(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 بهمن 1389- شماره 19864

تحولات منطقه و آمريكاي نگران
نگراني غرب از تشكيل خاورميانه جديد
ايالت پنجاه و يكم آمريكا!



تحولات منطقه و آمريكاي نگران

محافل نظامي و امنيتي آمريكا از تحولات مصر به عنوان يك چالش ياد مي كنند كه محاسبات استراتژيك آمريكا در منطقه خاورميانه را به هم زده است. اين چالش مي تواند مزاياي نيروهاي دريايي و هوايي آمريكا در بنادر مصري مشرف بر درياي مديترانه در سمت جنوبي و بنادر مصري مشرف بر درياي سرخ در سمت شمال غربي و در فرودگاه هاي نظامي اصلي مصر به ويژه فرودگاه نظامي حسني مبارك واقع در نزديكي قاهره را از بين ببرد. علاوه بر اين، فرودگاه هاي نظامي صحراي غربي و صحراي شرقي نيز در اختيار نيروي هوايي آمريكا قرار دارد.
نيروي دريايي و هوايي آمريكا مشتركا از مزاياي بي سابقه اي در مناطق جنوب شرق مصر و مناطق كوهستاني و صحرايي واقع در جنوب شرق مصر برخوردارند. آمريكا از اين مناطق براي پايگاه هاي نظامي غيرآشكار به ويژه براي دسترسي به عربستان سعودي، كشورهاي حاشيه خليج فارس، عراق، افغانستان و كشورهاي شاخ آفريقا استفاده مي كند.
نيروهاي زميني، هوايي و دريايي آمريكا همچنين مناطق ديگري از مصر را در اختيار دارند كه به سبب ارزش مانورها و تمرينات آموزشي مشترك با نيروهاي مصري ناشناخته باقي مانده است، از جمله اين موارد مي توان به مانورهاي دوره اي مصر و آمريكا موسوم به «ستاره درخشان» اشاره كرد كه نيروهاي آمريكايي از اين مناطق براي عمليات حمله و اشغال عراق و افغانستان استفاده كردند.
به همين دليل واضح است كه محاسبات نظامي آمريكا و مخصوصا آن دسته از محاسباتي كه مربوط به عمليات فرماندهي مركزي، فرماندهي آفريقايي و فرماندهي اروپايي ارتش آمريكا است، در صورت سرنگوني نظام مبارك دستخوش زيان هاي غيرقابل جبراني خواهد شد.
از همين رو واشنگتن براي رويارويي با هرگونه تحول و تغييري در مصر خود را آماده كرده است.
آخرين اطلاعات حاكي از آن است كه در تاريخ 24 ژانويه 2011 نيروهاي گارد ملي به همراه بخشي از نيروهاي گردان هوانيروز 185 وابسته به پايگاه فروتون به سوي خاورميانه و شبه جزيره سينا اعزام شده اند.
اين اقدام با هدف حمايت از نيروهاي ناظر بين المللي و چندمليتي مستقر در اين منطقه اعلام شده است. قابل توجه اين كه اين گردان ها طي هفت سال گذشته سه بار به مناطق نزديك به عراق و افغانستان اعزام شده اند. اين در حالي است كه مقامات بلندپايه نظامي آمريكا توجيه مي كنند كه اين نيروها براي حمايت از نيروهاي ناظر بين المللي مستقر در اين مناطق اعزام شده اند. گزارش هاي محرمانه فاش كرده است كه وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) اقدام به اعزام ناوهاي جنگي خود به مناطق ساحلي مصر كرده است، به عنوان مثال ناو جنگي كرسارگ كه يك كشتي جنگنده شامل 800نيرو وابسته به نيروهاي واكنش سريع دريايي متعلق به يگان دريايي شماره 26 است به سواحل مصر اعزام شده است. علاوه بر اين نيروي دريايي آمريكا از ناخداي كشتي بونز در درياي سرخ خواسته است هرچه سريع تر به نقاط شمالي درياي سرخ در نزديكي سواحل مصر حركت كند.
