(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 13 آذر 1389- شماره 19806

خانه عنكبوت كنكاش در انديشه هاي آرماگدوني صهيونيسم بين الملل/ بخش پنجم
صهيونيسم در دامن ادبيات تروريسم!
شعري براي شهيد شهرياري
از ابتدا هم قصه چنين بود
نماز
نقش تربيتي قصه هاي كودكان
مگر مي شود با «حافظ» نبود؟



خانه عنكبوت كنكاش در انديشه هاي آرماگدوني صهيونيسم بين الملل/ بخش پنجم
صهيونيسم در دامن ادبيات تروريسم!

تروريسم، اين پديده شوم، ارمغان تفكري است كه با آن مخالف و رقيب را تاب تحمل نيست و در پي آن نابودي به هر شيوه غير انساني و غير اخلاقي است.
با نگاهي به تاريخ حضور صهيونيسم در مي يابيم كه ادبيات تروريسم از آن زمان وارد لغت نامه صهيونيسم بين الملل شد كه فلسطين به عنوان سرزمين موعود به اشغال صهيونيستها در آمد و نخستين نفراتشان به زمينهاي فلسطين گام نهادند. صهيونيستها با تشكيل يك ارتش سري موسوم به «هاگانا» اولين گام خود را براي سازماندهي و بوجود آوردن يك گروه تروريستي برداشتند.
صهيونيستها معتقد بودند با تشكيل رژيم اسرائيل به هدف اوليه خود كه ايجاد موطني براي يهوديان آواره جهان بوده است دست يافته اند. اما فعاليت تشكيلاتي آنان به همين جا ختم نشد و در جهت تقويت رژيم غاصب صهيونيستي از جهات: سياسي، اقتصادي، توسعه، قدرت نمايي و ظهور در صحنه هاي بين المللي اقدامات مختلفي را انجام دادند و در اين راه براي رسيدن به اين اهداف توسعه گرانه و تحقق آرزوهاي شوم خود، اقدام به خرابكاري، تخريب منازل فلسطينيان و كشتن مردم بيگناه اين سرزمين كردند. در اين بين سران نهضتهاي آزادي خواه فلسطيني و لبناني جايگاه ويژه اي داشتند.
«ترور» به معني ترس و وحشت و «تروريسم» به معني شيوه حكومت از طريق ايجاد ارعاب و وحشت است. همچنين در لغتنامه دهخدا، واژه ترور به معني
بريده شدن و بريدن چيزي و در جايي ديگر به معني وحشت و خوف آمده است. اما آنچه مشخص است، اين واژه، يك كلمه وارداتي است.
اين اصطلاح درادبيات سياسي، نخستين بار پس از انقلاب فرانسه در سال هاي 1793- 1795 كه طي آن هزاران نفر به زير تيغ گيوتين سپرده شدند، به عنوان دوران حكومت ترور معرفي شد.
ترور يكي از رايج ترين
شيوه هاي دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي غرب براي رسيدن به اهداف خود است. سازمانهاي اطلاعاتي نظير: سازمان اطلاعات و امنيت ايالات متحده آمريكا «CIA»، سازمان جاسوسي انگلستان«MI6» و سازمان جاسوسي اسرائيل «موساد» را
مي توان از اين دست برشمرد.
اين سازمانهاي مخوف كه در طول سال هاي فعاليت خويش مورد حمايت و توجه همه جانبه كاخ سفيد قرار داشته، به عنوان مركزي براي تربيت بسياري از تروريست ها و شكنجه گران حرفه اي عمل كرده و عامل بسياري از جنگ ها و اقدامات تروريستي در جهان بوده است. انگلستان هم كه از ديرباز به دليل وجود خوي سلطه جويانه و نژادپرستانه خود، اقدام به اشغال كشورهاي مختلف براي رسيدن به اهداف خود نموده است و به اين سبب در تاريخ سياسي جهان به پير استعمارگر معروف است. در
سال هاي اخير نيز اين كشور با همكاري در اشغال عراق و افغانستان و كشتار مردم مظلوم اين دو كشور، خاطرات تلخ دوران استعمارگري خود را دوباره براي جهانيان زنده كرده است.
