي ديني و ضعف ادبيات داستاني



به بهانه توزيع نسخه مجاز سريال «لاست» جنگ نرم با مجوز دولتي!

آرش فهيم
عرصه رسانه هاي تصويري در كشور ما امروز با يك پديده تهديدآميز جديد مواجه شده كه در حقيقت بايد آن را يك خودزني فرهنگي ناميد؛ انتشار سريال هاي استراتژيك آمريكايي با مجوز دولتي، اتفاق عجيبي است كه نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت. پس از دوبله و انتشار گسترده سريال هايي چون «فرار از زندان»، «24» و ... نوبت به استمرار انتشار مجاز «لاست» رسيده است. سريالي كه چندي قبل با صرف هزينه اي هنگفت خريداري، اصلاح و دوبله شد، اما توزيع آن به دلائلي متوقف ماند. مهمترين دليل، بنا بر اعتراف خود مسئولان شركت ايراني تهيه و باز توليد اين سريال، اشكالات محتوايي آن بود. اما زمزمه هايي مبي بر ورود همه گير و گسترده آن به شبكه نمايش خانگي به گوش مي رسد كه اگر دغدغه مقابله با ناتوي فرهنگي و جنگ نرم را داريم، بايد اين زمزمه ها را جدي بگيريم.
امروز نظام سلطه جهاني به رهبري دولت آمريكا و شبكه مخوف و ضدانساني صهيونيسم، در كنار تسليحات نظامي، به رسانه ها - به خصوص شبكه هاي تلويزيوني و سينما - متكي است. جاي شكي نيست كه اگر بتوان قدرت و نفوذ اين رسانه ها را مهار كرد، بخش زيادي از قدرت پوشالي جنگ طلبان و انسان ستيزان غربي فرو خواهد ريخت. چرا كه آن ها اگر با قدرت نظامي خود به تسخير سرزمين ها دست مي زنند، با رسانه هاي خويش نيز روح و ذهن مردمان را به اشغال خود در مي آورند. مسئله اي كه از آن به عنوان جنگ نرم ياد مي شود.
در سال هاي اخير، به جز شبكه هاي ماهواره اي، ويدئو كليپ ها، فيلم هاي سينمايي، موسيقي هاي مخرب و ... فيلم هاي دنباله دار يا همان «سريال» نيز به صف جبهه تهاجم رسانه اي غرب اضافه شده است. سريال هايي كه از يك طرف تمهيدات لازم براي جذب و استغراق مخاطب در آن ها به خوبي به كار رفته است و از سوي ديگر، تفكرات و اهداف استراتژيك دولت هاي امپرياليستي جهان در آن ها ترسيم شده است.
اگر فيلم هاي سينمايي در يك زمان محدود دو سه ساعته مخاطب را با خود همراه مي كنند، سريالها قادر هستند كه روزها و ماه ها بيننده خود را به سرزمين هاي مورد نظرشان برده و القائات خود را به فكر او ديكته نمايند.
سريال «لاست» يكي از نمونه هاي معروف اين جريان رسانه اي است. اين سريال از 22 سپتامبر سال 2004 پخش آن در شبكه ABC آمريكا آغاز شد. نمايش اين سريال به شبكه هاي ديگري هم سرايت كرده وسپس دي وي دي هاي آن در سراسر جهان، از جمله كشور ما توزيع شد. و حالا مديران دلسوز فرهنگي ما نيز قصد دارند آن را با مجوز دولتي در دسترس عموم مردم كشورمان قرار دهند. هرچند در اين نسخه مجاز، بسياري از مشكلات تصويري سريال كه با اخلاق و فرهنگ خانواده هاي جامعه ما در تضاد است اصلاح شده اند. اما واقعيت اين است كه جنبه هاي مخرب «لاست» فراتر از اين تصاوير، بلكه محتوا و ايدئولوژي تنيده در داستان و درام آن است. عمق استراتژيك محتوايي اين فيلم دنباله دار تا آنجاست كه از آن به عنوان بسته آموزشي فرهنگ ليبراليستي ياد مي شود. به عبارتي، اين سريال انديشه ها و گفتارهاي متفكران ليبراليسم را در قالب يك سلسله درام ارائه داده است.