(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 21 خرداد 1390- شماره 19947

اوقات فراغت دانش آموزي
سخني با مسئولان تربيتي آموزش و پرورش
بررسي دلايل رشد قارچ گونه روزنامه نگاران غيرمتخصص و مطبوعات
ازدحام بي هنران روي نردبان روزنامه نگاري!
چرايي و ضرورت هاي رعايت حجاب زنان در جامعه
به بهانه آزادي حجاب را زير پا مي گذارند




اوقات فراغت دانش آموزي
سخني با مسئولان تربيتي آموزش و پرورش

¤ رحيم چوخاچي زاده مقدم

يادش بخير آن روزهاي اول انقلاب. چه آرزوهاي دست نيافتني و كارهاي بسيار خوب و مردم پسندي كه امروز با صرف هزينه هاي بسيار و به كار گرفتن نيروهاي فراوان به سختي مي توان به بخشي از آن ها دست يافت. در آن روزها با كمترين عده و عده و هزينه، غيرممكن ها ممكن مي شد و دست نيافتني ها دست يافتني، و به جرات مي توان ادعا كرد كه يكي از دلايل بروز و ظهور انقلاب عليه رژيم پهلوي خواسته هايي بود در اين رديف كه فقدان آن ها به شدت مردم را گرفتار سختي هاي زيادي كرده بود و رژيم از برآورده كردن چنين آرزوهايي در غفلت كامل بسر مي برد. يكي از كارهاي بسيار مهمي كه از همان ماه هاي ابتدايي پيروزي انقلاب جامه عمل به خود پوشيد، در اولويت قرار گرفتن «پرورش» به جاي «آموزش» در مدارس بود . اين جابه جايي كاملا عقلاني كه خود جوش هم بود، نه تكليف بود و نه بخشنامه از جايي مشخص هم نشد كه جرقه اوليه آن از كجا و كدام مدرسه زده شد و اولين بار از جانب چه كسي و يا كساني مطرح و چه زماني و از كجا به اوج خود رسيد اما به هر حال اين انقلاب حركت مقدس فرهنگي بزرگي را در مدارس كشور به وجود آورد كه به اعتراف بسياري از فرهنگيان و مسئولان دست اندركار آموزش و پرورش پيش كسوت امروز و به تعبير ديگر معلمين و فرهنگيان جوان و انقلابي آن روزهاي پرحادثه و حماسه اين حركت بجا، معجزه قرن نام گرفت . حتي از گوشه و كنار به گوش مي رسيد كه عده اي از همين معلمين انقلابي قصد ارائه پيشنهادي مبني بر تغيير نام وزارت «آموزش و پرورش به وزارت «پرورش و آموزش» را داشتند.
معلمين و فرهنگيان شريف قديمي كه اوايل انقلاب را خوب درك كرده اند، بايد در خاطر عزيزشان باشد، روزهايي را كه همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، جمعي از نيروهاي فعال انقلابي متعهد و سرشار از انرژي و پتانسيل هاي بسيار بسيار قوي و واقعا خودجوش، با ورود به بدنه فرهنگي بيمار و كاملا منفعل و فشل آموزش و پرورش به ارث مانده از حاكميت رژيم منحوس پهلوي و تنها با به كار گرفتن رهنمودهاي تربيتي امامشان توانستند در برخي از مدارس بويژه مقاطع راهنمايي و متوسطه در دل زلال دانش آموزان جاي بگيرند و قلوب پاكشان را مسخر به پيام هاي الهي و تربيت اسلامي و انقلابي كنند تا آنجا كه محرم و مرهمي شدند بر دردها و آلام دانش آموزان مستعد آسيب هاي اجتماعي كه منافقين كوردل با تبليغات زهرآگين خود آن ها را يكي يكي و حتي گروه گروه از داخل مدارس به دام خود مي كشاندند! طولي نكشيد كه معلمين انقلابي فضاي حاكم بر مدارس را دگرگون كرده و در اولين گام براي خنثي سازي اين