(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 19 خرداد 1390- شماره 19946

شرم و حيا ،سرآمد ده خصلت (چراغ راه)
حكايت خوبان
تاثير «ان شاءالله»
ويژگي هاي منافقان
تپش قلم
راهكارهاي عملي شرح صدر و افزايش آستانه تحمل
عرفان عملي از ديدگاه شهيد مطهري (ره)



شرم و حيا ،سرآمد ده خصلت (چراغ راه)

قال الامام حسن(ع): مكارم الاخلاق عشره ! صدق اللسان، و صدق البأس و اعطاء السائل، و حسن الخلق و المكافاه با لصنائع، و صله الرحم، و التذمم علي الجار، و معرفه الحق لصاحب، و قري الضيف، و رأسهن الحياء.
امام حسن(ع) مي فرمايد: ده خصلت نيك از مكارم اخلاق است:
1- راست گويي 2- صداقت در اظهار فقر و نيازمندي 3- بذل و بخشش به سائل و مستمند 4- خوش خلقي 5- پاداش دادن به كارها 6- رسيدگي به اقوام و خويشان 7- پيوند و حمايت از همسايه و حفظ حق و حرمت آنها 8- حق شناسي درباره همراهان و هم صحبت هاي خود 9- مهمان نوازي 01- پيشاپيش همه اين صفات نيك، شرم و حيا است. 1
1- آثار الصادقين، ج 62، ص 892

 



حكايت خوبان
تاثير «ان شاءالله»

جمعي از علماي يهود براي آزمايش پيامبر اعظم(ص) آمدند و راجع به سه مطلب سؤال كردند:
يكي درباره اصحاب كهف، دوم درباره ذوالقرنين و سوم درباره روح.
حضرت به آنان فرمود: فردا بياييد جواب مي دهم و نفرمود! «ان شاء الله»
جبرئيل فردا نيامد و وحي خدا نازل نشد! فردا آمدند جواب نبود، پس فردا آمدند، باز جواب داده نشد، سه روز تا پانزده روز، بلكه تا چهل روز هم نوشته اند كه وحي الهي قطع شد. در اين صورت طبيعي است كه مردم حرف هايي مي زنند، دشمنان و منافقان دست آويزي پيدا كرده و عليه پيامبر اكرم(ص) سخناني پخش كنند.
بعد از پانزده يا چهل روز، جبرئيل نازل شد و سوره كهف را كه ماجراي اصحاب كهف و ذوالقرنين را بيان مي كند آورد و خاطرنشان كرد كه:
«ولا تقولن لشي اني فاعل ذلك غدا الا ان يشا الله...» (كهف- 23)
هرگز نگو من فردا فلان كار را مي كنم مگر اينكه بگويي اگر خدا بخواهد. (1)
1- صفير هدايت 6، آيه الله ضياء آبادي

 



ويژگي هاي منافقان

پرسش:
قرآن كريم چه اوصاف و ويژگي هايي را براي منافقان بيان مي كند لطفا اهم آنها را به نحو اجمال توضيح دهيد؟
پاسخ:
در قرآن آيات زيادي درباره منافقان آمده است. منافقان براي خنثي كردن موفقيت هاي مسلمانان تلاش هاي گوناگوني مي كردند و قرآن بسياري از كوشش هاي آنان را افشا مي كرد، تا جايي كه دايم از افشا شدن بيشتر نقشه هاي شان در هراس بودند و منافقان بيمناكند از اينكه سوره اي برضد آنان نازل گردد كه از ما في الضمير آنان خبر دهد. بگو: ريشخند كنيد، بي گمان خداوند آشكار كننده رازي است كه از آن بيمناكيد. (توبه آيه 64) بسياري از نشانه ها و علائمي كه قرآن براي منافقان نقل مي كند، در زمان ما مصاديق فراوان دارد. در اينجا تنها فهرستي از بيانات قرآن را دراين خصوص ذكر مي كنيم.
1- فساد كننده
بدانيدكه ايشان اهل فسادند، ولي خود نمي دانند. (بقره- 12)
2- كم خرد دانستن مومنان
(منافقان) گويند: آيا ما هم مانند كم خردان ايمان بياوريم؟ (بقره -13)
3- همكاري مخفيانه با دشمن
«و چون با پيشوايان خويش تنها شوند، گويند: ما با شما هستيم.» (بقره- 14)
4- عدم بينش
«ناشنوا و گنگ و نابينا هستند و به راه نمي آيند.» (بقره-18)
5- بخيل بودن
«مردان و زنان منافق همه مانند يكديگرند كه امر به منكر و نهي از معروف مي كنند و دستانشان را از (نفاق) بسته مي دارند.» بخيل بودن آنان ممكن است از اين جهت باشد كه چون ايماني ندارند، انگيزه اي براي انفاق و بخشش در راه خدا را نيز ندارند.»
6- كينه توزي
«خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه مي گيرد و حال آنكه بسيار كينه توز است.»
(بقره- 204)
در قرآن براي منافقان صفات ديگري مانند بيماري دل، دروغگويي، فسق، خشم، غرور، سركشي، گمراهي، ريا، ذلت و تزلزل بيان شده است.
همچنين قرآن، هجده صورت و شكل براي بروز و ظهور نفاقي كه در درون منافقان است بيان مي كند، صورت هايي مانند به دنبال فتنه رفتن، استهزاء، مخالفت با جمع مردم، تخلف از جهاد و فريب. بنابراين يكي از رذايل اخلاقي «نفاق» است كه منشأ آن ضعف ايمان و كمبود شخصيت مي باشد. در صورتي كه انسان دل خود را از اين مرض پاك نكند، عواقب بسيار خطرناك ديني، دنيوي و آخرتي درپي خواهد داشت و خدا در قرآن بدترين دركارت دوزخ را براي آنان يادآوري كرده است.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
كمان عشق را از درون «سينه ها» مي كشند و اين «موقعيت» موقعيت سرنوشت ساز اولاد آدم بوده و هست!
¤¤¤
جامعه اي كه «جوان» داري نتواند، جهانداري نخواهد توانست، جوانان سالم، بهترين گواه سلامت يك جامعه اند.
¤¤¤
در محكمه وجدانهايي كه نفس اماره را تبرئه مي كنند، قاضي عادل، غايب است!
¤¤¤
«دنيا» بيوه اي است كه به تعداد انسانهاي اولين و آخرين شوهر كرده و به هيچ كدام هم تمكين نمي كند!
¤¤¤
با عاشقان، عاشقانه سخن بگو زيرا: فرمانده عقل در ولايت عشق، سرباز ساده است!
¤¤¤
پست هاي دنيوي، شخصيت كرايه اي افراد است و شخصيت واقعي مومنان از مناصب دنيوي آنها فوق العاده ارزشمندتر است.
¤¤¤
مادامي كه باب توجيه باز بماند، فراريان عرصه عمل در جامعه تكثير مي شوند.
¤¤¤
دوزخ محلي است كه هركس در آن، با آتش خويش، خودسوزي مي كند!
¤¤¤
امواج تلويزيوني نظام سلطه، حاوي اسلحه هاي جنگي و مدرن شيطاني آنها در پستوي خانه هاي ماست!
¤¤¤
كساني كه در دايره «تقواي ستيز» لنگ مي زنند، در محدوده «تقواي پرهيز» نيز خودزني مي كنند!

