(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 5 اسفند 1389- شماره 19872

تاملي بر جشنواره تئاتر فجر بيست و نهمين سال هم گذشت اما...
نگاهي به تاكتيك هاي شبكه هاي تلويزيوني غربي در پوشش انقلاب مصر
مصادره به مطلوب براي جبران شكست
آموزش اسلام ستيزي به پليس آمريكا با «جهاد سوم» وقتي سينما به كمك نژادپرستي مي آيد
سريال هاي ماهواره اي؛ عامل جدايي يك زوج جوان
توليد مستند آشنايي با مناطق راهيان نور براي كودكان
رقابت انيماتورهاي ايران و 68 كشور جهان در تهران
رقابت 100 فيلم در جشنواره فيلم 100
گزارشي از رونمايي نخستين بازي رايانه اي ملي مبارزه با استعمار اروپا در «ميرمهنا»
شكست هاي متوالي مهرجويي!



تاملي بر جشنواره تئاتر فجر بيست و نهمين سال هم گذشت اما...

علي اكبر باقري ارومي
بيست و نهمين سال هم گذشت، اما حاصلي كه به دست آمد هيچ بود. متاسفانه اگر در سينماي ما بي تفاوتي يا دهن كجي به آرمان هاي انقلاب غلبه داشت در مورد تئاتر هم همين موضوع مصداق علني تر و عيني تري دارد و البته بايد گفت كه تئاتر در اين مورد از سينما چند سالي جلوتر است! تئاتر از دوران دولت موسوم به اصلاحات تا به حال مشغول نوشانيدن شهد ولنگاري به كام برخي از هنرمندان از گل نازكتري است كه با احساسات لطيف خود، فقط بلدند احساسات ملت را جريحه دار كنند. اين واقعيتي است جاري در بدنه تئاتر مملكت! در تفكرات و سياست گذاري هاي آن!
سي و اندي سال از عمر اين انقلاب مي گذرد. تفكرات مختلف در اين مملكت به دوران هاي مختلف حاكم بوده اند مشي فرهنگي آنها غير از دولت اصولگراي احمدي نژاد، از لحاظ فرهنگي و هنري همخواني روشني با مباني انقلاب اسلامي نداشته است. ممكن است ما در عرصه فرهنگ و هنر و به خصوص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جابه جايي هايي را شاهد بوده ايم ولي نمي دانم رمزش چيست كه ما اين روند را در مركز هنرهاي نمايشي نديده ايم. يعني دريغ از يك آدم جديد و با تفكرات نو! بارها گفتم كه هنرهاي نمايشي ما را متاسفانه به صورت صفحه شطرنجي درآورده اند كه در آن جز 48 مهره سياه و سفيد كه چيده اند مهره ديگري راه ندارد و اين هنر را فعلا اين 48 مهره اند كه مي چرخانند، چه ما خوشمان بيايد و چه بدمان بيايد!!به راستي چرا اين سؤال هميشه بي پاسخ است كه گردونه انقلاب با درنورديدن زمان به وجهي از تكامل انسان ايراني مي رسد كه هر سال اين وجه تكامل بر وجهه ما زيورآلاتي از ايثار و صبر و توكل و بصيرت و پايداري و استقامت و پيشرفت مي زند ولي هنر مذكور اين راه را نمي پيمايد!! چرا؟ به آستانه اين راه قدم هم نمي گذارد در آن انديشه نمي نمايد حالا اين ها يك طرف قضيه!! طرف ديگرش اين كه تفكرات نابخردانه اي در آن موج مي زند كه اصالت انقلاب را با تشكيك و ترديد مي نگرد و ساز هنر خويش را برخلاف اصالت هاي موجود در شاكله انسان مسلمان ايراني كوك مي كند. به راستي چرا امسال در جشنواره تئاتر فجر و با دعوت از گروه هاي خارجي و تاييد آنها براي ادامه فعاليت تئاتر (كه ما حتي نمي گوييم هنرهاي نمايشي) بعضي هنرمندان ما حسابي كيفور بودند كه بله! هنرمندان با تكنيك خارجي آمده اند هنر خود را