(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 18 اسفند 1389- شماره 19883

الگوي اهل بصر و صبر
سيدجمال الدين اسدآبادي پيشگام بيداري اسلامي بود
مدال افتخار بر سينه سربازان گمنام



الگوي اهل بصر و صبر

سيدمهدي حسيني
مقدمه:
هفدهم اسفند سال 1360 مصادف با سالگرد رحلت يكي از شخصيت هاي نمونه در روشن بيني و بصيرت سياسي و ديني در تاريخ معاصر ايران است. اكنون حدود سي سال از رحلت شهادت گونه آيت الله عبدالرحيم رباني شيرازي مي گذرد. اما ابعاد شخصيت او هنوز ناشناخته مانده است. اما با توجه به حوادث چند سال اخير، بازخواني فرازهايي از زندگي بزرگاني همچون رباني شيرازي - كه بصيرت و تيزبيني در قبال جريان هاي منحرف ويژگي برجسته شان بود- يادآوري خوبي براي كساني است كه در برابر انحراف و انحطاط برخي از جريان هاي سياسي راه سكوت را اختيار كردند.
شايد مشاهده ضرب و شتم شديد يك پيرمرد روحاني مدافع حجاب بانوان مسلمان توسط مأموران پليس رضاخان بود كه انگيزه «عبدالرحيم» نوجوان براي تحصيل دروس علوم ديني شد. او سال ها بعد گفت:
«با ديدن اين صحنه در يك لحظه ماجراهاي پيامبر و اذيت و آزارهايي كه از دست دشمنان به ايشان رسيده بود در ذهنم مجسم شد و با خود گفتم، معلوم مي شود كه اينها [روحانيت] بر حق اند كه اينگونه با آنان رفتار مي شود و از همان جا اين احساس در من به وجود آمد كه بروم طلبه شوم»(1)
رباني شيرازي از آن پس، علاوه بر تقويت خود در كسب علوم ديني، مبارزه با فرقه هاي منحرف و ساخته استعمار همانند صوفيه، ربابيت و بهائيت و... در استان فارس و در مناطق ديگر را وجهه همت قرار داد. او با كوشش ها و تلاش هاي مضاعف اقدام به راه اندازي جلسات مناظره علما و گفت وگو با سران اين فرقه هاي انحرافي وارد عرصه شد.
ادامه اين تلاش علمي او تأليف تحقيقات خود در خلال مناظره ها در كتاب هايي مثل «سلاسل الصوفيه» بود. در اين كتاب افكار و عقايد صوفيه و روند پيدايش و شكل گيري و اهداف استعماري آن نقد و تبيين شده بود.(2)
ورود آيت الله رباني شيرازي به حوزه علميه قم در سال 1327 و تلمذ در محضر اسوه هاي فضيلت همچون آيات عظام بروجردي، محقق داماد و مراجع ثلاث و كسب اجازه اجتهاد از حضرات آيات محمد كاظم شيرازي، سيد عبدالله بلادي و حاج آقا بزرگ تهراني فصل تكميلي اين مقطع از زندگي اين مرد بزرگ است. مرحوم رباني شيرازي پس از رحلت آيت الله العظمي بروجردي با هوشمندي سرشاري كه داشت جزء اولين عالماني بود كه مرجعيت امام راحل(ره) را مطرح ساخت و رسما اعلام كرد: «جهان اسلام پس از رحلت آيت الله بروجردي به شخصي همچون آيت الله خميني نيازمند است.»
ذكر خاطره آن روزها از زبان خودش شنيدني تر است:
«چون جزم داشتم كه شاه اقدامات ضداسلامي خود را با وفات آيت الله بروجردي شروع مي كند لذا پس از وفات ايشان، مدرسين را دعوت كردم در منزل آقاي حرم پناهي و چند جاي ديگر پيشنهاد مرجعيت آقاي خميني را دادم. در آن جلسه اين مطلب به ذائقه خيلي ها خوش نيامد.»(3)
گرچه تلاش هاي او مبني بر اعلام مرجعيت واحد امام خميني(ره) در آن ايام نتيجه نداد، اما اين واقعه او را در پيگيري راهش مصمم تر ساخت. رباني شيرازي بر آن بود كه با جلوگيري از تقسيم قدرت متمركز مرجعيت و روحانيت بايستي در فرصت مناسب از اقدامات ضداسلامي و ضدمردمي دشمن پيش گيري شود.
