(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 19 اسفند 1389- شماره 19884

نگاهي به گسترش جهان بيني كابالا درسينماي آمريكا
هجوم جادوگران هاليوودي به اديان آسماني
سه اقدام
ترويج نژادپرستي در بازي هاي رايانه اي غربي
برنامه تبليغاتي شبكه ضد انقلاب براي صهيونيست ها
سه شبكه جديد در سيما
جهانگير الماسي پروانه كارگرداني گرفت
مرگ بازيگر سوئدي در هنگام ايفاي نقش
برگزيده اسكار بي خانمان شد
تشكيل بانك اطلاعاتي پويانمايي ايران
نگراني رسانه آمريكايي از ساماندهي اكران سينماها در ايران!
حمايت عنصر فمنيست از يك فيلم ضد اخلاقي



نگاهي به گسترش جهان بيني كابالا درسينماي آمريكا
هجوم جادوگران هاليوودي به اديان آسماني

رضا فرخي
اولين باري كه واژه تهاجم فرهنگي دركشور مطرح شد به دليل نوبودن اين واژه عده اي آن را تنها به ترويج فساد اخلاقي توسط غرب تعبيركردند، اما پس از گذشت مدتي ابعاد تازه اي از تهاجم فرهنگي مشخص شد. به گونه اي كه آيسسكو (سازمان آموزش و فرهنگ وابسته به كنفرانس اسلامي) صراحتا واژه تهاجم فرهنگي را درهمه ابعاد به رسميت شناخت. اين موضوع تنها به جوامع اسلامي محدود نماند و حتي كشورهاي ديگر هم دراين باره هشدار دادند. به گونه اي كه پس از مدتي استفاده از واژه جنگ نرم جاي عبارت تهاجم فرهنگي را گرفت. جنگي كه از سوي لابي هاي بسيار ثروتمندي مانند آيپك و يا كميته 300كه هردو وابسته به گروه هاي صهيونيستي هستند بسيارپردامنه ادامه يافت. تاكتيك اصلي اين لابي ها اين بوده كه تلاش كردند درهمه زمينه ها درمقابل ايدئولوژي هاي آسماني بايستند، به طوري كه اومانيسم و ليبراليسم را به صورت تمام قد در مقابل جبهه اصلي مخالف خود يعني دين مبين اسلام قرار دادند.
هاليوود، ابزار كابالا
طبق نظريه فوكوياما كه چند سال پيش مطرح شده، ليبراليسم تا ابد برجهان حاكم خواهد بود و به نوعي اين نشانه پايان تاريخ است، كه اين نوع نظريه پردازي كاملا هدف دار، نشان از برنامه اي بزرگ دارد.
دراين ميان رسانه ها و به ويژه سينما بهترين ابزار آنها براي ادامه اين تسلط است. چرا كه آنها به وسيله اين ابزار مي توانسته اند با يك جهت گيري رسانه اي به نوعي سناريوي تهاجم فرهنگي تدريجي را براي افكار ديني و اسلامي پي گيري كنند.
اين سناريو دقيقا براي مقابله با تك تك عناصر اديان آسماني از جمله اسلام درنظرگرفته شد كه نمونه آن عرفان و تصوف ديني و اسلامي است. براي مقابله با اين موضوع، عرفاني اومانيستي تعريف شد كه به آن «كابالا» گفته مي شود. كابالا نوعي عرفان متكي به جادوگري است كه خدا درآن غايب است. اما كابالا براي صهيونيست جهاني يك عرفان نيست، بلكه به نوعي شاكله اصلي انديشه آنها براي تسلط برجهان است كه دراين راه ابزاري مانند سينما نيز وسيله اي براي تبليغ كابالا شد. كابالا نوعي از رياضت هاي شيطاني است كه به عقيده صهيونيست ها به وسيله آنها مي توان بر دنيا مسلط شد و دراين راه آنها براي كابالا قداست قائلند.
عرفاني اومانيستي
درعمق تاريخ صهيونيسم
