(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23 بهمن 1389- شماره 19862

بزرگترين اشتباه موسوي چه بود
مسأله تقيه در تشيع

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




بزرگترين اشتباه موسوي چه بود

سعيد شريعتي درنامه دفاعيه خود در دادگاه مي گويد: چون همواره اصل بر صحت انتخابات است مگر آن كه خلاف آن مستندات ثابت شود مجموعه مستندات و استدلال هاي ارائه شده از سوي نامزد مورد حمايت ما به هيچ عنوان كفايت از ابطال سراسري انتخابات نمي كند و حداكثر در صورت وارد بودن اعتراضات منجر به ابطال صد، دويست يا حداكثر پانصد صندوق مي شود كه با خروج آرا همه كانديداها از اين صندوق ها از مجموع نتايج تغيير محسوسي در نتيجه انتخابات حاصل نمي شود... گذشته از موضوع تقلب آقاي مهندس موسوي به عنوان كانديداي مورد حمايت ما اشتباهات بزرگ ديگري نيز مرتكب شدند. اشتباه اول ايشان ورود نابهنگام، ناهماهنگ و بدون برنامه تبليغاتي و بدون چشم انداز روشني براي چگونگي اداره كشور در آينده بود كه موجب شگفت زدگي، سردرگمي و به هم ريختن برنامه انتخاباتي اصلاح طلبان شد. ايشان علي رغم اين كه در بيست سال گذشته در مجامع علمي و برخي مراجع حكومتي مناصب سياسي و فرهنگي داشته اند اما به دليل پرهيز از ورود فعال در عرصه كنش گري سياسي حرفه اي و جمعي با پيچيدگي هاي عمل سياسي در اين دوران آشنايي كامل نداشتند و براي هدايت و رهبري يك جريان انتخاباتي و سياسي از ظرفيت و مهارت كافي برخوردار نبودند؛ لذا دو عارضه توهم و استغنا كه من همواره در نقد رفتار ايشان و اطرافيانشان بيان داشته ام هم موجب پديد آمدن اصطكاك هاي فراوان در طول مسير حركت هاي انتخاباتي و هم زمينه ساز تحريك پذيري و عملكرد احساسي ايشان در رويارويي با نتايج انتخابات شد.
عدم تعادل و عدم برخورداري ايشان و ماشين انتخاباتي شان از يك شيب و شتاب قابل تحمل در فرايند رفتار تبليغاتي و انتخاباتي مشكل و اشتباه ديگر ايشان بود. ايشان در حالي پا به عرصه رقابت گذاشت كه حتي ميانه روترين اصلاح طلبان هم به رفتار و ادبيات محافظه كارانه و به قول خودشان اصلاح طلبي اصول گرايانه ايشان (انتقاد) داشتند و ظرف كمتر از سه ماه با چنان سرعت و شتابي پيش رفتند كه حتي تندروترين مخالفان نظام به جرگه حاميان ايشان پيوستند. به صراحت معتقدم دستگاه فكري و ماشين انتخاباتي ايشان تاب و تحمل چنين شتاب سهمگيني را نداشت و در مقابل آثار اين شتاب ناتوان، شكننده، آسيب پذير و آسيب زننده مي نمود و چنانچه ايشان انتخاب مي شد تازه اول مشكل ايشان در رويارويي با سيل توقعات و انتظارات متناقض و متضاد بود كه به طور طبيعي آثار خود را بر ثبات و آرامش و روال طبيعي اداره كشور مي گذارند.
