(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 24 اردیبهشت 1390- شماره 19925

در وادي هنر و ادبيات
نشر و خوانش كتاب؛ كميت يا كيفيت؟!
شاعر حماسه سراي ايران: حكيم فردوسي شاهنامه با اصول اسلامي ماندگار و همراه شده است
به مناسبت 25 ارديبهشت روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسي آغاز كتاب
حيف است از تكاپو...
ناگاه پس از باران!
زبان و معنا در شاهنامه فردوسي
اكبر ناظمي : «عكس هاي انقلاب» روايتي صادق از واقعيت انقلاب اسلامي است



در وادي هنر و ادبيات
نشر و خوانش كتاب؛ كميت يا كيفيت؟!

جواد نعيمي
هر چند اين روزها شاهد مسائلي در عرصه فرهنگ مكتوب هستيم كه قاعدتاً مي بايد حاكي از شكوفايي و گستردگي جوانه هاي نشر كتاب و بالندگي مطالعه باشد و به رغم آن كه شايد بسياري از ما، به رشد روزافزون كميت عناوين كتاب ها مي باليم و به اين رويداد خجسته مي نازيم، غفلت از اين نكته بنيادين و اساسي نيز زيان بار است كه چشم و دل، از كيفيت ها بپوشيم و تنها باده سرمستي از كميت ها را بنوشيم. اين جاست كه به رغم افزايش عناوين آثار مكتوب، نمي توان دريغ و تأسف خويش را از اين نكته پنهان داشت كه سوگمندانه پاره اي از اين مكتوبات، از كيفيت رضايت بخشي برخوردار نيستند. آن سان كه دريغ مان نمي آيد واژه هايي همچون سطحي و نازل را به عنوان صفت مشخصه اين گونه آثار، به كار گيريم.
به نظر مي رسد دلبستگي هاي شديد گروهي از ما، به ارائه آمارها و چرخش حول محور ظاهرسازي ها، ما را از غوص در درياي حقايق، كسب گوهر و جواهر و دريافت برآيندهاي لايق بازداشته است. آفت آمارگرايي صرف و بسنده كردن به كميت ها، خسراني است كه امروزه ما شاهد آنيم. بدون ترديد، قصد نداريم كه تكيه بر آمارهاي سنجيده، صحيح و برخوردار از قابليت هاي برنامه ريزي را در عرصه هاي گوناگون تخطئه كنيم و به انكار بنشينيم؛ بلكه مي خواهيم به اصرار و تأكيد بر اين نكته و نقطه بايستيم كه پيوسته مي بايد به كيفيت ها، بسي بيش تر و پيش تر از كميت ها انديشيد. به ويژه بايد توجه داشت كه توسعه فرهنگي با بهره وري از كيفيت ها پديد مي آيد، نه با روي كردن به كميت ها.
حقيقت اين است كه در اين روزگار، ارائه آثار برجسته و ارزشمند، سيري نزولي يافته است، حال آن كه شمارگان موضوع ها و بيش از آن ها، تعداد عناوين، سيري صعودي پيموده است و دريغ و درد كه درخت بارور انديشه و كتاب، به آفت نزول معنا و محتوا گرفتار آيد.
اينكه انبوهي از كتاب هاي توليد شده، كمترين نقش را در تقويت مباني فكري فرد و توسعه فرهنگي اجتماع به خود اختصاص داده اند
و بسياري از آن ها به دلايلي چند، موجب بازگشت و انحطاط و ايستايي شده اند. هم اكنون در عرصه نشر كتاب هاي كودكان و نوجوانان، با آثاري كم ارزش از لحاظ شكل و محتوا رو به رو مي شويم كه تنها با توجيه اقتصادي برخي ناشران به بازار عرضه مي شود. اين آثار به اصطلاح بازاري، ذائقه مخاطبان خود را در سطحي پايين نگه مي دارد و مانع رشد و شكوفايي انديشه هاي آنان مي شود. چنين اتفاق نامباركي البته در زمينه آثار بزرگسالان نيز مشهود است و آشفته بازاري كه در چاپ و نشر برخي كتابها از جمله در زمينه شعر و داستان و به طور كلي ادبيات به وجود آمده، نگران كننده به نظر مي رسد. اين اتفاق سبب مي شود كه اين گونه آثار، خوانندگان را از درك و كشف و شهود و ايجاد تغيير در خويشتن بازداشته و سودي براي مخاطب در برنداشته باشد. گرچه متأسفانه آثاري را نيز مي توان يافت كه افزوده بر نداشتن سودرساني به مخاطبان، به آنان زيان نيز مي ر سانند! اين گونه آثار را مي توان به مواد غذايي فاسدي تشبيه كرد كه سبب ايجاد مسموميت در وجود انسان مي شوند. چنين پديده هايي، سطح پسندها، ذائقه ها، سليقه ها و انديشه ها را فرومايه نگه داشته و از رشد و تعالي بازمي دارند.
در واقع، رشد آثار سست و سطحي، ضعيف و كم محتوا و به تعبيري بازاري، موجب كتاب زدگي و كتاب گريزي مي شود. هم از اين روي يكي از دلايل نبود رغبت عمومي به مطالعه را مي توان از اين زاويه بررسي كرد. زيرا روشن است كه غذاي خوشمزه، سالم و مقوي به بدن انسان نيرو و توان و نشاط مي بخشد، اما غذاي كم انژري، مانده و فاسد يا شبه غذاها نه تنها آدمي را سير نمي كند بلكه او را دچار بيماري نيز مي سازد!
در اين جا سخني بس ژرف و والا را از حضرت امام مجتبي(ع) به ياد مي آورم كه مي فرمايد: «شگفتا بر كسي كه در خورد و خوراك خويش [ به نيكي] مي انديشد و شكمش را از آن چه آزارش مي دهد به دور مي دارد، چگونه در امور عقلي و معنوي خويش انديشه نمي كند و سينه اش را از مطالب باطل يا آن چه پست و آلوده اش مي سازد، پر مي نمايد!»
بر اين اساس و با امعان نظر در آن چه گفته آمد، ضرورت مي يابد كه افراد و نهادهاي مؤثر در مسائل فرهنگي، به راه هاي برون رفت از بحران كتاب و كتاب خواني عميق بينديشند و چاره جويي و اقدام كنند. ناشران و نويسندگان به اهميت كار خويش و مسئوليتي كه در ارائه آثار كيفي و مطلوب دارند توجه نمايند، ويراستاران و ساير دست اندركاران كتاب به پالايش و پيرايش كتاب ها بپردازند. نقدهاي علمي و بي طرفانه و دقيق در عرصه آثار مكتوب رواج و شيوع يابد. كتابداران به مدد مراجعان به ويژه كودكان و نوجوانان بشتابند و به آنان در دستيابي به آثار ارزنده و والا كمك نمايند و همگان با شيوه هاي مطالعه انتقادي به منظور جداسازي سره از ناسره و تشخيص و شناخت معاني والا و پرمحتوا آشنا شوند و با گزينش كتاب هاي خلاق و ارزشمند و آثار كيفي، مطلوب و مفهوم گرا، روند رو به رشد جريان و گسترش كتاب خوب و مطالعه مفيد را شتاب بخشند.
از سوي ديگر مي بايد همزمان با ترغيب و تشويق همگان به كتابخواني، شيوه هاي مطالعه انتقادي را به آنان توصيه كرد و بدين سان، سهمي در گسترش فرهنگ اصيل كتاب و كتابخواني ايفا كرد.
اصولاً مي توان چنين باور داشت كه مطالعه كتاب يك هنر است ولي انتخاب كتاب خوب و مطلوب، هنري والاتر. بدون ترديد، امروزه با عنايت به مجموعه گرفتاري هاي انسان، گذر شتابناك زمان و فزوني شمارگان عنوان، اين سخن كه «هر كتابي به يك بار خواندن مي ارزد»، اعتبار خود را از دست داده است. چه آن كه به رغم همه نارسايي ها و اشكال هاي برشمرده شده، هنوز ميزان آثار برجسته خوب و تأثيرگذار و مفيد، چندان زياد است كه هر گاه چندين برابر عمر طبيعي خويش، درازاي حيات يابيم؛ قادر به مطالعه بخشي از آنها نخواهيم بود.
اميد است با نهادينه شدن فرهنگ كتابخواني و توجه عميق به شيوه هاي گزينش و درست خواني كتاب و روش هاي بهره وري از فرصت ها و معاني، شاهد زماني باشيم كه در آن، هيچ تني از ما، هيچ گاه و پگاه خود را بدون مطالعه عميق و انتقادي، به شامگاه نرساند و گل اهتمام همگان براي ترغيب ديگران به مطالعه آثار برجسته و والا و ثمربخش و مفيد، در همه جا، شكوفا شود و شميم دانش و بينش، سرتاسر جان و جهان ما را معطر سازد. ان شاء الله.

