(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 آذر 1389- شماره 19811

قرآن كريم و گريه و عزاداري براي سيدالشهداء(ع)
فرهنگ هدفمندي يارانه ها ازمنظر آموزه هاي قرآن آثار فرهنگي و رفتاري طرح هدفمندي يارانه ها



قرآن كريم و گريه و عزاداري براي سيدالشهداء(ع)

حسين سيف اللهي
درمقاله حاضر نويسنده به تشريح گريه هاي با فضيلت از جمله گريه بر امام حسين(ع) پرداخته و موضوع گريه از نگاه قرآن را بررسي كرده است كه اينك آن را با هم از نظر مي گذرانيم:
عزاي جن و انس بر حسين(ع)
داستان ذبح شدن سالار شهيدان در صحراي كربلا از چنان عظمتي برخوردار است كه تمام پيامبران پيشين را به سوگ خود نشانده است. خاتم الانبياء پيامبراعظم(ص) نيز از لحظه اي كه قنداقه حسين(ع) را به دستان مباركش دادند تا پايان عمر شريفش بارها و بارها بر پاره تنش گريست. فاطمه زهرا سيده زنان عالميان نيز از زماني كه نويد داشتن فرزندي به نام حسين را از پدرگراميش و نيز صداي «اناالمظلوم» حسينش را در رحم شنيد، بر مظلومي او اشك باريد. ملائكه مقرب و امامان معصوم نيز بر آن حضرت اشك ريخته اند. امام سجاد(ع) تا آخر عمر شريفش چشم از گريه براي مظلومي پدر و خاندانش برنداشت، هر آب و غذايي كه درپيش رو مي نهادند، اشك مي ريخت. هر گوسفندي را كه ذبح مي كردند مي گريست و مي فرمود: آبش دهيد. امام صادق(ع) با ورود ماه محرم خنده و تبسم بر لبان مباركش نمي نشست. امام زمان مهدي موعود (عج) نيز بر جدش اشك مي ريزد و مي فرمايد: «يا جداه در مصيبت تو صبح و شام ندبه مي كنم و به جاي اشك خون مي گريم؛ «فلاندبنك صباحا و مساء ولابكين عليك بدل الدموع دما» (بحارالانوار/ 98/237 و 320)
آري مومنان از جن و انس نيز كه پيرو راستين انبياء و ائمه(ع) هستند، علاوه بر دهه عاشورا در هر مجلسي كه ذكر مصايب آن حضرت مي شود، به نوحه سرايي و روضه خواني پرداخته و چشمان خود را با درهاي بهشتي گريه بر سالار شهيدان(ع) زينت مي بخشند و ياد مصيبت هاي آن كوه صبر و استقامت را هميشه زنده نگه مي دارند و با گلاب اشك، زنگار از دل مي زدايند و از منظري ديگر درخت اسلام را با آب ديدگان آبياري و مزرعه دين را از گزند خشكسالي و قحط معنويت، پاسداري مي كنند. از زاويه اي ديگر مي توان گفت اين عزاداران حسيني بر محروميت خود از فيض فوز در ركاب دوست با آه و ناله و به زبان حال و قال مي گويند: «يا ليتني كنت معك فافوز فوزا عظيما» (بحارالانوار/ 98/ 184)
البته آسمان و زمين، كوه و صحرا، خشكي و دريا و جماد و نبات نيز به شهادت تأويل كتاب و تصريح سنت، از اين قافله سعادت، عقب نمانده و چهل شبانه روز بر شهيد بي كفن كربلا گريستند، چنان كه بر سر بريده در تشت يحياي زكريا اشك ريختند. (همان/ 13/104)
نگهبان اشك خود باشيم
اقتضاي طبيعت آدمي اين است كه گاه مي خندد و گاه گريه مي كند. خنده و گريه دو نعمت خدادادي است كه در وجود هر انساني به وديعت نهاده شده است؛ «و انه هو اضحك و ابكي» (نجم/43) لكن عملكرد انسان ها نسبت به اين دو نعمت الهي همچون ديگر نعمت ها، متفاوت بوده و هست؛ عده اي راه گم كرده، دل در گرو دنيا دارند و با روكردن دنيا و لهو و لعب، خنده هاي مستانه تا بناگوششان هويدا مي شود و با پشت كردن آن، بند دلشان پاره شده و اشك بر دامن مي ريزند، چنان كه گويا سدي بر دامن كوه شكسته، حال آن كه خداي سبحان چنين وابستگي و دلدادگي و مباهات به دنيا و مفاخر ومظاهر آن را تكبر و تخيل مي داند و اين نابساماني عملي، روحي و رواني را مذمت مي كند.»
