(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23 بهمن 1389- شماره 19862

از مديريت ليبرالي تا مديريت انقلابي
گونه شناسي شبهات سياسي و اعتقادي با حضور دكتر خسروپناه در دانشگاه شهيد بهشتي
ولايت فقيه انقلاب را حفظ كرده است
بيراهه فرماليسم تأملات مصري
چرا دانشگاه اسلامي؟!



از مديريت ليبرالي تا مديريت انقلابي

كبري نظري
پس از انقلاب اسلامي ايران كه انقلابي ارزشي و اخلاقي بود، لزوم تغيير مديريت اداره امور عمومي بر اساس هنجارها و ارزش هاي اسلامي به شدت احساس مي شد. در اين دگرگوني شگرف، ايدئولوژي انقلابي- اسلامي جاي خود را در مديريت امور كشور باز نمود .
در خلال اين جابه جايي ها مديراني بر كرسي هاي مديريتي كشور تكيه زدند كه مسلط و معتقد به آرمان هاي انقلاب و ارزش هاي انقلابي بودند لذا سعي بر جا انداختن اخلاق اسلامي در سازمان ها و رفع فساد و تبعيض داشتند .
پس از هشت سال جنگ تحميلي؛ رشادت هاي رزمندگان اين دفاع مقدس آثار قابل تاملي بر افكار مديران داخلي داشت كه ثمره آن گسترش همدلي بين اين مديران شد و مي رفت تا با نهادينه كردن فرهنگ مديريت انقلابي اصيل در لايه هاي مختلف مديريت اجرايي كشور، نمونه جديد از تئوري هاي مديريتي در سطح جهاني را به نام خود به ثبت برساند .
در اين ميان عده اي كه پرستيژهاي حزب اللهي بودن به خود
مي گرفتند ولي در باطن شيفته زرق و برق هاي فرهنگ فرنگي بودند، دندان طمع براي رسيدن به مناصب مديريتي كشور تيز كرده و به شگردهاي گوناگون به اين مناسب رسيدند و نتيجه آن شد كه آن مديريت انقلابي منحرف شد و به مديريت هاي غربي گرايش پيدا كرد. لذا اصالت سود و منافع سرمايه داران و فئودال ها را سرلوحه نظريه هاي خود قرار دادند. در نتيجه سياست رسيدن به هدف براساس «تكليف» جاي خود را به رسيدن به «توسعه» به هر وسيله داد !
در دوران موسوم به سازندگي تكنوكراتهايي پا به عرصه گذاشتند كه بر خلاف دوران انقلاب و دفاع مقدس كه «هر مديري با تقواتر، شرافتمندتر» فضا را به نحوي رقم زدند كه «هر مديري پولدارتر، عزيز تر» ايجاد شد. برخي مديران آشكارا از سهم خواص خود از انقلاب اسلامي دم مي زدند.
در زمان جنگ آن ها با بيت المال در سرزمين هاي دور در حال گذراندن دروس مديريت غربي بودند تا روزي دانش خود را در مسير اعتلاي حزبي و مجلسي خود صرف نمايند. شكي نيست كه استفاده از ابزار ها و نكات مثبت در علم مديريت قطعا لازمه پيشرفت هر جامعه اي است، اما استحاله شدن مديران ما در مقابل نظريه هاي آن ها كه در برخي موارد مغايرت آشكار با مباني و اهداف متعالي و ارزشي و انقلابي ما دارد، پاشنه آشيل مديريت و اداره عمومي كشور ما شده بود.
استفاده بي رويه از فرهنگ ترجمه و كپي تام سياست هاي دولتمردان غربي همان اشكالي است كه مقام معظم رهبري بارها مطرح نموده و به لزوم خلق رويه ها و نظريه هاي بومي و اسلامي تاكيد فرموده اند .
پروژه ي ارزش زدايي و آرمان زدايي از ساختار مديريت كلان كشور در دوران اصلاحات با پاك سازي دستگاه هاي بزرگ اجرايي از مديران انقلابي و ارزش مدار ادامه يافت و رهبري اين دستگاه ها در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي منطبق بر نظريه مديريت اصلاح طلباني شد كه سر لوحه ي اهداف برخي از آن ها حتي تجديدنظر طلبي در حوزه دين و ايجاد پلوراليزم ديني بود .
اما با رويگرداني افكار عمومي جامعه از وضعيت موجود اداره كشور و انزجار آنها از شعار هاي پر رنگ و لعاب سياست مداراني كه منافع حزبي و باندي را بر منافع عمومي كشور ترجيح مي دادند، سرانجام گفتمان عدالت طلبي و آرمان خواهي و ارزش مداري مردم غالب شد و رويكردي انقلابي در تغيير ساختار هاي بوروكراتيك و شكستن تابوهايي كه در نظام ديوا ن سالار كشور ايجاد شده بود، گرفتن تصميمات شجاعانه در عرصه اقتصاد كشور نظير خصوصي سازي بر مبناي عدالت را باعث شد.
در پايان ، يادآوري سخني هشدار دهنده كه از ژرف نگري
امير مؤمنان، علي (عليه السلام) نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي و سرنوشت دولت ها و ملت ها حكايت دارد، خالي از لطف نيست. ايشان فرمودند: انحطاط دولت ها و حكومت ها را به چهار چيز مي توان شناخت: 1- ضايع كردن مسائل اصولي 2- پرداختن به مسائل فرعي
3- گزينش افراد فرومايه 4- به عقب راندن عناصر لايق و شايسته.