 



شاعر حماسه سراي ايران: حكيم فردوسي شاهنامه با اصول اسلامي ماندگار و همراه شده است

ناهيد زندي پژوه
در زماني كه اكثريت قريب به اتفاق مردم در قرون دهم و يازدهم از حدود مرزهاي سياسي و فرهنگي- قومي ايران و تركيب اجزاء آن بي خبر بودند و هويت به معنا و پهناي امروزي وجود نداشت، ابوالقاسم فردوسي با آگاهي كامل، درد خود و خويشان را تقريبا مكتوم مي كند. او همانند كودكي در دامن مادر با ايران مي خندد و با ايران مي گريد و مردم را به خاطر جانبازي در راه ايران برمي انگيزد.
دريغ است ايران كه ويران شود
كنام پلنگان و شيران شود
همه سر به سر تن به كشتن دهيم
از آن به كه ايران به دشمن دهيم
مهم ترين ارزش فردوسي، شاعر ملي بودن است و شاعر ملي كسي است كه در سراسر كلام خود ملت را سرمايه سخن قرار داده و مهمات تاريخي و سياسي و ويژگي هاي اجتماعي و اخلاقي ملت خود را در شعر حماسي و ابدي حفظ نموده باشد. تصور ملت در ذهن فردوسي ايراني است. او تاريخ ملي قديم ايران را تحرير كرد و وقايع تاريخي و سياسي و حوادث ملي را به صورت تلميح و اشاره به منظور عبرت انگيزي بيان مي كند. در كلام او، مطالب حكيمانه و نكات فيلسوفانه به فراواني وجود دارد. اگر ابوالقاسم فردوسي به «حكيم» ملقب و معروف شد بدين سبب بود كه علاوه بر سخن سرايي، بر حكمت و علم نظري زمان خويش سلطه داشته است و شعر حماسي را در زمان محنت ايران، وسيله اي براي بيان علم و الم عميق خود ساخته است.
عمق دريغ گفتن حكيم نتيجه دانش ژرف و عشق بي شائبه اي است كه به ايران و تاريخ و فرهنگ سترگ آن دارد و دريغش مي آيد كه آن را در حال زوال ببيند. فردوسي رسالت خويش را در احياء زبان فارسي و فرهنگ ايران ، به عنوان قباله و شناسه هويت قومي مي داند و به عنوان يك روشنفكر متعهد و مبارز زمان خويش به نيكي چنين رسالت سترگ را با سرافرازي به فرجام مي رساند. وي از عظمت كاري كه به انجامش كمر بسته است از همان آغاز شاهنامه آگاه است.
اگر زندگاني بود ديرباز
بدين دين خرم بماند دراز
كه يك ميوه داري بماند زمن
كه بارد همي بار او بر چمن
قسمت اساسي حماسه شاهنامه، يعني قسمت پهلواني، از هر حيث لايق نام «حماسه ملي» و «حماسه انساني» است.
ناگفته نماند كه:
«اين قبول عام و تجليل از مقام فردوسي، توأم با افسانه حرمان و بي خانمان شدن و در فقر و تنگدستي مردنش كه در افواه افگنده بودند، چنان او را در خاطره ها عزيز كرده بود كه به ناچار موجب رشك بعضي شعرا نيز مي شد.»
اما حسادت ها و بغض ها هيچ گاه نتوانست از مقبوليت فردوسي و شاهنامه، كه حاصل عمر توأم با رنج و زحمت سراينده آن است، بكاهد.
بسي رنج بردم بدين سال سي
عجم زنده كردم بدين پارسي
از مهم ترين ويژگي هاي شاهنامه، پرداختن به هويت ايراني است. از ديگر خصوصيات شاهنامه، زيبايي شناسي ادبي و زباني است. شاهنامه از نظر زباني، كتابي است بي نظير و استحكام زبان فردوسي سبب گرديده است كه زبان فارسي زنده شود. از ديگر مشخصات شاهنامه، مضامين جهاني آن است، زيرا مسائلي نظير شجاعت، ايثار، استقامت، پاكدامني، پاك زباني، خرد و حكمت فراوان تأكيد شده است و اين ها چيزي نيست كه به محيط و دوره اي خاص تعلق داشته باشد.
آري فردوسي با سرودن شاهنامه، سنگ بناي انقلاب فرهنگي و احياي هويت در ايران را بنياد گذاشت.
كهن گشته اين داستان ها ز من
كنون نو كند روزگار كهن
اما اهميت شاهنامه با نحوه زندگي و منش و كردار و تفكر فردوسي در ارتباط است. اين ويژگي ها روي هم سبب گرديده است كه اسطوره متن شاهنامه جاودانه شود و اثري عميق بر فكر ايرانيان و تأثيرات فرافرهنگي بر اقوام ديگر، به جا گذارد.
ما بدين باوريم كه شاهنامه يك اثر «انسيكلوپديك»، يعني جامع العلوم در جامه حماسي منظوم است و مي توان آن را فرهنگ نامه اقوام ايراني، توراني، تازي و... تلقي كرد.
به طور خلاصه، حكيم، استادي خود را در زمينه هاي علمي زير در شاهنامه به ثبوت رسانده است:
اسطوره نگاري؛ تاريخ نگاري؛ جامعه نگاري قشربندي اجتماعي؛ جامعه نگاري انقلاب؛ جامعه نگاري سياست؛ قوم نگاري؛ خصيصه نگاري قومي؛ صحنه نگاري قومي؛ جنگ نگاري قومي و شخصيت نگاري فردي.
