(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 12 خرداد 1390- شماره 19942

وحدت كلمه در انديشه آزاديخواه امام خميني(ره) (بخش پاياني)
ميراثي گرانبها در سايه ولايت فقيه



وحدت كلمه در انديشه آزاديخواه امام خميني(ره) (بخش پاياني)
ميراثي گرانبها در سايه ولايت فقيه

گاليا توانگر
به نظر مي رسد با ورق زدن اولين صفحات تاريخ مبارزات اسلامي در دوران معاصر مي توانيم به حركت احياي تفكر ديني و ايجاد وحدت از سوي سيدجمال الدين اسدآبادي برسيم. اين حركت اگرچه در زمره اولين جريان هاي بيدارگرايانه اسلامي قرار مي گيرد، اما سرمنشأ اثر براي تولد موج آزاديخواهي اسلامي بود كه بعدها از سوي مصلحان بزرگ جهان اسلام مورد استقبال قرار گرفت. اين حركت دستخوش چالش هايي شد كه نتوانست فراگير شود. در ايران با كشته شدن ناصرالدين شاه و بروز انقلاب مشروطه، در تركيه يا عثماني آن زمان بعد از سلطان عبدالحميد و در مصر با مبارزه محمد عبده موج وحدت گرايي و بيدارگري مسلمانان تقويت شد.
سرانجام در آخرين سال هاي قرن بيستم مصلح بزرگ جهان اسلام و حتي به جرأت مي توان گفت مصلح بزرگ جهان مستضعفان و آزاديخواهان دنيا با ايمان به خدا و وحدت كلمه توانست موج بيدارگري را به نتيجه برساند و پرچم انقلاب اسلامي را برفراز ايران اسلامي به اهتزاز درآورد.
قبل از اين نيز به دليل رويارويي با استعمار پير (بريتانيا) نهضت هايي در جهان اسلام شكل گرفتند كه از آن جمله مي توان به جريان ملي گرايانه ناصريسم در مصر و يا قيام عمرمختار در ليبي كه البته مورد اخير وجه اسلامي اش پررنگ تر بود، اشاره كرد. اين نهضت ها گاه صرفاً بر پايه مبارزات ضد استعماري بودند و گاه رنگ و بوي اسلامي و مذهبي نيز داشتند.
اما حضرت امام(ره) تنها مصلحي بود كه صرفاً بر پايه اسلام و احياي ارزش هاي اسلامي قيام كرد. وي با درايتي پيامبر گونه توانست هر سه فرصت نظريه پردازي بيداري اسلامي و انقلابي، بنيادسازي براي مدل اجرايي و فرصت اجراي اين نظريه را از آن خود سازد و به ارائه مدل انقلاب اسلامي بپردازد.
تصفيه جريان هاي انحرافي
از مسير انقلاب با وحدت كلمه
مهدي عباسي مهر، كارشناس مسائل سياسي ضمن عنوان كردن اين مطلب كه اگر وحدت كلمه نبود، هيچ وقت انقلاب اسلامي به ثمر نمي رسيد، مي گويد: «بعد از پيروزي انقلاب توصيه به وحدت بيش از پيش در صحبت هاي امام(ره) نمود پيدا كرد، چون دشمنان با تفرقه افكني مي خواستند به انقلاب ضربه بزنند. ايشان با توصيه به وحدت توانستند انقلاب را از جريان هاي انحرافي تصفيه كنند.
حتي امام راحل با دعوت نامه هايي كه به كشورهاي اسلامي فرستادند، انديشه هاي ناب اسلامي مبتني بر وحدت كلمه را به ساير نقاط جهان اسلام منتقل كردند. اين وحدت آفريني از همان ابتدا سبب ايجاد ترس در دل دشمنان به ويژه صهيونيست ها شد. امام راحل حتي در زمان هجرت از دنيا در وصيت نامه سياسي- الهي خود كه همانا مي توان از آن تحت عنوان منشور انقلاب اسلامي ياد كرد، وحدت كلمه را يكي از اركان اصلي قرار دادند.»
