(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 7 بهمن 1389- شماره 19850

كي گفته فيلم مستند بايد واقعي باشه؟
پيام فضلي نژاد با افشاي ابعاد جديد نمايش« هدا گابلر» عنوان كرد :
مافياي فرهنگي سفارت فرانسه ، ليست سفيدCIA وتئاترهاي پوچ گرا
بيانيه هيئت مؤسس انجمن هنرمندان تئاتر انقلاب اسلامي مقاومت فرهنگي در مقابل انحطاط غربي
نمايش فيلم حمله به كشتي غزه در 25 كشور
مستند «شهيد دوران» روي آنتن شبكه مستند
پخش «مختارنامه» تا خرداد 90 ادامه دارد
«هداگابلر» با چه روندي روي صحنه رفت؟
ردپاي يك سفارتخانه در پـشت پرده نمايش جنجالي



كي گفته فيلم مستند بايد واقعي باشه؟

معين عارفي
اولين جشنواره فيلم عمار چند روز پيش و با موضوع فتنه سال88 برگزار شد. دومين دوره اين جشنواره نيز به زودي كليد خواهد خورد. به همين مناسبت خبرنگار پايگاه اطلاع رساني جاپارك (كه كلا طرف حسابش با شخصيت هاي بي شخصيته)، مصاحبه هايي درباره اين جشنواره با آنها ترتيب داده كه خواندنش خالي از لطف نيست.
مخملي باف: واقعا براي كارگردان هاي اين فيلم ها متأسفم كه تعهد خود را به عنوان يك هنرمند زيرپا گذاشتن. هنرمند بايد متعهد باشد. از بروبچه ها بپرسيد من از اولين كارهام متعهدانه كار ساختم. آخه هنري كه متعهد به غرايز بشري، منافع ايالات متحده و بريتانياي كبير نباشد هنر است؟ مستندي درباره انتخابات كه ترويج كودتاي مخملي نكند، مستند است؟حنا دختري در لس آنجلس: من واقعا براي كارگردان هاي اين فيلم متأسفم كه حتي پرستيژ كار را حفظ نكرده بودند كاش مستند من را هم ديده بودند؛ هم دراماتيك بود هم رمانتيك، آخه كي گفته مستند بايد واقعي باشه؟
ناسازگارا: شما به وضوح در اين فيلم ها استفاده از جلوه هاي ويژه را مي ديديد كه كارگردان ها مي خواستند به مخاطب القا كنند اشخاص مصاحبه شونده وجود خارجي دارند. حتي در يكي از فيلم ها (يزدان تفنگ ندارد) از بازيگران خارجي هم استفاده كردند. به مردم همچنان توصيه مي كنم به حضور سبزشان ادامه بدهند و ما هم اينجا با دوستان منتظريم كه شما موفق بشويد. ما نيز بعد از پيروزي كما في سابق به شما ملحق شويم. پيش به سوي حكومت لائيك!
قوري زاده: من را از وسط چت با عزيزكم... بلند كرديد آورديد اينجا فكر كردم حالا مي خواهيد چي بپرسيد، اصلا مشخص بود اين فيلم ها اكثراً در تهران فيلم برداري نشده. اون هايي هم كه مربوط به ايران بود من خبر دارم مزدوران رژيم تا سه كيلومتر محاصره كرده بودند و هر كي طرفدار بود مي گذاشتن وارد لوكيشن بشه. اصلا شما هر كي را داخل اين فيلم ها ديديد لباس شخصي بود. حالا بايد برم... منتظرمه!بانو منورالفكر: من هم از اون اول گفتم ترك ها كه فرزندشان را نمي گذارند و بروند با فرزند جاي ديگري مصاحبه كنند و آقاي چيز گفته من داماد لرستانم، آخه مگه لرها دامادشان را مي گذارند بروند با يه مشهدي مصاحبه كنند؟ اينها براي ما ملاك تشخيصه كه «ايران سبز» و «دختر لر» تقلبي اند و باقي موارد هم شبيه اينه.
آقاي مهندس چيز: اين آدم هايي كه تو اين چيزها ديديم راس راس تو چشمام نگاه مي كنند دروغ ميگن! آخه حرف هاي اينها را كدوم خبرگزاري صهيونيستي يا موسسه هاي وابسته تائيد مي كنه؟ يا اصلا كدوم يك از سياستمداران آمريكايي يا اسرائيلي يا انگليسي اين حرف ها را تاييد كرده اند. من اصلا همون جور هم كه قبلا گفتم، اومدم با دروغ مبارزه كنم.
آقاي تمدن: تا وقتي مردم، مسئولين و خبرنگاران نيايند از من به خاطر اين همه خدمت كه به اين مظاهر تمدن، آمريكا و انگليس عزيز كرده ام عذرخواهي كنند تصميم گرفتم هيچ كاري نكنم حتي دادگاهم نمي روم اصلا شما جنبه دموكراسي و آزادي و گفتگوي تمدن ها را نداريد!
رقيب آراي باطله: آخه چرا تو يكدوم از اين مستندها طرفدارهاي من نبودن؟ آخه من و آرا باطله هم يه حقوقي داريم؟
عبدي گنجه دار: دوباره كي به اين مردم رو داده؟ ما دو روز نبوديم اين كارهاي از مد رفته كه تاريخشون با ظهور نظم نوين جهاني به پايان رسيده و بايد به گنجه هاي موزه ها سپرده بشن، شروع كردن؟
آقازاده فراري: شوخي، شوخي! با ما هم شوخي؟ مي دم فيلترت كنن.
سركار خانم آقازاده: نشنيدي داداشم چي گفت، قربونش برم هنوز از رو نرفته! راستي مگه اين آدم هايي كه تو مستندها ديديم زير چرخ هاي توسعه اقتصادي له نشده بودند؟
سينماگر سياسي ساز: عجب! در كجاي دنيا شما ديديد سينماي سياسي بيايد از موضوعي دفاع كند؟ كلا سينماي سياسي براي تخريبه. وامصيبتا كه اومدن اين قضيه را مردمي هم كرده اند.
يكي ديگر از مسئولين جشنواره هاي هنري: واقعا براي جامعه هنري ايران متأسفم كه اجازه دادند همچين جشنواره اي كه مفاهيم سياسي آن هم از نوع مردمي را قاطي هنر كرده اند و كلاس هنري كشور را پايين آورده اند اجازه برگزاري داده اند.
مستندساز شبه روشنفكر: به جد من نمي توانم اين جسارت به سينماي مستند ايران را تحمل كنم. مگه سوژه كم بود، از ازدواج محلي در يكي از روستاها تا مستندي درباره چراغ راهنمايي رانندگي، كه رفتند با موضوعات سياسي آن هم از زبان مردم عادي كه تحصيلات سياسي ندارند، مستند ساختند؟!

