(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 18 دی 1389- شماره 19834

بررسي ضرورت عبرت آموزي متوليان فرهنگي از ماجراي موسي(ع) و سامري
مهندسي فرهنگي و گوساله سامري



بررسي ضرورت عبرت آموزي متوليان فرهنگي از ماجراي موسي(ع) و سامري
مهندسي فرهنگي و گوساله سامري

يكي از مهم ترين راه هاي نفوذ اجتماعي و مديريت آن، بهره مندي از فرهنگ توده پسند است. هر چند كه رهبران جوامع را نخبگان آن تشكيل مي دهند كه شامل نخبگان در علوم و فنون گوناگون مي شود، ولي بسياري از نخبگان براي مديريت جامعه، خود رانيازمند اعمال و رفتارهايي مي بينند كه توده هاي مردم مي پسندند كه در بسياري از موارد با ظاهري زيبا و در همان حال ضدعقلاني است؛ زيرا توده هاي مردم پيش از هر چيز به چشم خويش اعتماد دارند و چيزي را اگر به ديده ظاهر نبينند بدان گرايش نمي يابند، از اين رو بيش تر در گرو ظاهر و صورت زيبا به جاي سيرت نيك و باطن خوب هستند.
عوام زدگي نخبگان ريشه در همين فشار فرهنگي توده هاي مردم و حفظ نفوذ اجتماعي و موقعيت برتر دارد. بسياري از سكوت ها و عدم مخالفت عالمان ديني با رفتارهاي ناهنجار و گاه حتي بدعت ها داراي خاستگاهي اينچنين است؛ زيرا در صورت مخالفت، موجب كاهش دايره نفوذ اجتماعي و امتيازات مي شود.
قرآن به مساله همگامي و همراهي نخبگان و عالمان جامعه با توده هاي خرافي و ظاهربين، توجه داشته و از سوءاستفاده نخبگان و بدعت گزاري هاي آنان در جهت حفظ نفوذ و موقعيت اجتماعي، انتقاد كرده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي گذرا به داستان گوساله سامري، نقش نخبگان در كنترل فرهنگي و آثار آن را تبيين و تحليل كند. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

نقش عالمان در مهندسي فرهنگي
بي گمان فرهنگ در هر جامعه و تمدني در حكم ملاط است كه قطعات سخت و سنگين را به همه پيوند مي دهد. به تعبير امروزي تر مي توان فرهنگ را همانند نرم افزار و سيستم عاملي دانست كه سخت افزار رايانه ها را قابل استفاده و بهره برداري مي كند. بنابراين، اگر نرم افزار فرهنگ نباشد، جامعه نه تنها شكل و معنا نمي يابد، بلكه اصولا بي خاصيت و بي تاثير خواهد بود.
تاثير شگرف و مانند فرهنگ در هر جامعه اي موجب شده تا بيش ترين توجه از سوي دوست و دشمن به آن مبذول شود؛ زيرا رهبران جامعه نيازمند فرهنگي هستند كه بتوانند به درستي قطعات سخت جامعه را در كنار هم بگذارند و آن ها را در مسير اهداف به كار گيرند، و دشمن نيز مي كوشد تا با كنترل و مديريت فرهنگ و مهندسي آن به شكل دلخواه، جامعه را از درون متزلزل كرده و به اهداف خود برسد.
همواره اين نخبگان جوامع هستند كه مديريت مهندسي فرهنگي را به عهده دارند. البته مراد از نخبگان تنها نخبگان علمي نيستند؛ زيرا نخبگان اقتصادي يا نظامي نيز براي اين كه كنترل جامعه را در اختيار گيرند و به سوي اهداف مطلوب خويش هدايت كنند، در امر مهندسي فرهنگي جامعه دخالت مي كنند.