با آغاز اصلاحات آمريكايي شاه تحت عنوان انقلاب سفيد و مقدمه چيني براي آن از طريق تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي مرحوم آيت الله رباني شيرازي يكي از اصلي ترين فعالان بسيج و سازماندهي روحانيت حول محور برنامه هاي امام خميني بود:
«از همان روزي كه خبر لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي منتشر شد، شب تشكيل جلسه داديم و با مدرسين به گفت وگو پرداختيم كه سه موضوع در آن جلسه به تصويب رسيد: 1-نظريه آقايان مراجع گرفته شود. 2-نظريات مراجع به صورت اعلاميه در سطح عمومي منتشر شود. 3-از آقايان مراجع خواسته شود كه به صدور اعلاميه اي در اين باره مبادرت ورزند.»(4)
اين مباحث در دستور كار قرار گرفت كه نتيجه آن اولين جلسه مشترك علماي طراز اول قم در منزل آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري (موسس حوزه علميه قم) و به ميزباني آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي بود، حاصل اين نشست ها پشتوانه اي قوي براي مراجع تقليد و روحانيت شد تا درنهايت رژيم از مواضع خود عقب بنشيند و خبر لغو آن را رسما اعلام كند. نقش محوري در برپايي تظاهرات قم عليه رفراندم ساختگي براي لوايح شش گانه اصلاحات آمريكايي شاه و حركت دادن جمعيت از منزل آيت الله گلپايگاني در خيابان هاي شهر قم با شعار «ما تابع قرآنيم، رفراندم نمي خواهيم» و نيز اقداماتي كه با واكنش هاي خشونت آميز رژيم شاه در بهار 1342 به خون كشيده شد، نشانه هاي ديگري از زمان شناسي اين عالم رباني بود.
فروردين 1343 همزمان با بازگشت امام خميني از حبس و حصر تهران مرحوم رباني شيرازي علاوه بر يك هفته تلاش شبانه روزي براي استقبال از امام راحل، قطعنامه اي در ده ماده و با امضاي حوزه علميه قم تنظيم كرد كه پس از ورود امام در حضور مردم قرائت شد. به گونه اي كه كارشناس ساواك در گزارش خود بلافاصله توصيه كرد: «رباني شيرازي دستگير و اعزام شود تا تحقيقات لازم از وي به عمل آيد.»(5)
در جريان افشاي مصوبه مصونيت قضائي اتباع آمريكايي در ايران (كاپيتولاسيون) كه به بازداشت و تبعيد امام به تركيه منجر شد مرحوم رباني شيرازي در كنار همراهي با ساير مبارزان مسلمان در اعتراض بر اين تبعيد سازمان دهي طلاب و روحانيون مبارز را به دست گرفت و در جمع مبارزين انقلابي گفت: «وظيفه ما پس از تبعيد آقاي خميني صدها برابر شده براي اينكه او تا وقتي در ايران بود مسئوليت مبارزه بر دوش ايشان بود ولي اكنون كه در تبعيد به سر مي برد، اين مسئوليت متوجه ما شده و نبايد بگذاريم، رژيم خيال كند كه با تبعيد او مبارزه نيز به پايان رسيد.»(6)
وقتي حسنعلي منصور كارگزار اصلي احياي كاپيتولاسيون در ايران توسط اعضاي هيئت مؤتلفه اسلامي كشته شد و تعدادي از اعضاي اين گروه دستگير و محكوم به اعدام شدند مرحوم رباني شيرازي به منظور جلوگيري از اجراي اين حكم، سه گروه 15 الي 20 نفر را براي تحصن در منازل مراجع سازمان داد.
مرحوم آيت الله رباني شيرازي حتي در دوران هاي متوالي حبس نيز با تنظيم نامه هاي سرگشاده خطاب به مجامع بين المللي، اجازه نمي داد كه آتش برافروخته انقلاب، به خاموشي گرايد. او هيچ گاه زير بار هيچ گونه تعهدي نرفت و در طول مبارزه سختي ها و دشواري هاي فراواني را همراه با خانواده اش تحمل كرد.
از سقط فرزند به هنگام حمله وحشيانه ساواك به منزلش تا تحمل شكنجه هاي سبعانه اي كه بيان آنها مجال بيشتري را مي طلبد. تنها به يك مورد اكتفا مي كنيم:
«حدود 2 ساعت با انواع مختلف مرا شكنجه مي كردند. اول با شلاق گاهي با باطوم برقي، زماني با سيگار و... اما من استقامت كردم. وقتي كه ديدم دست از شكنجه برنمي دارند پيش خود گفتم خود را به بيهوشي مي زنم، شايد موثر باشد. خود را به بيهوشي زدم. هرچه شلاق زدند، تكان نخوردم. با باطوم برقي از بالا تا پايين بدنم كشيدند و من حركت نكردم. خودم تعجب مي كردم كه چطور توانستم از هرگونه حركتي خودداري كنم در حالي كه باطوم برقي آن قدر انسان را متشنج مي كند كه مي خواهد قالب تهي كند. ولي مقاوم شده بودم و تكان نخوردم. چون ديدند فايده اي ندارد، كاري كردند كه هيچ انتظارش را نداشتم يك ليوان آب به صورتم پاشيدند. تكان خوردم فهميدند كه به هوش آمده ام، دوباره شروع كردند به شكنجه و من همچنان خداوند را درنظرگرفتم و مطمئن بودم كه به من كمك خواهدكرد، براي اين كه ما براي او حركت كرده بوديم. در آن لحظات با تمام وجود ياري خداوند را احساس كردم. حدود يك ساعت ديگر به شكنجه ادامه دادند كه بارديگرتصميم گرفتم خود را به بيهوشي بزنم و در مقابل هيچ چيز عكس العمل نشان ندهم. همين كار را هم كردم و هرچند انواع شكنجه ها را بر روي من امتحان كردند تكان نخورم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببريدش بيمارستان بيهوش است. (7)
اين يك نمونه از دوران پانزده ساله زندان ها و تبعيدهاي متناوب اوست. به رغم همه اين مرارت ها، او از هدفش هرگز كوتاه نمي آمد و همواره بر مرجعيت امام راحل اصرار مي ورزيد.