برخي منابع نظامي آمريكا بلافاصله پس از انتشار اين اخبار درصدد توجيه تحركات نظامي اخير واشنگتن در سواحل مصر برآمدند و اعلام كردند كه اين اقدام با هدف تكميل آمادگي ها براي انتقال اتباع آمريكايي مقيم مصر در پي ناآرامي هاي سياسي اين كشور صورت گرفته است. ليكن به رغم اين توجيهات برخي منابع نظامي ديگر تلاش كردند در صحت اين توجيهات ابراز ترديد كنند. تا جايي كه اعلام كردند ناو جنگي كرسارگ يك كشتي جنگنده متخصص در عمليات واكنش سريع است و اصولا طراحي مهندسي اين كشتي به گونه اي است كه قادر به حمل مسافر و يا بار نيست بلكه فقط براي ماموريت هاي جنگي هجومي ساخته شده است.
از اين رو، آمريكا نمي تواند خود را از دخالت در امور داخلي مصر مبرا كند و نسبت به معادلات و تغييرات منطقه استراتژيك خاورميانه بي تفاوت باشد به همين دليل مي كوشد مسير تغييرات را به نفع خود تغيير دهد. آنچه ناظران سياسي منطقه مي گويند خاورميانه جديد بدون آمريكا شكل خواهد گرفت و همين مسئله آمريكا را به شدت از تحولات منطقه نگران كرده است.
قدسنا

 



نگراني غرب از تشكيل خاورميانه جديد

رويدادهاي جاري در كشورهاي عربي و شمال آفريقا رژيم صهيونيستي و غرب را به وحشت انداخته است.
رژيم صهيونيستي خود تهديدي بزرگ براي امنيت كشورهاي اسلامي و عربي منطقه خاورميانه به حساب مي آيد با اين حال از آنچه در كشورهاي منطقه در جريان است نگران شده است.
از اوايل دهه 50 و 60 قرن گذشته اين رژيم با تهديدهايي از سوي ارتش هاي عربي منطقه مواجه شد و در اواخر دهه 60 ظهور مقاومت مسلحانه فلسطين اين رژيم را با چالش جديدي روبه رو كرد.با شعله ور شدن انتفاضه اول فلسطينيان رژيم صهيونيستي با چالش بي نظيري روبه رو شد به طوري كه اين رژيم عملا در برابر مقاومت ملتي قرار گرفت كه با تمام ابزارهايي كه در اختيار داشت يعني با انتفاضه سنگ و بسيج افكار عمومي جهان عليه اين رژيم به پا خاست. انتفاضه اول، صهيونيست ها را در برابر تنگناهاي زيادي قرار داد و ماهيت و حقيقت اين رژيم استعماري و نژادپرست را آشكار كرد. رژيم صهيونيستي دراين مرحله خودش را در گردابي از خطرات و چالش هاي استراتژيك ديد كه امكان رهايي از آن امكان پذير نبود.
انتفاضه بعدي فلسطينيان، قدرتمندتر شدن جنبش هاي مقاومت منطقه و به ويژه توانمندي بالاي نظامي حزب الله لبنان، بحران هاي داخلي در خود رژيم صهيونيستي و كشمكش ها و تنش هاي داخلي روز افزون ميان مسئولان اين رژيم، همچنين انزواي سياسي رژيم صهيونيستي كه به دليل جنگ هاي منطقه اي و حمله به ناوگان آزادي غزه به وجود آمد همه و همه باعث شد كه اسرائيل به اين نتيجه برسد كه جنگي همه جانبه عليه اين رژيم در جهان به راه افتاده است.
رژيم صهيونيستي با وجود برتري قدرت نظامي، اقتصادي و تكنولوژيك و حمايت نامحدود ايالات متحده توان رويارويي با خيلي از بحران هايي كه اين رژيم را احاطه كرده، ندارد.
انقلاب مردم مصر يك شوك شديد سياسي به سردمداران رژيم صهيونيستي وارد آورده است.اين انقلاب مردمي به گونه اي بود كه رهبران رژيم صهيونيستي از همان آغاز اين خيزش از روي كار آمدن انقلاب اسلامي دوم در مصر ابراز نگراني كردند.