هرگاه دولت مردان به مسائل فرعي سرگرم شوند و سرمايه هاي انساني را به پاي آن هدر دهند و مسائل سرنوشت ساز را از ياد ببرد و به گزينش افراد دون مايه و بي لياقت رو آورند و افراد با كفايت را از صحنه بيرون كنند، خطر غروب اقتدار و انحطاط آن دولت وجود دارد.
¤ دانشجوي مهندسي منابع طبيعي محقق اردبيلي

 



گونه شناسي شبهات سياسي و اعتقادي با حضور دكتر خسروپناه در دانشگاه شهيد بهشتي
ولايت فقيه انقلاب را حفظ كرده است

كرسي آزادانديشي با عنوان «گونه شناسي شبهات سياسي و اعتقادي» با حضور دكتر خسروپناه چندي پيش در دانشگاه شهيد بهشتي برگزار شد. در اين نشست حضار سؤالاتي درباره مسائل و مشكلات فكري و عقيدتي حاكم بر جامعه امروز پرسيدند كه ذهن بسياري از دانشجويان را به خود مشغول كرده است. در حقيقت هدف از برگزاري اين كرسي آزادانديشي بررسي و پاسخ به همه شبهات سياسي دانشجويان بود و مي توان گفت دانشجويان حاضر در اين جلسه از هر بابي كه در آن ابهامي مي ديدند سخن گفتند.
در ابتداي اين جلسه يكي از دانشجويان پرسيد: آيا انسان توانايي خدا شدن روي زمين را دارد؟
خسروپناه در پاسخ به اين پرسش گفت: اگر منظور واجدالوجود شدن انسان است، مسلما پاسخ منفي است؛ اما اگر معناي خليفه الله شدن مدنظرتان است، بله، اين قابليت در انسان وجود دارد.
¤ دشمني با ولايت فقيه
در ادامه اين جلسه حجت الاسلام خسروپناه در پاسخ به اين پرسش كه علت دشمني و تهاجم عليه ولايت فقيه چيست؟ خاطرنشان كرد: من به كساني كه درباره اين موضوع سؤالاتي دارند، با يقين اعلام مي كنم مسئله ولايت فقيه معقول ترين مسئله و نظام سياسي در دنياست و معتقدم در حال حاضر مقام معظم رهبري بهترين مصداق براي اين امر هستند، چنان كه در عرصه هاي گوناگون سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و علمي نيز اثبات شده است. برخي از افرادي كه با اين موضوع مخالفت مي كنند براي اين است كه هنوز پاسخ سؤالاتشان را نگرفتند، ولي برخي ديگر به فوايد آن پي بردند، به همين دليل به دنبال منحل كردنش هستند، چرا كه حافظه تاريخي شان به آنها مي گويد گرچه در قضيه مشروطيت ليبراليست ها موفق شدند، ولي در نهايت اين اقدام به شكست انجاميد.
وي ادامه داد: در نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز به همين ترتيب بود. اما در پيروزي انقلاب اسلامي دشمنان ما با وجود تلاش هاي بسيار نتوانستند شكست مان بدهند. منافقان، ترور سران نظام، جنگ تحميلي با بدترين بمب هاي شيميايي، محاصره اقتصادي و... هيچ يك به سرانجام نرسيدند، زيرا ولي فقيه به عنوان يك محور در تمام مسائل حضور داشتند. اينها مي دانند اگر ايران همچنان با عنصر ولايت فقيه پيش برود، تبديل به يك ابرقدرت مي شود. جهان از انقلاب ايران مي ترسد، چرا كه موجب گسترش اسلام و تشيع در سراسر دنيا شده است. براي فهم اين مطلب همين بس كه بدانيد تيراژ قرآن در كشورهاي غربي چند برابر انجيل است.
¤ چگونه خدايي را كه نمي بينم پرستش كنم؟
اين استاد دانشگاه در ادامه درباره پرستش خدايي كه ديده نمي شود يادآور شد: خدا را بايد به وسيله قلب ديد، نه چشم. آنچه ممكن است داشتن درك قلبي از خداست. انساني كه ايمان قلبي دارد و حاضر است جان و مالش را در راه او بدهد، يعني خدا را ديده، البته با چشم دل، نه چشم سر. وي همچنين در پاسخ به اين پرسش كه آيا صحت دارد كه در اطراف كعبه كاخ فراماسونري بنا شده است، اما آل سعود هيچ گونه حركتي براي مقابله با اين اقدام انجام نداده است؟ تصريح كرد: من چيزي در اين باره نشنيدم، ولي تا آنجا كه مي دانيم فراماسونري در تقويت وهابيت تلاش زيادي مي كند. امروز بزرگترين مانع صهيونيست ها حزب الله است كه اعضاي آن شيعه هستند، ديگري نيز حماس و جهاد اسلامي از اهل سنت است.
وي اظهار كرد: اين سه جريان، بيش از صهيونيست ها از وهابيت ضربه مي خورند. اين به معناي هم پيماني وهابيت با صهيونيست است و همان طور كه مي دانيد صهيونيست ها عوامل اصلي فراماسونري در دهه هاي اخير هستند.
¤ ولايت حقيقي
خسروپناه درباره معناي ولايت حقيقي كه در سوره مائده آمده است، نيز گفت: اين همان معنايي است كه در غدير پيامبر(ص) فرمودند «من كنت مولاه، فهذا علي مولاه». يعني ولي زمام امور را در اختيار دارد و صراط مستقيم را به شما نشان مي دهد، از اين رو جانش از جان شما مهم تر است؛ البته در اينجا منظور امام معصوم(ع) است.