مرحوم رباني همان طور كه اشاره شد بر تبعيت از ولايت فقيه زمان خود اصرار مي ورزيد و تا پاي جان، فداكارانه و آگاهانه مقاومت مي كرد و آني درنگ به خود راه نمي داد. او در برابر گروه هايي با ظاهر اسلامي مثل مجاهدين خلق، به محض آن كه به انحرافشان پي برد لحظه اي قصور نكرد. مرحوم رباني شيرازي بار جمع آوري چندين ميليون تومان كمك هزينه آنها را متحمل شده بود. اما همين كه به انحراف آنها پي برد هم كمك ها را قطع كرد و هم وارد بحث و گفت وگويي دامنه دار با سران آنها براي اصلاح اعتقاداتشان شد. او در مصاحبه اي پس از پيروزي انقلاب گفته است:
«ما مي ديديم كه دركارها و عباداتشان به هيچ وجه مسئله تقليد و رساله در كار نيست. كارهايي را كه به نظر خودشان اسلامي مي آمد انجام مي دادند. مثلا در رابطه با نمازي كه مي خواندند، درسال50 وقتي كه محمد حنيف نژاد را گرفته بودند و من هم در زندان قزل قلعه وارد شدم، ديدم كه اينها به ظاهر بچه هاي خوبي هستند. اما هيچ گونه مسئله اي از مسائل اسلامي را بلد نيستند، وضو را غلط مي گيرند، نماز را گرچه با آب و تاب ولي غلط مي خواندند و من دوسه بار با مسئولانشان صحبت كردم كه اين براي شما خيلي بد است كه يك سازمان ادعاي اسلامي دارد، عبادات را غلط انجام دهد و مسائل ديني خود را بلد نباشد. به يكي از آنها كه قبلا طلبه بود گفتم كه مسائل ديني را براي آنها مطرح كن، دوسال بعد كه دوباره به زندان رفتم، وضع آنها هيچ تغييري نكرده بود. آنها مسائل ديني را قبول نداشتند و رساله ها را به كل باطل مي دانستند. حتي بچه هايي كه در بيرون رساله را عمل مي كردند وقتي به مجاهدين پيوستند در سالهاي آخر اصلا رساله را قبول نداشتند و مي گفتند كه در آن خمس، زكات و تجارت هست اما اصلا قبول نداريم. حتي بعضي اوقات كه با رساله آقاي خميني هم با آنها صحبت مي شد، بعضي بچه ها كه بازاري هم بودند و زير تبليغات مذهبي پرورش پيدا كرده بودند نيز مي گفتند ما رساله اي را كه مسئله خمس و زكات در آن مطرح شده باشد، قبول نداريم. به هرحال اينها هركدام خودشان را يك مجتهد فرض مي كردند و چيزي را قبول نداشتند. حتي در زندان، اينها آقاي خميني را فقط يك روحاني روشنفكر مي دانستند و مي گفتند كه نمي تواند انقلابي باشد. انقلابي فقط سازمان خودشان و فدائيان خلق را مي دانستند.» (8)
داستان غم انگيز مجاهدين خلق، براي امثال مرحوم رباني شيرازي كه در صف اول مبارزه اسلامي قرار داشتند، دردناك بود. اگر شكنجه هاي ساواك بيشتر عذاب جسمي بود، ماجراي منافقين عذاب روحي سنگيني داشت. شنيدن قضيه ماركسيست شدن جوانان مسلمان براي فقيهي انقلابي مانند مرحوم رباني بسيار دشوار و آزاردهنده بود. اما براي او بيش از هر موضوعي حفظ احكام اسلام مهم بود. صراحت رباني شيرازي براي تصحيح انحرافات، كثيف ترين اتهام زني ها را از سوي منافقين در زندان به دنبال داشت. رباني شيرازي در عين تيزبيني در كشف جريان هاي انحرافي و نيز صراحت لهجه اش در جلوگيري از آنها مصالح اسلام و مبارزات اسلامي را نيز مدنظر داشت. زماني كه نويسنده كتاب شهيد جاويد با طرح مطالبي مستلزم انكار علم امامت در قيام سيدالشهداء(ع) باعث ايجاد تشتت در حوزه هاي علميه و محافل ديني شده بود، آيت الله رباني شيرازي با مشاهده تلاش ساواك براي تبليغ اين كتاب متوجه قصد رژيم ستمشاهي براي دامن زدن به اختلافات در حوزه هاي علميه شده و به آيت الله رضا استادي گفته بود:«نمي گويم كه نقدي بر «شهيد جاويد» نوشته نشود ولي مي خواهم بگويم در اين موقعيت، چاپ و انتشار آن به صلاح نيست.»(9)
براي رباني شيرازي اهداف بلندمدت نهضت اسلامي از اولويت برخوردار بود. چنان كه در سال 1349 وقتي امام خميني دروس ولايت فقيه را در نجف اشرف آغاز كردند، اين فقيه دورانديش در نامه اي به نجف جزئيات تشكيل حكومت مبتني بر ولايت فقيه را با طرح سؤالات متعددي جويا شده بود.
