(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 28 بهمن 1389- شماره 19867

نگاهي به مجموعه تلويزيوني «بشارت منجي» مسيح به روايت طالب زاده
آزمون آزادي
بزرگترين توليدكننده فيلم هاي ضد اسلامي كجاست؟
نگاهي به برخي از فيلم هاي بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر
گعده اي سرشار از ترديد و تردد !
در حاشيه نمايش فيلم «پايان نامه» در جشنواره فجر
چرا «پايان نامه» تحمل نشد



نگاهي به مجموعه تلويزيوني «بشارت منجي» مسيح به روايت طالب زاده

هاجر ياراحمدي
انتخاب سوژه فيلم سازي از زندگي پيامبران الهي و يا به عبارتي ساخت قصص مذهبي، ايده سنجيده و هوشمندانه اي است كه اگر برنامه ساز بتواند موفق كار كند علاوه بر برگردان سينمايي قصص مذهبي، مقبوليت عامي نيز در بين بينندگان به دست مي آورد.
در تاريخ سينما همواره به اين آثار مذهبي توجه ويژه اي شده، چرا كه زندگي پيامبران، جداي از فراز و نشيب هايي كه داشته اند در لايه اي از پند و اندرز پيچيده شده و داراي مفاهيم عبرت انگيزي هستند. لذا اين گونه آثار داراي جذابيت بصري و روايي خاصي مي باشند. از جمله سريال هاي مذهبي كه با مقبوليت عامي هم مواجه شدند مي توان به «امام علي(ع)»، «تنهاترين سردار»، «ولايت عشق» يا فيلم هاي سينمايي مانند «ملك سليمان» و «مريم مقدس(س)» اشاره نمود.
«بشارت منجي» نيز از اين دست سريال هاست كه روايت زندگي حضرت مسيح(ع) را براساس آنچه در قرآن گفته شده به تصوير مي كشد. بسياري از فيلمسازان غربي درباره زندگي حضرت عيسي(ع) فيلم ساخته اند و از آن جمله مي توان به فيلم «مصائب مسيح» ساخته مل گيبسون، «آخرين وسوسه مسيح» ساخته اسكورسيزي، «عيساي مريم» ساخته فرانكو زفيرلي اشاره نمود. كه البته فيلم اخير از بسياري جهات متمايز از ساير فيلم هاي ديگري است كه به اين مضمون پرداخته اند. اين اثر كه محصول سال 1977 است با هزينه هاي معادل 10 ميليون دلار در تونس ساخته شد، كه علي رغم شمايل و جلوه هاي بصري ويژه اي كه دارد ولي فقط به بيان روايت هاي رايج انجيل درباره زندگي و چگونگي تصليب حضرت عيسي(ع) بسنده مي كند. اگر نخواهيم در مقام مقايسه برآييم اما مي توانيم مولفه هاي موجود در اين فيلم ها را به گونه اي با يكديگر بسنجيم كه بتوانيم به يك نتيجه گيري قابل قبول دست پيدا كنيم. بهترين و كامل ترين روايت درباره زندگي و حتي تولد حضرت عيسي(ع) در قرآن كريم آمده است و اين همان چيزي است كه طالب زاده سعي داشته از آن در ساخت فيلمش بهره ببرد.
اما يكي از نكات مهمي كه در اين فيلم مغفول مانده استفاده از جلوه هاي بصري و يا مكان هاي خاصي است كه در فيلم وجود دارد كه توجه به آن، باعث مي شد با اقبال بيشتري مواجه شود. از فيلمي كه نزديك به ده سال روي آن كار شده است، انتظار مي رود بار دراماتيك باورپذيري داشته باشد. نكته ديگري كه مي شد از آن براي پيشبرد فيلم استفاده كرد، ماجراي يهوداي انياس و مريم مجدريه است كه طالب زاده مي توانست آن را پررنگ تر جلوه دهد و از آن براي جلوگيري از يكنواخت شدن كار بهره برد. در صورتي كه از اين قصه فقط در حاشيه استفاده شده است. به جز اين مسائل، حواريون بسيار خنثي هستند و عموما ساكتند. به طوري كه عمل خاصي از آنها نمي بينيم.
براي جذب مخاطب لازم است فيلمساز ارتباط درستي با مخاطب خود برقرار نمايد. به يقين اگر شخصيت هاي داستان باورپذير باشند، مخاطب با آنها همدلي مي كند، فيلم را مي پذيرد و فيلمساز مي تواند به هدف اصلي خود يعني تاثيرگذاشتن بر مخالف و مقبوليت دست پيدا كند. دوبله بسيار ضعيف و نوع انتخاب بازيگراني كه در نقش يهوديان به كار گرفته شده اند، از جمله موانع برقراري ارتباط با مخاطب اند. شايد اگر اين فيلم با صداي اصلي بازيگران پخش مي شد بهتر جلوه مي كرد. درست است كه داستان زندگي حضرت عيسي(ع) صحنه هاي اكشن آنچناني ندارد اما همان موعظه ها و معجزات بسياري كه در زمان آن حضرت وجود داشته است مي توانست با ضرباهنگ مناسب تري به مخاطب عرضه شود. به هر حال يك سريال تاريخي يا حتي مذهبي پيش از آن كه نقش احيا كننده داشته باشد در وهله اول بايد مرجع مناسب و حقيقي براي بينندگان خود باشد كه اگر برنامه ساز بتواند اين مسئله را با نكته سنجي دقيق در نظر بگيرد مي تواند با پاسخگويي علمي و عملي قوي در پاسخ به سؤالات و شبهات ايجاد شده در ذهن بينندگان موفق عمل كند. اين نكته يكي از نقاط قوت «بشارت منجي» است كه مي توان به آن اشاره نمود. همچنين اين سريال فرصتي بود تا برخي بازيگران جوان و مستعد، ظرفيت و توانايي خود را در عرصه بازيگري محك بزنند و از استعداد و تجربه بازيگري خود بتوانند در ايفاي ساير نقش هاي خود در آينده استفاده كنند. از ديگر نقاط قوت اين فيلم مي توان به ساختار روايي هموار و نيز جانمايه و جوهره آن يعني تاكيد بر ظهور مسيحاي موعود اشاره كرد. نكته اي كه نام فيلم به خوبي بيانگر آن است.

