(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 16 فروردین 1390- شماره 19893

علت گرفتارتر بودن مؤمن
نتيجه صبر و بزرگواري
ابعاد صبر
محكم كاري از ديدگاه اسلام (قسمت اول)
صد نشانه تا كمال ايمان



علت گرفتارتر بودن مؤمن

قال النبي(ص): اعظم الناس هما المومن يهتم بامر دنياه و امر آخرته.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: از همه مردم، گرفتارتر، مؤمن است كه بايد هم به كار دنياي خويش بپردازد و هم به كار آخرت.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- سيري در نهج البلاغه، ص 316

 



نتيجه صبر و بزرگواري

مردي يهودي در مدينه كه از هيچ موقعيت اجتماعي خوبي در جامعه اسلامي برخوردار نبود و اصلا به حساب نمي آمد، در گذرگاهي نزد پيغمبر(ص) آمد و گفت: آقا من از شما طلبكارم. پولم را بدهيد. پيامبر(ص) فرمود: من به شما بدهكار نيستم. ولي براي اين كه تو را راضي كرده باشم مي دهم. اما الان پول همراهم نيست. صبر كن به منزل كه رسيدم مي دهم. گفت: نمي شود، همين الآن بايد بدهيد. هر چه رسول گرامي(ص) مماشات و مدارا كرد كه آقا من اصلا به شما بدهكار نيستم، بر فرض هم كه باشم، الآن ندارم كه بدهم، او اصرار كرد. حتي نوشته اند كه عباي پيامبر(ص) را گرفته بود و اصرار مي كرد. اصحاب خواستند او را تنبيه كنند، آقا فرمود: «شما كارتان نباشد. اين مرد با من كار دارد و با شخص من طرف است.» به اينجا كه رسيد خود آن مرد دگرگون شد و خم شد دست مبارك آن حضرت را بوسيد و گفت: (اشهدان لااله الاالله و اشهد انك رسول الله).(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صفير هدايت. انفال 42، آيت الله ضياءآبادي

 



ابعاد صبر

پرسش:
صبر و پايداري كه براساس نصوص ديني يكي از كل كمالات انساني به حساب مي آيد در چه ابعاد و حوزه هايي به آن سفارش و تأكيد شده است؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر اين كه صبر و پايداري شامل همه بخش هاي زندگي مادي و معنوي است به چند توصيه ويژه قرآن شامل: 1-صبر بر امر به معروف و نهي از منكر 2-صبر بر مصيبت 3-صبر در برابر تبليغات دشمن اشاره كرديم. اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
4-صبر در اجراي احكام دين
اجراي احكام و تعاليم اسلام و دين حق در جامعه به طور طبيعي با منافع بسياري در تضاد است؛ از اين رو عمل به دستورهاي الهي نيازمند صبر و استقامت و پافشاري زياد و تحمل كردن دشواري ها است. در برخي از آيات شريفه قرآن (طور-48) و (انسان-24) تعبير (اصبر لحكم ربك...) آمده است. كه به معني پايداري در برابر آنچه خداي متعال به انسان تكليف كرده است، مي باشد.
5- صبر در عبادت
در قرآن كريم به صبر در عبادت سفارش فراوان شده است. «فاعبده و اصطبر لعبادته» او را عبادت كن و در عبادت او شكيبايي پيشه كن (مريم-65) همچنين در آيه 132 سوره طه مي فرمايد: «وامر اهلك بالصلاه و اصطبر عليها» و خانواده ات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بكوش. براي روشن شدن تعبير «اصطبر» لازم است مراتب صبر را بيان كنيم. موسوعه نظره النعيم به نقل از فيروزآبادي مراتب صبر را اين گونه بيان مي كند:
«براي صبر پنج مرتبه است: صابر و مصطبر و متصبر و صبور و صبار. صابر عموميت دارد و همه را شامل مي شود. مصطبر كسي است كه در حال كسب قوه صبر است. متصبر، كسي است كه صبر را به دست آورده است. صبور، فردي است كه صبر عظيم دارد و از صبر ديگران بيشتر است. صبار، انساني است كه از جهت مقدار و كيفيت از ديگران بيشتر صبر داشته باشد و موارد قبلي از جهت وصف و كيف بود.»
با توجه به مراتب صبر، معناي دو آيه مزبور اين است كه تلاش كن تا در اجراي عبادت هر روزي كه مي گذرد پايدارتر و داراي صبر بيشتري شوي.
6-صبر در جهاد
يكي از احكام الهي كه اجراي آن مستلزم تمسك به صبر است و بدون صبر انجام آن امكان پذير نيست موضوع جهاد است. به همين دليل است كه در آيات زيادي، جهاد با عنوان صبر يا مشابه آن مطرح شده است. قرآن كريم در سوره انفال آيه 56 مي فرمايد: «اي پيامبر! مومنان را به جهادبرانگيز (و بدان كه) اگر از شما بيست تن شكيبا باشند بر دويست تن غلبه مي كنند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از كافران غلبه مي كنند.» همچنين در آيه 942 سوره بقره مي فرمايد: «چه بسا گروه اندك شمار كه به توفيق الهي بر گروهي انبوه پيروز گرديده است و خداوند باشكيبايان است. در تفسير آيه دوم آمده است: اين جمله براي تقويت كردن قلوب كساني است كه مي گفتند: «لاطاقه لنا اليوم بجالوت و جنوده» و معناي آن اين است كه اعتباري به زيادي عدد نيست، بلكه عنايت الهي مهم است و تاييد الهي هم با صابران است.
7-صبر در طلب علم
قرآن كريم داستان حضرت موسي(ع) و خضر(ع) را به طور مفصل در سوره كهف آيات (82-56) بيان فرموده است. موضوع علم و صبر در اين هجده آيه چندين بار تكرار شده است. از جمله اينكه: موسي به او گفت: آيا مي توانم از شما پيروي كنم تا از بينشي كه آموخته اي به من نيز بياموزي؟ (حضرت خضر) گفت: تو هرگز همپاي من صبر نتواني كرد و چگونه درباره چيزي كه به آن علم و احاطه نداري، صبر مي ورزي؟
آموختن علم از چند جهت نياز به صبر دارد:
1-مدت هاي طولاني بايد زحمت بكشد تا به مقصد برسد.
2- غالبا به آن مقداري كه مي خواهد نمي رسد.
3-سختي هاي زيادي را بايد تحمل كند.
4-اكثر افرادي كه سراغ كسب علم مي روند نسبت به ديگران در امور دنيا عقب ترند.
5-براساس روايات و تجارب عملي، علم بدون غربت و گرسنگي حاصل نمي شود.
6-فهميدن محتواي بسياري از علوم نياز به پافشاري و سرسختي دارد.
8-صبر در برابر مشكلات اقتصادي و جسمي
در آيه 771 سوره بقره، شش صفت براي نيكان ذكر شده است. بخشي از اين صفات، اعتقادي و قسمي ديگر، مربوط به احكام عملي اسلام و دسته ديگر صفات اخلاقي است. آخرين علامت و صفت اخلاقي كه در پايان آيه شريفه ذكر شده مربوط به «صبر» است. «والصابرين في الباسا و والضراء و حين الباس، اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون» كساني كه در برابر محروميت ها و بيماريها و در ميدان جنگ استقامت به خرج مي دهند، اينها كساني هستند كه راست مي گويند (و گفتارشان با اعتقاداتشان هماهنگ است) و اينها هستند پرهيزگاران مقصود از باسا سختي و فقر است و مراد از ضراء درد و بيماري است و منظور از حين الباس زمان جنگ و مبارزه با دشمن مي باشد. اگر انساني در سايه ايمان به چنين مرحله اي رسيده باشد، هم عزت او در جامعه محفوظ مي ماند و هم در برابر ناراحتي ها و بيماري ها به زانو در نمي آيد و نيز صلابت او در برابر دشمن حفظ شده به وعده خدا كه صابران پيروزند مي رسد.