البته مهم ترين و تاثيرگذارترين قشر از نخبگان را مي بايست عالمان و دانشمندان جامعه دانست. باور عمومي در هر جامعه اين است كه عالمان به سبب علم و دانش خويش بهترين كساني هستند كه مي توانند مهندسي فرهنگي را به دست گيرند و جامعه را به سمت اهداف واقعي رهنمون سازند تا همگان از منافع جامعه بهره مند گردند و از مشكلات اجتماعي برهند.
همين وجه مثبت و پذيرش توده هاي مردم، موجب شده است تا به طور طبيعي نفوذ اجتماعي عالمان در هر جامعه اي بالاتر از ديگر نخبگان جامعه باشد؛ زيرا عالمان بر روح و روان افراد جامعه حكومت مي كنند؛ در حالي كه ديگر نخبگان به ويژه دولتمردان، نظاميان و اشراف بر تن هاي مردم حكم مي رانند.
ظهور بدعتها
از آن جايي كه حكومت بر دلها به معناي حكومت بر شخص و شخصيت، بدون هزينه يا با كم ترين هزينه است، هر كسي دوست دارد از اين حكومت مطلق بهره مند شود. از اين رو مثلثي از زر و زور و تزوير پديد مي آيد تاكنترل فرهنگي و در نهايت كنترل جامعه را در اختيار گيرد. اصحاب قدرت و دولت، در كنار ثروت اشراف براي كنترل و مديريت جامعه نيازمند عالماني هستند كه بر دل ها حكومت مي كنند. اين جاست كه عالمان تزوير در جامعه شكل مي گيرند كه ظاهري آراسته و نيك دارند، ولي در باطن همراهان زر و زور هستند.
اين عالمان براي دست يابي به قدرت و ثروت، حاضر مي شوند تا علم خويش را به بها عرضه دارند و اين گونه است كه بدعت در جوامع بشري شكل مي گيرد. ريشه بسياري از بدعت ها را بايد در عالماني جست كه به تزوير رو آورده اند تا به قدرت و ثروت چنگ افكنند.
بدعت در دين كه به معناي ايجاد چيزي بي هيچ پيشينه و نوآوري است، آوردن اموري در دين است كه برخلاف حكم خدا و پيامبر و آموزه هاي ديني است.(مفردات الفاظ قرآن كريم، ص110) اين نوآوري ها براي اين نيست تا مشكلات جامعه حل و فصل شود و راهكارهايي براي برونرفت جامعه ارايه گردد، بلكه از آن روست كه دل اصحاب زر و زور به دست آيد و توده ها مردم را به ظاهري پسنديده فريب دهند و در جهت منافع دولتمردان و ثروتمندان به كار گيرند. در حقيقت، بدعت، تحميق توده هاي با ابزار دين براي برآورد نيازهاي بخشي از طبقات بالادست جامعه و امتيازبخشي به آنان است.
عالمان به سبب نفوذ اجتماعي و حكومت بر دل ها، به سادگي مي توانند مديريت مهندسي فرهنگي را به دست گيرند تا اهداف خاصي را تحقق بخشند. لذا خداوند در آيات بسياري عالمان بدعت گزار را تهديد مي كند؛ زيرا اين جماعت از نخبگان جامعه به سبب نفوذ بر دل هاي مردم، زمينه دگرگوني در دين و اهداف متعالي آن را سبب مي شوند. (آل عمران، آيه75 و بقره، آيه79 و آيات ديگر)
در بدعت ها همواره بخش هائي مورد توجه قرار مي گيرد كه منافع طبقه يا قشري را تهديد مي كند. از اين رو بدعت ها زمينه را براي گسترش فساد و ستم فراهم مي آورد و زمينه انباشت ثروت، خيانت در امانت، نقض تعهدات اجتماعي و مانند آن مي شود (همان) و در نهايت جامعه و مردمان آن را از مسير اصلي گمراه مي سازد. (انعام، آيات140و 144)