آيت الله رباني شيرازي به هنگام گرفتاري در زندان هاي رژيم ستم شاهي از جمله كساني بود كه حضورش مايه آرامش و تقويت روحيه مبارزان مي شد. اغلب خاطرات مبارزان مسلمان با خاطره اي از مرحوم رباني شيرازي همراه است. خانم مرضيه دباغ به ياد مي آورد وقتي را كه دختر 14 ساله اش «رضوانه» را در مقابل چشمانش زير ضربات جان فرساي كابل قرار داده بودند:
«ساعت هفت صبح آمدند پيكر بي جانش (رضوانه) را داخل پتو گذاشتند و بردند. تصور اينكه رضوانه جان از كالبد تهي كرده و مرده باشد، منفجرم مي كرد. چنان كه اگر كوه در برابرم بود متلاشي مي شد . به هر چيز چنگ مي زدم و سهمگين به در مي كوفتم و فرياد مي زدم: «مرا هم ببريد! مي خواهم پيش بچه ام بروم! او را چه كرديد؟ قاتل ها، جنايتكارها! و...» در همين حين صوت زيباي تلاوت قرآن ميخكوبم كرد: «استعينوا باالصبر والصلوه و انها لكبيره الاعلي الخاشعين» آب سردي بر اين تنور گر گرفته ام ريخته شد. صوت قرآن چنان زيبا خوانده شد كه گويي خود خدا سخن مي گفت و خطابم قرار مي داد و مرا به صبر و نماز فرامي خواند. بر زمين نشستم و تازه به خود آمدم و دريافتم كه ديشب تاكنون چه اتفاقي روي داده است. صدا، صداي آيت الله رباني شيرازي بود خيلي سوزناك دلداري ام مي داد. او نيز همان ديشب چون من تا صبح نخوابيده بود و تا سپيده صبح نماز و قرآن مي خواند، ولي صدايش در ميان آن همه فرياد و جيغ گم مي شد و من تا اين لحظه نمي شنيدم. مرحوم رباني شيرازي سلولش فاصله اي با سلول من نداشت و آنچه را كه من ديده بودم او نيز ديده بود. وجود اين رباني در آن برهوت و كوير لم يزرع آب حياتي بر ريشه هاي خشكيده ام بود...»(01)
آيت الله رباني شيرازي به محض دريافت خبر شهادت آيت الله حاج آقامصطفي خميني در پاييز 1356 به قم رفت. او در تماس و گفت وگو با علما و مراجع و مدرسين حوزه علميه قم سبب شد تا به پاس مقام آل شهيد و به منظور همدردي با امام راحل درس ها را تعطيل كنند و به سوگ بنشينند و سپس تلگراف تسليتي را با عنوان «علما و مدرسين حوزه علميه قم» به محضر امام راحل ارسال داشت. انجام چنين اقداماتي در آن خفقان مرگبار كار هر كسي نبود. فقط او بود كه با شجاعت و بصيرتي كه داشت اساتيد و مراجع تقليد حوزه علميه را به اقدام بموقع واداشت و اجازه نداد كه زمان بگذرد. چه بسا اگر اين اقدام بهنگام او نبود معلوم نبود كه سرنوشت چگونه مي شد و مسير تاريخ به كجا مي رفت. اين كاري نبود كه از چشم ساواك و عوامل رژيم شاه مخفي باشد. به همين سبب ساواك بار ديگر او را دستگير و به سه سال اقامت اجباري در شهرستان كاشمر محكوم كرد. تبعيدي كه با اوج گيري انقلاب اسلامي ديري نپاييد.
در نيمه دوم سال 75 آيت الله رباني شيرازي با ارسال پيامي به جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا تاكيد كرد: «ايران با هر كشوري كه استقلال سياسي و اقتصادي آن را رعايت نكند سرستيز و دشمني خواهد داشت.» او در تنظيم و اجراي برنامه هاي بازگشت امام راحل نقش ويژه اي داشت و هنگامي كه امام راحل در مدرسه علوي مستقر شد در كنار امام قرار داشت و گوش به فرمان ولايت و آماده انجام ماموريت هاي محول شده از سوي امام راحل بود.
به گواهي خاطرات شخصيت هاي انقلاب اسلامي، رباني شيرازي از نادر ياران امام بود كه با تصميم شوراي انقلاب در انتخاب مهدي بازرگان به رياست دولت موقت مخالفت داشت و گفته بود: «به نظر من اين انتخاب درستي نيست و اين ها آدم هاي مطمئني نيستند و شما اين ها را نشناخته ايد.»(11) رباني شيرازي در ابتداي تاسيس جمهوري اسلامي علاوه بر ماموريت هاي مختلفي كه از سوي امام به كردستان، آذربايجان و ديگر مناطق بحران زده داشت، در جريان تصويب قانون اساسي در مجلس خبرگان از جمله چشم هاي تيزبين در حفاظت از اسلاميت نظام خصوصا در جريان تصويب اصل ولايت فقيه بود.
