(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 15 آذر 1389- شماره 19808

مشخصه هاي قرائت غربي از مفهوم ملت
نقش آفرينان عصرتاريكي - 29
روشنفكران در خدمت ديكتاتور

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مشخصه هاي قرائت غربي از مفهوم ملت

دكتر موسي نجفي
ملت با قرائت دموكراسي دريكي از متون سياسي
گفته شد، درمتون سياسي ايران بعد از مشروطيت، نوعي دوگانگي و عدم اشتراك نظر درمباني فكري و فرهنگ سياسي پيش آمد و اين امر آغاز اختلافي اساسي در يكصد سال گذشته گرديد. تا اين جا به تلقي روح كلي برمفهوم ملت با ديدگاه بومي و ملي پرداختيم، مناسب اين مفهوم را در زاويه ديگر آن، يعني با تلقي غربي مسئله و انعكاس آن در يكي از متون سياسي، پي مي گيريم. رساله «بيداري دشمن، خواب ما» درباره صدر مشروطيت چنين مي گويد:
«دموكراسي چيست؟ روحاً دموكراسي عبارت از آن طبقات مسلوب الحقوقي است كه با يك پليتيك بس متين مشعشعي درجلو عمليات ظالمانه و تعديات غاضبانه اريستوكراسي مقاومت كرده، فرداً طبقات خود را در پليتيك خود حق مداخله داده تا بدين وسيله در مقابل تعالي جويي و شخصيت طلبي و حقوق انحصاري عناصر اريستوكرات كسب عظمت نموده و بالنتيجه از يك آزادي عمومي متساوي سرتا سر اجتماع و محيط خود را متنور گردانيده، درتقلد سياست و زمامداري جمعيت، عملاً حقوق عاميه خود را اثبات و تصدي نمايد.
و از اينجا است كه سياست تشكيلاتي آن ابداً راه بردار نيست؛ بدين تقريركه دموكراسي در طي مراتب تشكيلاتي خود هميشه اختيارات را به دست افراد پايين تر تشكيلات خود (حوزه ها) داده كه تا يك سير مترقيانه عناصر جدي و فعال و افراد خاصه و با لياقت را به مرتبه بالا متمكن گردانيده و سپس اوامرش را، درحدود اختيار رأيي كه دارد، انقياد نمايند. فلهذا هيچ كس را حق تمركز يا تحكيم به هيچ يك از افراد در هيچ موقع نيست، مگر آنان كه خود افراد به اختيار كامل بدون «پروپاگاند» انتخاب و برگزيده باشند1.
با توجه به متن رساله «بيداري دشمن، خواب ما» و برخي رسايل و مكتوبات مشابه، كه از صد سال قبل تا به امروز در شبيه سازي مفهوم ملت از متون و برداشت هاي مغرب زمين نگاشته اند مي توان به نوعي مفهوم و قرائت غربي ازملت و دموكراسي توجه نمود.
مشخصه هاي اين قرائت چند چيز است:
اول) هيچ گونه تلاش بر فهم مباني نظري و تاريخي ملت با ديدگاه بومي ندارد.
دوم) بين مفهوم ملت براي يك كشور شرقي يا اسلامي با ساير موارد آن درغرب فرقي قايل نيست.
سوم) براساس كليشه ها و اصولي خشك و انعطاف ناپذير سخن مي گويد.
چهارم) به روح ملت و ارزش هاي نهفته در آن بي اعتنا است.
پنجم) ملت را درجهت سياسي و درقالب هاي پارلماني و حزبي و گروهي منحل كرده از آن طريق به بحث مي پردازد.
ششم) بين دو مفهوم ليبرال و سوسيال گاه در فهم ذات و ماهيت ملت دچار خلط و تناقض يا تطبيق هاي نارسا مي گردند. تناقض و خلطي كه از يك قرن گذشته تا به امروز همچنان براي عده اي در فهم اصول رباني انديشه هاي سياسي درايران اشكال و پيچيدگي ايجاد كرده و مي كند.