اشتباه ديگر و بزرگ ترين اشتباه آقاي موسوي نوع مواجهه ايشان با مسئله نتايج انتخابات و نحوه اعلام آن بود كه تعجيل، تحريك شدگي، احساسات زدگي موجود در آن از سياست مداري باسابقه و پخته چون ايشان بعيد مي نمود. ادعاي فوق العاده بزرگ تحريك كننده و خطرناك ايشان صرفاً مبتني بر برخي گزارش هاي ناكافي و ناموثق
تك روانه و اسباب تحميل پيروي ناگزير گروه ها و شخصيت هاي سياسي حامي، از ايشان بود. شرايط و اقتضائات رفتار جمعي ايجاب مي كرد ايشان با تأمل و تحمل بيشتر و گردآوري اطلاعات و مستندات كافي و محكمه پسند نحوه تصميم گيري در مورد چگونگي برخورد با نتايج انتخابات را به گروه هاي سياسي مجرب حامي خود و هزينه و فايده كردن هر تصميمي بر مبناي خصايل و خصايص موجود در عرصه سياسي كشور و ميزان تحمل تنش در ساختار سياسي پس از ادعايي به بزرگي تقلب چند ميليوني در انتخابات واگذار مي نمود... مشكل استراتژيك ميان ما و نظام است كه دوستان هم حزبي را به آن ارجاع مي دهم. مهم تر از همه آنها اين كه ما علي رغم اين ادعا در مرامنامه خود كه رسالت خويش را گسترش پايگاه مشروعيت حكومت ديني و ولايت فقيه قلمداد كرده ايم اما در طول ده سال گذشته از اين معنا فاصله گرفته ايم و [بين] ما و ركن اصلي نظام بي اعتمادي و عدم تعامل سازنده پيش آمده است و سياست ورزي در حزب ما را با بن بست مواجه كرده است... .
گذشته از اين موارد ما در اين انتخابات نيز اشتباهات بزرگي را مرتكب شديم، از جمله، حمايت ناگزير و تحميلي و ناگهاني ما از آقاي مهندس موسوي بدون آن كه از برنامه تبليغي، رفتار انتخاباتي و ديدگاه روشن ايشان براي اداره كشور اطلاع كافي داشته باشيم. در حالي كه ايشان حتي حاضر نبود با اعضاي بلندپايه حزب ما عكس يادگاري بگيرد و به گونه اي با ما رفتار مي شد كه انگار حزب ما وصله اي ناچسب در مجموع حاميان ايشان است. بارها در ميان خود بحث كرده بوديم كه كشور نيازمند تزريق روحيه گفت وگو و صلح و آرامش به جاي تنش هاي فرساينده سياسي و يقه گيري ها و اتهام زني ها است. اما آقاي موسوي با خصايص فردي كه داشت به راحتي اسير اين نوع بازي ها شد و نويد تداوم اين گونه كشمكش ها و رويارويي ها را به جامعه داد... .
خاطرتان هست كه در ايام انتخابات، سرود سازماني يكي از فرقه هاي ضدانقلاب توسط بخش هايي از ستاد آقاي موسوي برگزيده شده و بر روي آن نماهنگ انتخاباتي ساخته شد... در آنجا وعده مي داد كه «تفنگ و گل و گندم داره مياد» من مي خواهم برادرانه عرض كنم اگر اين موج سبز بر مدار
شخص محوري، مدعاهاي بزرگ و بي پشتوانه، توهم و استغنا و تحميل هزينه بر مردم و نظام در عمل به رويارويي بانظام برآمده از انقلاب اسلامي سوق يابد و از آن ناگوارتر مطمح نظر و مورد طمع بيگانگان قرار گيرد، يقين بدانيد از گل و گندم در آن خبري نخواهد بود و خدا نكند كه منجر به آوردن تفنگ تنها شود كه در آن صورت نه فقط از باد سبز بهار رونق و پيشرفت و شكوفايي اين آب و خاك خبري نخواهد بود، بلكه باد مسموم خشونت و خونريزي همه را با خود خواهد برد.255
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
255 . «سعيد شريعتي: حزب مشاركت در يك انحراف سياسي قرار گرفته است»؛ خبرگزاري فارس؛ 3/6/1388؛ كد مطلب: 8806030701 .

 



مسأله تقيه در تشيع

زماني كه مي خواهيم بررسي كنيم كه آيا پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) حضرت علي(عليه السلام) را براي جانشيني خود معيّن كرده است يا نه، آيا مي توانيم از روش عقلي استفاده كنيم و با كمك تحليل عقلي به نتيجه برسيم؟! آيا مي توانيم از طريق تجربه و حس پاسخي براي اين سؤال بيابيم؟! روشن است كه هيچ يك از عقل و تجربه نمي توانند براي يافتن پاسخ اين سؤال ما را ياري كنند. اثبات اين مسأله جز با روش نقلي ممكن نيست و تمام علماي عالم، اعم از مسلمان و غير مسلمان، روش تحقيق در اين قبيل مسايل را روش نقلي ـ تاريخي مي دانند. حال اگر كسي بگويد من مي خواهم درباره جانشيني حضرت علي(عليه السلام) پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) با استفاده از روش عقلي تحقيق كنم، آيا اين سخن نزد عقلاي عالم قابل قبول است؟! روشن است كه اثبات اين قضيه تاريخي، راهي جز مراجعه به اسناد و مدارك تاريخي ندارد.