 



پيام فضلي نژاد با افشاي ابعاد جديد نمايش« هدا گابلر» عنوان كرد :
مافياي فرهنگي سفارت فرانسه ، ليست سفيدCIA وتئاترهاي پوچ گرا

رهبران عمليات امنيتي CIA با پيروي از «اصل شيلر» درتئاتر با عنوان «موسسه اخلاقي»، فهرستي از «درس هاي اخلاقي مطلوب» ايدئولوژي ليبراليسم را تهيه كردند كه به «ليست سفيد» موسوم شد و آثار «هنريك ايپسن» خالق اثر «هداگابلر» ذيل عنوان «آموزه هاي آزادي و دموكراسي» درصدر ليست قرارگرفت.
پيام فضلي نژاد عضو مركز پژوهش هاي موسسه كيهان با بيان اين مطلب اظهار داشت : وقتي پشت صحنه تئاتر «هداگابلر» فاش شد، كارگزاران جنگ نرم با دستپاچگي و غافلگيري بي سابقه اي مواجه گشتند. براي نمونه، مقاله مفصل «فرج سركوهي» كه در BBC مبني بر حمايت از نمايش «هداگابلر» درتئاتر شهر تهران منتشر شد، با حمله شديدالحني به افشاگري رسانه هاي اصولگرا مانند «كيهان» و «فارس» به سبب افشاي پشت پرده اهداف استراتژيك اجراي اين گونه تئاترها همراه است. دركنار آن گزارش هاي روزنامه «لس آنجلس تايمز»،« راديو رژيم صهيونيستي» و تلويزيون «صداي آمريكا» (VOA) همگي نمايانگر عصبانيت سرويس هاي جاسوسي ليبرال سرمايه داري است. چرا كه يكي از جديدترين و مهمترين پروژه هاي نفوذ فرهنگي غرب براي استمرار روند «كودتاي ايدئولوژيك» درايران سوخت.
وي افزود: سوختن اين پروژه اطلاعاتي پـيچيده كه از شهريور 1388 نشانه هايش آشكار گشت، محصول همگرايي و هم افزايي رسانه هاي اصولگرا دريك هفته گذشته است كه هم ناشي از نگاه پژوهشي و دغدغه عميق اين رسانه ها به يك رويداد هنري است و نيز بار ديگر ظرفيت آنان را براي پاسداري از آرمان هاي انقلاب نمايان كرد.
فضلي نژاد درپاسخ به اين سوال كه «پشت پرده پروژه توليد واجراي نمايشنامه هايي مانند هداگابلر درايران چيست؟»گفت: تاريخ جنگ نرم دركشورهاي اروپاي شرقي و مركزي مانند چكسلواكي، لهستان، مجارستان و روماني يا در منطقه آمريكاي لاتين نشان مي دهد كه هرگاه فرآيند «كودتاي مخملي» در فاز امنيتي براندازي به بن بست رسيده است، يك گردش استراتژيك از حوزه «سياست» به عرصه «هنر و ادبيات» رخ داده است و براساس يكي از گزارش هاي CIA، بهره برداري به ظاهر غيرسياسي از روشنفكران و متفكران با تمركز روي تئاتر، ادبيات، هنرهاي بصري و روانشناسي، در اولويت قرارگرفته است. اين گردش استراتژيك پس از شكست كودتاي سبز و فتنه مخملي درايران نيز از شهريور 1388 رخ داد.
پژوهشگر موسسه كيهان اظهار داشت: اينكه چگونه از راه هنر وادبيات به احياء روند كودتاي مخملي مي پردازند،دست كم به سه نمونه خارجي در اروپاي شرقي مي توان اشاره كرد. پس از اولين شكست كودتاي مخملي چكسلواكي موسوم به «بهار پراگ» درسال 1968شاهد اوج گيري فعاليت هنرمنداني مانند
«ميلان كوندرا» هستيم كه مشهور به «نماد روشنفكران بهار پراگ» است و در 5 سال گذشته انتشار اسناد جاسوسي وي براي CIA يا حتي نشر سندي دال بر جاسوسي دوجانبه وي، جنجال هاي مطبوعاتي زيادي را درغرب برانگيخته است. آنان به ظاهر از فعاليت سياسي دست كشيدند، اما در واقع به حاشيه امن هنر خزيدند تا خط مشي مطلوب هنر سرمايه داري را در آثار هنري خود دنبال كردند و سياست «كودتاي ايدئولوژيك» را براي تغيير ذائقه و ذهن شهروندان پيش بردند.