كابالا را مي توان درعمق تاريخ صهيونيسم مشاهده كرد كه اگر بخواهيم سند تاريخي اين موضوع را بررسي كنيم مي توان آن را دراستفاده از جادوگري توسط دشمنان دين خدا در دوران حضرت سليمان دانست كه اين موضوع به خوبي در فيلم «ملك سليمان» به كارگرداني شهريار بحراني نمايش داده شد. چرا كه در آن زمان هم همان طور كه در فيلم نشان داده مي شود جادوگران دشمن پيامبر خدا بودند و براي مخالفت خود از جادو و تسلط بر جنيان و موجودات ماورايي استفاده مي كردند و اين در حالي بود كه كاهنان مغرض يهود از اين جادوگران حمايت مي كردند.
به باور بسياري از تاريخ دانان همين موضوع در انديشه جديد صهيونيسم ادامه يافته، به طوري كه حتي جمله اي كه بر دلار آمريكا با عنوان «نظم نوين جهاني» نوشته شده بر مبناي اين ركن انديشه صهيونيست ها يعني كابالا بنا شده است. اين جريان در حالي از سالها پيش شكل گرفت كه لابي هاي ثروتمند صهيونيستي پول هاي كلاني را وارد چرخه اقتصادي هاليوود كردند تا بتوانند فيلم هاي آن را در راستاي ترويج اين اهداف بسازند. به گونه اي كه حتي در فيلم «ده فرمان» هم سعي كردند به نوعي نفوذ كنند و با اعمال فشار معجزات حضرت موسي را نوعي جادو، بر اثر عرفان كابالا نشان دهند. هر چند كه كارگردان اين فيلم هم خود گفته كه تلاش كرده است معجزات را آسماني نشان دهد و به همين دليل لابي هاي صهيونيستي در فشار عليه اين فيلم براي نمايش كابالا ناموفق بودند.
گرگنماها وزامبي ها؛ نمايندگان كابالا
اما به هر ترتيب پس از اين كابالا و صهيونيسم به صورت جدي تري وارد عرصه فيلم و سريال شدند. كه نمونه هاي اوليه آن در سريال جنايي «شرلوك هلمز» كه سالها پيش ساخته شده بود به عينه ديده شد. در اين بين شايد عده اي در ابتدا به اين فكر مي كردند كه كليد خوردن پروژه زامبي ها و گرگ نماها تنها براي ژانر وحشت بود درحالي كه در تمام اين فيلم ها كاراكترهاي وحشت در اختيار يك جادوگر بودند. در اين فيلم ها، زامبي ها با دستور يك جادوگر از قبرها بيرون مي آمدند و به تسلط او بر جهان كمك مي كردند. به تدريج پس از اين تصميم گرفته شد كه در عرصه سينماي جهان نسخه جنگ جادوگرها به نمايش گذاشته شود، چرا كه جادوگري راهي به اومانيسم بود. «افسانه مرلين» يكي از فيلم هايي بود كه كاملا به جنگ بين جادوگرها و فنون جادوي بين آنها پرداخت، فيلمي كه در سال هاي اكران خود با حمايت بي وقفه لابي هاي سياسي در آمريكا مواجه شد.
تلاش براي
كم رنگ كردن دين
اما به تدريج در كنار اين گونه فيلمسازي ها جريان هاي رسانه اي شكل گرفت كه سعي مي كرد جهان ماوراء را دنيايي بدون حضور خدا و در اختيار انسانها نشان دهد. اين جريان ادامه داشت تا اينكه پروژه بزرگ «هري پاتر» به كارگرداني كريس كلمبوس در آمريكا كليد خورد. پروژه اي كه بي شك تا سال ها نماد كابالا به معناي واقعي بود، نمادي كه با تبليغات فراوان و سبك فيلمسازي جذاب و جلوه هاي ويژه به يك تهاجم فرهنگي تبديل شد. شش قسمتي كه تاكنون از اين فيلم ساخته شده تبلور وردها و چوب هاي