(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 9 اسفند 1389- شماره 19875

زنگ بهار و زيبايي
جهان نيايش واره هاي سلمان هراتي در جريان شعر بعد از انقلاب
زلال انديشه و جاري شدن ذوق



زنگ بهار و زيبايي

جواد نعيمي
چلچله هاي بهاري در راهند، تا بيايند دست ما را بگيرند و به ميهماني عطر دلاويز گلها ببرند. در بهار، ما روبروي گلهاي رنگارنگ مي نشينيم و با قايق نگاه به فراسوي ابرها مي رويم. نگاه مي باريم و به زمزمه مي خوانيم:
سلام بر درختاني كه سبز سبزند و حيات را در جهان مي پراكنند! سلام بر بال هاي ظريف پروانه ها كه ما را به عالم عشق و عرفان و صفا مي برند!
سلام بر آسمان آبي اين روزهاي شاد! سلام بر نوروز و روزان روشن آينده! سلام بر قامت ايستاده گلهاي رعنا، و سلام بر بوي پونه و نعنا و اقاقيا! سلام بر نسيم معطر و بر شكوفه هاي خوشبو! سلام بر نجواي رازناك طبيعت در فراخناي هستي! سلام بر عطر زندگاني! سلام بر بيدبنان آرميده در كناره رودها! سلام بر چتر زيباي درختان كه آشيانه هاي نغمه هاي شاد اميدند! سلام بر سبزه ناي دوستيها! سلام بر هر چه گل! سلام بر همه غنچه ها و شكوفه ها!
گوش جان بسپاريد! صداي زنگ مدرسه گلها مي آيد. بوي بهار، طبيعت را جوان مي كند و با جوانه ها از تن درختان به ما سلام مي دهد. ابر و نسيم و آب و ماهتاب، شادمانه هلهله مي كنند. باران طراوت و شادابي بر چهره ها و انديشه ها مي دود. كتاب قطور هستي، زرين ترين صفحات خويش را در منظر ما برگشوده است و ملكوت عشق، آبي نگاه خويش را به زمين بخشيده است.
سلام بر بهار!
اي بهار سبز! اي مبدأ رويش و پويش و جوشش! اي رحمت زار هميشه گسترده! خوش آمدي، صفا آوردي. اي فصل زيبايي! اي فصل بيداري!
اي بهار! دستهاي زندگي آور و روشنت را بر دل ها و ديده هاي ما بگذار! بگذار تا درختان قلبها و انديشه هايمان از تو طراوت به وام بگيرند. بگذار تا ما نيز در نيمه شباني از فصل خوب شكفتن، از آسمان سرشار ديده هايمان، باراني بهاري بر سجاده هاي خويش ببارانيم، آه و ناله هاي خود را به بارگاه كبريايي صادر كنيم و در حاشيه لبانمان گلزاري از دعا بياراييم. باشد كه لباس هاي چرك گناه آلوده مان، در جويبار رحمت حق شسته شوند و با نغمه هاي توحيدي بلبلكان اذان گوي، اذن ورود به فردوس نيكويي ها و درستي ها و راستي ها را بيابيم.
اي بهار! اي آيت بلند قيامت! ما را به ريشه هاي پاك فطرت خود برگردان. ما را به شور، ما را به نور، ما را به عشق و سرور دعوت كن! ما را با «توحيد كلمه» و «كلمه توحيد» آشناتر بساز!
بهار! دست كريم طبيعت! همه سرسبزي و طراوت و زيبايي خويشتن را با سخاوت تمام، در ميان ما تقسيم كن!
ما تو را دوست داريم و كاسه نيازمان را از شبنم هاي سحرزادي تو، سرشار مي خواهيم. ما دلمان مي خواهد همچون تو شاداب و زندگي ساز باشيم.
اي بهار! با ما باش!...

