(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 27 اردیبهشت 1390- شماره 19928

پلوراليسم ديني ، انحرافي خطرناك
هدف بنيادين راهبرد مطالبه محور

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




پلوراليسم ديني ، انحرافي خطرناك

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
پلوراليسم ديني؛ انحرافي خطرناك
انسان گاهي با افرادي با چنين اعتقاداتي برخورد مي كند، اما مي بيند روحيه نجيب و خيرخواهانه اي دارند. مثلا بعضي از مرتاضان پابرهنه راه مي روند و با جاروي نازكي مرتب جلوي پايشان را جارو مي كنند، كه مبادا مورچه اي را پايمال كنند! تا اين حد براي موجود زنده احترام قائل اند. با دين اين روحيات، انسان با خود مي گويد: آيا چنين انسان هايي با اين روحيه با صفا اهل بهشت نيستند؟
بايد بدانيم كه اگر كسي در شرايطي واقع شود كه واقعا يقين داشته باشد راه اشتباهي كه مي رود صحيح است و احتمال خلاف ندهد، مستضعف است و ممكن است خدا او را ببخشد، به شرطي كه در تشخيص حق كوتاهي نكرده باشند و به همان حدي كه مي فهمد عمل كند. اما عده اي اين فكر را ترويج مي كنند كه: بت پرستان نه تنها پاك اند، بلكه اهل بهشت هم هستند. پلوراليست هاي مذهبي تصريح مي كنند به اين كه: نه شيعه بر سني امتيازي دارد و نه سني بر شيعه؛ نه مسلمان بر بت پرست برتري دارد و نه بت پرست بر مسلمان (الطرق الي الله بعدد انفاس الخلائق.) هر يك از اين ها يك صراط مستقيم است و ما صراط هاي مستقيم داريم. اين دسته از بت پرست ها صرفا احترامي براي بت ها قائل اند؛ چون معتقدند اين احترام در زندگي آن ها تأثير دارد. گرچه اين اعتقاد غلط است، اما باعث نمي شود كه بگوييم: اين ها به خداي ديگري معتقدند.
اين يك گرايش انحرافي است. همان طور كه قبلا اشاره كردم مسئله تثليث در مسيحيت، ابتدا با تعارف و مجازگويي شروع شد. كم كم وقتي ديدند كه پدري براي حضرت مسيح نيست، گفتند: عيسي پسر الله است؛ اما ببينيد قرآن با اين مسئله چگونه برخورد مي كند. مي توانست بگويد: «اين كه نصاري گفتند؛ عيسي پسر الله است، يك لقب تشريفاتي است و نمي خواهند بگويند: واقعا الله پدر و عيسي پسر است.» اگر اين گونه برخورد مي كرد ارتباط ما با مسيحيت نزديك تر مي شد و پلوراليزم هم زودتر محقق مي شد. اما قرآن مي گويد: «تكاد السماوات يتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدّا«¤ ان دعوا للرحمن ولدا»؛1 از اين حرف كه گفتند: خدا فرزند دارد، نزديك است آسمان ها از هم بپاشد و زمين دهن باز كند و كوه ها فرو ريزد.» قرآن در مقام احتجاج مي گويد: ما از اصل مشتركي شروع مي كنيم و آن اين كه غير از خداي واحد را نپرستيم (قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم)؛2 اما در مقام مبارزه با اعتقاد فاسد، قاطعانه مي گويد: اين حرف شما به قدري غلط و زشت است كه جا دارد عالم از هم بپاشد. آيا با وجود چنين گناه بزرگي مي توان گفت: آن يك صراط مستقيم است و ما هم يك صراط مستقيم؟!