جادويي و قدرت هاي انساني است كه بدون حضور خدا بر امور تسلط پيدا كرده اند، چرا كه قهرمانان اين فيلم به جاي نگاه به عناصر ديني و آسماني به وردهاي جادويي و كتيبه ها و چوب دستي و... متوسل مي شوند. نكته مهم جمع آوري وردهاي 48گانه آن در اينترنت است. به طوري كه تمام وردها در سايت هاي مختلف وابسته به اين جريان آمده اند كه اين نشان از برنامه ريزي بزرگي براي انجام اهدافي شوم دارد، والا چند ورد آن هم در يك فيلم نمي تواند چندان مهم باشد كه با اين دقت در اين سايت ها آمده است. از سوي ديگر اين همه تمركز بر وردهاي جادويي بي دليل نيست و هري پاتر كه با چرخاندن يك چوب جادويي كارهاي شگفت انگيز انجام مي دهد، نماد اومانيست افراطي است كه كابالاي يهود را تشكيل مي دهد.
تمام تلاش سازندگان فيلم هايي چون «هري پاتر» اين است كه از دوران نوجواني تفكر ديني در انسان ها كم رنگ شود كه بهترين راه تبليغ جادو و جادوگري است تا اين تلقين صورت گيرد كه امور، خارج از دست خداست و توسط انسان ها نيز صورت مي گيرد. ريشه اين جهان بيني به كاهنان دوران يهود باز مي گردد. اين درحالي است كه بسياري از صحنه هاي هري پاتر شباهت حيرت برانگيزي با صحنه هاي كليپ هاي بعضي گروه هاي موسيقي هاي متال و شيطان پرستي دارد.
جالب اينجاست كه در اكثر فيلم هاي كاباليستي مانند سري «موميايي» و يا «ترنس فرمرز» در كنار جادو هميشه تصاوير فراعنه و اهرام مصر ديده مي شود. هرچند كه نشانه هايي از شكل اهرم ناقص روي دلار هم هست كه اين ارتباط را تنگاتنگ تر نشان مي دهد. از سوي ديگر صحبتي كه يكي از كشيش هاي غربي در مورد تاثيري هري پاتر و افكار ترويج شده چند وقت پيش بيان داشت نشان گر اين بود كه هري پاتر در بين متدينين غربي هم نگران كننده است، چرا كه او اشاره كرده بود «با تفكراتي كه هري پاتر در ذهن جوانان پرورش مي دهد بايد در انتظار اين باشيم كه از اين پس نوجوانان ما به جاي حضور در كليساها و اماكن مذهبي و دعا به درگاه خداوند چوب دستي بخرند و چوب هاي خود را براي هركاري تكان دهند و ورد بخوانند». اين صحبت ها از سوي يك كشيش نشان دهنده اين است كه هري پاتر تلاش دارد خرافات را به معناي واقعي دربين نوجوانان نهادينه كند. كاري كه كريس آنجل سعي دارد به آن بپردازد، آنجل كه از سوي بعضي لقب جادوگر سال را گرفته است دقيقا رفتاري مشابه با اينگونه فيلم ها از خود نشان مي دهد. دراين بين اين سحر و جادو در فيلم هاي ديگري مانند «پسر اژدها سوار» به كارگرداني استفان فانگ مير مشاهده مي شود، فيلمي كه در آن يك اژدها به واسطه جادو تحت تسلط يك پسر نوجوان قرار مي گيرد.
كابالايي از جنس اعداد!