اين كارشناس مسائل سياسي ادامه مي دهد: «وقتي انديشه وحدت آفرين امام(ره) فراگير شد، دوران جديدي در حيات انقلاب اسلامي شكل گرفت.
حتي مسلمانان ساير نقاط دريافتند كه با اتصال به حبل الله مي توانند قدرت عظيم مستكبرين زمانه همچون آمريكا و اسرائيل را درهم بشكنند. پيروزي هاي پي درپي جهان اسلام در برابر مستكبرين حتي تا به امروز ناقوس بيداري جهان اسلام در سايه انديشه رهايي بخش امام راحل است كه ترسي عظيم به جان ابرقدرت ها مي اندازد.»
وي در ادامه مي گويد: «به جرأت مي توان گفت؛ بيداري بحرين، اردن، يمن و الجزاير همگي نشأت گرفته از موج بيداري انقلاب اسلامي است. امروز اين خود ملت ها هستند كه به حبل المتين متصل شده اند و به سمت وحدت كلمه واقعي گام برمي دارند. مرز رفح بعد از 4سال با وحدت كلمه گشوده مي شود و غزه با همين معجزه به يادگار مانده از امام(ره) از محاصره خارج شده است.»
عباسي مهر به نگاه حداكثري در باور و انديشه امام(ره) اشاره كرده و مي گويد: «انقلاب اسلامي حتي به كشورهايي كه مسلمان نيستند، اما مي خواهند از زير يوغ استكبار خارج شده و كشورشان را مستقل اداره كنند، ايده داد. امام راحل به بيداري هاي ضداستكباري در جهان نگاه مثبتي داشتند كه از آن جمله مي توان به نهضت هاي ضداستكباري در كشورهاي آمريكاي لاتين اشاره كرد.»
خودباوري در سايه انسجام ملي
ما مغرور نيستيم كه موج بيداري در كشورهاي اسلامي به نفع ايران بود، بلكه خوشحاليم كه توانسته ايم سي سال جمهوري اسلامي را اداره كرده و پيشرفت مطلوبي داشته باشيم، به طوري كه ملت ها به اين سمت كشيده شده اند و الگو گرفته اند.
مهدي ميرزايي، كارشناس مسائل سياسي توضيح مي دهد: «امروز صحبت از نفوذ فرهنگ آمريكايي و مدل زندگي جذاب دنيوي برگرفته از زندگي آمريكايي در خانه هاست. غافل از اين كه ديگر مردم دنيا به ويژه ملت هاي مسلمان از اين مدل ها خسته و دلزده شده اند و مي خواهند جا پاي ايران در مرحله استكبارستيزي بگذارند. در عوض غربي ها هم دائماً به ما تهمت مي زنند كه ايران اسلحه و تجهيزات به ملت هاي مسلمان مي دهد، اما واقعيت جز اين نيست كه انقلاب اسلامي قلب مسلمانان را تسخير كرده است. حتي حركت هايي كه به ظاهر ضداستكباري بود، ولي هدفي جز وارد كردن ضربه به جهان اسلام نداشت- نظير طالبانيسم- ريشه اش اين است كه مسلمانان توانسته اند حكومت اسلامي تشكيل دهند و بيگانگان مي خواهند به هر طريق ممكن به حكومت هاي اسلامي ضربه وارد كنند.»
اين كارشناس مسائل سياسي به تفاوت هاي مدل مبارزاتي امام راحل و ساير مدل هاي مبارزه اشاره كرده و مي گويد: «اصول مبارزه مجاهدين خلق برپايه تفكرات ماركسيستي مبتني بر ترور و خرابكاري بود، در حالي كه امام راحل با تكيه بر اصول اسلامي اين خودباوري را به ملت دادند كه خودشان مطالبات خود را پيگيري كرده و در واقع حق ملت را توسط خود ملت استيفا كردند.
كرم ابريشم درون پيله را بنگريد. اگر براساس دلسوزي زودتر از موعد به دست خودتان پيله را پاره كنيد، اين كرم هيچ وقت پروانه نمي شود. امام(ره) نيز گذاشتند مردم به بلوغ برسند و خودشان براي تغيير سرنوشت شان تصميم بگيرند. در موج بيداري اخير كشورهاي اسلامي نيز اين خود ملت هاي مسلمان هستند كه مي خواهند سرنوشت شان را براساس ارزش هاي اسلامي تغيير دهند.