در اختيار ما بگذارند و البته هم حسابي ما را تاييد مي كنند و از ما تعريف مي كنند و بعد از يك دوره باشكوه با هم بودن، گپ و گفت داشتن و خلاصه ورك شاپ هاي داير در يك جنگ نرم با ظرافت خاص هنري نهفته در نمايش!! مهر تاييد بر فرهنگ خويش زده و نسخه مدرن آن را به ما ارايه نموده و مانيفيست تئاتري خويش را به تاييد ما مي رسانند و مي روند تا مطمئن از عمل به آن مرامنامه و اساسنامه سال بعد دوباره ما را در آغوش گيرند!!
چشم و دلشان نگران نباشد، سال آينده كه مي آيند هنرمندان ما متحول نشده اند. 48نفر هم كنار گذاشته نشده اند، بر صفحه شطرنج هم خدشه اي وارد نيامده است. عطش هنرمندان از فرهنگ تئاتري غرب هم سيراب نگشته است! و هكذا!! اگر هنرمند سينما در اعتراض به سخنان معاونت سينمايي، مي گويد سينما، مال ماست و اين را چندين بار تكرار مي كند، عده اي از هنرمندان انحصار طلب تئاتر كه نام ورد پاي شان در هر محفل نمايشي و از كوچك ترين جز تا بزرگ ترين كل، دائما تكرار مي شود، چندين و چند سال است كه تئاتر و صحنه آن را مايملك خويش فرض نموده و از عرض اندام مسلمانان هنرمند ايراني در اين زمينه به طور مطلق جلوگيري كرده اند. اگر هنرمندان سكولار سينما، از اين كه يكي از آنها را به خاطر پيوستن به صفوف آشوبگران، به حق محاكمه و ممنوع الفعاليت نموده اند نگران اند و از صدر تا ذيل جشنواره را از ذكر نام اين هنرمند خاطي بي نصيب نمي گذارند، هنرمندان تئاتر در اين ملك با آسودگي خيال سرير حكومت بر اين هنر را تصرف نموده اند و فارغ البال دريچه فرهنگي سكولاريسم را باز نگه داشته و تابلوي ورود ممنوع بزرگي براي عرض اندام هنرمندان مسلمان بر سر در آن نصب نموده اند. و جاي تعجب نيست كه داريوش مهرجويي كه جشنواره سينمايي فجر را به سخره مي گيرد و فيلم بي كيفيت او جزء فيلم هاي برتر محسوب مي شود قصد دارد در جشنواره هاي تئاتر فجر و يا حداقل در صحنه هاي تئاتر فعال باشد.
در اين دو هفته كه ملت ما به خلق حماسه هاي ماندگار در عرصه انقلاب خويش مشغول بود، در اين ايامي كه مردم مسلمان منطقه به خصوص مصر و اردن و يمن و بحرين به تأسي از انقلاب ما نداي الله اكبرشان به عرش رفته بود، در جشنواره تئاتر فجر و برنامه هاي جانبي آن نه اثري از فرهنگ انقلاب، نه اثري از شهيدان، نه يادكردي از آنان و نه تحولي حادثه خيز به چشم نيامد. (به جز يكي دو مورد استثنا) اين قدر اين روزها تئاتر ما از مرحله پرت بود و اسير فرهنگ وارداتي شده و آن قدر كه شور تكنيك و آموزه هاي فرهنگ غرب ساخته، هنرمندان را فراگرفته بود كه يادشان رفت اينجا ايران اسلامي است؛ سرزمين انقلاب و شور و عقل و منطق غلبه بر زور و زر و تزوير!
واقعيت تلخ اين است كه هنرهاي نمايشي (تئاتر و سينما) ما را مي خواهند به تسليم وادارند ولي وجود هنرمندان مستقل و معتقد هرگز اجازه تسليم شدن در جنگ نرم را نخواهد داد، هنر قدسي به جاي مانده از راه شهيدان احياء خواهد شد و براي احياء آن چاره اي جز پايداري نداريم (ان تنصر والله ينصركم ويثبت اقدامكم) هر چند تعدادمان قليل و اندك باشد. (كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره ) به اميد آن روز موعود.