آيت الله رباني شيرازي در شمار اولين فقهايي بود كه از سوي امام خميني به مسئوليت خطير عضويت در شوراي نگهبان منصوب شد تا بر مصوبات مجلس و عدم مغايرت آنها با شرع مقدس و قانون اساسي نظارت و كنترل داشته باشد.او حتي وضعيت دولت را هم رصد مي كرد و ورود عناصري را كه در فهم و درك احكام اسلامي ضعف داشتند تذكر مي داد. آيت الله رباني شيرازي همواره بر خطر نفوذي ها و تفكرات التقاطي هشدار مي داد. اين فقيه مبارز چندين بار مورد تهديد گروهك هاي تروريستي قرار گرفت. در تاريخ 8/1/1360 وقتي مورد سوءقصد قرار گرفت و چند گلوله بر پيكر نحيف او اصابت كرد، امام راحل با صدور پيامي خطاب به او چنين فرمودند:
«از سوءقصد به جنابعالي مطلع شدم، اين نحوه برخورد با روحانيون متعهد برنامه منحرفين بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع كاردان و متعهد از صحنه است.»(21) و آيت الله رباني شيرازي به پيام محبت آميز امام اين گونه پاسخ داد: «ماهيت انقلاب اسلامي برخلاف زعم كج انديشان متكي به فرد و يا افرادي نمي باشد كه با ترور و شهادت آنها وقفه يا ضربه اي بر آن وارد شود، انقلاب اسلامي ايران مرحله اي از تكامل انقلاب جهاني الهي است كه با كوشش پيگير پيامبران الهي و پيشوايان راستين و مردان متعهد استوار گشته است...»
حضور و نقش مرحوم رباني شيرازي درجايگاه ديد باني انقلاب سبب مي شد كه وي همواره نسبت به جريان التقاطي و منحرف كه در سازمان ها و دستگاه هاي دولتي نفوذ كرده بودند، هشدار دهد. او با تكيه بر تجارب گران سنگ خود از سوابق عناصر سياسي و از جمله برخي افرادي كه در دولت شهيد رجايي مسئوليتي عهده دار شده بودند به خوبي آگاه بود و عدم تعهد آنها نسبت به اسلام را به مسئولين يادآور شود نامه اين عالم با بصيرت درباره سوابق انحرافي يكي از مسئولان ستاد بسيج اقتصادي تنها يك نمونه از دغدغه مندي او در اين زمينه است. آيت الله رباني شيرازي به طور مرتب از شيراز به تهران در رفت و آمد بود و نيمي از هفته را در تهران و نيمي را در شيراز امور انقلاب را دنبال مي كرد و در 71اسفند ماه 1360 هنگامي كه براي شركت در جلسه شوراي نگهبان راهي تهران بود اتومبيل او دچار سانحه و واژگون شد. روح بلند او جسم رنجديده اش را به سوي ملكوت الهي ترك كرد. براساس برخي نقل ها اين سانحه در اثر اصابت گلوله تروريست ها به لاستيك اتومبيل او صورت گرفته است و بدين ترتيب او را بايستي در زمره عالمان شهيد انقلاب اسلامي محسوب كرد.
پيام امام در اين مصيبت، عظمت شخصيت رباني شيرازي را نشان مي داد:
«در طول تاريخ، مدعيان فضيلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد و حق و دين بسيار بوده و هستند. تنها در سختي ها و گرفتاري ها و حق گويي ها در مقابل قدرت هاي شيطاني است كه مدعيان لاف زن از متعهدان بي سر و صدا و خالصان فداكار از مغشوشان رياكار متمايز مي شوند. مرحوم مجاهد سعيد ارزشمند رباني شيرازي كه اكنون در جوار حق آرميده و ما از بركات وجودش محروم شديم از اين اقليت بود. او در طول زندگي شرافتمندانه خود چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در مقابل باطل و باطل ها ايستاد و از خودش نرمش نشان نداد. او در حبس ها و زجرها و ناملايمات باقامت راست انسانهاي متعهد ايستادگي كرد و تسليم نشد...»(31)
همچنين پيامي ديگر از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي خامنه اي رئيس جمهور وقت صادر شد كه در قسمتي از آن چنين آمده بود: «مراتب فضل و دانش آن فقيد سعيد و تلاش شبانه روزي ايشان در راه استقامت و حاكميت اسلام و پاسداري از دستاوردهاي عزيز و ارجمند انقلاب اسلامي در سنگر مجلس خبرگان و شوراي نگهبان قانون اساسي و در متن جامعه اسلامي آشكار است و بي شك جاي خالي ايشان در جمهوري اسلامي محسوس خواهد بود...»(41)
پس از سه دهه از شهادت آن عالم بصير، اين خلأ را در جريان فتنه سال 88 آن گاه كه پرچمدار انقلاب نداي «اين عمار» سرداد، مي شد احساس كرد. وقايع سال 88 نياز به بزرگان اهل بصيرت و عمل به هنگام همچون رباني شيرازي را نشان مي داد كه از فتنه پرده بردارند و مخلصانه در ركاب ولايت با نفاق بستيزند. هرچه زمان مي گذرد اين حقيقت آشكار مي شود كه دشمن چه سرمايه ذي قيمتي را از انقلاب اسلامي گرفت. انقلاب اسلامي امروز بيش از هر زمان ديگر به شناخت چنين شخصيت هايي احساس نياز مي كند؛الگويي از بصيرت و داراي قابليت معرفي به جهان اسلام.