«لاست» روايت يك گروه از انسان هايي است كه در اثر سقوط هواپيما در جزيره اي ناشناخته و منزوي از جامعه انساني گم شده اند و براي بقاي حيات و نجات خود از اين جزيره تلاش مي كنند.جنبه ايدئولوژيك و سياسي لاست اين است كه در اين جزيره نمايندگاني از همه تمدن ها وجود دارد. قهرمانان و منجيان اين گروه، آمريكايي ها هستند. يعني فيلم اين گونه القا مي كند كه بشريت به آمريكا مديون است و بدون آمريكا، انسان ها توان رهايي از ابتلائات را ندارند (درست برعكس اين واقعيت كه بزرگ ترين عامل بحران ساز جهان آمريكاست)
نكته قابل توجه، نحوه چهره سازي مسلمانان در اين سريال است؛ نماينده مسلمانان در اين مجموعه، يك شكنجه گر بعثي عراقي است! او تا زماني كه به فرهنگ و هويت خودش وفادار است منفي معرفي مي شود، اما با استحاله در فرهنگ آمريكايي، به عنوان يك انسان مثبت، وضعيتش تغيير پيدا مي كند! پس «لاست» يك فيلم ضد اسلامي هم محسوب مي شود.اين نكات، بخشي از مضامين اين سريال است و به عنوان مشتي از خروار ذكر شد. مسئولان دلسوز فرهنگي ما كه انتشار مجاز سريال «لاست» را تصويب كرده اند، براي خنثي كردن اين القائات ايدئولوژيك، صحبت هاي برخي از كارشناسان اين حوزه را نيز با سريال همراه كرده اند. ديدگاه هاي اين كارشناسان بسيار مفيد است. اما به دو علت قادر به مهار تهاجم دراماتيك آن نيست: اول دو علت اين كه اصلا سريال «لاست» و بسياري ديگر از محصولات استراتژيك فرهنگي غرب، به انتقال پيام محدود نيستند. بلكه روند جاري در آن ها آموزش سبك زندگي و انحراف تخيل بيننده است. يعني در سريالي همچون لاست، القائات ايدئولوژيك و فرهنگي از طريق رگبار پيام و حرف منتقل نمي شود كه بتوان به وسيله سخنراني جلوي آن را گرفت. دوره تهاجم فرهنگي به وسيله پيام به پايان رسيده است. بلكه تمهيد امروز دستگاه هاي فرهنگي و رسانه اي غرب كه در «لاست» هم تجلي يافته، تعويض تدريجي ذهنيت، خيال و ذائقه مخاطب به سود خودشان است. مثلا سريال لاست به مرور زمان و طي قسمت هاي به هم پيوسته و طولاني مدت، مي تواند بغض ضد آمريكايي مخاطب ناآگاه و سطحي نگر خود را به حب تغيير دهد. جلوي اين تغيير را هم با توضيحات كارشناسانه اساتيد و متخصصان نمي توان گرفت، مگر اين كه مخاطب خودش به عمق خودآگاهي و هوشياري رسيده باشد كه در اين صورت در مقابل هرگونه تهاجم فكري و فرهنگي واكسينه خواهد بود.
دوم اين كه غالب بينندگان اين نسخه مجاز سريال لاست، به احتمال زياد به نظرات تدوين شده در كنار هر قسمت از سريال توجهي نمي كنند. به اين ترتيب و مثل هميشه، درام بر سخنراني پيروز مي شود.آنچه باعث شده تا نسخه مجاز فيلم ها و سريال هاي استراتژيك غربي يك تهديد محسوب شوند، اين است كه مخاطب به علامت مجوز دولتي اعتماد دارد. مثلا اگر تا امروز، يك خانواده به سريال «لاست» حساس بوده و آن را مضر فرض مي كرد و از تماشاي آن پرهيز داشت، از فردا كه نسخه مجاز آن را ببينند، مطمئن خواهند بود كه يك محصول مفيد و حداقل بي خطر را مي بينند.به اين ترتيب، مجوز دولتي تبديل به منفذي براي جنگ نرم دشمنان ايران و اسلام مي شود.

