(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7 آذر 1389- شماره 19798

تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -2 استراتژي هاي فتنه پس از دروغ بزرگ
نگاهي به جريان مستندسازي درصدا و سيما پاتكي محكم درجنگ نرم
نگاهي به دومين سمينار بين المللي نمايش و دين فرصت ها و غفلت ها
آيا «آتشكار» اكران مي شود؟ معاونت سينمايي به كجا مي رود ؟!



تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -2 استراتژي هاي فتنه پس از دروغ بزرگ

داوود مراديان
تاكتيك شايعه پراكني
در كوران فتنه، خاصه درست زماني كه حق و باطل درهم بسيار آميخته باشد و يا جبهه هدف تحت تاثير دروغ بزرگ شوك زده و مرعوب باشد تاكتيك شايعه از كارسازترين حربه هاي رواني است. دروغ بزرگ خود بزرگترين شايعه هاست كه به اصطلاح، قمپز اصلي تهاجم است. شايعات ديگر در راستاي عمر بخشيدن به اين دروغ بزرگ يكي پس از ديگري به ميدان مي آيند. شايعه مي شود لشگريان شام حمله خواهند كرد و هرجامعه اي طبعاً تعدادي سودجو دارد و كار به فروش دانه اي شلغم ها مي رسد! لذا عماري اگر در سپاه مسلم بود بايست اول از معيشت مردم شروع مي كرد. اتفاقي كه توسط دولت در مقابل شايعه سازي بنگاه سخن پراكني استعمار پير افتاد! اگر به گزارش هاي بي بي سي فارسي دقت كرده باشيد تقريباً هيچ سخني به نكويي از ايران برده نمي شود وعمدتاً سعي مي گردد تا به نرمي نسبت به آينده ايران در مقابل تحريم ها سياه نمايي و القاي نا اميدي و افسردگي كند. تاكتيك شايعه اگر سريع درمان نشود در جوامع شرقي كه مردم به جاي فرهنگ رسانه، ساخته و يا مكتوب فرهنگي شفاهي دارند وقرن هاست كه همه چيز از علم تا هنر را سينه به سينه منتقل مي كنند ، شايعه مثل سم مهلكي مي تواند حتي در چند روز انقلابي را به سقوط بكشاند و در اين تاكتيك منافقين مهمترين ابزار به شمار مي روند. زيرا هم به زبان و فرهنگ جامعه هدف مسلطند و هم به علت خويشي و قومي با جامعه هدف مي توانند حرف خود را پيش ببرند. هدف از استخدام ايرانيان فارسي زبان در رسانه هايي با اهداف استعماري دقيقا همين نكته است.
دقت كنيم كه بهترين بستر براي شايعه سازي، سكوت خواص جامعه هدف است و علت التماس هاي مختار به سليمان براي شكستن سكوت، فرصت ندادن به ميكروب هاي سياسي است تا نتوانند تخم نفاق را در جامعه هدف بسط دهند. در دوران فتنه نيز سكوت بعضي خواص سبب گرديد تا فتنه گران با بسط شايعات از اين سكوت استفاده كنند تا رهبر و مردم را از نهادهاي مختلف روحانيت و يا اجرايي و مرجعيت جدا نمايند كه اگر نبود حضور تاريخي مردم شريف در نهم دي كه منجر شد تا برخي خواص بصيرت از مردم بياموزند چه بسا دشمن با جامعه مان آن مي كرد كه ابن زياد ها با جامعه آن روزگاران. اما راهكار مقابله با تاكتيك شايعه چيست؟
استراتژي القاي حس اميد
اگر دقت كرده باشيد رهبر معظم انقلاب تاكيد بسيار ويژه اي دارند كه بايد در جامعه «حس اميد» پرورانده شود. تا به حال از خود پرسيده ايد اين تاكيد براي مقابله با چه تهديدي است؟
اولين تاكتيك شايعه، در اسلام درست چند صباح مانده به بدر توسط منافقين درميان مسلمانان مدينه گسترش پيدا كرد. اول دروغ بزرگ كه حمله سپاه كفر با كوهي از شتر و طلا و نفر و فتح چند ساعته و سپس بسط شايعات مبني بر ناتواني مسلمانان در مقابله و دومين بار در جنگ احد اتفاق افتاد كه شايعه اي بسط پيدا كرد: «محمد (ص) را كشته اند» دروغ بزرگي كه با چاشني شهادت حمزه(ع) باور پذيرتر مي شد و بار سوم شب رحلت رسول اعظم است كه منحرفي شايعه اي را بسط مي دهد كه «محمد نمرده است عروج كرده است!»
راهكار مقابله با شايعه اگر مبتني بر دروغ بزرگ باشد همان راهكار مقابله با دروغ بزرگ است؛ افشاگري و بصيرت افزايي «هركس محمد را مي پرستد بداند كه او مرده و هركس خداي او را مي پرستد بداند كه حي است و جاويد» و يا تاكيد بر اين نكته استراتژيك كه :«اگر كشته شويم و يا بكشيم پيروزيم» وسپس شناسايي و تخريب مراكز اصلي، حتي اگر مسجد ضرار باشد. در ماجراي فتنه نيز از صبح روز انتخابات شايعه سازان اقدام به پخش شايعه مي كردند و در راس آنها بي بي سي : «آيا ايران از بحران خارج مي شود؟« و در حالي چنين شايعاتي بسط پيدا مي كرد كه از حدود چهارصد شهر كشور تنها بخشي از شمال تهران بود كه دستخوش شوك حاصل از دروغ بزرگ درجامعه هدف «يعني لايه اي از قشر متوسط با مطالعات پراكنده كه سال هاي بسياري از عمر خويش را زير بمباران روشنفكري و رسانه اي گذرانده و بستر مناسبي براي رشد ميكروب هاي سياسي شده است.» راهكار چه بود؟ بهترين راهكار استفاده از شيوه اي بود كه نهاد خبري «رمتان» در قضيه جنگ 33 روزه كرد و آن قرار دادن دوربين هاي 24 ساعته و پخش زنده تصاوير بود كه به رسوايي رژيم غاصب در استفاده از بمب فسفري انجاميد. اگر صدا و سيما از حدود سيصد و اندي شهر ايران و نيز جنوب تهران درست درساعات حادثه خيز شمال تهران تصوير زنده پخش مي كرد، مسئله بسط پيداكردن شايعات به خودي خود از بين مي رفت. با اين وجود شوك وارده به فتنه گران به علت سخنراني هاي رهبر انقلاب در نمازجمعه و نيز ديدار با طلاب از يكسو و سپس به علت ادغام فتنه گران با سلطنت طلبان و منافقان و مطربان و كمونيست ها و ضد مذهب ها و عدم مرز بندي با آنها و نيز عدم ارائه سندي دال بر تقلب،از سوي ديگر سبب ريزش شديد نيروهاي خاكستري گرديد كه نهايتاً به قيام نهم دي خاتمه يافت و سبب شد تا فتنه به صورت حياتي فرقه اي درآيد و حتي بي بي سي نيز بفهمد كه بايد از آن فاصله گرفته و به عدم تقلب اقرار كند.