براي آنچه از دست داده ايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دل بسته و شادمان نباشيد و خداوند هيچ متكبر و فخرفروشي را دوست ندارد. (حديد/23) و اميرمؤمنان(ع) نيز تمام زهد را دربين اين دو كلمه يعني عدم تأسف بر آنچه دست رفته از شادماني مستانه از آنچه به دست آمده، معرفي مي كند:«الزهد كله بين كلمتين من القرآن قال الله سبحانه لكيلا تاسوا علي ما فاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم و من لم ياس علي الماضي ولم يفرح بالاتي فقد اخذ الزهد بطرفيه» (نهج البلاغه/ قصار439)
ازسوي ديگر عده اي كه هميشه قدردان و شكرگزار نعمت هاي خدا و دلسوز عاقبت خويش اند و نگهبان اشك خود هستند و به هر روي نمي گريند؛ مي سوزند و مي نالند اما نه از آن رو كه دنيا از آنان دل بريده بلكه بدان سبب كه دست ظلم به سوي عزيزشان گشوده شده؛ چنان كه يعقوب از فراق يوسف مي گريست تا آن جا كه ديدگان خود را نيز فدا كرد؛«قال يا أسفي علي يوسف و ابيضت عيناه من الحزن» (يوسف/84)
اينان نگهبان در ديدگان شان هستند و از هدر رفتن اين نعمت بزرگ پرهيز نموده و آن را ارزان نمي فروشند؛ مواظب اند كه به بهايي كم تر از بهشت و رضوان الهي نفروشند، از اين رو با صاحب الزمان هم نوا شده و در سلك عزاداران حسيني در آمده و بدين طريق با جهت دادن به اين عصاره وجود خويش، اصالت و صداقت ايماني خود و نيز محبت سالار شهيدان را به اثبات رسانده و چشم اميد به درگاه او مي دوزند و البته پاداشي عظيم نيز درانتظار آنان است. بي ترديد گريه بر مظلوميت حجت خداوند، عبادتي بزرگ است كه هيچ شائبه ريا و شرك درآن راهبر نيست. لذا اگر فقط يك بار نيز كسي بر مصيبت ولي خدا بگريد، خداوند رحيم، اجر او را برخود حتم نموده است؛ «من بكي او ابكي علي مصابنا و لو واحدا كان اجره علي الله» (بحار/45/ 257)
البته اگر چه هيچ گريه اي از حيث فضيلت به پاي گريه براي اباعبدالله (ع) نمي رسد، لكن گريه با فضيلت، منحصر در آن نيست؛طبق روايات متعدد گريستن از خوف و خشيت خداوند، گريه هنگام تلاوت قرآن و يا ديدن و شنيدن آيات الهي نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است. پيامبران الهي دراين زمينه بهترين الگو هستند كه خداوند متعال آنان را دركتاب جاودانه اش چنين ستوده است:آنها (پيامبران) كساني بودند كه وقتي آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مي شد به خاك مي افتادند، درحالي كه سجده مي كردند و گريان بودند.» (مريم/ 58) همچون آدم (ع) كه از دوري جوار پروردگار خويش مي گريست وحضرت نوح كه در بندگي و راز و نياز خدا نوحه گر بود و حضرت يحيي كه از ترس جهنم اشك ريزان بود.
اين گونه اشك ها كه در برابر عظمت و آيات خداوند جليل ريخته مي شود، نشانه ايمان و فروتني، تواضع، عبوديت و اخلاص بنده خدا و آيتي برحق محوري و شوق مؤمنان به حقايق الهي است:«و هر زمان آياتي را كه برپيامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاي آنها را مي بيني كه (از شوق) اشك مي ريزد، به خاطر حقيقتي كه دريافته اند آنها مي گويند:پروردگارا! ايمان آورديم پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ياران محمد) بنويس» (مائده/ 83)
نتيجه آن كه در آخرت ميوه اين اخلاص خود را مي چينند و به فرموده امام صادق (ع) ايمني از عذاب روز قيامت، پاداش گريه هاي صادقانه است؛ آن حضرت مي فرمايد:« هرچشمي روز قيامت گريان است، مگر سه چشم، چشمي كه از حرام هاي خدا فروبسته شود، چشمي كه در طاعت خدا شب را به سحر رساند و چشمي كه در دل شب از خشيت خدا بگريد.» (كافي/ 2/482)
آري اگر انسان بداند كه اشك، چه در گرانبهايي است و چه قدر انسان را در پرواز به سوي كمال مطلق سبك بال مي كند و در مسير محبت يگانه پروردگار عالميان بر خضوع و خشوع انسان مي افزايد:«آنها (بي اختيار) به زمين مي افتند و گريه مي كنند و (تلاوت اين آيات، همواره) بر خشوعشان مي افزايد» (امراء/109) به يقين بر ديدگان خويش از نگهباني وظيفه شناس بيشتر مواظبت مي كند و مي كوشد كه آب ديدگانش را در رودي كه به درياي رحمت خدا منتهي مي شود سمت و سو دهد.
اشك و گناه؛ آب و آتش
آدمي دشمن قسم خورده اي همچون ابليس لعين دارد كه از هر راهي كه بتواند تلاش مي كند بندگان خدا را از عبوديت و نيل به كمالات الهي باز دارد و به عذاب ابدي گرفتار سازد: «سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها به سراغشان مي روم و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهي يافت!»(اعراف/ 17)
اما پروردگاري كه رحمان و رحيم است و رحمت كردن به بندگانش را بر خودش واجب كرده؛ (اعراف/17) علاوه بر اين كه عقل و نفس لوامه به انسان عطا كرده و هزاران پيامبر و رسول و امام و راهبر ديني براي هدايت ارسال داشته تا يكي از درون و ديگري از بيرون بندگانش را به راه راست هدايت كنند، راه هاي بي شماري نيز براي بازگشت و شمول رحمتش در پيش پاي بندگانش نهاده است و شايد به همين دليل باشد كه فرموده: مكر و حيله شيطان ضعيف است؛(نساء/76) و البته بديهي است كه كيد شيطان در برابر درياي رحمت پروردگار ناچيز است كه هنگام گسترش آن در قيامت حتي خود شيطان نيز در رحمت او طمع مي كند. همچنين ورودي هاي شيطان در برابر سد اخلاص مومنان و يا خروجي هايي كه خداوند براي مومنان مقدر كرده است تا آن ها را بيامرزد، ناچيز است.