دراين ميان بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي با ابراز نگراني از روند تحولات در منطقه مدعي شد كه ممكن است جنبش اعتراضي مردم مصر به آغاز دوره چند ساله اي از بي ثباتي و ناپايداري در منطقه منجر شود.
اين نگراني و وحشت را مي توان در اظهارات مقامات اسرائيلي و رسانه هاي اين رژيم نيز مشاهده كرد.
يك ژنرال بازنشسته اسرائيلي درباره انقلاب مصر و ديگر قيام هاي مردمي در منطقه مي گويد: تمام آنچه كه در 30 سال گذشته در مورد خاورميانه فكر مي كرديم اشتباه از آب درآمد و فقط يادآوري آنها همانند خاطره اي است كه از ذهن ما مي گذرد.
وي اضافه كرد، اكنون زيربناي معاهده صلح ميان اسرائيل و مصر از ميان رفته است. درست مانند اين است كه كاخ سفيد يكباره از خواب برخيزد و ببيند كه مكزيك و كانادا فروپاشيده است.
شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي نيز نسبت به تغييرات در مصر و انتفاضه مردم اين كشور ابراز نگراني مي كند و مي گويد: نسل جديد در مصر با انقلاب خود جهان را غافلگير كرده است.
وي مي افزايد ما به شدت از هرگونه تغيير در دولت مصر و يا نظام انتخاباتي آن نگرانيم.
همچنين شائول موفاز رئيس كميته خارجه و امنيت پارلمان رژيم صهيونيستي معتقد است حوادث مصر و تونس هشدار استراتژيك براي اسرائيل است.
وي پيش بيني مي كند كه سال 2011 سال تغيير و تحول باشد و همه اين تحولات به طور مستقيم بر اسرائيل تاثير خواهد گذاشت.
موفاز بر سلطه حزب الله لبنان، حماس بر فلسطين، اخوان المسلمين بر مصر و اردن تاكيد مي كند و مي گويد، مسلما با روي كار آمدن اسلامگراها صلحي در منطقه به وجود نخواهد آمد و شرايط براي اسرائيل پيچيده تر خواهد شد. «مارك هلر» از استراتژيست هاي دانشكده تل آويو نيز در اين باره مي گويد، آنچه كه تا ديروز حوزه منافع ما به حساب مي آمد ، اكنون رها شده است و اين اتفاقات به هيچ وجه براي ما خوشايند نيست. چرا كه روزهاي خطرناك اسرائيل از راه رسيده و اوضاع آشفته تر از اين هم در پيش است.
يكي ديگر از تحليلگران اسرائيل در اين رابطه مي گويد، دود انقلاب مصر چشم اسرائيل را كور كرده است.
وي اضافه مي كند. امروز مشروعيت و اعتبار اسرائيل از هر زمان ديگري بيشتر زير سوال رفته است و بعد از قيام هاي مردمي در منطقه نوبت اسرائيل است كه با خيزش هاي مردمي فرو پاشيده شود و ديگر اثري از اين رژيم باقي نماند.
اين تحليلگر صهيونيست تصريح مي كند، اسرائيل در آينده نزديك با طوفاني مواجه خواهد شد كه به راحتي نمي تواند از كنار آن بگذرد و بدون شك گرفتار آن خواهد شد.
رسانه هاي اسرائيلي نيز اوباما رئيس جمهور آمريكا را به خنجر زدن از پشت به حسني مبارك متهم مي كنند و معتقدند اوباما در مقابل انقلاب مصر دچار شوك و ضد و نقيض گويي شده است. به نوشته اين رسانه ها، رئيس جمهور آمريكا زماني كه حسني مبارك، متحد قديمي اش با مشكلات دست و پنجه نرم مي كند خواستار رعايت حقوق بشر مي شود، در حالي كه باراك اوباما در مواجهه با نقض حقوق بشر در چين يا روسيه سكوت مي كند.