 



آزمون آزادي

آرش فهيم
بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر در حالي به كار خودش پايان داد كه توفاني را كه انتظارش را داشتيم نيامد. هرچند در يكي از شب هاي پاياني جشنواره اتفاقاتي افتاد، اما اين حوادث حاشيه اي بودند و به متن جشنواره ارتباطي نداشت. آنچه مي خوانيد گزارش دو روز پاياني ستاد مركزي جشنواره فجر است.
تبلور لمپنيسم
يكي ديگر از شب هاي تاريخي جشنواره فجر رقم خورد؛ نهمين شب بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، برابر با 24 بهمن سال 89 را بايد يك روز تاريخي منفي تلقي كنيم. روزي كه در آن لمپنيسم تبلور يافت. ماجرا از اين قرار بود كه در سانس ساعت 30/21 مركز جشنواره، فيلم «پايان نامه» به كارگرداني حامد كلاهداري اكران شد. اما درست از همان سكانس آغازين و در حالي كه براي قضاوت درباره كيفيت فيلم خيلي زود بود، ناگهان عده اي در ميان جمعيت شروع به سوت زدن و هو كردن نمودند! چون برداشت فيلمساز با تفسير ايشان از برخي واقعيت هاي اجتماعي و سياسي اطراف ما متفاوت است! به اين ترتيب، اين شب را بايد هنگامه شكست و مردود شدن گروهي از افراد مدعي دموكراسي و آزادي بيان دانست.
بر فرض كه «پايان نامه» فيلم ضعيفي است ، آيا نعره زدن و فحاشي به كارگردان فيلم اقدامي فرهنگي و اخلاقي است؟ اين در حالي است كه مي دانيم كارگردان اين اثر، يك جوان 28 ساله است و «پايان نامه» دومين تجربه فيلمسازي اوست. اگرچه فيلم او داراي نواقص و ضعف هاي فراواني است، اما با ملاحظه اين واقعيات، اين فيلم قابل تحمل تر از آثار بسياري از مدعيان است. چه بسا برخي از كارگردان هاي شركت كننده در جشنواره امسال، در اوج برخورداري از تجربه و كارنامه بلند بالا، كارشان سطح پايين تر از كار كلاهداري است.
بد و تلخ اين است كه رفتارهاي لمپني و مستبدانه نهمين شب جشنواره فجر به نام رسانه ها و منتقدين ثبت شد. اما ناگفته اين است كه امسال تنها نيمي از سينماي برج ميلاد به اين گروه اختصاص يافت و نيمي ديگر از اين محل در اختيار افراد ديگري غير از منتقدان و خبرنگاران بود و همين ها هم بودند كه آن شب فضاي جشنواره را به لجن كشيدند.
اين هم از ضعف هاي اجرايي جشنواره امسال بود. چرا بايد افرادي كه هيچ سنخيتي با فرهنگ و هنر و انديشه ندارند به مركز جشنواره راه داده شوند؟ اين يك توهين به جشنواره اي محسوب مي شود كه به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي برگزار شد.
درست در فرداي آن شب، فيلمي به كارگرداني كمال تبريزي به نمايش درآمد كه اتفاقا موضوعي مشترك با فيلم «پايان نامه» دارد. يعني در اين اثر هم به حوادث پس از انتخابات سال 88 پرداخته شده است. با اين كه كارگردان اين فيلم بسيار باتجربه و مشهور است، اما فيلمش در سطح پايين تري از «پايان نامه» قرار مي گيرد. متاسفانه كمال تبريزي هم از آن دسته كارگردان هايي است كه با هر فيلم جديدي كه مي سازد، گويي يك قدم به عقب برمي دارد. فيلم تازه او نيز دچار همين وضعيت است و از شدت آشفتگي و اضمحلال رنج مي برد. عجيب اين است كه مدعيان آزادي خواهي به اين فيلم توهين آميز و سخيف هيچ اعتراضي نشان ندادند. «خيابان هاي آرام» پس از فيلم «پاداش» يك شكست جديد در كارنامه تبريزي و همچنين سينماي ايران محسوب مي شود.
يك اتفاق
تنها نقطه عطف روز آخر جشنواره فجر، فيلم «گلوگاه شيطان» بود. حميد بهمني درست برعكس بسياري ديگر از كارگردان هاي نسل هاي گذشته سينماي ايران، حركت رو به جلويي داشته. فيلم جديد او نيز يك پيشرفت در كارنامه وي و همچنين سينماي ايران به حساب مي آيد.
«گلوگاه شيطان» با وجود برخي كاستي ها، يك فيلم خوش ساخت و آبرومند در عرصه سينماي دفاع مقدس است.
اين فيلم علاوه بر اين كه بخشي از واقعيت هاي جنگ هشت ساله را به تصوير مي كشد، نگاهي به روز دارد. وارد كردن ماجراي كشتي آمريكايي و هجوم بالگرد آنها به رزمندگان ايراني، ضمن افشاگري درباره همكاري سردمداران آمريكا با نظاميان بعثي عراق، به نوعي يادآور حضور فعلي ايالات متحده در منطقه و رو در رويي آن با مردم كشورهاي اسلامي است.
«گلوگاه شيطان» يكي از فيلم هاي آبرو بخش جشنواره امسال بود. و جود چنين فيلم هايي در ميان خيل آثار منجمد و مهوع جشنواره غنيمتي است.
يك مشت كليشه
فيلم جديد مازيار ميري هم با استفاده از كليشه هاي بارها به كار رفته در سينماي كشور ساخته شده است. يك سري از عناصر به كار رفته در فيلم «سعادت آباد» به طور دائم د رفيلم هاي عامه پسند ما به كار مي روند. عناصري مثل ماشين مدل بالا، فضاي شيك آپارتماني و اما مضمون اين فيلم شباهت بسيار نزديكي به آثار اصغر فرهادي دارد.
مسائلي مثل پنهان كاري، شك و خيانت به همسر از جمله موضوعاتي است كه در اين فيلم به شكلي كليشه اي استفاده شده است. در مجموع فيلم «سعادت آباد» براي خانواده ها چندان مناسب نيست.
جاي خالي اخراجي هاي 3
يكي از بدترين اتفاقات بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، عدم نمايش فيلم «اخراجي ها 3» بود. اين فيلم به كارگرداني مسعود ده نمكي نتوانست خود را به مركز جشنواره فجر برساند.
حضور اين فيلم مي توانست توفاني را كه منتظرش بوديم به راه اندازد. اما جايش خالي ماند.