نظير اين قبيل مسايل تاريخي در عالم به وفور يافت مي شود؛ براي نمونه مي توان به مسايل انتخابات آمريكا( دوره اول انتخاب بوش پسر ) اشاره كرد. در اين انتخابات اختلافي بين حزب دموكرات و حزب جمهوري خواه به وجود آمد و رسوايي بزرگي در مهد دموكراسي عالم به پا شد و خودشان گفتند در آراي مردم خيانت شده است؛ شبيه آنچه كه در كشور ما نيز در انتخابات مجلس ششم اتفاق افتاد ـ چون كساني كه در اين جا مسبّ ب اين مسأله بودند، از آمريكا نسخه برداري مي كنند. به هر حال مقصودم اين است كه ما از تمام اين مسايل اطلاع يافته ايم؛ اما آيا خودمان شاهد عيني اين مسايل بوده ايم؟ آيا با كمك عقل و تحليل ذهني به چنين نتيجه اي رسيده ايم؟ روشن است كه راه معلوم شدن اين قضايا بر ما «نقل» بوده است.
زماني كه تمام رسانه هاي خبري دنيا، اختلافات موجود در انتخابات آمريكا را نقل مي كنند، به استناد اخبار رسانه ها، صحت اين خبر براي همه ثابت مي شود و كسي نسبت به آن ترديد نخواهد كرد؛ چون نمي توان پذيرفت كه تمام كساني كه اين اخبار را نقل مي كنند، با يكديگر توطئه كرده اند تا چنين دروغي را بسازند. چنين خبري را «خبر متواتر» مي گويند. گاهي، يقيني كه از اين اخبار حاصل مي شود، از يقيني كه به واسطه حس حاصل مي شود، بالاتر است. در بعضي موارد ممكن است حس خطا كرده و چشم يا گوش اشتباه كند؛ ولي در اخبار متواتر هيچ خطايي راه ندارد.
به هر حال راه تحقيق در مورد اين قبيل مسايل، بررسي اخبار، اسناد و مدارك است و با استفاده از همين روش، چنين يقيني حاصل شده است. اين «اخبار» قطع آور است و جاي هيچ شك و شبهه اي را براي هيچ عاقلي باقي نمي گذارد.
زماني كه يك دانشمند سنّي حديث منزلت را با پنج هزار سند نقل مي كند، كدام عاقلي است كه در صحت اين حديث شك كند و بگويد دروغ است؟! علاوه بر اين كه صدها نفر از علما، محدثان و بزرگان آنها نيز سخناني نظير اين را گفته اند.
اگر در اين زمينه بخواهيم تحقيق كنيم، آيا جز مراجعه به اسناد و مدارك راه ديگري داريم؟ اسناد و مدارك نيز حاكي از اين است كه خود علماي اهل تسنن در كتابي كه پيرامون اخبار متواتر نوشته اند تصريح كرده اند كه يكي از اخباري كه به طور قطع متواتر است، حديث منزلت (انت م نّي ب منز له هارون م ن موسي) است. اين از متواترترين رواياتي است كه از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نقل شده است. با اين وجود اگر كسي در مورد آن شك كند، چه قضاوتي در مورد او خواهيد كرد؟ آيا ترديد در صحت حديث منزلت شبيه ترديد در صحت ماجراي اختلاف در انتخابات آمريكا نيست؟ اگر كسي ادعا كرد تمام اخباري كه درباره تخلف در انتخابات آمريكا گفته مي شود دروغ است، شما به او چه خواهيد گفت؟
اين احاديث با چنين اسناد و تأييداتي كه از خود علماي اهل تسنن دارد، قابل انكار نيست. تمام اين احاديث نيز شاهد بر اين است كه از آغاز رسالت، اميرالمؤمنين(عليه السلام) به عنوان خليفه و جانشين
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) معرفي شد. تنها شبهه اي كه ممكن است مطرح شود اين است كه كسي بگويد: شايد پيغمبر(صلي الله عليه وآله) از پيش خود اين كار را انجام داده و انتخاب علي(عليه السلام) سليقه شخصي خودش بوده است. در پاسخ اين شبهه نيز بايد بگوييم دلايل متعددي در دست داريم كه در چنين مواردي پيامبر جز به دستور وحي حركت نمي كند. در داستان «سدّ الابواب» خود پيغمبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: من از پيش خودم كاري را انجام نمي دهم؛ ن هو لاّ وحي يوحي؛1 اين كار، دستور خدا است و من از پيش خودم نمي توانم سخني بگويم.