يكي از علت هاي ماندگاري شاهنامه در دوره اسلامي اين است كه شاهنامه ويرايشي از ايران باستان در عصر اسلامي است؛ به اين معنا كه شاهنامه هرگز در مقابل اصول اسلامي قرار نگرفته است و به دليل هماهنگي اي كه با اصول اسلامي داشته، ماندگار شده و مورد پذيرش قرار گرفته است و چنانچه مقدمه خوبي كه نسبت به ستايش خداوند، اسلام، پيامبراكرم (ص) و نيز اهل بيت( ع) در شاهنامه موجود است، از مهم ترين علت هاي ماندگاري آن در فضاي ايراني و اسلام است. در ضمن حكيم در بيان مضامين و مطالب عبرت آميز به معاني و مفاهيم قرآني نيز توجه ويژه داشته است.
شاهنامه داراي ظرفيت هاي فراواني است و خود شاهنامه به اين مسئله اشاره دارد.
تو اين را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
از او هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معني برد
(شاهنامه همواره در جريان است و با ما گفت وگو دارد.)
از سويي شاهنامه فقط به بازسازي و احياي زبان فارسي نپرداخته، بلكه منبع و خاستگاهي براي حكمت و عرفان بوده است. اگر شاهنامه نبود، نقالي به وجود نمي آمد و نيز هنرهايي مانند نگارگري و خوشنويسي به اين حد از رشد و تعالي نمي رسيد. از سويي، حجم سازي ها، كاشي كاري ها و نقاشي هاي دوره مدرن، همگي از داستان ها و روايت هاي شاهنامه تأثير پذيرفته اند. در واقع شاخه هنري اي نيست كه از شاهنامه تأثير نپذيرفته باشد. درياي جاودانه و بي كرانه شاهنامه از ديدگاه هاي گوناگون ارزشمند و درخور بررسي است. يكي از اين ديدگاه ها رازهاي نهفته در شاهنامه است. براي نمونه راز جشن نوروز.
فردوسي درباره چگونگي برپايي جشن نوروز آورده:
سر سال نو هرمز فرودين
بر آسوده از رنج تن دل ز كين
(راز نهفته همين واژه رنج است كه در زمان جمشيد سراسر ايران زمين را رنج فرا گرفته بود) بررسي ويژگي هاي شاهنامه از ديد موسيقي شعر بر پايه قافيه و رديف، يكي از راه هايي است كه مي تواند ميزاني براي سنجش هنر شاعري فردوسي و توان سخن پردازي او باشد و از رهگذر آن مي توان به نوعي قانونمندي علمي در شاهنامه دست يافت و بر پايه آن سره را از ناسره بازشناخت.
اما انسان كامل در شاهنامه به زيور يگانه پرستي، آزادي از تعلقات، اعتقاد به كيفر الهي، بخشندگي، بردباري، خاموشي، راست كرداري، خدمت به خلق، فريادرسي مظلوم، خردمندي، دادگري، رضا و خرسندي، شرم و آزرم، فروتني، گفتار نيك و نيكنامي آراسته است.
در شاهنامه اشاره به خدايي مي شود كه يكتاست و هميشه مجال سخن گفتن با او حتي در سخت ترين شرايط و موقعيت ها وجود دارد.
از اوي است نيك و بد و هست و نيست
همه بندگانيم و ايزد يكي است
فردوسي تأكيد مي ورزد كه شناخت خدا و به جاي آوردن ستايشي سزاوار او، ناشدني است و تمام آنچه مي توانيم بكنيم اين است كه هستي اش را بپذيريم.
شخصيت هاي شاهنامه به سرنوشتي كه خداوند براي آنها رقم زده سخت پاي بندند و برحسب ايماني كه دارند به راحتي خود را تسليم اوامر خداوند مي كنند كه بي شك چنين عقيده اي ناشي از ايماني قوي است. چنانكه رستم با همه توانايي هايش هيچ گاه خدا را از ياد نمي برد و فر و هنر را از او مي داند.
از مسائل قابل توجه در شاهنامه، بررسي احوال مظلومان و علل مظلوميت آنان است. مظلوم در شاهنامه، افرادي هستند كه مصداق اين بيت فردوسي اند:
اگر حاصل زندگي بندگي است
دو صد بار مردن به از زندگي است
(مظلوم واقعي در شاهنامه كسي است كه حقوق فردي و اجتماعي او به صورت هاي مختلف زير پا گذاشته مي شود.)
اما تمام تلاش حكيم فردوسي اين بود تا «خرد» را حاكم بر انسان و سرنوشت خود كند، زيرا اگر خرد جلودار ملت باشد، اين همه درگيري ها، كشت و كشتار و جنگ بين حاكمان در سرزمين هاي مختلف پيش نمي آيد. همت فردوسي بر آشنا كردن خود محوران به عقل و انديشه است و از جنگ و خون ريزي گريزان است، ولي بايد داستان رزم و رزم آوران را بياورد تا بلكه طبع سيري ناپذير انسان در گسترش قدرت و حفظ آن به هوش آيد. حركت فردوسي در دل داستان هاي جنگي، صلح و آشتي است كه از ضمير خرد برمي خيزد. اماگسترش عدل و داد از ديگر اهداف حكيم است از آنجايي كه دادگري با سرشت انسان سازگار است و انسان ها طالب آن هستند و از ظلم و ستمگري متنفرند، زيرا عدل و داد در طول تاريخ موضوع مهمي براي فرهيختگان متمايل به سياست بوده است. فردوسي در شاهنامه از اميري به امير ديگر مي پردازد، كه بيانگر زودگذر بودن اقتدار دنيوي است.
