(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 6 بهمن 1389- شماره 19849

براي تو
دلم پرواز مي خواهد كبوتر
مديريت مخملي با ادبيات مهندسي شده
كتاب از نگاه آفتاب



براي تو

سيمين دخت وحيدي
پرواز آسماني من در هواي توست
اين كهكشان تا ابد در فضاي توست

اي عطر ناب عاطفه ،اي روح آفتاب
در آسمان سينه ي عشاق ،جاي توست

شب را شكوه عزم تو روشن كند چراغ
هر بامداد خرم و شاد از صفاي توست

اي آبشار جاري فرياد ،قرن هاست
در گوش روزگار طنين صداي توست

بر شام تيره اي كه به عالم گشوده بال
صبحي اگر طلوع كند با دعاي توست

در دفتر ترانه ي « سيمين » به شوق وشور
يك باغ گل شكفته كه آن هم براي توست

 



دلم پرواز مي خواهد كبوتر

امير علي مصدق
نه از كس شكوه دارم ، نه شكايت
نه از ياران خود چشم عنايت

دلم پرواز مي خواهد كبوتر
از اين زندان تن تا بي نهايت

 



مديريت مخملي با ادبيات مهندسي شده

بهنام اسماعيلي- مسعود حق كيش
بررسي هاي تاريخي در مورد نظام سلطه جهاني نشانه از آن است كه در چند قرن گذشته شيوه هاي استعماري و استثماري از سوي قدرت هاي بزرگ عليه كشورهاي ضعيف تر به كار گرفته شده است. در دوره استعمار كهن كه از قرن شانزدهم آغاز شد استفاده از قدرت نظامي براي اشغال و تصرف كشورها و سرزمين هاي ديگر به منظور غارت اقتصادي و ازدياد حوزه نفوذ و سلطه فرهنگي مورد توجه بود. كشتار سرخپوستان آمريكا و تصرف سرزمين آنها و اشغال كشورهاي آفريقا و تجارت بردگان سياه پوست و بخش هاي وسيعي از قاره آسيا مانند هند و اندونزي و غارت منابع و ثروت هاي اين سرزمين ها، از جمله اقدامات استعمارگران تا اواسط قرن بيستم بود. دوره استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به مرور جايگزين استعمار كهن شد. دراين دوره استفاده از نيروهاي مزدور و وابسته بومي براي اداره منطقه زيرسلطه، جايگزين لشكركشي و اشغال نظامي شد. سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي كشورهاي سلطه گر، ماموريت شناسايي و جذب نيروهاي بومي، كادرسازي و گماردن آنان در پستهاي حساس و كليدي كشور زير سلطه را به عهده داشتند. نيروهاي اجيرشده و مزدور نيز ماموريت داشتند منابع و ذخائر كشور خود را در اختيار استعمارگران قراردهند و مجري سياست هاي سلطه گران باشند. حاكميت نامحسوس اما قوي بر حاكمان چپاول و غارت ثروت هاي ملي آنها از سوي كشورهاي سلطه گر، تخريب فرهنگ ملي و بومي، ايجاد فرهنگ التقاطي، وابستگي اقتصادي و اشاعه سكولاريسم از ويژگي هاي دوره استعمار نو است.
دوره سوم، استعمار فرا نو و سلطه گري نوين است كه مبتني بر ايجاد تغيير در جهان بيني، فرهنگ باورها، بينش ها، رفتار و نگرش هاي سياسي، فرهنگي و مديريتي با هدف تغيير نامرئي و نامحسوس فرهنگها و هويت ملت ها پايه ريزي گرديده است. سست كردن پايه هاي وحدت ملي، تشديد اختلافات داخلي، بي تفاوت ساختن مردم نسبت به فرهنگ و هويت ملي و خيرخواه جلوه دادن استعمارگران در افكار عمومي از مهمترين محورهاي القايي استعمار فرا نو مي باشد. استراتژيست هاي نظام سلطه و طراحان سياست هاي استعماري با بهره گيري از تكنولوژي هاي پيشرفته و فناوري هاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي مانند سيستمهاي پيشرفته الكترونيكي، شبكه هاي ماهواره اي راديو و تلويزيوني و تكنولوژي هاي جديد مخابراتي كه امكان رساندن پيام به صورت مستقيم به مخاطبان را دارد درپي تغيير فرهنگ، هويت، جهان بيني و بينشهاي سياسي، اقتصادي، مديريتي و فرهنگي ملت ها هستند.
جان بولتون سفير سابق آمريكا در سازمان ملل در اظهاراتي مي گويد: «ما اول سعي مي كنيم رژيم را بي ثبات كنيم. با شكست آن ما به آنها حمله نظامي مي كنيم. با اجراي اين استراتژي ايران بابت ساده لوحي جوانان سكولار خود و بابت اشتباهي كه روحانيون در اعتماد كردن به موسوي مرتكب شدند يا استقلال يا خون خواهند پرداخت.»
اين اظهارات صريح و بي پرده زماني در ذهن دشمن اجازه طرح و شكل گيري پيدا مي كند كه آنان با دقت در انديشه هاي ناب امام راحل به اين نتيجه مي رسند كه طيف جوانان سكولار شده پيوسته منتظر طرح مسايل علمي از آبشخور فكري خويش در جهان غرب بوده و قبل از اينكه آب را در كوزه و اقيانوس افكار خودي جست وجو كنند و از اين زلال بي نظير روح و فكر خويش را سيراب كنند، از مانداب هاي غرب به دنبال قطره هاي اندك هستند. مثال هاي فراوان اين مطالب را در پهنه هاي مختلف علمي و مديريتي كشور بارها ديده و شنيده ايم.