 



راهكارهاي عملي شرح صدر و افزايش آستانه تحمل

فرشته محيطي
شرح صدر به معناي گشايش سينه يكي از اصطلاح قرآني است كه در حوزه عرفان و تصوف به شدت رواج دارد اما كمتر به اين مساله از نظر حوزه هاي اجتماعي، اخلاقي و سياسي توجه شده است. به اين معنا كه كمتر به نقش و كاركردهاي شرح صدر در حوزه هاي عمل اجتماعي و رفتاري انسان توجه شده و تاثيرات شگرف آن در ايجاد آرامش رواني و روحي و استقامت و صبر در برابر مشكلات و فشارهاي دروني و بيروني پرداخته شده است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با بهره گيري از آموزه هاي وحياني قرآن برخي از ابعاد اين مساله را تبيين كرده و راهكارهاي دست يابي به اين حالت روحي و رواني در انسان را روشن نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
سعه وجودي از طريق عبوديت
انسان در وضعيت دنيوي خويش در يك حالت مياني قرار دارد؛ چرا كه قرار گرفتن روح آدمي در كالبد جسماني و مادي، اقتضائاتي دارد كه گرايش به دو جهت متقابل را موجب مي شود. اين گونه است كه انسان خود به تنهايي دنيايي از امور متضاد و متقابل است كه او را همچون پاندولي به دو سمت متضاد و متقابل مي كشاند.
البته در اين ميان دو دسته انسان هاي فطرت گرا كه تقوا و ايمان واقعي را حفظ و قلب خويش را سالم و سليم نگه داشته اند؛ و نيز انسان هاي غريزه و طبيعت گرا كه خواسته هاي نفساني را مقدم داشته و فطرت و تقوا را زيرپا نهاده اند، در نوعي از ثبات شخصيت قرار دارند، اما بيشتر مردم همواره در حالت تردد و گذر از خدا به هوا و از هوا به خدا هستند. اين تردد در برخي چنان شدت يافته كه هر دم با كوچك ترين بادي به جهتي متمايل مي شوند.
خداوند از اين گروه سوم كه نه مومن و نه كافر محض هستند، به مذبذبين ياد كرده و درباره ايشان گفته است: مذبذبين بين ذلك لا الي هولاء و لا الي هولاء. (نساء، آيه 143) اينان انسان هاي در نوسان و بي هدفي هستند كه هر دم به سويي كشيده مي شوند و از ثبات شخصيت و استقامت برخوردار نيستند.
بي ثباتي شخصيت، بي ثباتي در رفتار و منش و كنش و نيز واكنش ها را به همراه دارد و اين تحير و سرگرداني ميان فجور و تقوا (شمس، آيات 7 و 8) رفتارهاي اجتماعي و سياسي آنان را نيز تحت تاثير شديد قرار مي دهد، به گونه اي كه نمي توان به قول و عهدشان اميدوار بود و بر اساس آن، با ايشان تعامل داشت؛ چرا كه بي ثباتي در شخصيت و هدف، هرگونه اعتمادي را نسبت به آنها سلب مي كند و اجازه تعامل با آنان را نمي دهد.
براساس آموزه هاي قرآني علت اين نوع رفتار در فقدان سعه وجودي افراد نهفته است. زيرا موجودات بسته و محدود وجودي، گرفتار اين گونه رفتارها هستند؛ اما در مقابل انسان هايي كه از سعه وجودي برخوردارند، از افق ديد روشني برخوردار مي باشند و هدف هاي كلاني را شناخته و در پي آن مي روند و براي دست يابي به آن نيز تلاش و كوشش جدي دارند كه از آن به عزم ياد مي شود.
در حقيقت كساني كه از سعه وجودي برخوردارند با نظام آفرينش ارتباط درست و كاملي برقرار مي كنند و با اهداف و فلسفه آفرينش هستي و نيز فلسفه آفرينش انسان، آشنا شده و مي كوشند با سعي و تلاش و عزم جدي و جهاد دروني و بيروني آن را به دست آورند.
سعه وجودي به معناي وسعت يابي شخصيت وجودي شخص است، به گونه اي كه هستي را در برمي گيرد و به جاي اين كه محاط عالم و جهان باشد، محيط بر عالم و جهان مي شود و از فضاي بيرون از زمان و مكان هستي به هستي مي نگرد.
البته همه انسان ها به چنين وسعت وجودي نمي رسند و تنها برخي از انسان هاي كامل در اين حد بالا مي روند كه از عرش به فرش هستي و كائنات مي نگرند؛ چرا كه خدايي شده و از جايگاه خداوندي به هستي نگاه مي كنند و لذا قابليت خلافت خدايي مي يابند و مظهر ربوبيت و پروردگاري خداوند مي شوند.