اما در اين بين فيلم «دانستن» به كارگرداني الكس پروياس با فضاي رمزگونه اي كه دارد تمام تلاش خود را در راستاي القاي مفاهيم پايه اي كابالا انجام داده، به طوري كه دراين فيلم پيشگويي آن هم به وسيله رمز و اعداد كه هميشه از اصول كابالا و مورد توجه گروه هاي ماسوني است داستان اصلي فيلم را تشكيل مي دهد. شروع داستان درسال 1958 است. جايي كه در يك مراسم براي شروع به كار يك دبيرستان گروهي از دانش آموزان آرزو ها و درخواست هايشان براي آينده را در يك صندوق قرار مي دهند و آن را درخاك دفن مي كنند. اما در آخرين لحظه دختركي مرموز برگه هايي در آن صندوق قرار مي دهد. اكنون و بعد از 50 سال پرفسور كستلر روي اين صندوق كه به تازگي آن را پيدا مي كند كار كرده و به واقعه اي وحشتناك پي مي برد. برگه هايي كه آن دختر در صندوق گذاشته تماما حوادثي را شرح داده كه در آينده اتفاق افتاده اند و اكنون همه آن ها به وقوع پيوسته و تنها سه حادثه بزرگ ديگر باقي مانده است. وحالا نيكلاس كيج سعي مي كند كه از وقوع اين سه اتفاق جلوگيري كند. اعداد و رمزهايي كه در فيلم بيانگر حوادث هستند، شباهت هاي فراواني با مطالب مكاشفات يوحنا دارد كه اين موضوع قابل تامل است. يعني همان نوع پيش بيني كه يهود به آن علاقه شديد دارد. پيش بيني كه در نهايت منجر به تشكيل بهشت موعود صهيونيسم مي شود.
سرمايه گذاري
براي جادو و خرافه
اما نمونه بارز كابالا را مي توان درفيلم «شاگرد جادوگر» به كارگرداني جان ترتلتاب مشاهده كرد.
داستان اين فيلم درباره جادوگري به نام بالتزار بليك است كه سعي دارد با پيدا كردن شاگردي مستعد، آموزه هاي كابالايي خود را به او بياموزد. البته اصل داستان از 700 سال پيش از ميلاد مسيح شروع مي شود، زماني كه استاد بالتزار به او و دو شاگرد ديگرش آموزه هاي جادوگري را مي آموزد و از آن ها تعهد مي گيرد كه اين رموز را پيش كسي فاش نكنند، كه در اين بين يكي از شاگردان به قولش عمل نكرده و از آن ها در راه نادرست استفاده مي كند و به همين دليل بالتزار مامور مبارزه با شاگرد خطاكار مي شود كه نبرد آنها به نوعي نبرد خير و شر است. فيلم در همين جا يك برش زماني مي خورد و به سال 2000 پس از ميلاد مي آيد كه در آن بالتزار سعي مي كند براي ادامه مبارزه با جادوي سياه و شر از يك نوجوان استفاده كند و او را تجهيز به فنون جادوگري و به نوعي شاگرد خود كند.
روند كلي فيلم حاكي از تلاشي است كه در آن سحر و جادو و تاكيد بر انسان گرايي موج زند به گونه اي كه در تمام طول فيلم سعي دارد به بيننده اين موضوع را تلقين كند كه كابالا جزو تفكيك ناپذير دنياي امروز است. اين موضوع در سري كارتون هاي «شرك» هم حتي مشاهده مي شود، كارتوني كه به دليل محبوبيت دربين نوجوانان محل خوبي براي تبليغ جادو و جادوگري است.
بايد براين موضوع باور داشته باشيم كه اين همه هزينه هاي فراوان هاليوود و در رسانه هاي مختلف براي تبليغ اين تفكرات بي هدف نيست، بلكه در راستاي يك مقصد نهايي است كه آن فروپاشي جوامع ديني و تهي شدن ذهن مردم و به ويژه جوانان از عقايد ديني است و براي اين هدف چه چيزي بهتر از جادو و ترويج خرافه گرايي آن هم از راه هاليوود!
به همين دليل دنياي پر زرق و برق هاليوود هميشه مملو از اين هدف بلند مدت است. و اين مصداق بارز تهاجم فرهنگي است. تهاجم فرهنگي كه سعي دارد با جادو جايگزين واژه توكلت علي الله شود.

