(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 آذر 1389- شماره 19795

نقش آفرينان عصرتاريكي - 19
طراحي يك حكومت تاريخ ساز

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نقش آفرينان عصرتاريكي - 19
طراحي يك حكومت تاريخ ساز

مرتضي صفارهرندي
امام در سخنراني 18 شهريور 1343 در شرايطي كه جنگ مردم ويتنام با ارتش اشغالگر آمريكا اوج گرفته بود، از بوداييان خواست كه با مقاومت خود «استعمار غرب» را بيرون برانند.127 در 21 مهرماه لايحه تقديمي دولت حسنعلي منصور به مجلس درباره مصونيت قضايي نظاميان آمريكايي در ايران به تصويب رسيد. رژيم شاه از انتشار خبر تصويب اين لايحه خودداري كرد. اما يكي از كارمندان مجلس شوراي ملي، نزديكان امام خميني(ره) را از آن مطلع ساخت. سخنراني معروف امام درباره كاپيتولاسيون ـ كه گاهي به غلط به عنوان انگيزه قيام 15 خرداد 42 مطرح مي شود ـ در روز 4 آبان 43 يعني 5/6 ماه پس از بازگشت امام از حبس و حصر تهران ايراد شد. در آن سخنراني، امام با افشاي جزئيات لايحه كاپيتولاسيون، نخست وزير را «يك دست نشانده آمريكا» ناميد و فرمود:
«اگر نفوذ روحانيت وجود داشت او نمي توانست چنين غلطي بكند.»
امام در آن روز براي اولين بار تأكيد كرد:
«امروز تمام گرفتاري ما از آمريكاست. تمام گرفتاري ما از اسرائيل است، اسرائيل هم از آمريكاست، اين وكلا هم از آمريكا هستند. اين وزرا هم از آمريكا هستند. همه دست نشانده آمريكا هستند.»128
امام خميني(ره) همچنين با صدور اعلاميه اي خطاب به ملت ايران از جمله از ارتشيان خواست كه «دولت را ساقط كنند و وكلايي را كه به اين امر مفتضح رأي دادند از مجلس بيرون كنند.»129
به گفته شهيد محلاتي، امام پس از اين سخنراني به اطرافيان گفته بود:
«راحت شدم. من تكليفم را انجام دادم. حالا هر چه مي خواهد پيش بيايد. آنچه مهم است انجام وظيفه است، عمل به تكليف شخصي.»130
اين موضع گيري مهم در شرايطي ابراز شد كه حسنعلي منصور در ژستي فريبنده كار خود را با شعار تفاهم با روحانيت آغاز كرده و برخي از افراد ساده نگر را با همين شعار اغوا كرده بود. به هر حال اين هدف گيري صريح امام بود كه به تبعيد امام در 13 آبان 1343 منجر شد.
ارتشبد فردوست مي نويسد:
«شب قبل از تبعيد امام، محمدرضا در كاخ مهماني داشت... منصور حدود نيم ساعت با شاه در وسط سالن قدم مي زد و من متوجه آنها بودم. استنباطم اين بود كه منصور در موضوعي پافشاري مي كند و محمدرضا موافق نيست. يك بار نيز شنيدم كه محمدرضا به منصور گفت: چه اصراري داريد؟ بالاخره محمدرضا مرا خواست و گفت: ببينيد نخست وزير چه مي خواهد. منصور مطرح كرد كه بايد هرچه سريعتر آيت الله خميني به تركيه تبعيد شود.»131
فردوست همچنين از صدور فرمان تبعيد امام پس از انجام يك مذاكره بين شاه و رئيس ساواك سخن به ميان آورده است.
اينكه به رغم نگراني اوليه محمدرضا از پيامدهاي تبعيد امام، حسنعلي منصور در يك ميهماني جمعي توانسته است آن شاه خودراي را به اين امر متقاعد كند، نشان مي دهد كه فرمان تبعيد درواقع از سوي آمريكايي ها صادر شده است. مي توان گفت عمليات مسلحانه اعضاي هيئت هاي مؤتلفه اسلامي در به هلاكت رساندن منصور، عامل مستقيم آمريكا، در واقع اعلام خشم سربازان نهضت امام خميني(ره) نسبت به سياست هاي آمريكا و پيروانش در ايران بود . مبارزه با آمريكا در حالي از سوي امام آغاز شد كه گروه هاي چپ و ماركسيست كمترين حضوري را در صحنه سياسي نداشتند، تا چه رسد به اينكه در ساختن گفتمان ها و اهداف مبارزاتي نقشي ايفا كنند.
