(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7 آذر 1389- شماره 19798

دنيا؛ بازيچه اي خطرناك يا زيباترين نظام هستي



دنيا؛ بازيچه اي خطرناك يا زيباترين نظام هستي

حامد سرافراز
دنيا در آموزه هاي اسلامي از جايگاه بسيار مهمي برخوردار است؛ زيرا تنها راه دست يابي انسان به كمال قرب و متاله و خدايي شدن و در غايت خلافت يابي، از مسير دنيا مي گذرد. بنابراين، مي بايست به دنيا به عنوان پرورشگاه كمالي انسان نگريست؛ چرا كه در اين دنياست كه انسان مي تواند ظرفيت ها و استعدادهاي نهفته در ذات خويش به عنوان اسماي كمالي را فعليت بخشد و در مقام مظهريت الهي قرار گيرد و مظهر ربوبيت خداوندي شود. با اين همه بايد توجه داشت كه انسان براي دست يابي به اين مقام مظهريت، بايد رنجها برد و خون دل ها بخورد؛ زيرا فعليت يابي به هر دو شكل اشتداد از طريق كميت و تراكم اسماي الهي در ذات و يا كيفيت و اشتداد از راه رشد مرتبتي، نيازمند پوست كندن هاي بي پايان است. از اين رو شخص ممكن است حتي در شرايطي قرار گيرد كه فعليتي را از دست دهد و تنقص يابد و اين درد را همانند درد زايمان مادر يا كودك تحمل كند. به سخن ديگر، دنيا با همه خوبي ها و زيبائي هايش براي آدمي، مركز باز پرورش و بازپروري سخت و جانكاهي است كه هرگونه غفلت و سرگرم شدن به معناي خسران و زيان ابدي است.
نويسنده با اين نگرش به سراغ آموزه هاي وحياني رفته است تا تحليل قرآن را از خطر فرو افتادن در دام دنيا تبيين و گوشزد كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
بي گمان اگر بخواهيم درباره دنيا بدون توجه به نسبت ها، تبيين روشن و درستي ارايه دهيم، بايد گفت كه دنيا، يكي از كمال ترين ، زيباترين، بهترين، برترين و خوب ترين هاي نظام هستي است كه نيكوتر از آن باتوجه به شرايط و مقتضيات و قابليت ماده نمي توان تصور كرد. هر چند كه نظام ديگر مادي كه پس از قيامت برپا مي شود از جهاتي از اين نظام، احسن و نيكوتر است، ولي آن نظام خود داراي شرايط و مقتضيات و قابليت هايي است كه نتيجه طبيعي آن برتري آن نظام بر اين نظام خواهد بود.
دنيا، بهترين و زيباترين نظام هستي
با اين همه، آن چه به عنوان دنيا شناخته مي شود، نظام كاملي است كه اگر قابليت ها وجود داشت، خداوند همان را مي آفريد ولي از آن جايي كه چنين قابليتي نبود، خداوند باتوجه به نهايت قابليت اين نظام احسن، دنيا را آفريد. از اين رو بارها خداوند به دنيا و همه كمالات و زيبايي ها و نعمت هايش اشاره مي كند. هر چند كه اين نظام دنيايي هرگاه با نظام آخرت و سراي ديگر سنجيده شود، در جايگاه دومي قرار مي گيرد، ولي در جايگاه خود از برترين ها، كمال ترين ها و زيباترين هاست.
خداوند در آيات بسيار، به يكايك زيبايي هاي دنيا پرداخته و از آن ها به عنوان نعمت هاي الهي و نشانه هاي خداوندي ياد كرده است.
اما اگر بخواهيم همان گونه كه نسبت دنيا را با آخرت سنجيديم، سنجش و ارزيابي نسبت به انسان و دنيا داشته باشيم، مي بايست به دو مطلب مهم و اساسي توجه داشته باشيم؛ زيرا عدم توجه به هر يك مي تواند موجب گمراهي درحوزه معرفت شناختي انسان شود و براساس آن توصيه هاي نادرستي ارايه گردد.
