(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 آذر 1389- شماره 19795

جلوه اي از پيام هاي خطبه غدير
غدير و افسوس هاي بشريت
غدير فتح الفتوح مؤمنان



جلوه اي از پيام هاي خطبه غدير

حامد علي اكبرزاده
غديرخم بزرگترين رخداد دوره نبوت پيامبر گرامي اسلام(ص) و مكتب آسماني و الهي اوست. آنچه در غديرخم روي داد به واقع نتيجه زحمات و رنج هاي 23 ساله رسالت بود كه خط مشي آينده مسلمانان را رقم زد و اتمام حجتي بود براي آنانكه بعداز پيامبر(ص) به دنبال هدايت و سعادت بودند.
به عقيده علماء و دانشمندان اسلامي نوع خطاب خداوند درباره اعلام جانشيني اميرمؤمنان علي(ع) در قالب آيه 67 سوره مائده (يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك...) در هيچ جاي ديگر از فرامين الهي وجود ندارد.
حال براي اينكه واقعه مهم غديرخم به شكلي كوتاه در اذهان ترسيم شود مي توان مهمترين نكات سخنان پيامبر(ص) دراين روز را دسته بندي كرد، اگرچه تمامي اين بيانات پراهميت است و تأمل و تدبر بيشتر را مي طلبد. اين نكات در نوشتار زير مورد اشاره قرار گرفته كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
شرايط زماني و مكاني واقعه
شرايط جغرافيايي و مكاني غديرخم كه در وادي جحفه قرار داشت، به علاوه زمان اين واقعه و شرايط خاص آن دلايلي قابل توجه براي تبيين اهميت ولايت پس از رسول خدا(ص) است. غديرخم منطقه اي است در ميانه راه مكه و مدينه، پيامبر پس از آخرين حج خود به همراه مسلمانان كه «حجه الوداع» ناميده شد در شرايطي خاص مسئله جانشيني علي بن ابيطالب را مطرح نمود.
اين واقعه درسال دهم هجري رخ داد و پيامبر(ص) پس از دستورالهي افرادي را به مدينه و اطراف آن فرستاد تا همگان از تصميم رسول خدا(ص) براين سفر مطلع شده و خود را آماده همراهي نمايند.
حضرت علي(ع) كه دراين ايام ماموريت يافته براي دعوت به اسلام و حل اختلافاتي كه بين اهل يمن پيش آمده بود به اين سرزمين سفر كند، پس از اطلاع از عزم پيامبر(ص) بر سفر حج، به همراه ياران و جمعي از اهل يمن رهسپار مكه شد، بطوري كه به قولي دوازده هزار نفر از اهل يمن حضرت امير(ع) را دراين سفر همراهي كردند.
حركت به سوي ميعادگاه
با اينكه انتظار مي رفت پيامبر(ص) پس از حج مدتي را در مكه اقامت كنند، اما بلافاصله پس از اتمام مناسك دستور داد به مردم اعلام نمايند، چهارم ذي الحجه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غديرخم» حاضر باشند. براساس دستور پيامبر تمامي مسلماناني كه در مراسم حج شركت كرده بودند و تعداد آنها بالغ بر صدو بيست هزار نفر ذكر شده، براي حضور در اين ميعادگاه تاريخي عازم شدند. هيجدهم ذي الحجه هنگامي كه كاروان به نزديكي منطقه غدير خم رسيد، پيامبر(ص) مسير حركت خود را به سمت غدير تغيير داد و فرمود: «ايهاالناس، اجيبوا داعي الله، انا رسول الله» اي مردم دعوت كننده خدا را اجابت كنيد كه من پيام آور خدايم. در ادامه دستور دادند همه مردم متوقف شوند و آنانكه پيش رفته اند باز گردند و آنانكه از عقب كاروان مي آيند توقف كنند. هنگامي كه اين اجتماع عظيم شكل گرفت شدت گرماي هوا به حدي بود كه مردم گوشه اي از لباس و عباي خود را زيرپا گذاشتند تا زمين داغ آنها را آزرده نكند.
آغاز خطبه غدير با حمد و ثناي الهي
اطرافيان با جهاز شتران و ديگر مركب ها منبر پيامبر را آماده مي كنند تا رسول خدا(ص) در هنگام ايراد خطابه بر همه اشراف داشته باشد. فردي نيز براي آنكه كلام رسول خدا(ص) به همگان برسد در ميان جمعيت قرار گرفت تا بيانات را تكرار كند. حال جمعيت منتظرند تا ببينند و بشوند كه فرستاده خدا چه مطلب مهمي را مي خواهد بيان كند.
پيامبر در خطابه اي نزديك به يك ساعت تمام آنچه را كه براي سعادت بشريت و آينده مسلمانان نياز است، بيان مي كند. اين سخنان را مي توان به چند بخش تقسيم كرد كه در ادامه مي آيد:
پس از اينكه پيامبر نماز را اقامه نمود بر فراز منبر ايستاد و علي(ع) را در كنار خود قرار داد، در شرايطي كه حضرت امير(ع) يك پله پايين تر بود و دستان رسول خدا(ص) بر شانه ايشان.
پيامبر(ص) سخن خود را همچون اغلب خطابه ها با حمد و ثناي الهي آغاز كرد.
ستايش خداي را سزاست كه در يگانگي اش بلندمرتبه و در تنهايي اش به آفريدگان نزديك است. بر همه چيز احاطه دارد و بر تمامي آفريدگان با قدرت و برهان خود چيره است...