وي در ادامه در پاسخ به اين پرسش كه آيا در نظام جمهوري اسلامي ايران ولي فقيه مي تواند اقدام اشتباهي انجام دهد؟ اظهار كرد: بله، كسي ادعا نمي كند ولي فقيه معصوم است. ايشان مامورند كه احكام اسلام را پياده كنند. اما اگر گناه كرد يا اشتباهاتش زياد بود، مجلس خبرگان بايد عزلش كند. عدالت و تقواي او مانع از انجام گناه و اشتباه است. ولي اگر مجلس خبرگان تشخيص داد كه ولي فقيه اين دو را از دست داده، بايد تغييرش دهد.
¤ خدمات متقابل اسلام و ايران
نشست پاسخگويي به شبهات سياسي و اعتقادي، با سؤال هاي شفاهي دانشجويان ادامه پيدا كرد و حجت الاسلام خسروپناه به آنها پاسخ دادند كه شرح آن در ادامه آمده است.
وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا تعارض بين اسلام و ايران معنا و مفهومي دارد؟ تصريح كرد: وقتي ما اسلام را پذيرفتيم، ديگر شاخص مان براي سنجش هر چيز معيارهاي اين دين الهي است. غرب را هم با اسلام مي سنجيم و آن دسته از آموزه هاي آن كه با اسلام مطابقت دارد را مي پذيريم؛ مثلا بسياري از علومي كه به دست مي آورند با اسلام منافاتي ندارد، پس ما هم از آنها استفاده مي كنيم. داستان ايران و مليت هاي ديگر هم همين است. شاخص اسلام است، اما اينكه آيا ايراني بودن با اسلام تعارض دارد، بايد بگويم خير، چنين نيست.
وي ادامه داد: البته سنت هايي در برخي دوره ها داشته ايم كه با دين تعارض داشتند و ما هم با آنها مخالفيم. در اقوام عرب نيز چنين است، براي مثال امروزه اعراب درگير جاهليت جديدي هستند كه شباهت زيادي به جاهليت صدر اسلام دارد. شهيد مطهري نيز در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» به خوبي توضيح داده اند كه ايران چه قدر به اسلام خدمت كرده و اسلام تا چه اندازه در رشد ايران موثر بوده است. اگر در برخي نكات هم با يكديگر تعارض دارند، به معناي تعارض ذاتي اين دو با يكديگر نيست.
¤ سؤالات گسترده دانشجويان
اما سؤالات دانشجويان به اينجا ختم نشد يكي از دانشجويان پرسيد: منظور از «جام زهر» در ادبيات ديروز و امروز انقلاب اسلامي چيست، آيا امام جام زهر نوشيدند كه قطعنامه را امضا كردند؟ از سوي ديگر رئيس جمهور در سخنانشان گفتند ما جام زهر را به دشمن مي دهيم، اين دشمن چه كسي است؟
خسروپناه در پاسخ به اين پرسش گفت: ما در دوران دفاع مقدس توانستيم عمليات هاي خيلي خوبي نظير فتح المبين، بيت المقدس و... را با موفقيت انجام دهيم. در آن زمان با توجه به اينكه موفق به پس گرفتن خاكمان شده بوديم، حاضر بوديم قطعنامه را بپذيريم، اما صدام از نظر نظامي قابل اعتماد نبود و ممكن بود پس از امضاي اين توافق هم به ايران حمله كند، از اين رو ما جنگ را ادامه داديم. وارد خاك عراق شديم و پس از آن عمليات والفجرها شروع شد تا اينكه در والفجر 8 فاو را گرفتيم. تا سال 65 هم توانستيم عمليات هاي موفقيت آميزي داشته باشيم. ولي در سال 66 ديگر توان انجام عمليات در جنوب را نداشتيم.
وي ادامه داد: مردم مثل سال هاي گذشته از جنگ استقبال نمي كردند و در زمان اعلام نيرو افراد كمتري داوطلب مي شدند. قدرت لجستيكي هم ضعيف شده بود. در اين شرايط صدام طي عملياتي در جنوب، تا نزديكي هاي اهواز پيش آمد. امام پيام دادند كه مردم براي دفاع به جبهه بروند. جمعيت زيادي راهي شدند و عراقي ها را به عقب راندند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: قبل از حمله عراق به ايران، ما عمليات كردستان را به خوبي انجام داده بوديم، در آن زمان صدام دعوت به امضاي قطعنامه كرد و آقاي هاشمي هم به اين نتيجه رسيد كه ديگر وقت پذيرش آن رسيده است و از صياد شيرازي كه در آن زمان فرمانده نيروي زميني ارتش بود پرسيد كه آيا مي تواند به جنگ ادامه دهد؟ او هم گفت به شرطي كه نيازهايم را تامين كنند. از محسن رضايي هم پرسيد، ايشان هم گفتند به شرط داشتن يك سري امكانات مي توانم ادامه دهم.
