(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 12 اردیبهشت 1390- شماره 19916

شهيد مطهري و انديشه هاي ناب، عميق و جاودانه
روش گفتمان كفر و نفاق



شهيد مطهري و انديشه هاي ناب، عميق و جاودانه

غلامحسين طاهري
انديشه هاي ناب و سترگ شهيد مطهري(ره) و انديشه هاي ناب، عميق و جاودانه ياري دهنده انقلاب و ملت ايران در صحنه جنگ نرم و ميدانهاي نبرد فكري، فرهنگي و اعتقادي با استكبار جهاني بوده و هست.
شهيد استاد مرتضي مطهري(ره) اسلام شناسي دقيق و فيلسوفي خلاق و مبتكر در حوزه هاي اخلاق، فقه و حكمت و مروج انديشه هاي ناب، عميق و جاودانه بود كه: گوهر انديشه هاي او همواره بر تارك تاريخ مي درخشد و با ظرفيت ها و قابليت هاي
منحصر به فرد خويش مي تواند در بستر زمان در ساحت يك نهضت فكري زنده و كهنگي ناپذير، حركت و از يك سو نيازهاي انديشمندان و متفكران هر عصر در ساخت بنيان هاي اعتقادي جامعه اسلامي را مرتفع و از سوي ديگر به مثابه يك حقيقت هميشه جاري با نسل هاي گوناگون و مقتضيات زمان ارتباط عميق و سرنوشت ساز برقرار كند. به مناسبت فرارسيدن سالروز شهد مطهري اينك نگاهي اجمالي به زندگي و انديشه هاي او داريم:
مطهري كيست
استاد شهيد آيت ا... مرتضي مطهري از جمله شخصيت هاي مهم و تاثيرگذار در پيروزي انقلاب اسلامي ايران، است. وي در زمره شاگردان برجسته امام خميني(ره) قرار داشت. خطيبي توانا، نويسنده اي متبحر و روحاني اي روشنگر بود. از اوايل سال 1342 (1963م) فعاليتهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اسلامي شهيد مطهري ابعاد گسترده تري يافت.
مقالات، سخنرانيها و كتابهاي شهيد مطهري در اين زمان، نقش با اهميتي در بيداري مردم ايران عليه جنايات رژيم پهلوي داشت. در سال 1345 شهيد مطهري فعاليتهاي خود را در حسينيه ارشاد متمركز كرد، جايي كه روشنفكران و دانشگاهيان در آن تجمع مي كردند. وي طي سخنرانيهاي خود در حسينيه ارشاد سعي نمود كه افكار و انديشه ها را متوجه حقيقت اسلام كند و بدعتها و خرافه ها را از چهره اسلام بزدايد. اوايل دهه 1350را مي توان سالهاي مبارزه شهيد مطهري عليه افكار و انديشه هاي التقاطي دانست. ايشان در مورد خطري كه متوجه روشنفكران و انديشمندان بود، روشنگري كرد و با اشتباهات و انحرافات غربگرايان به مقابله برخاست.
آيت الله مطهري يكي از چهره هاي برجسته تاريخ معاصر ماست كه در تبيين انديشه هاي سياسي معمار بزرگ انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) قبل و بعد از انقلاب نقش بسزايي ايفا كرد و با درك عميق و استدلالهاي آموزش هاي ديني، پاسخگوي نيازهاي فرهنگي، اعتقادي زمان خود بود.
شهيد مطهري به دليل حضور در دانشگاه و مدارس علوم ديني، پلي بود ميان دو قشري كه سالها از هم جدا نگه داشته شده بودند. طلاب و دانشجويان در وجود شهيد مطهري نقطه ارتباط و اتصال خود را ديدند و به هم نزديك شدند. قشر دانشگاهي در وجود مطهري، چهره اسلام شناسي متعهد و قابل اعتماد را مشاهده كرد. تلاش فكري شهيد مطهري در جذب جوانان به اسلام، نقش بسزايي داشت. احياي تفكر ديني توسط شهيد مطهري و گرايش جوانان بويژه دانشجويان به اسلام، زمينه هاي مناسبي براي پيوند حوزه و دانشگاه پديد آورد.
شاخص هاي فكري شهيد مطهري(ره)
شهيد آيت الله مطهري با درك ريشه هاي نفوذ غرب به نقد انديشه فلسفي غرب پرداخت و با نثار خون پاك خود از چهره كفرآلود انديشه غرب رخ برگرفت و نفاق جريان روشنفكري در داخل كه به مونتاژ انديشه غربي با انديشه مذهبي دست يازيده بودند را فاش ساخت.
بي شك انديشه هاي زلال نشأت گرفته از مباني ديني شهيد مطهري نقشي بسزا در بيداري اسلامي و خيزش هاي ديني ملت هاي مظلوم منطقه خاورميانه كه اينك شاهد آنيم داشته و دارد.
مطهري ايدئولوگ انقلاب
شهيد مطهري اعتقاد داشت كه «عمل سياسي» بدون پشتوانه «ايدئولوژيك» نتيجه مطلوب نخواهد بخشيد و از اين رو به موازات همكاري در فعاليت هاي مخفي سياسي، با سخنراني هاي پرمحتواي خود به روشنگري نسل جوان پرداخت و با آثار علمي، فلسفي، اجتماعي خود در تداوم و تكامل اين روشنگري كوشيد.