توطئه هاي سازمان يافته، تنبيه بدني دانش آموزان را حذف و كارهاي پرورشي و تربيتي را اولويت دادند . اين گونه شد كه آموزش متكي به اهرم «زور»، «امر و نهي»، «شلاق» و «شلنگ» و «تركه آلبالو و گردو» و از اين قبيل آلات شكنجه كه تا آن روز و حتي تا مدتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مدارس كشورمان رواج داشت، در كوتاه مدتي جاي خود را به «زبان لين»، «احاديث و روايات» و «الگوسازي» از رشادت ها و شجاعت هاي انقلابيون در پيروزي انقلاب داد و همان معجزه اي كه همه انتظارشان را مي كشيدند رخ داد. بد نيست خاطره اي را نقل كنم براي مخاطبين اين قلم تا هم تجديد خاطره اي باشد براي پير معلمان امروز كه خط شكنان عرصه فرهنگي آن روزگاران بودند و هم ان شاالله آينه اي باشد براي مسئولان و مربيان تربيتي امروزمان كه اين روزها در آستانه آغاز تعطيلات تابستاني و در تب وتاب تدارك برنامه براي اوقات فراغت دانش آموزان دراين تعطيلات و عزم جدي براي ادامه آن راه مقدس قرار دارند .
¤¤¤
نگارنده نيز در اوايل انقلاب افتخار معلمي در كنار خيل كسان ديگر از جوانان آن روز كه در آستانه پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، فارغ از دانشگاه شده بودند به همين نيت كه بتوانم نقشي هرچند كوچك و ناچيز در انتقال پيام هاي تربيتي امام و انقلاب به جوانان و نوجوانان داشته باشم در يكي از همين مدارس تهران مشغول به كار شدم، مدارسي كه تا آن موقع هنوز سيستم آموزشي و تربيتي در آن، برپايه جبر و زور بود و البته با به كارگيري «شلنگ»! به اتفاق چندتن ديگر از جنس خودم كه دغدغه انقلاب و جوانان آينده ساز حافظ اين انقلاب را داشتيم، از همان روزهاي ابتدايي ورودمان به مدرسه در انديشه حذف «شلنگ» از برنامه هاي آموزشي! بي تابي مي كرديم.و شلنگ همچنان ابزار دست ناظم مدرسه بود و لحظه اي آن را از خود دور نمي كرد . هر وقت هم حرف و حديثي پيش مي آمد مدام مي گفت: «اين بچه هاي زبان نفهم را فقط با اين وسيله مي توان مطيع بار آورد!!
لذا كار فرهنگي با دانش آموزان را بلافاصله آغاز و آن ها را براي ايجاد تغييرات اساسي در سيستم مديريتي، آموزشي و تربيتي مدرسه مهيا كرديم . بالاخره در يكي از برنامه هاي صبحگاهي در حالي كه دانش آموزان براي رفتن به كلاس هاي خود به صف شده بودند و ناظم مدرسه طبق معمول مي خواست به ضرب شلنگ، دانش آموزان را به داخل كلاس ها بدرقه كند، ميكروفن را به دست گرفتم و در يك سخنراني كوتاه ابتدا سخناني تربيتي از امام و چند حديث و روايت درباره تربيت اسلامي و رموز پيروزي انقلاب اسلامي و نقش برجسته دانش آموزان در اين پيروزي و علاقه شديد امام(ره) به دانش آموزان را بيان كردم و در آخر از دانش آموزان پرسيدم: آيا شما دوست داريد و اين آمادگي را داريد كه از همين امروز، الگوهاي تربيتي امام در مدرسه تان حاكم شود و برادري و وحدت و مهر و مهرورزي و محبت و انسان سازي و انسان دوستي و در كنار آن مسئوليت پذيري جايگزين شلاق و زور و چماق شود؟ دانش آموزان درحالي كه اشك شوق برچشمانشان حلقه زده بود با صداي بلند تكبير فرستادند...