وي همچنين در پاسخ به اين ابهام مبني بر اين كه بعضي ها مي گويند اين امكانات در پادگان ها وجود داشته، ولي در اختيار رزمنده ها گذاشته نمي شده است يادآور شد: اين طور نبوده، ما حتي نيرو هم كم داشتيم. در همان زمان هر يك نيازهايشان را نوشتند و آقاي هاشمي اين نامه ها را پيش امام برد. اين زماني است كه هنوز ما در كردستانيم و صدام عمليات جنوب را انجام نداده است. امام در آن موقع قطعنامه را پذيرفت و گفت براي من مانند جام زهر است. آيا منظور اين بود كه جام زهر را آقاي هاشمي، صياد شيرازي يا محسن رضايي به امام داد؟ بي شك اينطور نبود، اگر چنين بود كه بايد بي درنگ همه اين افراد را كنار مي گذاشتند.
جام زهر يعني انتظار امام اين بود كه مجموعه دولت و ملت چنان متحد شوند كه صدام را زمين بزنند، نه اينكه ما قطعنامه را بپذيريم. آنچه امام(ره) مي خواست سقوط صدام و نجات مردم عراق بود، نه تصرف آنجا. البته امام جنگ را شروع نكرد و آنها آغازگر بودند، ولي حالا كه شروع شده بود، مي خواستند به وسيله اين دفاع، صدام را از بين ببرند. مسلما وقتي رهبري به اين هدف نرسد، ناراحت مي شود. اما اينكه مجرم شخص خاصي است، بايد بگويم خير. جالب است بدانيد پس از امضاي قطعنامه صدام عمليات جنوب را آغاز كرد و اين نشان دهنده همان مسئله قابل اعتماد نبودن اوست. البته ما طي يك شبانه روز توانستيم او را شكست دهيم و به اين ترتيب جنگ پايان يافت.

 



بيراهه فرماليسم تأملات مصري

سجاد صفار هرندي
در خبرها آمده بود كه دولت مصر براي مقابله با ناآرامي به وجود آمده، دسترسي به اينترنت را محدود و رهبران مخالفين را بازداشت يا در خانه محصور كرده و شبكه تلفن همراه را از كار انداخته است. در تصاوير تلويزيوني هم پيداست كه مخالفان و انقلابيون مصر با حضور گسترده در خيابان، جريان طبيعي زندگي را مختل كرده، تصاوير مبارك را سوزانده و به ساختمان هاي دولتي حمله كرده اند. رودربايستي چرا؟ ميان نوع كنش و واكنش هاي دولت مصر با مخالفانش، «به لحاظ صوري» (فرم) با كنش و واكنش نظام جمهوري اسلامي و شورشيان سال 88، شباهتهاي قابل توجهي وجود دارد. آن چنان كه «به لحاظ صوري«، ماجراي سال گذشته ما به كنش و واكنش نظام و منافقين محارب در سال 60، شباهت زيادي داشت. كما اينكه، اين هر سه، «به لحاظ صوري»، به نوع كنش و واكنش رژيم پهلوي و انقلابيون سال 57، بي شباهت نيستند. نگارنده، از چنين قياسهاي غريب و -كم و بيش- گستاخان هاي چه نتيجه اي مي خواهد بگيرد؟!
حالا كه باب گستاخي باز شد، اجازه دهيد جلوتر هم برويم. اگر بنا بر «شكل» و «صورت» باشد، نوع مواجهه كفار قريش با رسول اكرم (ص) شباهت قابل ملاحظه اي با نوع مواجهه مسلمين با افراد «متنبّي» (پيامبران دروغين) در سال هاي پس از رحلت پيامبر دارد. درست است كه فكر كردن به اين هم براي ما سخت است، ولي «به لحاظ صوري» نوع كنش و واكنش حضرت امير المؤمنين (ع) در نبرد با فتنه گران جمل، صفين و نهروان، از برخي جهات، خالي از شباهت با نوع كنش و واكنش حكومت اموي (يزيد) در مقابل نهضت حضرت اباعبدالله (ع) نيست. البته روشن است كه اين «خالي از شباهت نبودن»، به معني مشابهت تام و تمام، حتي «به لحاظ صوري» نيست. به اين موضوع بر خواهم گشت. ولي پيش از آن، بايد از اين سخن گفت كه نگارنده، از چنين قياس هاي غريب و گستاخانه اي، به دنبال كدام نتيجه است؟!
نتيجه، همان قدر كه در فضاي انديشه ديني آشنا و بديهي است، تعيين كننده و سرنوشت ساز نيز هست: آنچه كه «اصالت» دارد و نهايتا تكليف يك عمل يا رخداد را تعيين مي كند، «صورت» يا «شكل» (فرم) نيست، محتواست. و اينجا محتوا يعني نسبت با خوب و بد؛ به تعبير ديني و قرآني، نسبت با حق و باطل. از اين منظر، هر گونه و فهم و داوري يك عمل، فارغ از نسبت آن با خوب و بد يا حق و باطل، عقيم و بي حاصل است. و چه بسا، رهزن و گمراه كننده. طرفه اين جاست كه اين دقيقا همان چيزي است كه علوم اجتماعي و پيشگام آن، انديشه سياسي مدرن، در طلب آن شكل گرفته است؛ يعني فهميدن و معنادار ساختن «امر انساني» مستقل از اخلاق و فراسوي نيك و بد. از اين جهت، «فرماليسم»، خصلت عمومي انديشه سياسي و علوم اجتماعي مدرن (از ماكياولي به بعد) است و مثلاً اختصاص به زيمل كه مشخصاً از «جامعه شناسي صوري» سخن گفته، ندارد.
