(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 18 خرداد 1390- شماره 19945

صله رحم حقي بدون قيد وشرط
رهبر انقلاب : قانون فصل الخطاب است

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




صله رحم حقي بدون قيد وشرط

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
حكمت و آثار نيكي به والدين و ارتباط با خويشاوندان در كلام صديقه كبري(سلام الله عليها)(31)
و برالوالدين وقايه من السخط و صله الارحام منساه في العمر و منماه للعدد؛
ترجمه تحت اللفظي اين فقره از خطبه صديقه كبري فاطمه زهرا سلام الله عليها اين است كه «خداي متعال نيكي به والدين را واجب فرمود تا از غضب او جلوگيري كند و پيوند با خويشاوندان را واجب كرد تا هم عمرتان طولاني شود و هم بر تعدادتان افزوده شود». موضوع اين دو جمله احسان به والدين و صله رحم است. اين دو تكليف بسيار به هم نزديك و مربوط اند.
شكر والدين قرين شكر خداوند
همه ما مي دانيم كه در اسلام به اين دو موضوع فوق العاده اهميت داده شده است. خداي متعال در چند مورد در قرآن كريم ابتدا به پرستش خودش امر مي فرمايد و بعد احساس به والدين را اضافه مي كند؛ و قضي ربك الاتعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا.2 گويا بعد از انجام وظيفه بندگي نسبت به خداي متعال چيزي واجب تر از رسيدگي به پدر و مادر نيست. اين تعبير خيلي تعبير عجيب، رسا و هشداردهنده اي است. در آيه مشابهي مي فرمايد: «ان اشكر لي والوالديك؛3 شكر من را و پدر و مادرت را به جاي آور.» نمي فرمايد: مرا شكر كن و پدر و مادرت را هم شكر كن؛ بلكه «لي» و «لوالديك» را به هم عطف مي كند و با يك امر بيان مي فرمايد. از اين آيات و صدها روايات، اهميت اين تكليف از لحاظ شارع مقدس اسلام كاملا روشن مي شود. با تعبيري مشابه اين تعبير- البته مقداري نازل تر- در مورد خويشاوندان مي فرمايد: «والقوا الله الذي تساءلون به والارحام 4 ؛ تقواي الهي داشته باشيد؛ همان خدايي كه او را در روابطتان مورد قسم قرار مي دهيد [ و وقتي از كسي چيزي مي خواهيد مي گوييد: تو را به خدا! اين كار را انجام بده، يا براي اثبات امري نام او را مي بريد؛ خدايي كه اين قدر براي خود شما مقدس است بايد مواظب باشيد كه حقش را ادا كنيد.]» بعد مي فرمايد: و الارحام؛ يعني حق خدا را رعايت كنيد و بعد حق خويشاوندان را. اين مقارنت خيلي معنادار است.
حقي بدون قيد و شرط
نكته اي كه در ميان ده ها روايت توجه انسان را جلب مي كند اين است كه شرط احسان به والدين، مؤمن بودن و حتي مسلمان بودن نيست. اگر پدر و مادر كافر هم باشند حق اطاعت و احسان را برعهده فرزندان دارند؛ البته اگر مسلمان باشند حق مضاعفي خواهند داشت و اگر شيعه باشند حق سومي، و اگر احسان هايي در حق فرزند كردند باز حق ديگري پيدا مي كنند؛ اما صرف اين كه پدر ومادرند و فرزند از آن ها متولد شده است بر فرزند حقي دارند كه مسلمان باشند يا كافر، عادل باشند يا فاسق، مهربان باشند يا بداخلاق، هيچ تأثيري در اين حق نمي گذارد. فقط نبايد در معصيت خدا از آن ها تبعيت كرد.