فرمان الهي براي ابلاغ پيامي حياتي
سپس فرمود: اي مردم خداوند بر من چنين وحي فرموده كه «اي فرستاده ما، آن چه از سوي پروردگارت (درباره علي و خلافت او) بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ كن و گرنه رسالت خداوندي را به انجام نرسانده اي و او تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد.
پيامبر(ص) در ادامه چنين فرمود: همان جبرئيل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوي پروردگارم كه او سلام است و به من مأموريت داد كه در اين اجتماع بر هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه: «علي ابن ابيطالب برادر من و وصي من و جانشين من در ميان امت و امام پس از من است. جايگاه او نسبت به من همچون هارون به موسي است، جز اينكه پيامبري پس از من نخواهد بود و او (علي«ع») صاحب اختيار شما پس از خدا و رسولش است.
استناد به ولايت در قرآن
رسول خدا(ص) در ادامه به آيه اي كه به آيه ولايت مشهور است اشاره كرد كه: پروردگارم آيه اي بر من نازل فرموده كه «انما وليكم الله و رسوله والذين آمنو الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكاه و هم راكعون» (55 مائده) ولي و صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او هستند و كساني كه ايمان آورده اند و نماز به پا مي دارند و درحال ركوع زكات مي پردازند.
و اين علي ابن ابيطالب است كه نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است.
پيامبر ادامه مي دهد كه «من از جبرئيل درخواست كردم از خداوند سلام اجازه گرفته و مرا از اين مأموريت معاف فرمايد»، اين مطلب نشان از سختي اين مأموريت مهم دارد و رسول خدا كمي پرهيزگاران و فزوني منافقان و دسيسه ملامت گران و مكر مسخره كنندگان را دليل آن مي داند.
امامت تا رستاخيز باقي است
در بخش ديگري از خطبه غدير، رسول الله با بيان اينكه آخرين بار است كه در اين اجتماع به پا ايستاده ام، به ولايت امامان بعد از علي(ع) اشاره مي كند و مي فرمايد:
پس از من به فرمان پروردگار، علي، ولي و صاحب اختيار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علي خواهد بود و اين قانون تا برپايي رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد، دوام دارد.
تفسير حقيقي قرآن در دست علي بن ابيطالب(ع)
خطبه غدير اين چنين از سوي پيامبر ادامه مي يابد:
اي مردم! در قرآن انديشه كنيد، ژرفي آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از متشابهات آن پيروي نكنيد. پس به خدا سوگند باطن و تفسير آن را آشكار نمي كند مگر همين شخص كه دست و بازوي او را گرفته و بالا آورده ام.
قرآن و عترت دوثقل گرانبها
رسول الله(ص) پيش از آنكه به نقطه عطف اين سخنراني برسد در قسمتي ديگر از خطبه اين گونه بيان مي كند:
«هان اي مردم! همانا علي و پاكان از فرزندانم از نسل او، يادگار گران سنگ كوچكترند (ثقل اصغر) و قرآن يادگار گران سنگ بزرگتر (ثقل اكبر)، هر يك از اين دو از ديگري خبر مي دهد و با آن سازگار است، اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.»
اين بخش از كلام پيامبر در جايي ديگر نيز كه به حديث ثقلين مشهور است در واپسين روزهاي زندگي رسول خدا(ص) بيان شده و ايشان قرآن و عترت را لازمه سعادت مسلمانان و انسان ها مي دانند و تاكيد مي كنند كه اين دو از يكديگر جداناشدني هستند.
من كنت مولاه فهذا علي مولاه
رسول خدا(ص) آن گاه علي(ع) را به نزديكتر فرا مي خواند، هر دو بازوي او را مي گيرد و مي فرمايد:
مردم چه كسي سزاوارتر از شما به شماست؟ گفتند: خدا و پيامبر او (اشاره به آيه قرآن)، فرمود: آگاه باشيد آن كه من سرپرست اويم، پس اين علي هم سرپرست اوست. خداوندا دوست بدار هر آن كه سرپرستي او را بپذيرد و دشمن بدار هر آن كه او را دشمن دارد و ياري كن يار او را و تنها گذار آن را كه او را تنها بگذارد.
«الا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله »
كامل شدن دين خدا
پيامبر آيه اي را كه به آيه اكمال شهرت دارد در اين بخش از خطبه بيان مي كند به اين شكل كه:
معبودا! تو خود در هنگام بر پاداشتن او و بيان ولايتش نازل فرمودي كه: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» (مائده3) امروز دين شما را به كمال و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم.
فضايل علي و اهل بيت(ع)
پيامبر پس از اين مرحله حساس به بيان فضايل علي(ع) و امامان معصوم عليهم السلام مي پردازد و بيان مي كند كه:
اي مردم! نور از سوي خداوند عز و جل در جان من، سپس در جان علي بن ابيطالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدي(عج) كه حق خدا و ما را مي ستاند جا گرفته است...
اي مردم! صراط مستقيم خداوند كه شما را به پيروي آن امر فرموده، من هستم و پس از من علي است و آن گاه فرزندانم از نسل او پيشوايان راه راست اند كه به درستي و راستي راهنمايند و به آن حكم و دعوت مي كنند...
دوستداران امامان آن مومناني اند كه قرآن چنين توصيف نموده «آنان كه ايمان آورده و باور خود را به شرك نيالوده اند در امان و در راه راست هستند» هان! ياران امامان در نهان از پروردگار خويش ترسانند و پاداش بزرگ (الهي) براي آنان خواهد بود.