روشنگري در خصوص دروغ بزرگ و نيز شايعات پس از آن آنقدر مهم است كه مي تواند تنها ظرف چند سال جماعتي را كه به قتل سيدالشهدا(ع) رضا داده و سكوت كرده اند را وادار به قيام نموده و اتفاقاتي نظير قيام مديه، توابين و نيز مختار را رقم زند كه همه اينها ثمره افشاگري هاي سيد الساجدين(ع) و نيز ائمه سادات(ع) است.
اما ممكن است تاكتيك شايعه مبتني بر تاكتيك سياه نمايي باشد. در تاكتيك سياه نمايي اخبار جامعه هدف با رنگ و بوي نا اميدي و با چاشني اعداد و ارقام و مصاحبه با كارشناسان خودي پخش مي گردد كه چگونگي اين عمليات رواني را مفصل در بخش مربوط به تاكتيك سياه نمايي شرح خواهم داد. در چنين حالتي بهترين راهكار مقابله ، عمل به همين جمله معظم له است كه بايد اخبار «درست»، «خالي از اغراق» و نيز اميدوار كننده از توان و موفقيت ها در جامعه بسط پيدا كند تا بتواند تاكتيك شايعه پراكني مبتني بر سياه نمايي را خنثي سازد.
بايد دقت كرد كه اگرچه استفاده از تاكتيك شايعه مبتني بر سياه نمايي عمري طولاني براي استفاده دارد (رفتاري كه بي بي سي در قبال اخبار ايران پيشه كرده) اما دشمن اگر زيرك باشد از تاكتيك شايعه مبتني بر دروغ بزرگ، تنها براي روزهايي بهره مي برد كه دروغ بزرگ هنوز بقايي دارد و اميدي به شوك حاصله هست و بلافاصله پس از مرگ دروغ بزرگ بايستي از آن فاصله بگيرد(كاري كه دقيقا بي بي سي با شيفت از شايعه پراكني مبتني بر دروغ بزرگ به شايعه پراكني مبتني بر سياه نمايي نمود.) دقت كنيم كه در نوع اول چون فضاي جامعه هدف شوك زده است سند لازم نيست و حتي مي شود شخصيت هم جعل كرد :«شاهد عيني»! كه در بي بي سي حضور مي يافت . اما در قسم دوم بايستي سراغ كارشناساني رفت كه واقعيت را آن طوري بگويند كه نهايتا به القاي حس نا اميدي بيانجامد - كه مفصل در بخش سياه نمايي شرح خواهم داد- لذا اگر اين شيفت صورت نگيرد و بر شايعه سازي مبتني بر دروغ بزرگ در زمان مرگ دروغ بزرگ همچنان اصرار ورزيده شود.اين اصرار بر شايعه سازي به رسوايي انجاميده و مي تواند نيروهاي سمپات را نيز پراكنده كند. اين دقيقا اتفاقي است كه با استخدام موجودات كم خرد و سوادي نظير (معصومه-ع) براي سايت جرس افتاد كه منجر به رسوايي هايي نظير جعل نامه از قول رئيس محترم قوه قضائيه به رهبر معظم انقلاب و يا مصاحبه با خانواده كشته شدگان گرديد و قس علي هذا و اكنون كاركرد اين رسانه ها كه زماني مي توانست در صف اول مبارزه با انقلاب به كار رود، صرفا براي حفظ مرده ريگ فرقه است و علت عمده آن نا آگاهي گردانندگان آنها از مدت زمان لازم براي تغيير تاكتيك است و افسردگي ناشي از شكست آنچنان بر افراد سطح پائين اين جريان مستولي شده كه عمدتا به فحاشي و دروغگويي مي پردازند. وباز بهترين راهكار براي افشاي خوي فاشيستي اين جريان، استدلال و حفظ ادب و سخن علمي است. دقت كنيم كه اين ها افرادي در حوزه عمليات رواني به غايت بي سواد و عامل دست ديگرانند. لذا صحبت علمي سبب مي شود تا در مقابل شما به فحاشي روي بياورند. مثلا اگر كتاب مي نويسند، كتابشان را شديدا نقد كنيد، اما اسمي از نويسنده نياوريد، يعني اسير بازي «برجسته سازي» دشمن نشويد. مردم فهيمند و اگر بازي عمليات رواني را درست بازي كنيد خدانيز در ارشاد جامعه ياريتان مي كند.
در قسمت بعدي اين نوشتار به تاكتيك هاي : «رسوب گذاري، برجسته سازي و سياه نمايي» در چگونگي تسخير كوفه و شهادت مسلم بن عقيل توسط ابن زياد و نيز تطابق تاريخي آن خواهم پرداخت؛ ان شاء الله .

 



نگاهي به جريان مستندسازي درصدا و سيما پاتكي محكم درجنگ نرم

رضا فرخي
پاسخ متقابل؟ دفاع متقابل؟ پاتك متقابل؟ اينها واژه هايي است كه به طور معمول براي مبارزه بي امان درجنگ نرم به كار برده مي شود. جنگي كه آغازگر عصري جديد در مبارزات رسانه اي است و بي ترديد دراين مبارزه كسي پيروز مي شود كه كيفيت را بالا ببرد. هرچند كه بومي شدن توليدات هم نقش مهمي دراين موضوع دارد.
