(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 7 خرداد 1390- شماره 19937

ريشه هاي كفر
دعوت به شركت در انتخابات به سبك حزب توده

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ريشه هاي كفر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
نماز درهم شكننده تكبر
... والصلاه تنزيها لكم عن الكبر؛
حضرت زهرا سلام الله عليها در بخش دوم اين خطبه شريف به اسرار تعدادي از عناوين برجسته اي كه در قرآن مطرح شده اشاره مي فرمايند. در جلسه گذشته درباره عنوان اول كه ايمان بود توضيح مختصري داديم. بعد از مسئله ايمان به نماز اشاره مي كنند و مي فرمايد: «والصلاه تنزيها لكم عن الكبر؛ خدا نماز را براي پاك كردن شما از كبر و خودبزرگ بيني واجب كرده است.»
حكمت هايي كه در اين كلام ذكر شده به معناي علت تامه براي تشريع نيست؛ لذا حكمت هايي كه در نهج البلاغه براي اين عناوين ذكر شده، گاهي مشابه اين كلام و گاهي متفاوت با اين كلام است. قاعدتاً علت انتخاب يكي از اين حكمت ها و ذكر آن در اين جا يكي از دو چيز است؛ يا حكمت ذكر شده حكمت بسيار برجسته اي است و مهم ترين حكمت ها به شمار مي رود، و يا حكمتي است كه متناسب با مقام بحث است.
نكته ديگر اين كه حكمت هاي مشترك بين همه عبادات از قبيل تقرب به خدا، كسب رضايت الهي، تثبيت و تمرين بندگي و... هم معلوم اند و هم بلاغت اقتضا نمي كند كه يكي يكي براي اين عناوين تكرار شود.
تكبر؛ دشمن بندگي
درباره نماز مي فرمايند: حكمت اين كه خداي متعال نماز را بر مردم مقرر فرموده و در قرآن آن را مورد تأكيد قرار داده است اين است كه مردم را از تكبر نجات دهد. سؤال اين است كه علي رغم وجود صفات مذموم فراوان، چرا به صفت كبر اين قدر اهميت داده شده كه خداي متعال نماز را براي پاكي از كبر تشريع فرموده است و لااقل برجسته ترين ويژگي نماز اين است؟ نكته اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اصولا راه تقرب به خدا بلكه تنها راه رسيدن به سعادت ابدي، بندگي خداست، و چيزي كه با اين هدف تضاد دارد احساس بزرگي كردن است. بندگي يعني من هيچ چيز از خودم ندارم: عبدا مملوكا لايقدر علي شيء ؛1 اما متكبر مي گويد: من خيلي بزرگم و در مقابل هيچ كسي سر خم نمي كنم! وقتي اين صفت در نفس ملكه شد، شخص حتي در مقابل خدا هم حاضر نيست سر خم كند. در حالي كه تنها راه سعادت انسان نهايت خضوع در مقابل خداست. بزرگان قبيله اي از قبايل عرب به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پيشنهاد كردند كه ما حاضريم اسلام بياوريم و جان و مالمان را در اختيار شما قرار دهيم به شرط اين كه سجده نماز را از ما برداريد. در شأن ما نيست كه روي خاك بيفتيم. پيغمبر اكرم فرمودند: «لا خير في دين ليس فيه ركوع و سجود؛2 در ديني كه ركوع و سجود ندارد خيري نيست»؛ اگر مي خواهيد اسلام را قبول كنيد بايد سجده اش را هم قبول كنيد. برخي حاضرند از جان و مالشان بگذرند، اما در مقابل خدا سجده نكنند! در نهاد اين افراد روح خودبزرگ بيني چه قدر ريشه دار است!