نگر تا نباشي به جز بردبار
كه تندي نه خوب آيد از شهريار
¤¤¤
ببري سر بي گناهان چنين
نداني كه جويد جهان از تو كين
كوتاهي عمر انسان و اينكه در اين مدت اندك، آدمي با چه ناكامي هايي روبه روست در شاهنامه ديده مي شود.
جهانا ندانم چرا پروري
چه پرورده خويش را بشكري
در شاهنامه پيش گويي هايي هست كه برآمده از ستاره شماري و رويا نيست و بنيادهاي دگر دارد؛ يكي ديدار با سروش است در بيداري و سخن گفتن با او و آگاهي يافتن از نهاني ها.
توجه به اعداد كه بنيادي شگفت انگيز نيز دارند، در شاهنامه بسيار است چنانچه سور و عزا و شادي، هفت روز است؛ از 360فراوان ياد مي شود؛ عدد 40 در شاهنامه عدد كمال است و 40سالگي كمال آدمي است.
در اغلب داستان هاي شاهنامه، مي توان ردپاي انديشه هاي عاميانه را يافت. اعتقاد به انواع موجودات اهريمني، درندگان، پرندگان و انواع درختان شگفت انگيز و موجودات خيالي كه در انديشه ايشان وجود خارجي نيز دارند و با قدرت فرابشري خود بر همه امور تسلط دارند و تنها پهلوانان توان مقابله با آنها را دارند. در شاهنامه داستان هاي عاشقانه در نهايت سادگي و به دور از تجمل و در خدمت حماسه است و توصيفات فردوسي در حالات روحي و رواني عاشق و معشوق، طبيعي و هنرمندانه است:
روانش خرد بود، تن جان پاك
تو گفتي كه بهره ندارد ز خاك
از خصوصيات زنان در شاهنامه پايداري آنها در عشق پاك است و همين امر موجب دل گرمي پهلوانان حادثه ساز شاهنامه مي شود. از محسنات ديگر زنان، دانايي و هوشمندي و فراست هاي زيركانه زنان است.
در شاهنامه عشق، همچون سايه اي است كه در پس پندارهاي شگرفي چون تقدير، انتقام، خيانت، مرگ و... رخ مي نمايد و گويي است كه سرانجامش منتهي به ميدان رزم مي گردد و عاشقان، رهگذران كوي عشق تا ميدان حماسه اند.
اما قهرمان قهرمانان شاهنامه تقدير است كه چاره ساز زندگي همگان است و مرگ، جان پهلوان بي مانند و شكست ناپذير در ميدان هاي رزم شاهنامه و كاخ هاي اميران، همه را درمي يابد و هر كس را هم كه مرگ درنيابد، چون رهگذري در جريان حوادث ظاهر مي شود و آنگاه ناپيدا مي گردد، چنانكه گويي هيچ نبوده است. در خاتمه بايد گفت كه پيام شاهنامه، پيامي انساني و جهاني است و كاركرد آن را نمي توان در دايره تنگ يك ملت و يك سرزمين محصور كرد و از همين روست كه عده بي شماري از دانشمندان و صاحبان خرد در ديگر كشورهاي جهان، شيفته فردوسي و شاهنامه او شده و عمري را در شناخت و تحقيق درباره آن صرف كرده اند.
منابع:
1- پيامني، بهناز. فراز و فرودهاي شخصيت زن در شاهنامه. كيهان فرهنگي، شماره165، تير.1379
2- خاكپور، محمد. سيماي مظلومان در شاهنامه. كيهان فرهنگي، شماره177، تير.1380
3- رسمي. سكينه. كشش ها و كنش هاي همسو در شاهنامه و مثنوي. نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز، شماره172، پاييز .1378
4- سبزيان پور، وحيد. نگاهي به دو ضرب المثل، تأملي در انديشه هاي باستاني ايران. كتاب ماه ادبيات، شماره 37، ارديبهشت .1389
5- شعبانزاده، مريم. تجلي انسان آرماني در آفرين (تحليلي بر آرزوها در شاهنامه)، مجله دانشكده علوم انساني دانشگاه سيستان و بلوچستان، شماره11، شهريور .1379
6- شيخاوندي، داور. تكوين و تحول تدريجي تمدن در اساطير شاهنامه. نشريه بازارچه، شماره3، تير و خرداد .1382
7- معصومي، الهام. تقابل دعا و جادو در اساطير. فصلنامه تخصصي ادبيات: پرنيان، شماره6 و 5، تابستان و پاييز .1387
8- نامور مطلق، بهمن. داستان يك اسطوره متن، كتاب ماه ادبيات، شماره38، خرداد.1389
9- نقوي، نقيب. كلك هنرآفرين، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، شماره سوم و چهارم، پاييز و زمستان.1377
10- وحيدي، حسين. راز جشن نوروز در شاهنامه. چيستا، شماره6و 7، اسفند و فروردين .1387
11- ياسري، حسين. جلوه هاي عشق و دلدادگي در شاهنامه فردوسي. كتاب ماه ادبيات، شماره37، ارديبهشت .1389

