(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 18 اسفند 1389- شماره 19883

دشمن و ناكامي
درباره چگونگي جوايز ادبي و تأثيري كه در فضاي نشر و كتاب دارد
كتاب براي جايزه يا جايزه براي كتاب...؟
به شيميايي ها كه بي صدا مي ميرند
بچه هاي خط اول
بازگشت
بررسي مجموعه شعر «دور از چشم فرشته ها»
ساده و صميمي



دشمن و ناكامي

پژمان كريمي
نگارنده پيشتر، درقالب يادداشت هايي به برخي از روش هاي دشمنان مردم ايران، در قبال نويسندگان و شاعران متعهد اشاره كرده است.
همچنان كه نوشته بوديم، معاندان فعال در ميدان ادبيات گمان مي كنند با اطلاق عناويني چون «نويسنده و شاعر دولتي» و «اهل قلم حكومتي» ضمن بي مايه نمايي آثار و ديدگاه هاي صاحب قلمان متعهد، در ميزان دلبستگي مردم به اين گروه از فرهيختگان جامعه درسطح عمومي ترديد ايجاد مي شود. ترديدي كه شايد به انزوا و بي اثري قلم متعهدان واقعي عرصه ادبيات بينجامد و در ازاي آن نام هاي معاند، مجال عرض اندام و مصادره ادبيات ايران را بيابند!
اما آيا دشمنان در نيل به مقصود خود موفق شده اند؟
به روشني و با قاطعيت مي توان پاسخ داد خير! دشمنان نه تنها نتوانسته اند در رويكرد عمومي نسبت به آثار اصحاب قلم متعهد، خللي وارد كنند، بلكه به ميزان تلاش كينه ورزانه شان، رسوا و به انزوا رانده شده اند.
شما چند فعال ادبي معاند را مي شناسيد كه توانسته است با آثار و ديدگاه خود، طيف بزرگي از مخاطبان را همراه خود كند؟
چند نفر از منتسبان به اردوگاه معاندان را مي توانيد نام ببريد كه در برابر نسل جديد، گروه بزرگي از مخاطبان را به سوي قلم خود جلب و جذب كرده اند؟
چند فعال ادبي معاند را سراغ داريد كه موفق شده اند، به جريان سازي ادبي دست يازند؟
به جرأت مي توان گفت: هيچ!
اين درحالي است كه رسانه هاي معاند داخلي و خارجي و جشنواره هاي ادبي تقلبي و سياست زده غربي، به اصطلاح فعالان ادبي معاند را همواره هدف طرح و تحسين قرار مي دهند. يك بار، اثرشان را در صدر آثار برگزيده، يك بار به عنوان داور و يك بار درمقام ميهمان ويژه و صاحب ديدگاه، «بزرگ» خوانده مي شوند. در مقابل اما، شاعران و نويسندگان متعهد، بدون ادعا و هياهو، صرفا برپايه حس تكليف، قلم مي رانند! با وجود رفتارهاي عوام زده و كارشكني ها و تبليغات دشمنان، اين طيف از اهالي قلم و سربازان جبهه فرهنگي، كاملا در مسير بلوغ انديشه و قلم، به پيش مي روند! گواه اين ادعا، بزرگ شدن دايره نام هاي فعالان متعهد در عرصه ادبي، فراواني شمارگان آثار و پاگذاري اين صاحب قلمان متعهد به فرامرزهاست.
كتابي مانند «دا» بيش از ده ها بار به تجديد چاپ مي رسد.
كتابهايي مثل «اسماعيل» «قصه هاي شهر جنگي» و... آوازه اي درآن سوي ايران مي يابند و...!
اينها، رويدادهاي كوچكي نيست!
نويسندگان و شاعران متعهد ثابت كرده اند كه عناويني مانند نويسنده و شاعر دولتي و... در سايه نظام هاي سياسي غيرديني و ديكتاتوري معنا دارد. نه در حيطه نظامي كه برآمده از بطن دين و رأي مردم است.
طبيعي است وقتي نويسنده و شاعر متعهد سرزمين ما، دين مدار است و مردم نهاد، درميان مخاطبان فهيم، اقبال مي يابد و بدخواهان نمي توانند او را به انزوا برانند. اين است واقعياتي كه در اندازه درك و فهم دشمنان ما نيست!