تكبر؛ عامل رانده شدن ابليس
اين همان مرضي است كه در جناب ابليس هم بود و او را بعد از شش هزار سال عبادت، محكوم به رانده شدن از درگاه الهي كرد. چنان غرق در عبادت بود كه فرقي با ملائكه نمي كرد؛ لذا وقتي به ملائكه امر به سجده شد، شامل ابليس هم شد؛ ولي او قبول نكرد و گفت: انا خير منه؛3 اگر بخواهيم به زبان امروزي كلام ابليس را ترجمه كنيم بايد بگوييم: «اين امر شما توجيه عقلايي ندارد! كسي كه كوچك تر است بايد خضوع كند؛ ولي من از آتش خلق شده ام و آتش شريف تر از خاك است. پس من از آدم شريف ترم!» قياس تشكيل داد و استدلال كرد؛ ولي غفلت كرد از اين كه مسئله اطاعت از خدا و خضوع در مقابل عظيمي است كه عظيم تر از او نمي توان فرض كرد. درباره ابليس در اين شش هزار سال هم هيچ جا نقل نشده كه عصياني كرده باشد. بعد از همه اين ها يك گناه كرد و آن اين كه خدا گفت: بر آدم سجده كن! گفت: اين كار را نمي كنم. چگونه اين يك گناه موجب رانده شدن از درگاه الهي و ناديده گرفته شدن شش هزار سال عبادت مي شود؟ باز شبهه را به زبان امروزي اگر بخواهيم عرض كنيم بايد بگوييم: اين چه عدالتي است كه خدا شش هزار سال عبادت ابليس را به خاطر يك گناه يك لحظه اي ناديده مي گيرد؟ در اين گونه موارد، فتوا و مقياس محاسبات ما با خدا متفاوت است. خداي متعال مي گويد: اين عصيان و اين استنكاف از سجده نشانه اين است كه از روز اول در دل تو اين نبود كه هر چه من بگويم اطاعت كني.
ايمان اين است كه انسان تصميم بگيرد كه هرچه خدا گفت اطاعت كند. ايماني مقبول است كه با آن انسان اين حالت را داشته باشد كه هرچه خدا امر كرده واجب الاطاعه است و چون و چرا ندارد. اگر كسي بگويد: همه اوامر خدا را قبول دارم به جز يك امر، چنين ايماني مقبول نيست. در اسلام ايماني كه يك استثناء داشته باشد مقبول نيست. ايمان بايد مطلق باشد. نؤمن ببعض و نكفر ببعض،4 مثل كفر مطلق است. اگر كسي يكي از حقايق اسلام را بداند و انكار كند به منزله انكار همه اسلام است؛ چون اگر كسي به خاطر خدا اسلام را قبول كرده است، بايد اين يكي را هم قبول كند؛ چون اين يكي را هم خدا گفته است. اگر اين را قبول نكند معلوم مي شود بقيه را هم به خاطر خدا قبول نكرده است؛ بلكه چون ضرري نداشته، كار آساني بوده، با هواي نفس تضادي نداشته يا... قبول كرده است. چنين شخصي روح ايمان در او وجود ندارد. از اين دو حال خارج نيست كه يا هرچه خدا مي گويد قبول است يا نه؛ در اين صورت يك طرف ايمان است و يك طرف كفر. ايمان 99درصد با ايمان صفر درصد مساوي است.
گردن كشي در برابر خدا
ممكن است كسي نماز نخواند يا در طول عمرش يك بار هم حكم خدا را عمل نكند؛ اما با شرمندگي، بگويد: من تنبل ام، شهوت بر من غالب شده، غضب بر من غالب شده است؛ اما حكم خدا هم واجب الاطاعه است. من شرمنده ام و اميد دارم توفيق توبه نصيبم شود و جبران كنم. اين كفر نيست. كفر آن وقتي است كه به حكم خدا اعتراض كند و بگويد: اين چه حكمي است؟ مثلا چه فرق مي كند انسان پيش از آفتاب نماز بخواند يا بعد از آفتاب؟! آنچه كه كفرآور است اين است كه حكم را قبول نداشته باشيم. اما اگر كسي حكم را قبول داشته باشد، ولي مي گويد: من شرمنده ام، گرچه عصيان بزرگي است، اما كفرآور نيست.
ابليس وقتي گفت: لم اكن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حمل مسنون،5 اين يعني تو بي خود مي گويي كه بايد سجده كني! دستور شما بايد عاقلانه باشد! اين گونه كه شد، خداوند فرمود: فاخرج منها فانك رجيم¤ و ان عليك اللعنه الي يوم الدين.6 بعد از اين قرآن مي فرمايد: و كان من الكافرين؛7 يعني از اول هم در دلش اين بود كه اطاعت هر دستوري را قبول ندارم! و اين جا هم با گردن كلفتي گفت: سجده نمي كنم! تنها بحث عمل نكردن به يك سجده نبود؛ بلكه اين سخن او حاكي از كفر او بود. برخي در اشعار و موعظه ها مي گويند: ابليس به خاطر ترك يك سجده به اين روز افتاد؛ اما واقعيت اين است كه تنها يك سجده نبود. خيلي ها هستند سال ها نماز را ترك مي كنند؛ ولي توفيق توبه پيدا مي كنند و برمي گردند. ابليس به خاطر ترك ايمان ملعون ابدي شد.