 



نقد گزارش گونه «بعدازظهرسگي سگي» يك بعدازظهر نحس در سينما

عليرضا پور صباغ
اصلا نقد نوشتن درباره فيلمي به نام بعد از ظهر سگي سگي وقت تلف كردن است؛ به تماشاي فيلمي رفتم سراسر هجو و لودگي، اما اتفاقي در سانس اول تماشاي فيلم افتاد كه به صرافت تهيه يادداشتي وحداقل ماندن دو سانس ديگر درسالن سينما افتادم تا مبادا ترك بردارد تحقيقات ميداني ام درسالن سينما. البته به خواهر مومن محجبه اي كه با همسر و دو دختر نوجوانش به سينما آمده بود قول دادم حتما بنويسم، اگر به خون برادر شهيدش قسمم نداده بود نمي نوشتم اما مي نويسم تا سايرين نيز آنچه نمي دادند بدانند.
در صندلي رديف نخست بخش جلويي سينما نشسته بودم، به محض آنكه سي دقيقه از فيلم گذشت متوجه شدم چند بانوي محجبه سالن سينما را ترك كردند. اين اتفاق درسانس دوم و سوم نيز تكرار شد وگروه هايي كه به صورت خانوادگي وارد سالن سينما شده بودند در همان سي دقيقه نخست سالن را ترك كردند.
حدس مي زدم كه شوخي هاي سخيف دوپهلوي مبتذل فيلم «بعد از ظهر سگي سگي» سبب خارج شدن تماشاگر فيلم شده، لحظه اي ترديد كردم. اما بهترين راه براي كسب يقين سؤال كردن از مخاطب بود. به چشم ديدم كه پدر ومادر، رو به دخترشان با چشماني گرد كرده و ته مايه هاي غضبناكي به فرزندشان اعتراض مي كردند كه بهتر نبود به ديدن ملك سليمان مي رفتيم(درسالن كناري فيلم ملك سليمان درحال نمايش بود) همه چيز دستگيرم شد. زماني كه از پدر خانواده درباره فيلم سؤال كردم، هرچه انرژي داشت فرياد زد و گفت متوليان فرهنگ مگر خودشان فرزنداني همسن و سال دختر من ندارند. وي در بخش ديگري از سخنانش گفت شما اگر غيرت و شرف در قلمتان جاري است مكلف به اين امر هستيد كه هر روز به متوليان امر تاكيد كنيد، پيامد چنين آثاري تخريب فرهنگ محاوره اي و اخلاقي مردم اين سرزمين است. تقريبا 9 خانواده درسانس بعدي سالن را ترك كردند. درسانس سوم صداي اعتراض تماشاگران و نارضايتي آنها نيز از صندلي هاي پشتي كاملاً به گوش مي رسيد. جداي از همه موارد روز تعطيل من به روز غمگيني بدل شد و برخورد با همان خواهر شهيد غربت جمعه ام را فزون بخشيد.
جمله معروفي را از استاد فيلمسازم نقل مي كنم كه مي گفت اين جماعت روشنفكر نما اين روزها براي آنكه خودي نشان دهند ميان اروتيك پنهان سينمايي اشان و بيانيه هاي سياسي مذبوحانه خويش معلقند. فيلم واقعا كمدي شرم آوري است كه دربيان لحني خود دچار لكنت است و براي اينكه نقص اين بيان لحني را بپوشاند، دست به دامن شوخي هاي دوپهلوي كلامي مي شود كه ديدن و شنيدنش شرم آور است.
كمدي هاي مبتذل فاقد داستان كه براساس بازيگران كمدي و تيپ هاي برخواسته از تلويزيون قدم به دنياي سينما گذاشتند به تدريج سبب كاهش سطح سليقه تماشاگر مي شود. سازندگان اين فيلم هم تمام المانهاي مبتذل در سينما را با همان متدهاي متدوال سينمايي با يكديگر تركيب كرده اند. ضمن اينكه تكه كلام ها و رفتارهاي غيراخلاقي را با صدور بيانيه هاي سياسي سطح پايين آميخته اند تا فيلم جنبه هاي اپوزيسيوني نيز داشته باشد تا درمحافل خصوصي نيز كمي بدان بنازند و درگفتگوهايشان آنرا نوعي كمدي انتقادي نيز معرفي كنند.