مراتب و احكام صله رحم
در مورد صله رحم اين مسئله اجماعي است كه قطع رحم حرام است. قطع رحم يعني انسان از خويشاندانش به گونه اي ببرد كه گويا اين ها خويشاوندش نيستند؛ نه ديدي و بازديدي، نه احترامي، نه هديه اي و نه ارتباط ديگري، هيچ يك در كار نباشد. اين قطعاً حرام است و يكي از گناهان كبيره است. اما صله رحم تا اندازه اي واجب است كه قطع رحم لازم نيايد؛ چون اين دو از هم انفكاك ندارند. آنچه يقيني است اين است كه قطع رحم حرام است. اما مصداق قطع رحم چگونه معلوم مي شود؟ در جواب تقريبا همه علماء فرموده اند امري عرفي است. شرايط زماني و مكاني و مرتبه خويشاوندي فرق مي كند. ارتباط با آن هايي كه خيلي نزديك اند يك اقتضاء و ارتباط با آن هايي كه دورترند مرتبه كم تري را اقتضاء دارد و آن هايي كه در شهر يا كشور ديگري هستند صله رحم شان طور ديگري است. گاهي يك تماس تلفني كفايت مي كند. به هر حال بايد طوري باشد كه عرفاً بگويند رابطه با خويشاوندانش را نبريده است.
قطع رحم از بزرگ ترين گناهان كبيره شمرده شده و حتي تأكيد شده است كه اگر خويشاوندانتان از شما بريدند شما از آن ها نبريد. امام سجاد عليه السلام مي فرمايند: خداوند دو قدم را خيلي دوست دارد؛ قدمي كه در راه جهاد برداشته مي شود و قدمي كه براي برقراري رابطه با آن خويشاوندي برداشته مي شود كه قطع رابطه كرده است.5
زمينه ساز شكر خدا
سر اين همه تأكيد چيست؟ آن چه به اين مناسبت به طور خلاصه مي توان گفت اين است كه اولا انسان درمورد پدر و مادر مخصوصاً مادر عاطفه اي فطري و خدادادي دارد. هر كس مي تواند اين عاطفه را تجربه كند؛ لذا خيلي احتياج به بحث ندارد. دليل طبيعي اين امر هم خيلي روشن است؛ پدر و مادر سبب وجود انسان اند. اگر مادر نه ماه جنين را در رحم پرورش ندهد، اگر او را شير ندهد و بزرگ نكند، اگر زحمات پدر نباشد فرزند كجا مي تواند ادامه حيات دهد؟ ايشان حق حيات بر گردن فرزند دارند. در كنار عاطفه آن ها، خدا دل فرزند را هم با آن ها پيوند داده است؛ به طوري كه دوستشان دارند. متأسفانه در تحت تأثير فرهنگ الحادي، بعضي از جوان ها كه افكار شيطاني در آن ها نفوذ كرده است مي گويند: «پدر و مادر مي خواستند خوش باشند، ما هم به وجود آمديم. اين ها چه حقي به گردن ما دارند؟!» اين افراد به اين جنبه ها توجه ندارند كه حيات ما مرهون پدر و مادر است. آن ها زحماتي براي ما كشيده اند كه هيچ كس چنين زحماتي را نكشيده و نمي تواند بكشد. امام زين العابدين صلوات الله عليه در رساله حقوقشان مي فرمايند: «حق مادر اين است كه تو توجه داشته باشي كه او تو را در جايي نگه داشته و حمل كرده (رحم) كه هيچ فردي، فرد ديگري را اين گونه حمل نمي كند. او از شيره جانش به تو خورانيده كه هيچ كس در حق كسي اين گونه رفتار نمي كند. شب و روز راحتي خودش را به گونه اي صرف تو كرده است كه هيچ كس حاضر نيست راحتي خودش را به اين صورت صرف كسي كند. حاضر شده است گرسنه بماند تا تو سير شوي و تشنه بماند تا تو سيراب باشي... .»6 اگر انسان به چنين كسي بي اعتنايي كند اولا به زحمت مي شود اسمش را انسان گذاشت و ثانياً آيا چنين كسي براي حق كسي ديگر ارزش قائل مي شود؟ آيا چنين كسي نسبت به همسرش يا دوستش وفادار مي شود؟ اين چنين شخصيتي طبعا نسبت به حق خدا هم ناسپاس خواهد شد. زيرا او حق مادر را با چشم مي بيند و بي مهري مي كند؛ وقتي خدا را نمي بيند به طريق اولي غافل مي شود.