از جمله اين راه هايي كه غبار از دل گناهكاران مي زدايد و به آن ها حياتي تازه بخشيده و متوجه خالق خويش مي سازد، گريستن از روي آگاهي و پشيماني از كردار ناصواب است: «پس آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند! اين، جزاي كارهايي است كه انجام مي دادند.»(توبه/82) ترديدي نيست كه اگر اين گريستن با اهدافي عالي تر همچون گريه بر سالار شهيدان همراه گردد، به آمرزش الهي نزديك تر خواهد بود.
آري قطره هاي اشك براي عطشان كربلا، دريايي از غضب خدا را فرو مي نشاند و نظر لطف خدا و دست آمرزش او را متوجه ناشايسته هاي اعمال مي كند؛ امام رضا(ع) مي فرمايد: «من بكي علي مصاب جدي الحسين(ع) غفرالله له ذنوبه البته» (بحار/ 45/257) و به فرموده صادق آل محمد(ع) هيچ بنده اي نيست، مگر آن كه روز قيامت گريان است به جز گريه كنندگان بر جدم حسين(ع) كه در اين صورت چشم روشن محشور مي شوند.»
آسمان نيز گريست
قافله هستي در مصيبت لب عطشان كربلا عزادار و گريان است و زهي سعادت كه انسان با اين قافله محبت همراه و همراز شود. به شهادت روايات متعدد از اهل بيت عصمت(ع)، آسمان و زمين و هر جماد و نباتي بر امام حسين(ع) گريسته است. پيش از آن كه به بيان برخي از اين روايات بپردازيم لازم است، امكان گريه آسمان و زمين از ديدگاه قرآن كريم بررسي مي گردد.
قرآن كريم درباره فرعونيان و ظالمان مي فرمايد: «نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين و نه به آنها مهلتي داده شد»(دخان/ 29) اين آيه شريفه صرفا كنايه از پستي فرعونيان و ظالمان نيست، بلكه حقيقتي را از عالم تكوين بيان مي كند و آن اين كه گريه آسمان و زمين نيز مفهوم دارد، لكن اگر ظالمان حق گريز بميرند و به خشم خداوند گرفتار آيند، آسمان و زمين به حال آنان نمي گريند.
آيات بسياري شاهد آن است كه هر آنچه در آسمان و زمين است، بنده خدا بوده و شعور و عبادت دارند:«آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند، همه تسبيح او مي گويند و هر موجودي، تسبيح و حمد او مي گويد ولي شما تسبيح آنها را نمي فهميد»، (اسراء/44) «آيا نديدي تمام آنان كه در آسمان ها و زمينند براي خدا تسبيح مي كنند، و همچنين پرندگان به هنگامي كه بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مي داند»، (نور/41) «تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، جز بنده وار به سوي خداي رحمان نمي آيد» (مريم/93).
البته بديهي است كه شعور و عبادت هر موجودي متناسب خلقت و شأن و رتبه خويش است و همچنان كه عبادت، نماز و تسبيح در همه آنان يكسان نيست، گريه آنان نيز متفاوت است: «گفت: پروردگار ما همان كسي است كه به هر موجودي، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است.»(طه/20)
بنابراين نفي گريه آسمان و زمين بر فرعونيان در آيه شريفه، شاهد آن است كه گريه آسمان و زمين معنا و حقيقت دارد، و روايات متعددي از اهل عصمت(ع) گوياي گريه آسمان و زمين بر امام حسين(ع) و حضرت يحيي(ع) است.
در روايتي آمده است كه يكي از دشمنان خدا و رسولش، با اميرالمؤمنين(ع) مواجه شد و گويا به قصد طعنه، آيه فوق را خواند: «فما بكت عليهم السماء و الأرض و ما كانوا منظرين» در اين هنگام امام حسين(ع) از آن جا مي گذشت، حضرت به امام حسين(ع) اشاره كرد و فرمود: «لكن او كسي است كه آسمان و زمين حتماً بر او خواهند گريست» پس بي درنگ فرمود: «و آسمان و زمين بر هيچ كس نگريسته است، مگر بر يحيي فرزند زكريا و حسين بن علي(ع)» (بحار/14/167)
از امام زمان(عج) نيز نقل شده است كه حضرت در ضمن حديثي طولاني فرمود: «حضرت يحيي(ع) نيز ذبح شد همچنان كه امام حسين(ع) ذبح شد و آسمان و زمين نگريست، مگر براي آن دو» (تفسير نورالثقلين/4/628)
از امام صادق(ع) نيز چندين روايت مشابه وارد شده است كه در يكي از اين روايات حضرت فرمود: «بكت السماء علي الحسين(ع) اربعين يوماً بالدم؛ (همان و نيز بحار/45/215) آسمان بر حسين(ع) چهل روز خون گريست» لكن مقصود از گريه خونين آسمان ممكن است طلوع و غروب همراه با سرخي خاص و خارق العاده باشد كه در شهادت حضرت رخ داده است كما اين كه در حديث ديگري راوي از امام صادق(ع) مي پرسد؛ مقصود از گريه آسمان چيست؟ حضرت فرمود: «با سرخي طلوع مي كرد و با سرخي غروب مي نمود» (تفسير نورالثقلين/ 4/628، بحار/13/104)
به هر روي از گفته هاي اندك و ناگفته هاي بسيار چنين برمي آيد كه قافله هستي، امام حسين و كربلا را مي شناسد، و مفهوم لب عطشاني و خنجر و ني را مي فهمد و مي داند چه كسي، با چه شرايطي و به دست چه كساني و با چه وضعيتي به شهادت رسيد و صد البته اگر كسي مفهوم اين واژه هاي غريب را بداند، خوددار اشك خويش نخواهد بود.