 



سه اقدام

پژمان كريمي
جشنواره بين المللي فيلم فجر، بيست و نهمين دوره خود را درحالي پشت سر گذاشت كه ضرورت سه اقدام پايه اي در عرصه سينما بر كارگزاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي روشن شده است.
اقدام نخست اينكه؛ جشنواره بين المللي فيلم فجر، يكي از مجموعه رويدادهاي كلان فرهنگي است كه به مناسبت بزرگداشت پيروزي انقلاب اسلامي ايران برپا مي شود. آن گونه كه نگارنده پيشتر هم اشاره كرد، توقع بجا و منطقي اين است كه در جشنواره اي اين چنين، فيلم هايي به نمايش درآيد و ارزيابي و برگزيده شود كه اگر هم كاملا با آرمان ها و ارزش هاي انقلاب، همپوشاني ندارد، دست كم تعارض هم نداشته باشد.
با اين حال اما، چه در جشنواره سال جاري و چه در دوره هاي پيشين اين بزرگترين رويداد سينمايي كشور، فيلم هايي به نمايش درآمده است كه موضع گيري خصمانه و ناروايي عليه انقلاب و دستاوردهاي آن داشته اند. از اين دست به طور نمونه مي توان به فيلم هاي «خيابان هاي آرام»، «سوت پايان»، «گزارش يك جشن» و... اشاره كرد كه در جشنواره بيست و نهم نمايش داده شد و اتفاقا در زمره فيلم هايي ضعيف قرار داشت و منتقدين هم ارزشي براي آن قائل نشدند. پيشنهاد نگارنده بر اين است كه در دوره آتي جشنواره بين المللي فيلم فجر، با شاخص قرار دادن ارزش ها، مميزي كلان و حرفه اي در پذيرش فيلم ها اعمال شود. اعمال چنين مميزي از يك سو، از ورود فيلم هاي معاند و غيراخلاقي به حوزه بزرگترين رويداد سينمايي كشور جلوگيري مي نمايد و احترام به ارزش ها و به ويژه انقلاب و دستاوردهاي آن را، به عنوان يك خط قرمز غيرقابل تخطي، هدف تأكيد قرار مي دهد.
از سوي ديگر، مجال عرض اندام و فرصت القائات شبه روشنفكري و عوامانه را از فيلم سازان معاند سينماي ايران مي ستاند.
دوم؛ هر ساله، نهاد متولي سينماي كشور با جديت بيشتر، به كار شناسايي و حمايت فيلم سازان متعهد انديشه ورز و خلاق، دست بزند و به آنها سفارش كار در حوزه هنر ديني و انقلابي بدهد. به اين شكل، هم سينماگر ارزش گرا شناسايي و قدرت نمايان شدن مي يابد و هم آثار موضوعي و محتوايي جشنواره افزايش پيدا مي كند و رقابت شكل واقعي تري پيدا مي نمايد .و اما سومين اقدام ضروري اينكه؛ همان گونه كه در ادوار جشنواره بين المللي فيلم فجر، «ساختار» فارغ از «محتوا»، هدف ارزيابي قرار مي گرفت، بخش «محتوا» نيز، در دايره قضاوت گنجانده شود.روشنتر بگويم: در حال حاضر، فيلم ها، با نظر به بايستگي هاي ساختاري در زمينه هاي كارگرداني، فيلم نامه، بازيگري و... داوري مي شوند و بهترين ها و بهترين گزينش معرفي مي گردد. اما فيلم ها برپايه همپوشاني پيام و حرف القايي با دين و عقلانيت و واقعيت، عيارسنجي نمي شود.
اين درحالي است كه «انديشه» از هنر و اثر هنرمندانه جدا نيست و نمي توان تصور كرد كه صرف نظر از درستي و نادرستي انديشه، يك اثر مي تواند ارزشمند يا غيرارزشمند تلقي و معنا شود! اعتبار يك هنرمند بسته به انديشه اي است كه آن را در قالب هنري متجسم و عرضه مي كند. اين را هم بدانيم كه؛ در نگاه حرفه اي و ارزش محورانه، ساختار و محتوا از يكديگر جدا نيست و هر دو- توأمان- بايد دستمايه قضاوت قرار گيرد.اين سه اقدام، با دغدغه مندي جدي، كمي همت و شجاعت و برنامه ريزي دقيق، عملي است.
بي شك اين اقدامات، جشنواره جريان ساز بين المللي فيلم فجر را در نقطه و جايگاه اصلي خود قرار مي دهد.

 