خداوند ريشه بسياري از بدعت هايي كه از سوي عالمان گذشته شده را هواپرستي (انعام، ايات 119و 148و 150) كسب درآمد و ثروت (بقره، آيه79) بر مي شمارد. عالمان با سوءاستفاده از علم و نفوذ اجتماعي خود، مهندسي فرهنگي جامعه را به گونه اي سامان مي دهند كه نيازهاي زودگذر دنيوي ايشان برآورده شود و اصحاب قدرت و ثروت خشنود شوند. از اين رو حقايق را كتمان و آن را دگرگونه جلوه مي دهند و باطل را حق مي نمايانند و مردم را به گمراهي دعوت مي كنند. (همان و نيز، نساء، آيه44 و آل عمران، آيه71)
آنان برخلاف مسئوليت و وظيفه خود، به كتمان حقايق مي پردازند و با نوآوري ها و بدعت هاي نادرست در دين، مردم را به سوي گمراهي و ضلالت و فساد رهنمون مي سازند و آلت و ابزار دست قدرتمندان و ثروتمندان قرار مي دهند. (بقره، آيات 42، 57، 77، 146 و نيز آل عمران، آيات71 و 78)
سامري گري فرهنگي
سامري در آموزه هاي قرآني، نمونه اي از عالمان برجسته اي است كه در مسير بدعت ها گام برمي دارد و جامعه اي را به تباهي مي كشاند. وي كه از عالمان داراي كرامت بوده، از كرامت و قدرت معنوي خود براي تغيير فرهنگي جامعه سوءاستفاده مي كند. (طه، آيات95و 96)
جامعه يهودي كه از فشار مضاعف و سخت فرعون رهايي يافته بود نيازمند مديريت و مهندسي فرهنگي بود. آنان به مدت چند سده در مصر زندگي كرده بودند و فرهنگ بت پرستي مصر بر ايشان تاثيرات شگرفي به جا گذاشته بود. از اين رو، لازم بود تا اين قوم از مصر خارج شود و در جايي ديگر آموزش و پرورش يابد و ملتي برگزيده و الهي شود.
حضرت موسي(ع) نيازمند برنامه اي كامل بود تا ملتي را براساس آن بسازد و تربيت كند، از اين رو به كوه طور مي رود تا برنامه جامع را از خداوند دريافت كند. در زماني كه آن حضرت(ع) در كوه طور بود، سامري از فقدان برنامه و رهبري استفاده مي كند و به مهندسي فرهنگي مي پردازد. هرچند كه هارون نبي(ع) در زمان عدم حضور موسي(ع) به عنوان خليفه حضور داشت، ولي از موقعيت اجتماعي هم چون حضرت موسي(ع) برخوردار نبود.
همين مسئله موجب مي شود تا سامري با توجه به ضعف نفوذ اجتماعي جانشين رهبري و فقدان برنامه رسمي فرهنگي و درخواست هاي مكرر مردم براي ارايه برنامه استفاده كند و با كنار زدن جانشين، مديريت جامعه را در اختيار گيرد.
از آن جايي كه قوم موسي(ع) خواهان برنامه جامع فرهنگي بودند، سامري از فقدان برنامه بهره برداري مي كند و مي كوشد تا با دروغي، نياز حقيقي را به پاسخي دروغين برآورده سازد. البته اين قوم بارها از حضرت موسي(ع) خدايي را خواسته بودند كه قابل رويت باشد و بتوانند در برابر آن تعظيم كنند. خداوند در آيه 138 سوره اعراف گزارش مي كند كه قوم يهود همين كه از سرزمين مصر بيرون آمدند، براي اين كه هويت مشخص و جامعه اي با هويت جداگانه داشته باشند، خواهان خدايي خاص براي خود مي شوند.
اين درخواست بت به عنوان خدا، هرچند كه براي هويت يابي مستقل ارايه مي شود، ولي بيانگر اين نكته است كه هنوز فرهنگ مصري و بت پرستي در ايشان باقي و برقرار است و خداوند يكتا و يگانه غيرمجسم را نمي پسندند.