دستور به بيعت با اميرالمومنين(ع)
رسول خدا در بخش ديگري از خطبه، مردم را براي بيعت با امام علي(ع) آماده كردند و چنين اظهار داشتند: اينك شما را مي خوانم كه پس از پايان خطبه با من و سپس با علي دست دهيد تا با او بيعت كرده و به امامت او اقرار كنيد. آگاه باشيد من با خداوند و علي با من پيمان بسته و من اكنون از سوي خداوند براي امامت او پيمان مي گيرم.
پيامبر به آيه اي از قرآن اشاره مي كند تا اهميت مساله بيعت را تبيين كند، آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «(اي پيامبر) آنانكه با تو بيعت كردند همانا با خدا بيعت كرده اند. دست خدا بالاي دست آنان است، پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن به ضرر خود اوست و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمي عنايت خواهد كرد.»
بيعت گرفتن پيامبر(ص) از حاضران براي ائمه معصومين(ع)
اينجاي خطبه است كه پيامبر براي علي و امامان بعد از او از مردم بيعت لساني مي گيرد، اينچنين كه: اي مردم شما بيش از آن هستيد كه در يك زمان با يك دست من بيعت نماييد. از اينروي خداوند به من دستور داده كه با زبان از شما اقرار بگيرم و پيمان ولايت علي اميرالمؤمنين را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند. همان گونه كه اعلام كردم ذريه من از نسل اوست.
پس همگان بگوييد:
«ما شنيديم و اطاعت مي كنيم و راضي هستيم و سر تسليم فرود مي آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار و خودت به ما رساندي، درباره امر امامت علي، اميرالمؤمنين و اماماني كه از صلب او به دنيا مي آيند.
بر اين مطلب با قلب، جان، زبان و دستانمان با تو بيعت مي كنيم. براين عقيده زنده ايم و با آن مي ميريم و با آن محشور مي شويم...
پس براي آنان عهد و پيمان از ما گرفته شده، از قلب هايمان و جانهايمان و زبانهايمان و ضميرهايمان و دستهايمان. هركس توانست با دست بيعت مي نمايد وگرنه با زبانش اقرار مي كند...»
وقتي كلام پيامبر(ص) پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدين شكل بيعت عمومي گرفته شد.
ازدحام مردان و زنان براي بيعت با علي(ع)
تاريخ چنين مي گويد كه: پس از اتمام خطبه، صداي مردم بلند شد كه آري، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و زبان و دستمان اطاعت مي كنيم. بعد به سوي پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) ازدحام كردند و براي بيعت سبقت مي گرفتند و با ايشان دست مي دادند.
پيامبر براي نظم دادن به بيعت مردم، دستور دادند دو خيمه برپا شود يكي براي خود و ديگري براي علي(ع) و مردم بدين ترتيب پس از حضور در خيمه پيامبر در خيمه مخصوص اميرالمؤمنين بر او سلام مي كردند.
پيامبر(ص) دستور دادند تا ظرف آبي آوردند و پرده اي زدند كه نيمي از ظرف آب در يك سوي پرده و نيم ديگر آن در يك سوي ديگر قرارگرفت، تا زنان با دست خود در يك سوي آب با اميرالمؤمنين(ع) كه دستش را در سوي ديگر قرار داده بود بيعت كنند و به اين شكل زنان نيز بيعت كردند.
تاج ولايت
پيامبر(ص) در ادامه اين مراسم عمامه خود را كه سحاب نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين قرار دادند.
حضرت امير(ع) خود دراين باره مي فرمايند:
پيامبر در روز غديرخم عمامه اي بر سر بستند و يك طرفش را بردوشم آويختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنين مرا بوسيله ملائكه اي كه چنين عمامه اي بر سر داشتند ياري كرد.
دو اتفاق بزرگ ديگري كه دراين مراسم پرشكوه سه روزه رخ داد مسئله حضور جبرئيل و معجزه اي است كه در قضيه حارث فهري پيش آمد و اين وقايع نيز برحقيقت مسئله غدير تاكيد داشتند كه دراينجا از ذكر آن پرهيز مي كنيم.
به عقيده علماء در تواتر غدير جاي بحث وجود ندارد. از نظر شيعيان اين حديث كه بخشي از خطبه پيامبر(ص) در روز غديرخم است، آنقدر از افراد مختلف موافق و مخالف علي(ع) نقل شده كه هرگز نمي توان احتمال داد دروغ يا تباني دركار بوده باشد. بسياري ازكساني كه اين خبر را نقل مي كنند جزو افرادي هستند كه در طول عمر خود علاقه اي به اميرالمؤمنين علي(ع) نشان نداده اند و شيعه و سني بر اين مسئله واقفند. ضمن اينكه نبي مكرم اسلام چه قبل از اين واقعه در طول سالهاي نبوت و چه بعد از اين رويداد مهم، بارها در تفسير و تأويل و بيان شأن نزول آيات قرآن و احاديث مختلف برجانشيني علي(ع) تاكيد داشتند كه از آن جمله مي توان به آيه ولايت (مائده آيه55) و حديث منزلت (كتب مختلف حديثي) اشاره نمود و در حقيقت غديرخم نقطه اي از زمان و مكان بود كه پيامبر به صورت عمومي بر اين مسئله تصريح كرد.