فضلي نژاد با اشاره به «تاريخ معاصر كودتاهاي مخملي در اروپاي شرقي» افزود: در نيمه دهه 1980 ميلادي وقتي در چكسلواكي پروژه «بنياد اعانه ملي براي دموكراسي» (NED) براي براندازي از راه شورش هاي كارگري و جنگ هاي شهري با ركود چشمگير مواجه شد، كسي مانند «واسلاو هاول» كه واضع لفظ «انقلاب مخملي» و از قضا نمايشنامه نويس است، آن زمان از «توليد ادبيات و هنر جديد» براي مبارزه با حاكميت هاي ضدليبرالي سخن گفت و آنچه به عنوان «ادبيات و تئاتر معترض» پديد آمد، ماحصل اين سياست بود؛ گرچه آنچه به «هنر معترض» معروف است، الزاما صبغه سياسي ندارد و در لهستان شاهد گسترش جلوه هايي از «رمانتيسم ادبي» براي نهادينه ساختن فرهنگ سرمايه داري هستيم كه به «جنبش رمانتيسم» با شعارهاي فريبنده اي چون «فرياد خشم و اعتراض برضد بندگي انسان» معروف است. جالب است كه رمانتيست ها، اغلب ضدسرمايه داري بودند، اما اين جنبش به خدمت رژيم هاي سرمايه داري درآمد.
برنده تنديس ويژه جنگ نرم از جشنواره مطبوعات اظهار داشت: پروژه گردش استراتژيك از حوزه سياست به عرصه فرهنگ براي ادامه روند پنهان جنگ نرم در ايران كه برگرفته از همان مدل كلاسيك در كشورهاي اروپاي شرقي است، از شهريور 1388 و همزمان با روزهاي افول فتنه سبز براي براندازي جمهوري اسلامي كليد خورد كه مافياي هنري «سفارت فرانسه» نيز به عنوان يكي از بازوهاي اجرايي موثر آن در ايران به ايفاي نقش پرداخت.
فضلي نژاد افزود: اين بار نيز مانند نمونه چكسلواكي و لهستان و روماني استراتژي سرويس هاي جاسوسي ليبرال سرمايه داري آن بود كه «نيروي سازماني براندازي نرم» به يك «كوچ موقت» از حوزه «سياست» به عرصه «فرهنگ و هنر» روي آوردند و حتي عده اي از كارگزاران جنگ نرم با اين ادعا كه سيل ترجمه آثار ادبيات و اجراي نمايشنامه هاي ليبراليستي سبب استقرار دموكراسي ليبرال و پايان مبارزات چپ گرايانه در آمريكاي لاتين شده است، مي خواستند با پيروي از همان الگو در ايران نيز پروژه به اصطلاح دموكراتيزاسيون را پيش ببرند.
وي با اشاره به نقطه شروع گردش استراتژيك سازمان هاي اطلاعاتي غرب به حوزه فرهنگ ادامه داد: اهداء جايزه نوبل ادبيات سال 2009 به «هرتا مولر» كه مراسم برگزاري آن در شهريور 1388 و در اوج حوادث فتنه سبز پس از شكست «كودتاي سبز ايران» برگزار شد، نشانه اي بر اوج گيري اين سياست CIA در ايران بود. نوبل ادبيات سال 2009 به «هرتا مولر» تعلق گرفت كه هم از داستان نويسان شناخته شده سازمان سيا است و يك بار به سبب همين اتهام از روماني فرار كرد و هم در 30 سال گذشته همه آثار ادبي اش را براي تئوريزه ساختن كودتاهاي مخملي نوشته است. جايزه نوبل ادبي اولا همزمان با بيستمين سالگرد فروپاشي ديوار برلين به عنوان نماد پيروزي «انقلاب هاي مخملي اروپاي شرقي» و ثانيا در همان روزي كه «روز مبارزه با فاشيسم» نام دارد و ثالثا دقيقا در زمان وقوع فتنه سبز در ايران به «هرتا مولر» رسيد و وي در نخستين اظهارنظرش دقيقا همان حرفهاي «واسلاو هاول» در دهه 1980 را مبني بر توليد «هنر و ادبيات معترض» اما اين بار با تمركز بر روي موضوع ايران تكرار مي كند.
فضلي نژاد در پاسخ به اين سوال كه «رابطه اهداء نوبل ادبيات 2009 با تحول استراتژي براندازي غرب در ايران چيست؟» اظهار داشت: هرتامولر پس از بردن جايزه نوبل در نخستين گفت وگوي تلفني با «بنياد نوبل» مي گويد به مبارزان ايراني كه در جدال با جمهوري اسلامي هستند، فكر مي كنم! مثلا انگار فكر كردن «شخص» ايشان خيلي مهم است! يا شش روز پس از گرفتن نوبل و در «نمايشگاه كتاب فرانكفورت» تكرار مي كند: «فكر كنيد به ايران، جايي كه جنايتكاراني كه بايد خودشان محاكمه شوند، ديگران را به دادگاه مي كشند، زنداني مي كنند و حتي به قتل مي رسانند.» وي سپس از توليد يك «ادبيات و هنر جديد» سخن مي گويد و در توضيحش مي افزايد «ادبياتي براي مبارزه با رژيم هاي مخالف با ليبراليسم و آزادي خواهي».