 



درباره چگونگي جوايز ادبي و تأثيري كه در فضاي نشر و كتاب دارد
كتاب براي جايزه يا جايزه براي كتاب...؟

طه راستين
يكي از خبرهاي ثابت رسانه ها در حوزه كتاب، برگزيده شدن كتاب هاي مختلف در جايزه هاي ادبي متعدد است. هر روز خبر مي رسد كه فلان كتاب در فلان جايزه برگزيده شده است. اين كتاب، آن كتاب، اين جايزه، آن جايزه. درباره هر خبر برگزيده شدن هم خبرهاي بعدي يكي يكي از راه مي رسد. نويسنده كتاب نظرش را درباره اينكه چرا كتابش برگزيده شده ابراز مي كند. داوران جشنواره (اگر اسامي شان اعلام شده باشد يا اعلام شود) ملاك هاي داوري خود را مي گويند، مسئولان جايزه هم هر روز اظهارنظري مي كنند و خبر از برنامه اي جديد و طرحي نو در جشنواره ادبي خود مي دهند. از طرف ديگر هر روز بر تعداد جايزه هاي ادبي دولتي و غيردولتي افزوده مي شود، هر روز جايزه اي جديد سر بر مي آورد، بعضي تخصصي و خاص يك رشته و حتي يك حوزه، بعضي هم عمومي و مرتبط با همه حوزه ها و شاخه هاي ادبيات. هركدام هم برگزيده يا برگزيده هايي دارند. تا اينجاي قصه اگرچه مهم و داراي نكاتي است كه بحث درباره آن ها ضروري به نظر مي رسد (نكاتي مثل ضرورت برگزاري اين تعداد جايزه ادبي، تأثير آنها در پيشرفت و رشد كيفي و كمي ادبيات و...) اما اين موضوع مجالي ديگر مي طلبد. در اين فرصت بررسي اين چگونگي برگزيده شدن يك كتاب و نيز پيامدهاي مثبت كسب جايزه براي كتاب مورد نظر است، به عبارت ديگر ملاك و معيار برگزيده شدن يك كتاب، فارغ از سياست ها و نگاه تخصصي و انديشه اي برگزاركنندگان و دستاوردهاي جايزه براي كتاب. اينكه يك كتاب برگزيده شود چه محاسني دارد و چه پيامدهاي مثبتي براي كتاب برگزيده به ارمغان خواهد آورد؟ آيا در تقدير از يك كتاب برگزيده بايد به دادن چند سكه و يك لوح و تنديس به نويسنده كتاب بسنده كرد؟ پس سهم مخاطب از اين كتاب برگزيده چيست؟ آيا اين كتاب كه به زعم برگزاركنندگان جايزه برگزيده شده است نبايد بيشتر از ساير كتاب ها در دسترس مخاطب باشد؟ ناشر اين كتاب كجاي كار است؟ آيا ناشري كه كتابش برگزيده شده نبايد مورد تشويق قرار بگيرد؟ اين همه سؤالاتي است كه درباره برگزيده شدن يك كتاب بي پاسخ مانده است. اگرچه بسيار پرواضح است كه در اين مجال كوچك نمي توان چندان به يافتن پاسخ و راه حل اميد داشت، اما طرح آن، شايد بهانه و تلنگري باشد براي توجه مسئولان فرهنگي و نيز برگزاركنندگان جوايز به سؤال هاي مطرح شده در رابطه با اين موضوع.
سه معيار براي برگزيده شدن
فيروز زنوزي جلالي كه بارها به عنوان داور جشنواره هاي ادبي معتبر كشور نقش ايفا كرده و هم بارها در جايزه هاي ادبي برگزيده شده، در مورد ويژگي هاي يك كتاب برگزيده مي گويد: متأسفانه الان كتاب سازي زياد است و بايد كتاب برگزيده داراي يك معيارها و شاخصه هاي خاصي باشد كه آن اثر را متفاوت از ديگر آثار كند. حداقل اينكه نگاهي تازه به يك موقعيت داشته باشد. چون حال كه همه موضوعات گفته شده، مسئله ما در ادبيات اين است كه به چه موضوعي و از چه دريچه تازه و نويي نگاه كنيم. چنانچه بتوانيم اين باب را بگشاييم كه نويسنده چه شاخصه هايي دارد كه او را از باقي آثار مجزا مي كند. ببينيد يا اثر بايد از لحاظ فرم و ساختار تازگي هايي داشته باشد، يا از لحاظ آن كه نگاه نوعي به اين موضوع خاص است يا نقد به قاعده و اركان داشته باشد. به هر حال، يكي از اين سه قاعده را بايد داشته باشد كه بتواند جا بيفتد و در غير اين صورت، اگر اثري فاقد اين ويژگي ها باشد حتي اگر به هر دليلي فروش خوبي هم داشته باشد، به نظر من اين فروش كاذب است.