در نهايت نيز براي آن كه در اين مسأله (جانشيني و خلافت علي(عليه السلام) پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) ) كوچك ترين شبهه اي باقي نماند، داستان غدير اتفاق افتاد. همان گونه كه همه مي دانيم، در آن روز اين آيه نازل شد كه:
يا أيّها الرّسول بلّ غ ما أنز ل ليك م ن ربّ ك و ن لم تفعل فما بلّغت ر سالته و اللّه يعص مك م ن النّاس ؛2 اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكني پيامش را نرسانده اي، و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مي دارد.
درباره ماجراي غدير نيز كتاب هاي فراواني نوشته شده است. خداوند درجات علامه اميني را عالي تر بفرمايد كه عمري را براي بحث درباره اين حديث شريف ـ كه يكي از بزرگ ترين سندهاي حقانيت شيعه است ـ صرف كرد و دايره المعارف عظيم «الغدير» را فراهم كرد. از خداوند مسألت داريم كه به ما هم توفيق استفاده از دست آوردهاي اين بزرگان را عنايت فرمايد.
گفتار پنجم
سقيفه، نقطه آغاز سكولاريزم
توجه به يك نكته در حديث «يوم الدار»
گوشه هايي از فضايل اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) و موهبت تشريعي كه خداي متعال براي آن حضرت در تصدي منصب خلافت و ولايت قرار داده است بيان شد. بحث در اين زمينه بسيار گسترده است. در طول چندين قرن، يكي از مهم ترين زمينه هاي فعاليت علماي بزرگ شيعه، تحقيق در اين مسأله بوده و آن بزرگان، در اين زمينه كتاب هاي فراواني نيز به صورت هاي مختلف تدوين كرده اند. اين تلاش ها در حدي گسترده است كه شايد بتوان گفت هيچ نقطه ابهامي در اين زمينه باقي نگذاشته اند. از جمله اين تأليفات مي توان به دو كتاب ارزشمند «حلقات» و «الغدير»اشاره كرد. «حلقات» اثر «مير حامد حسين هندي» است كه در آن به تحقيق درباره روايات مربوط به منصب خلافت و ولايت پرداخته و زحمت فراواني را براي تدوين آن متحمل شده است. «الغدير» نيز اثري گران سنگ از «علامه اميني(قدس سره) » است كه آن بزرگوار پس از سال ها تلاش آن را در چندين جلد به نگارش درآورده است.
با اين حال، ملحدان و فريب خوردگان داخلي ـ حتي گاهي در لباس دفاع از اسلام و تشيع ـ شبهاتي را در اين زمينه مطرح مي كنند كه ممكن است ذهن جوانان و نوجوانان ما را مغشوش كند. براي پاسخ به اين شبهات، از باب مقدمه به بعضي از روايات متواتر درباره مسأله امامت و خلافت اميرمؤمنان(عليه السلام) كه شيعه و سني در مورد آنها اتفاق نظر دارند و هم چنين به تعدادي از كتاب هاي فراواني كه در اين زمينه نوشته اند، اشاره شد.