از ويژگي هاي بارز استاد اهميت به انديشه و تفكر بود. او يك متفكر واقعي بود و از هر موقعيتي براي نشر انديشه استفاده مي كرد. ايشان معتقد بود «خود بزرگ نشان دادن» هنر نيست، نشر «هدف» مهم است چه در لباس داستان راستان و چه در پوشش اصول فلسفه و روش رئاليسم.
شهيد مطهري به عنوان يك انديشمند پرمايه در واقع ايدئولوگ انقلاب اسلامي، پس از حضرت امام(ره) بود و نقش سازنده ايشان از دوران مهاجرت به تهران و نشر انديشه و فرهنگ اسلامي در دانشگاه و مسجد و حسينيه آغاز و زمينه ساز پيروزي حركت اسلامي ايران بود. ايشان پلي بين دانشگاه ها و فيضيه و وسيله اي براي جلوگيري از انحراف و حفظ عقايد خالص اسلامي در جامعه بود. او اول جهان را شناخته بود و براساس جهان شناسي خود، ايدئولوژي اش را انتخاب و براساس آن ايدئولوژي، خط مشي اجتماعي اش را تنظيم كرده بود. ايشان تجسم عيني بود. شهيد مطهري هوشيارانه پيشاپيش سؤالات اساسي جامعه را درباره اسلام مي دانست. به طور نمونه زماني كه رژيم پهلوي بيشترين تكيه را بر ناسيوناليسم داشت و ارزشهاي ناسيوناليستي را در كشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج مي داد و گروههاي چپ هم بر اين مسئله تكيه مي كردند؛ او متوجه خطرات رشد اين احساسات ناسيوناليستي شد و كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» را نوشت؛ و نشان داد كه اسلام و ايران در فرهنگ ملي و اسلامي، دو مقوله جدا از هم نيستند و همه چيزهايي كه ما به آنها افتخار مي كنيم نشأت گرفته از اسلام است. در صد سال اخير كتاب او اولين كتابي بود كه به طور مستقيم به اين مسئله مهم مي پرداخت. در آن زمان به نظر مي رسيد كه مسئله حجاب، مسئله اي روبنايي و كوچك است ولي او دقيقاً احساس خطر كرد و بحثهاي مفصلي در اين زمينه انجام داد. در دوره مشخصي كه گرايشهاي ماركسيستي در سازمان باصطلاح مجاهدين خلق (منافقين) رسوخ كرد و اين گرايشهاي التقاطي باعث شد تا گروهي از آنها رسماً ماركسيست شدند؛ استاد هم به شدت شروع به فعاليت كرد و كتابها و جزوات دو سال آخر حياتش را تدوين كرد؛ در حقيقت آن كتابها پايه اي براي اعتقادات فلسفي اقشار مختلف مردم شد. كتابهايي درباره توحيد، نبوت، قيام حضرت مهدي(عج)، فلسفه تاريخ، اقتصاد و... نوشت و در ضمن به تمام شبهاتي كه آن گرايشها به وجود مي آورند، عميقاً پاسخ داد.
استاد نمونه
شهيد مرتضي مطهري الگو و اسوه اي كامل براي معلمان است، بنابراين جامعه امروز نيازمند استادان متعهد، متخصص و مومن است تا جويبار تعليم و تربيت همواره جاري باشد.
وصف استاد شهيد مطهري در كلام نمي گنجد و حكمت مطهر او و آثار مكتوب و پربارش چنان با عمق انديشه هاي ايرانيان در آميخته كه هرگز گسستني نيست».
مجاهدت و تلاش بي نظير شهيد مطهري در فراگيري علوم مختلف، بسيار بود: اين متفكر انديشمند با نقش بي بديل خود در انتقال مفاهيم و آموزه هاي ديني به دانشگاه، حلقه اتصال بين حوزه و دانشگاه را ايجاد كرد و به همين دليل روز معلم به نام متفكر و انديشمند بزرگ اسلام شهيد مطهري نامگذاري شده است.
تعليم و تربيت در دين مبين اسلام جايگاه والايي دارد، مطهري: قرآن قلم را به عنوان نماد تعليم و تربيت مورد خطاب قرار داده و انسان ها را به تجهيز علم و دانش به منظور درك و فهم بيشتر سفارش كرده است.
استادان و دانشگاهيان به عنوان قشر سازنده جامعه و تربيت كنندگان نسل هاي آينده نقش تعيين كننده اي در فتح قله هاي عظيم علمي دارند؛ به طوري كه دستيابي محققان و پژوهشگران به دانش هاي نوين از جمله دانش هسته اي، كشور ما را در سراسر جهان مفتخر كرده است.
او براي همه اعصار و قرون يك الگوي زنده و شايسته است: آن شهيد والامقام توانست در دوران حيات خود چنان باور و اعتقادي را در جامعه به وجود آورد كه به جرات مي توان گفت هم در بعد اخلاقي و هم از جنبه شخصيتي الگويي بي نظير است.