اكنون به روي پرده سينماها با فيلمي روبرو هستيم كه با محور قراردادن و هجو چند موقعيت وكاراكترهاي ابلهي كه باورشان براي تماشاگر دشوار است چندين بيانيه سياسي صادر و سعي مي كند با شوخي هاي سطح پايين مبتذل، داستانش را به پيش برد.
در ابتدا با جوان نابغه اي مواجه مي شويم كه تمامي طرح هايش به سرانجام نمي رسد و طبق روايت خود فيلم به مديران دولتي ومعاون وزير مراجعه كرده و پاسخي دريافت نمي كند. اين معاون وزير اهل شعار -به تنها تعبيري كه از فيلم برمي خيزد- حمايت از نسل جوان و پژوهشگر را سر مي دهد اما عملا آدمي دغل باز و منحرف است. زماني كه در انتهاي فيلم از كار بركنار و پست ديگري به او محول مي شود، همچنان به دلمشغولي هاي پست خود مشغول است. اين جوان معصوم پژوهشگر نيز دراثر سرخوردگي از مديران دولتي و تن ندادن به وضعيت موجود، همسرش او را ترك مي كند و كودن ابلهي كه كارگردان سعي كرده او را به عنوان نماينده نسل من معرفي كند چندين بمب دست ساز به خود مي بندد و خيلي كودكانه وارد يك عكاسي مي شود و همان ماجراي مضحك گروگان گيري و... اتفاق مي افتد.
با توجه به پيام هاي به اصطلاح انتقادي سازندگان روشنفكرنماي اثر و تصويري كه از جامعه مذكور امروز در فيلم مي بينيم، طرح يك پرسش كاملا ضروري است، آيا آن قدر كه كارگردان سعي كرده كليت جامعه مردان را درحصاري از جنسيت طلبي نشان دهد واقعيت موجود در جامعه ايران امروز است؟
شوخي هاي سياسي فيلم را بايد جدي گرفت؟! اين شوخي هاي كاملاً مذبوحانه، دراين هجويه سراسر ابتذال نه تنها ماهيت فيلم را به اثري غير متعارف بدل نمي سازد، بلكه در وارونه جلوه دادن حقايق فيلمي كاملا موفق است.
هجو نقش پليس درجامعه از ديگر جنبه هاي اين فيلم است. به عنوان نمونه افسر مسئول اين گروگان گيري نامش سعيد سلامت است كه از لحاظ رواني آدم سلامتي نيست و در توهمات هاليوودي خويش كاملاً غرق شده است.
دراين هجويه فيلم فاخري كه مايه فخر اهالي سينما و رسانه است را بي نصيب نمي ماند و عملاً به هجو آژانس شيشه اي دست مي زند. او با زبان الكن قهرمان خود مي گويد اگر ديروز دغدغه حاتمي كيا بسيجي هاي رشيد و برومند اين سرزمين بوده، دغدغه من نيز جواناني نظير فرشيد فراش (قهرمان فيلم) هستند كه پژوهش و امنيت شغلي دراين سرزمين برايشان جايي ندارد و به جاي تصوير كليشه اي فرار مغزها كه شعار هميشگي اين دست كارگردان هاي روشنفكرنماست قهرمان او اين بار سر از زندان درمي آورد.
در اين فيلم براي هجو آژانس شيشه اي، دوربين همانند صحنه مشابه در فيلم آژانس، تراكينگ مي كند و به سمت فرشيد فراش مي رود. كارگردان هدفمندانه مي خواهد اين فيلم سياه مبتذل هجو آژانس بلكه هجو ارزشهاي رايج جامعه باشد، آژانس شيشه اي كه در يك همه پرسي تلويزيوني يكي از بهترين آثار ساخته شده بعد از انقلاب است و مايه مباهات سينما دوستان است).
دربخش ديگري از اين فيلم كارگردان بسيج و فرهنگ بسيجي را هدف قرار مي دهد. از زاويه نگاه او در اين اثر، افرادي كه در دوران جواني جذب نيروهاي بسيج مي شوند افرادي فرصت طلبند كه براي كاستن از ميزان خدمت سربازيشان به عضويت بسيج در مي آيند.
فرشيد فراش، شامل شاخص، سعيد سلامت و صادق و جناب نصاب ماهواره در اين فيلم شخصيت هاي بي سرو تهي هستند كه به فيلمنامه آن قوام نمي دهند. ضمن اينكه كاراكتر فرشيد فراش چنان كودكانه و احمقانه طراحي شده اند كه سبب آزار تماشاگر مي شود.