 



نگاهي به تاكتيك هاي شبكه هاي تلويزيوني غربي در پوشش انقلاب مصر
مصادره به مطلوب براي جبران شكست

رضا فرخي
از لحظاتي كه اولين جرقه هاي انقلاب مردم مصر زده شد تا رفتن مبارك از آن كشور كه به نوعي پيروزي اين انقلاب اطلاق مي شود، خبرهاي مربوط به اين تحولات تيتر اول بسياري از خبرگزاري ها و شبكه هاي خبري به ويژه شبكه هاي خبري غربي بود. به گونه اي كه اين شبكه ها مدت زمان زيادي را به تحولات مصر اختصاص دادند. به ويژه سري شبكه هاي بي بي سي، صداي آمريكا، فرانس 24 و العربيه كه بيش از ديگر شبكه هاي آن سوي آب ها به اين تحولات مي پرداختند و تفاسير مختلفي را از آن ارائه مي دادند. اما نكته جالب توجه در نحوه انعكاس تصاوير و خبرهاي مصر ازسوي اين شبكه ها اين بود كه نوع خبررساني و تاكتيك هاي رسانه اي آنها برگرفته از اهداف دولت هايشان بوده است.
به ويژه شعبه هاي فارسي زبان اين شبكه ها كه تمركز بيشتري بر خاورميانه دارند سعي كردند كه فراتر از يك شبكه خبري باشند و در راستاي سياست هاي دولت هاي آمريكا و انگلستان به صورت پنهان و حتي گاهي اوقات آشكارا انقلاب مصر را به سمتي كه مي خواستند سوق داده و به نوعي مانع از تنزل جايگاه غرب در خاورميانه شوند. اهميت تحولات مصر براي اين كشورها به گونه اي بود كه حتي بي بي سي و صداي آمريكا مدت زمان پخش برنامه هاي خود را افزايش داده تا به نوعي با پوشش خاصي كه مدنظر داشتند، انقلاب مصر را به نفع خود مصادره كنند.
بي بي سي؛ از اتهام آشوب تا تشويق به اصلاحات!
دراين بين شبكه تلويزيوني بي بي سي فارسي در ابتدا با تاكتيكي عريان وارد صحنه شد، اما پس از اين كه مردم مصر به صورت جدي وارد عرصه شدند ناگزير شد تا تاكتيك خود را تغيير دهد. بي بي سي فارسي با اين كه داعيه بي طرفي دارد در يك روند غيرحرفه اي و غيرمستقل در ابتدا مخالفان ديكتاتور مصر را مشتي آشوبگر خواند تا به اين وسيله افكار عمومي جهان را از توجه به مصر بازدارد. از اين رو جمعيت ابتدايي انقلاب را كه تازه به خيابان ها آمده بودند به عنوان مشتي آشوبگر به دنيا معرفي كرد. اما يكپارچگي و فراواني مردم مصر باعث شد كه بي بي سي فارسي از تاكتيك اول خود يعني تخريب يك طرفه خروش مردم دست بردارد و تا حدودي واقعيت را بپذيرد، هر چند كه تأثير تاكتيك اول در تاكتيك هاي بعدي رسانه اي اين شبكه باقي ماند و به نوعي براساس تاكتيك اول جهت گيري هاي بعدي اتخاذ شد.
گام دوم، گسترش يأس و نااميدي
برخلاف ميل بي بي سي فارسي، مردم مصر به تدريج به خيابان ها آمدند و اين كانال تلويزيوني مجبور به عقب نشيني درمقابل اين واقعيت شد. چرا كه ازسويي به اين موضوع واقف شد كه اگر همچنان به تكذيب انقلاب مصر بپردازد، آبروي نداشته اش را نزد مخاطب از دست خواهد داد. ازسوي ديگر، افكارعمومي درجهان به هدف مقدس انقلاب مصر پي برده بود و بي بي سي نمي توانست بيش از اين به افكار عمومي دنيا دروغ بگويد. در واقع موج افكار عمومي دنيا و سيل انتقادهاي روشن انديشان، بي بي سي را با خود برد. هنگامي كه اين اتفاقات رخ داد اين شبكه تلويزيوني مانند يك بوكسور كه در گوشه رينگ گير كرده و در اثر ضربات گيج شده دچار سردرگمي شد. براي همين دولت انگلستان شخصا نسخه اي را براي بي بي سي پيچيد و آن گسترش موج نااميدي در بين مردم مصر بود. چرا كه دولت انگلستان به همراه آمريكا تمام تلاش خود را براي حفظ مبارك انجام مي دادند. دقيقا مانند كاري كه كارتر در زمان انقلاب اسلامي ايران براي حفظ محمدرضا شاه انجام مي داد؛ اتفاقا در آن زمان هم راديو بي بي سي در ابتدا و حتي اواسط جريان انقلاب مردم ايران نيز انقلابيون را مشتي اوباش و تخريب گر معرفي مي كرد (درست مانند كاري كه درباره انقلاب مصر انجام دادند). اين رفتار به رغم اين كه سابقه شكست داشت باز هم ازسوي دولت مردان آمريكايي و انگليسي هدف پيگيري قرارگرفت كه دراين بين شبكه هاي آنها يعني بي بي سي و صداي آمريكا نقش بسيارمهمي را در اجراي اين سياست ها در اين مدت داشتند.