او كه خود در كارنامه كاري خود برگزيده شدن در جوايز ادبي جلال، قلم زرين و كتاب سال را دارد در مورد اين گفته كه برخي نويسندگان براي يك جشنواره خاص مي نويسند و هدفشان برگزيده شدن در اين جشنواره است هم مي گويد: اين مسئله بيشتر در نويسندگان غيرحرفه اي است كه تازه وارد وادي نوشتن شده اند و شوق و ذوق نوشتن را به آن شكل كه شما اشاره كرديد دارند، ولي نويسندگان حرفه اي دغدغه جشنواره ندارند گرچه تلاش مي كنند يكي از اين سه موردي را كه ذكر شد در اثر خود داشته باشند.
وي درباره ضرورت برگزاري جوايز ادبي و ثمرات آن براي جامعه ادبي، رونق كتابخواني و فضاي نشر كشور مي گويد: به هر حال برگزاري اين جوايز براي ايجاد انگيزه بد نيست و نمي شود آن را نقد كرد. همين كه مثلا براي جايزه رمان انقلاب كه هنوز هم مشكل داريم جوايزي درنظر بگيريم كه نويسندگان تشويق شوند، در نوع خود بد نيست. حداقل اين كه انگيزه ايجاد مي كند.
زنوزي جلالي مي گويد: طبيعي است كه جوايز ادبي به بازار نشر و رونق اين بازار كمك كنند. مثلا همين كتاب «دا» را نگاه كنيد، برگزيده شدن آن در جوايز مختلف چقدر در انتشار و چاپ هاي متعدد اين كتاب مؤثر بوده است. ضمن اينكه من خودم معتقدم ناشر هم يك طرف قضيه است. يعني همين طور كه يك اثر بايد يك وزن داشته باشد، ناشر هم بايد وزني داشته باشد. اگر ناشر وزني نداشته باشد، آداب كارش را بلد نباشد، مديريت و ارتباطات خودش را نداشته باشد، فاكتورهاي يك ناشر نيرومند را نداشته باشد، آن اثر مي تواند در محاق فراموشي قرار بگيرد. به خاطر ضعف ناشر در كشور هم نمونه هاي زيادي از اين دست وجود دارد. آثاري كه تازگي هايي هم دارند ولي نمي توانند به چاپ هاي بعدي برسند. بنابراين يك كفه ديگر ناشر است.
اگر داوران كساني ديگر بودند...
يك نويسنده جوان كه خود تاكنون هم دست در كار برگزاري جوايز ادبي متعددي داشته و هم برگزيده جوايزي هم بوده، بر اين باور است كه انتخاب كتاب هاي برگزيده تنها براساس معيارها و نظرات هيئت داوران آن جشنواره است.
علي الله سليمي با بيان اينكه انتخاب كتاب برگزيده بازتابي از نظرات هيئت داوران است مي گويد: كتاب هايي كه در جشنواره هاي مختلف برگزيده مي شوند معمولا براساس معيارهايي است كه هيئت داوران آن جشنواره درنظر مي گيرند و نمي شود گفت كه آن كتاب، برگزيده جامعه هم هست. به هر حال هر سال چندين جايزه مختلف در كشور برگزار مي شود كه هر كدام بعضي كتاب هاي خاص را انتخاب مي كنند و به نوعي اين كتاب ها بازتاب نظرات داوران و مسئولان برگزاري جشنواره است و بنابراين به طور كلي نمي توان گفت آن كتاب برگزيده عمومي است. كتاب برگزيده براساس معيار و نظرات داوران و از منظر آنهاست و احتمال دارد اگر گروهي ديگر به عنوان داور مي بودند اصلا آن كتاب را انتخاب نمي كردند.