ترويج نژادپرستي در بازي هاي رايانه اي غربي

يكي از جنبه هاي قابل بررسي بازي هاي رايانه اي، ترويج تبعيض نژادي است. توهين به نژادهاي مختلف و نمايش آنها دربازي ها؛ نمايش محدود سياه پوست. در بازي هاي ورزشي، خيال بافي هاي يهودي ها دربازي هاي خياباني؛ آسيب شناسي خرافات نژادي در بازي هاي اكشن و ماجراجويانه از مواردي است كه در بازي ها به تصوير كشيده مي شود.
نژادپرستي در بازي هايي نظير Ethnic Cleansing كه توسط نژادپرستان سفيدپوست ساخته شده، قتل ها و رفتارهاي نژادپرستانه اي را دامن زده اند.
در اينجا بر واژه نژادپرستي تأكيد شده است تا چگونگي تأثير آن بر رفتارهاي نژادپرستانه را بررسي كنيم. بازي ها يك سري رفتارهاي برتري جويانه، قدرت بيشتر، مافوق بودن و نابرابري را گسترش مي دهد. در اين مطالعه سعي شده است، تا بر اخلاق هايي كه نوعي نابرابري را در موقعيت هاي اجتماعي مختلف، مذاكرات فرهنگي داخلي و خارجي ترويج مي كند، آگاهي يابيم.
بازي هاي الكترونيك به طور گسترده اي مورد استفاده افراد با فرهنگ هاي مختلف قرار مي گيرند، بازي هايي كه هر روز با تلاش تيم هاي مختلف توليد مي شوند، عدم وجود تبعيض نژاد را در بازي هاي الكترونيك تضمين نمي كنند. آنها نتوانسته اند موضع قدرت، برابري، تعصبات اروپايي ها كه تاريخ، مدرن بودن، جنسيت و حمل و نقل خود را برتر مي دانند را در بازي هاي شان از بين ببرند.
در هر حال، سياست نمايش تبعيض نژادي در بازي هاي الكترونيكي رو به افزايش است. بازي ها به شكل ناخودآگاه دربردارنده تعصبات و ايده ها و نظرات شخصي است. تحقيقات نشان مي دهد، در بازي ها به شكل ناهماهنگ و نامتناسبي سفيد پوستان، نژاد برتر نمايش داده شده اند و سياه پوستان، اسپانيايي ها ، آسيايي ها در بازيها به شكل كليشه اي پست تر نشان داده مي شوند.
بازي هاي جنگي و سنديت تاريخي
بسياري از افراد از آميختن صنعت بازي و نيروي ارتش در آمريكا كه نتيجه اش توليد بازي هايي از قبيل، Kuma war، Americaصs army، SOCOM:US Navy Seals، Full Spectrum Warrior است، انتقاد مي كنند. زيرا اين توليدات در تصميمات نظامي و جنگي در ميدان جنگ اثر دارد.
به طوري كه جوانان درباره ابعاد اخلاقي جنگ، اينكه آيا جنگ كنند ي خير و به چه دليل بايد جنگ كنند، دچار سردرگمي مي شوند.
تأكيد بر تبعيض نژادي كه تسلط و برتري و كشتارجمعي را توجيه مي كند، جزئي از بخش تاريخي بازي هاي جنگي شده است. به عنوان مثال در بازي Nam بازيكنان بايد ويتنامي ها را بكشند. در Libya «كله حوله اي ها» رابه قتل برسانند و بدين ترتيب جنگ بين خوبي و بدي ايجاد مي شود. محتواي بازي هاي جنگي به گونه اي است كه ديد برتري جويي را به افراد مي دهد. بعضي بازي ها نيز مانند Conflict Desert Storm تاريخ را به گونه ديگري نشان مي دهند.
مسئله ديگر اين است كه توليدكنندگان بازي كم كم روي مسئله تبعيض نژادي نيز تسلط پيدا كردند. آنان آسيب بي حرمتي به مقدسات را كه به شكل كليشه در آمده باشد، كمتر از كلمات ركيكي مي دانند كه در تعصبات نژادپرستانه به زبان آورده مي شود.
بازي هاي ورزشي فضاهاي شهري و داستان سرايي نامتعادل
08 درصد سياه پوستان آفريقايي-آمريكايي به شكل فيزيكي و كلامي با خشونت رفتار مي كنند. در حالي كه تنها 75 درصد سفيدپوستان اينگونه اند. مسائل مربوط به نمايش محدود سياه پوستان، در بازي هاي خياباني نظير NBA Street، NFL، Street Hopes Street به چشم مي خورد. بازي هاي از قبيل بسكتبال و فوتبال كه در محل هاي زاغه نشين سياه پوست به نمايش كشيده مي شود، اگرچه حس قهرمان بودن سياه پوستان را در خود دارد، گويي حس نژاد سياه پوست و زندگي آنها در محل هاي نامناسب را نيز القاء مي كند.
بازي GTA: San Andreas هنوز هم نمايانگر نمونه هاي قبلي اين بازي است. در نمونه هاي قبلي اين بازي قهرمان يك ايتاليايي-آمريكايي بود ولي در اين نسخه يك آفريقايي-آمريكايي نقش هدايت قهرمان را به عهده دارد. اين بازي مكان و خط و رنگ سياه پوست را به كليشه تبديل مي كند.
به گونه اي كه مجرم بودن و سياه پوست بودن را مرتبط مي داند. اين بازي الگويي شد براي ساخت بازي هاي ديگر از قبيل True Crime و Other Narrative. گاهي در بازي ها اماكن و محله هاي كاراكترهاي آمريكايي- آفريقايي، حقير و كوچك به تصوير كشيده مي شوند، حتي موسيقي هاي آفريقايي وتصاويري كه در بازي به كار مي روند، نيز اين حس را القاء مي كند. كه البته تمامي اينها ساخت آمريكا هستند. چنين توليداتي، دربردارنده اين مفهوم اند كه فرهنگ آنها متفاوت است.
بازي True Crime كاملاً جواب مختلف تبعيض نژادي را دربردارد. در اين بازي تحقير بعضي فرهنگ ها امري عادي و طبيعي است. در اين بازي سفيدپوست بودن نرمال بوده و رنگ برتر شناخته مي شود.
نويسنده: دين چان
مأخذ: بنياد ملي بازي هاي رايانه اي