بله، قرآن مي فرمايد: ان الذين آمنوا والذين هادوا والنصاري و الصابئين من آمن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم و لا هم يحزنون؛3 ولي معناي اين آيه اين نيست كه اگر بعد از اين كه پيغمبر اسلام آمد و حجت بر آن ها تمام شد و معلوم شد كه دين حق، دين پيغمبر اسلام است و احكام دين آن ها منسوخ است، ولي با اين حال آن ها لجاجت كنند و به او ايمان نياورند، باز هم فرقي با مؤمنين ندارند. اين آيه در مقام اين است كه بگويد: پيرو هر ديني در آن وقتي كه وظيفه اش بود از آن دين تبعيت كند، اگر به وظيفه اش عمل كرد، خدا به او پاداش مي دهد، و اگر به وظيفه اش عمل نكرد، هر چند القاب غليظ و شديد هم داشته باشد، روي سعادت را نمي بيند. توجه داشته باشيم كه يكي از بزرگ ترين وظايف ما مسئله حفظ اصالت دين، مذهب و اعتقادات است و بيش ترين بار اين وظيفه بر دوش روحانيان است.

رسالت هاي پيامبر(ص)
... فرأي الامم فرقا في اديانها، عكفا علي نبرانها، عابده لاوثانها، منكره لله مع عرفانها، فأنار الله بمحمد صلي الله عليه و آله ظلمها، و كشف عن القلوب بهمها، و جلي عن الابصار غممها، و قام في الناس بالهدايه و انقذهم من الغوايه ، و بصرهم من العمايه ، و هداهم والي الدين القويم، و دعاهم الي الطريق المستقيم؛4
حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از اشاره به حكمت بعثت انبياء به خصوص بعثت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به توضيح وضعيت جهان در زمان بعثت آن حضرت مي پردازند. در نهج البلاغه وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام وضع بشر در زمان بعثت را ترسيم مي كنند به ابعاد مختلف اعتقادي، اخلاقي، اقتصادي و اجتماعي جامعه آن زمان اشاره مي كنند؛ اما حضرت زهرا سلام الله عليها فقط ناهنجاري هاي ديني آن زمان را بيان مي كنند. شايد نكته اش اين باشد كه هدف اصلي حضرت از انشاء اين خطبه اتمام حجت درباره مسئله رسالت و ادامه آن يعني مسئله امامت است و ذكر مسئله فدك بهانه اي بود براي انجام رسالت و نقشي كه مي توانستند در هدايت مردم ايفا كنند؛ نقشي كه اجراي آن از هيچ فرد ديگري ساخته نبود. در ادامه خطبه روشن خواهد شد كه مسئله اي كه حضرت زهرا سلام الله عليها بيشترين تأكيد را روي آن دارند مسئله جانشيني اميرالمؤمنين نسبت به پيغمبر اكرم صلي الله عليه است و آنچه در اين جهت بيشتر مورد توجه است نقشي است كه امام بعد از رحلت پيغمبر اكرم در ميان جامعه دارد و آن، ادامه و اتمام كار پيامبر در جامعه است. پيغمبر اكرم غير از ابلاغ وحي و تلاوت آيات قرآن، وظيفه تعليم و تبيين آيات و بيان تفسير احكام را هم برعهده داشتند كه در طول 32 سال بعد از بعثت تدريجاً به اين كار هم پرداختند؛ ولي به دليل داشتن عمري نسبتاً كوتاه و اشتغالات فراوان، فرصت تبيين همه احكام را به طور كامل پيدا نكردند. علاوه بر اين بسياري از احكام در شرايط خاصي بايد صورت گيرد؛ لذا خداي متعال همان طور كه در تقدير علمي خود وجود انبياء و بالاخره وجود خاتم الانبياء را ترسيم فرموده بود، براي ادامه كار آن حضرت هم دوازده پيشواي معصوم را پيش بيني كرده بود. بيشترين تلاش حضرت زهرا سلام الله عليها اين است كه در اين فرصت، اين مسئله را بفهمانند كه كار پيامبر در تبيين احكام تمام نشده و بايد كسي باشد كه بتواند اين كار را به نحو احسن انجام دهد و شناسايي و تعيين چنين كسي كاري نيست كه از عهده مردم برآيد. به تعبير ما جانشين رسول الله بايد معصوم و داراي علم الهي باشد تا بتواند حكم هر موضوعي را از طرف خدا بيان كند.