وي در مورد اينكه گفته مي شود كه بعضي نويسندگان صرفا براي برگزيده شدن در جشنواره مي نويسند، مي گويد: البته جشنواره ها يك سياستهاي از پيش تعيين شده دارند كه اين احتمال وجود دارد كه نويسنده اي اين معيارها را رعايت كند و بخواهد در آن جشنواره برگزيده شود ولي اين كتاب تنها مي تواند در آن جشنواره برگزيده شود و نه در جوايز ديگر و اگر كسي به اين نيت كتاب بنويسد كه جايزه ببرد فقط مي تواند اميدوار باشد كه در يك جايزه كه با معيارهاي رعايت شده آن كتاب همخواني دارد، برگزيده شود. البته احتمال اين امر كم است چون ممكن است هيئت داوران آن جشنواره تغيير كنند. بنابراين نمي توان اثري را نوشت و اميدوار بود كه جايزه ببرد مگر اينكه همساني بين آن كتاب و نظرات داوران خيلي زياد باشد كه احتمال اين هم كم است.
سليمي در مورد اينكه برخي جوايز با اين هدف برگزار مي شوند كه به توليد كتاب كمك شود مثل جوايزي مانند جشنواره داستان انقلاب و جايزه ادبي يوسف، سوگواره ادبي داستان هاي كوتاه عاشورايي،... و اينكه اين جوايز تا چه اندازه در اهداف خود موفق هستند، مي گويد: البته اين جوايز تنها مي توانند جريان سازي كنند و نقش اين جوايز بيشتر جريان سازي فرهنگي و تشويقي است چون از قبل اهداف مشخص و خاصي دارند و در جريان سازي مي توانند مفيد باشند.
وي البته ادامه مي دهد: ولي تنها استمرار اين جشنواره ها در چندين سال پياپي است كه مي تواند نتيجه اي ادبي درپي داشته باشد و اگر مقطعي باشد نمي تواند مؤثر واقع شود. چون جريان سازي نيازمند چندين سال كار است و بايد حداقل ده دوازده دوره برگزار شود كه بتوان انتظار جريان سازي را داشت.
نويسنده كتاب «ايستگاه باغ سرهنگ» در مورد اينكه چرا بعضي نويسندگان در همه جوايز حضور دارند هم مي گويد: من فكر مي كنم بخشي از اين مسئله برمي گردد به اينكه اينها تبديل به چهره شده اند و بيشتر نويسنده هاي تثبيت شده هستند كه قلق كار دستشان آمده و معيارهاي جشنواره ها را هم مي دانند و با اهداف خاصي مي نويسند. بنابراين برخي نويسندگان تثبيت شده كه بازار فروش كتاب هايشان خوب است و ناشر هم از آنها حمايت مي كند و مشكلات را برطرف كرده اند با خيال راحت مي نشينند و براساس معيارها مي نويسند و طبيعي است كه شانس بيشتري براي برگزيده شدن دارند.
سليمي در مورد اينكه برگزاري اين جوايز و انتخاب كتاب برگزيده چه تأثيري در حوزه نشر كشور دارد، مي گويد: بالاخره برگزاري اين جشنواره ها يك حسني كه دارد باعث مي شود كتاب هاي نويسنده رونق بگيرد. نويسنده اي كه كتابش در يك جشنواره برگزيده مي شود هم استقبال مخاطب از كتاب هايش بيشتر مي شود و هم ناشران راحت تر كتابش را منتشر مي كنند.
وي ادامه مي دهد: اين احتمال هم وجود دارد كه قدم هاي رو به جلو را محكم تر بردارد و جاي خود را در جامعه ادبي كشور پيدا كند كه اين امر خيلي مهم است. چون بعضي نويسندگان كه مي بينند در هيچ جا ديده نمي شوند ممكن است ذهنشان معطوف به چيز ديگري شود و كم كم از جامعه ادبي فاصله بگيرند. در كل علي رغم تمام انتقاداتي كه به اين جشنواره ها وارد است، برگزاري آنها مفيد است.