رئيس سابق سازمان اطلاعات اسرائيل نيز نسبت به رفتارهاي باراك اوباما ابراز نارضايتي مي كند و مي گويد، رفتار بسيار مسئله دار آمريكا نسبت به مصر بايد براي ديگر متحدان آمريكا همچون اسرائيل هشدار باشد چرا كه چنين رويداد ناگواري ممكن است به اسرائيل هم برسد.
وي معتقد است كه دوستي آمريكا با اسرائيل پايدار نيست چرا كه وقتي آمريكا منافع حياتي اش را در خطر ببيند دوستي اش را با هر كسي به خطر مي اندازد!
رئيس سابق سازمان اطلاعات اسرائيل همچنين تصريح مي كند، وقتي آمريكايي ها با كوچك ترين مشكلي وفادارترين متحد خود را رها مي كنند چه طور مي توانيم به آمريكا اعتماد كنيم؟
وي خاطر نشان مي كند، آمريكايي ها اين برداشت را به وجود آورده اند كه حمايت بي قيد و شرط آنان نسبت به متحدانشان بسيار جزئي است. «فردريك توبن» انديشمند برجسته آلماني نيز بر اين باور است كه قيام كنوني ملت هاي عرب عليه رژيم هاي وابسته به غرب كمك زيادي به حل مسئله فلسطين خواهد كرد.
بيداري مردم تونس، مصر، الجزاير، اردن و يمن پايه هاي حكومت هاي استبدادي و خودكامه در منطقه را به لرزه درآورده است. اين تحولات آغاز دوران جديدي را در خاورميانه نويد مي دهد. اكنون زنگ هاي خطر نه تنها براي حكومت هاي ديكتاتور منطقه بلكه براي حاميان فرامنطقه اي شان به صدا درآمده است.
همه احساس خطر مي كنند و تمام توجه خود را به روند اين رويدادها متمركز كرده اند و سران غرب و اسرائيل اين تحولات را با نگراني دنبال مي كنند.
غرب روياي خاورميانه بزرگ را با حضور اسرائيل و دولت هاي دست نشانده عربي در سر مي پروراند و اكنون با خاورميانه جديدي روبه رو شده كه مردم آن خواستار كاهش نفوذ غرب هستند. به همين دليل مقامات غربي به شدت نگران منافع شان در منطقه هستند، به نظر مي رسد كه واشنگتن نيز خود را آماده رويارويي با تغييرات بنيادين در جهان عرب كرده است. از جمله نگراني هاي غرب ايجاد يك خاورميانه اسلامي است. چرا كه كاهش نفوذ آمريكا در منطقه مي تواند ضربه مهلكي به سياست خارجي آمريكا وارد كند. اسرائيل، نفت و پايگاه هاي نظامي سه مورد از مهم ترين منافع آمريكا در منطقه به حساب مي آيند كه با بروز حوادث اخير در خاورميانه در خطر قرار گرفته اند و همين مسئله باعث شده كه چالش ها و مشكلات فراروي آمريكا چالش هاي رژيم صهيونيستي نيز باشند.
ديگر هم پيمانان واشنگتن نيز از اين جنبش هاي مردمي مصون نخواهند بود .در واقع صداي قيام ملت هاي مسلمان امروز در سراسر منطقه شنيده مي شود و سران برخي از كشورهاي عربي كه در نزديكي به غرب با يكديگر رقابت مي كردند اينك از مشاهده خيزش هاي مردمي به تكاپو افتاده اند.
قيام هاي مردمي در جهان عرب مسلما نقطه عطفي در تاريخ روابط بين الملل به حساب خواهد آمد و مردم آزاديخواه كشورهاي عربي عصر جديدي را در جهان عرب ايجاد خواهند كرد، تغييرات رخ داده در خاورميانه قطعا در يك سري از معادلات جامعه جهاني تاثيرگذار خواهد بود اما اين تغييرات هرچه كه باشد مسلما در اين جهت است كه ديگر دولت هاي ديكتاتور و سرسپرده به غرب نمي توانند در برابر جنبش هاي مردمي بايستند. قطعا در آينده نظم جديد خاورميانه شكل خواهد گرفت.