نقش غرايز طبيعي درگمراهي آدمي
درمقام هستي شناختي و وجود شناختي بايد گفت كه دنيا يكي از نظام هاي احسن خداوندي است. اما درمعرفت شناسي بايد توجه داشت كه دنيا همان اندازه كه پرورشگاه كمالي آدمي و كارخانه آدم سازي و شدن هاي انساني است، همان اندازه هم خطرناك است. از اين رو در ارزش گذاري دنيا نسبت به آدمي بايد به دو نكته توجه داشت:
نكته اول آن كه انسان براي رسيدن به مقام انسانيت نيازمند دنياست؛ چرا كه انسان تنها دراين موقعيت دنيوي است كه مي تواند اسماي الهي سرشته در ذات خويش را از قوه به فعليت برساند و از طريق عبوديت و به كارگيري شريعت و فعليت يابي اسماي الهي، متاله و خدايي شود و در مقام مظهريت ربوبي الهي قرارگيرد و خليفه خداوندي گردد. بنابراين، دنيا مهم ترين و بهترين پرورشگاه آدمي براي ساخت كامل انسان است. سازه كاملي كه از كارخانه دنيا بيرون مي آيد، سازه اي است كه قابليت حضور در بهشت و مقام قدس و فناي الهي را داراست و در سراي ديگر درجايگاه بلند خويش قرار مي گيرد. بنابر اين از نظر قرآن، دنيا به عنوان بخشي از نظام احسن هستي، نه تنها بازيچه و لعب نيست، بلكه به سبب ظرفيت ويژه و استثنايي، بهترين جايگاه را درنظام احسن به خود اختصاص داده است. از اين رو خداوند در آياتي از جمله 16 سوره انبياء و 38 سوره دخان، آفرينش دنيا را هدفمند و بر اساس فلسفه عالي معرفي مي كند.
نكته دوم آن كه دنيا به سبب شرايط خاص خود، به گونه اي است كه دشمنان زيادي از درون و بيرون، آدمي را محاصره كرده و دركمين اويند. غرايز انساني كه با توجه به شرايط زميني و دنيوي درآدمي قرار داده شده و عاملي براي رشد و كمال يابي اوست، با توجه به شرايط مناسب و گرايش طبيعي به ماده، عامل طغيان درنفس مي شود و لذا همين غرايز طبيعي به شكل دشمن دروني بروز مي كند و با تسلط بر نفس آدمي، مديريت انسان را به دست مي گيرد و او را به سوي پستي ها مي برد. اين جاست كه از غرايز عنوان جديدي بيرون مي آيد كه از آن به هواهاي نفساني ياد مي شود. هواهاي نفساني، همان تسلط يابي غرايز طبيعي بر هستي انسان و مديريت يابي آن مي باشد. با آن كه نفس درمقام تعادل ميان تقوا و فجور قراردارد، ولي گرايش غرايز به طبيعت و پست ها و ماديات دنيوي در حد افراطي موجب مي شود تا نفس لوامه نتواند جلوي نفس اماره را بگيرد.
به سخن ديگر، وجدان بيدار آدمي و فطرت سالم كه همان نفس لوامه و سرزنشگر است، دركشتي با نفس اماره شكست مي خورد و به زير مي رود و پنهان مي گردد تا زماني كه انسان به وسيله عامل بيروني ديگر، به خود آيد و راه تقوا را درپيش گيرد و نفس لوامه و وجدان بيدار و فطرت سالم، از زير هزارها تن خاك وسوسه و هواهاي نفساني بيرون آيد و جان تازه اي بگيرد. اما كم تر اتفاق مي افتد كه عقل دروني و پيامبر بيروني بتواند نفس لوامه و وجدان را بيدار و يا از زير فشارهاي آشكار و نهان نفس اماره و وسوسه ها و خواسته ها و هواهاي نفساني بيرون آورد. از اين رو در قرآن همواره به اين مهم اشاره شده است كه تنها هدايت را كساني مي پذيرند كه از تقواي عقلاني و فطري برخوردار باشند و تحت حكومت و تسلط وجدان و نفس لوامه قرار داشته باشند.(بقره، آيات 1 تا 5)
مشكل ديگر آن است كه دشمن بيروني سوگند خورده اي همواره دركمين آدمي است و اجازه نمي دهد تا نفس لوامه از زير انبوه خاكسترهاي آتش هواهاي نفساني بيرون آيد و از سلطه نفس اماره به بدي رهايي يابد؛ چرا كه ابليس و شياطين ديگر، با استفاده از گرايش طبيعي غرايز به افراط و دنياگرايي، با قدرت نهان گري و خارج از ديد و رويت انسان، مي توانند با بهره گيري از ستون پنجم دشمن يعني غرايز و هواهاي نفساني و نفس اماره، مديريت انسان را به دست گيرند و ولايت پيدا كنند و آدمي را به سوي پستي ها و تنقص سوق دهند. شگفت اين كه انساني كه تحت ولايت ابليس و شيطان قرار مي گيرد گمان مي كند كه افكار و اعمال را خودش مديريت مي كند، در حالي كه همه آن ها القائات شيطاني است كه از درون به كمك ستون پنجمي ها صورت مي گيرد.