معني مولا
برخي مي گويند كلمه «مولا» كه دراين خطبه به آن اشاره شد به معني دوستي است، حال آنكه در جاي جاي خطبه مي بينيم پيامبر با اشاره به آيات قرآن وشأن نزول آنها تاكيد بر مسئله خلافت و جانشيني حضرت امير(ع) دارند و ديگر اينكه بيعت گرفتن از آن جمعيت عظيم و در شرايطي كه ذكر شد، آيا مي تواند تنها براي اثبات دوستي و محبت علي بن ابيطالب(ع) باشد. اين بيعت نشان ميدهد مسئله اي كه مطرح شد برخلافت و جانشيني پيامبر(ص) تاكيد داشته و به هيچ شكل ديگري نمي توان آن را تاويل كرد.
مسئله ديگري كه دراين مقوله مطرح مي باشد اين است كه اگر اين واقعه به خوبي سرلوحه امت مسلمان قرارمي گرفت، اختلافاتي كه در طول تاريخ براي مسلمين پيش آمد، هرگز به وقوع نمي پيوست و وحدت اسلامي به معناي واقعي كلمه تحقق مي يافت، زيرا پيامبر علاوه بر علي(ع) به جانشينان او تا قيامت نيز اشاره كردند، لكن اتفاقات و مسائل مختلفي جامعه اسلامي را از اين موهبت عظيم الهي محروم كرد و تنها عده اي اندك در طول تاريخ توانستند از بركات وجودي ائمه هدي(ع) بهره مند شوند و اين مسئله مسئوليت علماء و انديشمندان شيعي را در تبيين صحيح جانشيني بعد از پيامبر(ص) دوچندان مي كند. زيرا برخلاف ظاهر، اين رخداد بزرگ تاريخ اسلام مي تواند نقطه اتحاد مذاهب و فرقه هاي مختلف اسلامي بر حول محور ولايت باشد و تمامي مسلمانان در يك مسير حركت كنند و با بهره گيري از اين معادن حكمت و علم و معرفت، جهاني پر از عدل و داد را رقم بزنند.
شرح واقعه غديرخم در كتب معتبري همچون الاقبال سيدبن طاووس، جلد اول الغدير علامه اميني، جلد37 بحارالانوار مجلسي و جلد نخست ترجمه احتجاح طبرسي بيان شده است.

 



غدير و افسوس هاي بشريت

دكتر محمدجعفر طالب پور
محروميت بشر از فيض هدايتهاي تفسيري ائمه(ع)
قرآن، كتاب جامع هدايت و رستگاري بشر، معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) و منشور سربلندي و سعادت انسان است. شرايط ويژه دوران رسالت نبي گرامي اسلام(ص) كه به اعلان نبوت و دعوت مردم به اسلام، مبارزه با كافران لجوج و مشركان عنود، محاصره اقتصادي، غزوات و سريه هاي سخت و دشوار و... گذشت و نيز، نزول تدريجي قرآن كريم براساس شأن نزول آيات، مجال كافي براي تفسير واقعي و متقن و علمي اين كتاب آسماني و تأويل آن و بيان حقايق راستين و بطون شگرف آن را از پيامبر(ص) گرفت، اگرچه اشارات آن پيامبر اعظم(ص) در تفسير و توضيح برخي آيات قرآن، همچنان منبع و مرجع ارزشمندي براي مفسران قرآن است.
اعلام وصايت و جانشيني حضرت علي(ع) كه درس آموخته مكتب اسلام و شاگرد و همراه و يار صديق پيامبر(ص) بود، آنهم در واقعه عظيم و تاريخي غدير و آغاز ولايت و امامت آن بزرگوار، بشارتي بود تا علي(ع) و پس از آن امامان معصوم(ع) فارغ از مشكلات و تنگناهاي دوران پيامبر(ص) به مدد فهم عميق و صواب خود از قرآن و بهره مندي از منبع عظيم وحي و در جواب اشتياق مسلمانان شايق به درك قرآن و مسائل انسان ساز آن، آيه به آيه و جمله به جمله اين كتاب جاويدان را، تفسير و تأويل نمايند. اما افسوس كه بدخواهان نگذاشتند علي(ع) در مخمصه سالها خانه نشيني و بايكوت و سانسور و ترور شخصيت، سوگوارانه نتواند قرآن را آنگونه كه مي بايست جامع و كامل، تفسير و تشريح نمايد و بشريت در حسرت اين فرصت بزرگ و طلايي بماند. دوران كوتاه حكومت آن بزرگوار نيز عمدتاً به جبران عقب ماندگي ها و ضعف هاي بيست و چند ساله، اصلاح بدعت ها و كجروي ها و جنگهاي توانفرسا گذشت و علي(ع) را از تفسير و تبيين كامل قرآن بازداشت. دوران امامت و حيات پرثمر فرزندان معصوم علي(ع) نيز سرنوشتي مشابه يافت.
اگرچه بشر امروز با بهره گيري از روايات و احاديث صحيح و موثق و اشارت هاي موشكافانه معصومين از قرآن، بسيار آموخته است، ليكن دستيابي به تفسير واقعي وجامع قرآن، آرزويي است كه بر دل حقيقت جويان مانده و آن را اين بار در افق روشن عصر ظهور قرآن ناطق، امام عصر(عج)، جستجو مي نمايد.