از آن به بعد پيام هاي امام از تبعيدگاه، يك سره بر نقش محوري آمريكا در مسائل و مشكلات كشور تأكيد داشت. براساس يك بررسي از آن زمان تا آستانه پيروزي انقلاب 239 بار نام آمريكا در پيام ها و سخنراني هاي امام تكرار شده است كه تقريباً در تمامي آنها رويه سلطه جويانه آمريكا مورد حمله قرار گرفته است. روحانيت مترقي هم همين خط را پيگيري مي كرد.
سال 1349 پنجاه سرمايه دار آمريكايي براي آغاز سرمايه گذاري در ايران وارد كشور شدند. به گفته عزت شاهي (مطهري) مبارز مثال زدني دوران اختناق، پس از آن كه مهدي بازرگان رهبر نهضت آزادي، اللهيار صالح رهبر جبهه ملي و حتي مرحوم آيت الله طالقاني از امضاي اعلاميه اي شديداللحن در اعتراض به اين امر خودداري كردند، آيت الله سيد محمدرضا سعيدي به خاطر صدور اعلاميه اي به همين مناسبت به زندان افتاد و در زير شكنجه مأموران ساواك به شهادت رسيد.132
طراحي يك حكومت تاريخ ساز
زماني كه در سال 1358مجلس خبرگان قانون اساسي، اصل ولايت فقيه را در قانون اساسي گنجاند، بسياري از سياسيون خرج خود را از مردم و رهبرشان جدا كردند. آنها وانمود مي كردند كه با مقوله جديدي روبه رو شده اند و از رقيب سياسي داخلي خود رو دست خورده اند! واقعيت چه بود؟
در اين ترديدي وجود ندارد كه مردم در انقلاب اسلامي، پيروي از انديشه و عمل امام خميني(ره) را برگزيده بودند. همان گونه كه امام خميني(ره) به رغم همه ديدگاه هاي سياسي موجود روش و هدف مبارزاتي جديدي را تأسيس كرده و الگوي جايگزيني را از ابتداي حركت به صورت مرحله به مرحله و متناسب با ظرفيت و استعداد جامعه تعيين نموده بود.
امام خميني(ره) هيچ گاه به نظام هاي سياسي موجود رضايت نداد. او دو دهه پيش از آغاز نهضت اسلامي در كتاب كشف اسرار چنين نگاشته بود:
« هيچ فرق اساسي ميان مشروطه و استبداد و ديكتاتوري و دموكراسي نيست. مگر در فريبندگي الفاظ و حيله گري قانونگذاران و تمام قانون هاي جهان راه هاي حيله اي است كه بشر براي استفاده خود باز كرده و با نام هاي مختلف بر ديگران تحميل مي كند.»
امام در همان كتاب در تفسير آيه «اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم»، ولايت اولي الامر را ولايت مجتهد دانسته بود.133
در اولين مراحل مبارزه هم امام خميني(ره) در سخنراني 11 آذر 1341 فرموده بود:
« استناد و تكيه ما روي قانون اساسي از طريق الزموهم بما الزموا عليه انفسهم مي باشد، نه اينكه قانون اساسي از نظر ما تمام باشد... علماي اسلامند و قرآن كريم...»134
در مراحل اول مبارزه، امام خميني(ره) تصريحي در اين مورد نداشت. اما تعدادي از شاگردان مكتب او مثل حضرات آيات بهشتي، خامنه اي، مشكيني، رباني شيرازي]7[، مفتح، مصباح يزدي و هاشمي رفسنجاني در سال هاي 41 و42 جلساتي را براي بررسي طرح حكومت اسلامي تشكيل داده بودند كه تا پس از تبعيد حضرت امام به تركيه ادامه داشت. چندين هزار فيش محصول اين جلسات در يورش ساواك به منزل يكي از اين اساتيد مفقود شد.135