 



محكم كاري از ديدگاه اسلام (قسمت اول)

محمد مهدي فجري
يكي از مسائلي كه امروزه، تمامي ملل جهان به آن توجه دارند، بحث محكم كاري و استوار قراردادن هر كاراست. گرفتن چك، سفته، ضامن، ضمانت نامه، گرفتن وثيقه و سند معتبر، اجبار قرار دادن مهندس ناظر براي هر ساختمان، الزام بيمه نامه براي وسايل نقليه، طراحي بيمه هاي مختلف و... از بحث هاي مهم جهاني است كه براي اطمينان از انجام صحيح كارها و تامين آينده صورت مي پذيرد.
بررسي قرآن كريم وفرامين ائمه اطهار ما را به اين مهم رهنمون مي كند كه توجه به اصل محكم كاري در همه امور، ضمن ايجاد جامعه اي سالم و به دور از اختلاف، امنيت روحي و رواني جامعه را تضمين مي كند؛ براي نمونه، خداوند متعال در طولاني ترين آيه قرآن، ما را به دقت درخريد و فروش و قرض و تجارت، مأمور ساخته است تا ضمن گردش مالي و سرمايه در بازار و يا رفع مشكل از مسلمانان، از هدر رفتن آن جلوگيري شود.
همچنين عهد و سوگند دراسلام به اصطلاح براي محكم كاري و تأكيد بيشتر اتخاذ شده است، درست همانند زمان حاضر كه رجال سياسي مانند: رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، سوگند وفاداري در راه انجام وظيفه ياد مي كنند؛ بعد از آنكه در انتخاب آنها به اندازه كافي دقت شده است.
به اعتقاد نگارنده آنچه از بررسي آيات و روايات به دست مي آيد، آن است كه اكثر قوانين اسلام براساس محكم كاري پايه ريزي شده اند كه به برخي از آنهادر اين نوشتار اشاره شده است اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
الف: دراعتقادات
1- عقايد
اعتقادات پايه اصلي هر مكتب و آييني است و عقايد انسان، در سرنوشت او نقش مهمي ايفا مي نمايد. زيرا اگر اعتقاد برمبناي صحيح و برگرفته از منبع وحي و الهي باشد، باعث كمال و سعادت انسان مي شود. اما چنانچه اعتقادات برمبناي باطل و مسائل خرافي پايه ريزي شود، نه تنها باعث رشد و ترقي نمي شود؛ بلكه انسان را در معرض سقوط و نابودي از معيارهاي انساني قرارمي دهد. همچنين اعمال انسان ها نشانگر طرز تفكر و اعتقادات دروني آنهاست، كساني كه اعتقادات صحيحي ندارند و از پندارهاي باطل خود پيروي مي كنند. فقط دريك عمل خسارت نمي كنند، بلكه درهمه برنامه ها زيان مي بينند. زيرا معيار ارزش هر كاري انگيزه درست آن است قرآن نيز با تعابيري همچون«أحسب، يحسبون، لايحسبن، أفحسبتم» و ... از حسابگرهاي متكي به خيال و پندار بي اساس، انتقاد كرده است1.بنابراين گاهي لازم است درامور اقتصادي خود بررسي كنيم؛ يا به صورت يادآوري و بررسي خود نزد و يا ارائه آن به بزرگان، كه اگر دچار انحرافي و يا اگر به يك مطلب خرافي معتقد شده ايم، دراعتقادمان تجديدنظر و آن را صحيح و محكم نماييم.
جناب عبدالعظيم حسني2 مي گويد خدمت امام هادي (ع) رسيدم. هنگامي كه چشم آن حضرت بر من افتاد، فرمود:«اي ابوالقاسم!خوش آمدي. تو از دوستان حقيقي و واقعي ما هستي.» عرض كردم:«يا ابن رسول الله! ميل دارم معتقدات ديني خود را برشما عرضه بدارم. اگر عقايد من درست است، ثابت باشم تا آن گاه كه رحمت خداوند را ملاقات كنم.» فرمود:«عقايد خود را اظهار كن.» امام پس از آنكه جناب عبدالعظيم حسني عقايد خود را بيان مي دارد، مي فرمايد:«اي ابوالقاسم! به خداوند قسم! اين عقايد دين خداست كه آن را براي مردم برگزيده است. به همين عقايد ثابت باش. خداوند تو را در دنيا و آخرت به همين عقيده ثابت بدارد.» 3
4-پذيرفتن نبوت
قرآن كريم دربيان هدف اصلي بعثت انبيا مي فرمايد:
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس: 4 ما پيامبرانمان را با دليل هاي روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند و آهن را كه در آن نيرويي سخت و منافعي براي مردم است، فرو فرستاديم.»
به اين ترتيب، خداوند متعال، پيامبران را به سه وسيله مجهز مي كند: دلايل روشن، كتب آسماني و معيار سنجش حق از باطل و خوب از بد؛ اما اگر اينها مؤثر نيفتاد و كار به بن بست كشيد. يعني زورمندان قلدري پيدا شدند كه نه در برابر بينات، سر تسليم فرود آوردند و نه براي كتاب و ميزان ارزشي قائل شدند، در اينجا نوبت به «حديد» مي رسد كه درآن «باس شديد» است؛ يعني بايد با سلاح در مقابل گردنكشان ايستاد تا در برابر قسط و عدل تسليم شوند و البته ازياري مردم با ايمان در اين مسير كمك گرفته مي شود.
چنانچه درآيه شريفه نيز مشاهده مي شود خداوند متعال، پيامبران خويش را با آيات و بينات به سوي مردم فرستاده است تا در تثبيت رسالت آنان محكم كاري كرده باشد و بدين ترتيب راه بر... بسته شود.