 



به مناسبت 25 ارديبهشت روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسي آغاز كتاب

حكيم فردوسي
به نام خداوند جان و خرد
كزين برتر انديشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جاي
خداوند روزي ده رهنماي
خداوند كيوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهيد و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارنده بر شده گوهر است
به بينندگان آفريننده را
نبيني مرنجان دو ببينده را
نيابد بدو نيز انديشه راه
كه او برتر از نام و از جايگاه
سخن هر چه زين گوهران بگذرد
نيابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزيند همي
همان را گزيند كه بيند همي
ستودن نداند كس او را چو هست
ميان بندگي را ببايدت بست
خرد را و جان را همي سنجد او
در انديشه سخته كي گنجد او
بدين آلت و راي و جان و روان
ستوده آفريننده را چون توان
به هستيش بايد كه خستو شوي
ز گفتار بيكار يكسو شوي
توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پير برنا بود
ازين پرده برتر سخن گاه نيست
به هستيش انديشه را راه نيست

 



حيف است از تكاپو...

زنده ياد سيد حسن حسيني
حيف است از تكاپو طرفي نبسته مردن
يك عمر شب نشيني، در شب نشسته مردن

خفاش سان پريدن، در تيرگي چه حاصل؟
همچون شهاب بايد شب را شكسته مردن

آنجا كه ماه سنگ است پاي ستاره لنگ است
ماندن قرين ننگ است، آنك خجسته مردن!

تكرار، ابتذال است، خود مايه ملال است
با پاي خسته رفتن، با پاي خسته مردن

هنگام مرگ ياران، چشم مرا مبنديد
در دين ما حرام است با چشم بسته مردن

 



ناگاه پس از باران!

محمدرضا تركي
يك تكه ابر... و باز
دل آسمان گرفت...

[غمگين شديم]

شب
پيش چشمهاي تو
انگار
جان گرفت.

[من از هجوم ظلمت ترديد مضطرب...]

ناگاه
باران گرفت و پنجره را شست
از غبار...

[خنديدي و... به شوق تو خنديد
روزگار...]

آيينه را
تبسم رنگين كمان گرفت!

 