 



ايالت پنجاه و يكم آمريكا!

پشتيباني بي چون و چراي آمريكا از رژيم صهيونيستي اين رژيم را در جهان به ساختاري فرا قانوني مبدل كرده و تجهيز اين رژيم به جديدترين و پيشرفته ترين توليدات كارخانه هاي آمريكايي ، اين رژيم را به ايالت پنجاه و يكم آمريكا تبديل كرده است.
بدون ترديد كمك هاي ميلياردي آمريكا فروپاشي رژيم صهيونيستي را به تعويق انداخته است. به عبارت بهتر مي توان گفت كه كمك هاي مالي آمريكا به رژيم صهيونيستي چيزي جز حاصل فرآيند حمايت هاي سياسي و نظامي از رژيم صهيونيستي نيست.
همچنين نبايد فراموش كرد كه چتر حمايتي آمريكا از رژيم صهيونيستي به تل آويو اجازه داده تا با آسودگي كاملي به پيشبرد برنامه هاي هسته اي نظامي خود ادامه دهد و پس از آن كه توان بازدارندگي اش در مقابل مقاومت فلسطين و حزب الله لبنان دچار تزلزل شد به صراحت به داشتن بمب هسته اي اعتراف كرد.
از سال 1979 تاكنون رژيم صهيونيستي با دريافت سالانه سه ميليارد دلار كمك هاي مختلف در رتبه اول طرف هاي دريافت كننده كمك از آمريكا قراردارد.
براساس اسناد و مدارك موجود در مركز خدمات اطلاعات پژوهشي كنگره آمريكا، رژيم صهيونيستي از زمان اشغال فلسطين در سال 1948 تا پايان سال 2009 ميلادي مجموعا 106 ميليارد و 160 ميليون دلار كمك از آمريكا دريافت كرده است.
در اين اسناد مشخص مي شود كه كمك ها در 20سال اول شكل گيري رژيم صهيونيستي يعني بين سال هاي 1949 تا 1968 مجموعاً 1327 ميليون دلار بود، در دهه بعد از آن يعني بين سال هاي 1969 تا 1978 اين كمك ها به 11ميليارد و 427ميليون دلار رسيد.
اما اوج گرفتن حجم اين كمك ها بعد از امضاي توافقنامه كمپ ديويد با مصر بود؛ به نحوي كه در دهه بعد از آن (1979- 1988) حجم اين كمك ها از 29 ميليارد و 934 ميليون دلار گذشت و در دهه بعد از آن به مرز 31ميليارد و 922 ميليون دلار رسيد.
براساس اطلاعات موجود، با وجود آن كه سال به سال ميزان نياز صهيونيست ها به اين كمك ها كاهش يافت اما هرگز حجم اين كمك ها كاهش پيدا نكرد.
طبق اطلاعات رسمي موجود ميزان درآمد ناخالص ملي رژيم صهيونيستي بين سال هاي 1948- 1972 سالانه 10درصد افزايش يافت، در اين سال ها صهيونيست ها مشغول اشغال و چپاول سرزمين هاي فلسطينيان بودند، اما با توجه به دريافت غرامت جنگي از آلمان شكست خورده در جنگ جهاني دوم، كمك هاي مالي آمريكا عامل سرنوشت سازي در ساختار اقتصاد رژيم صهيونيستي محسوب نمي شد.
بين سال هاي 1972- 1985 بحران اقتصادي شديدي رژيم صهيونيستي را در برگرفت، اين رژيم به شدت تحت تأثير افزايش قيمت نفت خام قرار گرفت و شهروندان اين رژيم از افزايش بهاي خدمات اجتماعي و نيز گسترش مخارج نظامي كه يك چهارم درآمد ناخالص ملي را به خود اختصاص مي داد در رنج بودند.