ب) محكم كاري درامور اجتماعي
اگرچه در زمان كنوني، سهل انگاري در كارها، بسيار مشاهده مي شود و بسياري از اختلاف ها و سردرگمي ها از اينجا پديد مي آيد؛ اما بايد دانست دين مبين اسلام، پيروان خويش را از هرگونه سستي و سهل انگاري منع مي كند و به محكم كاري در تمامي امور سفارش مي فرمايد. اكنون به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- در گرفتن پيمان
گرفتن ضمانت اجرايي در امور مختلف، تنها راه انجام صحيح و كامل و به موقع كارها است. اصولا برنامه هايي كه از ضمانت اجرايي قوي و محكم برخوردار نبوده است، كارفرمايان را با مشكلات جدي روبه رو ساخته است. اسلام با تاكيد براهميت پيمان و ضمانت اجرايي در امور مهم، براين امر تاكيد مي ورزد كه خداوند متعال حتي از پيامبران الهي نيز پيمان شديد گرفته است، چنانچه قرآن مي فرمايد: و اذ أخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي ابن مريم و أخذنا منهم ميثاقا غليظا، «و آن هنگام كه از پيامبران پيمان گرفتيم و از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم و از همه آنها پيماني سخت گرفتيم.»
آنچه از بررسي تفاسير به دست مي آيد كه پيمان آنان، ادا كردن مسئوليت تبليغ و رسالت و رهبري و هدايت مردم در تمام زمينه ها و ابعاد است. آنها موظف بودند همه انسان ها را قبل از هر چيز به سوي توحيد دعوت كنند و نيز وظيفه داشتند، يكديگر را تاييد نمايند و پيامبران پيشين امتهاي خود را براي پذيرش پيامبران بعد آماده سازند، همان گونه كه پيامبران بعد دعوت پيامبران پيشين را تصديق و تاكيد نمايند. 6
2- دوست گرفتن
ضرورت داشتن پشتوانه اي همچون دوست، بسيار روشن است؛ چرا كه سرشت و فطرت انسان، اجتماعي آفريده شده است. در آيات و روايات اسلامي، دوست را ذخيره و پشتوانه دنيا وآخرت 7، مانند عضوي در بدن 8 و باعث آرامش روحي و رواني 9 معرفي كرده اند، اما براين نكته اهتمام داشته اند كه سختگيري و دقت در انتخاب دوست بسيار ضروري است؛ چرا كه خطر تأثيرپذيري از همنشينان ناشايست بسيار جدي و غيرقابل چشم پوشي است؛ چنان كه شاعر مي گويد:
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
شاعري ديگر مي گويد:
جاهل اربا تو نمايد همدلي
عاقبت زخمت زند از جاهلي
به همين علت است كه امام صادق مي فرمايد: «لا تعتد بموده احد حتي تغضبه ثلاث مرات؛ 01 با كسي (پيمان) دوستي و مودت ايجاد نكن؛ مگر آنكه سه دفعه او را به خشم و غضب آوري.»
همچنين آن حضرت مي فرمايد: «من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرات فلم يقل فيك شرا فاتخذه لنفسك صديقا؛ 11 از برادر ديني ات، كسي كه سه بار نسبت به تو خشمگين شود؛ اما در مورد تو سخن زشتي نگويد؛ او را به عنوان دوست برگزين.»
دقت و حساسيت اسلام در انتخاب دوستاني شايسته، تاكيدي بر اهميت موضوع و نوعي محكم كاري است تا دوست يابي با سخت گيري آغاز و با دوام و استحكام ادامه يابد.
3- وام دادن
يكي از سفارش هاي اسلام، رفع نياز مالي مسلمانان با قرض است. صدقه حلواني مي گويد كه درحين طواف يكي از دوستان از من دو دينار (اشرفي طلا) وام خواست. گفتم: «بنشين تا طوافم را تمام كنم.» پنج دور زده بودم، در شوط ششم بودم كه امام صادق(ع) را زيارت كردم! ايشان دستش را روي شانه ام گذاشت و در معيت آن حضرت به طواف ادامه دادم. من شوط هفتم را پايان دادم؛ ولي همراهي با حضرت را رها نكردم و در طواف آن حضرت شركت كردم تا آن حضرت به من تكيه دهد؛ ولي هربار كه با آن مرد روبه رو مي شدم به خيال آنكه من حاجت او را فراموش كردم، با دست به من اشاره مي كرد. آن حضرت فرمود: «چرا او با دستش اشاره مي كند؟» گفتم: «قربانت، چشم به راه است كه طوافم به پايان رسد و نزد او بروم ومقداري پول به او بدهم؛ ولي چون شما به من تكيه كرديد، نخواستم شما را تنها گذارم.»آن حضرت فرمود: «من را رها كن و حاجت او را برآورده ساز.»
صدقه حلواني مي گويد: «چون فردا و پس فردا شد و نزد آن حضرت رفتم، با يارانش در گفت وگو بود و چون مرا ديد، حديث خود را قطع كرد و به من فرمود: اگر حاجت برادرم را برآورده سازم، نزد من بهتر از آن است كه هزار برده آزاد كنم و هزار اسب را با زين و لگام در راه خدا واگذارم (يعني هزار مجاهد را سوار آنها به جهاد فرستم).»21
با تمام سفارش هايي كه اسلام بر حل مشكلات مالي، به ويژه به صورت قرض و وام دارد؛ اما بر گرفتن شاهد، رسيد معتبر و يا كسي كه پرداخت اين پول را تضمين كند، تأكيد كرده است.
