(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 19 خرداد 1390- شماره 19946

موانع رسيدن به قرب الهي
رهبر انقلاب : انقياد به قانون نباشد ديكتاتوري بروز مي كند

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




موانع رسيدن به قرب الهي

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
قرب خدا، ملاك ارزش هاي اسلامي
در اين جا يك نكته علمي و فلسفي وجود دارد كه قابل تأمل است. وقتي حضرت زهرا سلام الله عليها حكمت هاي تشريعات الهي را ذكر مي فرمايند در برخي موارد منافع دنيوي آن ها را بيان مي كنند. از جمله در مورد صله رحم مي فرمايند: صله رحم باعث طولاني شدن عمر و افزايش جمعيت فاميلتان مي شود حال سؤال اين است كه ملاك ارزش هاي اسلامي چيست؟ آيا ملاك ارزش ها در اسلام منافع دنيوي است؟
اصولا ما براي تقرب به خدا آفريده شده ايم و اين مقامي است كه جز در سايه بندگي خدا نمي توان به آن رسيد. وقتي خداوند مي فرمايد: و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون،1 به اين جهت است كه ما در سايه عبادت به آن مقام برسيم كه از فرشتگان هم برتر شويم. پس اصل ارزش ها آن حقيقتي است كه انسان را به خدا نزديك كند. اما افعال ما دو نوع است: يك نوع مستقيما با قرب به خدا ارتباط دارد مثل نماز خواندن: يعني اين افعال اصلا براي ياد خدا، خوف و خشيت خداو محبت خدا هستند. پيداست كه ارزش اين افعال به همان تأثيري است كه در قرب به خدا دارند.
اما بعضي افعال مثل سخاوت داشتن، مهربان بودن و صله رحم كردن، دو نوع ارزش دارند؛ اولا داراي ارزش اخلاقي هستند؛ يعني انسان را براي ارتباط با خدا مهيا مي كنند. بخل غل و زنجيري است كه دست و پاي آدم را مي بندد و نمي گذارد به طرف خدا برود. قرآن مي فرمايد: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون؛2 گرفتگي، امساك، بخل ورزيدن و خودخواهي سدهايي است كه مانع ارتباط با خدا مي شوند. شكسته شدن اين سدها مي تواند زمينه ارتباط با خدا و رسيدن به قرب الهي را فراهم كند. اين يك نوع ارزش است كه فقط رفع مانع يا تقويت زمينه مي كند. ثانياً همين كارهاي تقويت كننده با اين كه مستقيما با خدا ارتباط ندارند مي توانند وسيله مستقيم قرب الهي شوند. راهش اين است كه به اين نكته توجه كنم كه خدا اين اعمال را دوست دارد و براين اساس بگويم: «خدايا! چون تو اين كار را دوست داري آن را انجام مي دهم.»
اين اعمال خودبه خود ارزش اخلاقي مطلوبي دارند؛ يعني انسان را براي رسيدن به كمال مستعد مي كنند. اين كه گفته مي شود: خدا حاتم طايي را به خاطر بخشش هايش جهنم نمي برد، يعني گرچه او را به بهشت در همسايگي انبياء نمي برند، اما اين گونه اعمال او كمك مي كنند كه از عذابش كاسته شود و آمادگي بيشتري براي تقرب به خدا پيدا كند. اما اگر كسي ايمان داشت و اين كارها را براي اطاعت خدا انجام داد خود اين اعمال مي شود متن عبادت، بنابراين اگر ما احسان به والدين و صله رحم را به خاطر عواطف انجام دهيم كار خيلي خوبي است و ما را براي ارزش هاي والاتر و رسيدن به هدف آفرينش مان (قرب به خدا) مهيا مي كند؛ اما خودش مستقلا عبادت نيست. اما اگر همين كار را به قصد اطاعت خدا انجام دهيم مثل نماز مي شود عبادتي كه مستقيما با خدا ارتباط دارد. اين نكته را بايد غنيمت بشماريم و سعي كنيم كه در كارهاي خوب قصد عبادت كنيم؛ يعني بگوييم: خدايا! چون تو دوست داري اين كار را انجام مي دهم.