در اين ميان، حمايت كشورهاي غربي به ويژه دولت ايالات متحده آمريكا از
رژيم صهيونيستي كه به صورت همه جانبه و دائم صورت مي گيرد، از آن جهت حائز اهميت است كه دولتمردان آمريكايي، همواره و به طور خاص در سال هاي اخير، داعيه مبارزه با تروريسم را در جهان داشته و به بهانه جلوگيري از گسترش اين پديده شوم، اقدام به اشغال كشورهاي گوناگون نظير افغانستان وعراق كرده اند. اين در حاليست كه حكومت هاي سابق اين كشورها با كمك مستقيم خود آمريكا و اسرائيل روي كار آمده اند و از حمايت هاي آنان نيز برخوردار بوده اند.
سازمان موساد، كه مسئوليت جمع آوري اطلاعات انساني، عمليات مخفي و ضدتروريسم را برعهده دارد، تمركز خود را بر ملت هاي عرب و سازمان هاي عربي در سراسر جهان معطوف كرده است.
اين سازمان همچنين مسئول جنبش مخفي مهاجران يهودي براي خروج آنها از سوريه، ايران و مهاجرت دادن آنها به سرزمينهاي اشغالي مي باشد. عوامل موساد در حال حاضر درتمامي كشورها و بويژه در سازمان ملل متحد فعال هستند.
دفتر اصلي موساد در تل آويو است. اين سازمان جاسوسي در دهه 80 بين 1500 تا 2000 نفر پرسنل داشت و برآوردهاي اخير حاكي از 1200 نفر كارمند مي باشد. هويت مدير موساد معمولاً جزء اسرار حكومتي تلقي مي شود و در رسانه ها مطلبي در باره اين سازمان مطرح نمي شود. اما در ماه مارس سال 1996 دولت رژيم صهيونيستي انتصاب ژنرال ارشد «داني ياقوم » را به جاي رئيس قبلي موساد يعني «شبتاي شاويت» كه در اوايل سال 1996 استعفاء داده بود، اعلام كرد و در سپتامبر 2002 «مئير داگان» به عنوان مدير جديد موساد انتخاب شد. او همان كسي است كه درسال 2009 بعنوان مرد سال رژيم صهيونيستي انتخاب شد. در حالي كه دنيا بي تامل و بي محابا جنبش هاي آزادي بخش فلسطيني و عربي را به تروريست بودن متهم مي كند يكي از معيارهاي انتخاب مرد سال رژيم صهيونيستي براي انتخاب «مئير داگان» ارتكاب فجيع ترين جنايات در حق ملت فلسطين است.
«امانوئل روزين» مجري شبكه دو رژيم صهيونيستي، مرد سال اين رژيم را كه توسط اين شبكه و به واسطه يك نظرسنجي عمومي مشخص شده بود معرفي مي كند. «امانوئل روزين» براي تحريك حس كنجكاوي حاضرين موفقيت هاي «مئير داگان» را اينگونه
بر مي شمارد: «مردي كه در زندگي اش جز كار نيك انجام نداده است !!! مردي كه به بريدن سرهاي فلسطيني ها و جدا كردن آنها از تن هايشان با چاقوهاي ژاپني معروف است!!! او مردي است كه با چاقو در دهان
زاده شد !!! او رئيس سازمان موساد مائير داگان است. »
هنوز سخنان «امانوئل روزين» پايان نيافته بود كه صداي دست زدن هاي بلند و مكرر حاضرين سالن را پرمي كند. روزين در ادامه از موفقيت هاي سري و مخفيانه داگان مي گويد كه از جمله اين موفقيتها ترور عماد مغنيه از فرمانده هان نظامي حزب الله و ارائه اطلاعات مورد نياز به نيروي هوايي جهت بمباران مركز يالبحثيه در شمال شرقي سوريه است.
پس از معرفي داگان به عنوان مرد سال، شبكه دو اين رژيم گزارشي تصويري از موفقيت هاي وي در طول خدمت نظامي اش بعنوان افسر و رئيس سازمان موساد ارائه مي دهد و سپس سخنان دوستان و آشنايان داگان را پخش مي كند، نكته قابل توجه در تمام اين مصاحبه ها اين بود كه تمام آنها به شكلي ويژه از نوآوري هاي داگان در قتل و كشتار فلسطيني ها و اعراب تمجيد
مي كردند.