 



جهان نيايش واره هاي سلمان هراتي در جريان شعر بعد از انقلاب

محمد طالبي
سلمان هراتي (1338- 1365) بي گمان يكي از جريان سازان شعر انقلاب بود كه پله هاي ترقي را خيلي زود طي كرد و در شعر معاصر جايگاهي ويژه را به خود اختصاص داد؛ با شعرهايي ساده و درعين حال عميق. وي در 7فروردين 1338 در روستاي مرزدشت از توابع شهرستان تنكابن در استان مازندران در يك خانواده مذهبي متولد شد. بعد از پايان تحصيلات دبيرستان در رشته ادبيات براي ادامه تحصيل به تهران آمد و در دانشگاه تربيت معلم همين رشته را ادامه داد. سلمان پس از آشنايي با شاعران حوزه هنري همراه بسياري از آن ها بارها عازم جبهه هاي جنگ شد و براي رزمندگان به خواندن شعر پرداخت. شعرهاي او تاكنون به صورت پراكنده در نشريات كشور و به صورت مجموعه شعرهاي گردآوري شده انتشار يافته است. او در آبان سال 1365 در يك حادثه رانندگي در شمال ايران درگذشت. آرامگاه او در نزديكي روستاي مرزدشت قرار دارد.
كتاب از «آسمان سبز» در اولين دوره انتخاب بهترين كتاب دفاع مقدس از سوي بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس جزء آثار برتر دهه60 انتخاب شد. سلمان در عمر كوتاهش آثاري برجاي گذاشت كه هنوز مورد توجه اند. درباره نيايش واره هاي سلمان مي توان گفت مهم ترين خاصيت نيايش واره هاي او سادگي است:
گاهي آن قدر واقعيت داري كه پيشاني ام
به يك تكه ابر به يك درخت خيره مي شوم
نيايش واره هاي سلمان سرشار از عناصر و طبيعت و زندگي شاعر است و اين امتياز ديگري است در اين شعرها. سلمان با اشياء برخوردي ساده، ملموس و بي واسطه دارد. نه متكي به سنت ادبي قديم است و نه به تاريخ و ادب كهن. او فقط طبيعت را مي بيند و به استخدام مي گيرد. آن هم از دريچه قراردادهاي ادبي كه در آن همه پديده ها حامل مفهوم هايي از پيش تعيين شده باشند، يعني آزاد باشد. اين طبيعت فقط از دريچه چشم با بصيرت شاعر ديده مي شود.
سلمان هم سو با تفكر جريان ادبي عصر انقلاب در شعرهاي پايداري و دفاع مقدس به شهرت رسيد. سمبوليزم اجتماعي، قريحه مضمون يابي و شعور نوآوري در زبان، شعرهاي سپيد سلمان را اگرچه در غزل، دوبيتي، رباعي، مثنوي و برخي قالب هاي كلاسيك ديگر طبع آزمايي كرد اما در موقعيتي ويژه قرار داد. شكوفايي خلاقيت هاي او در شعر سپيد سبب شده تا اغلب آثارش در اين حوزه خلق شود. هم چنين، سلمان از آن رو مورد توجه است كه انگيزشي است به سوي سهراب. زبان سهراب، جهان و نگاه سهراب و ديگر هيچ!
سلمان كشف هاي زباني خاص خود را دارد. خواننده شعر سلمان بيش از هر چيز با ايدئولوژي شاعر مواجه مي شود. بيشتر اشعار سلمان، مستقيم يا غيرمستقيم به بازگويي جهان بيني، اعتقادات و برداشت هاي اجتماعي و سياسي او مي پردازد. آن جا كه از وطن خود مي گويد منظورش ايران معاصر است. او از ايراني سخن مي گويد كه نام خيابان هايش از عطر شهيدان لبريز شده است. از بهشت زهرايي سخن مي گويد كه پرچم سبز و سرخ و سفيد و الله نشان، بر روي مزار شهدا برافراشته شده است. زبان شعر سلمان زبان شعر انقلاب است و او را مي توان از تأثيرگذارترين شاعران در حوزه زبان اين دوره دانست. كمتر خواننده اي ست كه در ارتباط برقرار كردن با شعرهاي سلمان هراتي به مشكل بر بخورد. در شعر او، كلمات طوري در كنار هم چيده شده اند كه هيچ كدامشان براي بقيه غريب نيست.
او در شعر خود ثابت كرده است كه توانايي بهره گيري از عاميانه ترين لغات را دارد. دو كتاب مجموعه از آسمان سبز (1364) و دري به خانه خورشيد به سال (1367) كتاب هاي موفقي اند كه دربردارنده شعرهاي ويژه سلمان است.