زبان و معنا در شاهنامه فردوسي

فهيمه بافنده
فردوسي طوسي، استاد بي همتاي ملك سخن، بزرگ ترين حماسه سراي ايران و يكي از حماسه سرايان بزرگ جهان است كه اثر جاويدان او شاهنامه در شمار بهترين آثار حماسي عالم است. فردوسي مسلمان، شيعه، و دوستدار خاندان پيغمبر اكرم(ص) و امام علي(ع) بوده و راه رستگاري و سعادت بشريت را در دينداري و دانش پژوهي مي جسته است. چنانچه خود مي گويد:
تو را دانش دين رهاند درست
ره رستگاري ببايدت جست
به گفتار پيغمبرت راه جوي
دل از تيرگي ها بدين آب شوي
شاهنامه كه در حدود پنجاه هزار بيت دارد، منظومه اي است به بحر متقارب در شرح تاريخ ايران از قديم ترين عهدها تا حمله عرب در قرن هفتم ميلادي، كه شامل قسمت هاي اساطيري، داستاني و تاريخي است. ساختار اصلي اين اثر براساس شرح حال شاهان است كه به پنجاه بخش مفصل و مختصر تقسيم شده و ناظر بر حماسه نوع بشر در جلوگاه تاريخ ايران است. اين داستان از نخستين پادشاهان اساطيري آغاز شده و با بر افتادن ساسانيان پايان مي يابد. بين تمام حماسه هاي ايراني كتاب شاهنامه مزيت خاصي دارد زيرا سخن از كش مكش ديرين ملتي است كه از مليت و استقلال خود دفاع مي كند. شاهنامه شعر افتخارات و رنج هاي يك ملت است و همين بس بود كه بتوان آن را در رديف عالي ترين آثار ادبي جهان جاي داد. شاهنامه ارزش ديگري نيز دارد و آن اينكه دو دوران بسيار حساس و نابسامان را به هم پيوند مي دهد از يك سو ايران كهن كه در آن يكي از معروف ترين مذاهب دنيا پديد آمد و از ديگر سو ايران قرن يازدهم ميلادي كه سپيده و طليعه ايران نو به شمار مي آيد.
شاهنامه نه تنها بزرگ ترين و پرمايه ترين دفتر شعري است كه از عهد روزگار ساسانيان و غزنويان باز مانده است بلكه در واقع مهم ترين سند ارزش و عظمت زبان فارسي و روشن ترين گواه شكوه و رونق فرهنگ و تمدن ايراني و خزانه لغت و گنجينه فصاحت زبان فارسي است؛ داستان هاي ملي و تاريخي قوم ايراني در طي آن به بهترين وجهي ارائه شده است و احساسات عميق وطني و تعاليم لطيف اخلاقي در بيت بيت آن جلوه يافته است. شاهنامه فردوسي همه در حمايت دادگري و خرد و مردمي و آزادگي است و راستي و نيكوكاري و وطن دوستي را تعليم مي دهد. فردوسي در شاهنامه فرياد آزادي و آزادگي و انسان دوستي سر مي دهد و اعتقاد دارد مردمي كه آرمان و هدفي نداشته باشند جاودان نخواهند بود و نامي از آنان به يادگار نمي ماند مگر آنان كه آمال و مقاصد شريف و ارزشمندي را دنبال مي كنند:
بيا تا جهان را به بدنسپريم
به كوشش همه دست نيكي بريم
نباشد همان نيك و بد پايدار
همان به كه نيكي بود يادگار
افسانه هايي كه در شاهنامه آمده، هيچ كدام از سر بازيچه تفنني خلق و سروده نشده اند بلكه همه آنها در ميان ملت ايران و مردم ادب دوست آن كه علاقه زيادي به آيين و سنن خود داشتند، در طول قرون و اعصار سينه به سينه نقل شده، تا اينكه استاد سخن، فردوسي نامدار با ايجاد دخل و تصرفاتي همراه با ابتكار و خلاقيت هنرمندانه به اين داستان هاي پراكنده انسجام و سر و سامان داد و تخم شعر و ادب را در شاهنامه خويش بارور و تنومند ساخت، تا سالهاي سال عاشقان به اين مرز و بوم و تاريخ شكوهمند آن از سايه اين درخت تنومند و استوار بهره مند شوند و ميوه آن كام هر خواننده اي را شيرين سازد.