نياز عصر جديد و اينكه حوزه و دانشگاه عرصه علم و اخلاق بايد تلاش كنند امري مهم است: در اين زمينه نيز شهيد مطهري نظرات و عقايد روشنگرانه اي دارد كه بيان آنها مي تواند يك انقلاب اخلاقي و ادبي را در جامعه فراهم آورد.
شهيد مطهري با روشنگري و تبيين ايده ها و تفكرات نظام اسلامي سعي داشت شكاف و دشمني هايي كه بين حوزه و دانشگاه وجود دارد، از بين ببرد و به نقطه اي ايده آل و مطلوب در بيان اين حقايق دست يابد.
كلام او اين ويژگي را در ذهن تداعي مي كند كه كلام وي معطوف به جامعه و بطن اجتماع است و مي خواهد جامعه را آسماني و ملكوتي كند، همان كاري كه وي در مورد فلسفه نيز انجام داده و برخي مباحث فني و اصولي را در اجتماعات عمومي با زباني ساده بيان كرده است تا اصول كاربردي شوند.
شهيد مطهري با مطرح كردن كلام سياسي و اقتصادي به دنبال تحقق چنين هدفي بود.
ويژگي ديگري در كلام شهيد مطهري كه همانا شيوه چيدمان آن است: در كلام چند صدساله ما، همواره اولين موضوع توحيد است. شهيد مطهري كار جديدي در سازمان كلام انجام داد و مجموعه «جهان بيني اسلامي» يك كتاب كلامي جديد است. در اين كتاب «ايمان» نيز يكي از محورهاي كلام و اصول دين معرفي مي شود. درست است كه هم عرض توحيد و عدل نيست اما ايمان نيز يك محور تلقي شده است.
گاهي برخي با حسن يا سوء نيت، شبهاتي در خصوص آن استاد فرزانه مطرح مي كنند، شبهاتي همچون اينكه نقدهاي شهيد مطهري بر فيلسوفان غربي چندان معتبر نيست، چرا كه زبان انگليسي نمي دانست. در پاسخ به آنها بايد گفت كه راهيابي فلسفه يونان به شرق نيز از طريق ترجمه آثار صورت گرفته است و همه فيلسوفان اسلامي بر زبان هاي بيگانه مسلط نبوده اند. ضمن اينكه فيلسوف مطرحي مانند «كانت» آلماني است و دانستن زبان انگليسي نيز كمكي به آشنايي با افكار وي نمي كند.
شهيد مطهري در موضوع كلام تغييري ايجاد نكرد اما در بسياري از اضلاع اين حوزه معرفتي تحولاتي را به وجود آورد، آزادانديشي و تفكر آزاد او در همه موضوعات جاري و ساري است و البته اين موضوع باعث شده بود كه در آن زمان حتي موافقان نيز بر وي خرده بگيرند و حتي عده اي نگارش كتاب «داستان راستان» براي كودكان را در شان شخصيتي همچون شهيد مطهري ندانند.
نياز جوانان امروز تقويت مباني فكري و اعتقادي است: آثار به جاي مانده از اين شهيد گرانقدر گنجينه بي نظيري است كه مي تواند روح تشنه و جوياي آگاهي جوانان امروز را به خوبي سيراب كند و چارچوب هاي فكري آنان را به خوبي و با استحكام بي بديل سامان دهد.
استاد مطهري به عنوان يك اسلام شناس برجسته با ابعاد مختلف اسلام از منظر فقهي و حقوقي، كلامي و فلسفي، عرفاني و اخلاقي و تفسيري و تاريخي آشنا بود.
وي تلاش كرد كه آموخته هاي عميق حوزوي اش را با توجه به نيازهاي روزگار خود و با زباني كه براي مخاطبان قابل فهم و درك باشد، عرضه كند. اين ويژگي باعث شد كه برخي افراد ظاهربين و سطحي نگر به عمق انديشه و دانش وي توجه نكرده و سادگي بيان شهيد مطهري را به معناي سطحي بودن مطالب وي بپندارند.
كلمات شهيد مطهري را دقيق و حساب شده و برخاسته از مبادي اصيل و مباني عميق دانست و گفت: مطالب شهيد مطهري به گونه اي است كه هم براي افراد عادي مفيد است و هم به متخصصان علوم اسلامي نفع مي رساند.
از آنجايي كه او، ناظر به نيازهاي روزگار خود مطالب را بيان كرده است، برخي از آن مطالب با توجه به شرايط و چالش هاي آن دوران بيان شده است. به عنوان مثال، در آن دوران، انديشه هاي الحادي ماركسيستي رواج داشته و باعث شده كه شهيد مطهري به مباحث مربوط به ماركسيسم توجه خاصي داشته باشد.
بيانات شهيد مطهري در ساحت معرفي اسلام و انديشه هاي اسلامي را مختص به زمان و مكان خاصي نيست: بسياري از منقولات استاد مطهري كه در نقد و بررسي انديشه هاي الحادي و مخالف اسلام در آن زمان بيان شده، قابل تسري و سرايت در زمان هاي ديگر است و پاسخ مناسبي براي انديشه هاي معاند با اسلام است.