همچنين او كتابي به نام «از اين ستاره تا آن ستاره» در حوزه شعر نوجوان از خود به يادگار گذاشته است. در شعر او جنگ، در برابر هجوم بيگانه با عظمت و واجب است و رنگ دفاع مقدس به خود مي گيرد و مخاطب وقتي از حال و هواي خود به سمت جبهه مي آيد تمام وجودش در معيت آفتاب است و در زير كساي متبرك توحيد.
بصيرت اجتماعي سلمان اشاره به توطئه دشمنان است و به خواننده هشدار مي دهد.
نگاه معنوي شاعر، پيوند مسائل اجتماعي با دنياي انتزاعي، نقطه عطفي در شعر متعهد بعد از انقلاب است. نگاه معنوي به موضوعات اجتماعي در شعر سلمان به اوج خود مي رسد. اين نگاه، شعر او را سرشار از اميد و بشارت كرده است و به مردم آينده اي درخشان را نويد مي دهد.
اين بشارت و اميد شاعر، از سرچشمه باوري است كه سلمان به انقلاب شكوهمند اسلامي دارد. از اين رو چنين مي سرايد:
ديروز اگر سوخت اي دوست غم برگ و بار من و تو / امروز مي آيد از باغ، بوي بهار من و تو
ديروز در غربت باغ، من بودم و يك چمن داغ
امروز خورشيد در دشت، آيينه دار من و تو.
شعر سلمان، معرف صادق فرهنگ اسلامي و شيعي است و زبان صميمي، انديشه روان و نمادين او، كلام او را در ادبيات امروز شاخص كرده است. او نماينده نسل شاعراني است كه در انقلاب به اوج شكوفايي و بالندگي رسيده اند و در همان دوران تاثيري جدي در ترسيم ابعاد جنگ و تهييج و برانگيختگي رزمندگان ما در كارزار با دشمن داشته اند. گرچه شعر سلمان در آغاز متاثر از شعر سپهري است و تا حدي در طنز شاعرانه متاثر از طاهره صفارزاده است اما بعد هويت و استقلال مي يابد و در نيايش واژه هاي او به خوبي مي توان تصويري از زبان مستقل و شاعرانه اش يافت.
زبان سلمان دربرگيرنده نوعي نگرش شاعرانه در سال هاي دفاع مقدس به ويژه سال هاي پاياني جنگ و پس از آن در شعر شاعران انقلاب قابل رصد و رديابي است. او شاعري بود كه به آن چه مي گفت و مي نوشت اعتقاد عميق داشت. او هيچ گاه نخواست شعر را نردبان ترقي دنيا كند و همين موضوع باعث شد در اوج جواني به پختگي خاصي در ادبيات دست يابد و توانست در شعر خود به نوعي تكامل زباني و ساختاري دست يابد. اما در عين حال سلمان به خاطر فرصت كوتاه و سبزي كه بر اين گستره خاكي در اختيار داشت نتوانست اندوخته هاي فكري و حسي خود را كه در مراوده با زندگي كسب كرده بود آن طور كه بايد و شايد نمايان كند؛ اما دستاورد او از قريحه سرشار شاعري حكايت مي كند كه با انگشتان ظريف و بيدار، دردهاي نهفته بشري را لمس كرده است. سروده هاي سلمان به دليل خويشاوندي كه با اشياي پيرامون دارد با شبكه عاطفي اقوام ديگر و با فرهنگ هاي مشترك ارتباط برقرار مي كند و همين امر شعر او را كه سرشار از عناصر بومي است به فراتر از مرزها نيز مي كشاند.
سلمان در ميان شاعران و نويسندگان كودك و نوجوان نيز صاحب قلم بود. همت دوستاني كه بعد از مرگش، شعرهاي او را در اين حيطه منتشر كردند، قابل تقدير است. او در ميان هم نسل هاي خود و كساني كه با نگاه و انديشه اي بزرگسالانه براي نوجوانان شعر مي نوشتند، چند قدم جلوتر بود. تاثيرپذيري از شعر او امروز لمس مي شود و تاثيرپذيرفتن از شعر و زبان صميمي و صريح وي در شاعران امروز و حتي كساني كه بعد از او وارد عرصه ادبيات شدند به خوبي حس مي شود. واژه هاي شعرهايش واژه هايي آشناست. او در شعر با مخاطب خود حرف مي زند. جريان شعر متعهد در ايران وام دار چند چهره شاخص و البته سلمان هراتي است. شعر او نشان گر اين است كه او از كنار آسيب هايي كه متوجه اسلام و جهان مسلمانان است بي تفاوت نمي گذرد و اين به معناي تعهد و التزام عملي يك هنرمند و متفكر به اعتقادات خويش است.