از جمله معيارهاي ديگر انتخاب داگان بعنوان مرد سال رژيم صهيونيستي، ارتكاب فجايع قتل، كشتار و شكنجه عليه غيرنظاميان و مشخصاً غيرنظاميان فلسطيني و لبناني است و اين نظرسنجي كه روزنامه نگاران برجسته و صاحب نظر رژيم صهيونيستي در آن شركت داشته اند نشان مي دهد كه داگان فقط به خاطر ارتكاب اين اعمال به اين شايستگي دست يافته و بعنوان مرد سال اين رژيم انتخاب شده است.
«الوف بن» از روزنامه نگاران برجسته رژيم صهيونيستي كه در روزنامه هاآرتص قلم مي زند، درباره داگان مي نويسد: «يكي از دلايل پافشاري شارون نخست وزير پيشين رژيم صهيونيستي در دادن پست رياست موساد به داگان مهارت و نوآوري هاي بي مانند وي در بريدن سرهاي اعراب و بويژه فلسطيني ها بود. »
داگان سابقه آشنايي خود با شارون را به آغاز دهه هفتاد ارجاع مي دهد زماني كه وي فرمانده يگان مرگ «ريمونيم» بود و شارون وي را موظف به تحت پيگرد
قرار دادن مبارزان فلسطيني در نوار غزه و اعدام آنها پس از دستگيريشان نموده بود.
اين روزنامه نگار صهيونيست تاكيد مي كند كه برخي از سربازان تحت امر وي در نوار غزه به دليل موظف شدن به اجراي فرمان هاي وحشيانه اي كه از جانب داگان صادر مي شد از جمله اعدام وحشتناك فلسطيني ها دچار مشكلات روحي و رواني شدند و برخي از آنها پس از پايان خدمت مرتكب قتل و جنايت شده و در هنگام محاكمه تاكيد مي كردند كه به دليل ارتكاب فجايع قتل و كشتار بي شمار و تحت تاثير اين اقدامات مرتكب چنين اعمالي شده اند.
يكي از فعالان حقوق بشر در فلسطين تعريف مي كند كه وقتي خبر جنايات داگان به گوشم رسيد راهي سرزمين هاي اشغالي شدم تا شهادت فلسطيني ها را عليه جنايات اين فرد جمع آوري كنم. در آنجا با رابعه 63 ساله آشنا شدم، وي از جمله شاهدان جنايات داگان طي دهه 70 در نوار غزه بود، وقتي كه داگان بعنوان فرمانده يگان«ريمونيم» در ارتش خدمت مي كرد. او تعريف مي كند كه در يكي از روزهاي ماه ژوئيه سال 1971 هنگامي كه بعد از ديدن دوستش به اردوگاه باز مي گشت مي بيند كه چگونه سربازان تحت امر داگان سه جوان فلسطيني را پس از تير باران و كشتن به
فجيع ترين شكل در سطل زباله مسجد اردوگاه انداختند و فلسطيني هاي ديگر را از نزديك شدن به آن سطل زباله منع كردند.
اولمرت بيش از تمام رؤسايي كه موساد به خود ديده به داگان عشق مي ورزيد و داگان هر
پنج شنبه صبح در دفتر اولمرت حضور مي يافت تا گزارش هفتگي خود را در زمينه قتل و كشتار فلسطيني ها به اطلاع وي برساند و همه در اين رژيم از اين امر آگاهند كه داگان از قدرت تاثيرگذاري بالايي در تصميم گيري هاي تل آويو برخوردار است، به همين دليل است كه اولمرت دو بار وي را به رياست موساد برگزيد.
موساد كه در گذشته به عنوان مؤسسه هماهنگي و سازمان مركزي اطلاعات و امنيت اسرائيل شناخته مي شد، در اول آوريل سال 1951 تشكيل شد. موساد توسط نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي يعني «داويد بن گورين» تاسيس شد كه هدف آن را اينگونه اعلام كرد: «براي كشور ما كه از ابتداي تاسيس تحت فشار دشمنان قرار داشته است، اطلاعات به عنوان خط مقدم دفاع ضروري است و ما بايد به خوبي بياموزيم و بدانيم كه در اطرافمان چه مي گذرد».