به آن ها گفتم آيا موافقيد كه از همين امروز نيمكت هاي كلاس ها و حتي حياط مدرسه را به سنگرهاي علمي و دانش واقعي همراه با عقلانيت تبديل كنيم و مبارزه با آمريكا را از پشت همين سنگرها آغاز كنيم...؟
در حالي كه بچه ها باسكوتي معنادار نگاهشان به شلنگ درحال حركت در دستان آقاي ناظم بود، جستي زدم و شلنگ را از دست آقاي ناظم قاپيدم و باز پشت ميكروفن قرار گرفتم و گفتم: من به پاس آن تكبيري كه فرستاديد از همين امروز اين «شلنگ» را به زباله دان تاريخ مي اندازم و از شما انتظار دارم كه از اين پس مدرسه را به همت خودتان و با وجدان و اخلاق و رفتار نيكويتان اداره كنيد و اجازه ندهيد كه از اين لحظه به بعد، شخصيت و جايگاه والايتان در عرصه علم و خودسازي با اين شيلنگ ها تحقير شود.
تجربه ثابت كرده كه در اين رابطه پول و بودجه آن طور كه شايد و بايد تعيين كننده نيست. بلكه مهم تر از پول، تشكيل اتاق هاي فكر است براي اين منظور و كادرسازي از ميان معلمين باسواد و مطلع حزب اللهي، جوان، كاردان و زبر و زرنگ تا كارها و برنامه ها با سرعت تمام پيش برود. چرا كه اولا بايد پاسخگوي نيازهاي امروز جوانانمان باشيم و در ثاني بايد به جبران خسارت هايي بپردازيم كه دولتمردان گذشته دانسته و يا ندانسته در جهت تخريب چنين نهاد سرنوشت سازي برآمده بودند. امروز اگر متاسفانه شاهد صحنه هاي تاسف بار انحرافي برخي از جوانان بي تفاوت و تحت تاثير فرهنگ غرب در برخي كلان شهرها هستيم، حاصل خيانت هايي است كه در 16 سال ياد شده به آموزش و پرورش تحميل شد. اما مطمئن باشيم كه اگر همتي در اين رابطه صورت گيرد مبارزه ودر نهايت پيروزي بر اين گونه معضلات شدني است. فقط كافي است بهترين و برجسته ترين و دلسوزترين فكرها بنشينند و برنامه هاي پرورشي را كه در ابتداي انقلاب به صورت خودجوش به اجرا درآمده بود و ثمرات خوبي هم در برداشت، مورد بررسي مجدد قرار داده و با رفع نقاط ضعف ها و تقويت نقاط قوت ها با قدرت تمام وارد عمل شوند. كافي است كه اين اصل مهم را قبول داشته باشيم كه آموزش و پرورش به ويژه بخش پرورشي آن نياز به تحول جدي دارد.
مثلا تاكنون دقت كرده ايد كه در كشورمان سازمان ها و انجمن هايي از قبيل اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان، شوراي هماهنگي تشكل هاي دانش آموزي كشور، بسيج دانشجويي، جمعيت جوانان هلال احمر، اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان، سازمان دانش آموزي، سازمان ملي جوانان و يا حتي سازمان تبليغات اسلامي و ده ها NGO وجود دارند كه فقط زماني پي به وجود اين گونه نهادهاي دولتي و نيمه دولتي و آزاد مي بريم و نامشان به گوشمان مي خورد كه دولت و يا مجلس به بررسي بودجه سالانه و اختصاص اعتبار، يادي از آن ها مي كند؟! اما كسي نيست كه در اين مجلس و يا هيئت دولت اين نهادها را وادار به پاسخ گويي در خصوص خروجي كارهايشان بكنند و آن ها را به ذكر مصاديق براي دفاع از عملكرد سالانه خود وادارند تا توضيح بدهند كه با صرف اين بودجه ها تاكنون چه تعداد از جوانان ما را از افتادن در كمين ها و دام هاي دشمنان فرهنگي بازداشته و بردرمان اين بلاي خانمان برانداز همت كرده اند. نگارنده با استناد به آمارهاي رسمي كه از سوي سازمان بهزيستي كشور در خصوص دختران و پسران فراري و آمار و ارقام مربوط به اعتياد در ميان جوانان منتشر كرده است معتقد است كه اين آمارها نشان مي دهد موفقيت اين نهادها از آنجا كه فعاليت شان برنامه ريزي شده و هدفدار نبوده نزديك به صفر است . در حالي كه با اين بودجه ها و با وجود اين همه نهادهاي منتسب به دانش آموزان نبايد جامعه ما مملو از جواناني مي شد كه بي قيد و به دنبال سلايق و علايقي باشند كه ديكته شده از سوي كشورهاي صادركننده فرهنگ هاي براندازانه است.