بنابراين، دنيا با همه ظرفيت هاي كمالي براي آدم، بسيار خطرناكي است. تنها آدم هاي هوشيار و خردمند مي توانند از دام گسترده دنيا به اين معنا بگريزند و راه هاي كمالي را از دوزخ دنيا بيابند و بپيمايند. از اين رو وقتي به آيات قرآني مراجعه مي شود، زندگي دنيا به عنوان زندگي پست نسبت به زندگي آخرت يا بازيچه دانسته شده است؛ زيرا كساني كه در دام بازيگري هواهاي نفساني و نفس اماره بيفتند و در مسير ولايت ابليس و شيطان گام بردارند، هرگز رنگ سعادت و رستگاري را نخواهند ديد و سرمايه و فرصت عمر خويش را از دست مي دهند و زيانكار مي گردند.
دنيا، بازيچه نفس اماره و ابليس
چنان چه گفته شد، دنيا همان گونه كه پرورشگاه كمال آدمي و فعليت يابي مظهريت ربوبيت الهي است، پلي بر دوزخ است كه هر آن امكان سقوط آدمي در آتش هواهاي نفساني و وسوسه هاي ابليس و ولايت يابي شيطان در آن وجود دارد. لذا دنيا بازيچه نفس اماره و ابليس لعين بشمار مي رود.
خداوند در آياتي از جمله 32 سوره انعام و 36 سوره محمد، زندگي دنيا را لعب و لهو مي شمارد. به اين معنا كه دنيا از نظر قرآن، جايگاهي خوب و نظام احسن است، ولي با توجه به نسبت آن به انسان، مي تواند به جاي كارخانه كمال يابي و خلافت، به كارخانه بازيچه سازي و خسران تبديل شود. كساني كه از صراط مستقيم عقل و شرع مي روند، سازه اي بيرون مي دهند كه خليفه الهي است، ولي كساني كه در صراط نفس و شيطان حركت مي كنند، بازيچه اي بيش توليد و بيرون نمي دهند.
لعب كه ضد جد است به عملي گفته مي شود كه بي فايده باشد. البته تفاوت آن با لهو در اين است كه بازي و لعب داراي اجزاي منظم و اهداف خيالي است كه از جمله مي توان به بازي كودكانه اشاره كرد، ولي لهو اشتغال آدمي به كاري است كه حتي ممكن است فايده هم داشته باشد، ولي همين كار لهوي شخص را از انجام كارهاي مهم باز مي دارد. بنابراين سرگرم شدن به چيزي كه موجب باز ايستادن شخص از كاري شود كه براي فرد مهم است، عملي لهوي مي باشد.
كساني كه گرفتار بازي دنيا مي شوند، كساني هستند كه عقل و انديشه خويش را به كار نمي گيرند. (انعام، آيه 32) بنابراين، چنان كه گفته شد، هواهاي نفساني و نفس اماره از سويي و ابليس از سوي ديگر، اجازه نمي دهند تا نفس لوامه، وجدان و عقل و فطرت بيدار شود و مديريت نفس را در اختيار گيرد.
خداوند در اين آيه و آيه64 سوره عنكبوت به آدمي هشدار مي دهد كه اشتغال به دنيا و سرگرم شدن به آن به مثابه سرگرم شدن به بازيچه ها و امور لهوي است كه يا فايده اي ندارد يا شما را از كار اصلي باز مي دارد. به طور طبيعي كساني كه مشغول لهو و لعب دنيا مي شوند، خود را از حركت اصلي دور و يا باز مي دارند، از اين رو نمي توانند سازه اي را بيرون دهند كه در رضوان الهي قرار گيرد؛ زيرا قرار گرفتن در مقام رضوان و مغفرت الهي زماني است كه شخص قابليت حضور در اين مقام را با متاله شدن به دست آورد. كسي كه خدايي نشده و با سرگرم شدن به بازيچه هاي بي فايده و لهوهاي بازدارنده از كار مهم انسان سازي، خود را از خدايي شدن باز داشته است، اجازه حضور در آن مقام قدس را نمي يابد. از اين رو خداوند در آيه20 سوره حديد، اشتغال به لهو و لعب دنيا را زمينه ساز محروميت از مغفرت و رضوان الهي در آخرت بر مي شمارد.