خطر سهل انگاري در مهندسي فرهنگي
درخواست هاي اين چنيني، موجب مي شود تا در زمان فقدان رهبري و برنامه فرهنگي مشخص، سامري از علم و دانش خويش براي افزايش نفوذ اجتماعي بهره گيرد و به مهندسي فرهنگي قوم بپردازد. اين بدان معناست كه اگر رهبران جامعه اقدام به مهندسي كامل و جامع فرهنگي نكنند و كار را با امروز و فردا كردن به تاخير اندازند، ديگران به كنترل و مهندسي فرهنگي جامعه مي پردازند و جامعه را به سمت و سوي اهداف خويش سوق مي دهند.
اين كه خداوند در هنگام رفتن موسي(ع) به سوي كوه طور او را مورد مواخذه و بازخواست قرار مي دهد و مي فرمايد: «اي موسي! چه چيز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعده گاه بشتابي. گفت: اينك آنها پشت سر منند و من به حضورت شتافتم - اي پروردگار من- تا خشنود شوي. فرمود: ما از پس تو قومت را امتحان كرديم و سامري آنها را گمراه كرد. (طه، آيات 84 تا 86) به اين معناست كه حضرت موسي(ع) مي بايست قوم خويش را در شرايط بحراني همراهي مي كرد و اجازه نمي داد تا در شرايطي كه برنامه فرهنگي اعلام نشده و درخواست هاي مكرر از سوي جامعه براي هويت يابي وجود دارد، فضا براي كار فرهنگي سامري ها فراهم آيد. اين كه جامعه را پشت سرش رها مي كند و اجازه مي دهد تا ديگران مديريت فرهنگي جامعه و مهندسي و در نهايت كنترل آن را به دست گيرند به گونه اي كه جانشين رهبري در ضعف قرار گيرد و ناتوان از مبارزه باشد. كاردرستي نبود كه حضرت موسي(ع) انجام داد.
اگر حضرت موسي(ع) درنگ مي كرد و پيش از موعد به ميقات نمي رفت بلكه با قوم خويش به ميعاد و ميقات مي رفت، شايد شرايط براي تاثيرگذاري سامري و مهندسي فرهنگي و كنترل جامعه به دست نمي آمد. اين در حالي است كه عجله حضرت موسي(ع) موجب شد تا سامري بتواند به اهداف شوم خويش برسد و نفوذ اجتماعي خود را براي مهندسي فرهنگي و تغيير رهبري به كار گيرد. هارون(ع) در پاسخ اعتراض برادر مي فرمايد: اي پسر مادرم! اين قوم مرا زبون يافتند و نزديك بود مرا بكشند. (اعراف، آيه 150)
بنابراين، سامري چنان از نفوذ اجتماعي خود به عنوان يك عالم ديني بهره مي گيرد كه جانشين رهبري نمي تواند در برابر تغييراتي كه پس از مهندسي فرهنگي سامري صورت گرفته و نيز در برابر قيام و همراهي توده هاي مردم، مقاومت كند و نزديك بود كه او را به سبب مقاومت بكشند و حذف فيزيكي كنند.
اين بدان معناست كه اگر رهبران جامعه اي، برنامه فرهنگي نداشته و به درستي فرهنگ جامعه را مهندسي نكنند، ديگران براي دست يابي به اهداف خاص گام به جلو مي گذارند و مديريت فرهنگي و در نهايت كنترل جامعه و رهبري آن را در دست مي گيرند؛ زيرا هيچ شكي نيست كه قدرت و مديريت جامعه در دست كسي است كه مديريت فرهنگي را در اختيار دارد.
سامري گري فرهنگي به اين معناست كه در زمان فقدان برنامه فرهنگي و مهندسي درست آن از سوي رهبران جامعه، شماري با استفاده از سادگي توده ها و گرايش ظاهري آنان، به اشباع خواسته هاي آنان پرداخته و مهندسي فرهنگي جامعه را در اختيار مي گيرند و در نهايت مديريت و كنترل جامعه را به كلي قبضه مي كنند.