به هر ترتيب موج نااميدي ازسوي بي بي سي و ديگر شبكه هاي غربي به راه افتاده بود. موجي كه به صورت برنامه ريزي شده سعي مي كرد كه مردم مصر را به خانه ها برگرداند.
تاكتيك ايجاد ابهام براي فلج كردن خروش مردمي در همين راستا اين سؤال ها دائم ازسوي اين شبكه ها مطرح مي شد: اين يك انقلاب است يا اغتشاش؟ آيا اصلاحات به دست خود مبارك بهتر نيست؟ آيا مردم مصر پيروز مي شوند؟ آيا سرنوشت بدي پس از رفتن مبارك در انتظار مصر نخواهدبود؟ آيا ارتش وارد عمل نخواهدشد و سركوب شديدي نخواهدكرد؟
تمام اين سؤالات به صورت مشترك و برنامه ريزي شده توسط شبكه هاي تلويزيوني صداي آمريكا و بي بي سي در برنامه هاي خبري و تفسيري آنها از تحليل گران پرسيده مي شد، و تحليل گران هم كه مثل هميشه تحليل هايشان مطابق با اميال اين شبكه هاست دائما جواب هايي مي دادند كه منظورهاي خاصي در پشت آنها پنهان بود. به طوري كه مي توان اهداف آنها و شبكه هاي خبري را از پاسخ هاي اين گونه به اين سؤالات مشكوك در چند دسته و موضع خاص دسته بندي كرد.
يك- در مرحله اول تلاش مي شد كه با پرسيدن اين سؤال ها و دادن جواب هاي متعدد در ذهن بينندگان به ويژه مردم مصر ابهام ايجاد كنند و اين ابهام به سردرگمي بينجامد كه اين سردرگمي باعث فلج شدن جريان مردمي و انقلاب مي شد، چيزي كه آمريكا و انگلستان با تمام وجود آن را مي خواستند. در اينجا نبايد اين جمله معروف را فراموش كنيم: «ابهام در هدف و حركت، مردم يك كشور را از كنش باز مي دارد» بي بي سي فارسي هم دقيقا اين جمله را سرلوحه كار خود قرار داده بود.
دو- ايجاد شك در بين مردم و اين كه آيا آنها به هدف خود مطمئنند و سرنوشت مصر را در آينده خراب نخواهند كرد. اين تاكتيك اگر به موفقيت مي رسيد باعث مي شد كه بخشي از مردم كه دچار اين ترديدها شده اند به خيابان ها نيايند و حكومت مي توانست عده اي را كه در خيابان ها هستند به راحتي سركوب كند. اين استراتژي دوم دقيقا شباهت به رفتاري داشت كه بي بي سي فارسي در اواسط انقلاب اسلامي ايران در مورد مردم ايران انجام مي داد كه در آن زمان تئوري پرداز اصلي اين ماجرا برژينسكي بود. او به صورت مشترك به رسانه هاي انگليسي و آمريكايي خط مي داد. در آن زمان هم طيف برژينسكي معتقد بودند كه بايد مردم ايران را به بدترين وجه ممكن سركوب كرد و در اين بين رسانه ها نقش مهمي در ايجاد شك و تزلزل و سپس سركوب آنها داشتند.
سه- تحريك ارتش به رفتارهاي خشونت آميز؛ اين رسانه ها تمام تلاش خود را براي وارد كردن ارتش به صحنه انجام دادند، چرا كه به اين موضوع واقف بودند كه بدون ارتش، مبارك دست نشانده خيلي سريع سقوط خواهد كرد. از طرف ديگر آمريكا و انگلستان بي علاقه هم نبودند كه ارتش در بين مردم بدنام شود چرا كه آنها كينه ارتش مصر را كه در جنگ مقابل اسرائيل ايستاد در دل داشتند و به همين دليل مي خواستند با رويارويي ارتش و مردم از ارتش مصر، هم انتقام بگيرند و هم به عنوان ابزار سركوب و نگه داشتن مبارك بر قدرت استفاده كنند، كه به طور قطع بي بي سي در اين راه شكست سنگيني خورد.
چهار- قدرتمند نشان دادن مبارك و تسلط او بر اوضاع مصر براي نااميد كردن مردم و بازگشت به خانه ها، كه در اين تاكتيك رسانه اي هم موفق نشدند و به دليل قيام مردم مصر اين هدف گيري آنها هم به شكست انجاميد.
صداي آمريكا؛ ناديده انگاري