نويسنده كتاب «شواليه هاي ناتوي فرهنگي» افزود: «هرتامولر» از هنگام دريافت جايزه نوبل ادبيات، كاملا روي «مسأله ايران» متمركز شد و از نظر او، بايد «آتش انقلاب هاي مخملي براي رسيدن به آزادي ليبرالي شعله ور بمانند، اما اين بار از راه هنر و ادبيات.» اين سياستي است كه مولر معتقد است بايد درباره مسلمانان و جوامع اسلامي پي گيري شود. او درباره توليد اين «ادبيات و هنر جديد» مي گويد كه «نبايد از يادآوري سركوب و خفقان در رژيم هاي استبدادي (توتاليتر) مثل ايران دست برداشت، چون اين مضامين توسط بنيادگرايان مذهبي بازتوليد شده اند و هنوز سايه ديكتاتورها بر سر ايرانيان سنگيني مي كند. «در بيانيه بنياد نوبل» با موضوع شرح دلايل انتخاب مولر نيز مي خوانيم كه او « به خاطر تصوير چشم اندازي از زندگي ستم ديدگان تحت يك نظام ديكتاتوري و محروماني كه زندگي شان مصادره شده، از راه صراحت نثر و ايجاز شعر «مفتخر به دريافت اين جايزه شده است. حتي مفسر «خبرگزاري آسوشيتدپرس» در همان روز مي گويد از «جنگ آزادي خواهانه آمريكا براي نابودي ديكتاتوري ها خصوصا در اروپاي شرقي ستايش گردد.»
پژوهشگر موسسه كيهان گفت: بنياد نوبل رسما از رمان هاي مولر كه براي جنگ نرم فرهنگي با حكومت هاي اروپاي شرقي نوشته شده، تجليل كرد و خصوصا كتاب «سرزمين آلوهاي نارس» كه سال 1386 در ايران با عنوان «سرزمين گوجه هاي سبز» ترجمه شد، دقيقا از نمونه آثار ادبي توليد شده براساس استراتژي كودتاي مخملي است كه به نقش دانشجويان در براندازي نرم مي پردازد، اما آنچه در اين پروژه جديد سرويس هاي جاسوسي ليبرال اصالت دارد، تنها توليد آثار فرهنگي و هنري براي آموزش استراتژي و تاكتيك كودتاي مخملي نيست، بلكه از ابتداي دهه 1940 سرويس اطلاعات نظامي آمريكا (OSS) ليستي را شامل نام نويسندگان و كتاب هاي مطلوب نظام هاي سرمايه داري منتشر كرد. البته ممكن است اثري از يك نويسنده در «ليست سفيد» سرويس جاسوسي آمريكا و اثري ديگر از همان نويسنده در «ليست سياه» باشد.
فضلي نژاد اظهار داشت: پس از انحلال سرويس OSS و تأسيس CIA نيز يك عمليات هنري با عنوان «طرح عظيم تئاتر» توسط سرويس عمليات سري سيا براي توليد و اجراي نمايش نامه هاي مطلوب نظام ليبرال سرمايه داري به تصويب رسيد كه سند آن با شناسه امنيتي PSB شناخته مي شود. رهبران اين عمليات امنيتي با پيروي از اصل شيلر در تئاتر با عنوان «موسسه اخلاقي»، يعني جايي كه انسان مي تواند تمام اصول بنيادين زندگي را در آن ببيند، فهرستي از درس هاي اخلاقي مطوب ليبراليسم تهيه كردند كه به «ليست سفيد» موسوم شد و آثار «هنريك ايپسن» خالق اثر «هدا گابلر» در صدر ليست بود.
وي گفت: ايالات متحده از آن زمان اشاعه اين نوع هنر را توسط سفارتخانه هاي خود در كشورهاي ضدليبرال و ضدآمريكايي دنبال مي كرد و اكنون كه با گردش استراتژيك در جنگ نرم مواجه هستيم، مي بينيم كه توليد و اجراي نمايش نامه هاي همان «ليست سفيد» در دستور كار قرار مي گيرد، آن هم توسط كارگرداني كه با مديران «خانه آزادي آمريكا» كه به اقرار رسانه هاي ايالات متحده از بازوهاي اجرايي سازمان اطلاعات مركزي آن كشور است، ارتباط نزديكي دارد. وجود اين قرائن در كنار يكديگر، اتفاقي نيست، بلكه قطعاتي از يك پازل اطلاعاتي و دلالت هاي دقيقي براي اثبات پروژه جنگ نرم فرهنگي- هنري به شمار مي رود.