در جهان امروز، رسانه ها، همان نقش گوساله زرين سامري را بازي مي كنند كه داراي قدرت مسحوركنندگي هستند. از گوساله سامري صدايي بر مي آمد كه مردم را شگفت زده و به خود جلب و جذب مي كرد. (اعراف، آيات 148 و 149 و نيز طه، آيات 87 تا 96)
رسانه ها و ماهواره ها، گوساله هاي زرين سامري
اگر تا ديروز شعر، ابزار كارآمد فرهنگي در جلب و جذب توده ها به محتوايي بوده است، در جهان امروز رمان ها و سريال ها و فيلم ها هستند كه همانند گوساله سامري مسحوركننده هستند. همان گونه كه سامري به دروغ گوساله زرين را به عنوان خداي موسي(ع) معرفي مي كند و به پرستش و پيروي و اطاعت از آن دعوت مي نمايد، امروز نيز رسانه ها و ماهواره هاي زيبا و چشم نواز و مسحوركننده، به دروغ معنويت هاي مردم را مصادره كرده و با عرفان هاي كاذب و نمادهاي دروغين، فكر و فرهنگ مردم را تحت تاثير و مديريت خويش در مي آورند تا بتوانند بر جامعه مديريت كنند.
در ديپلماسي عمومي، كنترل فرهنگي جامعه و مهندسي آن به معناي فراهم آوري لشكري بي مزد و مواجب است كه از جان و دل براي تحقق مقاصد رهبراني كه كنترل كنندگان فرهنگ جامعه هستند، تلاش مي كند. ديگر نيازي نيست كه استكبار جهاني ستون پنجمي را ايجاد كند و جاسوساني را تربيت نمايد و هزينه آن را بپردازد، بلكه با مهندسي فرهنگي و كنترل و مديريت آن، انسان هايي را تربيت مي كند كه خود با پول و هزينه خويش اهداف و مقاصد مديريت استكباري را تحقق مي بخشند. اين سربازان فرهنگي در خيابان هاي تهران همان كاري را مي كنند كه دشمنان در اتاق هاي فكر در واشنگتن و لندن و فلسطين اشغالي دستور مي دهند. بلكه گاه نيازي به دستور مستقيم و غيرمستقيم آنان نيست، زيرا نخبگان مديريت شده فرهنگي و فكري خود، در مسير اهداف استكباري فكر مي كنند و برنامه مي ريزند و عمل مي كنند. اين كاري است كه سامري گري فرهنگي در جهان امروز همانند سامري در جامعه حضرت موسي(ع) انجام مي دهد.
اگر دولت مردان و رهبران جامعه اسلامي، مهندسي فرهنگي را در همه ابعاد جامعه به دست نگيرند و برنامه هايي در هر بخش نداشته باشند، در صورت فقدان هر برنامه اي در هر بخشي، روزنه اي براي رخنه دشمنان فراهم مي آيد. اجراي درست برنامه ها نيز مي تواند از هرگونه نفوذ احتمالي و تخريب و تغيير مهندسي هاي انجام شده جلوگيري كند.
حضور رهبري در جامعه و مراقبت و كنترل دقيق و كامل توده هاي مردم، به معناي همراهي با مردماني است كه تحت شديدترين تبليغات دشمنان قرار دارند. حضور رهبر فرزانه انقلاب در قم نمونه اي از حضور رهبري در جامعه و كنترل فرهنگي آن از نزديك است تا رهبري مهندسي فرهنگي و مديريت آن به دست دشمنان نيفتد. از آن جايي كه قم مركز فرهنگي جهان اسلام و مديريت مهندسي آن است، عدم حضور رهبري در اين مركز به معناي واگذاري مهندسي به بيگانگان و سامري هايي است كه در بدنه مراكز تصميم گيري و تصميم سازي و مديريت فرهنگي نفوذ كرده اند. باشد با انديشه تابناك و بصيرت زاي رهبر معظم انقلاب مراكز فرهنگي و علمي از حضور سامري هاي بت پرست و استكبارگرا زدوده شود و رهبران مدافع انقلاب اسلامي در مقام ضعف و زبوني قرار نگيرند و تهديد به قتل و طرد اجتماعي نشوند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14