 



بزرگترين توليدكننده فيلم هاي ضد اسلامي كجاست؟

پايگاه اينترنتي هافينگتون پـست درگزارشي به معرفي صندوق كلاريون پرداخته و مي نويسد: صندوق كلاريون يك سازمان غيرانتفاعي تقريبا وابسته به احزاب راست اسرائيل و آمريكا است كه فيلم هاي مستند جنجالي درمورد تهديد اسلام توليد و توزيع مي كند و آمريكائي ها را وادار به آماده باش درباره تهديد اسلام افراطي مي كند.
به گزارش مشرق، اين گروه درسال 2006 تاسيس شد و به منظور انجام ماموريتش دست به توليد فيلم هاي مستند آموزشي و انتقال ضد مضاميني درمورد اسلام افراطي در فيلم هايش مي زند و از طريق تلاش هاي زياد دراينترنت و پرديس هاي دانشگاهي به دنبال دستيابي به اهدافش است.
صندوق كلاريون توسط «رافائل شور» يك محافظه كار خاخام اسرائيلي تاسيس شد و هيئت مشورتي كلاريون شامل بعضي از نئو محافظه كاران و ديگر سياست مداران جنگ طلب از قبيل «فرانك گاف ني» از مركز سياست امنيتي؛ «دانيل پايپ» از انجمن خاورميانه، «ژودي ياسر»، موسس «انجمن آمريكايي اسلامي براي دموكراسي» و سخنگوي صندوق كلاريون و مستند جهاد سوم، «كلار لوپز»، مدير اجرايي كميته سياست ايران، «هارولد رود»، افسر پيشين زير نظر داگلاس فيت در دوره رونالد رامسفلد، «يان شارون» مدير اجرايي «مينه سوتا عليه تروريسم» و «سارا استرن» رئيس «انجمن حقيقت خاورميانه» (EMET) است كه در پخش فيلم هاي كلاريون همكاري و مشاركت دارند.
صندوق كلاريون توجه رسانه هاي زيادي را به خاطر تلاش هايش در توزيع ميليون ها نسخه از دي وي دي هاي فيلم كوتاه «وسواس: جنگ اسلام افراطي عليه غرب» و براي نقشش در توليد فيلم «جهاد سوم: تصوير اسلام افراطي براي آمريكا» كه در مي 2009 پخش شد، جلب كرد. تلاش هاي كلاريون براي ترويج اين گونه فيلم ها انجام داده و در سال 2008 برخي رسانه ها در مورد كلاريون گفتند كه متهم به معاف از ماليات بودن و تلاش براي تحريك كردن فضا و ايجاد ترس در آمريكا در هفته هاي قبل از انتخابات رياست جمهوري است.
در اواخر سال 2010، كلاريون اعلام كرد كه در حال تكميل توليد سومين مستند خود است؛ كه اين فيلم در مورد ماليخولياي تهديد ايران است. عنوان فيلم «ايرانيوم» بود؛ فيلمي كه قصد داشت هراس را در مورد تهديد برنامه هسته اي ايران از طريق توضيح اصول انقلاب و به صورت تصويري افزايش دهد و تنفر و خشونت را به رهبران ايران نسبت دهد.
فيلم وسواس
بعضي از 28 ميليون دي وي دي وسواس كه تبليغ تنفر ناميده شد توسط بعضي از منتقدين در روزنامه هاي چندين ايالت كليدي آمريكا از قبيل فلوريدا، اوهايو و ميشيگان در روزهاي منتهي به انتخابات سال 2008 الصاق شده و قابل دسترس بود. اين فيلم ويديويي تلاش مي كرد كاري بسازد كه در آن نيت اسلام را، هدف گيري تمدن غرب و قراردادن آن زير سلطه ارزش هاي اسلامي نشان دهد. اين مطلب توسط رافائل شور موسس صندوق كلاريون و وين كوپينگ توليدكننده فيلم ويديويي «بي رحم، مبارزه براي صلح در اسراييل» نوشته شده است.
فيلم بي رحم نيز مستندي درباره منازعه فلسطين- اسراييل است كه بر روي خشونت هاي اعراب تمركز مي كند. چندين گروه از قبيل كميته امور آمريكا- اسراييل و سازمان صهيونيستي آمريكا كه از سياست هاي نظامي گري اسراييل و آمريكا حمايت مي كنند از اكران فيلم بي رحم نيز حمايت كردند.