امام صادق(ع) درباره اهميت اين موضوع مي فرمايد: «اربعه لايستجاب لهم دعوه احدهم رجل كان له مال فادانه بغير بينه يقول الله عزوجل الم آمرك بالشهاده ؛31
چهاركس، دعايشان [در برگرداندن مال] مستجاب نمي شود: يكي از آنها، مردي است كه مالي داشته باشد و آن را بدون گرفتن شاهد، قرض دهد. خداوند عزيز و جليل مي فرمايد: آيا تو را به گرفتن شاهد امر نكردم؟»
خداوند متعال در بزرگ ترين آيه از قرآن كريم مي فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا اذا تداينتم بدين الي اجل مسمي فاكتبوه وليكتب بينكم كاتب بالعدل؛41 «اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه بدهي مدت داري (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد و بايد نويسنده اي از روي عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد.»
در اين آيه كه به جهت طولاني بودن، ما فقط آن مقدار را كه مربوط به بحث بوده آورده ايم، نوزده دستور مهم درباره وام و داد و ستد مالي بيان شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. مدت بدهكاري، بايد روشن باشد؛
2.براي حفظ اعتماد و خوش بيني به همديگر و آرامش روحي طرفين و جلوگيري از فراموشي، انكار و سوءظن، بايد بدهيها نوشته شود؛
3. براي اطمينان و حفظ قرارداد از دخل و تصرف احتمالي طرفين، سند بايد با حضور طرفين و به دست شخص سومي نوشته شود؛
4. تدوين قانون بايد به گونه اي باشد كه حق ناتوان ضايع نشود. اگر بدهكار، سفيه يا ضعيف و ناتوان و يا گنگ و لال بود، سرپرست و ولي او متن قرارداد را بگويد و كاتب بنويسد؛
5. گواهان بايد دو نفر عادل و مورد اطمينان و رضايت طرفين باشند؛
6. ثبت سند به صورت دقيق و عادلانه سه فايده دارد:
الف. ضامن اجراي عدالت است؛ ب. سبب جرئت گواهان براي شهادت دادن است؛ ج. مانع ايجاد بدبيني در جامعه است.
7. در معاملات نقدي، اگر چه نوشتن لازم نيست؛ ولي شاهد بگيريد؛
8. كاتب و شاهد حق ندارند سند را به گونه اي تنظيم كنند كه به يكي از طرفين ضرري وارد شود.15
4. جلوگيري از اختلاف
همان گونه كه ذكر شد دستورهاي اسلام به گونه اي است كه عمل به آنها راه هرگونه اختلافي را مي بندد و اجازه نمي دهد بين مسلمانان بر سر هر مسئله اي كدورت ايجاد شود. بر اين اساس است كه شارع مقدس براي هر يك از نقل و انتقالات به عنوان بيع، اجاره، رهن و... قراردادي خاص و احكامي جداگانه وضع كرده است. سليمان بن جعفر جعفري نقل مي كند: براي كاري خدمت حضرت رضا(ع) رفته بودم. وقتي خواستم به منزل بازگردم به من فرمود: «امشب را پيش ما بمان.»
زماني كه خدمت ايشان وارد منزل شديم، چشم آن حضرت به غلامان افتاد كه براي چهارپايان آخور درست مي كنند. در بين آنها غلام سياهي را ديد كه از غلامان آن جناب نبود. فرمود:« اين مرد كيست؟» عرض كردند: «او در اين كار به ما كمك مي كند.» فرمود: «مزدش را معين كرده ايد؟» عرض كردند: «نه. او به هر چه ما بدهيم راضي خواهد شد.» امام(ع) ناراحت شد. عرض كردم: «آقا ناراحت نشويد.» فرمود؛ «من چند مرتبه آنها را از اين كار نهي كرده ام كه تا وقتي اجرت كسي را معين نكرده ايد به كار نگيريد. هر كسي كه براي تو كاري انجام دهد، بدون اينكه مزدش را معين كني اگر سه برابر هم به او بدهي، خيال خواهد كرد كه اجرتش را كم داده اي؛ اما اگر اجرتش را مشخص كني، وقتي اجرتش را دادي، خوشحال خواهد شد كه به گفته خود وفا كردي. اگر مقداري هم اضافه به او داده شود، سپاس آن را خواهد داشت و متوجه است كه به او اضافه داده اي.16
5. داد و ستد
امروزه بسياري از اختلافها و كشمكشهاي بين افراد، به ويژه دوستان بر سر مسائل مالي است. اگرچه اسلام بر تجارت و داد و ستد در حد اعتدال سفارش مي كند؛ اما بر اين نكته پافشاري دارد كه هرگونه رد و بدل كردن پول بين افراد، بايد با حضور شاهد و نيز نوشته اي معتبر براي تأييد اين نقل و انتقال صورت پذيرد. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: ... الا أن تكون تجاره حاضره تديرونها بينكم فليس عليكم جناح الاتكتبوها و أشهدوا اذا تبايعتم...»71 مگر اينكه داد و ستد نقدي باشد كه بين خود، دست به دست مي كنيد. در اين صورت، گناهي بر شما نيست كه آن را ننويسيد؛ ولي هنگامي كه خريد و فروش مي كنيد، شاهد بگيريد...»
همچنين نيمي از احكام فقهي مربوط به چگونگي معاملات بيع و سلف و مزارعه و مساقات و رهن و اجاره و... است و اين بر اهميت اسلام به مسئله محكم كاري در معاملات دلالت دارد.
ادامه دارد