پس يكي از بهترين عواملي كه مي تواند انسان را به طرف خدا سوق دهد و انگيزه خداپرستي، حق شناسي و شكرگزاري را در انسان بيدار كند توجه به عواطف پدر و مادر و حق و حقوقي است كه آن ها برعهده انسان دارند. خداوند متعال شكر پدر و مادر را در كنار شكر خودش ذكر مي كند؛ گويا اين دو، يك نوع شكر است. اگر كسي حق شناس پدر و مادر شد مي تواند حق خدا را رعايت كند؛ زيرا وقتي انسان توجه پيدا كرد به اين كه پدر و مادر چه خدمتي به انسان كرده اند كم كم روح شكرگزاري و حق شناسي در او تقويت مي شود و آن وقت به فكر شكر خدا هم مي افتد. اما اگر حق پدر و مادر را نديده گرفت و گفت: مي خواستند اين كارها را نكنند! در مقابل خدا هم مي گويد: مي خواست خلق نكند! پس شكر پدر و مادر و توجه به حقي الهي كه آن ها بر ما دارند بهترين راه براي خداپرستي و تكامل ماست. از اين رو بهترين راه براي نجات گناه كاران هم اين است كه از اين جا شروع كنند؛ يعني به پدر و مادرشان خدمت كنند. شخصي خدمت رسول اكرم صلي الله عليه وآله آمد و گفت: يا رسول الله! من هر كار زشتي كه بگوييد را مرتكب شده ام؛ آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمودند: پدر و مادر داري؟ گفت: پدر دارم. حضرت فرمودند: برو به پدرت خدمت كن. وقتي رفت حضرت فرمودند: اي كاش مادرش زنده بود.7
سر اين كه درباره ارحام هم اين همه سفارش شده اين است كه نعمت هايي كه خداي متعال به وسيله خويشاوندان به انسان مي رساند آن قدر پرارزش است كه بعضي از اين خدمات را انسان حاضر است با قيمت خيلي گراني بخرد. به طور طبيعي وقتي مشكلي براي يكي از افراد يك خانواده پيش بيايد مثلا نياز داشته باشد كه نصف شب به بيمارستان برود ساير افراد خانواده به او كمك مي كنند و منتي هم ندارند. البته اين قاعده استثناء هم دارد؛ اما صحبت ما درباره افراد معمولي و فطرتا سالم است. خداوند اين چنين، انسان ها را با عاطفه خويشاوندي (كه شعاعي است از همان عاطفه پدر و فرزندي و مادر و فرزندي) به هم مرتبط كرده است. اگر انسان، خويشاوندان را مثل بيگانه حساب كند و با آن ها ارتباط برقرار نكند كم كم آن ها هم دل سرد مي شوند و قطع رابطه مي كنند و كم كم طرفين از اين نعمت ها محروم مي شوند. يعني باب رحمتي را كه خداي متعال به طور طبيعي براي آن ها فراهم كرده است به دست خود مسدود مي كنند. كسي كه چنين باب رحمتي را كه اين همه برايش فايده دارد به دست خودش ببندد و آن رابطه طبيعي و خدادادي و پاك را قطع كند ديگر عواطفش با ديگران ريشه اي نخواهد داشت و رفاقت هايش صوري و براي منافع زودگذر است. از اين روست كه بعد از پدر و مادر نوبت به آن كساني مي رسد كه رابطه طبيعي انسان با آن ها بيشتر است.