البته اين اصلا به بدان معنا نيست كه در نگاه ديني شكل يا صورت اهميت ندارد. اصالت داشتن محتوا (ارزش) به اين معنا نيست كه فرم چيزي خنثي باشد. صورت عمل انساني براي فهم و داوري آن، اصالت ندارد ولي اهميت دارد. محتوا و جهت درست يا همان حق، با هر قالب و شكلي جمع نمي شود. به تعبير مشهور، «هدف، وسيله را توجيه نمي كند.» در تلقي ديني، شكل هم قواعدي دارد كه بعضا خيلي هم مهم است و بايد رعايت شود. از همين روست كه در بسياري از موارد تاريخي كه پيشتر اشاره شد، با تدقيق و تأمل بيشتر، مي توان در كنار شباهت هاي شكلي، تفاوت هاي شكلي بعضا سرنوشت سازي را نيز ديد. به عنوان مثال، مي توان صورت تعامل كريمانه حضرت امير با «سوار شتر سرخ مو» در پايان جنگ جمل را با صورت برخورد اشقياي دشت نينوا با اهالي حرم سيدالشهدا قياس كرد و تفاوت هاي شكلي را نيز در طول تفاوت محتوايي ديد. گاهي همين تفاوت هاي شكلي مي تواند مددكار رسيدن به بصيرت هاي درست محتوايي باشد. اينكه ما به لحاظ شكلي با كشاكش دو نيروي اجتماعي يا منازعه ميان دو بخش از جامعه مواجهيم (آن چنان كه در ماجراي پس از انتخابات 88 آشكارا چنين بود) يا با صحنه نبردي كه در آن تقريباً «همه بخش ها و پاره هاي يك جامعه» در برابر يك «دستگاه سياسي» قرار گرفته اند (آن چنان كه در انقلاب اسلامي 57 و نيز قيام اين روزهاي مردم مصر، در قالب دوگانه نمادين مردم/تانك مشاهده مي كنيم)، چيزي فراتر از يك تفاوت صوري را به ما نشان مي دهد.
به طور خلاصه، آنچه كه در باب امر انساني اصالت دارد و تكليف را تعيين مي كند، محتوا (ارزش) است. شكل هم در طول محتوا اهميت دارد ولي از بيراهه «فرماليسم» بايد حذر كرد.
¤ دانشجوي دكتري جامعه شناسي دانشگاه تهران

 



چرا دانشگاه اسلامي؟!

دكتر علي آراسته
عضو هيئت علمي دانشگاه بين المللي امام خميني(ره)
اسلامي شدن دانشگاه براي جامعه اسلامي يك ضرورت است و بدون آن، روند حركت جامعه در مسير اهداف متعالي انساني و اسلامي با چالش هاي اساسي مواجه خواهد شد؛اگر اسلامي شدن دانشگاه يك ضرورت است، پرداختن به مباني فكري آن نيز يك ضرورت است؛ چرا كه از يك سو بدون تحكيم مباني فكري اين تحول، ممكن است ترديدهايي در ضرورت اسلامي شدن دانشگاه پيش بيايد و در نهايت فرآيند اسلامي سازي دانشگاه را با چالش مواجه سازد و از سوي ديگر كيفيت اسلامي سازي دانشگاه بسته به مباني فكري آن پذيراي راه بردهاي گوناگوني است كه بدون تبيين مباني فكري، انتخاب راه برد صحيح ممكن نيست. براي تبيين مفهوم اسلامي شدن دانشگاه لازم است انواع كاركردهاي دانشگاه و معناي اسلامي بودن نهادهاي اجتماعي مورد تأمل قرار گيرد:
1. كاركردهاي دانشگاه
دانشگاه كاركردهاي مختلفي در جامعه دارد كه برخي از آن ها عبارتند از:
1. توليد علم؛
2. معرفي كاربردهاي علم؛
3. طراحي مسير حركت جامعه به سوي پيشرفت همه جانبه و موزون؛
4. پرورش نيروهاي متخصص براي انجام وظايف مختلف اجتماعي (مديران، صنعت گران، هنرمندان، پزشكان، اقتصاددانان، و...)
5. تعامل با مجامع دانشگاهي و فرهنگي ساير كشورها به منظور پيش برد اهداف ملي و فراملي كشور؛
6. پيشاهنگي در حركات آگاهانه سياسي اجتماعي كشور؛
2. كاركرد دانشگاه در جامعه اسلامي
مثبت بودن كاركرد دانشگاه در جامعه توحيدي اسلامي وابسته به تأثير مثبت آن در تحقق اهداف دين توحيدي اسلام است و بالاترين هدفي كه اسلام براي انسان مسلمان به تصوير مي كشد رسيدن به قرب الاهي است كه در پرتو معرفت يقيني و عبوديت حاصل مي شود[1]، بنابراين دانشگاهي موفق است كه جامعه انساني را به خوبي در مسير توحيد قرار داده و او را به سوي قرب الاهي هدايت كند. زماني كه درباره هدايت انسان به سوي مقصد و هدف صحيح صحبت مي كنيم به اين مطلب توجه داريم كه هدايت انسان با هدايت يك وسيله (مانند كشتي يا موشك) متفاوت است چرا كه انسان با اختيار خود حركت مي كند در حالي كه اشياء و وسايل بدون اختيار و كاملا تحت كنترل هدايت كننده، حركت مي كنند؛ بنابراين براي اين كه تصور روشني از هدايت انسان داشته باشيم لازم است ماهيت حركت اختياري انسان و عوامل تأثيرگذار بر آن را مورد تحليل و بررسي قرار دهيم.