اشك و محبت
قرآن كريم برعصمت، پاكي و طهارت اهل بيت(ع) و به تبع آن بر وجوب تبعيت و اطاعت از آنها و نيز دوست داشتن و محبت ورزي به آنها تاكيد شده است تا آن جا كه مودت و دوستي اهل بيت(ع) را مزد رسالت پيامبر اعظم(ص) دانسته و فرموده است: بگو: «من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي كنم جز دوست داشتن نزديكانم (اهل بيتم) (شوري/ 23) و ازسوي ديگر ترديدي نيست كه گريه كردن و اشك ريختن در مصيبت كسي به خصوص اگر ادامه دار و دايمي باشد، نشانه دوستي و محبت به او است.
به تعبير ديگر به يقين محب، طاقت ديدن يا شنيدن مصائب محبوبش را ندارد وبا ديدن يا شنيدن آن، دلش شعله ور شده و مي گريد؛ چنان كه در روايات نيز شادي شيعيان و پيروان ائمه(ع) هنگام شادي آنها و محزون شدن شيعيان هنگام حزن آنان ازعلائم شيعيان و دوست داران شمرده شده است: (بحارالانوار/ 10/114) مسمع بن عبدالملك گويد: روزي امام صادق(ع) به من فرمودند: هيچ مي شود كه حسين(ع) را ياد كني و آنچه بر او روا شده را متذكر شوي؟! عرض كردم: بله فرمود: آيا ناله و گريه هم مي كني؟! عرض كردم: آري والله، به ياد مصائبش اشك مي ريزم آنقدر كه اهل و عيالم اثر آن را در من مي بينند و دست از غذا مي كشم حتي اثر آن در سيماي من ديده مي شود.
امام (ع) فرمود: خدا رحمتت كند و اجر گريه هايت را بدهد، بدان كه تو از زمره كساني هستي كه بر ما مي گريند و در شادي ما مسرور و در غم و ماتم ما محزون هستند، بدان كه تو هنگام مرگ و احتضار، حضور پدرانم را در نزد خود مشاهده خواهي كرد و توصيه آنها به فرشته مرگ را نسبت به مدارا با تو خواهي ديد و آن چه بشارت و سروري كه از مشاهده آنان به تو مي رسد نيكوتر خواهدبود و فرشته مرگ بر تو از مادري مهربان، مهربان تر خواهدبود.
تا اينكه حضرت فرمود: هيچ كس از روي مهر و محبت و به خاطر آن مصيبت ها كه بر ما رسيده است، نمي گريد مگر آن كه قبل از آن كه اشك او خارج شود، رحمت خدا شامل حالش مي گردد و هنگامي كه اشكش بر گونه هاي او مي غلطد، اگر قطره اي از آن بر جهنم بچكد، حرارتش را فرو مي نشاند تا آنجا كه گرمي برآن يافت نمي شود. مسمع گويد حضرت فضايل بسياري براي گريه بر امام حسين و اهل بيت(ع) فرمود تا اينكه فرمود: هيچ چشمي برما نمي گريد مگر آنكه ديدن كوثر بر آن ديده نعمت داده مي شود و از كوثر همراه دوستان ما مي نوشد. وسائل/ 14/507)
(مركز فرهنگ و معارف قرآن)

 



فرهنگ هدفمندي يارانه ها ازمنظر آموزه هاي قرآن آثار فرهنگي و رفتاري طرح هدفمندي يارانه ها

خليل منصوري
در دو بخش گذشته از اين سلسله مطالب درباره واژه هاي «عدالت» و «قسط» در قرآن و تأكيد اسلام بر اصل گردش سالم ثروت و سرمايه در اقتصاد و تشريح برخي از اصول اقتصادي اسلام و پاره اي از آثار اقتصادي طرح هدفمندي يارانه ها سخن گفته شد. در آخرين بخش از اين مباحث پيرامون آثار و شاخص هاي فرهنگي طرح مزبور بحث و بررسي شده كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
هدفمندي يارانه ها ، توزيع عادلانه و يا مساوي ثروت؟
شايد برخي بر اين باور باشند كه هدف از طرح هدفمندي يارانه ها و كمك هاي دولتي از منابع ملي، به معناي توزيع فراگير ثروت باشد به گونه اي كه همگان از منابع ملي و ثروت عمومي، يكسان و مساوي بهره مند شوند. و لذا در تمثيل هدفمندي يارانه ها آن را همانند آب نهري تجسم مي كنند كه با ايجاد سد و مديريت آب، با لوله كشي و تقسيم عادلانه و قطره چكاني، همه درخت هاي يك بوستان از آن بهره مند مي شوند بي آن كه هيچ درختي بي بهره از آب ماند و يا كم تر از ديگري به آن برسد.