 



صد نشانه تا كمال ايمان

باقر افشاري
ايمان، حقيقت زندگي است. انسان مومن، انساني است كه حقيقت را دريافته و مسير كمالي آفرينش را طي مي كند تا رستگار و آسوده در دو سراي دنيا و آخرت، بر كائنات فخر فروشد.
ايمان نيز مانند هر حقيقت ديگر انساني داراي مراتب و سطوح گوناگون و متعددي است. رسيدن به كمال ايمان، در يك فرآيندي تحقق مي يابد. هر كسي مي بايست تلاش كند كه به كمال بلكه تماميت ايمان برسد؛ هرچند كه رسيدن به نقطه اخير بيرون از دايره توان بيشتر انسانهاست و تنها مقربان به اين مقام مي رسند، ولي تلاش براي كمال ايمان، واجب هر مسلمان و مومني است.
در فرهنگ اسلام، راه هاي رسيدن به كمال ايمان به اشكال گوناگون تبيين و روشن شده است. شايد يكي از كامل ترين دستور العمل ها براي تحقق كمال ايمان، دستورالعملي است كه پيامبر(ص) به اميرمومنان (ع) داده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاهي گذرا به اين دستورالعمل داشته باشد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
انسان، موجود كمال طلب
هر خردمندي به طور فطري گرايش دارد تا به تمام و كمال چيزي برسد كه محبوب است؛ چرا كه انسان كمال گراست و به كمتر از تماميت كمال چيزي، بسنده نمي كند. به اين معنا كه مي خواهد هر كمالي را داشته باشد و در داشتن كمال، تماميت آن نيز نصيب او شود. از اين رو تماميت خواهي به يك معنا فطري بشر است. اگر بشر بداند كه امري كمالي است، مي خواهد تماميت آن را به دست آورد به گونه اي كه ديگر فراتر از آن مرحله و مرتبه نتوان، سطح و مرتبه اي تصور كرد. بنابراين تماميت خواهي به اين معنا بسيار خوب است.
با همه تلاش هايي كه انسان براي تماميت خواهي انجام مي دهد، به علل دروني و بيروني، چنين امكاني براي بيشتر مردم فراهم نيست تا به تماميت كمال چيزي برسند. از جمله اين موانع مي توان به ظرفيت محدود دنيا اشاره كرد. بسياري از كمالات در دنيا قابل تحقق نيستند، چه رسد كه بتوان تماميت كمالي را در دنيا درك كرد.
البته هستند انسان هايي كه فراتر از زمان، گام برمي دارند و همان گونه كه برخي طي الارض دارند و بر مكان، فرمانروايي مي كنند و مكان، ايشان را نمي تواند محدود كند، بلكه ايشان بر مكان احاطه دارند، هستند انسان هايي كه طي الزمان دارند و بيرون از دايره زمان سير مي كنند و محيط بر زمان مكان مي باشند. براي اين دسته از انسانها كه از آنان به مقربان و سابقون ياد مي شود، هيچ گونه محدوديتي وجود ندارد و مي توانند نه تنها كمالات را به تمام و كمال دارا شوند، بلكه به فعليت دارا مي باشند كه اين گونه بر همه هستي محيط هستند و به عنوان مظهريت احاطه خداوندي تجلي مي كنند و مظهر محيط مي باشند.
به هر حال، هر انساني دوست دارد تا كمالات را در حد تمام آن داشته باشد. تلاش براي اين داشتن و رسيدن همان چيزي است كه از آن به «كدح» در آموزه هاي قرآني ياد مي شود: يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه. اما مشكل بسياري از مردم اين است كه به عللي قدرت تشخيص خويش را از دست مي دهند و امر غيركمالي را كمال مي پندارند و يا در مسير متقابل كمال واقعي حركت مي كنند.
كمال خواهي و تماميت خواهي كمال در انسان، فطري است، از اين رو به طور طبيعي گرايش به خوبي ها و زيبايي ها دارد و از بدي ها و زشتي ها مي گريزد.
اما چنان كه گفته شد، بسياري از مردم يا در تشخيص امر كمالي به خطا مي روند يا اين كه قدرت تشخيص خود را از دست مي دهند يا به عللي ديگر، به سوي نواقص مي روند. پس كم هستند كساني كه كمال واقعي و حقيقي را بشناسند و بدان گرايش داشته و آن را در خود تحقق بخشند.
ايمان نيز يكي از كمالات بشري، بلكه اساس و بنياد آن است؛ چرا كه حقيقت همه كمالات را مي بايست در حقيقت ايمان جست. كسي كه ايمان دارد، همه كمالات را با خود دارد.
البته از آن جايي كه ايمان داراي مراتب و سطوح متعددي است، كمال خود ايمان، زماني تحقق مي يابد كه اموري در شخص تحقق يابد. اما پرسش اساسي اين است كه كمال ايمان با چه چيزهايي تحقق مي يابد و يا نشانه هاي كمال ايمان چيست؟
پيامبر(ص) در پاسخ اين پرسش در روايتي خصوصيات و نشانه هايي را برمي شمارد كه بيانگر كمال ايمان در شخص است.
البته ناگفته نماند كه آن چه پيامبر(ص) از نشانه هاي كمال ايمان بيان مي كند، برخي در اختيار انسان است و برخي ديگر بيرون از دايره اختيار اوست و از فضل و عنايت الهي سرچشمه مي گيرد. چنان كه اين نشانه ها در منش و كنش و ظاهر و باطن شخص بروز و ظهور پيدا مي كند و چيزي از ابعاد انسان نيست كه خصلتي به آن تعلق نگرفته باشد.