آنچه دراين مختصر بيان شده، بيش تر از آن كه پرداختن به مباني نظريه اي جديد در مفهوم ملت و دموكراسي باشد، نقد تطبيق سازي و شبيه نمايي هاي غيرعالمانه و عجولانه در اين مورد است. رگه هاي اين مهم را به خوبي مي توان در برخي از نوشته ها تاريخي مشاهده نمود. و همچنين تشكيل مفهوم ملت در تاريخ پانصد سال اخير، يعني بعد از هويت جديد ايران براساس مذهب شيعه از صفويه به بعد نيز مؤيد اين نكته است كه تحقيقات و پژوهش هاي بومي و اصيل بايد در اين زمينه بيش تر انجام شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-رساله «بيداري دشمن، خواب ما» كه به نوعي مفاهيم غربي در واژه هاي سياسي نظر دارد مي نويسد: دموكراسي اجتماعي
وقتي كه فلسفه مسلك ها را مي نگريم، به خوبي كشف مي شود كه اختراع آنها، درحدودي كه مختص به هريك از آنهاست. براي دو چيز بوده و تنها اين دو چيز بوده كه با بعضي ملاحظات سياسي ديگر علماي فن، حكومت ملي و اجتماعات بشري را به اين قبيل تأسيسات مجبور نموده است؛ تقويت روح اجتماعي و تربيت سياسي افراد، و از آنجا كه فلسفه اولين به واسطه حالت روحيه دموكراسي به نظر ما در دموكراسي اقوي است، ما و جمعين ما و اغلب علماي اجتماع به پيروي اصول عامي و دموكراسي قيام نموده؛ چرا كه روح اجتماعي درعالم دموكراسي قوي تر و حقوق عاميه اجتماعي درحدود آن بيشتر رعايت شده است.
وقتي كه از نظر فكرت و سيماي عبرت ملاحظه كنيم، ديده مي شود كه اساس مليت و استقلال هر قوم به طور مرتب بر سه چيز استوار شده و هر ملت مستقلي را از داشتن آن سه چيز ناگزير است. نخستين چيزي كه مثبت موضوع يا مقيد مليت ملت است اجتماع است؛ آن اجتماعي كه در ظل يك حدود و اصولي فراهم شده كه بدان اصول از اجتماع حيوانات، ممتاز مي شود؛ آن اجتماعي كه در مراتب خود رشد سياسي و عقل اداري ابناي خود را مدلل مي كند؛ آن اجتماعي كه به واسطه توليد يك حس اجتماعي مساوي در افراد داراي يك روحي مي شود كه همه ابنا در مقابل آن روح به مثابه اعضاي يك شخص مي شوند. آن اجتماعي كه اگر يك سانحه كوچكي به ]هر[ يك از افراد آن وارد شود علائم تأثر و احساس تنفر در دورترين ابناي آن ديده مي شود؛ آن اجتماعي كه پس از دقت درموضوع بحث علماي فن معلوم مي شود كه نظرشان فقط اجتماعي درمعيشت بوده، البته به اجتماعات امروزه دنيا بيشتر اهتمام خواهند كرد؛ چرا كه فقط معيشت نيست، درسياست، در پليتيك و بالاخره درساير مراتب هم هست.