 



توليد اولين بازي رايانه اي فاخر ايراني

اولين بازي رايانه اي فاخر ايراني به نام «گرشاسپ» كه برگرفته از متون كهن ايراني است به همت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و توسط استوديوي فن افزار شريف توليد و به بازار عرضه شد.
به گزارش معاونت ارتباطات و بين الملل بنياد ملي بازي هاي رايانه اي، توليد بازي رايانه اي «گرشاسب» نزديك به سه سال به طول انجاميد. اين بازي با سرمايه گذاري مشترك بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و استوديو بازي سازي «فن افزار شريف» توليد شده است.
بازي رايانه اي گرشاسپ بازآفريني اسطوره اي از پهلوانان ايران باستان و برداشتي از منظومه حماسي «گرشاسپ نامه» نوشته «حكيم اسدي طوسي» است.

 



انيميشن آخر الزماني سلمان فارسي كليد خورد

كار توليد انيميشن سينمايي «حماسه روزبه» با موضوع سلمان فارسي و مضموني آخرالزماني آغاز شد.
فيلم انيميشن «حماسه روزبه» درباره زندگي سلمان فارسي تا قبل از رسيدن وي به پيامبر اسلام(ص) است كه به كارگرداني علي نوري اسكوئي و به تهيه كنندگي موسسه سينمايي اشراق ساخته مي شود.
اسكويي درباره نگاه آخر الزماني اين اثر اذعان داشت: در داستان فيلم شاهد سلماني هستيم كه به عنوان يك زرتشتي در جامعه آن روز ايران منتظر شخصي است كه به نوعي منجي اذهان برهم ريخته اي است كه دنبال حقيقت هستند. وي با شنيدن اينكه اين شخص خواهد آمد و او پيامبر موعود است حركت خود را آغاز و طي ساليان طولاني به جست وجوي حقيقت مي پردازد و سرانجام به رسول اكرم(ص) مي رسد.
به گزارش مشرق وي افزود: بحث انتظار در بخش بخش زندگي حضرت سلمان قابل مشاهده است. دوران انتظار سلمان براي رسيدن به پيامبر اكرم(ص) شباهت هاي قابل توجهي به انتظار در دوران كنوني دارد. همين طور سرگرداني و آشفتگي موجود در جامعه آن دوران با وضعيت امروز قرابت دارد. يعني جامعه نيازمند ساماندهي است كه حول يك موعود به اتحاد جامع برسد.

 