 



به شيميايي ها كه بي صدا مي ميرند
بچه هاي خط اول

عليرضا قزوه
ماهياي سرخ عاشق ، توي حوضي از اسيدن
دلشون يه دريا درده ،كي مي دونه چي كشيدن ؟!

مي دوني چه دردي داره ،بي صدا ترانه خوندن ؟!
مي دوني چه سوزي داره ،تو آتيش نفس كشيدن ؟!

هد هد صبا شديم و هفت شهر عشقو گشتيم
ما نفس كم نياورديم ،معلومه كيا بريدن !

سينه آتيش خليله ،اينجا عشقه كه دليله
ببين اين دلاي عاشق ،چه بهشتي آفريدن !

بچه هاي خط دوم ،سرشون به خاك ، اما
بچه هاي خط اول ، آسمونو سر كشيدن

فكر اون گلاي سرخم كه سرا رو خم نكردن
مي ميرن ولي نمي گن كه گلوشونو بريدن

لاله ها كي گفته تنها ،همونايي ان كه رفتن ؟
اينايي كه پر شكسته ن ،مگه كمتر از شهيدن!

 



بازگشت

جواد نعيمي
در شباهنگام، بدان گاه كه سپيدي روشن روز، به فصل بارانهاي موسمي ديدگان پيوند مي خورد، دامان انديشه را فراچين و نگاهت را به ميهماني حساب جاري يك بند از گذشت زمان و يك جمله از كتاب زندگيت ببر.
چهار عمل اصلي را كه مي داني؟ مگر نه؟! پس، آنچه را كه لباس انجام بر آنها دوخته اي، با هم جمع كن. كاري را كه فراخور هر ساعت، در كارنامه آخرتت ثبت كرده اي، در ساعات يك شبانه روز ضرب كن. هر هفته را بر همين منوال، هر ماه را چنين، هر سال را نيز!
از آن پس، اوراق سبز و سپيد آن نامه را بازبنگر و محاسبه كن. دفتر كار خود را ورق بزن. آوخ! چه برگهاي سياهي تن سپيد دفترت را آلوده ساخته است!
هم اينك- بي هيچ درنگ- تيغ تيز توبه را بردار و بر هر چه صفحه سياه و تيره است، بركش. همه سياهي ها را مچاله كن و در سطل زباله بينداز! قلم درشت را بردار، و بر اولين برگ سپيد دفترت بنويس: «... واتوب اليه!» و از آن پس به تمرين آن مبادرت ورز! بنويس، باز هم بنويس! هر چه درشتر و زيباتر. آنك آن نبشته را بردلت، اين معلم خط! عرضه كن. زيباترين كلمه «بازگشت» را در قاب چشم و دل خويش بنشان و بر آستانه همه روزها و شبهايت بياويز!
هم اينك گاه آن رسيده كه صحن و سراي خانه انديشه و كردارت را از هر چه ميكروب گناه است، پاكسازي كني.
بيا و نهال نماز شب را در باغچه بيداري شبانه ات غرس كن، با شبنم نيايش و خضوع و خشوع به آبياريش برخيز. شاخه هاي شانه هايت را به سمت آسمان برويان، و برگهاي سبز دستانت را به سوي خدا! پلكهاي زندگيت را بر روي هر چه زشتي و تباهي است بربند. روزنه هاي رو به خورشيد را اما سد مكن. بگذار بال بال نور، هماره در سراي تو روشني بيافريند. بگذار عشق و ايمان، دو يار مهربان سينه ات باشند.
سنگر ياد خدا را ترك مكن!
مبادا خشاب تفنگ عاطفه ات خالي باشد! مبادا فانسقه همت را از كمر بازكني! مبادا پوتين عزم و اراده پيمايش خوبي ها را از پاي، در آوري. مبادا شليك گلوله هاي ضد اهريمني را به دست فراموشي بسپاري.خصم تو، «گناه» همواره در مقابلت ايستاده است.
فرمان آتش بر سيبل گناه را «توبه» صادر مي كند: شليك!
راه بازگشت به سوي تو باز است پيشروي را آغاز كن!