جالب است كه به گفته شهيد آيت الله بهشتي انگيزه آغاز اين تلاش علمي، استمداد گروهي از دانشجويان و از جمله محمد حنيف نژاد (يكي از مؤسسان سازمان مجاهدين خلق) از شهيد بهشتي در اين مورد بوده است.136 اين جمع و تلاش هاي علمي آنها توسط ساواك تارومار شد. اما انديشه حكومت اسلامي چيزي نبود كه حوادث، بر آن خط بطلان بكشد. چند سال بعد يعني در اول بهمن 1348، در مسجد شيخ انصاري نجف، زماني كه امام خميني(ره) در خلال تدريس كتاب البيع وارد بحث ولايت فقيه شد، اختيارات ولي فقيه را در حد حكومت پيامبر و معصومين دانست و تشكيل حكومت اسلامي را به عنوان يك امر واجب براي فقها محسوب كرد. اين دروس بلافاصله باعكس العمل مواجه شد. طوري كه امام در درس دهم ولايت فقيه خود فرمودند:
«من نمي دانم اين حرف هاي من بر بعضي نفوس چه قدر گران آمد كه اعتراض كردند، چرا دست از اين حرف ها بر نمي دارند؟ چرا مسئالهاش را نمي گويد و رد شود؟ خدا مي داند كه اين صحبت ها از مسائل واجب تر است. اين صحبت ها شما را زنده مي كند، اين وضع نكبت بار شما را تغيير مي دهد. اين تبليغات سوء اجانب است كه شما را اين طور كرده و اين وضع را براي شما پيش آورده است و شما را در بين ملل دنيا، گروهي كهنه پرست معرفي كرده اند.»137
اين تنها متحجران نبودند كه با ايده ولايت فقيه به مخالفت برخاستند، بخشي از جريان به اصطلاح روشنفكري مذهبي نيز به رغم ادعاي همراهي با امام خميني(ره) حاضر نشدند دروس ولايت فقيه امام خميني(ره) را منتشر سازند. نشريه «پيام مجاهد» كه ابراهيم يزدي آن را در آمريكا منتشر مي كرد، در اين سال ها كمترين اشاره اي به اين رويداد عظيم يعني طراحي يك حكومت اسلامي براساس ولايت فقيه نداشت و نشريه ديگري از افراد متمايل به نهضت آزادي به نام «مكتب مبارز» تنها بخشي حاشيه اي از اين دروس را كه امام به تخطئه روحانيون بي اعتنا به سياست پرداخته بود، انعكاس داد. در بهار سال1350 صادق قطب زاده]8[ نماينده نهضت آزادي در اروپا به نجف سفر كرد. در اين سفر زماني كه مسأله انتشار اين سلسله دروس با او در ميان گذارده شد وي تلويحاً بحث ولايت فقيه امام را غيرقابل پذيرش در دنياي امروز و لذا غيرقابل عرضه دانست وخواستار تأمل و بررسي بيشتر درباره آن شد.
امام پنج ماه پس از آغاز دروس ولايت فقيه در نامه اي به انجمن هاي اسلامي دانشجويان فارسي زبان در اروپا با اشاره به تبليغات كارشناسان استعمار تحت عنوان شرق شناسي در پوشاندن چهره نوراني اسلام تأكيد كردند:
«امروز مشكل است ما بتوانيم حكومت اسلام و تشكيلات اساسي سياسي، اقتصادي و اجتماعي آن را بر جوامع بشري و حتي مسلمين بفهمانيم.»
امام در اين پيام از نسل جوان خواستند كه طرز حكومت اسلام را كه مع الاسف بسيار عمر كوتاهي داشت و در همان چند صباح راه و روش اسلام را در ولايت والي روشن كرد به جوامع عموماً و به فرزندان اسلام خصوصاً گوشزد كند.138
شيفتگان اين مرد الهي در داخل و خارج كشور به هر نحو ممكن سلسله دروس تاريخ ساز او را مكتوب كردند. در نجف اطرافيان امام مثل آقاي سيدمحمود دعايي، راديويي به نام نهضت روحانيت راه اندازي كرده بودند و پخش اين سلسله دروس از راديوي مذكور اين امكان را فراهم كرده بود كه شهيد آيت الله سعيدي شخصاً آنها را ضبط و پياده كند. در تايپ و تكثير اين مجموعه شهيدان لاجوردي و كچويي نقش برجسته اي داشتند. در نجف نيز اين سلسله دروس با انجام ويرايش توسط جلال الدين فارسي و تأييد حضرت امام به صورت كتابي درآمد و از طريق حجاج بيت الله الحرام به داخل كشور منتقل شد. چه بسيار كساني كه به خاطر در اختيار داشتن اين كتاب به شكنجه گاه هاي رژيم ستمشاهي كشيده شدند.