امامت امامان معصوم، لطف الهي براي هدايت بشر
امامت راهبرد مترقي اسلام ناب است براي راهبري و هدايت بشر در تمام ابعاد و فصول زندگي آنهم براساس آموزه هاي وحياني و در صراط مستقيم رستگاري و سعادت و امامت و زعامت انسانهاي برگزيده و منتخب، لطف بزرگ خداوندي است براي نجات انسان تا در كوره راههاي زندگي و گردنه هاي سخت و هولناك آن ، راه را گم نكند. مقام امامت، تا بدانجا رفيع و والاست كه بنا بر تصريح قرآن كريم، ابراهيم پيامبر(ع) پس از سربلندي در آزمايش ها و ابتلائات متعدد توانست بدان مقام نائل آيد. از ديدگاه تفكر شيعي، با توجه به خاتميت پيامبري در نبوت پيامبر گرامي اسلام(ص)، اراده و مشيت الهي در امامت و ولايت امامان معصوم پس از پيامبر، ارزشمندترين فرصت و در عين حال گرانبهاترين لطف الهي است براي هدايت بشر؛ بشري كه براساس خواست خدا مبني بر بسته شدن پرونده پيامبري و رسالت، همچنان به هدايتگر و راهنما نيازمند است و طليعه فرخنده و ميمون اين فصل پراميد، غديرخم و اعلام امامت و ولايت علي(ع) بود. اما افسوس كه تيره بختان كافر، منفعت طلبان كوردل، زراندوزان دنياپرست و جاهلان سبك عقل و متعصبان متحجر، نگذاشتند امامت و هدايت بشر آنگونه كه بايد و شايد در دستان پرتوان و به اراده امامان معصوم(ع) بماند و با ترور شخصيت و محدود نمودن آنان و بستن دستان ايشان در انجام وظايف و رسالتهاي خطير امامت، بشر را از اين موهبت بزرگ محروم ساختند. اگرچه ره آورد حيات ائمه معصومين(ع) در قول و عمل و سيره، گنجينه اي كم نظير و سرمايه اي گرانسنگ براي انسانهاي حقيقت جو و كمال گراست، اما قطعاً اگر بر سر راه امامان(ع)، سنگ اندازي نشده بود و امور مسلمانان آنگونه كه مي بايست به اختيار و هدايت و امامت آنان سپرده مي شد، وضعيت به گونه ديگري مي بود.
محروميت بشر از چشيدن طعم عدالت علوي
عدالت، به معناي واقعي و كامل آن، آرمان ديرينه و كهن بشري است و انسان از همان زمان كه به مقتضاي مهندسي خلقت خود، به زندگي اجتماعي روي آورد و با تزاحم و گاه تضاد منافع و خواست ها و آراء افراد اجتماع مواجه گرديد، بهترين گزينه پيش رو و مطمئن ترين راه براي سامان بخشيدن به زندگي اجتماعي را تحقق عدالت يافت. اجراي عدالت و دستيابي به اين آرزوي بزرگ، از يك سو نيازمند تدوين قوانين و مقررات صحيح و علمي و عادلانه و از سوي ديگر منوط به حاكميت و حضور افرادي عادل و كارگزاراني امين و مورد وثوق است. با ظهور اسلام و ارائه احكام و دستورات نوراني آن، دريچه اي به روي بشريت گشوده شد تا طعم شيرين عدالت را اين بار از منبع فياض احكام و مقررات مترقي اسلام و از سرچشمه زلال وحي و در سايه هدايت و زعامت بهترين و برترين خلق، يعني پيامبر(ص) بچشد. اما شرايط دوران حيات ايشان و دشواري هاي پيامبر(ص) در تبليغ اسلام، مانع از آن شد كه آرمان عدالت اجتماعي، آن هم از نوع اسلامي اش، به طور كامل و همه جانبه محقق گردد. اگرچه حكومت اسلامي پيامبر(ص) در مدينه، در همين راستا بود، اما كوتاهي دوران آن و باز هم سنگ اندازي و دشمني بدخواهاني كه عدالت اسلامي را مانع افزون طلبي و منفعت خواهي خود مي ديدند، نگذاشت عدالت واقعي به بشريت ارائه گردد.
در غدير خم و با اعلان رسمي امامت و جانشيني و ولايت امام علي(ع) و فرزندان معصومش، روح اميد تازه اي در جان بشريت دميده شد تا آرزوي قلبي خود در چشيدن حلاوت عدالت را در زمامداري و هدايت امامان معصوم و نيك نهاد دنبال كند، اماماني كه عصمت و علم ممتاز آنها و اشرافشان به احكام و دستورات عدالت محور اسلام، مي توانست تحقق عدالت اجتماعي را نويدبخش باشد. اما باز هم افسوس كه نگذاشتند چنين شود. حتي دوران كوتاه حكومت علوي كه الگوي حكومت عادلانه گرديد نيز چنان گرفتار توطئه، فتنه و سنگ اندازي شد كه باز هم آرزوي عدالت فراگير بر دل بشريت ماند و باعث شد بشر در افسوس و حسرت، گرفتار ظلم و تجاوز و تعدي و استكبار و استعمار، چشم به راه دوراني باشد كه امام مهدي(عج) در حكومت جهاني مهدوي، تصوير روشن، گويا و زيباي عدالت اسلامي را بنماياند.