در حقيقت، در قيامت، هر كسي آن چه را ساخته و پرداخته، به نمايش مي گذارد. هر كسي آن چيزي است كه در دنيا ساخته است. كسي كه اشتغال به باطل و لهو و لعب داشته، چيزي جز باطل از خود نساخته كه هيچ وزن و حقيقتي ندارد تا در آخرت جلوه گري كند و لذا در آتش فراق و دوري از اسماي الهي قرار مي گيرد؛ زيرا كه هيچ اسمي را فعليت نبخشيده و هيچ نامي از نام هاي الهي سرشته در ذات خود را از قوه به فعليت در نياورده تا موجب انس او با خدا و لقاء الله شود. اين فراق فقدان اسم الهي است كه همه هستي او را در دوزخ مي سوزاند و خود را باطل و هيچ مي يابد. (زخرف، آيات74و 83)
بي گمان در قيامت روشن مي شود شخص تا چه اندازه متاله و خدايي شده و از خسران و زيان رسته و چه كسي در آتش فراق نام ها مي سوزد. كسي كه در دنيا به لعب و لهو اشتغال داشت، حتي برخي از فعليت هاي ابتدايي خود را كه به نام وجدان، فطرت و عقل از آن ياد مي شود، از ميان مي برد و گرفتار تنقص به جاي تكامل مي شود. يعني اين گونه نيست كه ظرف دنيا تنها تكامل باشد؛ چرا كه گاه تنقص است؛ زيرا كسي كه حركت لعب و لهوي دارد و بدان اشتغال مي ورزد، از فعليت هاي ابتدايي به سوي قوه محض حركت مي كند و تنقص مي يابد. اين گونه است كه در برخي از درجات دوزخ فراق كساني را مي توان يافت كه قوه محض شده اند و در «درك اسفل من النار» قرار گرفته اند.
عوامل غفلت زا
انسان هايي كه با دسيسه نفس اماره و وسوسه ابليس و شياطين، گام به گام، فطرت، وجدان و عقل خويش را پوشيده داشته و دفن كرده اند، تحت ولايت شيطان قرار مي گيرند و همه حقايق هستي را وارونه مي بينند و تحليل مي كنند و با آن كه گاه در شك از حقيقتي هستند، آن را بازيچه قرار مي دهند (دخان، آيه9) و گاه ديگر، دين خدا را به بازيچه و ملعبه خود تبديل مي كنند (انعام، آيه70 و اعراف، آيه51) و با شعائر الهي بازي مي كنند. (مائده، آيه58 و الميزان، ج6، ص28)
اين دسته افراد پست ترين افراد بشري هستند كه ظرفيت هدايت وحياني را نيز به سبب فريفتگي به دنيا به بازيچه تبديل مي كنند و عامل بيدار كننده را مخدر روح و روان خويش قرار مي دهند. (همان آيات پيشين)
خداوند در آياتي به عالماني اشاره مي كند كه با آگاهي و علم، به بازي با دين مي پردازند و دين و وحي الهي را بازيچه مقاصد دنيايي خويش قرار مي دهند. (انعام، آيه91)
كساني دچار لعب وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني نفس اماره مي شوند كه فطرت خويش را لگدمال كرده و وجدان بيدار و نفس لوامه را دفن نموده و از روي بي عقلي (انعام، آيه32)، از خدا و اهداف آفرينش كه بيرون از دايره لعب و لهو است (انبيا، آيه16 و دخان، آيه38) غافل شده اند.
در حقيقت دوري از تقوا و عدم مديريت نفس اماره با كمك نفس لوامه و وجدان و فطرت و عقل، موجب مي شود تا انسان گرفتار غفلت از فلسفه و هدف آفرينش انسان و هستي شود و به كارهاي لهوي و لغوي و لعبي سرگرم شود. (انعام، آيه32 و آيات ديگر)
انسان بايد همواره هوشيار باشد كه زمينه و ظرفيت دوگونه استفاده خير و شر، خوب و بد براي او در دنيا فراهم است. اگر از هدف آفرينش كه به دور از لعب است (انبياء، آيه16) غافل شود و زمام امور خود را به نفس اماره بسپارد تا شيطان وسوسه گر نيز بر او ولايت يابد، سرگرم به لعب و لهو و لغو دنيا مي شود و هرگز نمي تواند رنگ خدايي بپذيرد چه رسد كه متاله و خدايي شود.
آن چه بيان شد تنها گوشه اي از غفلت آدمي و سرگرم شدن به لعب و لهو دنيا و زيان بزرگي است كه اين گونه بر خود تحميل مي كند. با نگاهي به همين آيات و تحليل و تبيين آن معلوم شد كه دنيا با همه ظرفيت براي كمال انسان تا چه اندازه خطرناك است و تنها هوشياران و بيداران و خردمندان هستند كه مي توانند از اين دام خطرناك و كمين ناپيداي ابليس و جهان برهند و به خدايي شدن لقاءالله دل ببندند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14