ابزار اين جنگ همه جانبه درمرحله اول رسانه هايي هستند كه توانايي تنوير افكارعمومي را دارند. اما در زير رده ها و جزئيات اين رسانه ها به تدريج ابزارها و توليدات برجسته تر مي شود. به گونه اي كه درآخرين مرحله مي توان به فيلم ها و سريال ها و آثار مستند اشاره كرد كه جزء زير مجموعه رسانه هاي تصويري هستند.
اما بايد دراين بين از هركدام از اين زيرمجموعه ها درجاي خود استفاده كرد و بايد برطبق زمان و نظر سنجي به اين نكته پي برد كه در شرايط فعلي كدام يك از اين ابزارها براي آگاه سازي عمومي در مقابل توطئه دشمن و رفع مشكلات اجتماعي و سياسي به كار مي آيد.
بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه اين محصولات و توليدات دركنار كيفيت بايد براي مخاطب جذابيت داشته باشند.
دراين ميان يكي از محصولاتي كه هميشه درتمام رسانه هاي دنيا نقش مهمي را ايفا مي كند توليدات مستند است كه دركشور ما نيز، مراكز چون رسانه ملي، مركز گسترش مستند و تجربي معاونت سينمايي و... و هم آثاري را توليد مي كنند. فيلم مستند به ويژه در شرايط فعلي مي تواند نقش موثري در تنوير افكار عمومي، روشن سازي شهروندان و زدودن غبارهاي رسانه اي كه هياهوي غرب براي آنها ايجاد مي كند، داشته باشد. چرا كه تصاوير مستند به ويژه براي جامعه امروز ما گاه بيش از يك فيلم كه ساخته و پرداخته ذهن يك نويسنده است مي تواند جذب باشد. البته به شرط آنكه تصاوير، واقعي و مستند و تحليل هاي روي تصاوير هم كاملا حرفه اي و بر مبناي اصول مستندسازي باشند.
روايت فتح: پركشش اما كوتاه
از همان سال هاي ابتداي انقلاب كليد مستند سازي درصدا و سيما زده شد. درآغاز اين راه شاهد توليد مجموعه مستند پرمخاطب «روايت فتح» توسط گروه جهاد (به سرپرستي شهيد سيد مرتضي آويني) بوديم كه حقيقتا به دليل تصاوير مستند و روايت زيبا و ملموس از فضاي جنگ و تفحص توانست حق مطلب را ادا كند. هرچند سري جديدي كه سعي شد بعدها با همين مضمون ساخته شود نتوانست موفقيت سري قبلي را كسب كند. چرا كه در سري جديد، آن گونه كه بايد فضاي پس از جنگ پرداخته نشد و درحالي كه مي توانست با نشان دادن رزمندگان و جانبازان بعد از جنگ حتي از سري قبل هم جذاب تر باشد.
اما به دليل توجه نكردن به اين موضوع ناموفق بود. حقيقتا هم فضاي زيادي براي ادامه اين مستند وجود نداشت اما متاسفانه كوتاه بود. درحالي كه دوران پخش آن مي توانست باز هم ادامه پيدا كند.
بايد گفت: سري اول را از نظر فرم وساختار مي توان با مستندهاي «چارلز آرين» آمريكايي مقايسه كردكه درباره جنگ هاي جهاني ساخته شده است. به طوري كه دراين مستند درباره جنگ هاي جهاني اول و دوم دوربين ها به طور وسيع درجبهه هاي متحدين و متقين به كار گرفته شد و دوران شكوفايي سينماي مستند جنگ از همان زمان مسير ترقي را پيمود و درخلال جنگ جهاني دوم به تكامل رسيد. از جمله يكي از شاخص ترين آنها مستند «پيروزي اراده» بود كه درسال 1934 درباره مجمع عمومي جزب ناسيونال سوسيال (حزب نازي) به فرمان هيتلر و به وسيله خانم لي ريفنشتال ساخته شد.
از اين سو، مستند روايت فتح هم توانست با به كارگيري تاكتيك هاي جديد دركنار فضاي معنوي فوق العاده قابل درك درمستند،مردم را جذب كرده و مخاطبان را براي اولين بار با يك مستند تقريبا كامل آشنا كند.
از اين زمان مستندهاي ديگري هم درباره جنگ ساخته شد تا اينكه به تدريج دركنار اين موضوع، مستندهاي اجتماعي هم به عنوان يك ضرورت به حساب آمده و به صورت قسمت به قسمت و پراكنده مستندهايي دراين ژانر در سيما توليد شد. اما از ابتداي دهه 80 به بعد توليد مستند رويه بهتري دررسانه ملي پيدا كرد، به گونه اي كه مستندها به تدريج جايگاه ويژه اي در بين مخاطبان پيدا كردند. از جمله مجموعه مستند«شوك» كه نقطه عطفي در زمينه مستند سازي درسيما بود و توانست گام موثري درآگاه سازي افكارعمومي بردارد. به گونه اي كه بسياري از مسئولين وكارشناسان حوزه جرايم و جامعه شناسي به اين نكته تاكيد دارند كه يكي از اصلي ترين راه هاي حل مشكلات اجتماعي ساختن توليدات فرهنگي مانند شوك است.
فرشاد شكيبي، بهراد صاحبقراني و مهرداد متولي به عنوان كارگردانان و محمد صادق زماني مديريت توليد مستند شوك بوده اند.
اين مستند به صورت يك مجموعه كه هر قسمت از آن درباره موضوع خاصي بود از شبكه سه سيما پخش شد. اين مجموعه كه به واقع گامي موثر درفرهنگ سازي اجتماعي بود از چند جهت قابل توجه و قابل بررسي است؛ 1- حرفه اي بودن و سطح قابل توجه كيفيت توليد و كارگرداني،2-استفاده از كارشناسان متعدد در متن مستند،3- توجه به جلوه هاي بصري مستند و تبليغات مناسب براي جلب مخاطبان، 4- پخش نسبتا منظم و منسجم ازسوي سيما و 5- لگوي جذاب وگيرا براي شروع مستند.