پاي بندي به تعهد، نردبان تكامل (33)
والوفاء بالنذر تعريضا للمغفره ، و توفيه المكاييل و الموازين تغييرا للبخس؛3
در توضيح فرازهاي خطبه شريف فدكيه به اين جا رسيديم كه حضرت زهرا سلام الله عليها مي فرمايند: والوفاء بالنذر تعريضا للمغفره ، و توفيه المكاييل و الموازين تغييراً للبخس. حضرت زهرا سلام الله عليها در اين قسمت از خطبه به لزوم وفاي به نذر و هم چنين به درست فروشي در مقابل كم فروشي اشاره كرده و به بيان حكمت تشريع اين دو حكم مي پردازند. براي توضيح اين دو جمله مقدمه كوتاهي را عرض مي كنم.
ضرورت زندگي اجتماعي
علت ارتباط آگاهانه دو موجود با شعور، كسب منفعت، تحقق مصلحت و دست يابي به كمالي براي هر دو يا دست كم براي يكي از آن دو است. نمونه بارز آن، ارتباطات اجتماعي بين انسان هاست كه در سايه آن، زندگي مدني و اجتماعي شكل مي گيرد. در سايه زندگي اجتماعي، هزاران نوع بركت مادي و معنوي عايد انسان ها مي شود كه اگر اين زندگي اجتماعي نبود و بنا بود انسان ها به صورت فردي زندگي كنند هيچ يك از اين منافع و مصالح تحقق پيدا نمي كرد. براي درك اين منافع، هر كسي كافي است مروري اجمالي بر زندگي خود داشته باشد. انسان از اولين تا آخرين لحظات زندگي دائما در حال استفاده از ديگران است؛ يا از ديگران چيزي ياد مي گيرد يا بيمار مي شود و به پزشك مراجعه مي كند يا لوازم مورد نياز زندگي را با ديگران تبادل مي كند يا... هم چنين از اين زندگي منافع معنوي زيادي را كسب مي كند؛ اگر انسان زندگي اجتماعي نداشت دين و احكام خدا را ياد نمي گرفت و به دنبال آن ترقي معنوي پيدا نمي كرد و آخرتش هم تباه مي شد. پس در واقع اين زندگي اجتماعي است كه براي انسان هم خيرات دنيا را فراهم مي كند و هم خيرات آخرت را. پس انسان ناچار است كه يا انسان هاي ديگر ارتباط داشته باشد.
واقعيات ريشه ارزش ها
بعد از تصديق به ضرورت زندگي اجتماعي بايد بدانيم كه ركن اين زندگي اجتماعي تأمين منافع دو موجود با شعوري است كه با هم ارتباط برقرار كرده اند. اگر اين ارتباط و تبادل منافع نباشد زندگي اجتماعي پايدار نمي ماند. بر اين اساس سلسله اي از ارزش هاي اجتماعي پايدار نمي ماند. بر اين اساس سلسله اي از ارزش هاي اجتماعي شكل مي گيرد كه همه ما آن ها را درك مي كنيم؛ ولي غالباً به سر به وجود آمدن آن ارزش ها توجه نداريم. گاهي گمان مي كنيم كه ارزش ها امور عقلي بديهي اند؛ گمان مي كنيم خوبي راست گفتن، عدالت و... به خاطر اين است كه عقل آدمي به صورت بديهي، خوبي آن ها را مي فهمد. گاهي هم مي گويند: «درك خوبي و حسن اين امور فطري است.» و معمولا از اين قبيل تعبيرات به كار مي برند. ولي شايد سر پيدايش همه اين ارزش ها اين باشد كه اين ها تأمين كننده مصالح انسان ها هستند و از آن جهتي خوب اند كه اگر اين ارزش ها رعايت نشوند مصالح انسان ها به خطر مي افتد. به اصطلاح طلبگي، اين ها يك سلسله آراء محموده اي هستند كه مبتني بر يك سلسله واقعيات حقيقي اند و آن حقايق، روح اين ارزش ها را تشكيل مي دهند و به اصطلاح فقهي احكام تابع مصالح و مفاسد هستند.