اخيراً آقاي «يازرلو» معاون پرورشي و تربيت بدني وزير آموزش و پرورش رسماً اعلام كرده كه در تابستان امسال يعني از ابتداي تير ماه تا پايان شهريور ماه شش ميليارد و 966 ميليون نفر ساعت براي اوقات فراغت دانش آموزان سراسر كشور برنامه ريزي شده است. چه اشكالي دارد نهادهايي كه تعدادي از آن ها را پيش از اين نام برديم سرمايه هاي فكري، مادي و معنويشان را روي هم گذاشته و با يك استراتژي درست، هدفدار و با برنامه به ميدان مبارزه با جنگ تمام عيار تهاجم فرهنگي بيگانگان وارد ميدان كار پرورشي شده و با توانمندسازي جوانان و نوجوانان در مقابله با آسيب هاي اجتماعي سلامت روحي و رواني آينده آنان را تضمين كنند؟
چه اشكالي دارد دانش آموزان در اردوهاي برون شهري و يا درون شهري با معلمين سال تحصيلي آينده خود آشنا شده و از خصوصيات رفتاري همديگر آگاه شوند و معلمين هم ضمن شناسايي دانش آموزان با جميع خصوصيات اخلاقي، رفتاري و ميزان ضريب هوشي دانش آموزانش به معرفي دروس آينده آنان با نگاه پرورشي بپردازند؟ آيا چنين طرح هايي كار معلمين در اداره كلاس و مسئولان را در مديريت مدرسه و موفقيت دانش آموزان را در سال تحصيلي آينده سهل الوصول تر نخواهد كرد؟
آيا نمي شود در همين اردوها به بهانه هاي مختلف به تشريح جنگ جديد امروز ما با دشمنان كه معروف به جنگ نرم و يا به تعبير جنگ سايبري يعني اينترنتي است بپردازيم و دانش آموزان را با فوت و فن مبارزه با اين سلاح برنده جديد آشنا كرده و با ساختن چند وبلاگ راه هاي استفاده سالم از اينترنت را به آن ها آموزش دهيم؟
كارشناسان معتقدند مشكلات برخي از دانش آموزان ضعيف و يا ناآرام بايد به صورت موردي بررسي شود و به هيچ وجه صلاح نيست آن را در جلسات انجمن اوليا و مربيان مطرح كرد . كشاندن اوليا به مدرسه براي حل چنين معضلاتي نيزكار را بدتر مي كند. لذا، چه اشكالي دارد به تاسي از دوران اول انقلاب مربيان پرورشي طرح بازديد با خانواده هاي دانش آموزان را با سر زدن به منازل براي حل چنين مشكلاتي دوباره راه اندازي كنند؟
چه اشكالي دارد تعدادي از معلمين پرورشي را از ميان طلبه هاي ها جوان و قبراق و زرنگ و به قول جوان ها «باحال» كه ملبس به لباس مقدس روحانيت نيز باشند، در كار پرورشي و اردو هاي برون شهري دانش آموزي، دخالت دهيد و كاري كنيد كه همين طلبه ها در ايام تعطيلات تابستان ،شادابي همراه با سلامت نفس را به آن ها هديه كنند؟ مطمئن باشيد در خيلي از آموزش ها نيازي به كلاس و قلم و كاغذ و گچ و تخته نيست .بلكه «زبان لين» معلم مي تواند آينده خوبي براي جوانانمان رقم بزنند.