بسياري از خصوصياتي كه پيامبر بيان كرد، به حوزه اخلاق و عمل اجتماعي ارتباط پيدا مي كند كه خود آن بيانگر ارزش و جايگاه اخلاق و عمل اجتماعي در كمال يابي بشر است. به اين معنا كه كمال ايمان را مي بايست در رفتارهاي اجتماعي شخص ردگيري كرد؛ زيرا يك امر باطني چون ايمان را تنها با نشانه هاي ظاهري آن در مقام عمل مي توان شناخت. اين كه گفته مي شود فلاني اهل تقواست، زماني دانسته مي شود كه شخص در هنگام قرار گرفتن در مواضع ابتلايي، بتواند خود را نگه دارد. در حقيقت اين نشانه ها بيانگر حضور ايمان و تقوا در شخص است. اين نشانه ها در عمل اجتماعي و حوزه تضادها خود را مي تواند به درستي و راستي نشان دهد.
اگر پيامبر (ص) از نشانه هاي كمال به تيزهوشي و ذكر به دوام شخص خبر مي دهد، در همان جا بي درنگ به نشانه كمال در منش و رفتار شخص نيز اشاره مي كند كه اهل تبسم است و نسبت به مردم تواضع دارد.
مجموعه نشانه هايي كه پيامبر (ص) براي كمال ايمان برمي شمارد، اگر در شخص و يا افراد جامعه اي پديد آيد، آن شخص و جامعه مي بايست رستگاري و خوشبختي را در دنيا تجربه كند. با اين تفاوت كه رستگاري در چنين جامعه ايماني به سبب محدوديت هاي دنيوي، محدوديت دارد و پايا و مانا نيست، ولي رستگاري در آخرت از پايداري و مانايي برخوردار مي باشد.
به سخن ديگر، اگر جامعه در برنامه آموزشي و پرورشي خويش اين امور را سرمشق قرار دهد و مردم را به آن خصلت ها بخواند و كودكان را بر پايه آن، آموزش و پرورش دهد، در همين دنيا مي تواند بهشت كوچك و محدودي را تحقق بخشد و رستگاري و خوشبختي را تجربه كند.
از اين رو بر دولتمردان و اولياي امور است تابا شناسايي اين خصلت، مردم را به آن دعوت كنند و منش و كنش خويش را بر پايه آن قرار دهند.
به نظر مي رسد كه اگر هر شخص از افراد جامعه ايماني، تلاش كند تا دست كم برخي از اين خصلت ها را درظاهر داشته باشد و آن را مراعات كند؛ بازهم بسياري از مشكلات جوامع بشري از ميان خواهدرفت؛ زيرا بسياري از رفتارهاي ظاهري ماست كه تنش ها و درگيري ها را افزايش مي دهد و حالت رواني جامعه را تهديد مي كند و با بحران مواجه مي سازد. بنابراين مراعات حتي ظاهري برخي از اين دستورالعمل ها نيز مي تواند دركاهش بحران رواني و ايجاد سلامت رواني جامعه مفيد واقع شود.
بنابراين، بر يكايك افراد جامعه است كه گام به گام اين صدگام را براي رسيدن به جامعه ايماني مطلوب كه اسوه و سرمشق جوامع ديگر بشري باشد، بردارند و با اين كار دست كم آرامش و سعادت خود را در جامعه تضمين كنند، پيش از آن كه رضايت پيامبر(ص) را به دست آورند؛ چرا كه اگر اين گام ها برداشته شود، سود آن بيش از آنكه رضايت و محبوبيت پيامبر باشد، آرامش و آسايش براي خود افراد جامعه است.
چنان كه گفته شد، بخش اعظم اين خصلت هايي كه براي اهل ايمان برشمرده شده در حوزه اخلاق و عمل اجتماعي است. بنابراين، مي توان دريافت كه ايمان واقعي دراخلاق و عمل اجتماعي خود را نشان مي دهد. از اين رو، بيراهه نيست كه گفته شود، ايمان و دين، چيزي جز اخلاق و رفتار پسنديده با مردم نمي باشد. برهمين اساس پيامبر(ص) علت بعثت و فلسفه و هدف رسالت خويش را اتمام مكارم اخلاق برمي شمارد.
103 خصلت براي كمال ايمان
اما آن خصلت ها كه نشانه هاي كمال ايمان است؛ دراين روايت اين گونه بيان شده است: روي ان رسول الله(ص) قال: لايكمل المؤمن ايمانه حتي يحتوي علي مائه و ثلاث خصال فعل و عمل و نيه و ظاهر و باطن؛ از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمودند: ايمان مؤمن كامل نمي شود تا اينكه داراي 301 خصلت در فعل و عمل و نيت و باطن و ظاهر گردد.
فقال اميرالمؤمنين(ع) يا رسول الله ما يكون المائه و ثلاث خصال. فقال يا علي! من صفات المؤمن ان يكون؛ آنگاه اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: يا رسول الله آن 301 خصلت كدامند؟ فرمودند: يا علي از جمله صفات مؤمن اين است كه جوال الفكر، جوهري الذكر، كثيراً علمه، عظيما حلمه، انديشه اش بسيار متحرك و پوياست، ذاتا متذكر ياد خداست، علم و دانشش فراوان، بردباريش بزرگ، جميل المنازعه، كريم المراجعه، اوسع الناس صدرا، و اذلهم نفسا؛ خوش برخورد در كشمكش ها، بزرگوار در بازگشت و پذيرش، سعه صدرش از همه بيشتر و نفسش از همه خاكسارتر است.
ضحكه تبسما، واجتماعه تعلما، مذكر الغافل، معلم الجاهل؛ خنده اش تبسم، گردهمايي اش براي تعلم و يادگيري، تذكردهنده به غافل و آموزنده جاهل است.
لا يؤذي من يوذيه و لا يخوض فيما لا يعنيه و لا يشمت بمصيبه به كسي كه اذيتش مي كند آزاري نمي رساند و در آنچه به دردش نمي خورد وارد نشود و هيچ كس را به مصيبتي سرزنش و شماتت نمي كند.
و لا يذكر أحدا بغيبه ، بريئاً من المحرمات، واقفا عندالشبهات؛ هيچ كس را با غيبت ياد نمي كند، از كارهاي حرام بيزار است و در موارد شبهه قدم برنمي دارد.