در همان ماه هاي اوليه شروع بحث امام درباره ولايت فقيه، شور و شعفي شاگردان امام خميني(ره) را در داخل كشور فراگرفته بود. مرحوم آيت الله رباني شيرازي درست 28 روز پس از آغاز دروس ولايت فقيه امام در نامه اي به آقاي سيدحميد روحاني در نجف با اعلام وصول نوار چهار جلسه درسي امام خميني(ره) ملاحظاتي را درباره اين بحث مطرح كرده بود كه از تشنگي نسبت به شناخت ابعاد آن حكايت مي كرد. در اين نامه آيت الله رباني شيرازي خواسته بود كه موضوعاتي مثل فردي يا شورايي بودن ولايت فقيه، نحوه تعيين ولي فقيه، موقت يا مادام العمر بودن ولايت فقيه، تقسيم وظايف حكومتي، شرايط روساي ادارات، حدود مسئوليت آنان، وظايف و مسئوليت حاكم، وظايف و مسئوليت ملت در مقابل حاكم، سيره حاكم، ماليات اسلامي و اموال عمومي مورد بحث قرار گيرد. 139
پس از آن كه كتاب تنزيه المله و تنبيه الامه مرحوم محمدحسين نائيني نظريه «قدر مقدو» را بيان نمود ـ و درصدد آن بود كه در حد توان با برقراري مشروطه، يك قدم به سوي تأسيس حكومت اسلامي پيش رفته و در عوض يك گام نيز از شيوه استبدادي و غيرديني حكومت فاصله گيرد ـ اكنون امام خميني(ره) طرحي را به ميان آورده بود كه كمترين انفعال را در مقابل الگوهاي حكومتي غربي نداشت. هر روز كه از ارائه طرح حكومت اسلامي امام خميني(ره) گذشت حقانيت و كارآمدي آن بيش از گذشته به اثبات رسيد و مومنان زيادي به هزينه شخصي خود و با به جان خريدن خطر شكنجه هاي ساواك، در چاپ و تكثير نسخه هاي اصلي كتاب حكومت اسلامي امام تلاش نمودند.
فصل چهارم
تجارب تلخ
نهضت امام پايان روش مسالمت جويي باسلطنت
آنچه در ابتداي دهه 1340 در جريان نهضت امام خميني(ره) رخ داد با بي تفاوتي گروه هاي غيراسلامي و حتي مخالفت برخي از آنان مواجه شد. اما اين نهضت تأثير غيرقابل انكاري بر مشي جريان هاي سياسي مختلف داشت. مي توان گفت در پايان دهه 30 روش هاي مسالمت آميز و به اصطلاح، اصلاح طلبانه در تعامل با رژيم شاه حتي در ميان هواداران جوان گروه هاي طرفدار اين روش ها به آخر خط رسيده بود. اما امام وارد يك مبارزه جدي با رژيم شد. اين مبارزه كه در ابتدا در شكل برخورد با رفرم هاي سفارشي آمريكا صورت مي گرفت در آستانه تبعيد امام، در سال 1343 رژيم سلطنتي را با چالشي اساسي مواجه كرد. خوني كه در روز 15 خرداد 1342 از عزاداران حسيني بر كف خيابان هاي تهران، قم، ورامين و... ريخت، راه هاي آشتي حكومت با مردم را بسته بود.
از سوي ديگر، از آن پس، مشروعيت مردمي مبارزات، با امام خميني(ره) گره خورده بود. طوري كه گروه هايي مثل جبهه ملي كه مخالف مبارزات امام خميني(ره) و دل بسته زد و بند با آمريكا براي شركت در حاكميت سلطنتي بودند، در سطح مبارزات خارج كشور ناگزير بودند كه بيانيه هايي در اعتراض به تبعيد امام خميني(ره) به تركيه صادر كنند. چند اطلاعيه در اين مورد از سوي كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در آن زمان صادر شده بود كه امضاي حسن ماسالي]1[ (عضو چپ گراي جبهه ملي خارج كشور) در پاي آن به چشم مي خورد.
چپ ها به رغم تبليغات تخريبي بلوك شرق بر ضدامام، مقبوليت خود را در همراهي با موج اعتراض به تبعيد امام يافته بودند. راديو صداي ملي ايران كه توسط توده اي هاي فراري طرفدار شوروي اداره مي شد، تبعيد امام را«افتضاح آميز، شرم آور و اهانت به يكي از مراجع تقليد كه مسئوليت عامه دارد» ناميد. جامعه سوسياليست هاي ايراني در اروپا هم خواستار متحد و همگام شدن همه مبارزان ملي و مترقي و طراحي برنامه اي وسيع براي آزادي امام شد. 140
اين تغيير لحن جريان هاي سياسي غيراسلامي نشان دهنده يك واقعيت غيرقابل انكار بود و آن، اينكه طلسم شكني امام در مواجهه مردمي با رژيم سلطنت، تاريخ ايران را وارد مرحله جديدي كرده است. به روشني معلوم بود كه اين جريان ها اهداف اسلامي امام را برنمي تابند. اما آنها نيك دريافته بودند كه حتي قشر روشنفكر، به شدت تحت تأثير صلابت و استواري روش مبارزاتي امام قرار گرفته است.