امروز در كشور يمن كه هيچ كس انتظارش را نداشت، مردم صبورانه با استكبار مي جنگند. اين نشان مي دهد كه ملت ها به رشدي چشمگير رسيده اند كه بي تاثير از انديشه امام(ره) نيست. در تونس پس از سقوط بن علي از تلويزيون صداي اذان پخش مي شود و مردم در خيابان ها نمازجماعت مي خوانند. مردم خودشان اين گونه انتخاب كرده اند و همه اين ها به دليل پايداري و تداوم انديشه امام راحل در جان هاست.»
ميرزايي معتقد است آن دسته از افرادي كه از دايره وحدت امام(ره) خارج شدند، مسئله حساس وحدت در سايه ولايت فقيه را درك نكرده و تنها رابطه استاد و شاگردي در برابر امام(ره) را لابه لاي خاطرات سال هاي جواني خود حفظ كرده بودند. در حالي كه امام(ره) مصالح ملت را حتي بر مصالح دوستان، شاگردان و همراهان خود ارجح مي دانستند. عده ديگري هم از خوارج شيفتگان رفاه و مال دنيوي بودند. رفاه هيچ گاه با خط مبارزه عليه استكبار سازگاري نداشته است.
قيام 15خرداد نقطه شروع وحدت كلمه
از قيام 15خرداد در كارنامه مبارزاتي امام(ره) مي توان تحت عنوان نقطه شروع و محرك بيداري اجتماعي و سياسي ملت ايران نام برد. اين قيام با هوشياري و كياست امام خميني(ره) در شرايطي حادث شد كه رژيم شاهنشاهي با طرح لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و انقلاب سفيد به دنبال فريب افكار عمومي و كوتاه كردن مسير براي رسيدن به اهداف جاه طلبانه خود و اجرا كردن سياست هاي اسرائيل و آمريكا بود.
منصوره خسروبيگ، كارشناس تاريخ سياسي معاصر ايران توضيح مي دهد: «امام خميني(ره) به عنوان كسي كه در تمامي حركات انقلابي به قدرت بازوان مردمي پيكره ايران و خواست هاي اسلامي آنها و نگاه ديني جامعه توجه داشت با استفاده از ظرفيت اجتماعي، سياسي و شعور ديني مردم عليه طرح هايي كه تنها به حفظ منافع استعمار و امپرياليسم و نيز نابودي اسلام مي انجاميد، قيامي را شكل داد. ايشان با اجماع آيات عظام شريعتمداري، گلپايگاني، مرعشي و حائري اقداماتي روشنگرانه و عاشورايي انجام دادند. اقداماتي كه نتيجه آن ايجاد وحدت در بين مردم براي مخالفت با عملكرد حكومت بود تا جايي كه جان خود را نيز در اين راه دريغ نكردند. شناسايي دوست از دشمن و مشخص شدن خط مشي اسلامي مردم و نيز اسلام ستيزي حكومت يكي ديگر از دستاوردهاي اين قيام بود.»
اين كارشناس تاريخ سياسي معاصر ايران ادامه مي دهد: «سخنان امام خميني(ره) در عاشوراي سال 42 و واكنش قدرتمندانه و هوشيارانه ايشان به كشتار 15خرداد و كفن پوشان ورامين و روشنگري امام خميني در پرده برداشتن از سياست هاي ضداسلامي حكومت و گوشزد كردن خطر اسرائيل براي كشور و منطقه چنان موجي از اسلام خواهي و ظلم ستيزي را در لايه هاي بيروني كشور به وجود آورد كه نتيجه آن ترس و عقب نشيني ظاهري دولتمردان و به خصوص شاه از مواضع قبلي شان و عوض كردن نخست وزير علم و جايگزيني حسنعلي منصور بود.»