اين تحليلگر مسائل جنگ نرم ادامه داد: در پشت صحنه پيچيده ترين پروژه هاي فرهنگي غرب در ايران، همواره مافياي هنري سفارت فرانسه حضوري فعال داشته است و چندي پيش در جلسه «كميسيون آينده نگري تحولات علمي و فرهنگي» در شوراي عالي انقلاب فرهنگي به اين بحث اشاراتي داشتم كه پژوهش پيرامون اين موضوع با استقبال جناب آقاي دكتر مخبر دزفولي، دبير شورا، قرار گرفت. جالب است كه مي توان گفت همين مافياي هنري در سال 1377 كارگردان ايراني تبار تئاتر «هدا گابلر» را شكار كرد و هنگامي كه وحيد رهباني نمايش «در انتظار گودو» اثر «بكت» را با حمايت دولت اصلاحات به روي صحنه برد، سفير وقت فرانسه در ايران شخصا از او و اعضاي گروهش براي اجراي آن در جشنواره «نانتز» دعوت كرد و از آن هنگام ارتباطات اين كارگردان با گروهك هاي اپوزيسيون در اروپا گسترش يافت تا سرانجام با يكي از مقامات «خانه آزادي آمريكا» پيوند خورد كه اين مقام اطلاعاتي، واسطه ارتباط هنرمندان با سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) است و حالا مي بينيم همين كارگردان ايراني تبار مقيم كانادا اثري از يك نويسنده مقبول سيستم اطلاعاتي ليبرال سرمايه داري را روي صحنه تئاتر شهر تهران مي برد.
فضلي نژاد پيرامون شيوه برخورد با چنين رويدادهايي عنوان كرد: اولا سابقه اين كارگردان روز 25 دي 1389 در مقاله اي در روزنامه كيهان به تفصيل آمده است. سؤال نخست اين است؛ كسي كه در خارج از ايران، آثار يك ضدانقلاب فراري مانند «غلامحسين ساعدي» را روي صحنه برده و در جريان فتنه پس از انتخابات هم پيمان با مبتذل ترين افراد طيف اپوزيسيون مثل محسن مخملباف و اسماعيل خويي، عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي بيانيه صادر كرده، اصلا چرا مجوز كار گرفته است؟! و چرا پس از ورود به ايران به سبب اقدامات ضدايراني اش تحت پي گرد قضايي قرار نگرفته است؟!
نويسنده روزنامه كيهان گفت: سؤال دوم اين است كه چه كسي مجوز صدور اين تئاتر را صادر كرده است؟! طبعا مستفاد از نص صريح قانون مجازات اسلامي نه تنها عوامل تهيه و اجراي تئاتر هداگابلر داراي مسئوليت كيفري هستند، بلكه مسئولاني كه اقدام به صدور مجوز براي آن نمودند نيز بايد مشمول پي گرد كيفري باشند كه حتما دادستان محترم عمومي و انقلاب تهران كه با اقدامي به موقع و شايسته تقدير دستور توقيف اين نمايش را صادر كردند، به اين امور توجه ويژه دارند.
دارنده تنديس ويژه جنگ نرم جشنواره مطبوعات اظهار داشت: سؤال سوم، تكرار مداوم اين پديده ها در دولتي است كه اصول گراست و در مشي انقلابي رياست محترم جمهور ترديد نمي كنيم و همين طور در اعتقادات ديني وزير محترم ارشاد كه البته حمايت نابه جا و احتمالا از سر عدم اطلاع ايشان از اين تئاتر، تذكر شديد نمايندگان اصولگراي مجلس محترم را درپي داشته است. چندين رويداد فرهنگي از اين دست، در حوزه هنرهاي تجسمي، گالري هاي هنري، سينما و... رخ داده كه اعطاء نشان هنري به «بهروز غريب پور» يكي از آنان بود. در رايزني هاي مفصلي كه با برخي نمايندگان مجلس داشتيم، حتي احتمال استيضاح ايشان را مطرح كردند، چون برخي سياست هاي فرهنگي دولت كار را به جايي رسانده كه اكنون «فرج سركوهي» كه يك جاسوس فراري است، در «بي.بي.سي» از آن ابراز خوشحالي مي كند يا «علي رضا نوري زاده» در مصاحبه با راديو زمانه آن را مخالف سنت هاي ديني و آرمان هاي انقلاب اسلامي مي داند. اين خط مشي فرهنگي سبب مي شود خدمات فراوان دولت اصول گرا و رئيس جمهور انقلابي آن تحت الشعاع جدي قرارگيرد و نمي توان به بهانه شرايط ويژه به نقد رويكردهاي ليبراليستي نپرداخت، خصوصا كه هر هفته با موضوعي در اين حوزه ها روياروي هستيم.