اما با اين همه، هر كسي بسته به تلاش و كوششي كه مي كند، مي تواند از وسعت وجودي در مراتبي از آن بهره مند شود و به همان اندازه وسعت يابي در وجود و اتصال به خداوند و مبدا هستي و كائنات مي تواند از درك درستي از هستي برخوردار شده و در مسير درست آفرينش گام بردارد و تحليل به نسبت كامل و جامعي از خود و ديگران و هستي داشته باشد.
براساس آموزه هاي وحياني، دست يابي به وسعت وجودي تنها از طريق عبوديت امكان پذير است، زيرا هر چند كه در همه انسان ها اين ظرفيت گسترش وجودي و وسعت يابي به شكل قوه و پتانسيل وجود دارد، ولي تنها راه فعليت يابي آن، اتصال كامل به وجود مطلق يعني خداوند است. اين اتصال براساس آموزه هاي وحياني نيز تنها با طريقت عبوديت و بندگي خداوند، امكان پذير است؛ زيرا انساني كه در طريق عبوديت گام برمي دارد، با عمل به آموزه هاي وحياني شريعت و خلوص در عبوديت مي تواند، اسماي سرشته در ذات خويش را از قوه به فعليت درآورد و با هر فعليت يابي اسمي از اسما و صفات الهي، متاله و خدايي شود كه در نهايت به ربوبيت و مظهريت آن دست مي يابد؛ چرا كه خلافت در اين مقام نيازمند سعه وجودي يافتن و خدايي شدن و احاطه كامل به هستي امكان پذير است. در اين حالت انسان مي تواند موجودات هستي را پروردگاري كرده و حق شايسته و بايسته آنها را تحقق بخشد و آنان را به كمال شايسته و بايسته خودشان برساند.
شرح صدر، وسعت يابي وجودي
آن چه در آموزه هاي قرآني به عنوان شرح صدر ياد مي شود، همان وسعت يابي وجودي است. به اين معنا كه وجود شخص از طريق عبوديت و شريعت، اسما و صفات الهي را در خود متحقق مي سازد و فعليت مي بخشد. در اين حالت شخص، متاله و خدايي شده و متصل به حقيقت وجود مطلق يعني خداوند مي شود و همه چيز را از چشم خداوند مي بيند و عمل مي كند. نهر وجودش به اقيانوس بي پايان و بي كران هستي متصل مي شود و از آن جا تغذيه مي كند. اين نوعي فناي انسان در خدا و بقاي انسان به بقاي الهي است. اين گونه است كه قول و فعل انسان متاله و رباني، همان گونه كه به خود شخص مي تواند انتساب يابد به خدا نيز منتسب شود؛ چنان كه خداوند در آيه 17 سوره انفال تيرافكندن پيامبر(ص) را تيرافكندن خود مي داند؛ چرا كه قطره درياست اگر با درياست/ ورنه آن قطره و دريا درياست.
به اين معنا كه در مقام اتصال و فنا، وسعت وجودي ايجاد شده، موجب مي شود تا نوعي يگانگي و اتحاد يا وحدت ايجاد شود كه در عرفان از آن سخن بسيار گفته اند.
خداوند در چند جا بصراحت از شرح صدر سخن گفته است. از جمله در آيه 24 سوره طه درخواست حضرت موسي(ع) را بيان مي كند كه خواهان شرح صدر است. همچنين در آيه نخست سوره انشراح از عنايت خاص خود نسبت به پيامبر(ص) سخن به ميان مي آورد كه به ايشان شرح صدر بخشيده است بي آن كه تقاضا در قالب نيايش و دعا از سوي آن حضرت(ص) صورت گرفته باشد هرچند كه تقاضا و پرسش ذات را نمي توان انكار كرد؛ چرا كه ذات آن حضرت(ص) همانند هر ذاتي بويژه ذات انساني، خواهان شرح صدر است و مي خواهد به وسعت وجودي دست يابد و خدايي و متاله شود.
انديشمند بزرگ قرآني راغب اصفهاني در كتاب ارزشمند خود درباره شرح صدر مي نويسد: شرح در لغت به معناي بسط و گسترش دادن است. مقصود از شرح صدر، بسط و گشادگي سينه با نور، آرامش و رحمت الهي است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 449)
هرچند كه ايشان با توجه به برخي از كاركردهاي شرح صدر و آثار آن، شرح صدر را محدود به آرامش يابي و يا رحمت يابي مي كند، ولي با توجه به آموزه هاي قرآني مي توان دريافت كه شرح صدر به معناي افزايش توانمندي و ظرفيت بشري و بسط يابي و گسترش آن است. در چنين حالتي انسان در اوجي قرار مي گيرد كه آرامش و رحمت يكي از آثار و كاركردهاي آن است.