تحليل اين نگرش بر اين پايه است كه اگر آب اين گونه مديريت نشود، نه تنها هرز مي رود و بخش اعظم آن توسط درختان و علف هاي انگلي همانند قاچاق ثروت و كالا از مرز باغ بيرون مي رود و هيچ سودي عايد باغ نمي گردد، بلكه برخي از درختان به سبب نزديكي به نهر و ديگر شرايط محيطي بيش از ديگر درختان بهره مند مي شوند و برخي ديگر اصولا همانند دست به دست كردن يخ، نصيبي جز هيچ و پوچ نمي برند.
اين گونه نگرش به هدفمندي، تفسيري نادرست از مفهوم عدالتي است كه در آموزه هاي قرآني به ويژه آيه 25 سوره حديد و مانند آن بر آن تاكيد شده است و همگان از جمله توده هاي مردم و دولت موظف به قيام اجرايي آن با بهره گيري از قانون مكتوب و ميزان درست سنجش حتي از طريق قدرت سخت و زور شده اند؛ چرا كه مفهوم عدالت به معناي تقسيم مساوي و بهره مندي يكسان و برابر نيست، بلكه به معناي بهره مندي هر يك از افراد جامعه به اندازه نياز و مناسب با شرايط زيستي آن است.
اگر بخواهيم به تمثيل نهر آب و باغ باز گرديم مي بايست توجه داشت كه در هر باغي، تنوع بسياري در كيفيت خاك، تنوع گياهي و مانند آن وجود دارد. برخي ازخاك ها از فقر شديد مواد غذايي و معدني رنج مي برند. برخي ديگر از خاك هاي بسيار آماده براي كشت و زرع و سرشار از مواد معدني هستند. از نظر گياهان مي توان درختاني را يافت كه داراي ريشه هاي سطحي يا عميق هستند كه از اعماق خاك نيز از مواد غذايي و آب بهره مند مي شوند. برخي تاك و رز و يا علف و بوته ها هستند و برخي چون درختان خرما مي باشند. از نظر برگ نيز برخي داراي برگ هاي پهني هستند كه به سرعت آب از دست مي دهند و آب بيش تري نياز دارند، برخي ديگر، داراي برگ هاي سوزني مي باشند.
جامعه انساني نيز همانند باغ و بوستان است و هرگز جامعه اي را نمي توان يافت كه از نظر خاك و آب و درخت يكسان باشد تا بتوان گفت كه با تقسيم برابر و يكسان، عدالت توزيعي اجرا مي شود و هر كس بايد به همان سهم و نصيب و قسط خود بسنده كند.
بنابراين با اين همه تنوع از نظر برگ، ريشه، ساقه، خاك و مانند آن، هرگز باغباني حكيم و خردمند را نمي توان يافت كه به نظام عدالت تساوي و برابر رو آورد و بخواهد با نظام قطره اي همه درختان ريز و درشت و خاك مرغوب و نامرغوب را تغذيه كامل و مناسب كند و از نتيجه مطلوب نيز بهره مند شود.
بنابراين، مفهوم عدالت در هدفمندي يارانه ها و توزيع ثروت ملي، به معناي برخورداري افراد جامعه از موقعيت و وضعيت مناسب و بهره مندي متناسب هر يك از آنها با آن وضعيت است تا شرايط رشد و بالندگي براي همگان در جامعه فراهم آيد و كسي از امكانات زمين و طبيعت دنيا بي بهره نماند.
هدفمندي يارانه ها، بهره مندي طبقات پايين جامعه از ثروت
از اصول اقتصادي اسلام كه سلامت اقتصاد و جامعه را تضمين مي كند، اصل گردش سالم اقتصاد با اجراي هدفمندي يارانه ها و كمك هاي نقدي و غيرنقدي دولت از منابع ملي و ثروت عمومي است.
خداوند در آيه 7 سوره حشر، با اختصاص دهي بخشي از منابع و ثروت به عنوان «في» و «انفال»، بر آن است تا دولت و نظام اسلامي بتواند شرايط زيستي عادلانه اي براي همه افراد امت و شهروندان فراهم آورد. از آن جايي كه صاحبان ثروت از امكانات و قدرت بيش تري براي بهره مندي از ثروت برخوردارند، اگر ثروت و منابع عمومي جامعه مديريت نشود، ثروت همواره در ميان طبقه ممتاز و برتر جامعه يعني ثروتمندان دست به دست مي شود و گردش ناسالم و محدودي از ثروت تحقق مي يابد. براي اين كه جريان گردش ثروت به گونه اي باشد كه همه افراد جامعه بهره مند شوند، لازم است تا دولت با بهره گيري از همه امكانات، به توزيع عادلانه ثروت ملي و عمومي بپردازد.
اما مفهوم توزيع عادلانه ثروت ملي و عمومي به اين معنا نيست كه همه اقشار و طبقات اجتماعي بطور يكسان و برابر از ثروت ملي بهره مند شوند، بلكه جامعه هدف در طرح هدفمندي يارانه ها چنان كه از همين آيه 7 سوره حشر و آيات ديگر فهميده مي شود، اقشار ضعيف و آسيب پذير جامعه از جمله مساكين، در راه ماندگان، ناتوانان و بينوايان است.