پخش اين مستند به واقع به همگان به خوبي نشان داد كه از طريق سيما مي توان كارهاي فرهنگي بنيادين انجام داد، چرا كه دنياي امروز تصوير هم مي تواند هدايت گر باشد و هم ويران كننده! به عنوان مثال بينندگاني كه به مطالعه علاقه كمتري داشتند مي توانستند از طريق مستندهايي مانند شوك آگاهي خوبي بدست آورند.
مديريت توليد اين مجموعه درباره انگيزه توليد اين مستند مي گويد:«به واقع به دليل دغدغه هاي شخصي و اجتماعي كل اعضاي كارگرداني و نويسندگي و توليد اين مستند سعي كرد كه به صورت كاملا ملموس و طبيعي همراه با تصاوير واقعي به بررسي معضلات اجتماعي بپردازد به طوري كه حتي در بعضي قسمتها اين انگيزه افزايش پيدا مي كرد به گونه اي كه به عنوان مثال در قسمتهايي كه مربوط به سايتهاي مستهجن و هرزه نگاري بود ما با افرادي برخورد كرديم كه از مديران اصلي اين سايت ها بودند وبه طور واقع آن قدر بيمار بودند كه حتي اعضاي خانواده خود رامجبور به كارهايي مي كردند كه با بي شرمي درسايت هاي خود آنها را بيان مي كردند.»
از ديگر مستندهايي كه پس از شوك شاخته شد مي توان از مستند از «مكث»نام برد كه به ويژه قسمت هايي از آن درباره ماموريت هاي گروگانگيري پليس بود، به خوبي توانست از دو نظر توجه مخاطبان را جلب كند: 1- عبرت آموزي وآگاه سازي اجتماعي از جرايم و 2- مستند بودن تصاوير و حضوردر صحنه هاي عمليات پليسي كه براي ببيندگان بسيارجذاب و قابل توجه بود چرا كه ساخت اين گونه مستندها كه با تصاوير زنده جرايم سروكار دارد هرچند كه داراي سختي هاي خاصي خود است، اما براي جلب مخاطب فوق العاده است. چنان كه بعضي از شبكه هاي انگليسي و آمريكايي ها با پخش مستندهايي از رخدادهاي واقعي سعي درجلب مخاطب دارند. زيرا دراين مستندها به دليل حضور دوربين درمحل واقعي رخداد، ببيننده احساس فوق العاده اي نسبت به تصوير و پيام آن مي كند كه اين موضوع مي تواند پيام هاي مهمي براي مستندسازي سيما داشته باشد. چرا كه آنها براي اينكه بتوانند در مقابل هجمه هاي بي وقفه شبكه هاي فارسي زبان مانند بي بي سي فارسي و صداي آمريكا بايستند بايد با استفاده از نهايت امكانات تمام تلاش خود را درجهت بييندگان به كارگيرند كه حضور در صحنه هاي رخدادهاي اجتماعي در هر زمينه اي يكي از تاكتيكهاي اساسي است. اما بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه مسئوليت خطير و اصلي آنها تبيين سازي فرهنگ برخورد با معضلات اجتماعي است. از سوي ديگر بايد به اين موضوع هم دقت كرد كه اين برنامه هاي مستند مي توانند با آگاهي رساني درباره مشكلات به حل سريع آنها كمك شاياني كنند و قبل از اينكه بي بي سي و ديگر شبكه هاي خارجي فرصتي براي دروغ گويي درباره جامعه ايران در برنامه هاي مستند خود مانند برنامه آپارات، پيدا كنند اين مستندها با شيوه اي درست مي توانند هم مشكل را مطرح نمايند و هم به حل آن كمك كنند. اما بايد به اين مسئله هم دقت كرد كه دركنار مستندهاي اجتماعي، مستندهاي سياسي و رسانه اي هم از نيازهاي امروز جامعه ماست. به خصوص درشرايط فعلي كه شبكه هاي مهاجم ياد شده هر شب حداقل يك برنامه مستند 30 دقيقه اي و گاهي يك ساعته پخش مي كنند.
مستندهاي سياسي ضعيف هستند!
بايد به اين موضوع اعتراف كنيم كه دراين جنگ تمام عيار، درمستند سياسي آن گونه كه بايد نتوانسته ايم حق مطلب را ادا كنيم و مستندهاي سياسي روشنگر بسازيم. يعني به واقع در زمينه اي كه جاي كارفراوان دارد كم كاري كرده ايم. به ويژه درمورد تحولات بزرگ سياسي كه در درون قدرت هاي امپرياليستي و اتفاقاتي كه درجامعه جهاني به وسيله آنها رخ مي دهد، تاكنون آن گونه كه بايد توانسته ايم مستندي توليد كنيم كه اولا به صورت هفتگي و منظم پخش شود و ثانيا مخاطبان را به صورت كاملا پي گير به پاي گيرنده ها بنشاند. هر چند كه در يكي دوسال گذشته مستند«راز آرماگدون» تا حدودي اين ضعف را جبران كرد.
اما اين مستند در واقع نيمه رسانه اي، نيمه سياسي بود و براي همين نمي توان آن را به طور كامل يك مستند سياسي داشت. چرا كه بيش از نيمي از آن درباره مسائل تاريخي و اعتقادي و رسانه ها بود. به همين دليل بايد در ادامه ساخت مستندهاي سياسي توجه بيشتري شود. به گونه اي كه اگر تصميم به ساخت اين مستندها وجود دارد بايد در درجه اول زمان پخش مناسب و ثابتي براي آن درنظر گرفت، دوم اين كه مسائل بايد كاملا به روز باشد و سوم اين كه از همه نظرات كارشناسان و انديشمندان سياسي استفاده كرده. به نظر مي رسد كه دراين دوسال اين ويژگي ها را به طورتقريبي مي توان در مجموعه راز آرماگدون به كارگرداني و نويسندگي سعيد مستغاثي مشاهده كرد به گونه اي كه اين مستند در زمان مشخصي پخش شد و از سوي ديگر از نظر مطالعاتي در سطح خوبي بود. چرا كه اطلاعات فراواني را درباره نقش يهود و صهيونيسم درمسائل پشت پرده جهاني به ببينده مي داد كه اين موضوع نشان از توجه عوامل توليد مستند به پربار بودن مستند است.