نگارنده به شدت طرفدار تعطيلي مدارس در روزهاي پنجشنبه مشروط به جايگزين شدن كارهاي پرورشي به جاي برنامه هاي آموزشي بوده و هستم و حتي معتقدم كه دانش آموز تا سوم دبستان اصلا نيازي به آموزش هاي كلاسيك محصور در كلاس و استفاده بي رويه از قلم و كاغذ ندارند و حتي در مقطع راهنمايي هم تا دبيرستان نبايد حجم دروس براي نوجوانانمان سرسام آور و كسل كننده باشد و بايد يك روزي - هرچه زودتر بهتر- بساط سبك غلط فعلي آموزشي برچيده شود.
به اميد آن روز

 



بررسي دلايل رشد قارچ گونه روزنامه نگاران غيرمتخصص و مطبوعات
ازدحام بي هنران روي نردبان روزنامه نگاري!

قاسم حداد اصفهاني

مدت هاست كه بحث ورود بي ضابطه افراد به بازيگري سينما در رسانه هاي كشور مطرح مي شود. اين بحث درباره برخي حرف ديگر نيز قابل طرح است. يكي از اين عرصه ها «روزنامه نگاري و خبرنگاري» است.
روزنامه نگاري و خبرنگاري و مشاغل پيرامون آن در ايران، به صورت تجربي آغازشده و تا حدود 40 سال قبل ادامه يافته است اما با تأسيس دانشكده هاي خبر و رسانه، اين رشته، علمي تر شد. با اين حال، خيلي ها به كاركرد دانشگاه در عرصه روزنامه نگاري و خبرنگاري معتقد نيستند و عوامل ديگري را در موفقيت يك خبرنگار يا روزنامه نگار دخيل مي دانند كه اولين آن، استعداد است.
تا قبل از سال 1376، فقط چند روزنامه و هفته نامه در ايران وجود داشت . اكثر فعالان اين عرصه نيز به صورت تجربي كار را فرا مي گرفتند و انجام مي دادند و عده اندكي نيز دانش آموختگان اين عرصه بودند. از سال 76 به بعد، توسعه بي رويه و بدون زمينه مطبوعات آغاز شد و روزنامه ها و مجله ها مانند قارچ چندتاچندتا سبز شدند. سيلي از افراد ناكاربلد با انگيزه هاي متفاوت وارد اين عرصه شدند و البته اندكي افراد مستعد. كساني وارد اين عرصه شدند كه از نوشتن يك متن ساده يا توصيف نوشتاري يك تصادف عاجز بودند اما با روابطي، توانستند خود را به اين عرصه تحميل كنند.