خدا انسان ها را آفريده تا او را بشناسد و الطاف و نعمت هاي او را درك كنند و با عبادت به قرب الهي برسند. وقتي كسي بر ضد اين روش حركت مي كند و آن راه هايي را مي بندد كه خدا براي قدرشناس شدن بازكرده است طبعاً خدا از او ناراضي خواهد شد. پس احسان به والدين حقيقتي است كه انسان را از سخط الهي حفظ مي كند (و بر الوالدين وقايه من السخط). متأسفانه در فرهنگ امروزي ما اين ارزش ها در حال كم رنگ شدن است و گاهي با هزار افسوس فراموش مي شوند. حتي فرزندان با پدر و مادر بدرفتاري مي كنند. بايد به فرهنگ اسلامي خودمان برگرديم و اين ارزش ها را زنده كنيم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- احتجاج، ج1 ص99.
2- اسراء، 32.
3- لقمان، 41.
4- نساء، 1.
5- خصال صدوق، ج1 ص05.
6- تحف العقول عن آل رسول، ص.263
7- عده الداعي، ص58.
پاورقي

 



رهبر انقلاب : قانون فصل الخطاب است

حميد رضا اسماعيلي
امروز يك لحظه حساس تاريخي براي كشور است. نگاه كنيد به وضع دنيا و خاورميانه. نگاه كنيد به وضع اقتصادي عالم و به مسايل كشورهاي همسايه عراق و افغانستان و پاكستان. ما در نقطه حساسي از تاريخ قرار گرفته ايم. همه ما وظيفه داريم كه در اين مرحله تاريخي هوشيار و دقيق باشيم و اشتباه نكنيم... آن كساني كه به يك نحوي، نوعي مرجعيتي در افكار عمومي دارند؛ از سياسيون و روساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي يك عده اي از آنها حرف شنوي دارند، اين ها بايد خيلي مراقب رفتار و گفتار خود باشند. اگر آنها كمي افراطي گري كنند دامنه اين افراطي گري در بدنه مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها نمي توانند جمع كنند. نمونه هايش را ما ديده ايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي دامن مي زند به حركت هاي افراطي ديگران. اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند يا براي اصلاح ابرو چشم را كور كنند، چه بخواهند چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج آن ها هستند. من به همه اين آقايان و دوستان قديمي و اين برادران توصيه مي كنم كه بر خودتان مسلط باشيد و سعه صدر داشته باشيد و دست هاي دشمن را ببينيد. گرگ هاي گرسنه كمين كرده را كه امروز ديگر نقاب هاي ديپلماسي را از چهره برمي دارند و چهره حقيقي خودشان را نشان مي دهند، ببينيد. از اين ها غفلت نكنيد. امروز ديپلمات هاي برجسته چند كشور غربي كه تا به حال با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف مي زدند اين چند روز نقاب از چهره برداشتند و چهره واقعي خودشان را دارند نشان مي دهند. از همه خبيث تر دولت انگليس است. من به اين برادران عرض مي كنم به مسئوليت پيش خدا فكر كنيد. پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد.