بعداز انتشار اولين قسمت آن درسال 2005، نمايش وسواس بحث هاي راجع به اسلام هراسي را در پرديس هاي دانشگاهي آمريكا داغ كرد. فيلم به صورت تجاوزكارانه، اسلام هراسي را در دانشگاه ها ترويج مي كرد. وقتي كه نسخه هاي دي وي دي فيلم به عنوان بخشي از پروژه هشدار عليه تروريسم «ديويد هارويتز» ترويج شد و در لاي روزنامه هاي ايالتي در ماههاي آخر منتهي به انتخابات 2008 ظاهرشد بعضي از ناظران متهم كردند كه كلاريون و انجمن حقيقت خاورميانه به صورت سري به دنبال حمايت از سناتور «جان مك كين» و ديگر كانديداهاي جمهوري خواه هستند كه عليه افراط گرايان اسلامي و تهديد آنها مبارزه مي كنند در حالي كه رقيب دموكرات آنها «باراك اوباما» درباره اين مسئله ضعيف عمل مي كند. وقتي كه يك روزنامه در يك شهر كوچك پنسيلوانيا منبع ارسال دي وي دي ها را بررسي كرد، فهميد كه منبع ارسال دي وي دي ها را بررسي كرد، فهميد كه منبع ارسال دي وي دي ها وب سايت صندوق كلاريون به آدرس
Radicalismorg بوده است كه يك گزارش سياسي در حمايت از مبارزات مك كين منتشر كرده است. گزارش بيان مي كند كه سياست هاي مك كين براي مقابله با اسلام تهاجمي و تروريسم تلاش مي كند.
طبق نظر نيويورك تايمز، وسواس به عنوان نقطه جوش مباحث دانشگاهي درباره خاورميانه عمل كرد، نه فقط به دليل آنكه كليپ هاي آن از تلويزيون اعراب درغرب به ندرت نشان داده مي شود، بلكه بدليل شبكه پخش و حاميان اسراييلي آن.
¤ جهاد سوم
اين گزارش در ادامه به بررسي فيلم جهاد سوم پرداخته و مي نويسد: جهاد سوم توسط صندوق كلاريون در مي 2009 توليد شد. جهاد سوم ادعا مي كند كه جنگي را بررسي مي كند كه رسانه ها چيزي درباره آن به شما نگفته اند و دشمني كه دولت نيز از نام آن مي ترسد را آشكار مي كند. در اواخر سپتامبر 2008، وب سايت فيلم ادعا مي كند كه فيلم بر روي سند سري (كانيفست برادري مسلمانان آمريكايي) كشف شده توسط اف بي اي تمركز كرده است. فيلم تشريح مي كند كه هدف جهاد بزرگ تخريب تمدن غرب از درون از طريق عمليات نفوذي و سلطه برشمال آمريكا است. فيلم مبارزه رهبران مسلمان به اصطلاح افراطي در آمريكا را نمايش مي دهد.
متخصصان جهاد سوم كساني از قبيل «ريچل ارنفلد» از مركز دموكراسي آمريكا، «جيمز لويس» رئيس سابق سيا، «مايكل لدين»، «واليد فارز» و «برنارد لوييس» از بنياد دفاع و دموكراسي، سناتور «جوزف ليبرمن» و «گولياني» شهردار سابق هستند.
در وب سايت كلاريون (Radicalislamorg) (پرچمدار نمايش فيلم اسلام ستيزي در آمريكا)، بازديدكنندگان مي توانند يك تريلر درباره جهاد سوم ببينند كه القا مي كند كه «ژودي ياسر» از انجمن آمريكايي اسلامي دموكراسي، اسنادي را از اف بي اي كشف كرده و تصميم مي گيرد كه آنها را بررسي كند. او شرح مي دهد كه آيا دولت اسلامي تهديدي براي امنيت آمريكا محسوب مي شود؟ خودش جواب مي دهد «بله»!
ليكود و ارتباطات نو محافظه كاران
بعضي منتقدان، صندوق كلاريون را ابزار حزب راست ليكود اسرائيل قلمداد مي كنند. طبق گزارش دپارتمان شركت ها، رابرت شور، رابي هنري هريس و ربكاكبات با صندوق كلاريون همكاري دارند. گزارش شده است كه اين سه نفر به عنوان كارمندان شركت بين المللي «آيش هوتورا» (Aish Ha Torah) خدمت مي كنند، سازماني كه اسرائيلي بودن آن بركسي پوشيده نيست.گزارش ها نشان مي دهد كه بودجه توليد، بازاريابي و توزيع فيلم وسواس، ريشه در گروه اسرائيلي آيش هاتورا دارد.
«نيهاد اواد» مدير اجرايي شوراي آمريكا- اسلام، گفت: «راي دهندگان آمريكايي سزاوار اين هستند كه بدانند چگونه آنها هدف يك مبارزه چند ميليون دلاري توسط يك گروه خارجي براي نفوذ به انتخابات رياست جمهوري قرار گرفته اند. علاوه بر آن، كلاريون به طور مستقيم يا غيرمستقيم در مبارزات سياسي مشاركت داشته است.»
اينترپرس سرويس همچنين گزارش كرد كه نئومحافظه كاراني از قبيل «جان كيرك پاتريك»، «دانيل پايپ» از انجمن خاورميانه، «ميراف وورمسر» از بنياد هادسون، «فرانك گاف ني» از مركز امنيت سياسي، «وولسي»، آريل كوهن و نينا شه از بنياد هريتيج نيز جزو مشاوران (EMET) هستند.