در اين آيه برخي از اقشار به عنوان جامعه هدف از اجراي طرح هدفمندي ثروت ملي، مطرح شده اند كه از جمله آن ها خدا، رسول و ذي القربي هستند. اما هنگامي كه به آموزه هاي ديگر قرآني مراجعه مي شود، به خوبي معلوم مي شود كه مراد از اين نام ها، شخص نيست بلكه شخصيت حقوقي است. به اين معنا كه بخشي از ثروت ملي و انفال در اختيار اين سه شخصيت حقوقي قرار مي گيرد تا در موارد خاص و پيش بيني شده هزينه شود. از جمله اين كه بخشي از اموال عمومي در اختيار دولت اسلامي گذاشته مي شود تا در حوزه تبليغ دين هزينه شود و بخشي نيز در اختيار رهبران ديني و اجتماعي و سياسي قرار مي گيرد تا بتوانند با بهره مندي از قدرت اقتصادي در كنار قدرت ديني و سياسي و اجتماعي، اهداف عالي جامعه ايماني را تحقق بخشند.
همان گونه كه جمع كنندگان زكات به عنوان كارگزاران دولت بهره اي از زكات مي برند تا به اين كار مهم اقدام كرده و با گردآوري ماليات ها، بودجه ملي و ثروت عمومي را تامين كنند، همچنين شخصيت هاي حقوقي پيش گفته بخشي از ثروت ملي را در اختيار مي گيرند تا در مسير حكومت داري به كارگيرند. بنابراين مراد از ذوي القربي، همان امامان معصوم(ع) و در زمان غيبت، حاكم شرع و ولي فقيه است كه به سبب منصب ولايت و امامت از حق ثروت عمومي و ملي برخوردار مي باشند. از اين رو اموالي كه به عنوان منصب امام در اختيار هر امام معصومي قرار مي گيرد، ميان ورثه آنان تقسيم نمي شود و به امام بعدي واگذار مي شود. همين مسئله در مورد مراجع و حكام شرع و ولي فقيه جاري است.
بنابراين، اموال عمومي به دو بخش عمده دسته بندي مي شود، بخشي به اقشار هدف در طرح هدفمندي يارانه ها و ثروت ملي داده مي شود و بخشي در اختيار رهبران و دولت اسلامي باقي مي ماند تا هزينه هاي جاري كشور و دولت را از طريق آن بپردازند و به عمران و آباداني بخشهاي مختلف جامعه اقدام كنند.
با اجراي طرح هدفمندي يارانه ها از ثروت ملي و دولت، تلاش بر آن است تا شرايط زيستي مناسب و عادلانه اي براي ديگر طبقات اجتماعي ضعيف از نظر اقتصادي رقم بخورد. از اين رو خداوند ضبط و ثبت ثروت هاي عمومي در قالب «انفال» و «في» و صرف آن را در طبقات آسيب پذير جامعه به معناي گردش سالم اقتصاد در جامعه ايماني معرفي مي كند، زيرا در اين صورت، ثروتمندان نمي توانند با مصادره و تصاحب اموال عمومي، ثروتمندتر شوند و شكاف طبقاتي روز به روز افزون تر گردد.
البته منابع ملي و ثروت عمومي، تنها از طريق ثبت و ضبط منابعي چون انفال و في و غنايم و مانند آن، فراهم نمي آيد، بلكه از طرق ديگري چون گرفتن ماليات و زكات و خمس نيز فراهم مي گردد. به اين معنا كه دولت موظف است براي مديريت اقتصاد و گردش سالم آن در جامعه، بخشي از ثروت و دارايي ثروتمندان را به شكل ماليات بگيرد و در اختيار فقيران جامعه قرار دهد. چنان كه برخي از فقيهان گفته اند، زكات و خمس اختصاص به موارد گفته شده در آيات ندارد، بلكه زكات و خمس به همه درآمدهاي شخص تعلق مي گيرد. ماليات هم جاي خود دارد كه دولت در قبال خدماتي كه ارائه مي دهد مي تواند مبالغي را به عنوان ماليات از افراد جامعه دريافت كند.
هم چنين خداوند بر ثروتمندان واجب و لازم دانسته است كه بخشي از درآمد خويش را به طور مستقيم صرف نيازمندان و سائلان نمايند و با توجه به آيه19 سوره ذاريات و آيات ديگر برمي آيد كه در درآمد هر شخصي، حقي براي اين دو دسته وجود دارد.
به سخن ديگر، آموزه هاي اقتصادي و احكام و دستورهاي آن، به هدف مديريت ثروت و جريان اقتصاد سالم آن است تا هرگز گروهي به عنوان مرفهان بي درد واشرافيت دولتي و غيردولتي شكل نگيرد و ثروت و منابع زمين در اختيار همگان قرار گيرد.
هدفمندي يارانه ها و رياضت اقتصادي
برخي بر اين باورند كه هدفمندي يارانه ها به معناي رياضت اقتصادي است. رياضت اقتصادي كه در برابر انفتاح و انبساط اقتصادي به كار مي رود، به معناي محدودسازي بهره مندي اقشار مختلف جامعه از ثروت و منابع مالي و انقباض آن است. هر چند كه امكان دارد از طريق هدفمندي يارانه ها رياضت اقتصادي نيز به نوعي و براي مدتي تحقق يابد، ولي هدفمندي يارانه ها و ثروت عمومي، در اصل به قصد بهره مندي بهتر و بيشتر طبقات پايين دست از ثروت ملي و عمومي است تا بدين ترتيب عدالت برقرارگردد.