 



بررسي مجموعه شعر «دور از چشم فرشته ها»
ساده و صميمي

فهيمه بافنده
مجموعه شعر « دور از چشم فرشته ها» سروده محمدرضا مهديزاده است. اين دفتر در 291 صفحه، در قطع رقعي و با شمارگان پنج هزار نسخه به دست انتشارات تكا (توسعه كتاب ايران) به چاپ رسيده است. محمدرضا مهديزاده در سال 1340 در شهر كلاچاي ديده به جهان گشود. وي فارغ التحصيل رشته روزنامه نگاري در مقطع دكتري است و از سال 1363 تا هم اكنون، مسئوليت صفحات شعر مجله اطلاعات هفتگي را عهده دار است. وي همچنين سردبير مجله روزهاي زندگي است. دكتر مهديزاده علاوه بر سرايش و پژوهش، در عرصه ترجمه نيز صاحب آثاري است. آثار او در عرصه شعر عبارتند از: «كنار پنجره هاي باراني»، «از تو و عشق و عاشقانه با خدا»، «در عرصه نثر ادبي»، «نامه اي به...»، «لحظه هاي درنگ»، «روي بال هاي دريا»، «آرام تر از خواب درختان»، «تو را دوست دارم» و... كه از نمونه كارهاي موفق اوست.
دفتر شعر «دور از چشم فرشته ها» شامل پنج بخش است كه بخش نخست آن با عنوان (دفتر اول، كنار پنجره هاي باراني) سروده هاي بين سال هاي (1373- 1364) را دربرگرفته است، بخش دوم اين مجموعه با عنوان (دفتر دوم/ از تو و عشق) شامل سروده هاي سال هاي (80- 1379) شاعر است و بخش سوم (دفتر سوم/ عاشقانه با خدا) مربوط به سروده هاي سال (1383) مي باشد. (دفتر چهارم/ روياهاي پراكنده) و بخش پاياني اين مجموعه را يادواره هاي شاعر (1376- 1364) به خود اختصاص داده است.
بخش نخستين اين دفتر شامل نو سروده هايي با عناوين: «مرموز آبي دريا»، «چهار آواز كوتاه»، «در صبحگاه واژه ها»، «در اقيانوس هاي ناهموار»، «بادبادك ها»، «هفت خيابان آن طرف تر» و... است كه برخي از آن ها را شاعر به شهدا، جانبازان و... تقديم نموده است. سروده هاي اين بخش بيشتر حالت روايي يا نيمه روايي دارد. طرح هر سروده بر مبناي مقتضيات روايت شكل مي گيرد و شاعر در هر سروده فضاي خاصي را به روايت مي نشيند و اين رويكرد تنوع در عناصر و مضامين را هم در پي دارد. سروده هاي روايي به سبب كنجكاوي اي كه در شنونده ايجاد مي كنند كشف و جاذبه خاصي دارند كه سبب مي شود مخاطب براي شنيدن ادامه شعر ترغيب شود. به عنوان نمونه شاعر در سروده «باغ شعله» با بهره گيري از سادگي كلام و پيوند عنصر تخيل و عاطفه شهادت يكي از يارانش را به تصوير مي كشاند و روايتي شاعرانه از لحظات ناب و عاشقانه عبادت و بندگي كه منتهي به اعلي درجه آن يعني شهادت مي شود را ارائه كرده است:
«آن شب كه آسمان- آكنده از غربت نيلوفران بود- نگاه تو قصد سفر داشت- تا عبور شهاب هاي بي نشان- در لحظه هاي ساده دعا- تو بودي و خدا- و درختي كه در اشك تو مي زيست- درختي كه رنگ خلوت تو را داشت- و پنجره اي كه به سمت مهتاب- بيدار بود- اي چون نفس وحشي دريا- بي تاب! چه كسي به صراحت تو- از ضرورت آفتاب گفت؟- تو از سلسله آن شهيداني- كه هنوز- در خموشي چشمانشان- باغ روشني از شعله- به بار مي نشيند.»