جالب اين كه ايشان اين بسط را به نور الهي نسبت مي دهد و مي دانيم كه نور الهي، به معناي تحقق بخشي به حقايق وجودي است؛ زيرا نور خداوند است كه وجودات هستي از جمله آسمان ها و زمين را تحقق و وجود بخشيده و هستي را به وجود آورده است. بنابراين، نوري كه در دل انساني مي تابد، نوري است كه وجود آدمي را دگرگون مي سازد و گسترش وجودي مي بخشد.
در تفاسير عرفاني و اصطلاحات عرفان، به كاركرد و آثار ديگر اين شرح صدر توجه داده شده است. براساس اين كاركرد، با شرح صدر، انسان استعداد دريافت معارف و حقايق الهي را مي يابد. (فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، ص 503)
بنابراين، مي توان دريافت كه اين سعه وجودي با نور الهي و توجهات خداوندي در بشر و انسان ايجاد مي شود و او را قابل دريافت معارف و حقايق هستي مي كند و ارتباط و اتصال با حقيقت و ملكوت كائنات را ممكن مي سازد. به اين معنا كه انسان چنان باحقيقت هستي يعني خداوند ارتباط و اتصال مي يابد كه از دريچه او به هستي مي نگرد. اين همان مقاله متاله و مظهريت يابي بشر است كه از آن به ربوبيت و خلافت الهي نيز در آيات قرآني از جمله آيه 30 سوره بقره تعبير شده است.
البته در آيه 106 سوره نحل، شرح صدر عاملي براي پذيرش كفر بيان شده است. با توجه به مفاد اين آيه مي توان دريافت كه اين شرح صدر كه در آيه مطرح شده، شرح صدر طبيعي و در مسير وسعت يابي وجودي انسان نيست، بلكه چنان كه از آيه برمي آيد، اين شرح به جاي آن كه از نور خدايي باشد و به خدا نسبت داده شود، به بنده نسبت داده شده است. خداوند مي فرمايد: من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان و لكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله ولهم عذاب عظيم؛ كساني كه پس از ايمان آوردنشان كافر مي شوند- به جز آنان كه (تحت فشار و اجبار) وادار به اظهار كفر مي گردند و در همان حال دلهايشان ثابت بر ايمان است- آري! چنين كساني كه سينه خود را براي پذيرش مجدد كفر گشاده مي دارند (و به دلخواه خود دوباره كفر را مي پذيرند)، خشم تند و تيز خدا (در دنيا) گريبانگيرشان مي شود، و (در آخرت، كيفر و) عذاب بزرگي دارند.
اين جا شرح صدر به انسان كافر نسبت داده شده كه به جاي اينكه وسعت وجودي خويش را به سوي حقيقت بگيرد، همان وسعت وجودي را در برابر كفر مي گيرد. به اين معنا كه هر انساني داراي يك وسعت وجودي است كه از آن به شرح صدر ياد مي شود. اين شخص به جاي آنكه آينه وجودش را در برابر حقيقت بگيرد و نمايش آن باشد، به سوي باطل و كفر گرفته و تيرگي كفر را به نمايش گذارد. بنابراين، شرح صدر در اين آيه آن شرح صدري نيست كه با اعمال انساني و عنايت خداوندي در آدمي گسترش مي يابد و سعه واقعي مي يابد.
به سخن ديگر، شرح صدر در قرآن دو كاربرد دارد: گاه مراد از شرح صدر همان وسعت وجودي است كه خداوند به همه انسانها بخشيده است و آنان را از نظر قوه و پتانسيل و ظرفيت، قادر و توانا به خلافت يابي كرده است؛ گاه ديگر مراد شرح صدري است كه انسان آن را فعليت بخشيده و با نور الهي به كمال فعليت درآورده است. بنابراين، اين شرح صدر دوم است كه اتصال با مبدا را از طريق عبوديت و خدايي شدن و متاله گشتن، بوجود آورده و زمينه براي درك حقايق بيشتر و كامل تر و ربوبيت را فراهم مي كند.
شرح صدري كه با نور الهي و ايمان و تقوا ايجاد مي شود، شرح صدري است كه پيامبران(ع) و اولوالالباب و خردمندان واقعي به آن دست يافته اند. (زمر، آيه 21 و 22) اين شرح صدر به سبب اين كه با اتصال خاص به خداوند و بهره مندي از نور الهي تحقق مي يابد، فعليت بخشي اسما و صفات الهي را نيز همراه دارد. از اين رو خداوند چنين اتصالي را عين هدايت مي كند كه منجر به متاله و رباني و خليفه شدن انساني مي شود. (همان و نيز انعام، آيه 125)
آثار شرح صدر در حوزه شناخت و معرفت