البته ناگفته نماند كه در طرح هدفمندي اين مهم مورد توجه قرار گرفته است تا همان گونه كه از گردش ثروت در دست ثروتمندان جلوگيري مي شود، از هدر رفتن سرمايه ها و ثروت ملي نيز جلوگيري به عمل آيد؛ زيرا با اجراي اين طرح، نوعي الگوسازي مصرف نيز صورت مي گيرد كه به نوعي رياضت اختياري مي انجامد.
به نظر مي رسد كه اگر انفال و ثروت عمومي، به درستي مديريت نشود، نه تنها مورد سوءاستفاده ثروتمندان مرتبط با قدرت قرار مي گيرد، بلكه در مسير درست مصرف نمي شود و مصداقي از تبذير، اسراف و ناسپاسي خواهد بود.
مردم، مجريان اصلي طرح هدفمندي يارانه ها
هدفمندي يارانه ها به معناي مديريت اقتصاد و ثروت از توليد تا مصرف است. از اين رو، همه بخش هاي زندگي انسان تحت تاثير اين طرح قرار مي گيرد. همان گونه كه منابع به درستي شناسايي مي شود و ثروت ملي از طريق ضبط و ثبت انفال و گردآوري زكات و خمس و ديگر ماليات ها، افزايش مي يابد، هم چنين با توزيع درست، جريان سالم اقتصاد گردش مي يابد و رشد و نمو اقتصادي و شكوفايي آن را سبب مي شود و با مصرف درست، از هدر رفتن ثروت جلوگيري به عمل مي آيد.
بخشي از مسئوليت هدفمندي يارانه ها برعهده دولت و رهبران جامعه است، ولي بخش عمده و اصلي آن بر عهده ملت و جامعه مي باشد؛ زيرا بيش ترين مشكل در حوزه اقتصادي در مصرف گرايي و مصرف نادرست پديد مي آيد كه ارتباط مستقيم و تنگاتنگي با الگوي مصرف جامعه دارد.
از اين رو بخش عمده آموزه هاي اقتصادي اسلام ناظر به چگونگي مصرف و ارايه الگوي صحيح و درست مصرف است.
خداوند در آيات بسياري همواره بر مفهوم شكر نعمت و اجتناب از كفران آن تاكيد مي كند. شكر و سپاس از نعمت در مفهوم قرآني فراتر از شكر نعمت به زبان است؛ زيرا مراد اصلي از سپاس در برابر كفران و ناسپاسي، عدم بهره گيري درست و مناسب از نعمت است.
از ديگر مفاهيم كليدي در الگوسازي صحيح مصرف در آموزه هاي قرآني مي توان به اسراف اشاره كرد كه به معناي خروج از اعتدال در مصرف و زياده روي در آن است. خداوند در آياتي از جمله آيه 31 سوره اعراف بر لزوم بهره مندي درست از ثروت و مصرف درست و بهينه به دور از هرگونه اسراف و زياده روي تاكيد مي كند. مراد از حرمت اكل و شرب اسرافي، هرگونه تصرفاتي است كه مصداق اسراف باشد؛ زيرا در آيه به مصداق آشكار و روشن آن توجه داده شده كه خوردن و آشاميدن است؛ ولي در حقيقت مراد هرگونه تصرفات اسراف گرايانه است؛ چنان كه مراد از حرمت خوردن مال يتيم نيز، حرمت هرگونه تصرف در مال يتيم به قصد آسيب رساني به اموال اوست. از نظر قرآن اسراف و زياده روي در هر كاري حتي در امور اعتقادي جايز و روانيست. در امور اقتصادي اسراف از توليد تا مصرف حرام و ممنوع شده است.(انعام، آيه 141 و نساء، آيه 6 و آيات ديگر)
از آيه 31 سوره اعراف بر مي آيد كه حتي اسراف در زينت ها و بهره گيري خارج از اعتدال جايز نيست؛ زيرا در آيه هرگونه اسرافي روا دانسته نشده است. (الميزان و مجمع البيان، ذيل آيه)
از ديگر مفاهيم كليدي دراين حوزه مي توان به تبذير اشاره كرد كه به معناي ريخت و پاش و عدم استفاده از نعمت و ثروت است. اين مفهوم را بارها در ضرب المثل: نه خود خورد نه كس دهد،گنده كند به سگ دهد، شنيده ايد. خداوند درآيه 26 و 26 سوره اسراء هرگونه تبذير و ريخت و پاش را گناه وحرام دانسته و اين عمل را نشانه اي از همراهي و همفكري شخص با شيطان برشمرده و مبذران را به عنوان برادران شيطاني معرفي كرده است. انسان با تبذير و عدم استفاده از نعمت،نه تنها كفران و ناسپاسي مي كند بلكه زمينه ساز كفر مي شود.
اعتدال و قناعت، راهكار كليدي مصرف
اسلام بر دو مفهوم كليدي اعتدال در مصرف و قناعت تاكيد مي كند. اين دو شيوه مهم ترين الگوهاي صحيح مصرف است كه در آيات و روايات بسياري بر آن تاكيد شده است.