دفتر دوم اين مجموعه با عنوان «از تو و عشق» دوبيتي هايي با مضامين عاشقانه و عارفانه دربرمي گيرد. طبيعت ستايي در شعر لطف و تأثير خاص خود را دارد و انسان را به سادگي، سرزندگي و زندگي دور از هياهو دعوت مي كند و وجود وي را از عشق به سادگي، خلوت و تفكر و شادي هاي بي شائبه زندگي سرشار مي كند. نزد شاعر عارف طبيعت بي جان نيست، زنده است و مثل هر زنده اي شوق و حركت دارد. روح شاعر آگاه اين شور و حركت كيهاني را درك مي كند و از زبان تمام اجزاء كائنات پيغام محبت مي شنود و بسا كه خود را با تمام عوالم پيوسته مي بيند و با جهان احساس پيوند و خويشاوندي مي كند. در اين دفتر نيز شاعر با بهره گيري از مضامين و معاني بكر عاشقانه و عارفانه حظي وافر از طبيعت و عناصر موجود در نظام هستي برده است و پيوندي لطيف ميان عناصر زندگي امروزي با مضامين و معاني عاشقانه و عارفانه برقرار نموده است:
«تو را اي گل كماكان دوست دارم
به قدر ابر و باران دوست دارم
بهار من! كجا باشي مهم نيست
تو را در باغ و گلدان دوست دارم
در سروده «مي آيند» نيز نوعي آشنايي زدايي و بدعت شاعرانه به چشم مي آيد كه حاصل مضمون سازي ابتكاري و خلاقانه شاعر است كه نشان از دقت نظر و توجه او در جوانب مختلف معاني و كاربرد واژگان و اشياء دارد:
گهي از روم و گاه از چين مي آيند
به صد رسم و دو صد آيين مي آيند
زتخت خويش ماه و دخترانش
براي ديدنت پايين مي آيند.
«ماه و دخترانش» در اين سروده علاوه بر اينكه نوعي بدعت شاعرانه و آشنايي زدايي است، تلميحي لطيف و قرآني به داستان حضرت يوسف(ع) و برادرانش دارد.
«عشق، صبح، شام، گل، ليلي، مجنون، باران و دل» از واژگان كليدي اين دوبيتي ها است. دفتر سوم از اين مجموعه با عنوان «عاشقانه با خدا» شامل نوسروده هايي از جمله: «بوي پرواز، حرف هاي شكسته، دستم را بگير، تو كجايي؟، بضاعت من، يا آخر الاخرين و...» است كه وصف و شرح عاشقانه و شاعرانه اي از دلدادگي و دلسپردگي هاي عارفانه شاعر با حضرت حق و رب الارباب خويش است. در اين سروده ها شاعر با نگاهي متفاوت و بياني عارفانه مي سرايد. وي واژگان و كلماتي را به استخدام درآورده كه برگرفته از زندگي و عناصر زندگي امروز است گويي بيان و شعر عارفانه او با سبك و سياق زندگي بشر امروزي گره اي محكم خورده و اين آشنايي زدايي از سبك قديمي شعر عارفانه در قالب شعر نو كاري هنرمندانه و ابتكاري است كه اخيرا شعراي جوان به خوبي از عهده آن برآمده اند به عنوان نمونه در سروده «پيدايي» از اين دفتر شاهد اين پديده ايم:
«تو در همه چيز پيدايي- در شعرهاي گم شده من- در باراني كه ليواني آب- به دست باغچه مي دهد- و آن كاسه شكسته هزار ساله- تو در همه چيز مي درخشي- در خاكستر سياه ققنوس- يا پر طاووس كه رنگين است- و قلب بيدار پسركم- آه، چقدر خواب من- سنگين است!»