يكي از اين احاديث، حديث «يوم الدار» است. در جلسه قبل اين حديث را به تفصيل نقل كرديم. بر اساس اين روايت، روزي كه
پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) مأمور شدند دعوت خود را علني كنند، خويشان خود را به مهماني دعوت كردند و در آن مجلس فرمودند: اولين كسي كه به من ايمان بياورد و مرا تصديق كند وصي، وارث، وزير و خليفه من خواهد بود. بزرگان اهل تسنن تصريح كرده اند كه در اين مجلس تنها علي بن ابي طالب(عليه السلام) دعوت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را اجابت كرد. از اين رو پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز به آن حضرت اشاره كرده و فرمودند: ا نّ هذا أخي و وصيّي و وزيري و خليفتي فيكم فاسمعوا له و أطيعوا.3
درباره اين حديث اين سؤال مطرح شده است كه در آن مجلس حضرت ابوطالب(عليه السلام) نيز حاضر بودند، چرا ايشان به پيامبر(صلي الله عليه وآله) ايمان نياوردند؟
البته مسأله ايمان حضرت ابوطالب(عليه السلام) و بحث از آن، اختصاصي به اين حديث ندارد و در كل يكي از مسايل اختلافي بين شيعه و سنّي است. برادران اهل تسنن معتقدند، ابوطالب(عليه السلام) تنها به واسطه عاطفه خانوادگي از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) حمايت مي كرد، اما به آن حضرت ايمان نياورده بود. لكن روايات فراواني به صورت هاي مختلف از ائمه اطهار
(عليهم السلام) نقل شده است كه فرموده اند: ابوطالب(عليه السلام) در اين امت مانند مؤمن آل فرعون است كه «يكتم يمانه».4 او مأمور بود ايمان خود را مكتوم بدارد و تقيه كند تا بتواند از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) حفاظت كند. ايشان از ابتدا به پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ايمان داشت و حتي پيش از آن نيز فردي مؤمن و معتقد به خداي متعال بود؛ لكن مأمور بود ايمان خود را اظهار نكند. همان گونه كه مؤمن آل فرعون و بسياري ديگر نيز در طول تاريخ اين گونه بودند كه به سبب مصالحي ايمان و اعتقاد خود را به خدا و انبيا و يا ولايت ائمه(عليهم السلام) اظهار نمي كردند.
نكته اي در مورد تقيّه
به تناسب اين بحث جا دارد به يكي از اشكالاتي كه وهابيان بر شيعه مي گيرند اشاره كنيم. يكي از نقاط ضعفي كه وهابيت به شيعيان نسبت مي دهد اين است كه شيعيان مي گويند ما در بعضي موارد تقيه مي كنيم؛ پس آنان دو رو و منافق هستند. شيعيان با وجود اين كه در باطن، عقايدشان با وهابيت تفاوت دارد و نماز مطابق احكام وهابي ها را صحيح نمي دانند، لكن در ظاهر به امام جماعت وهابي اقتدا كرده و در نماز با وهابي ها موافقت و همراهي مي كنند؛ از اين رو شيعيان منافق و دو رو هستند!
در پاسخ اين شبهه بايد گفت: اگر لازمه كتمان ايمان و تقيه نفاق باشد، پس مؤمن آل فرعون نيز بايد يكي از بزرگ ترين منافقان باشد! با اين وجود، چگونه در قرآن سوره اي به نام او نازل و از چنين كسي ستايش شده است؟! هم چنين در صدر اسلام عمار ايمان خود را كتمان كرد و به اين واسطه نجات يافت؛ اما پدر و مادر او كه مسأله تقيه را نمي دانستند و از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در ظاهر برائت نجستند، به اندازه اي شكنجه شدند كه به شهادت رسيدند. قرآن نيز با آيه « لاّ من أكر ه و قلبه مطمئ نّ ب ال يمان »5 تأييد مي كند كه در مواردي بايد ايمان را مخفي كرد تا از شر دشمنان محفوظ ماند يا مصالح ديگر اسلامي تأمين گردد.
همان گونه كه حضرت امام(قدس سره) در «رساله تقيه» خود فرموده اند: تقيه هميشه به لحاظ خوف از جان نيست؛ بلكه تقيه دو قسم است؛ قسم اول، تقيه خوفي است، به اين معنا كه انسان به دليل ترس از جان تقيه كرده، ايمان، عقيده، اعمال و فتواي فقهي خود را اظهار نمي كند و مطابق فقه ديگران عمل مي كند. گاهي نيز براي حفظ مصالح جامعه اسلامي بايد تقيه كرد. به فرمايش حضرت امام(قدس سره) اين قسم، «تقيه مداراتي» نام دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نجم (53)، 4.
2. مائده (5)، 67.
3. بحارالانوار، ج 18، باب 1، روايت 27.
4. غافر (40)، 28.
5. نحل (16)، 106.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14