پاورقي

 



نقش آفرينان عصرتاريكي - 29
روشنفكران در خدمت ديكتاتور

مرتضي صفارهرندي
باقر مؤمني روشنفكر كمونيست، يكي از اين افراد است. او حتي در جريان اعمال سياست هاي حقوق بشري كارتري به عنوان عضو فعال كانون نويسندگان تأكيد مي كند كه اين كانون براي تغيير شكل حكومت نيز تبليغ نخواهد كرد. داستان كانون نويسندگان در زمان رژيم شاه هم به روشني از وضعيت روشنفكري در آن دوران حكايت دارد. به فاصله كوتاهي پس از آن كه آل احمد اين كانون را راه اندازي كرد، عناصر ديگر در جريان روشنفكري مثل سيمين بهبهاني به نمايندگي از رژيم شاه، تشكلي موازي آن را تشكيل دادند.221 سالياني لجام مطبوعات و به طور كلي عرصه نشر كشور در اختيار يك شبكه جاسوسي مطبوعاتي به نام شبكه «بدامن» بود. همين تشكل همزمان با تلاش آل احمد براي تشكيل كانون نويسندگان، سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات را شكل داد. هدايت و كنترل نويسندگان از طريق مؤسسه معظم انتشاراتي فرانكلين از ديگر اقدامات اين شبكه بود. مي توان نام مدعي ترين روشنفكران پس از انقلاب را در شمار كساني يافت كه از محل خدمت به مطبوعات وابسته به اين شبكه ارتزاق مي كرده اند. در اين ميان اسناد غير قابل انكاري از حمايت مالي آژانس يهود از اين گونه فعاليت ها وجود دارد. سرنوشت كنفدراسيون دانشجويان ايراني به عنوان عمده ترين گروه روشنفكري مخالف رژيم شاه هم جالب توجه است. كنفدراسيون متشكل از ماركسيست ها و ملي گرايان به تدريج عملا به يك پاتوق بي ثمر براي گرايش هاي مختلف ماركسيسم وابسته به شوروي، چين، آلباني و... تبديل مي شود. اما همين نيروهاي مخالف در نهايت به طعمه هاي خوبي براي دستگاه سلطنت و حتي سرويس هاي جاسوسي كشورهاي غربي تبديل شدند. مطرح شدن نام پرويز نيكخواه، عنصر كمونيست طرفدار الگوي مائو در كنفدراسيون، به عنوان طراح ترور محمد رضا پهلوي، در نهايت او را به صورت يك مهره فرهنگي در خدمت رژيم شاه در مي آورد. تا بدان جا كه اين انقلابي دوآتشه سابق، در اولين روزهاي پس از پيروزي انقلاب در نقش كارگزار برجسته فساد فرهنگي رژيم شاهنشاهي در مقابل جوخه آتش مردم مسلمان قرار مي گيرد. او مدير عالي رتبه راديو تلويزيون شاهنشاهي بود كه توسط قطبي، پسر دايي فرح، همسر شاه، اداره مي شد. دستگاهي كه مرحله به مرحله سعي مي كرد روح لاابالي گري فرهنگي را بر جامعه مذهبي اين مرز و بوم حكمفرما سازد.
باند فرح با تسلط بر دستگاه هنري چنان در ترويج مفاسد اخلاقي و جنسي افراط كردند كه جشن هنر شيراز به يكي از جرقه هاي تحريك عواطف مردم مسلمان عليه رژيم درست در دو سال قبل از سرنگوني رژيم سلطنتي تبديل شد. در اين ميان روشنفكراني همچون احمد شاملو، محمدعلي سپانلو، سيمين بهبهاني و سينماگران و هنرمنداني كه در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در داخل كشور همواره امكانات و آزادي بيشتري را از نظام برآمده از اراده مردم مسلمان مطالبه مي كردند در خدمت آن اهداف فرهنگ سوز قرار داشتند.
آزادي هاي كارتري در سال هاي 56 و57 با هدايت طراحان آن، قرار بود ماركسيست ها وملي گرايان بريده از مبارزه و پيوسته به رژيم شاهنشاهي را به عنوان نمايندگان جعلي مبارزات مردم، قادر سازد انرژي متراكم ناشي از تحمل سركوب طولاني مردم را در جهت اهداف غربي ها سمت و سو بخشند. وقتي تبليغات رسانه هاي غربي و رسانه هاي داخلي براي محوريت يافتن جريان هاي غيراسلامي در انقلاب اسلامي نتيجه اي نداد و نظام جمهوري اسلامي مستقر شد، جريان روشنفكري با استفاده از ظرفيت هاي مطبوعاتي به جا مانده از رژيم شاهنشاهي سعي كرد بر آتش تجزيه قومي و شعارهاي چپ گرايانه بدمد تا شايد آب رفته به جوي باز گردد. اما قوت و غناي ايمان و انديشه اسلامي مردم اجازه تحقق چنين هدفي را نمي داد.