 



برنامه تبليغاتي شبكه ضد انقلاب براي صهيونيست ها

يكي از شبكه هاي تلويزيوني ضد انقلاب اقدام به پخش يك فيلم تبليغاتي براي صهيونيست ها مي كند.
شبكه سلطنت طلب پارس، كه از بحران كمبود مخاطب رنج مي برد براي جبران بخش از مشكلات مالي اش فيلم هولوكاست را نمايش خواهد داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ دست اندركاران اين تلويزيون ضد انقلاب مدعي شدند كه نامه هاي بين المللي دريافت كردند كه در آن از آنها تقاضا شده در چارچوب پروژه به اصطلاح علاءالدين، اين فيلم اساساً جعلي را پخش كنند و آن را نشان اعتبار بين المللي شبكه خود ناميدند(!)
براساس اين گزارش، دست اندركاران اين شبكه با تاييد واقعه جعلي و ساختگي هولوكاست براي اربابان صهيونيستي خود، دمي تكان دادند.

 



سه شبكه جديد در سيما

سه شبكه جديد در تلويزيون راه اندازي مي شود.
علي دارابي معاون سيماي رسانه ملي در نشست با برنامه سازان حوزه كودك و نوجوان افزود: شبكه مستند هفته آينده و شبكه فيلم و سريال و شبكه ورزش در سال آينده افتتاح مي شود.
وي گفت: علاوه بر شبكه كودك، در شبكه قرآن، آموزش، تهران و جام جم بخش كودك و نوجوان وجود خواهد داشت بنابراين يك رقابت سازمان يافته مناسبي در ميان گروه هاي كودك و نوجوان شبكه هاي مختلف ايجاد خواهد شد.
معاون سيما گفت: شوراهاي تخصصي و اتاق هاي فكر متعددي در اين حوزه سامان داده ايم. دارابي همچنين به ضرورت افزايش توليدات فاخر انيميشن ديني اشاره كرد و گفت: در بخش انيميشن هيچ محدوديتي بودجه اي نداريم و از اين توليدات حمايت مي كنيم.وي افزود: بايد جشنواره بزرگي از توليدات انيميشن در كشور ايجاد و راهبري اين كار با مشاركت همه صاحب نظران دنبال شود.

 



جهانگير الماسي پروانه كارگرداني گرفت

جلسه شوراي صدور پروانه نمايش 35ميليمتري 16 اسفند اسفند در اداره كل ارزشيابي و نظارت معاونت سينمايي تشكيل شد.
در اين جلسه «ياسهاي پنهان» به كارگرداني جهانگير الماسي و تهيه كنندگي روح الله برادري در ژانر دفاع مقدس، «نور زمستاني» به تهيه كنندگي مؤسسه شهيد آويني به نمايندگي محمد قهرماني و كارگرداني اكبر صفرزاده در ژانر كودك «عقاب صحرا» به تهيه كنندگي عباس اكبري و كارگرداني سيروس مقدم در ژانر ديني- تاريخ صدر اسلام و «راز قلعه اقاقيا» به تهيه كنندگي سيداحمد حسني مقدم و كارگرداني منوچهر خوشخرام در ژانر انيميشن كودك، از اين شورا پروانه ساخت دريافت كرده اند.

 



مرگ بازيگر سوئدي در هنگام ايفاي نقش

لارس اريكسون كمدين مشهور سوئدي هنگام اجراي نمايش و در برابر چشم تماشاگران، جان داد.
به گزارش ايرنا از پايگاه اينترنتي دلوكال، اريكسون 61 ساله كه به خاطر بازي در نمايش هاي كمدي در سوئد معروف بود، هنگام اجراي آخرين صحنه نمايش «چهار مرد شاد دو» ناگهان نقش بر زمين شد. تماشاگران كه تصور مي كردند اين جزيي از بازي بازيگر ميانسال است به وي خيره و منتظر بودند كه وي از جايش بلند شود اما اريكسون هرگز برنخاست.
همكاران اريكسون وقتي متوجه وخامت حالش شدند، بلافاصله او به آمبولانس رساندند، اما اين كمدين جان داد و تحقيق پزشكان براي تشخيص علت اصلي مرگ او ادامه دارد.