نگاهي به فيلم «دور از ذهن» تحريف حقايق

محمد مرداني نوكنده
يك جوان آمريكايي دريك پيام ويدئويي سران آن كشور را در صورت برآورده نكردن خواسته هايش تهديد به انفجار سه بمب اتمي در سه نقطه از آمريكا مي كند. اين فرد يك افسر سابق و متخصص بمب هاي اتمي در ارتش آمريكا بوده كه با گرويدن به اسلام، نام خود را به يوسف تغيير مي دهد. او با برنامه اي بسيار دقيق و محاسبه شده بمب هايش را در سه شهر مختلف جاسازي كرده و طبق همان برنامه و بسيار آماده خود را به دست ماموران و شكنجه هاي حتمي مي سپارد تا بدين ترتيب بدون لوث كردن درخواست هايش از طريق اعلان عمومي، در پيامي خصوصي و بطور ضبط شده توسط ماموران بازجويي، آنها را به رئيس جمهور آمريكا برساند. پيام هاي او عبارتند از قول توقف حمايت هاي مالي و نظامي ايالات متحده از حاكمان دست نشانده و ديكتاتور در كشورهاي اسلامي و خروج فوري نظاميان از افغانستان و عراق توسط رئيس جمهور در يك سخنراني عمومي.
اين فيلم به كارگرداني گره گور جوردن، فرزند يك خلبان كه در جنگ ويتنام شركت داشته و سابقه كارگرداني فيلم هايي همچون «سربازان بوفالو» و «ند كلي» را در كارنامه خود دارد ساخته شده است. اين فيلم ها نيز به نوعي به موضوعاتي با محوريت جنگ و سياست پرداختند. در فيلم «دور از ذهن»، كاري ان ماس هنرپيشه زني كه عمده شهرت خود را مديون ايفاي نقش ترينيتي در فيلم معروف ماتريكس است، نماينده وجدان بيدار افكار عمومي آمريكا و كسي است كه پايبندي به اخلاق و وجدان بشري را شاخصه اين كشور مي داند و حتي براي حفظ ارزش هايي كه ادعاي آن را مي كند حاضر است از جان ميليون ها آمريكايي كه در معرض انفجار اين بمب ها هستند بگذرد! در مقابل ساموئل ال جكسون كه معمولا نقش افراد بد، خشن و تاريكي را در كارهاي خود ثبت كرده نقش شكنجه گر خونسرد و سنگدلي را ايفا مي كند كه در صورت تأييد مقامات و رضايت افكار عمومي در هيچ نقطه اي نسبت به جنايات خويش هنگام شكنجه كردن افراد به خود ترديد راه نمي دهد. در اين مورد خوب است بدانيم كه در جريان شكنجه هايي كه در زندان هاي معروف زير نظر آمريكا از جمله گوانتانامو و ابوغريب تعدادي از ماموران شاغل در اين زندان ها به جرم شكنجه بيش از حد محاكمه شده اند كه به جز تعداد كمي بقيه تبرئه شده و اين تعداد كم نيز بعد از چند ماه حبس به سرعت آزاد شده اند! «دور از ذهن» يكي از جديدترين فيلم هاي هاليوود در تخاصم با مسلمانان است. در اين فيلم نيز ال.جكسون شكنجه گريست كه خود در اف.بي.آي پرونده داشته و داراي چنين شرايطي است! از طرفي مايكل شين كه در كارنامه خود بازي در نقش توني بلر را در فيلم ملكه يا The Queen 2006 دارد، ايفاگر نقش يوسف، افسر سابق ارتش كه اخيرا مسلمان شده مي باشد. از نظر يوسف، رئيس جمهور آمريكا كه با توجه به زمان ساخت فيلم- سال 2010- و رخداد حوادث داستان اين فيلم زمان حال بايد باراك اوباما باشد، شخصا مايل به توقف جنگ است. امامي بينيم كه نماينده دولت كه در مكان بازجويي حضور دارد معتقد است كه حاضر نيست تلاش يك قرن برنامه ريزي و سياست را بخاطر درخواست يك تروريست هدر بدهد! در اكثر نقدها و نظرات ارائه شده حد و مرز پايبندي مسئولان ارشد سياسي و نظامي ايالات متحده نسبت به حفظ ارزش هاي انساني در محافظت از جان مردم آمريكا و تاييد يا سرزنش آن از طرف افكار عمومي و بي طرف مردم آمريكا موضوع اين فيلم مي باشد. البته آنچه در ظاهر شاهد آن هستيم نيز همين را نشان مي دهد ولي واقعيت پنهاني نيز در اين فيلم نهفته است و آن تأييد ضمني همه ادعاهاي كاخ سفيد نسبت به جوامع اسلامي مي باشد. در سالهاي اخير شاهد اين موضوع بوده ايم كه هاليوود ديگر اهداف خود را از طريق پرداختن مستقيم به اسلام ستيزي دست برداشته و اين هدف را از طريق پنهان ساختن آن در لايه هايي از فيلم كه بيننده بعد از مشاهده فيلم آن را در ذهن خود شكل مي دهد پي مي گيرند و در اين راه حتي حاضرند به برخي از اشتباهاتي كه خود مرتكب آن شده اند نيز بطور ضمني اعتراف كنند هر چند تلاش موازي آنها براي ناگزير جلوه دادن وقوع اين اشتباهات غيرقابل انكار باشد. در اين زمينه خود كارگردان نيز در جايي گفته كه بينندگان فيلم هاي سينمايي ديگر تحمل فيلم هاي ساده و احمقانه را ندارند و بعد از 11 سپتامبر، سطح فهم و درك مردم بالا رفته و بايد اشتباهاتي كه در گذشته در اين زمينه مرتكب شديم جبران كنيم! در اين فيلم با چالش موضوعي طبيعي و قانع كننده اما بر مبناي حقايقي ساختگي و يا تحريف شده روبرو هستيم. اينكه مسلمانان با آمريكا كينه اي غيرمنطقي داشته و كلا هر فردي حتي اگر آن فرد آمريكايي باشد در صورت گرايش به اسلام به دشمني سنگدل كه حاضر است براي ضربه زدن به اين كشور هر چيزي را فدا مي كند بديل مي شود امري طبيعي جلوه داده و تلاش مي كنند خطر اسلام نسبت به آمريكايي ها را تازه و زنده داشته باشند و اصولا هرگز و هيچ وقت علل اصلي نارضايتي مردم جهان و بخصوص مسلمانان از آمريكا در هيچ فيلم آمريكايي ريشه يابي نمي شود.
اين فيلم از طرفي حمله اتمي به آمريكا از جانب مسلمانان را تهديدي گريزناپذير دانسته كه قطعا روزي به واقعيت تبديل خواهد شد و ظاهرا اين فيلم قرار است جزوآن دسته از فيلم هايي باشد كه از چند سال قبل از حادثه 11 سپتامبر اذهان عمومي را از طريق سينما براي يك حادثه بزرگ آماده مي كردند. امروز نظريه غالب مشاركت و دخالت مستقيم دولت آمريكا در واقعه 11 سپتامبر است و اكنون اين احتمال در ذهن مجسم مي شود كه آيا اين بار قرار است تعداد بسيار بيشتري از مردم آمريكا قرباني سياست هاي از پيش تعيين شده شود؟
هولوكاست بهانه اي براي تشكيل رژيم نظامي و جعلي اسرائيل و اشغال فلسطين شد، موضوعي مبهم در تاريخ- آنچه غربي ها معتقدند طرف برنده هر جنگي آن را مي نويسد و آنچه براي بازنده مي ماند فقط شكست است- گرديد. موضوعي كه امروز انكار آن جرم بوده ولي با وجود اين محققان متعددي كذب بودن آن را مطرح كرده اند. شايد حادثه 11 سپتامبر كه به لشكركشي آمريكا به كشورهاي مسلمان انجاميد اين بار با حادثه اي بسيار بزرگتر پي گيري شده و زمينه را در فضاي رسانه اي و اذهان عمومي براي سلسله عمليات هاي گسترده تر و فراتر از عراق و افغانستان فراهم سازد.