 



بيانيه هيئت مؤسس انجمن هنرمندان تئاتر انقلاب اسلامي مقاومت فرهنگي در مقابل انحطاط غربي

انجمن هنرمندان تئاتر انقلاب اسلامي با گردهمايي تعدادي از اهالي متعهد هنرهاي نمايشي و در اعتراض به وضع موجود تئاتر كشور تشكيل شد. آنچه مي خوانيد بيانيه هيئت مؤسس اين انجمن است:
هنرهاي نمايشي كشور ما اكنون در مرحله اي حساس از تاريخ پرفراز و نشيب خويش قراردارد؛ متأسفانه از دوران اصلاحات به بعد زمينه هاي نفوذ فرهنگ سكولار در تئاتر مملكت بدست مروجان آن فراهم شد و معضل اخير حاصل سياست گذاري غلط آن دوران است. اكنون بر صحنه هاي نمايش آنچه جريان دارد فرهنگ غربي است و عليرغم هشدارهاي هنرمندان دلسوخته مسلمان مبني بر تجديدنظر در سياست گذاريها و رويكرد دوچندان به فرهنگ غني اسلامي ميهن عزيزمان، هرسال دوباره شاهديم كه تجلي اين فرهنگ چون سمي درمقابل فرهنگ غني جامعه قد برمي افرازد و آن را به حاشيه اي ناخواسته مي راند.
واقعيت اين است كه سياست گذاري ها و اجراي برنامه هاي غلط بجاي آنكه منجر به گسترش فرهنگ صحيح هنر نمايش و تعميق پله به پله آن شود، برعكس با به فراموشي سپردن تعمدي فرهنگ غني اسلامي در تمامي اركان هنرنمايش روز به روز فرصتها را بيشتر از كف داده و به عوض جانبداري ازفرهنگ ديني، شاهد انزوا و غريبانه ترشدن آن بوديم.
اكنون تئاتر ما بصورت مأمني براي اپوزيسيون نظام درآمده و مخرب ترين كارها درعرصه اين هنر ملي عليه اخلاقيات و يقينيات جامعه ما اجرا مي شود.
پول بيت المال صرف كارهايي مي شود كه هيچ قرابتي با ايده هاي نظام ما ندارد، مقاومت ملت را به هيچ مي انگارد و وقايع اخير را با سكوت برگزاركرده و هنر را براي هنر بيشتر مي پسندد. اين روند خطرناك اگر ادامه يابد بديهي است كه تئاتر و هنرهاي نمايشي را از خاستگاه مردمي آن دور و دورتر خواهدنمود و پايگاه رواج فرهنگ سكولاريسم باقي خواهدماند. ما نه تنها به نمايش «هداگابلر» بلكه به فرهنگي كه اين نمايش ها و ساير نمايش هايي كه از دل اين فرهنگ زاييده شده و به تخريب مذهب و دين و يقينيات مي پردازند معترضيم. فرهنگي كه از نفوذ آن بارها و بارها به مسئولين هشدار داده ايم ولي كمترين اعتنايي نسبت به اين جنگ نرم فرهنگي شاهد نبوده ايم. ما معترضيم چرا كه دراين جنگ نرم ردپاي جشن هنر شيراز و نمايش «خوك،بچه و آتش» را با وقاحت هرچه تمامتر مشاهده مي نماييم. «خوك،بچه، آتش» نه اولين وقاحت هنري عليه مقدسات جامعه و «هداگابلر» نه آخرين آن است كه غفلت مسئولين با دشمن را نسبت به تداوم اين جنگ نرم اميدوار خواهدنمود. اگر نجات هنرهاي نمايشي دراين ملك را خواهانيد، آن را جايگاه عرضه تاريخ زحمات استقلال طلبانه و هويت بخش ديني اين مردم نماييد، آن را از جايگاه اپوزيسيون خارج نماييد و ميدان را به متعهدين و هنرمندان دلسوخته اي بسپاريد كه نه يك تعريف عرفي و تعارفي از هنرهاي نمايشي، كه دربازتعريفي نو از اين هنر خود را به تعريف شفاف و فطري و اخلاقي از آن رسانيده اند. تعريفي انقلابي كه از ابتداي انقلاب اسلامي بايد حمايت مي شد و براي آن برنامه ريزي صورت مي گرفت و نظام آموزشي آن را دگرگون مي ساخت. ما جمع هنرمندان امضاءكننده اين بيانيه هشدارآميز، معتقديم كه بايد جريان و انقلاب جديد فرهنگي نويي درعرصه تئاتر پديد آيد و براي ايجاد چنين جرياني در تئاتركه بتواند مقابل فرهنگ غربي ايستادگي كند تشكلي مستقل تحت عنوان «انجمن هنرمندان تئاتر انقلاب اسلامي» را ايجاد مي نماييم. اين اقدام براي ايجاد سدي در مقابل حاميان فرهنگ غربي است كه فرهنگ ما را آماج جنگ نرم خويش قرار داده و با نفي حاكميت قانون هرآنچه را خود پنداشته اند درست مي انگارند. كساني كه به هيچ حد يقيني جز دايره كيش شخصيت خويش قائل نيستند. مابعون الله تعالي، اين حركت ضدفرهنگي آنان را با دفاع عملي و قلمي از فرهنگ اسلام در حوزه تئاتر پاسخ داده و كار آنان را ناكام خواهيم گذارد. چرا كه ما فرزندان عاشوراييم و عاشورا درس تسليم ناپذيري را به تك تك ما آموخته است. اميد آنكه با دعاي خير ملت مسلمان، انديشمندان و فرهيختگان، مسئولين دلسوز و نمايندگان محترم و دلسوز و پشتيباني هاي آنان، بتوانيم جريان فرهنگي انقلاب اسلامي را دراين عرصه ايجاد و با تداوم آن رضايت مقام عظماي ولايت و شادي قلب آقا امام زمان(عج) را بدست آوريم.
همچنين انجمن هنرمندان تئاتر انقلاب اسلامي تاكيد مي كند در صورت ادامه تحركات عناصر سكولار نفوذ كرده در عرصه تئاتر ايران، نام و كارنامه آنان و حاميان اين طيف در عرصه مديريتي را خطاب به مردم شريف ايران افشاء خواهد كرد.