وفاي به عهد؛ عام ترين ارزش
ركن تشكيل زندگي اجتماعي و مدني يا تحقق تمدن، تعهداتي است كه افراد اجتماعي نسبت به همديگر دارند. افراد اجتماع طبق قراردادهايي با هم كار مي كنند كه اين قراردادها گاهي لفظي يا كتبي است و گاهي نانوشته است اما به ذوق عقلايي همه عقلا مي دانند كه براي دوام زندگي اجتماعي بايد طبق آن ها عمل كنند. وقتي چند نفر براي رفع نيازي اقدام به تبادل اجناس خود مي كنند بايد براي وفا كردن به تعهدشان ارزش قائل باشند. اگر بنا باشد كه هر كدام در صدد فريب ديگري باشد زندگي اجتماعي دوامي پيدا نمي كند. كسي كه مي گويد: «فروختم» يعني جنس را به صورت سالم تحويل مي دهم و آن كسي كه مي گويد: «خريدم» يعني طبق قرارداد پول را به طور كامل به تو مي دهم.اگر فروشنده درصدد باشد كه به جاي مثلا يك كيلوگرم، نهصد گرم بدهد و مشتري هم قصد داشته باشد كه از قيمت كم بگذارد نتيجه كار به مشاجره و بالاخره به هرج و مرج مي انجامد و زندگي اجتماعي دوامي پيدا نمي كند. اصلي ترين و عام ترين ارزش در زندگي اجتماعي اين است كه انسان به قراردادهايش پاي بند باشد. رعايت اين ارزش حتي درباره كفار و دشمنان هم واجب است.
يكي از مصاديق اين تعهد رد امانت است. در اسلام آن قدر به اين مسئله اهميت داده شده كه امام سجاد سلام الله عليه فرمود: «اگر قاتل پدرم شمشيري را كه با آن پدرم را به شهادت رسانده است پيش من به امانت مي گذاشت آن را سالم به او برمي گرداندم.»4 قوام زندگي اجتماعي به تعهد است. اگر ما به تعهداتي كه داده ايم عمل نكنيم پايه زندگي اجتماعي را متزلزل كرده ايم و در آينده دودش در چشم خودمان مي رود.
معامله با خدا
گاهي رابطه قرارداد متقابل از رابطه انسان ها با يكديگر فراتر مي رود و شامل رابطه انسان با خدا هم مي شود. مفاهيمي كه ما در اخلاق، حقوق و... به كار مي بريم ابتدا در بين خود انسان ها شكل مي گيرد ولي بعد تجربه مي شود، توسعه داده مي شود و نسبت به خداي متعال و اولياي خدا يا فرشتگان هم به كار مي رود. مثلا خداي متعال مي فرمايد: «ان الله اشتري من المومنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنه ؛5 من با بندگانم معامله مي كنم و جان و مالشان را در مقابل بهشت مي خرم.» واضح است كه خدا به ما احتياج ندارد تا با ما قراردادي ببندد و ما چيزي به او تقديم كنيم؛ اما براي اين كه راهي براي تربيت و تكامل ما باز كند خود را به منزله موجودي قرار داده است كه با انسان معامله مي كند. يا مي فرمايد: «هل أدلكم علي تجاره ننجيكم من عذاب اليم؛6 آيا شما را به تجارتي راهنمايي كنم كه شما را از عذاب ابدي نجات مي دهد؟» آن تجارت چيست؟ مي فرمايد: «تومنون بالله و رسول و تجاهدون في سبيل الله بأموالكم و أنفسكم؛7 به خدا ايمان بياوريد و در راه او با مال و جان جهاد كنيد.» خداي متعال براي اين كه در ما انگيزه انجام كار خوب ايجاد كند تا مستحق رحمت او شويم از اين مفاهيم استفاده مي كند. خداوند در اين آيه شريف خود را به منزله مشتري كه متقاضي است قرار مي دهد و مي گويد: «چه كسي مي خواهد جان و مالش را به من بفروشد؟»