در اينجا تبيين و تحليلي روان شناختي از حركت اختياري انسان به سوي اهداف ارايه مي شود و عوامل مؤثر در حركت اختياري انسان مورد بررسي قرار مي گيرند؛ در ضمن با اين بحث، معيار ارزشمند بودن يا بي ارزش بودن اعمال اختياري انسان نيز روشن مي شود.
3. عوامل مؤثر بر حركت اختياري انسان
عواملي كه در اعمال اختياري انسان ها نقش بسيار مهمي دارند عبارتند از:
1. شاكله فكري يا به تعبير روان شناسان، الگوهاي فكري تثبيت شده در شخصيت افراد؛
2. دل بستگي هاي افراد كه به طور اجتناب ناپذيري در اعمال افراد نقش و حضور دارد؛
3. اختيار و اراده افراد؛
4. قدرت تفكر و خلاقيت فكري كه مي تواند منشأ عملكردي متفاوت با رفتار معمول فرد باشد و دريچه هاي جديدي از انديشه و عمل را به سوي فرد بگشايد؛
5. شرايط محيطي كه مي تواند هيجانات خاصي را ايجاد كند و منتهي به عملكرد لحظه اي خاصي توسط فرد شود.[2]
آن چه كه موجب خوب يا بد بودن عملكرد فرد (يا اجتماع) مي شود اين است كه آيا عملكرد نام برده شده در راستاي نيل به اهداف و خواسته هاي متعالي او قرار دارد يا خير، كه در فرض اول عملكرد، خوب و در فرض دوم عملكرد، بد ارزيابي مي شود.
جامعه به عنوان بستر حركت انسان مي تواند نقش مثبت يا منفي در سير معنوي او داشته باشد؛ هر ميزان كه شرايط براي سير الي الله مساعدتر باشد حركت به سوي خدا آسان تر است و هر ميزان كه اين فضا نامساعدتر باشد، توفيق افراد در تقرب به خدا كم تر مي شود.
البته اين در مورد كليت جامعه است، ولي در مورد تك تك افراد ممكن است خلاف اين كليت روي دهد؛ چنان كه در محيط بسيار نامناسب، اولياي الاهي به خوبي به سير الي الله ادامه مي دهند و به اهداف متعالي نايل مي شوند ولي بيش تر افراد جامعه در سير الي الله با ناكامي هاي بي شماري مواجه مي گردند. از سوي ديگر در جامعه آرماني نيز افراد مجبور نيستند مسير تقرب الاهي را بدون اختيار طي كنند و ممكن است افرادي با سوءاختيار خود، در جهت عكس تقرب الاهي گام بردارند. با توجه به موارد نام برده شده، دانشگاهي، توحيدي و اسلامي است كه با فراهم كردن بستر مناسب، فرد و جامعه را در مسير تقرب الاهي قرار دهد.
4-تاثير دانشگاه اسلامي بر حركت اختياري فرد و اجتماع
تاثير دانشگاه اسلامي بر سير و حركت توحيدي اجتماع از جمله عوامل مختلف موثر بر انتخاب انسان هاست كه به شرح زير مي باشد:
1-دانشگاه توحيدي اسلامي با ارايه الگوهاي فكري توحيدي (توحيد ذاتي، صفاتي و افعالي) و الگوهاي عملي توحيدي (توحيد در عبادت، حاكميت، اطاعت، تقنين و تشريع) و نيز پاسخ گويي به شبهات، قالب هاي فكري كارآمدي را در جان انسان ها نهادينه مي كند و با توجه به آزادانه بودن انتخاب دين حق، تاكيد آشكاري بر شناخت حق و پيروي آزادانه از آن دارد و آيه «فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هديهم الله و اولئك هم الوالالباب» (زمر/ 17 و 18) (بندگانم را كه سخن را مي شنوند و برترين آن را برمي گزينند بشارت ده كه آن ها هدايت يافتگان الاهي اند و همانان خردمندانند) را سرلوحه اين وظيفه خود قرار مي دهد.
2-دانشگاه توحيدي با ارايه جذابيت هاي دين و زندگي ديني با ايجاد نگرش مثبت و علاقه مندي افراد جامعه نسبت به دين، ضمن ارضاي گرايش انسان به زيبايي، مسير زندگي دين مدارانه را جذاب تر و سهل تر مي كند.
3-دانشگاه توحيدي با تبيين نقش بي بديل تصميم گيري هاي انسان در رقم زدن سرنوشت خود و تاكيد بر لزوم استفاده صحيح و دقيق از اختيار و اراده انساني، جايگاه جوهره انسانيت (عزم)[3] را هماره در پيش چشم آنان كه خواهان زندگي انساني اند درخشان نگاه مي دارد.
4-دانشگاه توحيدي با طراحي ساختارهاي مناسب اجتماعي و نظام مديريت اجتماعي متناسب، زمينه رشد فردي و اجتماعي افراد اجتماع را فراهم مي سازد تا از يك سو انتخاب مسير صحيح انساني و ديني پرجاذبه باشد و از سوي ديگر حركت در مسير ناصحيح (و خلاف مصالح فردي و اجتماعي) پرهزينه باشد.