بايد توجه داشت كه در هر رشته اي، روش هايي براي استعداديابي وجود دارد. در فوتبال، يك تست چند دقيقه اي براي يك استعدادياب كهنه كار نشان مي دهد فرد تست دهنده استعداد اين ورزش را دارد يا نه. زدن چند روپايي، نواختن شوت صاف و حركت كم نقص پا به توپ از جمله اين تست هاست. نقطه اشتراك اين تست ها، استعداد در توانايي كنترل توپ است كه اگر كسي داشت، فوتباليست قابلي مي شود و اگر نداشت، جايش روي نيمكت ذخيره ها هم نيست. درعرصه خبرنگاري و روزنامه نگاري، استعداد در نوشتن يك اصل است. توانايي تبديل ديده ها، شنيده ها، خوانده ها و تخيلات به نوشته قابل فهم براي عموم، قدم اول است و نوشتن تحليل در گام هاي بعدي است. كسي كه به اين سلاح مجهز نيست، روزنامه نگار يا خبرنگار موفقي نخواهدشد. در عرصه راديو و تلويزيون علاوه بر نوشتن، صداي خوب، فن بيان بالبداهه و چهره نيز اهميت پيدا مي كند. اما در حال حاضر به دليل جايگزيني روابط با ضوابط و توسعه افقي و بي رويه مطبوعات كاغذي و الكترونيك، يك نوع اختلال فرهنگي- اجتماعي پديد آمده است. در حالي كه هزاران دانش آموخته روزنامه نگاري و خبرنگاري كه درميانشان ده ها فرد مستعد وجود دارد، بيكارند، لشكر اقوام و دوستان غيرمتخصص در اين عرصه، به سوي مطبوعات در حال عزيمت است. اكثر افرادي كه وارد اين عرصه مي شوند نه استعداد نوشتن دارند و نه حداقل تكنيك ها و اصول حرفه اي اين عرصه را مي شناسند. تفاوت خبر با گزارش، گزارش با مقاله و كاركرد هريك از اين نوشته ها را نمي دانند. تفاوت بين گفت وگوي مطبوعاتي را با پرسش و پاسخ هاي معمولي درك نمي كنند و درباره موضوعاتي كه مصاحبه مي كنند، اطلاعاتي ندارند به همين دليل نمي توانند مصاحبه شونده را به دادن اطلاعات تخصصي و مفيد وادارند. حال آنكه اگر گفت وگوكننده، كارشناس موضوع گفت وگو باشد، نتيجه چيز ديگري خواهدشد.
روزگاري، مطبوعاتي شدن كار چندان دشواري نبود چرا كه تنها كار روزنامه، انعكاس اخبار و وقايع بود اما كم كم بحث تحليل، گزارش و مقاله اضافه شد و كار به نوشته هاي تخصصي رسيد. يك استاد قديمي روزنامه نگاري معتقد بود كه هر فردي وارد يك روزنامه مي شود پس از فراگيري آئين نگارش مطبوعات، خبرنويسي، گزارش نويسي، مقاله نويسي و گفت وگو، بايد تمام گروه هاي خبري يك روزنامه را تجربه كند تا كمي از اطلاعات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي داشته باشد، به نحوي كه از سطح عمومي جامعه بالاتر باشد. بعدها استادان ديگري با پذيرش اين رهنمود، تاكيد كردند كه روزنامه نگار بايد در يك رشته، متخصص و كارشناس باشد و فرضيه پردازي كند. امروزه افراد متخصص در يك رشته خاص اگر توانايي نوشتن مطبوعاتي داشته باشند، جذب رسانه ها مي شوند. اما افراد بي تخصص، ولو آشنا به روزنامه نگاري، جايي در مطبوعات ندارند. البته متخصص يك رشته كه از رشته هاي ديگر، حداقل اطلاعات را هم ندارد يك فعال مطبوعاتي كامل نيست. يك روزنامه نگار پس از كسب تجربه در همه گروه هاي خبري، بايد در يك رشته متخصص و كارشناس تمام عيار شود اما در حال حاضر، چنين افرادي در مطبوعات و ديگر رسانه هاي ايران، خيلي كم است. دليل پايين بودن تيراژ روزنامه ها و مخاطب رسانه هاي كشور ما، بي تخصص بودن اكثريت بدنه فعال اين عرصه، يا ناآشنايي با روزنامه نگاري است. يك روزنامه نگار يا خبرنگار موفق، فارغ از اينكه تحصيلكرده باشد يا تجربي يا هر دو، بايد شرايطي را داشته باشد:
1-استعداد تبديل ديده ها، شنيده ها، خوانده ها، تخيلات و خلاقيت ها به نوشته قابل فهم براي عامه جامعه (براي راديو و تلويزيون صدا، بيان و چهره هم مهم است)
2-آشنايي كافي با اصول، تكنيك ها، عناصر و ارزش هاي روزنامه نگاري و خبرنگاري.