گاهي برعكس حالت فوق، تعهد را ما شروع مي كنيم. اين تعهد انواعي دارد كه داراي مفاهيمي شبيه به هم اند و عبارتند از: عهد، قسم و نذر. اگر ما با انسان ها عهدي ببنديم ولي برخلاف تعهد عمل كنيم چه قدر زشت است؟» يعني عام ترين و روشن ترين ارزش هاي اجتماعي و بهترين ارزش هاي عقلي را پايمال كرده ايم. در حقيقت معامله اي انجام داده ايم و بعد تقلب كرده ايم. اين عمل بسيار زشت است اما به هر حال يك نوع كار متقابلي است بين دو نفري كه هم عرض اند و او هم مي تواند همين بلا را به سر ما بياورد. من به او احتياج دارم و او هم به من احتياج دارد. اما خداي متعال خودش را براي ما تنزل داده، براي ارتباط با ما از مفاهيم انساني استفاده كرده است تا من را به طرف كمال و رعايت ارزش ها حركت دهد تا از اين راه لياقت رحمت و پاداش او را پيدا كنيم. با اين حال اگر در صدد فريب او برآييم، زشتي كار صدها و هزارها برابر مي شود. اگر انسان بخواهد كسي را فريب دهد، طوري رفتار مي كند كه او نفهمد و اگر طرف بفهمد، فريب كار خجالت مي كشد و حيا مي كند. خداي متعال به باطن ما و به كارهاي ما آگاه تر از خود ماست. حال اگر با چنين خدايي قراردادي ببندم كه اگر فلان كار را كردي فلان عمل را انجام مي دهم، ولي قصد تقلب داشته باشم يا بعداً در انجام تعهدم سهل انگاري كنم اين خيلي زشت است و در اصل پا به بخت خودم زده ام. پس خيانت كردن به خدا خيلي زشت تر از تخلفاتي است كه انسان ها نسبت به يكديگر مي كنند.
اين دو عبارت حضرت زهرا سلام الله عليها با اين اصل كلي ارتباط پيدا مي كند. يكي از آن دو وفاي به نذر است. نذر مشروط يعني با خدا قرارداد مي بندم كه اگر حاجت من برآورده شود، مثلا سه روز روزه مي گيرم. حال اگر نذر كننده به اين تعهد عمل نكرد خداي اين خيانت را ناديده نمي گيرد؛ چون بناي خدا بر اين است كه يا زمينه رشد و ترقي را فراهم كند تا ما استحقاق پاداش پيدا كنيم يا به سوء اختيار خودمان تنزل كنيم و مستحق عقوبت شويم. انسان يعني موجودي كه خدا به او اختيار داده است براي اين كه يا راه رشد را انتخاب كند يا راه سقوط را. بنابراين او بايد زمينه را فراهم كند تا ما انتخاب كنيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ذاريات، 65.
2- حشر، 9.
3- بحارالانوار، ج92 ص322.
4- أمالي صدوق، مجلس43، ص642.
5- توبه، 111.
6- صف، 01.
7- صف، 11.
پاورقي

 



رهبر انقلاب : انقياد به قانون نباشد ديكتاتوري بروز مي كند

حميد رضا اسماعيلي
رهبر انقلاب با پايداري بر اين مواضع اصولي در مناسبت هاي ديگر نيز بر «فصل الخطاب بودن قانون در تمام امور كشور» سخن گفتند.