بي بهره شدن بشريت از امامت امامان حق
اسلام عزيز، علاوه بر مباني مستدل و مبتني بر فطرت خود در حوزه هاي معرفتي مانند توحيد، نبوت و معاد، داراي سلسله اي كامل از دستورات و تعاليم و احكام دقيق و سعادت آفرين در عرصه هاي اخلاق، سلوك فردي، منش اجتماعي، احكام ديني، مباني حكومتي و... است كه از امتيازات اسلام محسوب مي گردد. سال هاي آغازين ظهور اسلام كه همان دوران حيات پربركت پيامبر راستين بود، عمدتا مصروف تبليغ اسلام، گسترش جامعه اسلامي از حيث تعداد مسلمانان و باورمندان و نيز گسترش حوزه نفوذ جغرافيايي اسلام و نيز تدوين و اعلام دستورات ديني گرديد و اصولا فرصتي براي اجرايي شدن بخش قابل توجهي از دستورات ديني دست نداد و لذا مجالي مي بايست تا اين تعاليم با مديريت و هدايت افرادي آگاه و عامل، اجرايي شده و در عمل پياده شود و غدير با معرفي علي(ع) كه تمام ويژگي هاي يك اسلام شناس كامل و عامل به دين را داشت و نيز با آغاز دوران سلسله پر نور امامت و ولايت امامان معصوم، فتح بابي شد تا مسلمانان با بهره گيري از قرآن و نيز سيره و سنت پيامبرشان و به مدد علم و سلوك ائمه اطهار(ع)، اسلام را در زندگي خود حي و حاضر ديده و شاهد اجراء شدن تعاليم و احكام نوراني اسلام باشند و قطعا اگر چنين مي شد، نه تنها باب اختلاف نظرها و تفاوت آراء در دين بسته مي شد و چهره واقعي اسلام نمايان مي گشت و طراوت، شادابي و حيات طيبه اسلامي، مسلمانان را دربرمي گرفت، بلكه در مقايسه با نظام سياسي، اجتماعي، فردي و اخلاقي اسلام، مجالي براي عرض اندام ساير مكاتب و ايدئولوژي ها نمي ماند و سيماي فروزان اسلام ناب و كارآمد كه جوابگوي تمام نيازهاي بشري است همگان را مجذوب مي ساخت ولي صدافسوس كه چنين نشد و نگذاشتند امامت امامان حق، با اعجاز حقيقي خود، اسلام راستين را پياده نمايد و اين همان آرزويي است كه مسلمانان آن را در ظهور مهدي آل(عج) مي جويند و پيگيري آرمان «پالايش دين» و «عاقبت صالحان» در قيام آن بزرگوار، اسلام كامل و حقيقي و عملياتي شدن تمام و كمال احكام انسان سازش را آرزو مي كنند.»

 



غدير فتح الفتوح مؤمنان

عليرضا درخشان
در مقاله حاضر نويسنده با استناد به برخي آيات، به تشريح ويژگي اسلام مورد پسند و مرضي خداوند پرداخته و آن را اسلام با ولايت علي ابن ابيطالب(ع) معرفي كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
خداوند، اسلام را تنها دين مقبول مي داند. براين اساس هر كسي ديني غير از اسلام را برگزيند هرگز مورد قبول وي نخواهد بود. در آيات قرآني اين معنا اثبات شده است كه اسلام دين اولين و آخرين بوده و همه پيامبران ماموريت داشتند تا مردم را بدان دعوت كنند. هر يك از شرايع كه از سوي خداوند به عنوان منهاج و روش زندگي و هدايت بيان شده، در زير مجموعه دين اسلام تعريف و تبيين مي شود.
از آن جايي كه شريعت آخرين پيامبر(ص)، شريعت كامل و تمامي است، به مصداق چون كه صد آمد نود هم پيش ماست، به عنوان دين اسلام معرفي مي شود؛ زيرا همه آن چه شرايع ديگر در طول تاريخ نبوت و رسالت از سوي خداوند به عنوان راهنما و هدايت مردم به سوي كمال، قرب و خلافت آورده اند، در اسلام به شكل كمالي و تمامي آن بيان شده و افزون بر آن آموزه هاي هدايتي ديگر نيز در آن تبيين شده است كه مي تواند آينده بشريت را بي حضور مستقيم پيامبر ضمانت كند و مردم با بهره مندي از آموزه هاي وحياني در كنار مستقلات عقلي و اوليا و اوصياي الهي به آن چه هدف از رسالت و نبوت و حضور انسان در زمين بوده است برسند.
كدام اسلام؟
پرسش اساسي اين است كه كدام اسلام است كه مرضي خداوند بوده و خداوند به آن خشنود و راضي است و مقبول درگاه وي مي شود؟
اگر در هر عصري از اعصار تاريخي حضور انسان و پيامبر در زمين، همان شريعت و آيين الهي، به عنوان شريعت حقيقي مورد پذيرش و رضايت الهي بوده است، در عصر حضور اسلام كامل، تنها اين شريعت و اسلام است كه مقبول و مرضي خداوند است؛ زيرا هر شريعتي، همان گونه كه تصديق كننده شريعت پيشين بوده و كليات آن را تاييد و امضا مي كرد، ناسخ شرايع پيشين نيز بوده و برخي از احكام و آموزه هاي آنها را نسخ مي كرد. بنابراين هنگامي كه آيين موسوي و شريعت آن حضرت از طريق كتاب تورات تبيين شد، شريعت ابراهيمي به يك معنا نسخ شد و در ادامه، شريعت عيسوي ظهور كرد و شريعت موسوي را نسخ كرد و همان زمان اين شريعت عيسوي بود كه مصداق شريعت موسوي بود و به عنوان اسلام واقعي مقبول و مرضي الهي به شمار مي رفت.