 



زلال انديشه و جاري شدن ذوق

رهبر معظم انقلاب كه همواره دغدغه فرهنگ و به ويژه كتاب را دارند، در خصوص كتاب معتقدند: بايد خريد كتاب، يكي از مخارج اصلي خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضي از وسايل تزييناتي و تجملاتي... به كتاب اهميت بدهند؛ كتاب را مثل نان و خوراكي و وسايل معيشتي لازم بخرند. بعد كه تأمين شد، به زوايد بپردازند.
ايشان با اشاره به اينكه كتاب «جشن حنابندان» اثر خوب و خوش نگارشي است، در تقريظي بر اين كتاب مي نويسند: «روز و شبي چند در لحظه هاي پيش از خواب، در فضايي عطرآگين و مصفا و در معراج شور و حالي كه سطور و كلمات نوراني اين كتاب به خواننده خود عطا مي كند، سير كردم و خدا را سپاس گفتم، هم بر آن قطره عشقي كه در جان اين نويسنده افكنده و چنين زلال انديشه و ذوقي را بر قلم او جاري ساخته است، و هم بر آن دست قدرتي كه نقشي چنان بديع و يكتا بر صفحه تاريخ معاصر پديد آورده و صحنه هايي كه افسانه وار از ذهن و چشم بشر اين روزگار بيگانه است، در واقعيت زندگي اين نسل از ملت ايران نقش زده است. له الحمدالحامدين ابدا لآبدين.
بيشتر فضيلت هايي كه تاريخ انسان را زيور بخشيده و آرايش داده و مشعل و راهنماي افراد بشر شده است، محصول لحظه پرباري از زندگي يك يا چند انسان است. صبر، زهد، امتناع، گذشت، شجاعت، صدق، ايثار، و همه فضايل بشر كه در سرگذشت او مي بينيم از اين قبيل است.
هزاران لحظه پربار در هر روز و شب حماسه هشت ساله ملت ايران مكنون است و هر كه با نگاهي هنرمندانه آن ها را ببيند و با قلمي هنرمندانه آن را ثبت و ماندگار كند و پيش از اين ها، با توفيقي الهي به اين همه دست يافته باشد، مشعل رهروان معراج انساني را جان مايه و فروغ بخشيده است و اين كتاب و نويسنده اش در آن زمره اند.»
جشن حنا بندان شامل دو گزارش از خاطرات دو عمليات
كربلاي 5 و بيت المقدس 4 در مناطق جنوب و غرب كشور است. گزارش اول كتاب با ذوق و علاقه شخصي نويسنده و در طول عمليات كربلاي 5 نوشته و جمع آوري شده و گزارش دوم آن كه مربوط به عمليات بيت المقدس 4 و در مناطق غربي كشور و بخشي از خاك عراق است (از جمله حوادث مربوط به بمباران شيميايي حلبچه)، به سفارش سيد مرتضي آويني و براي مجموعه روايت فتح نوشته شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14