موساد هشت بخش اصلي دارد. بخش جمع آوري كه بزرگترين بخش آن است و مسئوليت عمليات جاسوسي را برعهده دارد، دفاتري را در خارج از سرزمينهاي اشغالي تحت پوشش ديپلماتيك و غيررسمي تاسيس كرده است. اين بخش شامل قسمت هايي است كه هر يك مسئول نواحي ويژه جغرافيايي مي باشند و هدايت مأموران فعال درآن نواحي را برعهده دارند. موساد از سال 2000 يك فعاليت تبليغي گسترده را در جهت استخدام مأموران جديد جمع آوري خبر و اطلاعات آغاز كرد. جزئيات سازمانهاي داخلي، كارمندان، مراكز فعاليت و روساي آنها همگي جزء اسرار محرمانه رژيم صهيونيستي است.
بخش همكاري و اقدام سياسي (وادات) فعاليت هاي سياسي و همكاري با سرويس هاي اطلاعات خارجي كشورهاي دوست اسرائيل را انجام مي دهد. موساد در دفاتر بزرگتر خود در كشورهايي مانند فرانسه، دو كنترل كننده منطقه اي تحت پوشش كاركنان سفارت خود در پاريس دارد. يكي ازآنها براي بخش جمع آوري و ديگري براي بخش همكاري و اقدام سياسي كار مي كند.
اعضاي كميته «وادات» شامل مدير سازمان اطلاعات نظامي موسوم به«آمان»، مدير سازمان اطلاعات داخلي «شين بت»، مدير سازمان امنيت عمومي «شاباك»، مدير مركز مطالعات راهبردي و برنامه ريزي وزارت امور خارجه كه اين مركز در زمينه جاسوسي سياسي يا ديپلماتيك تخصص دارد، مدير بخش عمليات ويژه پليس موسوم به«ماتام» و مشاوران خصوصي نخست وزير در امور سياسي، نظامي، امنيتي و مبارزه با تروريسم مي باشند.
بخش عمليات ويژه، با عنوان «متساوا» ترورهاي بسيار حساس، خرابكاري ها و اقدامات
شبه نظامي دقيق و پروژه هاي جنگ رواني را انجام مي دهد. اين بخش مسئوليت ترور شخصيت هاي ويژه و نظامي فلسطيني را عهده دار است. پروژه هاي ربودن «افراد خاص» نيز بر عهده ي اين بخش است.
بخش «LAP» مسئول اجراي جنگ رواني، تبليغات و عمليات فريب مي باشد كه تهاجمات فرهنگي، انتشار اخبار دروغ در مطبوعات و رسانه ها جزء اقدامات اين بخش است.
بخش تحقيقات، مسئول توليد اطلاعاتي نظير گزارش هاي روزانه، خلاصه وضعيت هاي هفتگي و گزارش هاي مشروع ماهانه است. اين بخش در قالب 15 بخش ويژه جغرافيايي يا دفاتر منطقه اي سازماندهي شده است كه شامل ايالات متحده آمريكا، كانادا و اروپاي غربي، آمريكاي لاتين، كشورهاي سابق اتحاد جماهير شوروي، چين، آفريقا، مغرب (مراكش)، الجزاير، تونس، ليبي، عراق، اردن، سوريه، عربستان سعودي، امارات متحده عربي و ايران مي باشد. يك بخش هسته اي نيز متمركز بر موضوعات خاص و مرتبط با تسليحات هسته اي انجام وظيفه مي كند. كه معمولاً اين بخش جزء سري ترين بخش ها قلمداد مي شود.
بخش تكنولوژي مسئول توسعه فناوري هاي پيشرفته براي پشتيباني فني ازعمليات موساد است. در آوريل 2001 موساد يك آگهي استخدام در رسانه هاي صهيونيستي درج كرد مبني بر اينكه به تعدادي مهندس الكترونيك و متخصص كامپيوتر براي واحد تكنولوژي موساد نياز دارد. متخصصيني كه هر كدام تخصص خود را در قتل و كشتار افراد بيگناه در فلسطين، لبنان، غزه و هر جايي كه منافعشان در خطر باشند بكار مي گيرند و در جمهوري اسلامي ايران دكتر علي محمدي ها، دكتر شهرياري ها، دكتر عباسي ها و... به جرم دانشمند بودن در يك نظام اسلامي و الهي، از خشم و كينه دوزخي اين دژخيمان در امان نبوده تا بر جهان و جهانيان شايد ثابت شود كه «صهيونيسم در دامن ادبيات تروريسم » زاده شده است.