خداوند درآيه 29سوره اسراء برلزوم رعايت اعتدال درمصرف اموال و امكانات در زندگي شخصي تاكيد مي كند و مالكيت خصوصي را مجوزي براي زياده روي و خروج از دايره اعتدال نمي داند، زيرا برخي از مردم بر اين باورند كه اگر مال من است هرگونه كه دلم خواست عمل مي كنم. چنين نگاهي از سوي قرآن مردود دانسته شده است و انسان به صرف مالكيت نمي تواند هرگونه تصرفي درمال خويش داشته باشد. از اين رو مي توان گفت كه زياده روي و خروج از دايره اعتدال خط قرمز آزادي مالكيت وجواز تصرف است.
خداوند همچنين برلزوم رعايت ميانه روي وپرهيز از افراط و تفريط دربهره جويي از مواهب و طيبات زمين تاكيد مي كند (سوره مائده، آيه 87) علامه طباطبايي در ذيل آيه بر اين باور است كه احتمال دارد جمله «لاتعتدوا» توضيحي درباره «لاتحرموا طيبات ما أحل الله» باشد؛ يعني از حلال ها استفاده كنيد؛ ولي نه به گونه اي كه از حد بگذرانيد.(الميزان، ذيل آيه) بنابراين، هرگونه افراط و تقريط و خروج از اعتدال در بهره مندي و مصرف براساس اين آيه نيز مجاز نيست و به عنوان خط قرمز در آزادي اقتصادي معرفي مي شود.
البته از آيات ديگري كه در باره حرمت و ممنوعيت اسراف و تبذير وارد شده نيز مي توان لزوم اعتدال در مصرف را به دست آورد.
معني درست قناعت
قناعت به معناي كم مصرف كردن نيست، بلكه به معناي درست مصرف كردن و به اندازه نياز است، مثلاً وقتي در اتاقي مي توان با يك لامپ كم مصرف روشنايي را تامين كرد،استفاده چلچراغ نه تنها مصرف درست نيست، بلكه فراتر از اسراف نوعي تبذير و از ميان بردن سرمايه مهم انرژي است كه همه بخش هاي اقتصادي بدان وابسته است. هدفمندي يارانه به شخص كمك مي كند تا به اندازه و به جا مصرف كند و از هرگونه اتلاف ثروت و سرمايه و هدر دادن و اسراف آن خودداري كند.
قناعت واقعي آن است كه شخص آن چه از ثروت و نعمت دراختيار دارد، به درستي از آن بهره گيرد و دست نياز به سوي كسي دراز نكند كه او را زيربار خرج اضافي ببرد از حضرت سلمان فارسي نقل شده است كه روزي ابوذر را مهمان خود كرد. ابوذر گفت: اي كاش همراه اين غذا، نمكي بود. از آن جايي كه سلمان،نمكي درخانه نداشت،آفتابه خود را به گرو گذاشت و نمكي خريد. وقتي غذا تمام شد، ابوذر گفت: خدا را شكر كه ما را از اهل قناعت قرارداد و به آن چه داشتيم خرسند و راضي كرد. سلمان گفت:اين قناعت نبود كه آفتابه من درگرو نمكي باشد.
قناعت درحوزه عمل به اصلاح الگوي مصرف به معناي آن است كه شخص به آن چه دارد بسنده كند و دولت نيز از ثروت ملي براي كارهاي بزرگ و مفيدي بهره گيرد كه مي تواند براي جامعه انجام دهد و آن را به رفاه اقتصادي و شكوفايي تمدني برساند بي آن كه براي انجام كارهاي زيربنايي و زيرساخت تمدني جامعه، دست استقراض به سوي ديگر كشورها دراز كند؛ بلكه با مديريت منابع ملي، كشور را بسازد و آبادان گرداند.
پس از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت كه يكي از برنامه طرح ملي هدفمندي يارانه ها اين است كه فرهنگ پسنديده قناعت و صرفه جويي را در ميان مردم و جامعه ترويج مي دهد و آنان را به سمت خود كنترلي در مصرف سوق مي دهد مضاف بر اينكه كمك خواهد كرد تا فرهنگ غلط و ضد ديني اسراف و ريخت و پاش در همه بخشهاي مصرفي كم كم برچيده شود. همين امر موجب مي شود تا از هدر رفتن ثروت ملي جلوگيري شود و افزون بر گردش صحيح ثروت درهمه طبقات و اقشار اجتماعي و بهره مندي همگان ازثروت زمين منابع ملي درهنگام مصرف مديريت شود. دراين شيوه به شخص مالي داده مي شود تا خود مديريت كند و درمصارفي كه براي شخص اهميت دارد به كار برد. بنابراين، هركسي با توجه به اهم و مهم كردن امور مي تواند مصرف درست را بيابد و آن را هزينه كند.
دراين راستا مسئولان حكومتي و دولتي موظفند افزون بر ارائه الگوي مصرف به شهروندان و الگوسازي دراين زمينه، بر چگونگي مصرف شهروندان نيز نظارت داشته باشند و اجازه ندهند تا شهروندان الگوي نادرست مصرف را درپيش گيرند و آن را به يك فرهنگ تبديل كنند. درحقيقت امر به معروف و نهي از منكر دامنه وسيع و گسترده اي دارد كه شامل نظارت بر مصرف و الگوهاي مصرف نيز مي-شود.
بنابراين لازم است تا با فرهنگ سازي در اين حوزه ها جامعه را به سوي اصلاح الگوي مصرف از طريق مديريت يارانه ها هدايت كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14