اما واقعيت ديگر اين دوره، كه از احساس خطر مفرط رژيم سلطنت و حاميان آمريكايي آن ناشي مي شد، بي سابقه بودن اقدام آنها در تبعيد يك مرجع تقليد داراي بيشترين مقبوليت مردمي بود. رژيم شاه به تصور خود با اين اقدام براي سركوب تمام پيروان امام و طرفداران مبارزات اسلامي خط و نشان كشيده بود.. اسناد نشان مي دهد كه آمريكايي ها دائماً در حال ارزيابي پيامدهاي تبعيد ناگزير امام بوده اند. در ميان اسناد ساواك به نامه يك آمريكايي به نام «استوارت دبليو راكول» برمي خوريم كه در آن خطاب به يك آمريكايي ديگر آمده است «وقايع اخير كه شما از گزارش رسمي ماوقع آگاه خواهيد شد دل مرا خوش كرده است. بالاخره ما توانستيم از سوءرفتار پيرمردي كه با سخن خود چوب لاي چرخ هاي ما مي گذاشت خلاص شويم.» با اين حال او در اين نامه دلواپس نفوذ امام بر مردم تركيه است! آمريكايي ديگري به نام «دكتر اوني» ـ كه ظاهر سند ساواك نشان دهنده مأموريت او از سازمان سيا است ـ در ملاقات با رئيس ساواك اصفهان از وي درباره عكس العمل مردم در قبال تبعيد امام خميني(ره) سؤال مي كند.141 علت اين دغدغه، همانا ريسك بزرگي است كه آمريكا و عاملان مستقيم آن در ايران براي ارعاب دست اندركاران مبارزات اسلامي و بلكه تمام مخالفان رژيم به آن دست زده بودند. عكس العمل طبيعي اين چنگ و دندان نشان دادن، رفتارهاي خشن تر از سوي حاميان امام بود.
ترور حسنعلي منصور، بخشي از يك سناريوي فعالان اسلامي بود كه در آن بايستي مهره هاي رژيم كه گاه در رقابت با يكديگر بودند (مثل اسدالله علم، منوچهر اقبال، حسنعلي منصور و نعمت الله نصيري) مجازات شوند. اين تصميم مربوط به چند جوان پرشور و هيجان زده نبود. هدايت فكري هيئت هاي مؤتلفه اسلامي از سوي امام به بزرگاني همچون شهيد بهشتي و شهيد مطهري سپرده شده بود. شايد جالب باشد كه بدانيم كتاب ارزشمند «انسان و سرنوشت»، اثر شهيد مطهري، محصول سلسله دروسي است كه شهيد مطهري در جمع اعضاي «مؤتلفه اسلامي» بيان كرده بود. به گفته آقاي هاشمي رفسنجاني كه همكاري نزديكي با اين تشكل داشته است، انديشه اين مبارزه مسلحانه تنها مربوط به شاخه مسلح مؤتلفه نبوده، بلكه مورد تأييد «دوستان ديگر آنان» نيز بوده است. 142 بارها اين مطلب از سوي رهبران هيئت هاي مؤتلفه اسلامي مورد تأكيد قرار گرفته است كه آنها پس از دريافت مجوز شرعي از آيت الله ميلاني]2[ به ترور حسنعلي منصور دست زده اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
127- صحيفه امام، جلد 1، ص 385.
128- صحيفه امام، جلد 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1385، ص 422.
129- همان، ص 411.
130- خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، پيشين، ص 64.
131- خاطرات ارتشبد فردوست، جلد اول، (تهران، انتشارات اطلاعات، 1384) ص 57.
132- محسن كاظمي، خاطرات عزت شاهي، سوره مهر، چاپ دوم، مرداد 1385، ص 56.
133- امام خميني(ره)، كشف اسرار (بي جا، نشر مظفر، 1323)، صص 185 تا 188، 233و289.
134- امام خميني(ره)، صحيفه نور، جلد1، ص 17.
135- سيدهادي خسروشاهي، چند خاطره از شهيد بهشتي، فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر، شماره 9-10، (قم، 1373)، ص 187 و 190.
136- مرتضي نظري، خاطرات ماندگار (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378)، صص 28 و 29.
137- سيدحميد روحاني، نهضت امام خميني، جلد دوم (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي خرداد 1364)، ص 496.
2- همان، صص 512-516.
138- صحيفه نور، جلد 1، ص 162.
139- سيدحميد روحاني، همان، صص 522-527.
140- سيدحميد روحاني، نهضت امام خميني، جلد 2، صص 76-80.
141- سيدحميد روحاني، نهضت امام خميني، جلد 2، ص 67.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14