با رسالت پيامبر(ص) شريعت عيسوي نسخ مي شود و دين اسلام به شكل جديد و در جامه نوين از سوي خداوند عرضه مي شود كه مصدق پيامبران پيشين و آموزه هاي آنان بود ولي ناسخ آن نيز بوده است؛ زيرا بي پذيرش پيامبري آن حضرت(ص) گويي به هيچ آيين توحيدي ايمان ندارند؛ از اين رو پذيرش رسالت وي به معناي پذيرش تمامي پيامبر و آموزه هاي الهي و در حقيقت به معناي اسلام و تسليم واقعي در برابر خداوند و اطاعت از او مي باشد.
از زمان حضور پيامبر(ص) هر حكمي به هر شكلي كه وارد مي شد، در حقيقت حكم نهايي و كلي بود و اگر ناسخي چون نسخ حكم استقبال از مسجدالاقصي با حكم استقبال از كعبه و مسجدالحرام وارد شده باشد، به معناي آن است كه حكم ناسخ همان حكم اسلام نهايي است و شخص مي بايست مطيع اين حكم دوم باشد. از اين رو اسلام معاصران پيامبران، متكي بر احكام همان روز و ماهي است كه در آن زيست مي كنند. با افزايش احكام، اسلام مقبول همان اسلام متأخر است. بنابراين مخالفت با هر حكم اخير اسلامي به معناي مخالفت با كل و كليت اسلام مي باشد.
روزي كه خداوند در آيه سوم سوره مائده مي فرمايد: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا، به معناي اين است كه دين اسلام در اين زمان كامل شده است و خداوند در اين روز نعمت عظيم اسلام را به تمام در اختيار مردم گذاشته است. از اين رو، تنها با پذيرش آخرين حكم اسلامي و الهي است كه شخص، مومن كامل خواهد بود و اسلام وي مورد رضايت و خشنودي خداوند خواهد بود.
حكم ولايت، آخرين عامل اكمالي دين و اتمام نعمت
از آن جايي كه مطالب و احكام گفته شده در آيات قبل و بعد آيه فوق، احكامي است كه پيش از اين در آيات ديگر كه در مكه و مدينه نازل شده بود، وجود داشت، مي بايست عامل ديگري باشد كه موجب شده است تا خداوند آن روز خاص را به عنوان ايام الله مطرح كند و بر اكمال دين و اتمام نعمت در آن تاكيد نمايد؛ زيرا در چنين روز خاص است كه دشمنان از غلبه و چيرگي بر اسلام و مسلمان مايوس و نوميد شدند. اين معنا ندارد كه به خاطر چند حكم ساده و ابتدايي كه پيش از اين نيز بارها بيان شده، دشمنان خدا و پيامبر و مومنان مايوس شوند. بنابراين مي توان يقين كرد كه حكم خاص در اين روز بيان شده كه موجبات ياس و نوميدي دشمنان را فراهم آورده است. مسلمانان در اين روز به سبب اين حكم خاص به موقعيتي دست يافتند كه ديگر ترس و خشيت از غيرخدا براي آنان مفهومي نخواهد داشت؛ زيرا به پشتوانه عظيم و محكم الهي دست يافتند كه آنان را از آينده خطرناك حفظ مي كند و امنيت و آرامش را براي مومنان فراهم مي آورد. بنابراين لازم است از اين پس همانند گذشته تنها از خداوند خشيت و ترس داشته باشند و ديگر از دشمنان داخلي و خارجي ضد اسلام نهراسند.
از آياتي چون آيه 67 سوره مائده بر مي آيد كه مساله مرتبط به حكمي از احكام الهي بوده است كه با آن خطري از سر اسلام و مسلمانان و پيامبر(ص) برطرف مي شد؛ زيرا خداوند در اين آيه مي فرمايد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين. يعني آن حكم خاص كه به تو وحي شده را به مردم برسان؛ زيرا اگر اين حكم خاص و اصلي را ابلاغ نكني گويي اصولا رسالت خود را ناتمام گذاشته و رسالتي را ابلاغ نكرده اي و اگر از مردماني مي هراسي كه نسبت به اين حكم كافرند، خداوند تو را از شر آنان در امنيت قرار مي دهد.
اين حكم كه به معناي اكمال دين و اتمام نعمت است و خداوند تنها در صورت ابلاغ آن و پذيرش مسلمانان، اسلام ايشان را مي پذيرد، همان حكمي است كه پيامبر(ص) پس از ماموريت هراسان بود كه با واكنش منفي مردم مواجه شود و با عدم پذيرش آن در جرگه كافران در آيند و از اسلام و ايمان خارج شوند و حتي خطري را نسبت به آن حضرت(ص) و رسالت وي ايجاد كنند.
آن چه آن حضرت از آن مي هراسيد، جانش نبود، زيرا ايشان بارها در جنگ ها جانش را براي دين و ابلاغ رسالت در طبق اخلاص نهاده بود. پس آن چيزي كه مي هراسيد ترس از امري ديگر بود كه موجب مي شد تا شرايط براي ابلاغ فراهم نشود و دشمنان پيش از ابلاغ با ترور وي، نگذارند تا حكم آخرين گفته شود.
از اين رو آن حضرت بر جانش مي هراسيد كه پيش از ابلاغ حكم نهايي و كمالي دين و اتمام نعمت الهي هدايت، از جهان برود و دشمنان، وي را به قتل رسانند. از نظر وي جانش فداي اسلام و دين است ولي اگر پيش از ابلاغ آخرين رسالت از جهان برود تمامي زحمات وي به هدر مي رود و هرگز جهان روي رستگاري و هدايت نهايي را نخواهد ديد.