وسعت يابي وجودي و شرح صدر انساني، آثار و كاركردهاي گوناگوني در ابعاد مختلف زندگي بشر و حتي موجودات ديگر هستي به جا مي گذارد. اگر از نقش ربوبيت انسان نسبت به خود و همه موجوداتي كه بر او سجده اطاعت بردند تا تحت مظهريت ربوبيت الهي و خلافت انساني به كمال برسند، بگذريم، مي توان گفت كه كاركردها و آثار سعه صدر و شرح صدر در همه ابعاد وجودي قابل ردگيري و شناسايي است.
به سخن ديگر، وسعت يابي وجودي انسان و شرح صدر او موجب مي شود تا انسان متاله و خدايي شده در مقام مظهريت ربوبيت، مديريت كائنات را در مقام خلافت الهي به دست گيرد و حتي فرشتگان ساحت قدس را به كمال شايسته و بايسته شان برساند و يا در مقام تسخير از قدرت و توان آنان بهره مند شود.
بنابراين، يكي از آثار شرح صدر افزايش توانمندي بشر و بهره گيري بهتر و كامل تر از امكانات هستي در جهت تكامل و تعالي خود و ديگران است؛ زيرا شرط خلافت كامل انساني از خداوند فعليت يابي اسماي سرشته در ذات از طريق عبوديت است كه كنه و گوهر آن ربوبيت و مظهريت يابي در آن است.
از ديگر آثار و كاركردهايي كه براي شرح صدر بيان شده، دريافت معارف و حقايق بزرگ و سنگين است كه گاه از آن به ملكوت آسمان و زمين (انعام، آيه 75) و گاه از آن به قول ثقيل (مزمل، آيه 5) ياد مي شود قول ثقيل كه از سوي خداوند القا مي شود، حقيقت قرآن است؛ زيرا قرآن آينه تمام نماي هستي است و كسي كه حقيقت قرآن را دريافت مي كند، حقيقت هستي را به تمام و كمال از ظاهر و باطن آن دريافت كرده است. از اين رو عارفان يكي از آثار شرح صدر را استعداد دريافت معارف و حقايق الهي دانسته اند. (فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، ص 503)
آثار شرح صدر در حوزه رفتاري
كاركردهايي كه قرآن براي شرح صدر در حوزه عمل و رفتار بيان مي كند، بسيار زياد است. از جمله اين كاركردها مي توان به افزايش آستانه تحمل اشاره كرد.
انسانها در حالت عادي، از محدوديتي بسيار برخوردار هستند. سعه وجودي انسان در مرزهاي شكننده اي قرار دارد و به سادگي در برابر كنش هاي تند و خشونت آميز، واكنش هاي عصبي و افراطي بروز مي دهد. اين مساله را مي توان در رفتار كودكان و نوجوانان و حتي جوانان ردگيري و شناسايي كرد. آنان به سبب عدم سعه صدر كمالي و شرح صدر نوري، از آستانه تحمل پاييني برخوردارند.
آستانه تحمل هر شخصي بستگي به شرح صدر و وسعت وجودي او دارد. اگر كسي در مراتب عالي انساني باشد، در اوج شرح صدر است. اين مساله در رفتار او به خوبي نمايان است. از آن جمله اين كه در برابر بيهوده گويي و رفتارهاي ناهنجار و ضداخلاقي ديگران، واكنش هاي متعادلي بروز مي دهد. از اين رو خداوند مومنان را كه از نور الهي و شرح صدر خداوندي بهره اي برده اند، انسان هاي كريم و بزرگواري مي داند كه در برابر رفتارهاي زشت ديگران به بزرگواري عبور مي كنند و مي گذرند: و أذا مروا باللغو مروا كرامًا (فرقان، آيه 72)
اوج رفتارهاي هنجاري و واكنش هاي كريمانه و بزرگوارانه را مي بايست در پيامبر(ص) ديد كه در اوج متاله شدن و شرح صدر مي باشد. آن حضرت در برابر رفتارهاي دشمنان و منافقان، به بزرگواري مي گذرند و حتي سخنان دروغ ايشان را گوش مي دهد و با بزرگواري، آنان را رسوا نمي سازد و رفتارها و كردارهاي زشتشان را نسبت به خود، ناديده مي گيرد؛ به گونه اي كه منافقان به سبب اين رفتار بزرگوارانه وي را «اذن» و حرف شنو معرفي مي كنند كه هر حرفي را مي پذيرد و باور مي كند. (توبه، آيه 61)
حضرت موسي(ع) براي اين كه بتواند با دشمن مستكبر و ستمگري چون فرعون مواجه شود، از خداوند مي خواهد تا با افزايش سعه صدر، آستانه تحمل وي را افزايش دهد.(طه، آيه 24 تا 27)
خداوند به پيامبر(ص) مي فرمايد كه با افزايش آستانه تحمل اين امكان براي او فراهم شده است تا سختي ها و دشواري هاي تبليغ دين را برتابد و در برابر فشارهاي سنگين مخالفان و دشمنان بتواند حركت تبليغي را ادامه داده و به مقصد برساند.(انشراح و نيز اعراف، آيه 2 و آيات ديگر)