آن شهيد در عين حال كه از مقام علمي بالايي برخوردار بودند، ولي در مقابل عرفا و سالكان الي الله بسيار متواضع بودند و ايشان در عين جامعيتي كه در فكر، اخلاق، فقه و سياست داشتند اهل مناظره، بيان و قلم بودند و ايشان شخصيتي بودند كه نسبت به جبهه هاي مختلف سلاح مطابق به آن را اتخاذ كرده و در آن جبهه وارد گرديده و موفق بيرون مي آمدند.
تفكر اين مرد الهي از چنان عمق علمي و ربط معنوي برخوردار بود كه امروز پس از گذشت بيش از سه دهه تقرب فكري استاد مطهري به تبيين پديده هاي تقريبي عقلاني بود در واقع فهم عقلاني از دين، سلوك فكري ايشان بود.
خود استاد مي فرمايد كه دين هدف را معين مي كند و راه رسيدن به هدف تعيين وسيله تامين احتياجات در قلمرو عقل است. عقل كار خودش را به تدريج تكميل مي كند و هر روز وسيله بهتري انتخاب مي كند. از شهادت ايشان همچنان از درخشندگي رهنمايي جامعه برخوردار است.
مطهري در پناه چنين انديشه اي راه قانونمند و قانونگذاري كشور را براساس اهداف اسلامي و تشخيص مصالح و مفاسد از طريق بررسي هاي عقلاني توصيه مي كند. لذا از نظر ايشان تناسب زماني و مكاني در تقنين امري جدي است.
به تعبير شهيد مطهري قوانين اسلامي به اصطلاح امروز در عين اين كه آسماني است، زميني است يعني براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگي بشر است به اين معنا كه جنبه مرموز و صددرصد مشخص و رمزي ندارد كه بگويد حكم خدا به اين حرف ها بستگي ندارد و خدا قانوني وضع كرده و خودش از رمزش آگاه است.
افكار شهيد مطهري در بحث توسعه را مجموعه سازمندي در پيشرفت و شكوفايي كشور است.
شايسته است اگر امروز در خصوص الگوي اسلامي ايران صحبت مي شود به افكار شهيد مطهري مراجعه گردد زيرا اين مدل مي تواند الگوي مناسب و بي بديل در مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي باشد.
شهيد مطهري در دوره افول ارزش ها، نسبت به رواج بي ارزش ها هشدار داده و به زنده كردن ارزش هاي اسلامي همت گمارده است.
در زمينه نشر افكار استاد حركت معقول و مناسبي صورت گرفته و توجه بخش هاي مختلف به اين انديشه ها همگون و همساز است، اما در عمل بايد منظومه نظام مندي براي اجراي عميق افكار شهيد مطهري در توسعه كشور ترسيم شود.
توسعه بومي و مهندسي فرهنگي را بايد از جمله مواردي دانست كه براي تحقق آن نيازمند بسط افكار شهيد مطهري هستيم.
شخصيت شهيد مطهري شخصيتي جامع الاطراف است و مرزهاي زمان ومكان را پشت سر گذاشته و جاويد شده است .انديشه شهيد مطهري متعلق به يك دوره نيست. آن قدر اوج گرفته كه از مرزهاي شخصي، گروهي، طايفه اي،مرزهاي جغرافيايي، سياسي، تاريخي و ادوار تاريخي عبور كرده است؛ چرا كه شهيد مطهري حقيقت انسان، توحيد و مسير كامل انساني را به صورت كامل دريافت كرد؛ بنابر اين انديشه و كلام او مرز، زمان و جغرافيا نمي شناسد. با همه فطرت هاي پاك و الهي آشناست. با انديشه هاي صادق آشناست، داراي فكري منسجم و انديشه اي پويا بود.
انديشه شهيد مطهري در زلال توحيد و زلال عدالت جاري است و تا آخر جاري خواهد ماند.
او جزو معدود شخصيت هايي است كه درباره موضوعات مختلف مورد نياز جامعه تحقيق و تدبر كرد. جزو انديشمنداني است كه تمام نيازها، مخاطرات و گله هاي انساني را در مسير كمال شناخت و براي همه آن ها نسخه هاي تعالي بخش ارايه كرد.
در اين حال در عصر حاضر رواج عرفان هاي كاذب و نوظهور، ضرورت آگاهي بخشي به جوانان در مواجهه با عرفان هاي غيراسلامي را مي طلبد: عرفان عملي - يعني رابطه انسان با خدا - همواره و حتي پيش از اسلام هم وجود داشته است و مراد ما از عرفان در اين گفت وگو «عرفان نظري» است. هنگامي كه سخن ازعرفان هاي نوظهور و كاذب مطرح مي شود، مراد نوعي از عرفان است كه وجه ديني، يعني نوع نگاه به خدا در آن جايي ندارد.
معرفي كامل و جامع از اسلام يكي از راه هاي مقابله با عرفان هاي نوظهور است و هنگامي كه اسلام را به يك جوان ارائه مي كنيم، تنها از ابعاد فقهي و بايد و نبايدهاي آن سخن نگوييم، چرا كه پذيرش اسلام اگرچه با بيان شهادتين و به صورت شفاهي حاصل مي شود، اما بايد توسط قلب همانگونه كه در آيه 14 سوره حجرات آمده است و از روي معرفت صورت گيرد.