از سوي ديگر همدست اصلي بي بي سي و يار ديرينش در عرصه رسانه كه هميشه نوعي پيوند خاص بين آنها وجود دارد يعني صداي آمريكا در چند روز اول به طور كامل سعي كرد كه تحولات مصر را ناديده بگيرد. چرا كه سياستمداران اين كشور سعي داشتند از رسانه اي شدن اين تحولات جدا خودداري كنند. به اين دليل كه به نظر آنها رسانه اي شدن اين قيام به روند پيشرفت اين جريان مردمي كمك مي كرد. غافل از اين كه اين قيام خيلي زودتر از آنچه آمريكايي ها بخواهند حرفي درباره آن بزنند در سطح جهاني مطرح شد. به همين دليل نوعي آشفتگي در بين سياست مداران آمريكا رخ داده بود كه اين موضوع به عينه در تلويزيون صداي آمريكا نيز ديده مي شد. به گونه اي كه در ابتداي كار سردرگمي عجيبي در صداي آمريكا در برابر قيام يكپارچه مردم مصر به چشم مي خورد، اما پس از چند روز به يكباره صداي آمريكا به بولتن سخنراني هاي باراك اوباما درباره تحولات مصر تبديل شد، به گونه اي كه پس از اولين سخنراني اوباما، صداي آمريكا تمام توان خود را در راستاي جلوگيري از افزايش قيام مردم مصر به كار گرفت، چرا كه تمام اميد دولت آمريكا و به تبع آن تلويزيون صداي آمريكا به اين موضوع بود كه اتفاقي براي مبارك نيفتد.
سياه نمايي عليه انقلاب اسلامي، تاكتيكي
براي دو هدف
در همين راستا صداي آمريكا سعي كرد همزمان با سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي برنامه هايي را تدارك ببيند تا با منفي بافي عليه اين انقلاب به نوعي مردم مصر را بترساند و به آنها تلقين كند كه انقلاب نتيجه خوبي نداشته است و شما هم راه را اشتباه مي رويد.اما اين تاكتيك رسانه اي منفي بافي و سياه نمايي عليه انقلاب از يك سو و ترساندن مردم مصر به شدت شكست خورد. چرا كه همگان و مردم مصر مي دانند كه انقلاب اسلامي پس از 32 سال چگونه كشور ايران را در حال حاضر بدون هيچ وابستگي به اين مرحله از پيشرفت رسانده است.
صداي آمريكا؛ مبارك اصلاحات انجام مي دهد!
به همين دليل بود كه صداي آمريكا پس از آنكه متوجه شد نمي تواند در مقابل موج خروشان مردم مصر بايستد، تصميم گرفت كه از تاكتيك ديگري استفاده كند كه اين تاكتيك صحبت از اصلاحات بود. به گونه اي كه تمام كارشناساني كه در برنامه تفسير خبر مشغول به تحليل وقايع مصر بودند دائماً بر اين نكته تاكيد مي كردند كه اصلاحات بهتر از رفتن مبارك است، كه دليل اين موضوع هم ناتواني و ناچاري آمريكا در مقابل موج مردم بود. چرا كه مردم مصر تنها به رفتن ديكتاتوري دست نشانده فكر مي كردند و به همين دليل براي چندمين بار صداي آمريكا مجبور به تغيير تاكتيك خود شد.
اما در كنار اين موضوع شبكه فرانس 24 هم موضعي شبيه بي بي سي را اتخاذ كرد و به نوعي با تقليد از رويكرد هر دو شبكه بي بي سي و صداي آمريكا باز هم هماهنگي خود را با آنها نشان داد تا در كنار يورونيوز بر اين نكته تاكيد كند كه مبارك نبايد برود.
تلاش براي مصادره انقلاب
اما پس از اين كه انقلاب مصر در آستانه پيروزي قرار گرفت و اين شبكه ها به همراه دولتمردان غربي به اين نكته واقف شدند كه راهي جز پذيرفتن اين حركت نيست، تاكتيك رسانه اي جديدي از سوي آنها اتخاذ شد. اين شبكه ها تلاش هاي بسيار زيادي را انجام دادند تا به همگان اين موضوع را تلقين كنند كه اين انقلاب يك انقلاب سكولار است نه اسلامي! هرچند كه واقعيت چيز ديگري بود، و به همين دليل آنها نتوانستند انقلاب اسلامي مصر را مصادره كنند. اين هدف به ويژه در صداي آمريكا و بي بي سي بيش از ديگران تحت پيگيري قرار گرفت. چرا كه آنان مي دانند روي كارآمدن يك نظام اسلامي در مصر يعني فاجعه اي براي غرب و اسرائيل. به همين دليل مثل هميشه در راستاي سياست هاي كلان دولت هايشان تمام تلاش خود را براي حفظ منافع انگلستان و آمريكا انجام دادند.
استراتژي آينده اين رسانه ها
اما نكته قابل توجه پيش بيني تاكتيك جديد آنها در روزها و هفته هاي آينده است. به نظر مي رسد كه در چند روز آينده اين رسانه ها سعي كنند خود را كاملا مستقل نشان دهند. چرا كه مي دانند به دليل اين كه دولت هايشان عامل بدبختي مردم مصر در طول دوران ديكتاتور مبارك بوده در بين مردم مصر ديگر جايي ندارند. اين ضربه بزرگي براي رسانه هاي آمريكا و انگليس است!