 



شعري براي شهيد شهرياري
از ابتدا هم قصه چنين بود

محمود فروزبخش
نه مرگ ن سبي است و نه شهادت نسبي
و روز حشر، عدم قطعيت برنمي دارد
ميزان حق است و كار خدا حساب دارد
و فيض خدا از اول هم هدفمند بود
از ابتدا هم قصه چنين بود
«يارانه ها كه هدفمند شوند
تنها شهدا عند ربهم يرزقونند»
¤ ¤ ¤ ¤
تمام استادها روزي تمام مي شوند
و ما استاد تمام ها را به آثارشان مي شناسيم
پروژه ي تو شكافت نبود
همجوشي بود
و تو آخر تمام پرتوها را جذب كردي...
حالا جرم كوچكت ضرب در سرعت نور به توان دو، انرژي مي شود
تا به شهر خود روي و شهريار خود باشي¤

¤ تضمين از بيت حافظ:
غم غريبي و غربت چو برنمي تابم
به شهر خود روم و شهريار خود باشم

 



نماز

بهروز ساقي
گل مي كند كوير دلم باز با نماز

پر مي شود فضاي دل از راز با نماز

از بس بهاري است هواي قنوت من

باران گريه مي شود آغاز با نماز

وقتي كه را ه چاره به دل بسته مي شود

رازو نياز مي كند اعجاز با نماز

مرغ شكسته با ل و پر اينجا ميسر است

بي بال و پر ادامه پرواز با نماز

من كشته حديث خوش دوست گفتنم

مي گويمش به شيوه ابراز با نماز

 