 



نمايش فيلم حمله به كشتي غزه در 25 كشور

فيلم ضدصهيونيستي «دره گرگ ها» كه ساخت كشور تركيه است در 25 كشور جهان اكران مي شود.
فيلم بحث برانگيز «دره گرگ ها» به كارگرداني «سردار آكار» و «سعدا... سينتورك»از ابتداي ماه فوريه اكران جهاني خود را آغاز مي كند.ساخت اين فيلم كه با موضوع حمله رژيم صهيونيستي به كشتي حامل نيروهاي بشردوستانه به غزه ساخته شده است به دليل آشكار نمودن ماهيت واقعي سران رژيم صهيونيستي، خشم مقامات اين رژيم را موجب شده است. اين فيلم همچنين افزايش تنش بين تركيه و رژيم صهيونيستي را نيز درپي داشته است.

 



مستند «شهيد دوران» روي آنتن شبكه مستند

مستند زندگي شهيد دوران اين هفته روي آنتن شبكه مستند مي رود.
روزهاي چهارشنبه و پنج شنبه شش و هفت بهمن مستند زندگي «شهيد دوران» در دو قسمت به ترتيب در شبكه مستند روايت مي شود.مستند گزارشي از جبهه هاي غرب در روز جمعه (هشت بهمن) با پرداختن به عمليات هاي محدود كه در غرب كشور صورت گرفته است روي آنتن مي رود.مجموعه مستندهاي يادياران با موضوعات مختلف هر روز از ساعت 15:16 به مدت 30 دقيقه از شبكه مستند سيما پخش مي شود.

 



پخش «مختارنامه» تا خرداد 90 ادامه دارد

مدير شبكه اول از پخش سريال «كلاه پهلوي» پس از اتمام «مختارنامه» خبر داد و گفت: فيلمبرداري «كلاه پهلوي» پس از مدتي به پايان مي رسد و بعد از سريال «مختارنامه» از شبكه اول سيما پخش مي شود.مهدي فرجي با اعلام اين كه پخش «مختارنامه» اواخر خردادماه سال آينده به پايان مي رسد در گفت وگو با ايسنا، در باره بازخوردهايي كه سريال «مختارنامه» تاكنون داشته است گفت: اين سريال تا به حال بازخوردهاي خوبي داشته و هم از سوي مردم هم از طرف كارشناسان، خبرنگان و نخبگان كشور با استقبال خوبي مواجه شده و اين سريال را پسنديده اند.

 



«هداگابلر» با چه روندي روي صحنه رفت؟
ردپاي يك سفارتخانه در پـشت پرده نمايش جنجالي