اما بايد در زمينه هاي سياسي هم اين موضوع رعايت شود و با رعايت تمام اين فاكتورها، مستندهاي قويتري ساخته شود. به ويژه مستندهاي افشاگرانه كه مي تواند براي بينندگان فوق العاده مثبت و مفيد باشد و هم آنها را جذب كند به عنوان مثال مستند«تصوير بي قاعده» كه چند سال پس از يازده سپـتامبر توسط بعضي اساتيد دانشگاه غربي و گروهي ازمستندسازان منتقد به سياست هاي آمريكا ساخته شد ويژگي هاي مستند افشاگرانه را داشت و به همين دليل اين مستند يكي از پربيننده ترين مستندهاي سياسي شد. زيرا مسائل پشت پرده حادثه يازده سپتامبر را به خوبي بيان كرده بود.
اما سوال اينجاست كه آيا ما نمي توانيم چنين مستندهايي بسازيم؟ چرا، قطعا مي توانيم! تنها كافي است كه به تاكتيك ها و تكنيك هاي روز مستندسازي توجه كافي داشته باشيم. چنان كه امروز درعرصه مستندسازي حتي نوع لگوي تبليغاتي هم مهم است. و مستندسازان حتي به آهنگ ها و موسيقي متن مستند هم توجه مي كنند. چون يكي از فاكتورهاي اوليه جلب مخاطب در مستند ايجاد «هيجان دانستن» است كه مخاطب را براي به دست آوردن اطلاعات بيشتر به پاي مستند مي نشاند. به عنوان مثال درجنگ نرمي كه اين روزها صحبتش فراوان است مستندهاي سياسي رسانه اي مي توانند در افكار بينندگان معجزه كنند. چرا كه جادوي تصوير واقعي گاهي حتي مي تواند بيننده را بيش از جلوه هاي ويژه سينماي داستاني مجذوب كند كه نمونه اين موضوع را مي توان درمستند World war مشاهده كرد. مستندي كه تمام آن به تصاوير زنده اي از صحنه هاي جنگ جهاني دوم اختصاص دارد و همين موضوع باعث شده كه دركنار يك ميكس كاملاحرفه اي به نمونه اي پرمخاطب تبديل شود.
به هر صورت بايد با يك نگاه همه جانبه، جايگاه قابل تامل تري به فيلم مستند دركشور قائل شد. مستند، يكي از بهترين ابزارهايي است كه مي توان از آن برنامه مقابله با توطئه هاي دشمن درجنگ نرم استفاده كرد.

 



نگاهي به دومين سمينار بين المللي نمايش و دين فرصت ها و غفلت ها

سيدعلي تدين صدوقي
دومين سمينار بين المللي نمايش و دين روزهاي 27 و 28 آبان امسال، با ارائه مقالاتي از نظريه پردازان ايراني و خارجي در حوزه نمايش، در تالار كنفرانس تئاتر شهر برگزار شد. با توجه به اهميت موضوع اين همايش، نوشتار زير به طور اجمالي به آسيب شناسي آن پرداخته است.
همزماني دومين سمينار نمايش و دين با اولين جشنواره تئاتر حقيقت اين مطلب را به ذهن متبادر مي كرد كه شايد تعاملي بين برگزاركنندگان آن جشنواره و اين سمينار بوده تا اين دو در كنار هم به نوعي يكديگر را تكميل كرده و در نهايت برآيند مشتركي داشته باشند. اما اين تنها در ذهن ما اتفاق افتاد و يك برداشت اشتباه از همزماني اتفاقي بود. هيچ ارتباط ماهوي و حتي ظاهري بين اين دو برنامه وجود ندارد و نداشت. در صورتي كه اين جاي تأسف بسيار دارد و از اتفاق هم زماني اين دو كه ارتباط بسيار تنگاتنگي به لحاظ موضوعي با هم دارند و در كنار هم برگزار مي شوند هيچ استفاده بهينه اي نشد و مسئولان برگزاركننده هر كدام كار خود را كردند . مي شد يك رابطه تنگا تنگ، فكري، كاري و... بين اين دو مقوله با هماهنگي هاي لازم و البته قبلي صورت پذيرد. اما با كمال تعجب اين اتفاق نيفتاد. مي شد حتي از برآيندهاي اولين دوره سمينار دين و نمايش در جهت ارتقاي كيفي و فكري و انديشگي و فلسفي اولين دوره جشنواره حقيقت استفاده هاي فراوان كرد. چون ظاهراً جشنواره حقيقت نيز بدون مطالعات كافي و شتابزده و در واقع جهت خالي نبودن عريضه صورت گرفته. همين عدم تعامل بين جشنواره اي كه درخصوص نمايش هاي ديني است و سميناري كه موضوع ها و مقالات آن درخصوص نمايش و دين است نشان مي دهد كه اصولا چنين اتفاقي نيفتاده و مسئولين برگزاركننده جشنواره در اين فكر نبوده اند.
چه خوب مي شد كه از اين تقارن اتفاقي و همزماني سمينار دين و نمايش با جشنواره تئاتر حقيقت كمال استفاده مي شد. يك ارتباط ماهوي و تعاملي زيربنايي بين اين دو اتفاق هنري هم زمان شكل مي گرفت كه متاسفانه نشد. اصولا مسئولان برگزاركننده جشنواره حقيقت شايد براي لحظه اي هم به اين فكر نيفتادند كه از اين سمينار در راستاي اهداف اولين جشنواره حقيقت به نحو احسن و بهينه استفاده كنند. كه به اين تنها مي توان نام عدم برنامه ريزي حرفه اي و پويا و شتابزدگي در برگزاري جشنواره نام نهاد.
اما مسايل و مطالب و موضوع ها و مقالات مطروحه در سمينار مي تواند در صورت چاپ در قالب كتاب هدف استفاده كساني كه در اين حوزه فعاليت دارند، قرار گيرد.