 



نگاهي به برخي از فيلم هاي بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر
گعده اي سرشار از ترديد و تردد !

ايليا راد
جشنواره فيلم فجر بيشتر به گعده اي مي ماند شلوغ و سرشار از ترديد و تردد .
در اين جشنواره معمولا انبوهي فيلم نازل و غير قابل تحمل به همراه تعدادي فيلم متوسط و اندكي فيلم خوب و تحسين برانگيز و تاثير گذاز به نمايش در مي آيد .
در اين نوشتار به همين دسته آخر از فيلمها نگاهي اجمالي دارم و البته فيلمهاي ديگري كه از جهاتي ديگر قابل توجه بودند و نه ارزشهاي سينمايي .
سعادت آباد فيلم مازيار ميري ظاهرا به صورت خواسته و ناخواسته الگوي كمرنگ و دست دومي از فيلم سازي اصغر فرهادي را به ذهن مخاطب حرفه اي متبادر مي كند .
فيلم حتي در ميزانسن ها، حركت دوربين ها و حتي
ديالوگ ها و حركت بازيگران، يادآور فيلم هاي اصغر فرهادي است و به صورت مشخص تر فيلم «درباره الي ».
جالب آن كه فيلم «سعادت آباد» در مضمون هم تداعي كننده مضمون فيلم «درباره الي» است .
مجموعه فيلم در يك لوكيشن محدود و با تعدادي بازيگر شاخص سينماي ايران مي گذرد؛ داستان يك مهماني كه در آن روايت پريشاني و از هم گسستگي
آدم هاي مهماني مستتر است،
آدم هايي كه سعي مي كنند ظاهر زندگي خود را درست و آرام و شاد نشان دهند، اما در باطن دچار فروپاشي و از هم گسستگي هستند .
اما صحنه واقعي تست دمكراسي و آزادي انديشه و بيان مدعيان زمان نمايش فيلم پايان نامه در سالن مطبوعات بود . صحنه نمايش خلاقيت و ابتكار مخالفان فيلم در به فضاحت كشاندن جشنواره .
بگذاريد صورت مسئله را يك بار ديگر مرور كنيم يك كارگردان بيست و هشت ساله با جرات و جسارت بي نظيري فيلمي
مي سازد به نام «پايان نامه»؛ او در اين فيلم مدعيان تقلب در انتخابات سال گذشته را به چالش كشانده و با صراحت و جسارت پنجه بر چهره شان مي كشاند .
بگذاريد راحت تر بگوييم او در اين فيلم حضرات معروف به سران فتنه و آقازاده هاي معروف تر از آنها را به لجن مي كشد و رويشان را سياه مي كند . كارگردان جوان 28 ساله در فيلمش بازيگردانان اصلي فتنه را كساني مي داند كه مردم را فريب دادند و بدون رعايت اصول شرافت انساني، از جوانان مهره هايي ساختند براي پيشبرد اهدافشان .
اين كليت فيلم «پايان نامه» حامد كلاهداري است .
سالن رسانه ها در سراسر فيلم مملو از فحش و توهين و زشتي و زنندگي بود و در سالن با كلمات توهين آميز و فرياد و سوت و كف هاي ممتد يكي از زننده ترين صحنه هاي جشنواره به يادگار گذاشته شد و جالب اينجاست كه تمام اين اتفاقات در حضور مديران و برگزاركنندگان رخ مي دهد، اما هيچ يك از مسئولان و مديران جشنواره كوچكترين محكوميتي نسبت به اين اتفاقات اظهار
نمي كنند!
به نظر مي رسد وضعيت وخيمي بر جشنواره فيلم فجر حكمفرماست و ظاهراً كسي در انديشه برطرف كردن اين وخامت و فاجعه هاي پي در پي نيست؛ در همين جشنواره دو فيلم ديگر كه به صورت نمادين درباره وقايع سال گذشته ساخته شده بودند و موضعي دفاعي از سران فتنه داشتند، به نمايش درآمد و در آرامش كامل اكران شد .
جاي تعجب و تاسف است كه چنين فجايعي در جلو چشم مسئولان و در بي تفاوتي آنها طراحي و اجرا مي شود . معلوم نيست بايد با جشنواره فجر چه كرد؟ سينماي گسسته، مغموم، ملتهب و پريشان ايران در ميان اين همه گردو غبار به كجا منتهي خواهد شد؟