فرهاد صبوري
سال 85 و درحالي كه فقط چند ماهي از آغاز به كار دولت نهم مي گذشت و شواهد حكايت از آن داشت كه متوليان مي خواهند به توصيه مقام معظم رهبري، كه موكدا فرموده بودند وزارت ارشاد بايد متحول و مطهر شود، عمل كنند، اما مدير وقت مجموعه تئاتر شهر، بدون توجه به اين تغييرات و گويا ذوق زده از كمك هاي دريافتي ازيك سفارتخانه اروپايي، خواسته يا ناخواسته- انشاء الله ناخواسته براي ترويج انديشه اباحه گري به بهانه يكصدمين سالگرد درگذشت «هنريك ايبسن» فعاليت هايي را انجام داده و تا سال جاري و متعهد كردن دولت، براي ارائه زمان و مكان اجرا، به امثال رهباني (كارگردان نمايش هداگابلر) نيز ادامه داد.
درپي روشنگري هايي كه اخيرا رسانه هاي ارزشي و اصولگرا درباره اجراي يك نمايش در تئاتر شهر داشتند و آن را مغاير با تمام ارزش هاي ديني مان تشخيص داده و منجر به توقف آن شدند، بررسي عقبه منجر به اين نوع اجراها، با محوريت آثار ايبسن، نمايش نامه نويس نروژي، منجر به اين يافته ها شد:
1- ترويج انديشه هاي اباحه گري و نيز بي بند و باري هاي غيراخلاقي غربي ها و حمله به نهاد خانواده، براي ايجاد گسست و انهدام اين بنياد بسيار مهم و مستحكم درجامعه ما، با استفاده از اجراي نمايش هاي خاص و جذب مخاطباني كه اغلب شان را افراد تحصيل كرده و مدعي روشنفكري تشكيل مي دهند، متاسفانه با برنامه ريزي يك سفارتخانه خارجي و مبتني بر تلاش هاي پنهان، اما درراستاي جنگ نرم با ارزش هاي ديني وملي مان، از پنج سال پيش (سال 84) آغاز شده و امروز منتج به اجراي آثاري همچون هداگابلر شده است.
2-نمايشنامه خواني هدا گابلر، اجراي مجموعه آثار ايبسن (نمايش هاي دشمن مردم، خانه عروسك، وقتي ما مردگان برمي خيزيم، اشباح، جان گابريل بورگمن)، و مجموعه سخنراني هايي با عناوين منزلت ايبسن در ادبيات نمايشي، ايبسن مرد تئاتر، طغيان گري در شخصيت و آثار ايبسن و مقايسه آن با امام محمد غزالي در فرار از مدرسه، تجليل از كارگردانان، پيشكسوتان، مترجمان و ناشران آثار ايبسن درايران، نشست و گفت و گو با مترجمان آثارايبسن و با محوريت تئائر شهر، درتهران و دانشكده هاي هنري شهرهاي شيراز، اراك، بوشهر، تبريز، تنكابن، اليگودرز برگزار مي شود.
3- نكته قابل توجه ديگر اين كه مراسم پاياني اين همايش نيز درسفارتخانه آن كشور اروپايي برگزارمي شود و در واقع آن مدير، با استفاده از جايگاهش، عموم تئاتري هاي مطرح را به مسئولان آن سفارتخانه معرفي مي كند.
4- پس از اين همايش، همان افراد براي جلب توجه و علاقه مند كردن هنرمندان تئاتر به نمايش نامه هاي غربي كه برخي مغاير با بسياري از ارزش هاي ديني و ملي ما هستند، فاز ديگري را پي مي گيرند؛ با اين تفاوت بزرگ كه مديركل هنرهاي نمايشي تغيير كرده و به نوعي رابط هنرمندان و سفارت ياد شده، به اين سمت منصوب مي شود. انتخابي كه با توجه به حضور پررنگ او در دولت اصلاحات، كمي جاي تامل و تدقيق داشت.
5- با اين انتصاب، فضا براي اجراي فاز بلند مدت به بهترين نحو فراهم مي شود و با حمايت هاي چند ده ميليوني اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، آثار ايبسن در طول اين سال ها (از 85 تا 88) و در سالن هاي مختلف و همين طور درجشنواره هاي مختلف تئاتري ادامه مي يابد.
به عنوان مثال درجشنواره كوثر كه برخي همراهان مديركل هنرهاي نمايشي دست اندركار برگزاري آن هستند، بخشي را با عنوان زن در آثار ايبسن درنظر مي گيرند و سخنراني ها و تحليل ها و...
6- دراين سال ها كه همچنان مسئوليت تئاتر كشور با فرد مذكور است حتما اثر يا آثاري از ايبسن، در تمام دوره هاي جشنواره بين المللي تئاتر فجر راه مي يابد و چون متاسفانه روال (هنوز هم) اين است كه اداره كل هنرهاي نمايشي بايد ضمن پرداخت چند ده ميليون تومان، به آثار برگزيده شده درجشنواره فجر، امكان اجراي عمومي نيز فراهم كند، نتيجه اين مي شود كه نمايش هايي كه با قصد وارد كردن ضربه به برخي ارزش هاي ملي و ديني تهيه و توليد شده اند، به را حتي و با بودجه و امكانات نظام (!) به عموم عرضه مي شده است.
سرانجام: سال گذشته كه برخلاف همه اين نوع برنامه ها، شخص مديركل هنرهاي نمايشي، كسي را به عنوان دبير به معاون هنري وقت ارشاد معرفي نكرد؛ چون قرار بر اين بود كه «ح.پ» دبير تئاتر فجر شود؛ و چنين شد تا با كمال گشاده دستي از بيت المال، كارگردان هداگابلر و امثال وي را همه گونه حمايت كند و مطمئن شوند كه براي عموم نيز اجرا مي شوند كه با هوشياري برخي دلسوزان اين مهم به طور كامل عملي نشد.
نكته آخر هم اين كه: درحين بررسي فعلي، كه منجر به روشنگري در زمينه عملكرد برخي مديران تئاتري شد، مواردي همچون سفرهاي متعدد خارجي، به ظاهر براي انتخاب آثار بخش بين الملل تئاتر فجر (كه يكي از اينها همزمان با عاشوراي حسيني در 9 دي سال گذشته ، به پاريس و به بهانه دعوت از يك كارگردان تئاتر با نام پيتر بروك بود و جاي اعتراض بسيار داشت و توسط رسانه هاي اصولگرا نيز پيگيري شد، اما به محض بازگشت ايشان، آن كارگردان، سفرش به ايران را لغو كرد!) و همين طور سفر به جزاير گواي هندوستان (درايام نوروز 89) ، توجه را جلب مي كرد؛ اما چون مهم ترين موضوع حال حاضر، روند پيدايش نمايش هاي غير اخلاقي و يا مضر براي ارزش هاي ديني و ملي و پيشگيري از اين نوع موارد تاسف برانگيزاست، بررسي مشروح اين موارد به فرصت هاي ديگري موكول مي شود.
و نكته آخر اين كه، مشخص نيست معاون محترم هنري وزارت ارشاد كه خود فردي اخلاق گرا و دلسوز است چه طور با وجود اطلاع از برخي از اين رفتارها، همچنان برخورد جدي در قبال اين افراد را در دستور كار خود قرارنداده است؟

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14