دفتر چهارم اين مجموعه با عنوان «روياهاي پراكنده» شامل سروده هايي با مضامين مختلفي چون عاميانه، عاشقانه و مذهبي است كه شامل سروده هايي از جمله «نوري از سمت بهشت»، «آوازماه»، «قيصر»، «هشتمين شعر خدا»، «عطر گل محمدي و سوگند» است. در اشعار اين بخش نيز بيشتر در دو سروده پاياني يعني «عطر گل محمدي و سوگند» كه اولي در مدح و ستايش پيامبر اكرم(ص) و ديگري در وصف لبنان و دلاورمرديهاي آن است شاعر مضمون پردازي و پردازش ادبي موفقي داشته است. به عنوان نمونه در سروده «سوگند» تضميني هنرمندانه به چشم مي خورد چنانچه مي بينم شاعر سخن را از مقامي برداشته و در مقامي ديگر به كار برده است. معمولا بدعتهايي كه مهديزاده در اين اشعار به كار برده همچون اين مورد پوشيده و پنهان است و آشنايي زدايي هاي وي به صورتي متعادل و غيرافراطي موجي از شور و احساس تازه در اشعار وي ايجاد نموده است كه براي مخاطب لذت بخش است: «در لبنان- همه درختان- سنگفرش ها- شناسنامه ها- شمشيرها و چفيه ها شاعرند- و همه شاعران شهيدند- سوگند به خدايي كه در بيروت وقانا- و در شلمچه و تهران- نگران ماست- غزل هاي ناتمام مرا- مسيح(ع) خواهد سرود- و پيراهن خونين شان را- يوسف(ع) به كربلا- خواهد برد.»
«يادواره ها» نيز سروده هاي مذهبي و آييني- عاشورايي شاعر بوده كه بين سال هاي (76-1364) سروده است اين سروده ها كه در قالب دوبيتي است دلنوشته هاي پرسوز و گدازي است كه شاعر به آستان رفيع و منير امامان معصوم از جمله حضرت علي(ع)، حضرت زهراي مرضيه(س) حضرت امام حسين(ع)، حضرت ابوالفضل(س) و حضرت مهدي(عج) پيشكش نموده است در اين سروده ها نيز شاعر با چيره دستي در قالب واژگان و الفاظي متناسب و هماهنگ، بحري از معاني و مفاهيم عميق ديني و مذهبي را ارائه كرده و با بهره گيري از كلماتي تراش خورده و مناسب، سطح ادبي و لغوي دوبيتي هايش را ارتقاء بخشيده است:
دلش از ماجراي خيمه مي سوخت
براي بچه هاي خيمه مي سوخت
دو دستش از فرات و عشق پر بود
لبانش پا به پاي خيمه مي سوخت
بخش پاياني اين دفتر نيز با عنوان «ترانه ها» سروده هاي ترانه گونه شاعر است كه در اوج سادگي و فصاحت، نشاط آور و گاه حزن آميز با مضاميني عاميانه، مذهبي، انقلابي و يا در وصف طبيعت سروده است. به عنوان نمونه سروده «بوي سيب» از جمله سروده هايي است كه شاعر در آن به واقعه عظيم و مبارك انقلاب و شهادت دليرمردان كشور عزيزمان اشاره كرده و در قالب واژگاني مناسب و تراش خورده و ساده حق مطلب را ادا نموده است و مخاطب خويش را مورد خطابي برادرانه و دوستانه قرار مي دهد:
«نكنه يادت بره
چه شبايي داشتيم
از غم جدايي مون
ني نوايي داشتيم
نكنه يادت بره
لاله هاي باغ رو
روزهاي آتش و
لحظه هاي داغ رو ...»

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14