منابع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-فرج الله الهي، رباني شيرازي آيه استقامت ص 41
2-روايت پايداري، ياران امام به روايت اسناد ساواك ص9
3-مجله پاسدار اسلام شماره 72 ص 45
4-همان
5-روايت پايداري، ياران امام به روايت اسناد ساواك ص22
6-فرج الله الهي، پيشين، ص56
7-در روايت پايداري، ياران امام به روايت اسناد ص 223
8-مجله پيام انقلاب شماره 21، مرداد 95
9-عبدالرحيم اباذري،خاطرات حاج شيخ رضا استادي، ص 222
01-خاطرات خانم مرضيه دباغ
11-مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، ص 861
21-صحيفه امام ج41 ص 142
31-همان ج 61 ص 201
41-روزنامه جمهوري اسلامي 18/12/06

 



سيدجمال الدين اسدآبادي پيشگام بيداري اسلامي بود

اكبرصفري
روشنگري و بيداري ملل مسلمان به واقع عمده ترين و اصلي ترين آرمان و اهداف سيد جمال الدين حسيني اسدآبادي درطي چهار دهه قيام و تلاش وي درممالك اسلامي به شمار مي رود. نهضت بيدارگري در جهان اسلام كه سيد جمال الدين آگاهانه و از روي شناخت و تجربه، سنگ بناي آن را بنانهاد و در راه آن مصائب و سختي هاي فراواني را به جان خريد ضروري ترين و حياتي ترين گام در زمان خويش محسوب مي شود. چرا كه آنچه جهان اسلام و جوامع مسلمين را در طول قرن هاي متمادي در برابر انواع مشكلات دروني و ناخواسته يا ترفندهاي بيروني و جريانات تحميلي به شدت تا به امروز نيز آسيب پذير ساخته است، عدم بيداري و فرو رفتن در خواب غفلت است.
لذا دراين يادداشت سعي شده ضمن اشاره به چرايي بيداري مسلمانان به عنوان يك ضرورت حياتي، بخشي از آثار و نتايج اين حركت ارزشمند سيدجمال الدين را به عنوان اولين پيشگام نهضت بيدارگري و روشنگري درجهان اسلام مورد توجه قرارگيرد.
اسلام تنها راه حل
به واقع اين شاخصه رفتاري و سلوك سياسي-بيداري و روشنگري- دربرخورد با جوامع اسلامي كه سيد و شاگردانش درسخت ترين شرايط آن را در اقصي نقاط جهان اسلام به اشكال مختلف دنبال كردند، نوعي تلاش براي بازگشت مسلمانان به اصل خويش درپرتو حقيقت اسلام بود. به باور وي تا زماني كه مسلمانان آگاهانه مباني و حقايق اسلام را از خرافات و انحرافات وارد شده در دين تشخيص ندهند و اين آموزه ها را در زندگي به معناي واقعي كلمه به كارگيري نكنند، شاهد نفوذ روزافزون و گسترش اين دين جاوداني در لايه هاي مختلف جامعه جهاني نخواهيم بود. لذا اسلام اصيل نيز كه به عنوان يك دين كامل زواياي پيدا و پنهان زندگي انسان ها را پوشش مي دهد، اثرپذيري و نفوذ پذيري آن مستلزم بيداري و آگاهي جوامع مسلمانان است. در پـرتو اين بيداري نه تنها زمينه براي جهاني سازي اسلام به عنوان يك الگوي موفق و بدون نقص درابعاد مختلف فراهم مي شود، بلكه زمينه براي خروج ساير اديان تحريف شده از ميدان زندگي انسان ها نيز با سرعتي مضاعف درجوامع مختلف فراهم خواهد شد. حقيقتي كه «پاپ بنديكيت شانزدهم» در سندي كه در واتيكان منتشر شد از آن تحت عنوان شعار جهاني «اسلام تنها راه حل» اظهار نگراني كرد و به تبع آن آينده اي مبهم را براي مسيحيان خاورميانه پيش بيني نمود.
استعمار ستيزي و تحول دردولت هاي اسلامي
مبارزه با موج اسلام خواهي كه همواره از سوي كشورهاي استعماري درقالب اسلام هراسي و اسلام ستيزي مورد توجه قرارگرفته است، نشان مي دهد اسلام مانعي جدي دربرابر چپاول و غارت منابع ارزشمند كشورهاي اسلامي به شمار مي رود. اما از آنجا كه فرياد اسلام خواهي و تلاش براي احيا ارزش هاي اسلامي تنها درپرتو بيداري ملل مسلمان ازخواب غفلت و روشنگري رهبران اسلام خواه شجاع شكل ميداني به خود مي گيرد، لذا هر نوع تغيير يا تحول بنيادي كه هر از چند گاه زمينه بيداري ملت هاي مسلمان را فراهم كرده و همواره از سوي استعمارگران جهاني و عوامل وابسته به شدت سركوب شده است.