3-آشنايي بالاتر از حد متوسط جامعه با موضوعات مختلف
4-تخصص در يك رشته در حد فرضيه پردازي
شرط اول، استعداد خدادادي و سه شرط ديگر اكتسابي است. تحقق سه شرط اكتسابي به مطالعه زياد، قوي كردن گنجينه لغات از طريق شعر و ادبيات، آشنايي با ويراستاري و آيين نگارش مطبوعات و تحصيلات عاليه حوزوي يا دانشگاهي در يك زمينه تخصصي بستگي دارد. تمرين نوشتن پس از خوب ديدن، شنيدن و خواندن و سپردن حاصل كار به پيشكسوتان صاحب فن و تن دادن به چكش كاري آنها بر روي نوشته، پله هاي ترقي در روزنامه نگاري و خبرنگاري است اما كسي كه از روز اول، نوشته هاي پر ايرادش بدون كمترين تغيير منتشر شود و نام خود را در زمره نويسندگان مطبوعاتي ببيند، براي خود شأني قائل مي شود كه موجب توقف و سقوط خواهد شد. تعريف ناقص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از روزنامه نگار و خبرنگار (خالق 15 اثر مطبوعاتي در 2 سال با هرگونه كيفيت) موجب شده تا اين حرفه، كاملا بي اعتبار و دم دستي شود و هر كسي به اعتبار روابط فاميلي و دوستي وارد اين عرصه شده و به سرعت، حد نصاب روزنامه نگاري از نظر وزارت ارشاد را كسب كند. بنابراين مي طلبد كه وزارت ارشاد، تعريف روزنامه نگار را قوي تر كرده و به مديران رسانه ها براي نپذيرفتن افراد بي صلاحيت در اين عرصه، فشار بياورد تا بي صلاحيت ها وارد اين وادي نشوند. همچنين در دادن مجوز نشريه به افراد، بايد متخصص بودن او در اين عرصه، مد نظر قرار گيرد. اما شاهديم كه به راحتي مجوز روزنامه و هفته نامه داده مي شود حتي به افرادي كه از عرصه مطبوعات، هيچ نمي دانند.
انگيزه هاي ورود به حرفه مطبوعاتي
درگذشته افراد با دو انگيزه وارد كار مطبوعاتي مي شدند. يك گروه، برايشان فرقي نمي كرد در يك روزنامه كار كنند يا يك اداره. عده اي اما به نوشتن علاقه داشتند و البته استعداد. با ورود منافع اقتصادي و سياسي در عرصه رسانه، انگيزه هاي ديگري براي ورود به اين فضا ايجاد شد. به ويژه از سال 1376 به بعد، مطبوعاتي ها وارد كارهاي اجرايي شدند و روزنامه نگاري و خبرنگاري به يك راه كوتاه براي رسيدن به پست و مقام نمايانده شد. يك پسر يا دختر جوان با ورود به يك نشريه يا خبرگزاري ناشناخته، اين اجازه را پيدا مي كند در جلسات خبري و كنفرانس هاي مطبوعاتي وزارتخانه ها و سازمان هاي متعددي شركت كند و سؤال بپرسد. او امروز با چند وزير و معاون وزير و مدير كل حشر و نشر پيدا مي كند كه برايش فوق العاده جذاب است. پس از مدتي، متوجه فرصت هاي اقتصادي و سياسي مي شود كه حداقل آن برعهده گرفتن مسئوليت روابط عمومي يك دستگاه يا مشاور مطبوعاتي يك مسئول با حقوق آنچناني است و البته پز دادن به خاطر بودن با يك يا چند مقام. سپس به ارتقاي جايگاه مي انجامد. بنابراين عرصه مطبوعات به يك سكوي پرش تبديل مي شود. حال آنكه رسيدن به چنين جايگاهي از راه علم، تجربه و مهارت بسيار دشوار است. بدين ترتيب مطبوعات،گاه سكوي پرش «بي هنراني» شده است كه با آويزان شدن به موقعيت ها و آدم ها، خود را بالا مي كشند نه براساس لياقت ها. البته بوده اند كساني كه با لياقت و شايستگي از عرصه مطبوعات به جايگاه هاي اجرايي، تقنيني و قضايي رفته اند و موفق بوده اند اما تعدادشان اندك است. حس مطرح شدن مسئولان هم به اين فضا دامن مي زند.