 



آموزش اسلام ستيزي به پليس آمريكا با «جهاد سوم» وقتي سينما به كمك نژادپرستي مي آيد

پليس آمريكا به منظور آموزش هاي ضدتروريستي به گروهي از افسران پليس نيويورك، از نمايش فيلم اسلام ستيز «جهاد سوم» علاوه بر فيلم هاي ديگر آموزشي، استفاده كرد.
اين فيلم مسلمانان را به اجراي سناريوي وحشتناك انفجار هسته اي عليه آمريكا متهم مي كند. هدف اصلي پليس آمريكا از اجراي اين برنامه، ايجاد نفرت عليه مسلمانان و افزايش انگيزه در نيروهايش براي مبارزه با مسلمانان است.
نام كامل اين فيلم «جهاد سوم... ديدگاه افراطي اسلام به آمريكا» است. «جهاد سوم» توسط شركت «كلاريون» كه صاحب آن رافائل شور كارگردان اسرائيلي كانادايي تبار است، ساخته شده.
نكته قابل توجه اين است كه در بخش هايي از اين فيلم، با تعداد زيادي از چهره هاي سرشناس نومحافظه كاران آمريكا كه همگي افرادي به شدت ضداسلامي هستند، مصاحبه كرده اند و اظهارات شديد عليه دين مبين اسلام و انديشه اسلامي بيان شده است. از جمله اين افراد مصاحبه كننده در فيلم مي توان به وليد فارس نويسنده ضداسلامي، جولياني شهردار سابق نيويورك و آيان هرسي علي سازنده فيلم ضداسلامي خضوع، اشاره كرد.اين اثر نيز مانند ساير فيلم هاي آمريكايي سعي در تخريب مسلمانان دارد. جهاد سوم به مخاطب خودش اين گونه القا مي كند كه اولا مسائلي مانند تروريست بودن مسلمانان به واسطه دستورات ديني آنها مانند جهاد است و ثانياً جهاد مسلمانان برابر است با كشتار مردم غرب. جالب اينجاست كه اين فيلم قرار است در نهمين جشنواره سالانه «نوهامشر» كه از جمعه 16 تا يكشنبه 18 اكتبر برگزار مي شود، روي پرده سينما به نمايش درآيد. به واقع ظهور چنين فيلمي در چنين جشنواره اي ضربه بزرگ ديگري است بر پيكره اعتبار هاليوود و جشنواره هاي سينمايي آمريكا. چرا كه به نمايش گذاشتن چنين فيلمي كه در آن نه موضوع هنر مطرح است و نه برجستگي خاص سينمايي دارد تنها نشان از يك چيز دارد و آن هم اين كه باز هم رسانه هاي غرب حيثيت خود را فداي مسائل سياسي و مغرضانه سياستمداران آمريكا و صهيونيسم نموده اند؛ چرا كه كارگردان فيلم يعني رافائل شور خود يك اسرائيلي كانادايي تبار است كه صاحب شركت كلاريون وند است؛ شركتي كه پيش از اين نيز به انواع گوناگون به مسلمانان توهين كرده است.
موضوع جالب توجه اينجاست كه رافائل شور با وقاحت تمام در مصاحبه اي درباره اين فيلم مي گويد: «شهروندان آمريكايي از پخش اين گونه فيلم ها ابراز خشنودي مي كنند، زيرا اخبار موجود حاكي از آن است كه قرار بود چندين عمليات تروريستي طي دو هفته در خاك ايالات متحده آمريكا انجام شود، اما خنثي شد. شهروندان آمريكايي پس از اطلاع يافتن از خنثي شدن اين عمليات تروريستي، با خشم فراوان فرياد زدند؛ عمليات تروريستي، ديگر بس است» و پس از آن هم در همين راستا ديگر مسئولان شركت «كلاريون وند» اعلام كردند: هدف از ساخت اين فيلم كه حدود 50ميليون دلار هزينه در بر داشته، دادن هشدار و آگاه كردن شهروندان آمريكايي نسبت به خطرات افراطي گري و تروريسم و به ويژه اسلام راديكال! است.باتوجه به اينكه بعضي از افسران پليس اين فيلم را مشاهده كردند، رهبران شوراي روابط اسلامي آمريكايي مي گويند كه آنها تابستان گذشته از دانشكده افسري پليس كه اين فيلم را به دانشجويان افسري نشان داده است شكايت كرده اند.كلي يكي از كساني است كه در جهاد سوم با او مصاحبه مي شود، در فيلم مي گويد؛ سناريوي وحشتناك ما انفجار هسته اي است.
همچنين كلي در كنار «گلن بك» رئيس سابق اداره امنيت داخلي، «تام ريدج» معاون كلينتون و «جيمز وولسي» رئيس سابق سيا در فيلم نشان داده مي شود كه ادعا مي كنند اين فيلم در حمايت از گفته هاي آنها ساخته شده است.
فيلم ساخته يك شركت غيرانتفاعي به نام صندوق كلاريون است، كه به نظر مي رسد كسب و كارش شعله ور ساختن آتش جنگ مذهبي است. قبل از انتخابات رياست جمهوري 2008، صندوق كلاريون نسخه هايي از فيلم وسواس را به تعداد 28ميليون در ميان رأي دهندگان توزيع كرد. فيلمي كه مسلمانان را متهم به توطئه هاي مرگبار عليه ايالت متحده مي كند.

 



سريال هاي ماهواره اي؛ عامل جدايي يك زوج جوان

تماشاي سريال هاي شبكه هاي ماهواره اي، باعث بروز اختلاف بين يك زوج جوان شد؛ تا جايي كه اين زوج با حضور در دادگاه خانواده، دادخواست طلاق توافقي دادند.
به گزارش ايسنا، زن جوان درحالي كه مقابل قاضي عموزادي رئيس شعبه 268 دادگاه خانواده قرار گرفته بود، از علاقه اش به سريال هاي ماهواره اي گفت و مدعي شد: ما با هم در طول چند سال زندگي مشترك هيچ وقت مشكلي نداشتيم و با خوبي و خوشي زندگي مي كرديم ولي انگار سريال هاي ماهواره اي بهانه اي بود براي اينكه من و همسرم متوجه شويم با هم مشكل داريم و حالا چون تحمل اين شرايط برايمان ممكن نيست، مي خواهيم به صورت توافقي از يكديگر جدا شويم.
در ادامه جلسه دادگاه، مرد جوان نيز در پاسخ به سؤال قاضي درباره دليل جدايي از همسرش گفت: من و همسرم با هم بر سر مسائل مختلف توافق نظر نداشتيم اما همديگر را تحمل مي كرديم. حالا متوجه شده ام كه همسرم به ديدن سريال هاي ماهواره اي بيشتر از نيازهاي من اهميت مي دهد، بنابراين جدايي درخواست دو طرفمان است و ما هر دو به اين نتيجه رسيده ايم.