اقتصاد اسلامي از ديدگاه شهيد مطهري
نامگذاري سال 1390 از طرف مقام معظم رهبري با عنوان جهاد اقتصادي و بحث تدوين الگوي اسلامي ايراني پيشرفت از مهمترين اسناد «بالادستي» و «دراز مدت كشور» است كه پس از تدوين و نهايي شدن بر بسياري از تصميمات كلان كشور حاكي خواهد بود. به همين سبب بايد در تدوين آن «قانون اساسي» و ديدگاههاي «امام خميني (ره)» و «مقام معظم رهبري» ملاك و شاخص اصلي قرار گيرد اقتصاد اسلامي به عنوان يكي از اساسي ترين اصول مديريت در جامعه اسلامي مورد تأكيد و بررسي بسياري از كارشناسان و صاحب نظران اين عرصه است.
¤ متفكر شهيد مطهري در زمينه اقتصاد اسلامي نيز سال ها مشغول مطالعه و تحقيق بوده است . ايشان با وجود آنكه در زمينه علوم اسلامي خود فقيهي عاليقدر بود ولي اين را كافي ندانست و چندين سال در معيت استاد فن به مطالعه اقتصاد غربي پرداخت و مطالعاتي وسيع و عميق در اقتصاد غرب و به ويژه درباره ماركسيسم انجام داد.
حاصل اين مطالعات صدها ساعت نوار و بحث و درس و نوشته هاي فراواني است كه به همت شاگردان آن مرحوم امروز با كمترين تغيير در اختيار ماست. اما چرا از آثار به جاي مانده استفاده مطلوب نمي شود و حتي اگر نقدي بر اين آثار داريم در جو سالم بيان نمي شود؟
از ديدگاه استاد «مطهري» اسلام با اقتصاد داراي دو نوع پيوند مستقيم و غيرمستقيم است، پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد از آن جهت است كه مستقيماً يك سلسله مقررات اقتصادي درباره مالكيت، مبادلات، ماليات ها، ارث، مباهات و صدقات، وقف، مجازات هاي مالي يا مجازات هايي در زمينه ثروت و غيره دارد؛ چرا كه اسلام كتاب البيع، كتاب الاجاره، كتاب الوكاله، كتاب الرهن، كتاب الارث و كتاب الوقف دارد.
بر همگان واضح است كه اجتماع سالم اقتصاد سالم مي خواهد و اولين اصل براي سلامت اقتصاد يك جامعه، اصل افزايش و رشد ثروت ملي و استراتژي توليد بر مبناي توزيع عادلانه ثروت است.
استاد «مطهري» اقتصاد را داراي دو بخش مي داند و آن را به دو گروه اقتصاد نظري و اقتصاد برنامه اي تقسيم مي كند.
او معتقد بود كه اقتصاد نظري براي خود هيچ حد و مرزي قايل نيست و فقط در محور موضوع خود كه افزايش ثروت است كار مي كند. اينجاست كه براي اقتصاد برنامه اي و دستوري و نقشي ايجاد شده وپاي ارزش هاي خارج از مقوله اقتصاد به موضوع كشيده مي شودكه براساس آن همه خواسته هاي افراد و همه تمايلات جامعه ملاك و معيار افزايش ثروت و توليد درآمد نمي تواند باشد.
شهيد مطهري در موضوع اقتصاد اسلامي كتابي دارند كه چاپ اول آن با ترديدهاي فراواني روبه رو شد و چاپ دوم آن گويا از استناد بيشتري برخوردار بود. گفته مي شود كتاب منسوب به شهيد مطهري در واقع تأليف خود ايشان نبود و شايد نكته اصلي اشكال همين جا است. اين كتاب در واقع مجموعه يادداشت هاي دست نويس و پراكنده ايشان بود. شهيد مطهري بحث هايي را در محافل علمي در مورد اقتصاد مطرح كرده بودند و به سؤالاتي پاسخ داده بودند كه به صورت دست نويس درآمده بود.
بعد از شهادت، بعضي از منسوبين به ايشان زحمت كشيدند و اين ها را تدوين كردند و توضيحاتي را بر آنها افزودند و چاپ كردند. هر محقق صاحب نظر مطالبي به ذهنش مي آيد و آنها را ثبت مي كند تا با تدبر و تأمل به آنها عمق ببخشد. دوستاني كه اين مجموعه را چاپ كردند، فرض شان بر اين بود كه گويي اين يادداشت ها نظر نهايي شهيد مطهري در مورد مسايل اقتصادي است. به اعتقاد كارشناسان سياسي و مذهبي نقطه اصلي اشكال در اين بود كه مطالب آن كتاب با مجموعه پارادايم ذهني شهيد مطهري خيلي سازگار نبود. يكي از موارد اشكال، پذيرش نوعي سوسياليسم در اسلام در باب مالكيت اشتراكي زمين بود. در اين كتاب در مورد خلق و ابداع و برخي ابتكارات جديد، حرف هاي نويني مطرح شده است كه قابل توجه است. در نظر شهيد مطهري دانش ها و فن آوري ها محصول تفكر جمعي بشر از گذشته تا حال است، و به همين دليل نمي تواند موضوع مالكيت فردي باشد، بلكه مالكيتش عمومي و اجتماعي است.