داستان مبارزه در اروپا و آمريكا
در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي مردم با شخصيت ها و گروه هايي مواجه بودند كه تا آن زمان در داخل كشور شناخته نمي شدند. مي توان گفت سابقه بسياري از گروه هاي متعددي كه از اواخر سال 1357 در داخل ايران به صحنه آمدند به فعاليت سياسي دانشجويي در خارج از كشور مربوط مي شد. شايد تحير مردم از موضوعات درگيري سياسي بين گروه ها از آنجا ناشي مي شد كه اين منازعات در غياب مردم شكل گرفته بود. البته گروههاي مخفي داخل كشور در سال هاي اختناق كم وبيش از آبشخور نظريه پردازي هاي دانشجويان ايراني خارج از كشور تغذيه مي شدند، جالب است كه مطبوعات داخل در واپسين روزهاي حيات رژيم گذشته بيش از آن كه به ريشه هاي واقعي حركت مردم توجه كنند خود را در چارچوب همان انديشه هاي دور از مردم محصور كرده بودند. به هر حال اين ميراث تا پس از انقلاب اسلامي و هم اكنون بر فعل و انفعال هاي سياسي داخل كشور اثرگذار بوده است و سيري درگذشته فعاليت تشكل هاي دانشجويي خارج كشور به واقع رمز گشاي بسياري از مسائل سياسي ساليان پس از پيروزي انقلاب اسلامي است.
در سال هاي پس از كودتاي 28 مرداد جمع هاي دانشجويان ايراني خارج كشور به سوي تبديل شدن به اپوزيسيون رژيم سلطنت متمايل شدند. آنها طيفي كم شمار و متشكل از اعضا و حاميان جبهه ملي و نيز ماركسيست ها بودند و جالب اينكه رژيم سلطنت از بدو شكل گيري اين تشكل ها توانسته بود افرادي از بالاترين سطوح آنها را به عنوان عامل نفوذي خود مورد استفاده قرار دهد. منوچهر آزمون مقام عالي رتبه و معدوم رژيم ستمشاهي، در سال هاي پس از كودتاي 28 مرداد از دانشجويان فعال جريان ماركسيستي در آلمان غربي بود. او در اندك زماني به عضويت ساواك در آمد و براي جاسوسي به آلمان شرقي (كمونيست) اعزام شد تا مراتب رسيدن به بالاترين مناصب در رژيم سلطنت را طي كند. منوچهر گنجي وزير آموزش وپرورش دولت هويدا، امير طاهري سردبير كيهان دوران ستمشاهي و نيز كيهان سلطنت طلب امروز هم وضعيت مشابهي را در اپوزيسيون دانشجويي اروپا طي كرده بودند.
پيش از اين به داستان مشكوك دستگيري و متهم شدن ديگر اعضاي كمونيست كنفدراسيون دانشجويان ايراني خارج از كشور يعني پرويز نيكخواه، فيروز شيروانلو و كورش لاشايي و سپس تبديل شدن آنان به اركان اجراي سياست هاي فرهنگي پهلوي اشاره كرديم. مردم نام چنگيز پهلوان را بيش از هرزمان پس از سال 1376 و به طور مشخص به عنوان يكي از شركت كنندگان در كنفرانس برلين شنيدند. او ابتدا در كسوت كمونيست و سپس ملي گرا در كنفدراسيون دانشجويان ايراني فعاليت كرد. اما در بازگشت به ايران تا سمت معاونت وزير فرهنگ و هنر رژيم شاه بالا رفت.