اما نكته آخر، ساخت و نمايش فيلم « پايان نامه»، آن هم با جرات و جسارت يك كارگردان جوان 28 ساله حيرت انگيز است .
بگذار استادان بزرگ و شناخته شدگان عرصه هنر و فرهنگ همچنان به ضجه و مويه هاي تكراري خود ادامه دهند .
فيلم« ورود آقايان ممنوع» حتي نمي تواند ايده ابتدايي خود را براي مخاطب به درستي پردازش كند. در اين فيلم ما با يك لوكيشن اصلي رو به رو هستيم كه عبارت است از يك مدرسه دخترانه با تيپ هايي كه عبارتند از؛ حذف يك سري آدم ها و از آن جمله مدير محجبه و البته ديكتاتور، معلم تازه وارد و تا حدودي عقب افتاده و دانش آموزاني كه بيش از آنچه سن و شرايطشان اقتضا كند، ريكشن ها و نشانه گذاري هاي خارج از فرهنگ و شئونات رسمي جامعه را دنبال مي كند .
در گذر از اينكه تا چه حد به اصالت و درستي فرهنگ رسمي جامعه معتقد باشيم، فيلم رامبد جوان را نمي توانيم ناشي از يك نگاه متوازن و منتظم نسبت به اين فرهنگ بدانيم و بيابيم .
فيلم ورود آقايان ممنوع بيش و پيش از هر چيز يادآور خاطرات تلخ سينماي معروف به فيلمفارسي است؛ سينماي كه مولفه هاي اصلي آن عبارتند از؛ ابتذال، لودگي، دست گذاشتن و نشان رفتن سطحي ترين و نازلترين غرايز افراد .
فيلم اخير رامبد جوان به نوعي باز توليد جعلي و تقلبي فيلمفارسي هاي رژيم گذشته است در اين فيلم چند تيپ اصلي وجود دارد كه در اتمسفر فيلم متاسفانه حالتي هجوگرايانه و حتي با نشان گذاري لودگي دنبال مي شود، البته در بسياري از مواقع اين تيپ هاي حالتي كاريكاتوري به خود مي گيرند و وجهي فانتزي مي يابند و از آن جمله مدير محجبه فيلم كه البته فردي شكنجه گر، عصبي، ديكتاتور و بيمار است و در عين حال شخصيت هاي ديگري در كنار او تعبييه شده اند كه هيچ كدام از نشانه گذاري هاي ظاهري او را ندارند، اما عموما آدم هاي شاد و پيشرو ظاهر مي شوند .
مشكل فيلم ورود آقايان ممنوع حتي آسيب شناسي يك قشر و طيف خاصي نيست، چه بسا يك بانو محجبه داراي صفاتي نادرست و غير قابل دفاع باشد كه آن را
مي توان در يك فيلم با قرار دادن نمونه هاي مختلف و متخالف اين شخصيت ها به تماشاگر يادآوري كرد؛ مثلا اگر در فيلم بانوي محجبه اي دچار عصبيت و بيماري رواني است و ديگران را در تنگنا و محدوديت هاي غير منطقي قرار مي دهد، مي توان در كنار او بانوي محجبه ديگري را گماشت كه نه تنها اين ويژگي ها را ندارد، بلكه شخصيتي منطقي و منعطف است، اما وقتي در فيلمي مثل ورود آقايان ممنوع اين اتفاق نمي افتد و همه چيز به شكل مطلق گرايانه و به عبارتي رساتر، فاشيستي بيان مي شود به صورت ناخودآگاه در مخاطب بي طرف ايجاد دافعه مي كند .
فيلم ورود آقايان ممنوع سراسر اشباع شده از سكانس ها و ديالوگ ها و حركات و سكناتي است كه طيف خاصي را نشانه رفته و قصد تمسخر و توهين آنها را
دارد .
از جمله اتفاقات حيرت آوري كه در اين فيلم رخ داده نوعي
تابو شكني كم سابقه است كه در آن كشاندن مباحث مبتذل و خارج از شئونات اخلاقي به ميان
دانش آموزان يك مدرسه دخترانه دنبال مي شود، حقيقت آن است كه فيلم سراسر نشانه گذاري است و تقسيم بندي آدم ها خوب و بد، سياه و سفيد، پيش رو و