5-ترتيب اهميت عوامل موثر بر حركت اختياري انسان
موارد نام برده شده داراي اهميت و اولويت متفاوت اند كه اولويت آن ها به ترتيب زير است:
1-تبيين جايگاه تصميم گيري در ساخت سرنوشت انسان
2-ارايه الگوهاي فكري توحيدي
3-ارايه جذابيت هاي دين و زندگي ديني
4-ايجاد شرايط مناسب اجتماعي و فردي
در سير موارد بالا مشاهده مي شود كه عوامل تاثيرگذار از عناصر محض دروني (اختيار و تصميم گيري) به عوامل محض بيروني (شرايط اجتماعي) تبديل مي شود و چون موارد صدر ليست در اختيار انسان است، اگر به كمك نظام تعليم و تربيت صحيح جايگاه واقعي خود را پيدا كنند، مي توانند به تنهايي بار عوامل انتهاي ليست را به دوش بكشند به اين معنا كه اگر انساني به اهميت و جايگاه اراده و تصميم گيري خود و نقش آن در حركت صعودي به سوي قرب الاهي واقف شود حتي اگر شرايط اجتماعي مناسب نباشد آن را اصلاح مي كند و علي رغم آن به مسير رو به رشد خود ادامه مي دهد؛ و نيز اگر جذابيت هاي دين براي او چندان آشكار نباشد در اقدامي فعالانه به شناخت اين جذابيت ها مي پردازد؛ در حالي كه اگر عوامل بيروني فعليت يافته باشند مثل اين كه شرايط اجتماعي مناسب باشد و جذابيت هاي دين تعليم داده شده باشد اما اختيار و تفكر جايگاه خود را نيافته باشند ممكن است با غفلت فرد از اهميت انتخاب هاي آگاهانه و حركت به سوي قرب الاهي و نيز به دليل فقدان الگوي فكري توحيدي، در هر مرحله اي از راه، گرفتار شياطين انسي و جني شود و از طي مسير باز ماند.
6-علم ديني (اسلامي) [4]
در توليد علم، اسلامي بودن علم به اين معناست كه علم توليد شده در خدمت اهداف متعالي انسان قرار گيرد كه همان تقرب به خداوند است و لازم نيست آن علم صرفا علمي ديني نظير الاهيات باشد تا آن را اسلامي بدانيم بلكه هر علمي كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم مسير تقرب الي الله را هموار كند، علم اسلامي است كه ابعاد مختلف آن بسته به شرايط عصري و مصري متفاوت است اما معيارهاي ثابتي جهت گيري اين علوم را معين مي كند كه مي توان به موارد زير به عنوان نمونه، اشاره كرد:
1-تقويت عقلانيت و معرفت به خدا، انبيا و اولياي الاهي؛
2-معرفت به احكام الاهي؛
3-حفظ عزت فرد و اجتماع؛
4-تقويت روح همبستگي و هم ياري ميان مومنان؛
5-آمادگي براي دفاع موثر از جامعه اسلامي
در ساير موارد (پنج مورد ديگر از موارد شش گانه) نيز كاركردهاي دانشگاه بايد در خدمت اهداف متعالي انساني كه در راس همه آن ها تقرب به خداوند است، قرار گيرند كه بسط آن تحت اشراف سياست گذاران علم، تكنولوژي و فيلسوفان تعليم و تربيت و ساير متخصصان فرهنگي و اجتماعي قابل تحقق است.
7- ضرورت انسجام و نظام مندي در اسلامي شدن دانشگاه ها
اما در اينجا پرسشي قابل طرح است و آن اين كه نسبت مأموريت هاي مختلفي كه براي اسلامي شدن دانشگاه ها بايد انجام شود با يك ديگر چيست؟ به تعبير ديگر كدام يك اولويت بيش تري دارد و كدام يك اولويت كم تري؟ كدام يك با مورد ديگر تلازم دارد و كدام يك ندارد؟ بهترين زمان پرداختن به هر يك چه زماني است؟ و مواردي از اين دست، كه ناظر به ضرورت انسجام و يك پارچگي مجموعه كارهاي مرتبط با اسلامي شدن دانشگاه است.
8- تفكر سيستمي
براي پاسخ به پرسش هاي طرح شده، لازم است مفهوم «تفكر سيستمي» تبيين شود:
در يك سازمان بخش هاي مختلف به صورت هاي گوناگون ممكن است به انجام وظايف خود بپردازند كه قابل تفكيك در دو قالب كلي است:
1- انجام وظايف به صورت مجزا و بي ارتباط با ديگر بخش ها بدين معنا كه هر بخش فقط اهداف خاص خود را دنبال كند.
2- انجام وظايف در چارچوب يك كل يك پارچه و منسجم كه هر بخشي با توجه به بخش هاي ديگر به انجام وظايف خود بپردازد و همگي ناظر به يك هدف نهايي كه هدف كل مجموعه است، باشند؛ به گونه اي كه ممكن است گاهي يك بخش به نفع كل مجموعه و هدف كل، از منافع بخش خود صرف نظر نمايد.
قابل ذكر است اسلامي شدن دانشگاه يك كل يك پارچه يا به اصطلاح يك سيستم است كه داراي يك هدف نهايي، اهداف مياني و نيز ساختارهاي متناسب جهت تحقق بهينه اهداف نام برده شده اند، به اين معنا كه با در نظر گرفتن هدف نهايي (تقرب الي الله) و اهداف مياني طرح شده در اين نوشتار (نظير اصلاح الگوهاي فكري و...) اقدام به تعريف ساختارهاي متناسب با اين اهداف مي شود و وظايف هر بخش از يك سو ناظر به تأمين هدف نهايي و از سوي ديگر ناظر به همكاري بهينه با ساير بخش ها تعريف مي شود به گونه اي كه كل سيستم به بهترين وجه ممكن و با راه برد (استراتژي) مناسب كه تهديدها و فرصت ها را درنظر دارد تحقق اهداف را دنبال مي كند؛ اين راه برد نيازمند تخصص مديريت استراتژيك به منظور اجراي بهينه وظايف و نيز تخصص هاي مختلف در راستاي غني سازي محتواي سيستم است.