مراتبي از اين روحيه ممكن است در ما هم وجود داشته باشد. نشانه آن اين است كه كوچك ترين بي احترامي براي انسان قابل تحمل نيست و گاهي تكليف واجب را به خاطر كمي ناراحتي ترك مي كند. برخي اندوخته زيادي از تكبر در دل دارند و برخي كم؛ ولي مقدار كمي از اين صفت هم خطرناك است؛ مخصوصاً كه اين صفت مثل بذر، رشد مي كند و به تدريج همه دل آدمي را فرا مي گيرد و اين بسيار خطرناك است. ما پذيرفته ايم كه راه سعادت ابدي، بندگي خداست و هدف از خلقت هم همين است (و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون)8 و عبادت نهايت كوچك شدن در برابر خداست. بزرگ ترين دشمن اين هدف خودبزرگ بيني است. در عالم خلقت كسي به فضيلت رسول گرامي اسلام نمي رسد، ولي ايشان نيمه شب از جا برمي خيزد و سر و صورت را روي خاك مي گذارد و در حالي كه اشك از چشمانش جاري مي شود، ناله مي زند: الهي لاتكلني الي نفسي. او چه دركي از خدا دارد كه اين چنين در پيشگاه خدا تذلل مي كند؟ بايد ما چنين كوچكي و ذلتي را در برابر خدا درك كنيم تا تدريجاً به مقام قرب الهي نزديك شويم. براي رسيدن به چنين مقامي بايد از روز اول سعي كنيم ريشه كبر را از دل بكنيم و دل را متواضع بار بياوريم. بهترين راهي كه خداي متعال براي همه مردم در نظر گرفته است. «نماز» است. بايد روزي چند بار روي خاك افتاد و شريف ترين عضو بدن را روي خاك گذاشت و نهايت تضرع را در خود مجسم كرد؛ چرا؟ تنزيها لكم عن الكبر؛ چون مي خواهد تو را براي آن مقامي تربيت كند كه فقط در سايه تذلل در پيشگاه الهي حاصل مي شود. تا اندكي از كبر در دل آدم هست، به آن مقام راه پيدا نمي كند.
ريشه هاي كفر
در روايات ما كبر، حسد و حرص به عنوان ريشه هاي كفر معرفي شده اند؛ يعني اگر اين صفات در قلب انسان باشد، كم كم اين ريشه، جوانه مي زند، ساقه و شاخ و برگ درمي آورد و ميوه مي دهد و ميوه اش مي شود كفر! از نتايج كبر اين است كه انسان مي گويد: «هرچه خدا گفت، لازم نيست انسان قبول كند. انسان عقل دارد. پيغمبر 0041 سال پيش مطابق شرايط و فرهنگ آن زمان چيزي گفته است و برخي از آنان سخنان درست است و برخي هم درست نيست و نياز به نقد و بررسي دارد!» با چنين روحيه اي است كه تحت عنوان نقدپذيري قرآن، عليه قرآن كتاب مي نويسند و مي گويند: «قرآن را بايد نقد كرد؛ آنچه را كه علم تأييد كند، درست است و آن هايي را كه علم تأييد نمي كند، بايد كنار گذاشت!» اين روحيه از كبر ناشي مي شود. هيچ بعيد نمي دانم كه اگر روحيه تمام شخصيت هايي كه ائمه الضلال و ائمه الكفر بوده اند بررسي شود، به اين نتيجه برسيم كه عامل اصلي در انحرافشان همين خودبزرگ بيني و كبر بوده است.