رهبر انقلاب در ديدار نمايندگان مجلس با ايشان در سوم تير 88 گفتند: «اگر انقياد به قانون نباشد روح ديكتاتوري بروز خواهد كرد. قانون بايد در تمام امور كشور فصل الخطاب باشد تا زندگي مردم و امور جامعه روان شود. اصرار بر رعايت نكردن قانون موجب گره خوردن كارها خواهد شد، بنابراين همه بايد قانون را محترم بشمارند. فرهنگ قانون گرايي همانند مسايل ديگر بايد از نخبگان به بدنه جامعه سرريز شود، زيرا اگر نخبگان جامعه قانون را رعايت نكنند نمي توان از مردم انتظار عمل به قانون داشت. يكپارچگي و صداي واحد در اعلام مواضع اساسي در شرايطي كه دشمنان مترصد نقطه ضعف و فرصت طلبي هستند كاري بسيار خوب و مهم است.»474
رهبر انقلاب با مخاطب قرار دادن نخبگان سياسي به آنان هشدار دادند كه اگر نخبگان درست عمل كنند و از بزرگ كردن مسايل شخصي كه وحدت را خدشه دار مي كند به سوي قانون گرايي كه عدالت و انسجام را تقويت مي سازد، روي آورند مخالفان و قدرت هاي بيگانه نيز نمي توانند از فرصت هاي پيش آمده سوء استفاده كنند. ايشان ريشه حوادث پس از انتخابات را در عدم توجه نخبگان به اين امور ارزيابي كردند و ملت ايران را متحد و همراه با انقلاب و نظام سياسي خود دانستند. رهبر انقلاب در ديدار با مسئولان قوه قضاييه در 7 تير با توصيه اين مطالب گفتند:
معيار عدل عمل به قانون است و اگر قانون ملاك عمل در جامعه قرار گيرد عدالت تحقق مي يابد. دشوارترين بخش اجراي عدالت آن جايي است كه طرف مقابل اقويا و زورگويان متوقع هستند كه بايد در برابر آن ها ايستادگي كرد و فقط خداوند متعال و مر قانون را بايد در نظر گرفت. در مسايل اخير كشور معيارهاي قانوني راه حل قضايا هستند. در اين قضايا نبايد احساسات مردم به ويژه جوانان را تحريك كرد و آنان را در مقابل يكديگر قرار داد، زيرا ملت ايران با وجود اختلاف سليقه ها، ملت يكپارچه اي است كه با نظام خود روابط حسنه اي دارد. به لطف خداوند ملت ايران، ملتي مؤمن، آگاه و آماده حضور در صحنه است و مشكلي با نظام خود ندارد و اين نخبگان و خواص سياسي هستند كه بايد مراقب رفتار و سخنان خود باشند.
اگر ملت و نخبگان سياسي همدل و متحد باشند در آن هنگام وسوسه خنّاسان بين المللي و سياستمداران ظالم و مداخله گر ديگر اثري نخواهد داشت. اين سردمداران با اظهار نظر سخيف درباره ايران به گونه اي صحبت مي كنند كه گويا همه مشكلات شان تمام شده و فقط مشكل ايران باقي مانده است، در حالي كه آن ها غافل از اين هستند كه هر جا از نظر مواضع سياسي پا بگذارند آن جا از نظر ملت ايران نجس خواهد شد و اين گونه جانبداري ها نتيجه عكس خواهد داد. ترحم و مردم دوستي به دور از اين دولت ها است و اين كه ا كنون نسبت به ملت ايران يا برخي افراد در داخل كشور اظهار طرفداري مي كنند هدف آن ها مشخص است و مردم هم اين موضوع را متوجه مي شوند. اگر اتحاد و روحيه استحكامي كه انقلاب اسلامي به ملت داده است حفظ شود دشمني دشمنان اثر نخواهد داشت و هيچ گاه نخواهند توانست به ملت ايران آسيب وارد كنند.475
رهبر انقلاب در روز ميلاد حضرت علي(ع) در ديدار با گروه هاي مختلف مردمي درباره حوادث پس از انتخابات دو گروه را از يكديگر تفكيك كردند. گروهي كه به هر حال در اين رقابت شكست خورده بود و از نتيجه ناراضي بود و از روي عصبانيت دست به اعتراض زد كه اكثريت آن جمعيت را تشكيل مي داد و گروهي از اغتشاشگران كه با اهداف و سازماندهي خاص در اين حوادث حضور مي يافت. لذا ايشان با تأكيد مجدد بر «درون خانوادگي» بودن اين مسايل گفتند: «گاهي ممكن است اين رقابت داخل خانواده به عصبانيت هم كشيده شود، اما اين مسئله ربطي به بيگانگان ندارد. اين كه عده اي نامزد مورد نظرشان رأي نياورد و احساس افسردگي و ناراحتي كنند طبيعي است و معناي اين مسئله اغتشاشگري نيست. زيرا بر اساس نتيجه انتخابات اكثريت و اقليتي در كشور است و قواعدي وجود دارد، بنابراين معرفي مردم ايران در رسانه هاي آمريكايي و اروپايي تحت سلطه
صهيونيست ها به عنوان اغتشاشگر اهانت به ملت است. اين دولت ها بايد مراقب اظهارات و رفتار خصمانه خود باشند، زيرا ملت ايران عكس العمل نشان خواهد داد.