خداوند در آيه 55 همين سوره اين معنا را تبيين مي كند كه آن حكم چيزي جز حكم ولايت اميرمؤمنان علي(ع) به عنوان مولا و امام و خليفه مؤمنان نبوده است كه مي بايست به طور رسمي نصب الهي وي اعلام و ابلاغ مي شد تا مردم در ادامه جهان با تمسك به ولايت ايشان و ديگر امامان معصوم(ع) هدايت الهي را بپيمايند.
حضرت پيامبر(ص) كه خاتم پيامبران بود مي بايست گفتمان ولايي را با نصب اميرمؤمنان علي(ع) آغاز مي كرد و دوره جديدي بر تاريخ بشريت پديد مي آورد. از اين رو عيد غدير خم، به معناي آغاز فصل دوم هدايتي بشر در مسير هدايت ولايتي الهي است.
آن حضرت(ص) در اين روز به طور رسمي مأمور مي شود كه حكم ولايت و مولويت اميرمؤمنان را كه در آيه 55 سوره مائده بيان شده ابلاغ كند: انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون.
به اين معنا كه ولي مؤمنان و حاكم بر هستي مردم، كسي جز خداوند و پيامبرش(ص) و اميرمؤمنان علي(ع) نيست. اين حكم ولايت افزون بر دوستي ولايت مولوي است. از اين رو از وي به عنوان مولي ياد مي كند كه فرمان مي دهد و اطاعت مردم را مي خواهد.
از اين رو خداوند در آيه سوم سوره مائده پس از آن كه كمال دين و اتمام نعمت ولايت الهي را در ولايت اميرمؤمنان(ع) و پذيرش آن مي داند، به صراحت اعلام مي كند كه تنها چنين اسلامي مقبول و مرضي اوست و هر كسي كه دين اسلام را بي ولايت مولي علي(ع) بپذيرد در حقيقت از اسلام مرضي خداوند دور مانده است و خداوند هرگز چنين اسلامي را از شخص نمي پذيرد و مقبول وي نخواهد بود؛ چنان كه اين معنا را در آيه 58 سوره آل عمران بيان نموده است: و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين؛ زيرا دين بي ولايت اميرمؤمنان علي(ع) و امامت معصومان(ع) در حكم ديني غير اسلام است؛ چون اسلام يك مجموعه اي است كه يا مطلق مي بايست پذيرفت و يا مطلق رد كرد و اين گونه نيست كه كسي با پذيرش برخي از احكام و رد برخي ديگر، بتواند مدعي اسلام شود (بقره آيه 58 و نساء آيه 051) لذا خداوند چنين دين ناقصي را دين خاسران و زيانكاران برمي شمارد كه نه از دين و دنيا بهره اي برده اند و نه از آخرت و نعمت هاي آن نصيبي مي برند.
ولايت علوي، گامي به سوي اتمام نعمت
ولايت اميرمؤمنان(ع) كه به نصب الهي و فرمان نبوي بوده، خود سرآغاز ديگري است كه بايد مورد توجه قرار گيرد؛ زيرا اين ولايت مي طلبد كه ولايت امامان معصوم(ع) ديگري را كه از نور ايشان و جان و نفس وي مي باشند پذيرا شويم.
خداوند صلح حديبيه و بيعت مومنان و فتح مكه را به عنوان فتح المبين و فتح قريب بر مي شمارد و از آن به نصر و پيروزي ياد نمي كند، زيرا نصر به معناي پيروزي كه در جنگ اتفاق مي افتد، تنها تاثير مقطعي و زماني دارد، ولي فتح، آن پيروزي است كه حتي ممكن است چون صلح حديبيه اصلا جنگي در كار نباشد، ولي از آن جايي كه تاثيرات شگرفي در تاريخ بشريت و ايمان به جا مي گذارد به عنوان فتح و پيروزي آشكار از آن ياد كرد و يا آن را پيروزي مطلق(الفتح) ناميد كه همان فتح الفتوح است و گشايش هاي بسياري براي مومنان به دنبال مي آورد.
خداوند تنها در موارد خاصي به اتمام نعمت اشاره مي كند كه از جمله آن ها درباره فتح و پيروزي است كه در سوره فتح از آن سخن به ميان مي آورد و مصاديقي چون صلح حديبيه و بيعت رضوان و فتح مكه براي آن گفته شده است. از ديگر مواردي كه در آن به اتمام نعمت اشاره شده است، حكم ولايت اميرمؤمنان علي(ع) است كه در روز غدير ابلاغ شد. اين حكم بدان جهت، اتمام نعمت است كه زمينه ساز بسياري از فتوحات براي مومنان بوده و زمينه آگاهي و بهره مندي از ولايت ديگر اولياي معصوم الهي و امامان(ع) فراهم آمده است. از اين رو مي بايست روز غدير را كه روز ولايت علي(ع) به عنوان فتح الفتوح و يا فتح مطلق برشمرد كه زمينه ساز بهره مندي مؤمنان از اولياي معصوم(ع) را فراهم آورده است.
نتيجه آن كه اسلام ولايي تنها اسلام مقبول و مرضي الهي است و هيچ نوع از انواع اسلام هاي ديگر هرگز پذيرفته و مقبول خداوند نخواهد بود واسلام بي ولايت علوي و معصومان(ع) در حكم اسلام و ايمان به بعض و كفر به بعض تلقي مي شود كه حكم آن چيزي جز حكم به كفر و خسران نيست چنان كه آيات به صراحت بر آنان دلالت مي كند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14