در تفكر سيستمي جايي براي خودخواهي نيست چراكه هر عضو در خدمت هدف نهايي سيستم است؛ در تفكر سيستمي هر عضو به جاي اين كه به دنبال منفعت شخصي باشد به دنبال سود اجتماعي است و شخص منافع خود را در پرتو منافع اجتماع دنبال مي كند.
حاصل مطالب اخير در حوزه اسلامي شدن دانشگاه اين است كه تمامي دستگاه هاي مرتبط بايد ضمن انجام صحيح وظايف خود، نگاه برون بخشي نيز داشته باشند و اهداف خود را به همراه اهداف جمعي دنبال كنند و يكي از لوازم اين ويژگي روحيه ايثارگري است كه مبتني بر ايمان و معرفت عميق است و در صورت فقدان آن دسترسي به هدف اسلامي شدن دانشگاه اگر غيرممكن نباشد، سهل نيز نخواهد بود.
9- جمع بندي
اسلامي شدن دانشگاه براي جامعه اسلامي يك ضرورت است و بدون آن، روند حركت جامعه در مسير اهداف متعالي انساني و اسلامي با چالش هاي اساسي مواجه خواهد شد؛ دانشگاه كاركردهاي مختلفي در جامعه دارد كه اسلامي شدن بايد در كالبد اين كاركردها دميده شود.
جامعه انساني مجموعه اي از عناصر صاحب اختيار است و تأثير دانشگاه بر اين مجموعه نيز از عوامل مؤثر بر اختيار انسان هاست كه در پنج عنصر اراده، الگوهاي فكري، علايق، خلاقيت و محيط خلاصه مي شوند و دانشگاه اسلامي تمامي اين عناصر را در راستاي توحيد جهت دهي مي كند.
حركت به سوي اسلامي شدن دانشگاه بايد به صورت منسجم و به اصطلاح سيستماتيك باشد تا مجموعه اي هدف مند در راستاي اسلامي شدن دانشگاه گام بردارند.
از ملزومات اسلامي شدن دانشگاه، وجود انسان پرورش يافته است كه محور اسلامي شدن دانشگاه قرار گيرد و بدون حضور اين عنصر در هسته مجموعه نام برده شده روند اسلامي شدن دانشگاه محال يا بسيار دشوار است و در پايان بايد گفت:
«اسلامي شدن دانشگاه ها يك ضرورت است چراكه استفاده بهينه از عمر انسان ها در جهت اهداف متعالي يك ضرورت است.»
و «اسلامي شدن دانشگاه ها امكان پذير نيست مگر اين كه انسان هاي دست پرورده مكتب اسلام، متولي آن باشند.»

[1] قرآن از يك سو هدف خلقت انسان را عبادت خداوند مي داند (و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ذاريات/56) [جن و انس را نيافريدم مگر براي اين كه مرا عبادت كنند] و از سوي ديگر عبادت را راه رسيدن به يقين معرفي مي كند (واعبد ربك حتي ياتيك اليقين حجر/99) [پروردگارت را عبادت كن تا به يقين برسي] كه نتيجه آن اين است كه هدف خلقت رسيدن به يقين است و از سوي ديگر متعلق اين يقين را در آيه ديگري معرفي مي كند كه عبارت است از معرفت نسبت به علم و قدرت نامحدود خداوند: (الله الذي خلق سبع سماوات و من الأرض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا أن الله علي كل شيء قدير و ان الله قد احاط بكل شيء علما طلاق/12) [خدا، آن كسي است كه آسمان هاي هفت گانه و مانند آن ها از زمين را آفريد، امر در ميان آن ها تنزل مي كند تا بدانيد كه او حقيقتاً بر هر كاري تواناست و حقيقتاً خداوند بر همه چيز داناست.] اين معرفت و يقين از سنخ معرفت هاي ذهني و حصولي نيست بلكه معرفتي قلبي و شهودي است چراكه محصول عبادت است و نه محصول تعليم و آموزش؛ محصول اين معرفت همان قرب الاهي است كه قلب سالك عابد در جوار الاهي حضور مي يابد و شاهد علم و قدرت بي نهايت اوست و البته سمع و بصر و دست چنين سالكي سمع و بصر و دست الاهي خواهد بود كه با سمع الاهي مي شنود، با چشم الاهي مي بيند و با دست الاهي تصرف مي كند و اين همان ولايت الاهي است.
[2] منظور از محيط در اينجا تمام فضاي خارج از تفكر و دل بستگي هاي پيشين فرد است كه با اين تعريف هم شامل جسم و بدن او مي شود و هم شامل پيرامون او اعم از محيط هاي فيزيكي و اجتماعي و...
[3] امام خميني(ره) در كتاب چهل حديث از استاد خود آيت الله شاه آبادي نقل مي كنند كه ايشان مي فرمودند «عزم جوهره انسانيت است»
[4] در اينجا بدون اين كه وارد مباحث ماهيت علم ديني بشويم، وجه مشترك آراي مختلف در اين مورد را كه همان خادم بودن علم براي كمال حقيقي انسان است دريافت مي كنيم و آن را با عنوان قرار گرفتن علم در راستاي اهداف متعالي انسان مطرح كرديم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14