وي ادامه مي دهد: «به طور كلي مي توان نتيجه گرفت كه 15خرداد و وقايع قبل و بعد از آن نوعي جنگ رواني بين حاكمان و انقلابيون بود و اين جنگ رواني منجر به كشف اهداف شوم حكومت شد كه با ريخته شدن خون بي گناهان به يك قيام مردمي مبدل گشت. اين قيام و خون هاي ريخته شده در اثبات حقانيت خواسته هايشان فقط و فقط چهره كريه حكومت را هرچه بيشتر نمايان كرد.»
وي در تكميل صحبت هايش مي گويد: «قيام 15خرداد به رهبري و هدايت امام خميني(ره) باعث شد كه جامعه هرچه بيشتر نقش علما و روحانيون را در موضع گيري هاي سياسي درك كرده و بيشتر به قدرت آنان در حل مسائل روز پي ببرند. بعد از اين اتفاق حكومت نيز به نقش روحانيت و مردم در جريان هاي سياسي پي بردند. از آن پس به گونه اي محسوس حركت هاي مخالف نظام از گروه هاي غيرديني به دست گروه هاي ديني افتاد و مركزيت اين گونه حركت ها از تهران به قم منتقل شد. البته مي توان گفت كه مرجعيت و ولايت فقيه با اين رخداد تاريخي توانست در جامعه ايران فضاي بازي براي نشان دادن جايگاه هدايت و رهبري سياسي خود باز كرده و داستان جدايي دين از سياست را با خط بطلاني كه جامعه بر روي آن كشيد به پايان برساند.»
راهبردهاي عملي امام(ره) براي تحقق وحدت
امام خميني(ره) بر تاثير مطلوب نظام فكري اسلام در ايجاد باورها و ارزش هاي مشترك ميان مسلمانان تاكيد دارد و اين مسئله را در ايجاد همگرايي و وحدت بسيار موثر مي داند. در انديشه امام خميني(ره) اسلام، يك مجموعه فكري و عملي جامع است كه در ماهيت خود از غناي كامل برخوردار است و در ارتباط با زندگي انسان برنامه هاي همه جانبه دارد. اسلام به دليل جامعيت و بهره مند بودن از زمينه هاي عميق اعتقادي در درون جوامع مسلمان، ظرفيت هاي قابل توجهي دارد كه اگر به درستي از آنها استفاده شود، مجد و عظمت جهان اسلام را به مسلمين برمي گرداند. به عقيده امام خميني(ره)، اسلام حركت آفرين و پويا مي تواند مرزهاي جغرافيايي، علايق ملي و منافع فردي را كنار زده و بدون تعلق به رنگ و نژاد همه مسلمانان را در مركزي واحد گرد آورد. راهبردهاي عملي امام خميني(ره) براي تحقق وحدت، مبتني بر نگرش ايشان به عوامل تفرقه در جهان اسلام است. امام خميني يكي از مهم ترين عوامل تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي مي داند و معتقد است كه اين عامل با استفاده از ابزارهاي داخلي خود، به تخريب وحدت در جوامع به تخريب وحدت در جوامع اسلامي مشغول است. ايشان هدف عوامل خارجي را سلطه بر جوامع مسلمين و غارت ذخاير آنها مي داند و در اين باره مي گويد: «آنهايي كه مي خواهند از بلاد مسلمين بهره گيري كنند، آنهايي كه مي خواهند ذخاير مسلمين را ببرند و دولت هاي اسلامي را زير يوغ خودشان قرار دهند، كوشش مي كنند كه بين مسلمين تفرقه ايجاد كنند. آنها گاهي به اسم شيعه و سني اختلاف ايجاد مي كنند.»
امام خميني(ره) در سخني ديگر مسلمانان را به شدت از افتادن در دام اختلافات مذهبي كه ابزار اصلي دشمنان براي ايجاد تفرقه ميان آنهاست، منع مي كند و مي فرمايد: «طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي، از جناياتي است كه به دست قدرتمنداني كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي برند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مي زنند. آنهايي كه مي خواهند تفرقه بيندازند، نه اهل سنت و نه اهل شيعه هستند. آنها كارگردانان دولت هاي ابرقدرت هستند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14