افزايش آستانه تحمل با سعه صدر مي تواند مبارزه با دشمن را به كاري آسان تبديل كرده و موجب شود انسان همه فشارها را تحمل كند. (طه، آيات 24 تا 27)
از ديگر كاركردها و آثار شرح صدر مي توان به افزايش صبر و مقاومت در برابر دشمن و عدم افتادن به حرج و مانند آن اشاره كرد كه در آيات پيش گفته به آن توجه داده شده است. انساني كه داراي شرح صدر شد همه كارهايش براي او آسان مي شود و از سختي بيرون مي آيد. اين آساني به دو شكل، تبديل عسر به يسر يعني سختي به آساني و همچنين آسان شدن كارها در نزد او هر چند كه در ظاهر هيچ تغييري نيافته، خواهد بود. به اين معنا كه گاه خداوند واقعاً كارها را براي او آسان مي سازد و يا اين كه آستانه تحمل را در وي چنان افزايش مي دهد كه قول ثقيل و كار سنگين و دشوار براي او آسان جلوه مي كند و به سادگي و آساني مي تواند از آنها بگذرد و به مراد خويش برسد. (شرح يا انشراح و نيز طه، آيات 24 تا 26 و آيات ديگر)
راهكارهاي دست يابي به شرح صدر
براي اين كه به وسعت وجودي دست يافته و شرح صدر را با نور الهي تجربه كنيم، نياز است كه فطرت سالم را همچنان حفظ كرده و با تقواي الهي در مسير عبوديت گام برداريم. بر اين اساس نمي توان از نقش بي بديل ايمان به الوهيت خداوندي و ربوبيت او غافل شد.
خداوند در آيه22 سوره زمر نخستين گام براي دست يابي به شرح صدر را پذيرش گرايش فطري بشر به اسلام و دين و عبادت خداوند مي داند. به اين معنا كه اگر هر انساني از همان كف شرح صدر استفاده كند و به اسلام به عنوان دين فطري پاسخ دهد، گام در راه تقوا نهاده و از فجور دور شده است. در اين حالت است كه نور الهي كه همان نور كمالي اسلام است بر آينه جان و سينه اش مي تابد و قلبش به نور خداوندي روشن مي شود. اين گونه است كه مراتب ديگر سعه وجودي و شرح صدر براي او تحقق مي يابد و هرچه عبوديت، كامل تر شود، ظرفيت وجودي وي نيز افزايش يافته و از نور الهي بيشتر بهره مند خواهد شد.
در اين راه تسليم در برابر خداوند و فرمان هايش به عنوان نمادي از اسلام خواهي فطرت معنا مي يابد (زمر، آيه22 و نيز انعام، آيه125)
شناخت حقيقت خداوندي و اينكه انسان متاله مي شود ولي هرگز خدا نمي شود، به او اين امكان را مي دهد تا محدوديت هاي ظرفيت وجودي خويش را درك كند و گامها را در مسير متاله و خدايي و رباني شدن به درستي بردارد و منحرف نگردد. چنين شناختي است كه به تسبيح گويي ذات انسان از ذات الهي منجر مي شود و وسعت بخشي وجودي اش را در مسير درست قرار مي دهد. از اين رو خداوند در آيات 25 و 32 به نقش تسبيح در شرح صدريابي بشر توجه مي دهد و از انسان مي خواهد تا با بهره گيري از اين شناخت درست، گامهاي درستي در مسير رباني شدن بردارد.
به هر حال نمي توان از نقش كليدي اسلام و شناخت درست از الوهيت و ربوبيت خداوند در شرح صدريابي انسان غافل ماند، چرا كه اين عناصر كليدي مي توانند مسير درستي را براي خدايي و رباني شدن انسان ترسيم كرده و تحقق بخشند.
باتوجه به آيات سوره مزمل مي توان دريافت كه نماز شب به عنوان يك عبادت خاص تأثيرات شگرفي در افزايش سعه صدر و نيز افزايش آستانه تحمل بشر دارد، لذا خداوند دريافت قول ثقيل معارف قرآني و مانند آن را مرتبط با نماز شب دانسته است. (مزمل، آيه5)
مقاومت در برابر هواهاي نفساني و رفتارهاي پليد و فجورآميز از ديگر راهكارهايي است كه خداوند براي تحقق سعه صدر بيان مي كند. (انعام، آيه125) چنان كه مقاومت در برابر كفر (نحل، آيه106) و ارتداد (همان) نيز از ديگر راهكارهايي است كه از سوي خداوند بيان شده تا انسان به شرح صدر دست يابد.
اگر انسان در برابر هرگونه فشار كفر و ارتداد و پليدي و هواهاي نفساني و فجور و گمراهي مقاومت كند، مي تواند اميد داشته باشد كه مراتب عالي از سعه صدر را به دست آورد و در زندگي از شخصيت با ثبات و پايداري برخوردار شود.