نقش تربيتي قصه هاي كودكان

ناديه صالح
دوره كودكي، مرحله مهم وتأثيرگذاري در شكل دهي و تثبيت شخصيت انسان به شمار مي رود. همين دوران پراهميت است كه زيرساخت هاي تربيتي كودكان را شكل مي دهد. ذوق و روان و شيوه سلوك و رفتار آنان را مشخص مي سازد و به طور كلي شخصيت آن ها را صيقل بخشيده و متبلور مي كند. دانشمندان علوم تربيتي و روان شناسي، اين محدوده را عمدتا پنج سال اوليه زندگي كودكان مي دانند.
شايان يادآوري است كه نخستين حلقه از زنجيره ارتباطي كودك با واژگان از راه شنيدن شكل مي گيرد و در واقع خوب شنيدن يكي از مهارت هاي مهم براي ايجاد ارتباط با ديگران تلقي مي شود و همين ارتباط است كه شالوده موفقيت آميز بودن آموزش را استحكام مي بخشد.
براين اساس ضرورت دارد با كودكان به گونه اي كار شود كه چگونه شنيدن و گوش دادن دقيق را به خوبي فراگيرند.
در فاصله دو تا پنج سالگي واژگان كودك با شتاب شكل مي گيرد. بديهي است كه نبايد به اين امر اكتفا ورزيد، بلكه بايد به راه هاي آموزش مفيدتر و اهميت آن براي كودكان بيشتر انديشيد.
در اين دوره، كودكان علاوه بر يادگيري واژه ها، مي توانند به ارتباط متقابل، سخن گفتن و بازگويي آن چه شنيده اند، بپردازند. البته تأثير چنين رويكردي بعدها آشكار مي شود.
در اين هنگام بايد به كمك كودك شتافت تا بتواند انديشه ها و آراي خود را بيان كند، بخواند، به بازي كردن بپردازد، خوب بشنود و ببيند، كشف كند، به گزينش بپردازد و بنويسد.
چنين تنوعي سبب مي شود كودك قادر به گزينش برترين و رساترين واژه ها بشود.
انگيزش رويكرد تفكرآميز، به مدد واژه ها و مطالبي كه كودك مي آموزد، در اين مرحله، گوشه هايي از شخصيت وي را بنا مي نهد و استوار مي سازد.
چنين است كه نقش و اهميت موضوعاتي هم چون «قصه»، آشكار مي شود.
در واقع، قصه ها عاملي براي تكوين و تبلور شخصيت كودكان و وسعت بخشيدن به بينش فرهنگي آنان به شمار مي رود. قصه ها پنجره هايي را به دنياهاي دور و نزديك براي كودكان مي گشايند و از اين راه تجربه هاي آنان را فزوني مي بخشند.
واژه هاي گوناگون به كودكان مدد مي رسانند كه درون خويش را هويدا سازند. به بياني ديگر، واژگان وسيله اي براي انتشار انديشه ها در ميان بشر به شمار مي روند. براين اساس هر چه دايره واژگاني بچه ها گسترش يابد، توانايي انديشيدن، درك و دريافت و انتقال يافته ها و تجربه هاي خود را بيشتر پيدا مي كنند.
بنابراين كمك به رشد واژگان و گسترش انديشه كودكان، يكي از گام هاي اساسي و ضروري مربيان و پدران و مادران محسوب مي شود. هم چنان كه فقر واژگان مي تواند سدي در راه پيشرفت آنان تلقي شود.
اين است كه قصه را ثروت ادبي يگانه اي مي دانند كه از جايگاهي والا برخوردار است. اين حقيقتي است كه اختلافي درباره آن وجود ندارد. يعني همه نويسندگان و اديبان اذعان دارند كه فنون فصاحت و بلاغت و رشد دانش و فرهنگ كودكان وابسته به گنجينه واژگاني آنان است.
بچه ها براساس فطرت خويش به قصه علاقه دارند و همين، نخستين مرحله شكل گيري و به بار نشستن اهداف تربيتي در وجود آنان است. در حقيقت دانش و معرفت، زمينه كارآيي بسياري از اهداف تربيتي و آموزشي را در وجود كودكان پديد آورده و رشد مي دهد.
كودكان از همان آغاز به فهم قصه ها مي پردازند يعني به آن ها گوش مي دهند، حوادث قصه ها را درمي يابند، با شخصيت همذات پنداري و تعامل پيدا مي كنند ]و به نتيجه و پيام قصه ها مي رسند[ و بدين ترتيب، قصه ها شادماني حاصل از سرگرمي و آگاهي يابي را در وجود بچه ها شكل مي دهند و رويكرد آنان به قصه ها را افزايش مي بخشند.
به همين گونه، احساس و ادراك كودكان نسبت به مفاهيم و معاني و پيام قصه ها گسترش مي يابد. بدين سبب مي توان از اين روزن، مسايل ادبي و تربيتي را به ذهن و روان كودكان وارد كرد.
شكل و كيفيت قصه ها از عوامل تشكيل دهنده كنش ها و واكنش ها و عاطفه هاي بچه هايند. قصه ها، دامنه تخيل كودكان را گسترش داده، انديشه هاي آنان را پرورش مي دهد، فرهنگ واژگاني شان را غني مي سازد و دانش آنان را بارور مي سازند و به آنان تعادل رواني مي بخشند.
پس نبايد از اين نكته مهم غافل بمانيم كه قصه ها نقش ارزشمندي در تشخيص و درمان بيماري هاي رواني و سلامتي كودكان ايفا مي كنند.
خواندن يا شنيدن قصه هاي خوب و پرمحتوا، صفات والا را در وجود كودكان نهادينه مي سازد. به اين ترتيب بسياري از انديشه ها، دانش ها، ارزش ها و عملكردها از لابه لاي قصه ها به ذهن و جان كودكان نفوذ پيدا كرده و در دل و روان آنان ماندگار مي شوند.