شهيد مطهري در اين باره به ماشين و ماشينيزم اشاره كرده بودند كه محصول انديشه روي هم انباشته دوران هاي مختلف زندگي بشري است و نمي توان گفت كه اين ماشين و سرمايه داري ماشيني قابليت تملك فردي را دارد. اين مسئله شايد هشت- نه بار در مجموعه اثر مطرح شده است و حرفي است قابل تأمل، ولي با انتشار آن، خصوصاً در آغاز انقلاب، كه تفكرات سوسياليستي در جامعه مطرح بود، امكان سوءاستفاده از آن وجود داشت و به اين دليل جلوي انتشار آن را گرفتند.
«تجربه سي ساله» كه مصروف برخي آزمون ها و خطاها درباره چگونگي پيشرفت كشور شده است و شناخت متراكم و واقع بينانه اي كه از اين تجربيات در اختيار كشور است و در برخي «نهادسازي ها» و «اصلاح ساختارها» مانند ترسيم «چشم انداز بيست ساله» و «تدوين سياست هاي اصل44» و «هدفمند كردن يارانه ها» آثار عملي خود را نشان داده است، يكي از اين فرصت هاست كه مي تواند با بررسي و بازنگري در نظرات سازنده استاد شهيد مطهري در تدوين الگوي پيشرفت كشور نقش كليدي و مؤثري ايفا كنيم. «فراهم شدن بسياري از زير ساختهاي توسعه كشور در سي سال گذشته»، «تبديل به جريان عمومي شدن پيشرفت هاي علمي در جامعه» كه پيشرفت علمي ركن پيشرفت كشور است، «ارتقاء سطح نخبگي جامعه»، «برخورداري كشور از جمعيت جوان تحصيل كرده و با انرژي»، «برخورداري از سطح قابل توجهي از اعتماد به نفس ملي» خصوصا در اين كه مي توان «پيشرفت كرد اما غربي نشد»، «زايل شدن باور به الگوي غربي پيشرفت به عنوان تنها راه پيشرفت بشر» كه امروز علاوه بر «مشروعيت» با چالش «كارآمدي» روبروست و «اقتدار منطقه اي و بين المللي و قدرت الهام بخشي انقلاب در دنياي اسلام»، از ديگر فرصت هاي داخلي و خارجي است كه زمينه هاي مناسبي را براي تدوين و نيز اجراي «درست» و «كارآمد» الگوي اسلامي ايراني پيشرفت بوجود آورده است.
ولايت پذيري مطهري
شهيد مطهري از بنيانگذاران انقلاب اسلامي و از حاميان سرسخت ولايت فقيه بود و با طرح بحث هاي جهان بيني خود، اسلام شناسان مايه گرفته از غرب را زير سؤال برد و مدعيان مبارزه و انقلاب كه اسلام را ملعبه مقاصد شوم خود قرار داده بودند بسيار عالمانه و دقيق به انزوا كشاند. به همين جهت كوردلاني كه تحمل تابش نور آفتاب را نداشتند و كژ انديشاني كه مقتضاي طبيعت نفاق شان زهر افشاني به سوي مردان خداست در كمتر از سه ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شب هنگام مغز متفكر استادي بزرگ، مصلحي دلسوز، عارفي زنده دل، بيدارگري روشن ضمير و مريدي با بصيرت نسبت به ولايت را نشانه گرفتند، بلكه صداي روح بخشش را خاموش كنند و گام هاي پربركت و با صلابتش را از حركت بازدارند غافل از آن كه «يريدون ليطفووا نورالله بافوا ههم و الله متم نوره ولو كره الكافرون».
مطهري مبلغ بيداري اسلامي
علامه مطهري فردي بود كه در دهه هايي جلوتر، عالم به حركت درآمده را مي ديد لذا توجهي كه به شخصيت مصلح و بيدارگر اسلامي يعني؛ سيدجمال الدين اسدآبادي داشت كه به همين منظور نيز كتاب «نهضت هاي صدساله» را به نگارش درآورد و عنايتي كه تأثير نگاه ديني و عناويني كه به بيدار كردن جوامع و نخبگان جامعه مبتني بر نگاه ديني و هويت ملي داشت پيش روي ماست و اين ما هستيم كه بايد آنها را شناخته، در گفت وگو و تعامل با هم آن را بازشناسي و در صحنه عمل اين اداي دين را محقق كنيم.
شهيد آيت الله مرتضي مطهري سرانجام به دست جاهل ترين و جنايتكارترين دشمنان اسلامي و انقلاب يعني گروهك «فرقان» در ساعت 30:22 شب يازدهم ارديبهشت 1358 در يك جنايت هولناك تروريستي به شهادت رسيد.

 



روش گفتمان كفر و نفاق

حسين كريمي
گفتمان، اصطلاح معاصري است كه معاني چندي دارد. يكي از معاني كه مراد اين نوشتار است گفتمان به معناي فرهنگ غالب و چيره اي است كه از هر راهي خود را بر افكار و انديشه ها تحميل مي كند و اجازه نمي دهد تا انسان خود در فضاي آزاد انديشه ورزد و برپايه داده هاي علمي تحليل و تبيين كند و براي خود و ديگران توصيه اي داشته باشد.