امروز هضم اين مطالب براي ما آسان است؛ اما در آن شرايط درك و فهم آن براي مردم آسان نبود. در آن زمان كسي كه خود را خليفه پيغمبر معرفي مي كرد عملاً ملتزم نبود كه به آيات قرآن يا كلام پيغمبر عمل كند؛ تا چه رسد به اين كه قائل باشند جانشين پيامبر بايد معصوم و نسخه بدل او باشد. در اين شرايط لازم بود كه با بياني بسيار حساب شده و سنجيده، اين مطلب طوري القاء شود كه حداكثر تأثير را داشته باشد. براي اين منظور يكي از اهداف حضرت زهرا سلام الله عليها اين است كه نشان دهند اين كساني كه مدعي خلافت پيامبرند از بيان مسائل ساده فقهي هم عاجزند. براي نشان دادن اين امر ابتدا مي فرمايند كه فدك بخششي از طرف پيغمبر به من بوده است و براي اين ادعا شاهد دارم و چون ذواليد هستم طرف مقابل من كه منكر است بايد دليل بياورد. در مرحله بعد مسئله ارث را مطرح مي كنند و مي فرمايند: اگر ادعاي اول را قبول نداريد و مي گوييد بخشش، ثابت نشده است بايد قبول داشته باشيد كه فدك مال خود پيامبر است و من وارث ايشان هستم. پس باز ثابت مي شود كه فدك مال من است. مسئله فيء و ارث از يك باب نيستند؛ ولي حضرت اين گونه احتجاج كردند تا ثابت كنند كه مدعيان، صلاحيت اين كار را ندارند.
رسالات تعليمي و اجرايي پيامبر
بايد به اين نكته توجه داشت كه پيامبر اكرم وظايف متعدد و شئون مختلفي داشتند. اولين وظيفه شان ابلاغ رسالت بود (و ما علي الرسول الا البلاغ)5. در اين مرحله مي بايست شناخت و بينش صحيح را به مردم آموزش دهند. در چنين مقامي اكراه و الزام اصلاً معنا ندارد. در اين مرحله مردم بايد حق را بفهمند و حجت برايشان تمام شود (رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس علي الله حجه بعد الرسل)6. بعد از ابلاغ رسالت اگر عده اي اين شريعت را پذيرفتند و بنا گذاشتند كه به احكام اين شريعت عمل كنند، در اين صورت پيامبر وظيفه ديگري پيد امي كنند و آن مديريت جامعه اسلامي است. وظيفه اول جنبه تعليمي دارد و وظيفه دوم جنبه اجرايي. بخش عمده احكام اسلام مربوط به مسائل اجتماعي است و مسائل اجتماعي نياز به مجري، مدير و رهبر دارد. اين وظايف عيناً در جانشين او هم پيدا مي شود. پس اولين وظيفه جانشين پيغمبر بيان احكام و اتمام حجت با مردم است. در اين مرحله ممكن است مردم حرف او را قبول نكنند؛ در اين صورت او وظيفه ديگري نخواهد داشت؛ اما اگر مردم قبول كردند و گفتند: ما حاضريم دستورات شما را عمل كنيم. در اين صورت او وظيفه ديگري پيدا مي كند و آن مسئله امامت عملي و اجرايي است. آن جا كه اميرالمؤمنين مي فرمايند: «لو لا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر... لالقيت حبلها علي غاربها:7 اگر كساني حاضر نشده بودند و قول نداده بودند كه مرا ياري كنند، خلافت را رها مي كردم) اشاره به وظيفه دوم است. البته مشروعيت اين وظيفه قبلا از طرف خدا تعيين شده بود؛ اما چون قبل از اين، مردم ايشان را ياري نمي كردند او هم وظيفه اي نداشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مريم، 09 و 19 2- آل عمران، 46 3- بقره، 26.