 



عرفان عملي از ديدگاه شهيد مطهري (ره)

غذاي روح
اگر به بدن غذا نرسد، لاغر مي شود و اگر مدتي نرسيدن غذا ادامه پيدا كند، بدن مي ميرد و از بين مي رود. اگر به روح نيز غذا نرسد لاغر و ناتوان مي شود و اگر نرسيدن غذا براي هميشه ادامه پيدا كند، روح مي ميرد. غذاي روح البته از جنس گندم و برنج و روغن نيست، غذاي روح، علم و عشق و اميد و ايمان است. اشتباه اصلي فرزند آدم كه در جست و جوي سعادت، جان به لب رسانيده همين است كه تشنگي و احتياج روح را مي خواهد با سير كردن جسم و بدن تأمين كند.
آنچه احتياج روح را رفع مي كند و به او قوت و نيرو مي بخشد، آرامش و اطمينان مي دهد، ماده و ماديات نيست، معنويات است. (حكمت ها و اندرزها، ج2، ص148)
¤ ايمان و عبادت
عبادت براي تقويت عشق و علاقه معنوي و ايجاد حرارت ايماني در انسان است، يعني همانطور كه ايمان خودش به نوبه خود منشأ عبادت است، عبادت هم تقويت كننده ايمان است. (تعليم و تربيت در اسلام، ص125)
¤ گناه زدايي عبادت
ازنظر تعليمات اسلامي، هر گناه اثري تاريك كننده و كدورت آور بر دل آدمي باقي مي گذارد و در نتيجه ميل و رغبت به كارهاي نيك و خدايي كاهش مي گيرد و رغبت به گناهان ديگر افزايش مي يابد.
متقابلاً عبادت و بندگي و در ياد خدا بودن، وجدان مذهبي انسان را پرورش مي دهد، ميل و رغبت به كار نيك را افزون مي كند و از ميل و رغبت به شر و فساد و گناه مي كاهد، يعني تيرگي هاي ناشي از گناهان را زايل مي گرداند و ميل به خير و نيكي را جايگزين آن مي سازد. (سيري در نهج البلاغه، ص103)
¤ مرد تيغ و تسبيح
علي قهرمان تيغ و تسبيح است، هم مرد تيغ است و هم مرد تسبيح، اما براي مغلوب كردن كدام طبقه؟ طبقه زيردست و محكوم يا طبقه زبردست و حاكم؟ شعار علي چيست؟ شعار علي «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» است. علي در تمام عمر، دوست تيغ و تسبيح بود و دشمن طلا. (وحي و نبوت، ص30)
¤ هرچيز به جاي خود
شجاعت را در خلوت شب نمي توان به دست آورد، همان طور كه آثار خلوت شب را در ميدان جنگ نمي شود كسب كرد. (تعليم و تربيت در اسلام، ص168)
¤ دين، همه دين است
ما با اينكه صددرصد اعتراف داريم كه اسلام دين اجتماعي است و دستورات آن حاكي از اين است، ولي اينها سبب نمي شود كه ما عبادت و دعا و ارتباط با خدا را تحقير كنيم، كوچك بشماريم، نماز را كوچك بشماريم. (آزادي معنوي، ص85)
¤ همراهي خودسازي و جامعه سازي
يك نفر مسلمان، هم بايد يك رابطه دائم و ثابت ميان او و خداي خودش برقرار باشد و هم بايد يك رابطه ثابت و دائم ميان او و جامعه خودش برقرار باشد. بدون عبادت، ذكر و ياد خدا، مناجات با حق، حضور قلب، نماز و روزه نمي شود يك جامعه اسلامي ساخت و حتي خود انسان سالم نمي ماند. و همچنين بدون يك اجتماع صالح و يك محيط سالم، بدون امر به معروف و نهي از منكر، بدون رسيدگي و تعاطف و تراحم ميان افراد مسلمان نمي شود عابد خوبي بود. (آزادي معنوي، ص80)
¤ در وصف ياران پيامبر(ص)
جمله اي درباره اصحاب پيغمبر نقل كرده اند كه: «رهبان الليل و اسد النهار» يعني راهبان شب و شيران روز. قرآن مي گويد: «الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار» (آل عمران17) ببينيد قرآن چگونه همه جوانب را بيان مي كند؟! نه مثل يك درويش افراطي فقط و فقط صحبت از استغفار و نيايش مي كند. الصابرين. قرآن هرجا كه مي گويد «صابرين» در مورد پيكارها مي گويد. در واقع «صابرين» يعني خودداران در پيكارها. و الصادقين راستان و راستگويان كه از راستي يك ذره منحرف نمي شوند. والقانتين آنهايي كه درپيشگاه پروردگار در كمال خضوع قنوت مي كنند، خاضعند و خضوع قلب دارند (و يا ممكن است مقصود از «قانتين» با توجه به معني آن در يك آيه ديگر: «قوموالله قانتين» اين باشد كه در آن حال جز با خدا با كس ديگر سخن نمي گويند و رابطه شان را با غيرخداوند قطع مي كنند) «والمنفقين» از آنچه دارند به ديگران مي بخشند «والمستغفرين بالاسحار» آنان كه سحرگاهان به استغفار خدا مي پردازند. اين هم هميشه بايد در كنارش باشد. (تعليم و تربيت در اسلام، ص227).