براي روشن شدن مطلب، به اين نكته اشاره مي شود كه انسان براي شناخت خود و محيط اطراف و تشخيص موقعيت خود در هستي نيازمند ابزارهاي شناختي است. قرآن اين ابزارها را ابزارهاي حسي دانسته است كه مهمترين آن گوش وچشم است. البته گوش و چشم مي توانند به عنوان ابزاري مفيد، داده هاي اطلاعاتي را دريافت و به انسان منتقل كنند. اما آن چه از راه چشم و گوش به عنوان شناسه هاي ديداري و شنيداري دريافت مي شود به طوركلي و عمومي امور جزئي و داده هاي كوچكي است كه نمي توان با آن به قضاوت پرداخت. از اين رو قلب و عقل به عنوان مهم ترين ابزار داده پردازي انسان عمل مي كند و اين امكان را به وي مي بخشد تا با چيدمان خاصي آن را به معقول اولي و ثانوي تبديل كند. بنابراين از ويژگي هايي كه درچند داده مشترك به دست مي آورد حكم مي كند كه محمد و علي و تقي و نقي انسان هستند و آنگاه حكم مي كند كه اينها از يك نوع مي باشند كه تحت عنوان كلي انسان (جانوري خردمند و گويا) قرارمي گيرند. از اين پس است كه تبيين و تحليل هاي عقلاني انجام مي شود و داده پردازي، مسير انساني را تعريف و تبيين و توصيه مي كند.
بنابراين ابزارهاي شناختي از احساس تا عقل، نقش مهمي در ايجاد شناخت و بينش و نگرش انساني ايفا مي كند كه بدون هريك از آنها نمي توان از انسان به مفهوم شناخته شده سخن گفت.
دراين ميان قرآن، توضيح مي دهد كه گاه در ابزارهاي شناختي از حس و عقل خللي از سوي خود شخص و يا ديگران پديدار مي گردد و داده ها به درستي به دست نمي آيد و يا دربخش داده پردازي خللي بوجود مي آيد و انسان شناخت ناقص و يا نادرستي ازخود و محيط و موقعيت و وضعيت خويش در جامعه و جهان به دست مي آورد و بينش و نگرش و گرايش هاي وي نيز از آثار و پيامدهاي سوء آن در امان نمي ماند.
تأثير محيط بر انسان
يكي از علل و عواملي كه در روند درست داده گيري و داده پردازي خلل و اخلال ايجاد مي كند، مسئله گفتمان هاست. بي گمان در هر زماني گفتمان خود را بر مردم و جامعه چيره مي سازد. در گذشته اين مسئله كمتر اتفاق مي افتاد؛ زيرا ارتباطات و فناوري ارتباط به گونه اي نبود كه بتواند مردم را تحت سيطره خودش درآورد. اما با افزايش و پيشرفت فن آوري، اين فرصت از آدمي سلب شده است كه خودش باشد و لذا هر شخصي به نظر، خودش است ولي در باطن، ديگري است. به اين معنا كه ليبراليسم فردي هر روز با فن آوري و افزايش و گسترش ارتباط كاهش مي يابد و سوسياليسم خود را بر همه بخش هاي انساني تحميل مي كند. هر شخصي پيش از آن كه خود باشد، ديگر و جامعه است و اين گونه است كه حريم خصوصي به معناي انديشه و تفكر فردي، از هم فرو مي پاشد و جايي براي تنفس و زندگي نمي يابد.
قرآن از اين مسئله به عنوان تأثير محيط ياد مي كند. در جامعه اي كه گفتماني چيره شود كم تر انساني مي تواند از تأثير و آثار آن در امان ماند. به عنوان نمونه در عصري كه همگان خورشيد را مركز هستي تلقي مي كردند و يا از ايستايي آن سخن مي گفتند كسي نمي توانست فكر كند كه خورشيد نيز همانند ستارگان ديگر در حركت است و ايستايي ندارد. اين تحميل گري همواره غيرمستقيم است و فرد بي آن كه بفهمد همان گونه مي انديشد كه گفتمان غالب و چيره خواسته است. در عصر حس گرايي عقلايي، گفتمان چيره اين است كه روش تجربي و حسي مساوي با حقيقت است و هر آن چه به روش تجربي قابل آزمون و آزمايش نباشد، خرافات است و اين گونه است كه متافيزيك به عنوان تفكري خرافي به كناري نهاده مي شود.