4- بلاغات النساء ص 72 و بحارالانوار، ج 92، ص 022.
5- مائده، 99 6- نساء، 561 7- نهج البلاغه، خطبه 3.
پاورقي

 



هدف بنيادين راهبرد مطالبه محور

حميد رضا اسماعيلي
در راستاي اين هدف معطوف به نافرماني مدني و براندازي نرم مهم ترين شاخصه هاي راهبرد موردنظر به شرح زير است:
1. فعال سازي نيروهاي اجتماعي و سازماندهي به كنش هاي اعتراضي: رسانه هاي بيگانه به تجربه دريافته اند كه قهر و كناره گيري گروه هاي اجتماعي از ساحت سياست و انتخابات اين نيروها را - كه ادعا مي شود جمعيتي بالغ بر 20 ميليون نفر دارند - از حوزه تعيين كنندگي و اعمال نفوذ بر حاكميت دور مي سازد. راهبرد «مشاركت هوشمند» سنتزي بود از تمام رويكردهايي كه تاكنون از سوي اپوزيسيون داخل وخارج كشور اتخاذ شده بود؛ بنابراين به مثابه نيروي محركه و در عين حال رشته پيوند تمام نيروهاي معترض ايران، چشم اميد محافل سياسي و تبليغي وابسته به غرب را به خود دوخته بود.422 ضرورت سازماندهي به گروه ها و نيروهاي اجتماعي واكنشي بود كه طراحان راهبرد مشاركت كنش گرانه، به زعم خود، به منش و رفتار سياسي توده اي و بي شكل نشان مي دادند. در واقع ريشه هاي انقلاب اسلامي، به عنوان تجربه اي تلخ و دردناك براي اين محافل، در همين كنش توده اي و ناخودآگاهانه جست وجو مي شود. راهبرد فوق تمهيدي بود كه به منظور متمايزسازي نيروهاي اجتماعي، تعريف مطالبات مشخص براي اين گروه ها و سازماندهي آنها به منظور تكرارپذيري چنين حركت هاي سياسي و دسته جمعي انديشيده شده بود.423
2. تقويت و حمايت از احزاب و نامزدهاي سكولار: هدفي كه رسانه ها بر اساس راهبرد مشاركت كنش گرانه يا مطالبه محور براي نيروهاي اعتراضي فوق تعريف و تعيين مي كردند معطوف به حمايت از احزاب سياسي سكولار و مستقل از حاكميت بود. در واقع طراحان استراتژي فوق تلاش داشتند تا با برساختن يك جمعيت سياسي متراكم و منسجم و در عين حال معترض در سطح اجتماع توجه احزاب سياسي و نامزدهاي رقيب و جوياي قدرت دولتي را بدان جلب كنند. قرار بود اين جمعيت سياسي از چنان وزن تعيين كننده اي برخوردار باشد كه حمايتش از هر يك از نامزدها، آرايش و معادلات انتخاباتي را به سود او تغيير دهد. به نظر آنان چون احزاب و نامزدهاي موجود به نسبت تعهد و توجهي كه به مطالبات اين جمعيت سياسي نشان مي دادند از شانس پيروزي بر رقباي خود برخوردار مي شدند، لذا رقابت سختي ميان آنها براي جلب حمايت اين جمعيت درمي گرفت. مطالباتي كه رسانه هاي بيگانه براي اين جمعيت و نيروهاي سكولار در نظر گرفته بودند، چنان كه ديديم قابل توجه است، زيرا ماهيت اين خواسته ها سكولار و ساختارشكنانه بود.424