فردوسي تاريخ رسمي ايران را به صورت مبارزه ديرين و سنتي نبرد ميان خير و شر جلوه مي دهد. وي اين صحنه هاي مبارزه را به سه قسمت (افسانه اي، پهلواني و تاريخي) پي ريزي مي كند. در هر يك از مراحل نبرد، متحدين اهورا مزدا كه پادشاهان يزدان پرست روي زمين هستند مورد حمله قواي اهريمني و ناپاك دشمن قرار مي گيرند اما هر يك از اين سه پرده تراژدي مي بايستي طبعاً به مراحل جداگانه تقسيم شود كه مقدمات مبارزه فراهم شود. در قسمت اول مهمترين مرحله، درگيري و مبارزه مردم ايران است با ضحاك ستمكار و مار بردوش كه مظهر و سمبل پليدي و شرارت است؛ تا اينكه فريدون بزرگ پا به ميدان مي گذارد و مردم را از دست ستمكار پيشه مار بردوش كه جوانان را مي كشت نجات داده و آزاد مي سازد. مرحله دوم مبارزه بين ايران و توران پيش مي آيد كه بعد از تقسيم سه كشور بين سه پسر فريدون، مبارزه با كشته شدن افراسياب به دست كيخسرو به پيروزي قواي نيكي بر بدي منجر مي شود. تا اينكه ظهور زردشت فرا مي رسد؛ وي احكام الهي را بيان مي دارد و اين خود بهانه اي براي مبارزه جديد در راه دين زردشت مي شود كه با مرگ دو پهلوان اسفنديار و ارجاسب خاتمه مي يابد. بعد از آن مرحله سوم نبرد كه سخت ترين مراحل آن است يعني قسمت تاريخي شروع مي شود. در اين قسمت شاعر بيش از هر چيز در قيد آيين و رسوم گذشتگان است. وي پس از ايراد مقدمه اي، به تاريخ اردشير مي پردازد و مبارزه سوم كه در راه اقامه عدل و داد است شروع مي شود. اما در اين دوران، اوصاف و عملكرد شاهان و پهلوانان به پاي قهرمانان نمي رسد و مانند رستم تمام صفات در يك نفر جمع نمي شود. در دوران سوم كه مربوط به تاريخ ساسانيان است سلسله ساساني و تخت سلطنت آنان سرنگون و آخرين شاه اين سلسله هلاك مي شود. البته در خلال دوره ساسانيان نبرد نيكي و بدي در ميان سران داخلي ايران ادامه داشته و مقدمه يك حمله سراسري را به وسيله اعراب از قبل آماده كرده بود.
اما شاهنامه، خود داراي معاني مختلف است و تنها كتاب قصه نيست. فلسفه است، اخلاق است، غزل است و بالاخره تمام فنون سخن در آن جمع شده است و فردوسي از عهده تمام اين ها برآمده و حق هر يك را به واجب ادا كرده است. چنانچه در داستان رودابه و زال و بهرام گور و دختر گوهر فروش آميزه اي از لطافت و ملاحت و عفاف را چاشني سروده كرده كه در فن غزل به آساني نمي توان يافت. يا در مدايح محمود و بزم هاي نوشيروان و خصوصاً داستان رستم و اسفنديار به هيچ عنوان نمي توان وسعت فكر و قدرت بيانش را در قصه پردازي و مضمون آفريني انكار نمود!
داستان هاي شاهنامه هر يك در حد خود در اوج كمال و زيبايي است و با بررسي دقيق و موشكافانه هم نمي توان برتري يكي بر ديگري را داوري كرد. از جمله داستان هاي معروف شاهنامه، داستان زال و رودابه، بيژن و منيژه، سياوش، رستم و سهراب، رستم و اسفنديار، بهرام گور، بهرام چوبينه، كرم هفتواد و... است كه در هر يك از اينها به فراخور موضوع چندان لطف و زيبايي و ظرافت و شكوه و جوان مردي و شجاعت و عفت و حكمت نهفته است كه خواننده دقيق در هر تكراري نكته اي از نو درمي يابد و در هر تذكاري لذتي ديگر مي برد. فردوسي در تمام اين داستان ها چندان مهارت و توانايي به كار برده كه مي توان ادعا نمود فكر بشري ديگربار نظم و پيوندي از اين بهتر به ارمغان نخواهد آورد.
فردوسي شاهنامه را به نام محمود غزنوي كرد و او را در شاهنامه ستود اما گويا در اواخر عمر از اين كرده خود پشيمان شد و حتي به هجو محمود پرداخت. زيرا وي چنانكه بايد و شايد به شاهنامه توجهي نكرد و آن را نپسنديد و ارزش آن را درنيافت. زيرا فردوسي ايراني بود و هدفش زنده كردن فرهنگ كهن ايراني بود در حاليكه محمود از افتخارات ايرانيان چندان خوشش نمي آمد. ديگر آنكه محمود غزنوي توقع داشت فردوسي همچون عنصري و فرخي و ديگر شاعران جز در ستايش او سخن نگويد، حال آن كه فردوسي انديشه والاتري داشت. فردوسي شيعه بود و به خاندان امام علي(ع) ارادت مي ورزيد در حالي كه محمود با شيعيان ميانه خوبي نداشت، چنان كه دشمني او با شيعيان اسماعيلي مشهور است. آري فردوسي اثر گرانسنگ و ارزشمند خويش را كه سرشار از حكمت و خرد و علم و درس زندگي است به تمامي ايرانيان و دوستداران اين مرز و بوم تقديم نمود .