ما اظهارات و رفتارهاي
مداخله جويانه اين دولت ها را محاسبه خواهيم كرد و قطعاً در آينده روابط جمهوري اسلامي ايران با آن ها تأثير منفي خواهد داشت. اگر مسئولين جمهوري اسلامي با يكديگر اختلافي هم داشته باشند در ايستادگي در مقابل دشمن و در حفظ استقلال كشور با يكديگر يك كلام هستند و دشمن بداند كه نخواهد توانست ميان ملت ايران انشقاق ايجاد كند. تصور نكنيد كه اگر شما از يك جرياني به خيال خود دفاع كرديد يا اسم برخي افراد را آورديد آن جريان به شما متمايل خواهد شد. ابداً چنين اتفاقي نخواهد افتاد، زيرا دروغگويي شما براي ملت ايران آشكار است و آنان مي دانند كه هدف شما ايجاد بدبيني ميان مردم و نخبگان و ادامه كينه ورزي نسبت به نظام اسلامي است.» البته رهبر انقلاب وجود برخي گروه هاي معدودي كه با قدرت هاي بيگانه همراهي دارند را منتفي نمي دانند و مي گويند: «چنين دنباله هايي همواره در سال هاي گذشته نيز وجود داشته اند، اما اين افراد بدانند كه دشمنان و گرگ هاي درنده از اين دنباله ها تا آن جا كه منافعشان اقتضا كند استفاده و بعد اين افراد را همچون دستمالي به گوشه اي پرت خواهند كرد. اين معدود دنباله هاي فريب خورده علامت هاي غلطي مي دهند كه دشمنان نيز فريب اين علامت ها را مي خورند، اما مردم و نخبگان و همه جناح ها بايد مراقب باشند تا دوست و دشمن را اشتباه نگيرند و رفتاري را كه بايد با دشمن داشته باشند با دوست انجام ندهند. نظام اسلامي بر اساس وظيفه خود با كساني كه زندگي و آسايش مردم را بر هم مي زنند و جوان ها را تهديد مي كنند، برخورد خواهد كرد، اما مبادا دشمن را با دوست اشتباه بگيريم و دوست را به خاطر يك خطا دشمن به حساب بياوريم. از آن طرف عده اي هم بايد مراقب باشند تا دشمن معاند را دوست تصور نكنند و فريب حرف هاي او را نخورند.»476
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
474 . «قانون بايد در تمام امور كشور فصل الخطاب باشد»؛ روزنامه جمهوري اسلامي؛ چهارشنبه 4 تير 388؛ ش 8646.
475 . «رهبر انقلاب: معيار عدل، عمل به قانون است»؛ روزنامه جمهوري اسلامي؛ دوشنبه 8 تير 1388؛ ش 8649.
476 . «دوست را به خاطر يك خطا دشمن به حساب نياوريم»؛ روزنامه جمهوري اسلامي؛ سه شنبه 16 تير 1388؛ ش 8655.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14