واپس گرا فيلمي كه بسياري از
ديالوگ ها و موقعيت هاي آن چندان امكان يادآوري انتشار ندارند .
نكته تعجب آور و تا حدي قابل تاسف اين است كه تجربه هاي رامبد جوان تا پيش از ورود آقايان ممنوع چه از نظر سينمايي و چه به لحاظ محتوا، عموما تجربه هاي قابل دفاعي بود. سوال اينجاست كه چه اتفاقي رخ داده كه كارگردان جواني در طي مراحل فيلم سازي خود به چنين موقعيت وحشتناكي دچار مي شود؟ آيا سرنوشت محتوم رامبد جوان تهيه كپي چند دستم فيلمفارسي هاي نازل و رژيم گذشته بود؟ حقيقت آن است كه فيلم ورود آقايان ممنوع مصداق تام و تمام و نمونه بارز لودگي و ابتذال است. آن هم به ناجوانمرانه ترين شكل ممكن و خطرناكترين حالت متصور. كشاندن مباحث خارج از عرف و شئونات رسمي جامعه به محيط يك مدرسه دخترانه، مسئولان سينمايي و سازندگان شاهكارهاي هنر امروز ايران براي به حيرت
در آوردن مخاطبان خود ديگر چه چيزهاي در آستين دارند؟ !
فيلم سينمايي »مرهم« ساخته عليرضا داوودنژاد، فيلمي كه چه از نظر ساخت و ساختار سينمايي و چه از نظر مضمون و موضوعي كه در آن به عنوان تم اصلي و فرعي مورد توجه كارگردان قرار گرفته بود، يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين فيلم هاي جشنواره فيلم فجر امسال ايران باشد .
فيلم «مرهم« حديث سرگذشتگي، عصيان، طغيان و در عين حال مظلوميت و معصوميت يك جوان است . داستان دختري فراري از خانه و خانواده كه به اجبار و براي تجربه محيط غير از فضاي تاريك و بدون ادراك خانواده اش به جايي ديگر مي شتابد كه اين جاي «ديگر»، الزاما مكان مطلوب دخترفراري نيست؛ بلكه محلي است كه او به ناگزير و به اجبار آن را انتخاب كرده در واقع دختر نه به سمت محافل نامانوس و نامتجانس با فرهنگ خانواده به معناي درستش شتافته، بلكه به مكاني نامعلوم براي لحظه اي خلسه، فرار كرده است .
فيلم مرهم يك اثر اجتماعي است، اثري كه گويا و جويايي هويت سرگشته و به معناي درست بي هويتي حاكم بر يك جوان طغيان زده است .
فيلمي كه در تلخي و تاريكي و عذاب غوطه ور است، اما در وراي اين تلخي و تاريكي يك دلسوزي و حس همدردي ديده مي شود كه مي تواند همچون دري كمياب به روح سينماي ايران جان تازه بدمد .
اين فيلم به لحاظ ساختاري اثر بسيار گرم و قابل دفاعي است، داستان فيلم روان و خوب روايت مي شود و بازي هاي آن كاملا متناسب و متجانس است. شخصيت هاي فيلم به خوبي در كنار يكديگر به تكميل پازل روايت مزمون فيلم نائل مي آيند و فيلم را براي مخاطب در بستري سينماورزانه به خوبي روايت
مي كنند
فيلم مرهم با ميزانسي خوب، با قدرت و خلاقيت، روايتي گرم و جذاب را براي ببينده به ارمغان
مي آورد .
نگاهي كه علي رغم تلخي و تاريكي بر فيلم حاكم است، نگاهي آسيب شناسانه و دردمند است نگاهي كه مي توان به پاكي و صداقت آن ايمان آورد
فيلم «مرهم» در فضاي كنوني سينماي ايران يك گوهر به غنيمت آمده است كه حلقه مفقوده سينماي تاثير گذار و دردمند اجتماعي را به خوبي و گرمي احيا كرده است . فيلم مرهم با روايتي جدي، شخصيت پردازي درست، ميزانس صحيح و بازي هاي خوبش يكي از جديترين و خوبترين آثار سينماي ايران در حوزه فيلم هاي اجتماعي و آسيب شناسانه است .