سيدجمال الدين كه همواره دغدغه حضور بلند مدت كشورهاي سلطه جو و سلطه خو در ممالك اسلامي را با خود داشت و از سيطره آنان بر منابع و منافع مسلمانان به عنوان مانعي جدي در رشد و پيشرفت جهان اسلام رنج مي برد، تلاش جدي كرد تا اين بيدارگري را با هدف مبارزه با استعمارگران در قالب جنبش هاي مردمي و يا درمراحل تكاملي به انقلاب هاي مردمي تبديل كند. دراين ميان بيداري دولت هاي وابسته و درخدمت برنامه هاي موردنظر غربي ها راه ميان بر در رهايي از وابستگي كشورهاي اسلامي به شمار مي رفت. طوري كه در طول مبارزات سيدجمال الدين تلاش براي بيداري دولتمردان ممالك اسلامي نيز دركنار بيداري ملل مسلمان همواره مورد توجه و تاكيد اين رهبر ديني و متفكر برجسته قرارداشت.
به واقع تحول و تعالي موردنظر سيدجمال الدين كه در دو بعد مردمي و حكومتي در طول دوران مبارزات وي دنبال مي شد نشان از ضرورت اصلاح همزمان اين دو بخش داشت. يعني وجود مردمي بيدار و آگاه نسبت به جايگاه اجتماعي و سياسي خود در سطح جهان مي تواند درتعيين حاكمان صالح و لايق داراي اثر مستقيم باشد و از ديگر سو وجود رهبراني شايسته و شجاع كه ملت را نسبت به حقوق خود آگاه سازد و دراين مسير از آنان همراهي همه جانبه و هزينه طلب كند، مكمل همديگر مي باشند.
هرچند سيدجمال الدين در بيداري حكام وابسته به دنياي غرب موفقيت هاي چنداني كسب نكرد اما در نهضت بيداري ملل مسلمان به موفقيت هاي چشمگيري دست يافت طوري كه بنا به نظر برخي مورخين علل چرخش سيدجمال الدين از اتحاد دول اسلامي به سوي اتحاد ملل اسلامي را مي توان درهمين راستا جستجو كرد.
تلاش براي رهايي جهان اسلام از درد و رنج
نگاهي گذرا به وضعيت مسلمانان در اقصي نقاط دنيا و آنچه درمجموعه كشورهاي جهان اسلام به ويژه آنچه دريك دو قرن اخير تا به امروز روي داده، به خوبي نشان مي دهد بخش اعظمي از مشكلات و چالش هاي جهان همواره متوجه مسلمانان و كشورهاي اسلامي است. وقوع جنگ هاي داخلي، اشغالگري، انجام انواع عمليات هاي تروريستي، سقوط دولت ها، قتل و تجاوز، غارت و چپاول منابع، وجود بحران هاي جدي درحوزه امنيت، كاهش شاخص هاي رفاه، افزايش شديد فقر، وقوع بيماري و از همه مهمتر تبعيض هاي كاملاً آشكار جوامع جهاني بخشي از مشكلات كشورهاي اسلامي است كه نشان از آن دارد جهان اسلام با چالش ها و بحران هاي جدي مواجه است. اما از آنجا كه كشورهاي اسلامي به علت وجود منابع غني و ثروت هاي داراي ارزش مادي و معنوي فراوان همچنان از دير باز دركانون توجه دنياي غرب قرارداشته، تلاش براي وابستگي كشورهاي اسلامي در زمينه هاي مختلف راهبرد اصلي و نقشه راه دولتمردان غربي بوده است. طوري كه نقش دولت هاي استعماري در ايجاد بحران و چالش با شيوه هاي گوناگون همچون اشغالگري، تحريم، تفرقه، كودتا امكان ناپذير است و اين جريان با شيوه هاي نوين همچنان ادامه دارد.
لذا سيدجمال براي رهايي مسلمانان از درد و رنج هاي ريشه دوانده و كهن كه خود از نزديك در اقصي نقاط جهان اسلام آنان را به خوبي درك كرده بود، به بيداري دربرابر ترفندهاي بيگانگان و جلوگيري از تفرقه تاكيد مضاعف داشت و دراين راه برجزء پيشگامان تقريب مذاهب نيز به شمار مي رود.
هرچند امروزه جاي اسلام خواهان شجاع و انديشمندان اسلامي همچون سيدجمال الدين اسدآبادي در قيام هاي مردمي كشورهاي اسلامي همچون مصر خالي است اما باورها و آرمان هاي وي درحال به بار نشستن است و اميد مي رود اين حركات اسلامي كه از انقلاب اسلامي الگوگيري شده در آينده نزديك درتمام جهان اسلام به بار نشيند.