برخي ديگر از اين «مبارزان» همچون مهدي خانبابا تهراني ـ كه تا سال ها پس از پيروزي انقلاب در لباس يك انقلابي پرشور كمونيست فعاليت مي كرد ـ سال ها بود كه به عامل سرويس هاي امنيتي غرب تبديل شده بودند. كنفدراسيون دانشجويان تا سال ها به عنوان مركز دانشجويان مخالف رژيم شاه اعم از چپ گرايا ملي گرا فعال بود. پس از تبعيد حضرت امام خميني مبارزان مسلمان سعي داشتند اين تشكل را نيز با اهداف نهضت امام خميني همراه كنند. در سال 1347 شهيد حاج آقامصطفي خميني در نامه اي به دبير انتشارات كنفدراسيون به آنها يادآور شده بود كه در صورت تحقق گرايش و هدايت اسلامي، از امكانات گسترده روحانيت برخوردار خواهند شد. بخشي از كنفدراسيون و تشكل هايي مثل جبهه ملي خارج كشور امام خميني را براي شجاعت هماوردي با رژيم تا دندان مسلح شاه در ابتداي نهضت مي ستود. اما موضوع نهضت امام خميني سبب بروز اختلاف در ميان اعضاي آنها شد. تفاوت مباني مبارزه بين امام خميني و گروه هايي كه دامنه آنها از كمونيسم شوروي تا چيني، كوبايي، آلبانيايي و سوسياليسم اروپايي و حتي سوسياليسم جنسي را در بر مي گرفت، اجازه همراهي بيشتر با چنين نهضت فراگيري را به آنان نمي داد. يكي از فعالان آن روز كنفدراسيون به نام حميد شوكت در كتابي كه در سال هاي اخير منتشر كرده، از موضوع مورد توصيه شهيد حاج آقامصطفي خميني به عنوان «رمزي كه كنفدراسيون هيچ گاه به معني واقعي آن، به معني واقعي همان چند جمله اي كه روزگاري ديگر سرنوشت ملتي را رقم مي زد، پي نبرد» ياد مي كند. 222
واقعيت اين است وضعيت فكري و حتي اخلاقي در كنفدراسيون با غلبه افكاركمونيستي به جايي رسيده بود كه براساس خاطرات شفاهي برخي ديگر از اعضاي كنفدراسيون، «كمون» هاي دانشجويان اين تشكل، شاهد مشمئز كننده ترين زندگي و اختلاط كاملاً حيواني و عريان دانشجويان دختر و پسر كمونيست بوده است.
كنفدراسيون درسال هاي ابتدايي با همراهي افرادي از جبهه ملي كه داراي منش مذهبي بودند (مثل شهيد دكتر چمران، دكتر حسن حبيبي، دكتر علي شريعتي...) فعاليت مي كرد. اما حتي در درون جبهه ملي نيز افرادي مثل حسن ماسالي و خسرو شاكري بودند كه به ماركسيسم تمايل داشتند. حسن ماسالي همان كسي است كه بعدها به عراق رفت تا شعبه خاورميانه اي جبهه ملي را تأسيس كند. او كه واسطه اعزام بسياري از مخالفان رژيم به اردوگاه هاي آموزش فلسطيني بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طريق وصل شدن به سرويس هاي امنيتي غربي نقش رابط بين مخالفان داخل جمهوري اسلامي و ضدانقلاب خارج كشور و دولت هاي غربي را ايفا مي كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
221- نشريه نيمروز، چاپ لندن، شماره 517، 27/91377، گفت وگو با سيمين بهبهاني، بخش دوم، به نقل از نيمه پنهان، جلد هفتم، كيهان، چاپ دوم 1370، ص 72.
222- حميد شوكت، كنفدراسيون جهاني دانشجويان، ص 364، به نقل از سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 1، ص 266.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14