 



برگزيده اسكار بي خانمان شد

بازيگر فيلم برگزيده دوره هاي گذشته مراسم اسكار در اثر آتش سوزي خانه خود را از دست داد.
رسانه هاي هندوستان اعلام كردند كه در پي وقوع حريق در يكي از زاغه هاي «بمبئي» يكي از بازيگران فيلم «ميليونر زاغه نشين» هم بي خانمان شد.«روبينا علي» 12ساله كه در فيلم ميليونر زاغه نشين يكي از نقش هاي اصلي را بر عهده داشت و در مراسم اسكار هم برنده جايزه شده بود، با وجود قول هاي مساعد كارگردان اين فيلم مبني بر سكونت در يك آپارتمان، هنوز در يكي از زاغه هاي «بمبئي» زندگي مي كرد.

 



تشكيل بانك اطلاعاتي پويانمايي ايران

دبير هفتمين جشنواره بين المللي پويانمايي تهران از تشكيل بانك اطلاعاتي پويانمايي ايران خبر داد.
محمدرضا كريمي صارمي با اشاره به استقبال بسيار خوب مخاطبان از اين جشنواره گفت: با آمار دقيقي كه به دست آمده يك گنجينه بسيار خوب از اطلاعات دست اندركاران انيميشن، فعالان اين عرصه، حوزه هاي كاري و تخصصي شان، سوابق تحصيلي و علمي آنها و... به دست آورده ايم كه زمينه را براي تشكيل بانك اطلاعاتي پويانمايي ايران فراهم كرده است.

 



نگراني رسانه آمريكايي از ساماندهي اكران سينماها در ايران!

يكي از سايت هاي دولت آمريكا در گزارشي ضمن حمايت از خانه سينما، از برنامه دولت براي ساماندهي اكران سينماها ابراز نگراني كرد.
سايت فارسي صداي آمريكا كه همواره عليه مردم ايران خبرپراكني مي كند در گزارشي، نگراني خود از تشكيل شوراي نمايش را بروز داده است.اين رسانه وابسته به دولت آمريكا مدعي شده است: خانه سينما و سينماگران مستقل ايران طرح دولتي كردن اكران فيلم ها را امري مغاير اصل 44 قانون اساسي دانسته، آن را تخريب وسيع فرهنگ ايران ارزيابي كرده اند.آنچه موجب ناراحتي اين رسانه ضد ايراني شده است، احتمال افزايش نمايش فيلم هاي سينماگران متعهد در سينماهاي كشور است. اين سايت ، نوشته است : سينماگران مخالف دولتي كردن اكران فيلم ها مي گويند: «معاونت سينمايي وزارت ارشاد با اين طرح مي خواهد «فيلم» هاي ساخته «كارگردانان» حامي دولت را در بهترين فصل نمايشي و در سينماهاي معين اكران كند تا آنان را پشتيباني عملياتي نيز كرده باشد. برعكس اين همه پشتيباني از دولتي سازها، اين معاونت بر آن است با برنامه ريزي دقيق سينماگران و تهيه كنندگان مخالف دولت را از گردونه كار خارج كند.»اين سايت همچنين نظرات برخي از اعضاي هيئت مديره خانه سينما با اين طرح را به طور گسترده پوشش داده است.
گفتني است، سايت فارسي زبان صداي آمريكا كه به تبليغ و ترويج سياست هاي ضدبشري و تروريستي در جهان مي پردازد، طي ماه هاي اخير از مديريت خانه سينما حمايت كرده است.

 



حمايت عنصر فمنيست از يك فيلم ضد اخلاقي

يكي از عناصر فمنيست با انتشار يادداشتي در روزنامه شرق، به تعريف و تمجيد از يك فيلم ضد اخلاقي پرداخت.
«ش .لاهيجي» كه از طرفداران فتنه بوده است، در اين يادداشت با ستايش يك فيلم جنسي، آن را اثري مناسب براي زنان معرفي كرده است!نكته قابل تأمل اين است كه جريان موسوم به اصلاح طلب همواره از آثار مبتذل و مخرب اخلاق و هويت انساني حمايت كرده است. پندار اين جريان سياسي اين است كه گسترش اباحه گري و بي بندوباري اخلاقي در جامعه و به خصوص نزد جوانان، جايگاه آنها را تقويت خواهد كرد. به همين دليل نيز تبليغ و ترويج آثار شبه هنري مغاير با اخلاق يكي از تاكتيك هاي رسانه هاي آنهاست.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14