حال كه اين صفت اين قدر اهميت دارد، آيا جا ندارد كه خدا نماز را براي ريشه كن كردن اين فساد قرار دهد؟ اين ويژگي برجسته اي براي نماز است كه ساير عبادات اين خاصيت را ندارند. در قرآن هم در مورد سجده تعبيرات خاصي داريم؛ مي فرمايد: و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا؛9 ياد ندارم درباره هيچ عبادت ديگري اين طور تعبيري داشته باشيم. اولا مي گويد: سجده را در شب انجام دهيد؛ براي اين كه در تاريكي، خلوت و سكوت، ذهن انسان كمتر به چيزي مشغول مي شود. ثانياً مي فرمايد: ليلا طويلا، نه چند دقيقه. شبي دراز را به سجده و تسبيح بگذران. اويس قرن گاهي مي گفت: امشب شب سجده است و اول شب تا آخر شب را به سجده مي گذراند. در احوالات مرحوم آقاي شيخ حسنعلي نخودكي نقل شده كه ايشان گاهي ساعت هاي طولاني را در يك سجده يا در يك ركوع مي گذراند. يكي از خادمان حرم امام رضا عليه السلام نقل مي كند كه يك شب برفي هنگام سحر براي اذان صبح به حرم رفتم. ديدم ايشان كنار گنبد حضرت، در حال ركوع است و حدود چهار انگشت برف روي كمرش نشسته است. نزديك اذان كه شد نمازش را تمام كرد و خودش را تكاند و رفت. خدا به چنين بنده اي آن كرامات را داد كه با دانه اي كشمش و خرما بيماري هاي ديگران را علاج مي كرد. آن كسي كه اين طور تسليم خداست وقتي مي بيند خدا دوست دارد شب تا صبح برايش ركوع و سجده كند، مي گويد: چشم! چون تو دوست داري تا سحر سجده مي كنم! و خدا در پاسخ مي گويد: حال كه تو بنده مني، من اختيار شفاي بيماران را به دست تو مي دهم. چه معامله اي است! آيا نمي ارزد؟ و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا؛ بنده شو! شب تا صبح كوچكي كن! سجده كن! چرا كه سجده، بالاترين نماد كوچكي و تذلل در پيشگاه الهي است. حال مي فهميم كه حضرت زهرا سلام الله عليها چه كلام حكيمانه اي فرموده اند و چه اسراري در اين سخن نهفته است.
اميدواريم به بركت انفاس قدسيه حضرت زهرا سلام الله عليها شمه اي از اين حقايق نصيب ما هم بشود و ما هم گاهي توفيق عبادت مقبولي پيدا كنيم، ان شاءالله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نحل، 57 2. بحارالانوار، ج18 ص30.2
3. ص، 67 4. نساء، 05.1
5. حجر، 33 6. حجر، 43 و 5.3
7. بقره، 43 8. ذاريات، 6.5
9. انسان، 62.
پاورقي

 



دعوت به شركت در انتخابات به سبك حزب توده

حميد رضا اسماعيلي
همچنين برخي رسانه هاي وابسته به اپوزيسيون حتي به ارائه
راه كارهايي براي گسترش آشوب ها با هدف براندازي نرم پرداختند. براي مثال برخي از آنان به استفاده از نمادهاي مذهبي مانند برداشتن قرآن و سر دادن شعار «الله اكبر» اصرار داشتند. به عبارت ديگر، بر اثر اتخاذ راهبرد «مطالبه محور» از سوي اپوزيسيون و پيوند آنها با بخشي از جريان تجديدنظرطلب نامزدهاي شكست خورده در انتخابات خواسته يا ناخواسته وارد شرايط جديدي شدند كه بيشتر با احساسات و هيجانات آميخته بود تا عقلانيت و عاقبت انديشي. به طور مثال به اين عبارات «خانبابا تهراني» از نيروهاي اپوزيسيون مقيم خارج و از اعضاي قديم گروهك منافقين بنگريم كه در مصاحبه با ديچه وله آلمان گفت: «باور من اين است كه موسوي و كروبي نه تنها از خودشان شخصيت نشان دادند، بلكه يك نوع هوشمندي سياسي را بروز دادند. آنها در برنامه هاي انتخاباتي و در كارزار مقابله با احمدي نژاد، بيشتر مطالب مطرح شده از سوي اپوزيسيون و مطالبات اپوزيسيون را در برنامه شان گنجاندند. كارنامه تاكنون موسوي و كروبي، ايستادگي و پايداري در كنار آزاديخواهان است. اگر آنها به همراهي و پايداري ادامه دهند، مي توانند به چهره هاي تاريخ ساز تبديل شوند. در غير اين صورت و با به خرج دادن سستي به كنار گذاشته خواهند شد. اپوزيسيون به خاطر محدوديت رسانه اي از واقعيت هاي درون جامعه و حاكميت دور و پرت افتاد. در دوم خرداد، اپوزيسيون بدون توجه به واقعيت ها، بر اساس برداشت ايدئولوژيكي به جامعه مي نگريستند و از واقعيت ها فاصله داشتند. بگذريم از اين كه خاتمي بذري را كه كاشته شد، درست به عمل نياورد. من اميدوارم با اين فضايي كه ايجاد شده، نيروهاي اپوزيسيون بتوانند جان بگيرند و بايد بدانيم ما در كنار همين نيروهاي حاضر و در ميدان و در پرتو يك سياست كلان مي توانيم به هدف برسيم، نه در پرتو سياست هاي كوچك و بسته.»456