اقتصاد رژيم صهيونيستي طي اين سال ها با كاهش دودرصدي افزايش معمول درآمد ناخالص ملي مواجه شد تا حجم تورم از 51درصد در سال 1978 به 400 درصد در سال 1984 افزايش يابد.
افزايش كمك هاي مالي آمريكا به سطح سه ميلياردو يك ميليون دلار در اين دوره براي صهيونيست ها مسئله اي بسيار حائز اهميت بود و تقريبا به عنوان عاملي سرنوشت ساز در ادامه حيات اقتصادي رژيم صهيونيستي محسوب مي شود.
اگر كمك هاي فوري 1500 ميليون دلاري آمريكا به رژيم صهيونيستي نبود سال 1985 سال بحران يا فاجعه بزرگ فروپاشي عظيم مالي رژيم صهيونيستي به حساب مي آمد.
به اعتقاد بسياري از كارشناسان اقتصادي، اگر كمك هاي مالي آمريكا از رژيم صهيونيستي نبود تبعات انتفاضه اول مي توانست اين رژيم را تا مرز فروپاشي اقتصادي پيش ببرد، همچنين اين كمك هاي مالي واشنگتن بود كه به صهيونيست ها اجازه داد تا موج گسترده فروپاشي بلوك شرق بين سال هاي 1988- 1991 را مديريت كنند.
در اين سال ها، صهيونيست ها علاوه بر بهره مندي از كمك هاي گسترده مالي آمريكا از شكل گيري جهان يك قطبي هم كمال استفاده را بردند، از همين طريق بود كه صهيونيست ها توانستند بين سال هاي 1989- 2000 با استفاده از فروپاشي بلوك سوسياليستي ده هزار نفر از مغزهاي اين بلوك را به فلسطين اشغالي منتقل كنند.
حضور همين مغزها بود كه زمينه را براي جهش هفت برابري درآمد ناخالص ملي رژيم صهيونيستي فراهم كرد و باعث شد تا سهم كمك هاي آمريكا از درآمدهاي ناخالص ملي رژيم صهيونيستي به سه درصد كاهش يابد.
اما كمك هاي بلاعوض تنها شامل حمايت هاي اقتصادي واشنگتن از رژيم صهيونيستي نمي شود، بلكه دربرگيرنده مبادلات تجاري دو طرف نيز هست. هم اكنون آمريكا بزرگ ترين شريك تجاري رژيم صهيونيستي محسوب مي شود، صادرات رژيم صهيونيستي به آمريكا بيش از يك سوم حجم تمامي صادرات اين رژيم را تشكيل مي دهد، صادراتي كه در سال 2009 ميلادي حدود 5/7ميليارد دلار يعني 35 درصد از كل صادرات رژيم صهيونيستي را تشكيل مي داد.
اين در حالي است كه حجم واردات رژيم صهيونيستي از آمريكا حدود پنج ميليارد و 848 ميليون دلار از كل 47 ميليارد و 367ميليون دلار حجم كل واردات رژيم صهيونيستي است و حدوداً 15/6 درصد را به خود اختصاص مي دهد.
آنچه كه در اين ميان بيشتر قابل توجه است افزايش تدريجي حجم كمك هاي نظامي آمريكا به رژيم صهيونيستي در مقابل كاهش كمك هاي اقتصادي است. اين مسئله به وضوح از تلاش كنگره آمريكا براي منتقل كردن پرونده كمك هاي آمريكا به رژيم اشغالگر قدس از وزارت دارايي آمريكا به وزارت دفاع اين كشور كاملا آشكار است.
آنچه كه در اين ميان نبايد فراموش شود منافع متقابل موجود بين رژيم صهيونيستي و آمريكاست. 23سال پيش آريل شارون نخست وزير سابق رژيم صهيونيستي گفته بود، رژيمش به اندازه 100ميليارد دلار به سياست هاي آمريكا خدمت كرده است در حالي كه تنها 30ميليارد دلار كمك دريافت كرده است.
حال مي توان تصور كرد كه چه خدماتي را صهيونيست ها طي آن مدت و طي 23سال اخير براي آمريكا انجام داده اند.
ماهنامه نداي قدس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14