3. جعل مطالبات ساختارشكنانه براي نيروهاي اجتماعي: چنان كه پيشتر مشاهده كرديم مهم ترين نيروهايي كه قرار بود بر اساس راهبرد موردنظر، شرايط جديدي را به نامزدهاي انتخاباتي و رئيس جمهور آينده تحميل كنند عبارت بودند از: زنان، دانشجويان، فرهنگيان، اقليت هاي مذهبي و قومي و كارگران. بهره گيري از اين نيروها شاكله اصلي نيروهاي اعتراضي و مطالبه محور را تشكيل مي دادند. لذا تلاش مي شد خواسته هايي مثل برابري حقوق زن و مرد و تعطيلي احكام فقهي مغاير با كنوانسيون هاي بين المللي، رفع محدوديت هاي به اصطلاح اجتماعي، فرهنگي و ديني از اقليت ها، جدايي دانشگاه از بدنه حاكميت به منظور انتقاد بي قيد و شرط از آن و بسياري ديگر از خواسته هاي جعلي به عنوان مطالبه اصلي نيروهاي موردنظر ساخته و پرداخته شود.425
در مجموع، هدف بنياديني كه براي راهبرد مطالبه محور تعريف شده بود را مي توان در دو سطح تعريف كرد: اول، سازماندهي نيروهاي اجتماعي و سياسي معترض و اپوزيسيون بر مدار مطالباتي با ماهيت سكولار و ساختارشكنانه، و دوم تحريض و تشويق نامزدهاي رياست جمهوري به اعلام تعهد به مطالبات اين نيروها و گروه هاي معترض براي دستيابي به حمايت گسترده آنها در انتخابات
رياست جمهوري. بر اين اساس، روشن بود كه رسانه هاي بيگانه به شدت و با روش هاي مفهومي و كمتر مصداقي از نماينده اصلاح طلبان (تجديدنظرطلبان) حمايت مي كنند و با سياه نمايي از شرايط موجود تلاش دارند اكثريت را به سمت نماينده اصلي تجديدنظرطلبان كه در اين دوره ميرحسين موسوي بود، سوق دهند.
بر اساس همين رويكرد بود كه مشاهده مي كرديم در اين رسانه ها محورهاي تبليغاتي زير پيگيري مي شد: القاي بحران ناكارآمدي دولت نهم، سياه نمايي درباره انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، انكار مردم سالاري ديني، تعريف دموكراسي تنها با ماهيت سكولاريستي و دروغگو و متقلب خواندن دولت احمدي نژاد. لذا حتي در وسط بحث هاي اجتماعي مانند موضوع «صدقه» نيز ماهيت سياسي آن كه به طور خاص سياه نمايي از جمهوري اسلامي و سپس دولت نهم بود آشكار مي شود. در اين برنامه به طور هماهنگ با تجديدنظرطلبان از برچسب «گداپروري» براي سياست هاي دولت نهم در توجه به اقشار مستضعف بهره برده مي شود. همچنين براساس همين راهبرد رسانه هاي بيگانه تلاش مي كردند با بهره گيري از شكاف هاي اجتماعي و شكاف جنسيتي نيروهايي مبارز براي جنبش جعلي خود بسازند. جنبشي كه با پمپاژ رسانه اي غرب به صورت حباب وار در مقطعي رشد مي كرد و
پيش بيني مي شد كه به زودي خواهد تركيد. اما پيش از وقوع افول اين جنبش جعلي بايد امتياز سياسي مناسب را به دست مي آوردند. آنها حتي تلاش كردند از تنوع تمدني موجود در ايران شكافي تمدني براي بسيج اجتماعي بسازند و به طور مثال ايرانيت را در مقابل اسلام قرار دهند. يعني همان سياستي كه در دوران پهلوي نيز پيگيري
مي شد. لذا در پي القاي تضاد بين ايدئولوژي مردم سالاري ديني موجود در جمهوري اسلامي با عنصر ايرانيت و ملي گرايي برآمدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
422 . «محمدمسعود سلامتي عضو شوراي مركزي سازمان موسوم به
جبهه دمكراتيك ايران در گفتگو با راديو آمريكا»؛ 12/12/1387.
423 . مشايخي، مهرداد؛ پيشين.
424 . سلامتي، محمد مسعود؛ پيشين.
425 . مشايخي، مهرداد؛ پيشين.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14