بايد گفت تقريباً همه مقالات به ارتباط نمايش و دين و نيز آئين ها و سنت ها مي پرداخت. بعضي ها نمايش را مقدم و بعضي ها دين را مقدم دانستند. بعضي از مقالات به ضرورت نمايش هاي ديني اشاره داشتند، اينكه دين و مباحث ديني در حوزه نظري و تخصصي گاه چنان است كه قابل استفاده همگان نيست. در اين ميان نمايش مي تواند اين مسائل را به گونه اي قابل هضم و فهم و درك، تلطيف كرده و ارائه دهد. اما بايد گفت اصولا كدام يك مقدم بر ديگري است، دين يا نمايش؟ و مي دانيم كه دين با مذهب متقارن است. در اينجا دين به عنوان اعتقاد اوليه انسانها به مبادأ آفرينش مورد نظر بود. اگر اين گونه نگاه كنيم، دين مقدم بر نمايش خواهد بود.
در واقع اين نياز ذاتي انسانها به وجود مبادأ آفرينش و هستي و تمسك به او باورهاي ديني را بوجود آورد. از سويي مي دانيم كه نمايش ها در ابتدا براي ابراز اعتقادات ديني و مذهبي و سنت ها و آئين هايي كه در اين راستا به وجود آمده بود پا به عرصه وجود نهاد. اكثر نمايش هاي كلاسيك و قديم درخصوص موضوع هاي ديني و مناسك و آئين ها و سنت هاي گوناگون در نزد ملل مختلف در اين خصوص است. نمايش هايي كه اكثراً درخصوص تقدير، سرنوشت، حضور خدايان و تاثير آنها در زندگي بشر و... بوده است. بعدها با دين مسيحيت نمايش هاي آئيني به نمايش هايي درخصوص حضرت مسيح(ع) و مصائب او و... تغيير پيدا كرد. اين نمايش ها در جلوي كليساها برگزار مي گرديد و بعضي اوقات تا چند روز به طول مي انجاميد. در واقع تاريخ نمايش هماره از همان ابتدا با دين، اعتقاد، آئين و رسوم همراه بوده و هنوز هم در پي يافتن حقيقت هستي و آفرينش و مبادأ خلقت و باورها و اعتقادات ديني و مذهبي و آئين ها و سنت هاست. پس مي توان در يك نگاه كلي به تئاتر و نمايش نام هنر ديني را اطلاق كرد. در واقع تئاتر و نمايش، اولين هنري است كه انسانها براي ارتباط با خدا و حرف زدن با او و بروز و ظهور اعتقادات ديني و مذهبي و آئين هايشان خلق كردند. اين هنر بعدها با رشد فكري، اجتماعي، علمي و... بشر تغييراتي يافت. اما هماره فكر و انديشه اوليه در آن جاري و ساري است. اينكه بشر در پي چيست، براي چه خلق شده است، چه بايد بكند، به كجا مي رود و هزاران سوال زيربنايي از اين دست كه همگي به مبادأ آفرينش و خداوند متعال باز مي گردند و در پي نشان دادن قدرت و عظمت و زيبايي و لطف و رحمانيت و رحيميت اويند.
بايد گفت برآيند سمينار نمايش و دين مي تواند بسيار مثمرثمر قرار بگيرد و جزو سمينارهاي زيربنايي درخصوص تئاتر و نمايش باشد؛ از اين رو به برگزاركنندگان اين سمينار چه در دانشگاه و چه در مركز هنرهاي نمايشي بايد تبريك گفت. اما متاسفانه استقبال دانشجويان و اهالي تئاتر از اين سمينار پربار در حد انتظار نبود. شايد اطلاع رساني خوبي صورت نگرفت و شايد هم هنرمندان و دانشجويان رشته هاي نمايشي از تاثير شگرف و زيربنايي دين بر تئاتر و نمايش بي خبرند. چيزي كه اروپائيان و غربيان و انديشمندان آنها در اين حوزه سالهاست در پي آن بوده و هستند.از سويي زمان سمينار كوتاه بود. شايد اگر از دو روز به چهار يا پنج روز ارتقاء پيدا كند آنگاه فرصت استفاده همگاني بيشتري به دست آيد. چون تا خيلي ها مطلع شوند و بخواهند از آن استفاده كنند سمينار تمام شده است. در هر صورت به رئيس محترم مركز جناب آقاي حسين مسافر آستانه كه خود در جلسات حضور مستمر داشتند خسته نباشيد مي گويم و اميدوارم كه در سالهاي آينده برنامه ريزي بهتري درخصوص سمينار دين و نمايش صورت بگيرد. از سويي، انشااله مقالات اين دوره بزودي در قالب كتاب چاپ شود و در اختيار همگان قرار گيرد.

 



آيا «آتشكار» اكران مي شود؟ معاونت سينمايي به كجا مي رود ؟!

علي آرماني
فيلم سينمايي «آتشكار» به كارگرداني محسن امير يوسفي پس از سه سال در گروه سينمايي عصر جديد روي پرده مي رود. اين خبر در حالي عنوان شد كه مسئولان جديد سينمايي كشور بارها در مناسبت هاي مختلف اعلام كرده اند كه مصمم به ايجاد اصلاحات واقعي در سينماي كشور هستند و معتقدند كه سينما تا پيش از اين روند مناسبي بر مبناي باورهاي اصيل ديني و ملي نداشته است. برخي از مسئولان در توجيه صدور مجوز اكران براي فيلمي كه سالها در محاق توقيف بوده به اين سخن بسنده كرده اند كه با اصلاحات متعدد ايجاد شده، فيلم «آتشكار» قابليت اكران شدن را پيدا كرده است. فيلم «آتشكار» از جمله آثاري است كه با حمايت مستقيم مالي مركز سينماي مستند و تجربي ساخته شده است. اگرچه پرداخت هزينه ساخت يك فيلم توسط يك نهاد دولتي و سپس جلوگيري از به اكران در آمدن آن، در زمان خود واكنش هاي بسياري مبني بر اينكه چرا نظارتي بر هزينه كرد بيت المال وجود ندارد، را به دنبال داشت لكن حجم بالاي توليد اين قبيل آثار توسط مراكزي چون مركز سينماي مستند و تجربي و ساير نهادهايي چون حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و همچنين بي توجهي مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به اعتراض مردم مانع از برخورد جدي با چنين حوادثي بوده است.