¤ مذمت سبك شمردن نماز
يكي از گناهان، استخفاف نماز يعني سبك شمردن نماز است. نماز نخواندن يك گناه بزرگ است و نمازخواندن اما نماز را خفيف شمردن، استخفاف كردن، بي اهميت تلقي كردن گناه ديگري است. (آزادي معنوي، ص85)
¤ ارزش اسلام به جامعيت آن است
ما هرگز نبايد به عبادت استخفاف كنيم. ما بايد مسلمان كامل و جامع باشيم. ارزش اسلام به جامعيت آن است نه آن طور باشيم كه فقط به عبادت بچسبيم و غير آن را رها كنيم و نه مثل آنها كه اخيرا پيدا شده اند باشيم كه اسلام را فقط به تعليمات اجتماعي اش بشناسيم و به عبادت استخفاف كنيم، عبادت را تحقير كنيم (آزادي معنوي، ص 89 و 90)
¤ ارزش عبادت
اگر ما عبادت را تحقير كنيم، از ساير وظايف هم مي مانيم. عبادت، قوه مجريه و ضامن اجراي ساير دستورات اسلامي است. (آزادي معنوي، ص90)
¤ شرط انجام مسئوليت هاي اجتماعي
قدم اول ما اين است كه به خداي خود نزديك شويم و با نزديك شدن به خداي خودمان است كه آن وقت ساير مسئوليت هايمان و از آن جمله مسئوليت هاي اجتماعي را مي توانيم به خوبي انجام دهيم. (انسان كامل، ص96)
¤معنويت، پشتوانه عدالت
بدون بال معنويت از بال عدالت كاري ساخته نيست. از نظر قرآن، معنويت پايه تكامل است. اين همه عبادات كه در اسلام بر روي آن تكيه شده است براي تقويت جنبه معنوي روح انسان است. زندگي پيامبر را ببينيد، با آن همه گرفتاري و مشغله اي كه دارد باز درهمان حال قرآن مي گويد:
ان ربك يعلم انك تقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذين معك و الله يقدر الليل والنهار علم ان لن تحصوه فتاب عليكم. (مزمل20)
خدا آگاه است كه تو در حدود دو ثلث شب را به عبادت قيام مي كني، گاهي حدود نصف آن و لااقل ثلثي از شب و گروهي از كساني كه با تو هستند (نيز چنين مي كنند)...
و يا خدا به پيامبرش تأكيد مي كند كه: قسمتي از شب را براي عبادت برخيز، تهجد كن، نماز شب بخوان تا به مقام محمود(اسراء79) برسي و يا در مورد علي عليه السلام اگر عدالت اجتماعي او را مي بينيم و كاركردن ها و بيل زدن ها و عرق ريختن هايش را مشاهده مي كنيم، بايد آن در دل شب غش كردن هايش را هم ببينيم، آن از خوف خدا بيهوش شدن هايش را هم نظاره كنيم. (آينده انقلاب اسلامي، 180)
¤ زندگي گرايي
اسلام يك دين زندگي گراست نه زندگي گريز، لهذا با «رهبانيت» به شدت مبارزه كرده است.
لا رهبانيه في الاسلام
در اسلام رهبانيت نيست.
در جامعه هاي كهن هميشه يكي از دو چيز وجود داشت: يا آخرت گرايي و زندگي گريزي (رهبانيت) و يا زندگي گرايي و آخرت گريزي (تمدن، توسعه) اسلام آخرت گرايي را در متن زندگي گرايي قرار داد. از نظر اسلام، راه آخرت از متن زندگي و مسئوليت هاي زندگي دنيايي مي گذرد. (وحي و نبوت، ص 115)
¤ بالاترين اخلاص، دوري از هواي نفس
اين، جزء اصول مسلم معارف اسلامي است كه در عبادت، اخلاص شرط است. و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين (بينه5) و يكي از اخلاص ها، بلكه بالاترين اخلاص ها، اين است كه انسان معبودش هواي نفس خودش نباشد. حال هرجا كه هواي نفس باشد، قهرا نوعي شرك در آنجا وجود دارد. (فطرت، ص193)
¤ يك كمي هم براي خدا كار كنيد
گفتند مرحوم شيخ جعفر شوشتري، آن سالهايي كه آن منبرهاي معروف را در تهران مي رفت، يك روز رفت بالاي منبر و گفت: ايهاالناس! همه پيغمبران آمده اند شما را به توحيد دعوت كرده اند، من آمده ام شما را به شرك دعوت كنم. خيلي نظرها را به خود جلب كرد كه اين چه مي گويد: بعد گفت: همه پيامبران آمده اند گفته اند فقط خدا را بپرستيد، فقط براي خدا كار كنيد، من مي گويم يك كمي هم براي خدا كار كنيد، يعني همه كارهايتان خالصانه براي غيرخدا نباشد. (فطرت، ص194)

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14