پاره اي از اهداف تربيتي قصه ها را مي توان اين گونه برشمرد:
- خواندن قصه، ميان كودك و ادب، انس و الفت برقرار مي سازد.
- قصه ها مايه آرامش، انبساط، نشاط و دانش افزايي بچه ها مي شوند.
- قصه ها با آموزش غيرمستقيم، كاركرد و تأثيرگذاري ويژه اي در ميان بچه ها مي يابند.
- برآورده سازي رؤياها، رغبت ها و ظهور انفعالات كودكان از طريق قصه ها به خوبي امكان پذير مي شوند.
- قصه ها به بچه ها كمك مي كنند كه اساس و منطق گفت وگو و تعامل و احترام به آراي ديگران را بياموزند و بپذيرند.
- افزايش مهارت هاي شنيدن و گفتن، از ديگر كاركردهاي قصه ها به شمار مي روند.
- رشد عقلاني، درك مفاهيم و مسايل اجتماعي در كودكان را نيز قصه ها مي توانند عهده دار شوند.
- گسترش دامنه احساسات، آزادسازي گرفت و گيرهاي رواني و رشد و شكوفايي كودكان را مي توان از ديگر عوامل مهم و موثر و نقش آفرين قصه ها دانست.
- ايجاد علاقه به ميراث فرهنگي، واژگان زباني و رويكرد دايمي بچه ها به «كتاب خواني» نيز از ديگر آثار پرداختن به قصه تلقي مي شود.
در اين جا خوب است اشاراتي به شيوه هاي علاقه مندسازي كودكان به مطالعه هم داشته باشيم:
- بهره گيري از كتاب هايي كه داراي تصاوير زيبا و شوق انگيز ]متناسب با سن و سال كودك[ هستند، سبب انس و آشنايي بچه ها با كتاب شده و لذت بردن از مطالعه را در پي دارد.
- كودكان به شنيدن قصه ها و ديدن تصاوير آن ها عشق مي ورزند و به همين سبب خواندن قصه براي بچه ها پيش از خواب اهميت مي يابد.
- همراهي كودكان در بازديد از نمايشگاه ها و فروشگاه هاي كتاب و فراهم ساختن امكان گزينش كتاب به وسيله خود آنان ]البته با راهنمايي بزرگ ترها[ نيز بسيار مهم و ضروري است.
- ايجاد يك كتابخانه كوچك ويژه كودكان در خانه، به گونه اي كه دسترسي بچه ها به كتاب را تسهيل كند، به نهادينه شدن فرهنگ كتاب و كتاب خواني و پرورش فكري كودكان، بسيار مدد مي رساند.
- ضرورت ايجاد فرصت براي ورق زدن كتاب و كمك به پيدايش روحيه استقلال در گزينش و خواندن كتاب هاي خوب هم قابل ذكر است. اين كار، رابطه ميان آنان و كتاب ها را افزايش و ارتقا مي بخشد.
- هديه دادن كتاب در مناسب هاي گوناگوني مثل اعياد و مجالس خانوادگي به كودكان، از ديگر راه هاي تشويق و ترغيب آنان به مطالعه به شمار مي رود.
- سنت نيكوي كتاب خواني در ميان افراد خانواده، به صورت فردي يا جمعي- مثلا خواندن يك كتاب در هر هفته- مي تواند به ايجاد علاقه و عادت به مطالعه منجر شود.
- امانت گرفتن كتاب از كتابخانه ها هم مي تواند علاوه بر فرهنگ سازي براي مطالعه، كودك را با مسايل مهم ديگري هم چون نگهداري درست كتاب، امانتداري، عدم نقل مطالب بدون ذكر منبع و مأخذ، ديدار افراد اهل مطالعه در كتابخانه، وقت شناسي با تحويل به موقع كتاب و نيز بهره گيري از ساير خدمات و كاركردهاي كتابخانه ها آشنا سازد.
- كمك و ترغيب كودكان به استمرار امر كتاب خواني، هم چنين نهادينه سازي و گسترش فرهنگ كتاب و كتاب خواني هم نقش مهمي در اعتلاي فكري و فرهنگي جامعه ايفا مي كند.
- گفت وگو با دوستان و آشنايان در حضور كودكان درباره كتاب هاي تازه منتشر شده يا كتاب هايي كه به تازگي آن ها را خوانده ايم و نيز تبادل كتاب با يكديگر، از جمله كتاب هاي كودكان، مي تواند زمينه خوبي را براي رويكرد كودكان و نوجوانان به كتاب خواني فراهم آورد.
- پرهيز از بهره گيري از كتاب به عنوان وسيله اي براي پر كردن اوقات فراغت و يا مجبور كردن كودكان به مطالعه كار درستي نيست، بلكه بايد زمينه هاي روي آوري كودكان بر اساس ميل و رغبت به كتاب و مطالعه مورد توجه قرار گيرد.
بنابراين هرگاه بخواهيم كودكان را با مباني تربيتي پرورش داده و آداب و عادات و دانستني ها و رفتار درست و خوب را به آنان بياموزيم، بايد به درك و دريافت درستي از ادبيات كودكان برسيم و راه هاي وصول معاني و مفاهيم به سوي دل و روان آنان را بيابيم و ويژگي هاي همه جانبه تربيت را بازشناسيم.
درك اين حقيقت به ويژه از سوي مربيان و معلمان و پدران و مادران، آنان را در درياي دوستي با كتاب شناور مي سازد و نقش پشتيباني كننده كتاب از آداب و تربيت هاي ديني و اجتماعي را در منظر آنان جاودانه مي سازد. نبايد از ياد ببريم كه قصه ها در اين راستا نقشي اساسي، بديع، سازنده و ماندگار دارند.
ترجمه از: جواد نعيمي