آتشكار
«آقا سهراب» سركارگر گروه آتشكاران فولاد اصفهان است كه به تازگي خداوند چهارمين فرزند دختر را به او هديه كرده است. از آنجا كه داشتن فرزند پسر از جمله افتخارات آتشكاران محسوب مي شود، دختر دار شدن دوباره سهراب باعث شده تا پيش ساير همكاران احساس سرشكستگي كند. سهراب در حسرت داشتن پسر مي سوزد، اما همسر او ديگر حاضر نيست باردار شود. به همين دليل از سهراب خواسته تا با عمل وازكتومي به اصطلاح معروف خيال خود را از بچه دار شدن تا آخر عمر آسوده كند. درخواست «فردوس» همسر سهراب از شوهرش كاملا جدي است. در حالي كه سهراب بر سر دو راهي سرشكستگي نزد دوستان و همكاران و به دست آوردن رضايت همسر قرار گرفته است در عالم رويا روح پدرش را در حالي ملاقات مي كند كه از سهراب مي خواهد از عمل وازكتومي منصرف شود. روح پدر ادعا مي كند كه انجام اين عمل جراحي مساوي با بي غيرتي بوده و آبروي چندين و چند ساله خانواده خواهد رفت. روح پدر سهراب حتي تلاش مي كند تا با تهديد فرزندش او را از اين عمل به اصطلاح ننگين منصرف سازد، چرا كه به گفته پدر، چنانچه سهراب از اين فكر منصرف شود، خداوند به او باغ زيبايي در بهشت عطا خواهد كرد و پدر نمي خواهد كه از اين باغ مصفا محروم شود. تهديدهاي پدر تا آنجا پيش مي رود كه فرزندش را آق والدين مي كند و همين كار باعث مي شود تا سهراب اعتبار و احترامي را كه به سختي در كارخانه به دست آورده بود، نزد صاحبكار و ساير همكارانش از دست دهد. سهراب حتي بر سر موضوع عمل جراحي بارها با پيش نماز كارخانه مشورت مي كند، اما سخنان دوپهلوي پيش نماز هيچ گاه او را براي يك تصميم جدي متقاعد نمي كند.
رفتارهاي سرد فردوس سرانجام باعث مي شود تا سهراب براي عمل جراحي متقاعد شود. دكتر جراح بعد از اتمام عمل جراحي از سهراب مي خواهد كه روبروي دوربين از علت تصميم خود به اين اقدام بگويد تا شايد به اين طريق سايرين نيز به انجام اين عمل تشويق شوند.سهراب در اتاق آرشيو دكتر متوجه مي شود كه تمامي دوستان و آشناياني كه او را به خاطر اين تصميم ملامت مي كردند خود در خفا اين عمل را انجام داده اند.
وهن دين و باورهاي ديني
آنچه اقشار مختلف مردم به ويژه نسل جوان را در يكصد سال گذشته همواره مورد تهديد قرار داده است، تضعيف باورهاي ديني و شعائر مذهبي به بهانه هاي مختلف از جمله پيشرفت و ورود به دنياي مدرن است. در طول تاريخ همواره افرادي بوده اند كه در مقابل دين و شريعت موضع گيري كرده و برخورد وهن آلودي با دين داشته اند تا از اين طريق پايه هاي اعتقادي مردم را سست كنند. مروري بر تاريخچه وهن دين در ايران به خصوص در يكصد سال اخير گوياي اين واقعيت است كه جريان روشنفكري كه مهمترين نقش را در موضوع وهن برعهده داشته است دو مشي متفاوت در برخورد با دين اتخاذ كرده است كه يكي مشي حمله عريان و بي پرده به مفاهيم ديني بود كه افرادي چون آخوندزاده و در يك مقطع ميرزا آقاخان كرماني به عنوان پيشگامان اين جريان محسوب مي شدند. آنها به منظور پيشبرد اهداف خود به عرصه هاي مختلف از جمله ادبيات وارد شدند و در آثارشان اسلام را تنها علت عقب ماندگي ايران معرفي و تز تغييرات گسترده در كشور را مطرح كردند تا به اين طريق اين سنگر مقاومت كاملا از بين برود. اما جريان بعدي كه در بطن جريان روشنفكري وجود داشت به سردمداري ميرزا ملكم خان بود كه برعكس تفكر آخوندزاده اعتقاد داشت ما نبايد در ايران به صورت مستقيم با مفاهيم ديني در بيافتيم و بايد با ظرافت بيشتري طرح وهن دين را دنبال كنيم. به همين جهت سعي كردند تا با نوعي همسان سازي و شبيه سازي بين مفاهيم ديني و مفاهيم غربي جامعه اسلامي را در معرض افكار غربي قرار دهند تا پذيرش افكار غربي را براي مردم مسلمان آسان تر كنند كه در نتيجه يك نوع استحاله در طي اين مسير رخ خواهد داد. فرق ضاله نيز از ديگر جريان هايي بودند كه در راستاي اهداف استعمار فعاليت خودشان را آغاز كردند. در دوران رضاخان يك جريان ديگر نيز وجود داشت كه جنسش با جنس روشنفكران غرب گرا متفاوت بود اما عملا همان پروژه را ارائه مي كردند. آنها را شايد بتوان تحت عنوان تجديد نظر طلبان در جامعه شيعي يا به عنوان كساني كه گرايشات شبه وهابي دارند، معرفي كرد كه در پروژه وهن دين و مفاهم ديني به اسم دين بسيار فعال بودند. حقيقت آن است كه پشت سر تمامي اين وقايع، جهان غرب و تفكرات غربي نهفته است. از آنجا كه غرب در جهت پيشبرد اهداف استعماري خود در كشورهاي ديني خصوصا كشورهاي اسلامي با دو سد محكم و استوار دين و حافظان دين روبرو بود، جهت دستيابي به خواسته ها و اهدافشان، به ابزار مختلفي متوسل شدند كه از آن جمله مي توان به گسترش بي ديني در قالب وهن دين و تخريب چهره حافظان آن يعني روحانيت شيعه اشاره كرد. غربي ها با شعارها و بازوهاي اجرايي همچون ليبرال دموكراسي، اقتصاد آزاد، جامعه مدني، حقوق بشر و سازمان هاي متنوع و رنگارنگ به جنگ با اديان و بشريت خصوصا اسلام به عنوان تنها دين ايدئولوژيك كه در دهه هاي اخير با تاييد شگرف آن در جوامع بين المللي روبرو بوده ايم، برخاسته اند. همچنين با توجه به اين موضوع كه مجموع جريان هاي انحرافي در اجراي اهداف استعماري خود همواره با يك سنگر مستحكم به نام روحانيت شيعه روبرو بوده اند كه يكي از وظايفش صيانت از دين و مفاهيم ديني است، خب طبيعي است كه روحانيت شيعه همواره در معرض حملات و هجوگويي ها قرار مي گيرد. متاسفانه بايد اعتراف كرد كه گسترش و نفوذ اين باورها در ايران اسلامي نيز به ياري ابزارهاي پيشرفته برون مرزي همچون اينترنت و ماهواره، و درون مرزي به كمك نفوذ در عرصه هاي مختلفي چون سينما، نشريات، تئاتر، كتاب و ... ديده مي شود.