 



در حاشيه نمايش فيلم «پايان نامه» در جشنواره فجر
چرا «پايان نامه» تحمل نشد

محمد مهدي خالقي
مشكل بزرگ حاميان فتنه از ابتدا اين بود كه صداقت را رها كردند و با تزوير به جنگ انقلاب آمدند. به ارزشهاي ديني توهين كردند و دم از دين داري و رنگ سبز زدند. عكس حضرت امام(ره) را پاره كردند و دم از امام(ره) زدند. ضد انقلاب عمل كردند و شعار دادند و الله اكبر گفتند. ريشه رفتارهاي هيستريك برخي تماشاگران فيلم «پايان نامه» در برج ميلاد و سكوت همان ها هنگام پخش فيلم سانس بعد همان سالن يعني «شش نفر زير باران» را بايد در همين مسئله جست. دوستان شعار زنده باد مخالف من سر مي دهند و تحمل يك فيلم 90 دقيقه اي را ندارند. با شروع فيلم نچ نچ كردن ها و كف زدن هاي بي مورد شروع مي شود. يك نفر كنار من است. نسبت به هر پلان فيلم، بدون استثنا واكنش نشان مي دهد و صداي انواع حيوانات را تقليد مي كند.
شبيه اين صداها از همه جاي سالن شنيده مي شد. درست مثل شب شمارش آرا كه بعضي ها را جو گرفت و خود را برنده قطعي انتخابات دانستند، گروهي از افراد توي سالن هم به شكل سازماندهي شده تصميم به خراب كردن جو و كاستن از تأثير فيلم داشتند. شايد هم جوگير شده بودند و فكر مي كنند خودشان نماينده همه مردم ايران هستند. اما دليل واقعي اين واكنش ها حرص و عصبانيت است و عقده ها و توهم هاي خود ساخته رهبران اين جمع بي نوا. عزيزان! يك كارگردان فيلمي ساخته كه از بيشتر آثار سينماي ايران قوي تر است. ادعا نمي كنم فيلمي عالي و بي نقص است. مگر فيلم هاي ديگر اشتباه فني نداشتند؟ بيشتر نماهاي بسته فيلم آقاي مهرجويي فلو بود و كمتر فيلمي بدون اين اشكالات فني بود. دوستان در 10 روز جشنواره حدود 60 فيلم ديدند اما ككشان هم نمي گزيد و انتهاي همه فيلم ها كف مي زدند.
يك ساعت بعد فيلمي درست مخالف با پايان نامه به نمايش درآمد. ضعيف تر، بدون قصه، لوس و با چند برابر اشكال هايي كه پايان نامه داشت. يك كولاژ ناموفق از تصاويري كج و معوج با بازي هاي بسيار ضعيف تر از فيلم پايان نامه و ديالوگ هاي شعاري. به اين چند ديالوگ دقت كنيد:
- ما خيرخواه بوديم، كردنمون معاند و تو انتخابات بستنمون به باتوم و چماق و به ما گفتن دروغ گو.»
- «شر و فتنه وقتيه كه حق رو ناحق كنيم و به دروغ بگيم راست.»
- «ما آتيش زير خاكستريم، خوراكش يه فوته، دم بدي گرفتيم».
- (سردار نيروي انتظامي فيلم با لهجه اصفهاني، خطاب به گروگانگيرها) «اگر بخواي به فتنه خودت ادامه بدي، ما هم مي دونيم چطور با فتنه شما برخورد كنيم.»
- قانون اين قابليت رو داره كه بعضي وقتا بنا به مصلحت عوض بشه.و...
اينها يك بخش كوچك از ديالوگ هاي تابلوي فيلم «شش نفر زير باران» است.
افراد ياد شده ماهيت واقعي خود را براحتي و به روشني، افشاء نمودند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14