 



مگر مي شود با «حافظ» نبود؟

فرامرز محمدي پورلنگرودي
يك
... نمي دانم چرا هنوز به اين باور نرسيده اند كه شعر نيمايي بن بستي ندارد و بن بست براي جماعتي است كه با عروض نيمايي مشكل دارند و شعر «رفرم يافته»ي نيما خود دليل ماندگاري اوست و گروهي از شاعران دهه 30، 40 هرچه تلاش كردند نتوانستند آني شوند كه «نيما» شد و خيلي زود دفتر شعرشان را بسته ديدند زيرا با «تجربه هاي شتاب زده» خواستند تحولي ايجاد كنند يا «مدرن»ها را بيافرينند كه در نهايت نه كشفي در خورجين بود و نه شهودي كه پايدارشان كند و به قول امروزي ها گرفتار «موج»بازي ها مي شدند كه جز تفنن و شوق جواني چيزي نبود. مگر مي شود با «حافظ» نبود، «مولوي» را نخواند، «سعدي» را جستجو نكرد و پا به پاي «باباطاهر» ترانه خوان شور و شعور نشد- و داعيه اي بر سر كه ما از «حافظ» جلوتريم- در صورتي كه از درست خواندن غزلي از حافظ عاجز- ولاغير!
دو
نمي دانم مدعيان شعر امروز بدون پشتوانه ادبي تا كدامين دوره مي توانند با فرا مدرن متعادل، فرامدرن راديكال، پست مدرن و آوانگارد نفس بكشند ولي همين را مي دانم كه بايد در شعر به حس و دركي رسيد تا با جوهر شناخت منافات نداشته باشد و مي طلبد در شعر به دنبال فلسفه و انديشه متقن باشيم و اين بيت «كليم كاشاني» چه چيزي كم دارد كه بگوييم خالي از نوعي كشف و شهود است:
نباشد نيك باطن درپي آرايش ظاهر
به نقاش احتياجي نيست ديوار گلستان را
يا بيتي از «وحيد قزويني»:
ز ياران كينه هرگز در دل باران نمي ماند
به روي آب جاي قطره باران نمي ماند
و در شعر معاصر نيز پا به پاي «گاهي دلم براي خودم تنگ مي شود» از «محمدعلي بهمني» سرشار از لحظه هايي است كه در قالب غزل رويكردي مدرن و پيوندي فلسفي و شهودي دارد كه با احترام به «حافظ» لحظه اي تنهايش نمي گذارد.
سه
شاعران امروز به خصوص آناني كه رويكرد متافيزيكي، رويكرد مكانيكي و خلاق و پيشرو را نشانه كشفي تازه، خلاقيتي امروزي و... مي دانند و بحراني كه ناشي از عدم اتفاق نظرشان است- اشعار شاعران پيرو سبك هندي را بيشتر به ديده تعمق بگذارند كه خلاقيت پشت خلاقيت- انسان را به حيرت مي برد كه آيا در عصري كه از تكنولوژي خبري نبود چگونه شاعراني چنين خالق تحولي تازه در زبان، نگاه و فرم بودند و اين ابيات دليلي روشن:
مباش منكر اسرار سينه چاكي ما
به كارگاه سحر آفتاب مي بافند- بيدل دهلوي
عاشقان يك دو قدم رفتن و برگشتن را
در ره كوي تو خميازه پا مي گويند- سليم تهراني
از جنبش عهد است گرا نخوابي اطفال
از گردش افلاك به خواب است دل ما- صائب تبريزي
كي توانم شعله ي عشق تو را در دل نهفت
شمع روشن در ميان شيشه پيدا مي شود- ظهير فاريابي
چهار
اين نكته را هميشه پيش رو داشته باشيم كه: «هر ملتي به دو نوع ادبيات نيازمند است يكي ادبياتي كه او را با گذشته پيوند مي زند و ديگري ادبياتي كه تصوير زندگي معاصر اوست» پس زماني راه نوگرايي معقول خواهد بود كه با ادبيات گذشته پيوند تنگاتنگ داشته باشد و شعري ماندگار خواهد بود كه در چنين حال و هوايي تنفس كند:
كس چو «حافظ» نگشود از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14