 



اكبر ناظمي : «عكس هاي انقلاب» روايتي صادق از واقعيت انقلاب اسلامي است

نشست رسانه اي مجموعه چهار جلدي «عكس انقلاب»؛ مجموعه عكس هاي منتشر نشده اكبر ناظمي از وقايع انقلاب اسلامي سال 1357 در غرفه انتشارات سوره مهر در بيست وچهارمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران برگزار شد.
اكبر ناظمي عكاس مجموعه كتاب عكس انقلاب گفت: سعي و تلاشم بر اين بود كه
عكس هاي مجموعه بدون چينش خاص انتشار يابد و روايت صادقانه اي از آن نسل انقلاب و حقيقت اين رويداد ارائه شودو در اين كتاب ها با مخاطب برخورد صادقانه شود.
ناظمي در اين نشست گفت: حضور زنان هم در اين مجموعه قابل توجه است. بعد از گردآوري عكس ها متوجه شدم تعداد زيادي از عكس ها مربوط به حضور زنان در انقلاب است. نكته ديگري كه به نظرم مي رسد، اشتباهات زياد و فاحش در روزشمارهايي است كه از روزهاي انقلاب تهيه مي شود. ما براي تهيه روزشمار 18 صفحه اي كه در چهار جلد اين مجموعه چاپ شده، يك سال و چهار ماه زمان صرف كرديم. بيش از 18 جلد از روزنامه هاي آن روزگار را با اين اطلاعات مطابقت داديم تا جزييات درست و دقيقي داشته باشيم.
وي با مرور سال هاي انقلاب و دوران دانشجويي خود گفت :«آن زمان دانشجوي رشته عكاسي بودم و به ايران آمدم تا از اتفاقات تاريخي آن روزگار عكاسي كنم. با سرعت هر چه تمام دوربين عكاسي ام را برداشتم و تأكيد داشتم كه حتما عكس هايم رنگي باشد.»
اين هنرمند عكاس درباره دلايل انتخاب نگاتيوهاي رنگي براي عكاسي از صحنه هاي انقلاب ايران گفت:«مي دانستم در آينده پژوهشگران به دنبال اين مستندات و جزييات آن هستند، پس با وجود آنكه بيشتر عكس هاي خبري دنيا را سياه و سفيد مي گرفتند اما من با مشكلات بسيار عكس هاي رنگي تهيه كردم و معتقد بودم اين عكس ها حاوي اطلاعاتي بيشتر از حقايق آن روز و فراتر از سوژه ها باشد.» اين عكاس در ادامه گفت: من 4000 عكس گرفتم كه حدود 1500 عكس از آنها براي اين مجموعه بازسازي شدند.
ناظمي همچنين درباره دلايل چاپ اين مجموعه در قالب چهار كتاب متفاوت با موضوعاتي تفكيك شده توضيح داد:«جلد نخست كتاب،
عكس هايي متفاوت و متنوع را دربر مي گرفت، اما بعد از انتشار آن ظرف چند ماه كتاب تمام شد و به چاپ دوم رسيد. اين بار احساس كردم كه از تك تك اين فريم ها عكس هاي جالبي ديده مي شود كه قابليت تفكيك موضوعي را دارد. مثلا در بين اين چهار هزار فريم عكس حدود 600 قطعه عكس به حضور زنان در انقلاب بازمي گشت، پس اين موضوع را جدا كردم و به دنبال آن موضوع شعارنويسي ها و حضور كودكان و نوجوانان در انقلاب را نيز در قالب كتاب هايي متفاوت قرار دادم و بدين ترتيب اين مجموعه چهار جلدي فراهم شد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14