آخرين وصاياي امام را به ياد بياوريد. قانون فصل الخطاب است. انتخابات اصلاً براي چيست؟ براي اين است كه همه اختلاف ها سر صندوق هاي رأي حل و فصل شود. بايد در صندوق هاي رأي معلوم بشود كه مردم چه مي خواهند و نه در كف خيابان ها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتي آنهايي را كه رأي نياورده اند اردوكشي خياباني بكنند، طرفدارانشان را بكشانند به خيابان، بعد كساني هم كه رأي آورده اند در جواب آن ها اردوكشي كنند و مردم را بكشانند به خيابان پس چرا انتخابات انجام گرفت. تقصير مردم چيست؟ اين مردمي كه خيابان محل كسب و كار آن ها است، محل رفت و آمد آن ها است، محل زندگي آن ها است، اين ها چه گناهي كرده اند كه ما مي خواهيم طرفداران خودمان را به رخ آن ها بكشيم ... براي نفوذ تروريست؛ آن كسي كه مي خواهد ضربه تروريستي بزند، مسئله او مسئله سياسي نيست، براي او چه چيزي بهتر از پنهان شدن در ميان همين مردمي كه مي خواهند راهپيمايي يا تجمع كنند. اگر پوششي براي او اين تجمعات پيدا كند آن وقت مسئوليت با كيست؟ الآن همين چند نفري كه در اين قضايا كشته شدند از مردم عادي، از بسيج جواب اين ها را بنا است چه كسي بدهد؟ واكنش هايي كه به اين ها نشان داده خواهد شد، در خيابان از شلوغي استفاده كنند بسيج را ترور كنند، عضو نيروي انتظامي را ترور كنند، خب اين امر يك واكنشي را به وجود خواهد آورد. واكنش احساسي به وجود خواهد آورد، محاسبه اين واكنش ها با كيست؟
انسان دلش خون مي شود از بعضي از اين قضايا، بروند در كوي دانشگاه جوان ها را، دانشجوها را، آن هم دانشجوي مؤمن و حزب اللهي را، نه آن شلوغ كن ها را، مورد تهاجم قرار بدهند، آن وقت شعار رهبري هم بدهند. دل انسان از اين حوادث خون مي شود. زورآزمايي خياباني بعد از انتخابات كار درستي نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردم سالاري است و من از همه مي خواهم به اين روش خاتمه دهند. اين روش، روش درستي نيست. اگر خاتمه ندهند آن وقت مسئوليت تبعات آن هرج و مرج بر عهده آن ها است. اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني يك اهرم فشاري عليه نظام درست مي كنند و مسئولين نظام را مجبور و وادار مي كنند تا به عنوان مصلحت زير بار تحميلات آن ها بروند، نه اين هم غلط است. تن دادن به مطالبات غير قانوني زير فشار، خود اين شروع ديكتاتوري است.
... بنده در اين دو سه هفته رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و چند كشور اروپايي را دنبال كردم ... يك وضع متغير و متفاوتي داشت. قبل از شروع انتخابات جهت گيري رسانه ها و دولتمردان شان اين بود كه در اصل انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم شود، البته همين نتايجي كه پيدا شد، همين نتايج را آن ها هم حدس مي زدند، در اظهارات شان هم اروپايي ها و هم آمريكايي ها، همين نتايج را حدس مي زدند، اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند، اين كار 85 درصدي 40 ميليوني اين را باور نمي كردند. بعد از آن كه اين حضور عظيم ديده شد اين ها شوكه شدند و فهميدند چه اتفاق بزرگي افتاد در ايران. فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرايط جديد وفق بدهند. هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و
جهان اسلام و در مسئله هسته اي، هم در مسايل ايران شوكه شدند و فهميدند كه سر فصل جديدي در مسايل مربوط به جمهوري اسلامي پيدا شد و مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامي بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اين جا مرتب مخابره شد به وسيله ايادي خودشان و همه آن ها اظهار تعجب كردند. از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخي از بازخوردهاي اين اظهارات ديده شد. وقتي اعتراض بعضي از نامزدها را ديدند ناگهان احساس كردند يك فرصتي براي آن ها پيش آمده است. اين فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج سواري كنند. سخن شان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد. يواش يواش چشمشان افتاد به بعضي از اين اجتماعات مردمي كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابان ها پيدا شد، اميدوار شدند و يواش يواش نقاب هايشان كنار رفت و حقيقت خود را بنا كردند به نشان دادن. چند تا از وزراي خارجه و رؤساي جمهور و رؤساي دولت هاي چند تا كشور اروپا و امريكا حرف هايي زدند كه باطن آن ها را نشان داد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14