 



صفحه هنري يا تجارت خانه؟

يك منتقد سينما گفت: متاسفانه صفحات هنري برخي از روزنامه ها تبديل به تجارتخانه شده اند و گروهي سعي مي كنند از موقعيت طلايي رخ داده در سينما كه ارتباط تماشاگر ايراني با آثار سينمايي است سوءاستفاده كرده و سود بيشتري ببرند.
محمود گبرلو در گفتگو با سوره سينما با بيان اينكه بيشتر خبرنگاران نشريات روزانه بدون تحليل عميق به مسائل روز سينما مي پردازند، تصريح كرد: اگر در كنار انتشار اخبار روزانه تحليلي ارائه نكنيم، تبديل به تبليغات چي اهالي سينما مي شويم، مخاطب نيز اين را از ما نمي خواهد.
گبرلو با اشاره به اين كه هر فرد علاقمند به سينما نمي تواند به عنوان خبرنگار سينمايي در رسانه هاي هنري فعاليت كند، گفت: خبرنگار سينمايي بايد ويژگي هاي مشخصي مانند داشتن آگاهي درخصوص تكنيك سينما، قدرت تحليل محتوا، تسلط بر فنون روزنامه نگاري را داشته باشد كه متاسفانه چنين خبرنگاراني دراين حوزه اندك هستند و بيشتر خبرنگاران به خبربيار تبديل شده اند كه لطمه زيادي هم به سينما و هم به مطبوعات سينمايي مي زند.
وي كه طي سالهاي گذشته علاوه بر رياست انجمن منتقدين سينمايي خانه سينما، مسئوليت بخش فرهنگ و هنر روزنامه رسالت و خبرگزاري فارس را نيز برعهده داشته است، در پاسخ به پرسشي مبني بر اين كه پيش از اين صفحات هنري روزنامه ها، منتقدين و روزنامه نگاران شاخصي را به عرصه حرفه اي معرفي مي كردند، چرا درحال حاضر چنين اتفاقي رخ نمي دهد، گفت: در آن دوران ما در كنار كار مطبوعاتي به جوان هاي خلاق و خوش فكر آموزش نيز مي داديم كه به مرور زمان اين افراد در حوزه كاري خود جزء بهترين ها مي شدند. اين افراد نيز دغدغه كار مطبوعاتي داشتند و به مطبوعات به عنوان سكوي پرتابي به سوي سينما نگاه نمي كردند.