 



توليد مستند آشنايي با مناطق راهيان نور براي كودكان

معاون هنري بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس گفت: در اعزام كاروان ها به مناطق راهيان نور، آشنايي با مناطق و يادمان ها از اهميت ويژه اي برخوردار است، لذا در اين زمينه مستندهايي از سوي معاونت هنري بنياد حفظ آثار توليد شده است.
گلعلي بابايي در گفت وگو با باشگاه خبري توانا اظهار داشت: در جريان برنامه هاي هفته دفاع مقدس برنامه اي با عنوان «كشتي صلح و دوستي ايران و عراق» با حضور كودكان ايراني و عراقي برگزار شد؛ پيرامون اين مراسم و معرفي مناطق راهيان نور مستندي براي گروه سني كودك با همكاري سازمان حفظ آثار سپاه و بسيج و انجمن سينمايي دفاع مقدس توليد شده كه در ايام راهيان نور به زائران اين گروه سني داده مي شود.

 



رقابت انيماتورهاي ايران و 68 كشور جهان در تهران

جشنواره پويانمايي تهران با حضور 69 كشور جهان از روز 15 اسفند كار خود را آغاز خواهد كرد.
محمدرضا كريمي صارمي دبير هفتمين جشنواره بين المللي پويانمايي تهران با اعلام اين مطلب گفت: تاكنون 830 اثر پويانمايي از 68 كشور و 700 اثر از انيماتورهاي ايراني به دبيرخانه جشنواره رسيده است. اين تعداد كشور شركت كننده در مقايسه با دوره گذشته شاهد رشد چشمگيري است.
وي افزود: پس از دريافت اين تعداد از آثار، هيئت انتخاب جشنواره 135 اثر خارجي و 74 اثر ايراني را براي حضور در بخش مسابقه انتخاب كردند.صارمي با تأكيد بر رشد كمي و كيفي آثار رسيده به اين جشنواره گفت: هفتمين جشنواره پويانمايي تهران، بخش ويژه اي را به آثار دانشجويي اختصاص داده است كه در اين بخش با نظر هيئت انتخاب 15 اثر به بخش مسابقه فيلم دانشجويي ايران راه يافته اند. همچنين در بخش مسابقه بين الملل دانشجويي نيز 18 اثر به مسابقه راه يافته اند.به گفته دبير جشنواره بين المللي پويانمايي تهران، انيماتورهاي كشورهاي كره جنوبي، فرانسه، آمريكا، آلمان و بريتانيا بيشترين آثار را به اين دوره از جشنواره پويانمايي تهران ارسال كرده اند.

 



رقابت 100 فيلم در جشنواره فيلم 100

100 فيلم در بخش رقابتي هفتمين جشنواره بين الملل فيلم فجر با هم رقابت مي كنند.
مرجان اشرفي زاده مدير كميته تصويري جشنواره فيلم 100 گفت: از ميان يك هزار و 135 اثر رسيده به دبيرخانه جشنواره و براساس راي هيئت انتخاب 100 فيلم به بخش رقابتي جشنواره راه يافت و در ميان باقي آثار تعداد كمي از فيلم ها شايسته نمايش در روز اكران تشخيص داده شد.وي افزود: هيئت انتخاب در سه روز پياپي به بررسي آثار پرداختند كه در نهايت 100 اثر در بخش رقابتي جشنواره و تعدادي از آثار را به علاوه 100 اثر شركت يافته در مرحله نهايي، شايسته نمايش در روز اكران فيلم هاي جشنواره دانستند.گفتني است هفتمين جشنواره بين المللي فيلم 100 با شعار سينماي اخلاق در همين ماه برگزار خواهد شد.

 



گزارشي از رونمايي نخستين بازي رايانه اي ملي مبارزه با استعمار اروپا در «ميرمهنا»