گفتمان كفرآلود زمان نوح(ع)
قرآن گفتمان عصر نوح را مورد تحليل و تجزيه قرار مي دهد و بيان مي كند كه چرا خداوند و حضرت نوح(ع) به اين نتيجه رسيدند كه اين مردم قابليت هدايت را نداشته اند و بايد نابود گردند. در تعبير قرآني كه در سوره كوتاه نوح آمده خداوند از زبان حضرت نوح(ع) مي فرمايد: اين مردمان جز فاجر و كافر نمي زايند. به اين معنا كه زايش ايشان برخلاف زايش طبيعي است كه مي بايست براساس فجور و تقوا و تسويه ميان آن دو باشد؛ زيرا در سوره شمس آيه 7 و 8 مي فرمايد: و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها؛ سوگند به نفس انسان كه خداوند آن را در حالت استوا و اعتدال آفريد و همزمان تقوا و فجور را به او الهام كرد. اين الهام چه به معناي الهام غريزه و فطرت باشد و چه معناي آموزش از راه اكتساب، آدمي را در حالتي ترسيم مي كند كه هر دو گونه قابليت را دارا مي باشد و هنگام زايش از آن برخوردار است. اما مردم عصر حضرت نوح به گونه اي بوده اند كه ديگر در اين حالت تسويه زاده نمي شدند و آن چه با ايشان همراه بود فجور بي تقوا بوده است.دليل اين مسئله را قرآن، تأثير محيط زيست بر بشر مي داند. از آن جايي كه محيط زمان نوح در آن حد و اندازه آلوده شده و به لجن و فجور كشيده شده بود كه به فرزندان اجازه داده نمي شد تا از تسويه برخوردار گردند و همزمان با فجور از الهام تقوايي نيز برخوردار گشته و به شكل اختيار و انتخاب يكي از دو گزينه را برگزينند، بلكه آنان تحت تأثير گفتمان چيره و غالب همواره تنها از فجور بهره مند مي شدند و كودكان و فرزندان نمي توانستند از تقوا و ايمان آگاه گردند و شناختي نسبت به آن به دست آورده و به اختيار انتخاب و گزينش كنند.
چنين افرادي ديگر امكان اين را به ديگري (فرزندان) نمي دهند تا خود به اختيار گزينش كنند و ميان حق و باطل و ايمان و كفر و فجور و تقوا يكي را برگزيند. اين همان مسئله گفتمان غالب در اصطلاح اين نوشتار است.
در زمان ما نيز گفتمان ها آثار مخربي به جا مي گذارند. البته مي توان تصور كرد كه زماني تنها گفتمان غالب تقوا و ايمان و عدالت باشد ولي اين بدان معنا نخواهد بود كه گفتمان غيرغالب امكان حضور و بروز ندارد؛ زيرا اين معناي جبر است كه بي ابتلايي، به ايمان و بهشت ختم مي شود. در تحليل قرآني هر چند امكان اين وجود دارد كه گفتمان غالب حق و ايمان و عدالت باشد ولي اين هرگز به معناي جبر و فقدان فجور و كفر نيست كه انسان را تنها در يك راه اجباري قرار دهد. از اين رو در عصر حاكميت اسلام در دوره نبوي و علوي هر چند گفتمان غالب، اسلام و ايمان بود، ولي كفر و نفاق و فجور نيز امكان حضور داشتند، همچنانكه در عصر ظهور نيز با وجود گفتمان غالب مهدويت و عدالت، گفتمان مسيحي و يهودي نيز وجود خواهد داشت و كفر حتي اين امكان را مي يابد كه حضرت ولي عصر (عج) را به شهادت برساند.
روش گفتمان كفر و نفاق
اما آن چه مدنظر اين نوشتار است آن كه گفتمان غالب كفر و نفاق و فجور برخلاف گفتمان حق و عدالت و ايمان، مي كوشد تا به گونه اي عمل كند كه گفتمان هاي ديگر هرگز فرصت ظهور ولو نابرابر را نيابد و به عنوان گفتمان مغلوب خود را نشان دهد. اين گونه است كه گفتماني تك محور و تك نهاد مي شود و كساني كه در اين گفتمان زندگي مي كنند و نفس مي كشند امكان آن را نمي يابند تا با گفتمان ها رقيب و يا آشنا شوند چه برسد كه بدان بپيوندند. به سخن ديگر شرايط را چنان فراهم مي آورند كه تنها همان انديشه و تفكر به گوش برسد و به چشم آيد و صداي انديشه و فكر رقيبي شنيده نشود و يا حتي اگر شنيده شد، با جوسازي امكان گرويدن افراد را به آن سلب كنند. اين روش در گذشته تجربه شده و اكنون با فن آوري ارتباطات و ابزارهاي موجود و جوسازي به گونه اي عمل مي شود كه به عنوان مثال چادر امر مذموم تلقي شود و يا نماز خواندن ضدروشنفكري معنا شود و يا تقليد و اطاعت از ولايت معصوم(ع) امر دور از خرد و عقلانيت معنا يابد.
در چنين فضا و گفتماني است كه هم نوايي و همرأيي و همدلي با گفتمان غالب عين خردورزي و تفكر و روشنفكري قلمداد مي شود و به ديگران يا فرصت تفكر ديگر نمي دهند و يا اگر صداي مخالفي شنيده شد در فضا و جوي قرار مي دهند كه شخص به طور طبيعي اختيار انتخاب و گزينش را نداشته باشد. اين گونه است كه بايد گفت: لايلدوا الافاجرا كفارا؛ چنين جامعه اي فرصت برابر انديشه و تفكر و انتخاب را به نام تفكر و انديشه و انتخاب از آدمي سلب مي كند و نمي گذارد تا انسان به استوا و تعادل، زاده شود و رشد كند و راه خويش را به اختيار خويش انتخاب كند.به نظر مي رسد كه برخي از احزاب و تفكرات موجود در جوامع به پيروي از اقتدار رسانه اي غرب و تفكر ليبرال دمكراسي غربي كه گفتمان غرب است اين گونه رفتار مي كنند و فرصت برابر هرگونه تفكر و انديشه و شناخت و انتخابي را از جوانان آن مرز و بوم مي گيرند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14