 



مدال افتخار بر سينه سربازان گمنام

حجت الاسلام حيدر مصلحي وزير اطلاعات
عشق به ولايت و رهبري از جمله ويژگي هاي بارز كاركنان وزارت اطلاعات است كه همواره اين عشق و وفاداري را به اثبات رسانده اند و ميزباني اخير مقام معظم رهبري و شرفيابي به محضر ايشان را افتخاري بزرگ براي خود مي دانند؛ همچنان كه ما در اين ديدار ابراز احساسات و عشق به ولايت را از سربازان گمنان امام زمان(عج) شاهد بوديم. رهبر انقلاب اسلامي در بازديد از وزارت اطلاعات ضمن حضور در نمايشگاه فعاليت ها و پيشرفت هاي مختلف سربازان گمنام امام زمان(عج) در جريان كيفيت و چگونگي اقدامات قابل توجه جديد اين وزارتخانه و موفقيت هاي خوبي كه در ابعاد مختلف فعاليت هاي اطلاعاتي حاصل شده قرار گرفتند. از نكات قابل توجه در سخنان و توصيه هاي مقام معظم رهبري در اين ديدار، تاكيد بر ضرورت تهاجمي بودن برنامه هاي وزارت اطلاعات در مقابله با اقدامات دشمن و سرويس هاي اطلاعاتي بود و معظم له در اين زمينه اشاره داشتند كه جنگ تمام عيار و حقيقي بين سرويس هاي اطلاعاتي و نظام مقدس اسلامي در جريان است.
در مقطع كنوني، وزارت اطلاعات از اشراف بسيار خوبي برخوردار است و از آنجا كه بهترين دفاع، تهاجم تلقي مي شود، برنامه تهاجمي را در مقابله با سرويس هاي اطلاعاتي در دستور كار دارد. اين مأموريت را مجموعه اي متشكل از نيروهاي جوان و باتجربه از خدمت گزاران انقلاب اسلامي و مردم برعهده دارند و حضور توأمان روحيه جواني و تجربه در كنار يكديگر، امري قابل توجه است.
مي توان گفت در سازوكار كنوني، مجموعه اي با سابقه 32 سال پس از پيرزي انقلاب اسلامي با مجموعه اي متشكل از نيروهاي جوان در حال ايفاي نقش در عرصه هاي اطلاعاتي پاسداري از انقلاب اسلامي است. در ميان 10 توصيه ويژه و خاص حضرت آيت الله خامنه اي، توجه به قانون، ضوابط و ملاك هاي شرعي از جمله مباحث مورد تأكيد رهبر معظم انقلاب اسلامي بود و از آن جمله، اشاره به اين نكته بود كه اگرچه مديران مجموعه وزارت اطلاعات از سوي دولت انتخاب مي شوند اما اطلاعات و اقدامات اين وزارتخانه مربوط به كل كشور است و از اين رو نبايد به جريانات، احزاب و افراد سياسي تمايل پيدا كند و بلكه همواره در مسير ولايت و انقلاب اسلامي حركت نمايد.
از ديگر توصيه هاي مؤكد ايشان، انتقال اخبار و اطلاعات از كانال هاي تعيين شده به وزارتخانه بود و اين كه نبايد اجازه داده شود كه سير اطلاعات غير از اين مسير باشد. مقام معظم رهبري در چند بخش از فرمايشات خود به جفاها و نامهرباني هايي كه در حق وزارت اطلاعات صورت گرفته است اشاره داشتند و در عين حال اقدامات مثبت و موفقيت هاي قابل توجه اين مجموعه را يادآور شدند.
رهبر انقلاب اسلامي جفاها و نامهرباني ها نسبت به وزارت اطلاعات را دليلي بر موفقيت هاي اين مجموعه به ويژه در مقابله با فتنه دانستند كه موفقيت هاي قابل توجه در شبكه مجازي و مقابله با شبكه هاي اجتماعي طراحي شده از سوي دشمن از آن جمله است.
با توجه به اقدامات و فعاليت هاي خوب و مؤثر صورت گرفته، در مجموع تلقي و برداشت مقام معظم رهبري اين بود كه مجموعه وزارت اطلاعات در مقابله با فتنه موفق عمل كرده است كه اين فرمايش معظم له مدال افتخاي بر سينه سربازان گمنام امام زمان(عج) بود.
بدون شك با حضور مقام عظماي ولايت در جمع مديران، كارشناسان و كاركنان وزارت اطلاعات، انرژي مضاعفي به مجموعه وزارت اطلاعات دميده شده است و ان شاءالله اين مجموعه با بهره گيري از توصيه هاي معظم له، آينده اي رو به رشد و توسعه و غلبه بر سرويس هاي اطلاعاتي را پيش رو خواهد داشت.
اميد مي رود با توجه و عنايتي كه مسئولان امر نسبت به وزارت اطلاعات دارند، اين مجموعه به معناي واقعي كلمه بتواند نيازهاي انقلاب اسلامي و مردم را در زمينه ايجاد امنيت و احساس امنيتي كه امروز به حمدالله در جمهوري اسلامي ايران وجود دارد به بهترين وجه مرتفع كنند.
منبع: خبرگزاري ايرنا

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14