 



فيلم هاي ديني و ضعف ادبيات داستاني

عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران گفت: عمده ترين مشكل فيلم هاي ديني ما ضعف ادبيات داستاني ديني است كه با رجوع به قصص داستاني قرآن و نهج البلاغه تا حدود زيادي مي توان اين مشكل را برطرف كرد.
«ابراهيم فياض» درباره اهميت سينما درمعرفي باورهاي ديني درجامعه گفت: اساسا سينما در حكم آزمايشگاه بزرگي است كه دانش ها و معرفت هاي جامعه در آن تجلي پيدا مي كند. به طور كل آثار سينمايي اگر توسط فيلمسازان حرفه اي توليد شوند مي توانند تمام دانش هاي تئوريك و تجربي را به مردم آموزش دهند.
وي افزود: بنده به عنوان عضوي از نهاد دانشگاه، در سينما به جستجوي يافتن تئوري هاي علوم و دانش هاي بشري هستم. تا از طريق آن جهشي علمي و محتوايي بر معلومات من افزوده شود.
اين استاد دانشگاه درمعرفي بعضي از فيلم هاي موفق ديني كه توانسته اند موجب ايجاد تحولي در جامعه شوند به سريال هاي «امام علي(ع)» و «مختارنامه» اشاره كرد و گفت: سريال «امام علي(ع)» با محورقراردادن دو اصل عدالت محوري و اخلاق، تحولات شگرفي در جامعه ايجاد كرد، مجموعه تلويزيوني «مختارنامه» نيز اينگونه است. براي مثال هربار كه به تماشاي اين سريال مي نشينيم به شدت تحت تاثير قرارگرفته و تا مدتها به تامل و تفكر در آن مي پردازم.
فياض ادامه داد: فيلم هاي «خيلي دور، خيلي نزديك»، «به همين سادگي» و «طلا و مس» نيز از جمله آثاري هستند كه منشأ تحولات ديني عميق در جامعه شده اند. ولي با اين وجود هنوز سينماي ما آلودگي هاي زيادي دارد و فيلم هاي مبتذل زيادي نه صرفا از نگاه ديني و مذهبي بلكه از نظر معيارهاي سينمايي، توليد مي شود كه مطمئنا تاثيرات منفي زيادي در جامعه به جا مي گذارد.
وي درباره ضرورت مباحث تئوريك در سينما بيان كرد: متاسفانه ضرورت بحث تئوريك در سينما ازسوي مديران سينمايي چندان جدي تلقي نمي شود. به طور مثال بنده چندسال پيش كتابي تحت عنوان «سينماي ملي» تدوين كردم ولي هنوز اين اثر مورد حمايت مسئولان فرهنگي قرار نگرفته است و دربنياد سينمايي فارابي مانده است.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: سينما بايد به صورت موضوعي مهم و اساسي، توسط كارشناسان مختلف مورد بررسي و تحصيل قرارگيرد ولي سينماگران از اين امر، استقبال نكرده و معتقدند فقط سينماگران بايد سينما را تحليل كنند. بنابراين در شرايط فعلي نه سينما حاضر است وارد حوزه دانشگاه شود و نه سينماگران مايلند نظريات دانشگاهيان را بشنوند. به اعتقاد من اگر سينماي كشور پيشرفت كند تمام دانش هاي تئوريك، پيشرفت خواهندكرد.
فياض مشكل عمده فيلم هاي ديني كشور را ضعف ادبيات داستاني ديني عنوان كرد و گفت: سينما ادبيات فخيم خود را مي خواهد. به اعتقاد من مفاهيم عميق زيادي در قصص قرآن و نهج البلاغه وجود دارد كه اگر داستان پردازي درستي از آنها به عمل آيد، فيلم هاي ديني تاثيرگذار و شايسته اي به رشته تحرير درخواهندآمد.
وي در پايان خاطرنشان كرد: به طور كل در فرهنگ ديني و اسلامي ما مواد خام زيادي وجود دارد كه مي تواند دستمايه فيلم نامه هاي قوي سينمايي شود ولي هنوز سينماگران ما آن گونه كه شايسته است به اين منابع ديني ارزشمند توجه كافي ندارند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14