حضرت امام خميني(ره) 35 الي 40 سال پيش تفكر خويش را روي شيوه حكومتي و مديريتي متمركز نمودند كه براي اولين بار به صورت ابتكاري و كاملا برگرفته از مكتب الهي و سنت هاي اسلامي و سازگار با روح ايراني موفق به خلق و راهبري انقلاب بزرگ اسلامي ايران شدند.
ايشان مراكز خبرگي را در حكومت به وجود آوردند كه چه در امر انتخاب رهبر و چه در حراست از حريم قانون اساسي و چه در تشخيص مصالح نظام اقدام به ايفاي نقش كنند؛ همه اين مراكز خبرگي ساختار عملكردي پيوسته در طول زمان داشته اند. ليكن پاره اي به صورت خودكار و در زمان لازم نتيجه فعاليتهاي خود را ارائه نموده اند و با اين مكانيزم يك نظام هوشمند مديريتي و مملكت داري به منصه ظهور مي رسد.
نخبگان علم مديريت در پهنه گيتي در ابتدا با انكار و سپس با تحير انگشت به لب خويش گزيدند و بعد از آن بود كه هوشمندي از ديارغرب جرات كرد و با مطالعه ايده هاي مديريتي حضرت امام(ره) و با
به كار گيري همان سازوكارهاي پيشنهادي ايشان پهنه جديدي را در حيطه علم مديريت به جهان شناساند؛ مديريتي كه امام نازنين ما بي ادعا و ساده، بي تكلف و قوي، فقط در راستاي اداي تكليف ديني و تاريخي خويش ربع قرن پيش از اين نوابغ مدرن آن را طراحي و اجرا كرده بود.
در سال 1994 ميلادي «مايكل همر» اولين بارقه هاي شيوه «مهندسي مجدد» را در غرب با تاليف كتابي به همين نام مطرح كرد. وي در تكميل چرخه PDCA «پرفسور دمينگ» در سازمان، به ويژه هنگامي كه اين چرخه از حركت باز مي ايستد، و در سايه تعاريف دقيقي كه از مهندسي مجدد انجام داد توانست ثابت كند! (اين موضوع قبلا در انقلاب ايران و در تدوين شيوه مملكت داري حضرت امام به صورت عملي ثابت شده بود.) كه به وسيله بازنگري فرايندهاي يك سازمان و ايجاد ارتباط ميان آنها و نامگذاري بر فرايندهاي جديد و شناساندن و ارائه آن در كنار ايجاد مراكز نخبگي درون سازماني مي توان منتظر تحولي شگرف در سازمان بود.
تعريف واضح و دقيق «مايكل همر» بدين صورت بود كه مهندسي مجدد عبارت است از طراحي كردن دوباره فرايندهاي سازمان به گونه اي انقلابي براي دستيابي به بهبود چشمگير و جالب تر اين كه در بازچاپ هاي بعدي كتاب به آن اشاره مي كند كه از اين طريق مي توان به نگاه و مطالعه اش در آثار امام پي برد. «مايكل همر» به وضوح مي گويد: «مدت هاي مديدي به تعريف خويش دقت كردم و دنبال كلمه كليدي در آن بودم. در ابتدا فكر مي كردم كه «فرايند» كلمه كليدي تعريف است، سپس به اين نتيجه رسيدم كه شايد «بهبود» كليد واژه باشد ولي نتيجه نهايي را پس از سال ها يافتم، كلمه «انقلابي» كليدواژه قطعي است.»
نكته اي كه پس از مطالعه كامل كتاب به ذهن هر انسان صادقي مي رسد اين است كه كدام توصيه و كدام فعل پيشنهادي در اين كتاب است كه حضرت امام(ره) آن را موشكافانه نديده و اجرايي نكرده است؟ آيا انصافا حضرت امام(ره) كاشف و مبتكر شيوه مهندسي مجدد بوده اند يا غرب؟ و چرا ما اين يافته شگرف را تئوريزه و استفاده مجدد ننموده ايم؟ آيا قصور نكرده ايم؟
به دور از نيات سياسي و بدون تشبيه طيف جوانان سكولار شده به دانشمندان علوم مديريتي ايران متمدن و اسلامي مان، نكته
جالب تري را در اين موضوع بايد بازگو كرد و آن اين است كه 15 سال پس از انتشار كتاب مذكور، برخي از سازمان هاي داخل كشور با ايجاد مراكز نخبگي در داخل سازمان خويش به اين بهبود چشمگير دست پيدا مي كنند و آنها را در قالب مقالات علمي در كنفرانس هاي بين المللي مطرح مي كنند. البته نفس اين عمل يعني به كارگيري شيوه علمي در اجرا، بسيار پسنديده است و از شركت هاي مجري داخلي بابت به كارگيري آن بايد تقدير نمود. ولي سؤالاتي كه انديشمندان ما بايد پاسخ گويند اين است كه:
تا كي بايد مديريت پروژه ها و سازمانها را فقط در قالب اسامي و بسته بنديهاي پر زرق و برق مثل «ISO»، «EFQM»، «MBA»، «PMBOK» جست وجو كرد؟ تا كي ما بايد به مصرف مضامين غربي افتخار كنيم و دانستن مخفف هاي خارجي بيشتر، دال بر برتري علمي در نزد دانش آموختگان ما باشد؟ آيا با تمركز بر آيات و احاديث نمي توان انقلاب هاي صدباره را در پهنه هاي علمي و مديريتي به نام نامي ايران اسلامي ثبت كرد؟ وحدت حوزه و دانشگاه را چرا فراموش كرده ايم؟! چرا از سخنرانان حوزه در مجامع علمي و دانشگاهي صرفاً به عنوان يك نماد استفاده مي كنيم؟! چرا دانشجويان ما به فكر گرفتن شركاي علمي معادل خويش از ميان طلاب جوان درمورد پديده هاي روز نيستند، و اگر نيستند چرا ما اين سمت و سو را به آنها نمي دهيم؟! چه ايرادي دارد كه تئوري علم مديريت اسلامي مزين به آيات قرآني در همه زمينه هاي بازار، عمران، اقتصاد و صنعت به تمام جهان صادر شود؟
اي غنچه خوابيده چو نرگس نگران خيز...!