مراسم رونمايي اولين بازي ملي رايانه اي فاخر ايراني به نام «ميرمهنا» در تالار سوره حوزه هنري برگزارشد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دراين مراسم گفت: داستان بازي رايانه اي «ميرمهنا» نشان دهنده تصوير اروپاييان مدعي حقوق بشر است كه زماني دنيا را تكه تكه كردند و اينكه اگر امروز هم بتوانند اين كار را خواهندكرد.
سيدمحمدحسيني افزود: بايد شخصيت هاي اسطوره اي و قهرماني ايران مورد پژوهش براي توليدات فرهنگي از قبيل فيلم، تئاتر، موسيقي، بازي و غيره قرار مي گيرند و با معرفي سلحشوران تاريخ اين سرزمين باعث بريدن دست بيگانگان از آن مي شويم.
بهروز مينايي مديرعامل بنياد بازي هاي رايانه اي نيز بيان داشت: بنياد ملي بازي هاي يارانه اي بعد از اين كه در سال جاري توانست نسخه نهايي «سياره ميترال» را رونمايي كند، در تير سال جاري نيز بازي آنلاين «آسمان دژ» را رونمايي كرد.
وي در ادامه خاطرنشان كرد: بعداز آن سراغ بازي فاخر «گرشاسب» رفتيم كه اين بازي فاخر سه ماه پيش رونمايي شد و درحال حاضر كه درخدمت شما هستيم قرار است از چهارمين بازي بزرگ خود به نام «ميرمهنا» رونمايي كنيم.
مينايي ادامه داد: «ميرمهنا» يك بازي اول شخص ايراني است كه داستان آن براساس زندگي نامه «ميرمهنا» مبارز ايراني دوره كريم خان زند شكل گرفته است. دوره اي كه با استعمار هلند و انگليس و سلطه كمپاني هندشرقي بر جزاير جنوبي ايران و خصوصا جزيره خارك همراه بوده است.
مينايي ادامه داد: از ويژگي هاي اين بازي ايراني استفاده ازموسيقي كاملا سنتي با گرايش هاي محلي منطقه است كه به جذابيت آن افزوده است. همچنين بهره گيري از جديدترين روش هاي ضبط حركات (موشن كپچر) كه به طبيعي ترشدن حركات و صحنه هاي بازي افزوده است، از ديگر مشخصه هاي اين بازي به شمار مي رود.
كتاب چند جلدي «برجاده هاي آبي سرخ» اثر «نادر ابراهيمي» كه داستان زندگي و مبارزات اين شخصيت را در قالب داستاني مرور مي كند منبع اصلي نگارش داستان اين بازي است كه قرار بود از روي اين كتاب چند فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني ساخته شود اما ما از اين دو پيشي گرفتيم و ساخت آن را دستمايه كار خود قرار داديم.
مينايي در ادامه در مورد توليدات آينده بنياد بازي هاي رايانه اي نيز اظهار داشت: به زودي قرار است سه محصول در ژانر دفاع مقدس و چهار بازي در ژانر كودكان آماده عرضه به بازار شود.
در ادامه اين مراسم محسن رضايي مدير اين پروژه ضمن توضيحاتي در مورد اين بازي، بيان داشت: «ميرمهنا» شخصيتي بود كه از لحاظ تاريخي توانستيم روي آن تحقيق كنيم و بخشي از دلاوري هاي او را در اين بازي نشان دهيم. من صميمانه از گروهي كه با ما همكاري كردند تا اين پروژه به ثمر برسد، كمال تشكر و قدرداني را دارم.

 



شكست هاي متوالي مهرجويي!

به رغم تلاش هاي رسانه اي جريان شبه روشنفكري غربگرا براي بزرگ نگه داشتن نام داريوش مهرجويي، وي با آثاري ضعيف و به شدت پيش پا افتاده در جشنواره هاي فيلم و تئاتر فجر حضور يافت.
شبكه ايران در گزارشي درباره وضعيت فعلي مهرجويي نوشت: داريوش مهرجويي كه سال گذشته فيلم معمولي و نه چندان محبوب «تهران روزهاي آشنايي» را كارگرداني كرده بود امسال هم با فيلمي ضعيف و بي محتوا به نام «آسمان محبوب» به جشنواره فيلم فجر آمد؛ فيلمي كه با انتقاد كارشناسان سينمايي- البته به استثناي يكي دو روزنامه نگاري كه هرچه او بسازد، مدحش را مي گويند- مواجه شد ضمن اينكه مخاطبان مهرجويي نيز از نمادگرايي بيهوده فيلم جديد وي به شدت آزرده خاطر شدند.
با اين همه، اميدواري ها به آن بود كه مهرجويي بتواند با نمايش «درس» كه اقتباسي است از نمايشنامه اي به همين نام نوشته «اوژن يونسكو» يك بار ديگر نقطه اوج كارنامه هنري خود را تجربه كند اما اجراي اين نمايش در تماشاخانه ايرانشهر نه تنها نتوانست اين اميدها را تحقق بخشد بلكه مهر تأييد ديگري بود بر اين واقعيت كه عمر هنري مهرجويي رو به افول گذاشته است.
«درس» داستان پرفسوري را حكايت مي كند كه به شاگرد خود درس مي دهد ولي شاگرد، درس هاي ساده استاد را متوجه نمي شود. اين وضعيت ادامه دارد تا هنگامي كه به شيوه اي كاملا غريب، پرفسور، شاگرد را متوجه اشتباهاتش مي كند.
عدم بازنويسي درست نمايشنامه و به خصوص بازيگرداني ضعيف كار كه دست بازيگران را براي هر كار بداهه اي باز گذاشته بود، نمايشنامه اي كه در بسياري از دانشكده هاي هنري دنيا تدريس مي شود را تا حد يكي از قسمت هاي يك سريال طنز نزول داد.احتمالا دليل اين رها كردن بازي ها به حال خود، تلاش مهرجويي براي جلب نظر تعداد بيشتري از مخاطبان و به تبع آن بالا بردن رقم كلي فروش بليت بود، اما واقعيت اينجا است كه حتي نسخه اي از اين نمايشنامه كه چندي قبل به كارگرداني فرهاد آئيش روي صحنه رفته بود به مراتب با كيفيت تر از نسخه كنوني بود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14