فيلم «آتشكار» ساخته محسن امير يوسفي از جمله آثاري است كه در آن به وهن دين پرداخته شده است. امير يوسفي در دو ساخته بلند خود يعني «خواب تلخ» محصول سال 1382 و «آتشكار» محصول سال 1386 ضمن پرداختن به مسائل سياسي، توهين به نظام و مسئولان كشور عامدانه يا غيرعامدانه به موضوع وهن دين و باورهاي ديني نيز پرداخته است. دو فيلم «خواب تلخ» و «آتشكار» در فضايي كاملا هجو نسبت به مرگ كه مرتبط با يكي از مهمترين مباني اعتقادي مسلمانان يعني معاد است، پيش مي روند كه به نوعي وهن باورهاي ديني است.
آنچه در موضوع وهن مهم است آنكه دين و مذهب ما به شكلي ناهنجار به ديگران نمايش داده و ناپسند معرفي كنند. قالب هاي وهن نيز گوناگون است؛ گاه وهن دين در يك قالب كاملا جدي است و گاهي اوقات قالب طنز و شوخي مي گيرد كه با خنداندن ديگران نسبت به يك باور آن باور را در دل ديگران سست مي كنند. آن گونه كه بزرگان و سالكان و عارفان دين فرموده و سفارش كرده اند كه البته همه متكي بر سفارشات رسول خدا(ص) است، از آنجا كه مرگ پايان يافتن همه تعلقات و دلبستگي هاي انسان به غير خداست و انسان اگر اين پايان يافتن را ببيند و درك كند، بيدار مي شود، (موتوا قبل ان تموتوا)، ياد مرگ در ساخت نفس انسان بسيار مفيد و موثر است.
در فيلم «آتشكار» به موضوع «مرگ» و «بهشت و جهنم» به گونه اي وهن آلود در قالب طنز پرداخته شده است. سهراب بارها در خواب با پدرش در بهشت و جهنم ملاقات مي كند. پدر به اصطلاح غيرتي و سنتي سهراب عنوان مي كند كه در صورت پسردار شدن او، خداوند به وي وعده باغ و بوستاني با شكوه تر از فعلي داده و در صورت اقدام به وازكتومي پدر سهراب محكوم به عذاب در جهنم است. پدر براي اثبات سخنانش در محوطه بهشت، با شلاق دنبال سهراب كرده تا به خيال خود فرزندش را تاديب كند. از سوي ديگر در محيط جهنم نيز مخاطبان با مرداني روبرو مي شوند كه بر سر كلاه بوقي آتشين داشته و در حالي كه صورت هاي خود را همچون دلقك ها سياه كرده اند به حمل هيزم براي آتش جهنم مي پردازند. با توجه به اينكه فضاي به تصوير درآمده از جهنم و بهشت در فيلم آتشكار نه تنها مخاطب را به ياد خداوند و ترس از عقوبت گناه نمي اندازد بلكه موجبات خنده را پديده مي آورد، وهن دين و تضعيف باورهاي ديني كاملا قابل لمس و درك است. از سوي ديگر روحاني فيلم آتشكار انساني به شدت مذبذب و دم دمي مزاج به تصوير درآمده كه هر لحظه سخن و گفتار خود را بنا به شرايط موجود تغيير داده و هيچ گاه پاسخ دقيق و صريحي به پرسش هاي سهراب كه براي گرفتن راهنمايي نزد وي رفته، نمي دهد. نمايش يك شخصيت روحاني در فيلم به همراه ايجاد طنز موقعيت براي سخنان و رفتارهاي دور از شان اين شخصيت روحاني، نشان مي دهد كه فيلمساز از دستمايه قرار دادن اين قشر از جامعه و همراه نمودن آنان باموقعيت هاي طنز گونه اي كه براي آنان در فيلم ايجاد كرده است، نگذشته است. در فيلم آتشكار مباحث سياسي و مبتذل نيز به صورت گسترده مطرح شده، اما موضوع وهن دين به عنوان مهمترين شيوه سست كردن باورها و عقايد مذهبي مردم كه نتيجه آن گسترش و ترويج ابتذال و بي توجهي به حفظ استقلال كشور مي باشد، چنان برجسته است كه پرداختن به موارد ديگر خطر پررنگ شدن حاشيه ها به جاي متن را در پي دارد. آنچه در پايان بايد به آن اشاره داشت آنكه شوخي كردن با باورها و افرادي كه مبين باورهاي ديني هستند اگر با انگيزه سست كردن باشد كه وهن، عامدانه صورت گرفته است و چنانچه اين وهن عامدانه صورت نگيرد اما نتيجه آن سست شدن باورهاي دين باشد باز هم وهن صورت گرفته است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14