 



كتاب از نگاه آفتاب

ضرورت ترويج كتابخواني
رهبرمعظم انقلاب همواره بر كتاب خواني و ترويج فرهنگ مطالعه در كشور تاكيد داشته و دارند. ايشان در پيامي به مناسبت آغاز هفته كتاب در سال 72 تصريح كردند:
« با تلخي بايد اعتراف كنيم كه رواج كتاب و روحيه كتابخواني در ميان ملت عزيز ما كه خود يكي از مشعل داران فرهنگ و كتاب و معرفت در طول تاريخ پس از ظهور اسلام بوده است، بسي كمتر از آن چيزي است كه از چنين ملتي انتظار مي رود و اين پديده نيز مانند بيشتر پديده هاي ناگوار در كشور ما، نتيجه فرمانروايي پادشاهان و فرمانروايان ظالم و فاسد و بي فرهنگ و بي سواد بر اين كشور در200 سال گذشته است.
در دوراني كه برخي ملت هاي ديگر به سوي دانش و پژوهش و معرفت روي آورده بودند، ملت كهن و با استعداد ما در زير سلطه آن انسان هاي پليد و خودپرست و زورگو و نااهل، از دانش و معرفت دور ماند و در دوره اخير كه حكومت دست نشانده و فاسد پهلوي همه كارها را برابر خواست بيگانگان و دشمنان اين ملت و به زيان اين ملت انجام مي داد، نه تنها تلاشي براي ترويج كتاب و كتابخواني نشد بلكه با ايجاد سرگرمي هاي ناسالم و دامن زدن به آتش غرائز جنسي در ميان جوانان، اين ضرورت فوري و فوتي را هرچه بيشتر، از ميدان ديد و توجه مردم، بيرون راندند و در يكي از بهترين دوران هايي كه شرائط جهاني، دگرگوني هاي اساسي در وضع نابسامان ملت ايران را بر مي تافت، ملت مظلوم ما را از آن محروم ساختند و كار را به آن جا رساندند كه برابر گزارش هاي همان روزگار، در شهر تهران و برخي شهرهاي ديگر، شماره ميخانه ها بيش از شماره كتابخانه ها و كتابفروشي ها و يا چند برابر آن ها بود!»

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14