كثير العطاء، قليل الأذي، عونا للغريب، و أبا لليتيم؛ بخشش اش فراوان، آزارش بسيار كم، براي غريب و ناآشنا ياور و براي يتيم پدر است.
بشره في وجهه، و حزنه في قلبه، مستبشراً بفقره؛ شادابي و خرمي اش در چهره و حزن و اندوهش در دل و به نياز خود (به خدا) خرسند است.
أحلي من الشهد، و أصلد من الصلد، لا يكشف سراً، و لا يهتك ستراً؛ شيرين تر از عسل و سخت تر از سنگ است، هيچ رازي را فاش نسازد و هيچ پرده اي را ندرد.
لطيف الحركات، حلو المشاهده ، كثير العباده ، حسن الوقار؛ حركاتش لطيف، ديدارش شيرين، عبادتش بسيار، وقارش نيكو.
لين الجانب، طويل الصمت، حليماً اذا جهل عليه؛ برخوردش نرم، سكوتش طولاني است، اگر درباره او به ناداني رفتار شود حليم و بردبار است.
صبوراً علي من أساء اليه، يجل الكبير و يرحم الصغير؛ بركسي كه به او بدي كرده شكيبا است، بزرگ تر را گرامي داشته و به كوچك تر رحم مي كند.
أمينا علي الأمانات، بعيداً من الخيانات، الفه التقي و حلفه الحياء؛ بر امانت ها امين و از خيانت ها به دور است، همدم او تقوا و هم پيمان او شرم و حياست.
كثيرالحذر، قليل الزلل، حركاته أدب، و كلامه عجيب؛ پرهيزش بسيار و لغزشش كم، حركاتش مؤدبانه و گفتارش مايه شگفتي است.
مقيل العثره و لا يتبع العوره ، و قوراً صبورا، رضياً، شكوراً؛ از خطا و لغزش در مي گذرد و درپي عيوب ديگران نمي رود، با وقار، صبور، خشنود و راضي، سپاسگزار است.
قليل الكلام، صدوق اللسان، براً، مصوناً؛ كم حرف، راست گفتار، نيكوكار، مصون، و محفوظ است .
حليماً، رفيقا، عفيفا، شريفا، لالعان و لاكذاب؛ بردبار، رفيق و سازگار، پاكدامن، با شرافت است لعن كننده و درغگو نيست.
و لامغتاب، و لاسباب، و لاحسود، و لا بخيل، هشاشا بشاشا، غيبت كننده نيست، دشنام نمي دهد نه حسود است و نه بخيل، گشاده رو و شاداب است.
لاحساس و لاجساس، يطلب من الأمور أعلاها، و من الأخلاق أسناها؛ نه ظريف و حساس است، و نه كنجكاو و جاسوس، از كارها، عالي ترين را طلب مي كند و از اخلاق، برجسته ترين را.
مشمولا بحفظ الله، مؤيداً بتوفيق الله، ذا قوه في لين؛ حفظ خدا شامل حال اوست، به توفيق الهي ياري شده است و درعين نرمش، قوي است.
و عزمه في يقين، لا يحيف علي من يبغض، و لا يأثم في من يحب؛ و تصميمش همراه با يقين، با كسي كه دشمن باشد ستم نمي كند و درباره كسي كه دوستش دارد به گناه نمي افتد.
صبور في الشدائد، لا يجور و لا يعتدي، و لا يأثيم بما يشتهي؛ در سختي ها بسيار شكيباست، نه ستم مي كند و نه تجاوز و هرچه دلش خواست انجام ندهد.
الفقر شعاره، الصبر دثاره، قليل المئونه ، كثيرالمعونه جامه زيرينش نياز (به خدا)، و جامه زبرينش صبر و مقاومت، هزينه و زحمتش اندك، كمك و ياريش به ديگران بسيار.
كثيرالصيام، طويل القيام، قليل المنام، قلبه تقي، و علمه زكي؛ روزه داري او بسيار، قيام و عبادتش طولاني، خوابش كم، قلبش پرهيزگار و علم و دانشش پاكيزه است.
اذا قدر عفا، و اذا وعد وفي، يصوم رغبا، و يصلي رهبا؛ هنگامي كه قدرت يابد عفو نمايد و هنگامي كه وعده دهد وفا نمايد، با ميل و رغبت روزه مي گيرد و با ترس و خوف نماز مي خواند.
و يحسن في عمله كانه ناظر اليه، غض الطرف، سخي الكف؛ چنان نيكو عمل مي كند كه گويا او را مي بينند، ديده اش از ناروا فرو بسته، دستش باسخاوت است.
لا يرد سائلا، و لا يبخل بنائل، متواصلا الي الاخوان، مترادفاً الي الاحسان؛ درخواست كننده اي را رد نكند و در بذل و بخشش به ديگران بخل نورزد، با برادران ارتباط و پيوستگي دارد، در نيكوكاري پياپي اقدام كند.
يزن كلامه و يخرس لسانه، لايغرق في بغضه، و لا يهلك في حبه؛ سنجيده سخن مي گويد و زبانش را مي بندد، در خشم و دشمني غرق نشود و در دوستيش هلاك نگردد.
لا يقبل الباطل من صديقه و لا يرد الحق من عدوه، و لا يتعلم الا ليعلم و لا يعلم الا ليعمل؛ باطل را از دوستش نمي پذيرد و در مقابله با دشمن حق را پايمال نمي كند، دانش را نمي آموزد مگر براي دانستن و آگاهي و نمي آموزد مگر براي عمل.
قليلاً حقده، كثيراً شكره، يطلب النهار معيشته، و يبكي الليل علي خطيئته؛ كينه اش اندك، شكر و سپاس اش بسيار، در روز به جست وجوي معاش مي پردازد و در شب بر خطا و گناهش گريه مي كند.
ان سلك مع أهل الدنيا كان أكيسهم و ان سلك مع أهل الآخره كان أورعهم؛ اگر با اهل دنيا همراه شود زيرك ترين آنهاست و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارساترين آنهاست.
لا يرضي في كسبه بشبهه ، و لا يعمل في دينه برخصه ؛ در كسب خويش موارد شبهه را نمي پسندد و در عمل به دينش دنبال عذر و رخصتي نمي رود.
يعطف علي أخيه بزلته، و يرضي ما مضي من قديم صحبته؛ با خطا و لغزش برادر ديني اش به عطوفت رفتار نمايد و حق دوستي ديرينه را مراعات مي كند. (بحارالانوار، جلد76، ص012)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14