اگر در حوادث و آشوب هاي پس از انتخابات بسياري از گروه هاي كمونيستي و تروريستي نظير حزب توده، پژاك، منافقين (مجاهدين خلق)، فدائيان خلق و راه كارگر، از موسوي و تجديدنظرطلبان تمام قد حمايت مي كردند، جاي تعجب نداشت. در واقع آنها به اميد همين تحولات در پيش از انتخابات نيز از موسوي و جريان تجديدنظرطلب حمايت كرده بودند. در بيانيه كميته مركزي حزب توده در پيش از انتخابات آمده بود: «نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران در سال 1384، در شرايط بسيار متفاوتي از اوضاع كنوني برگزار شد. كمبودهاي جدي دوران هشت ساله دولت خاتمي، عدم توانايي اين دولت در تحقق قول هاي داده شده و پيشبرد امر اصلاحات، بي عملي در زمينه رسيدگي به وضعيت قشرهاي محروم، خصوصاً كارگران و زحمتكشان، سبب شد كه بخش هاي وسيعي از نيروهاي اجتماعي دلسرد و مأيوس از روند اصلاحات از شركت در انتخابات خودداري كنند... پس از گذشت چهار سال از دولت احمدي نژاد، بخش هاي وسيعي از مردم، نيروهاي اجتماعي و نيروهاي دگرانديش و آزادي خواه جامعه با ديد متفاوتي از خرداد 84... به استقبال انتخابات مي روند و نشانه هاي موجود حاكي از خواست عموم مردم براي شركت در انتخابات و رهايي يافتن از دولت احمدي نژاد است... در عين حال انتخابات فرصتي است براي بسيج نيروهاي اجتماعي كشور، براي همكاري و تلاش مشترك نيروهاي مترقي و آزادي خواه، و همچنين براي بسيج و سازماندهي نيرو و گسترش امكانات جنبش براي مقابله با برنامه هاي ارتجاع. تشويق مردم به خانه نشيني و تحريم انتخابات به بهانه «مشروعيت بخشيدن» به رژيم ولايت فقيه، نه تنها معضلي را از معضلات كنوني برطرف نمي كند بلكه در راستاي سياست ارتجاع براي كنترل نتيجه انتخابات است... روند اصلاحات تنها ايجاد فرصت براي سازماندهي و رشد جنبش مردمي و تجهيز آنچنان نيروي اجتماعي است كه بتواند سرانجام اراده توده ها را به مرتجعان حاكم تحميل كند.
بر اين اساس حزب ما روند انتخابات كنوني را نه در چارچوب رأي دادن به موسوي يا كروبي، بلكه تجهيز نيرو براي شكست محمود احمدي نژاد و محسن رضايي، به عنوان نامزدهاي رژيم ولايت فقيه مي داند. رأي دادن به نامزدهاي اصلاح طلبان در شرايط موجود رأي منفي دادن به رژيم ولايت فقيه و نامزدهاي آن در انتخابات است. ما اطمينان داريم كه مردم با هوشياري اين مهم را به انجام خواهند رساند.»457
البته نبايد آسوده بگذريم كه ماهيت رأي به موسوي و كروبي، برخلاف آنچه كه در اين اعلاميه بيان شده، رأي در جهت استحكام حكومت مردم سالاري ديني بوده است. به ويژه آن كه آنان پيش از انتخابات به شدت خود را پاي بند به قانون اساسي، رهنمودهاي
امام خميني و ولايت فقيه مي دانستند. چنان كه در مناظره ها نيز ديديم آنها حتي به احمدي نژاد انتقاد مي كردند كه در برخي موارد از اين اصول پيروي نكرده است. اما گذشته از آراي فراواني كه عامه مردم به دليل اين جهت گيري ها در صندوق موسوي ريختند.
اما پرسش مهمي كه باقي مي ماند اين است كه در موسوي و كروبي چه علامت ها و نشانه هايي وجود داشت كه گروه هاي اپوزيسيون و ضدانقلاب معتقد بودند آنها فرصت و پلي براي عبور از
جمهوري اسلامي هستند. در پاسخ مي توان به دو دليل عمده اشاره كرد: 1. حضور عناصر تجديدنظرطلب و ايدئولوگ هاي سكولار در جبهه دوم خرداد از جمله سروش و بشيريه كه به طور عمده تلاش داشتند تفسيري سكولاريستي از رفتار و آراء اين جبهه به دست دهند، 2. حمايت رسانه ها و تشكيلات غربي از جريان تجديدنظرطلب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
456 . «منافقين هوش موسوي و كروبي را ستودند»؛ پايگاه اينترنتي بولتن نيوز؛ شنبه 13 تير 1388.
457 . «اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران به مناسبت انتخابات رياست جمهوري»؛ سايت اخبار روز؛ 18/3/1388.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14