 



چرايي و ضرورت هاي رعايت حجاب زنان در جامعه
به بهانه آزادي حجاب را زير پا مي گذارند


منيره غلامي توكلي

پوشش كه در عرف اجتماعي و خارج از محدوده خانه از آن به عنوان حجاب ياد مي شود در عين سادگي؛ موضوعي پيچيده و يكي از نمادهاي ارزش گذاري در جامعه است كه رعايت آن توجه به هنجارها و بي توجهي به آن نوعي هنجارشكني است.
تاريخ بشر مؤيد اين نكته است كه عفاف و حجاب به عنوان دو ارزش در جامعه بشري به ويژه جوامع توحيدي مطرح بوده است؛ زيرا يكي از امتيازات انسان، در مقايسه با موجودات ديگر، تهيه پوشش مناسب براي اندام خويش است. براين اساس، لباس پوشيدن يكي از شئون و ويژگي هاي انسان به شمار مي آيد. براي بشر ديروز و انسان متمدن امروزي لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما، برف و باران و ياري دادن وي در حفظ عفت و شرف، در آراستگي و زيبايي آدمي نيز نقشي مهم ايفا مي كند و مي توان آن را نشان دهنده گرايش اعتقادي فرد و تعلق وي به فرهنگي خاص دانست.
بشر اوليه پوشش را انتخاب كرد تا حيا را وارد حريم هاي خود كند و حيا كه معنا گرفت تمدن به وجود آمد. اما همين مسئله كه قدمتي به طول حيات بشر در كره خاكي دارد چند صباحي است كه به عنوان يكي از چالش هاي بزرگ فرهنگي جامعه ما مطرح شده است. مسئله اي كه بررسي آن مي تواند به بسياري از شبهات در اين زمينه پاسخ دهد. سعي كرده ايم در اين گزارش به اندازه بضاعت قلم و حوصله خوانندگان به تبيين فلسفه حجاب اسلامي از ديدگاه قرآني و اجتماعي و روانشناسي بپردازيم.
حجاب رعايت حرمت زن مسلمان و حق الله است
حجاب از منظر قرآن؛ يعني احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن تا نامحرمي او را از ديد جنسي نگاه نكند. قرآن اين حرمت را مخصوص زنان مسلمان دانسته؛ از اين رو نگاه كردن به زنان غيرمسلمان را بدون قصد تباهي به علت اينكه آنان از اين حرمت بي بهره هستند؛ جايز مي داند.
قرآن كريم در سوره احزاب آيه 59 علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنين بيان مي كند «ذلك ادني آن يعرفن فلا يوذين» (براي اينكه شناخته نشوند و مورد اذيت واقع نگيرند).
زهرا سادات طباطبايي كارشناس علوم ديني و قرآني در تعريف مفهوم حجاب اسلامي مي گويد: حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش است. ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد. حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بعد ايجابي و سلبي است. بعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است و اين دو بعد بايد در كنار يكديگر باشد تا حجاب اسلامي محقق شود. گاهي ممكن است بعد اول باشد، ولي بعد دوم نباشد، در اين صورت نمي توان گفت كه حجاب اسلامي محقق شده است.
وي در ادامه حجاب زن را حق الهي دانسته و مي افزايد: حرمت زن اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه خانواده، اگر همه اينها به عنوان زيرساخت هاي جامعه به بي حجابي و هنجارشكني اسلامي رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد بود! چرا كه در اين مورد حرمت زن به عنوان حق الله مطرح است. در جايي كه خداوند در آيات خود مي فرمايد: هر گروهي اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا كنيد معلوم مي شود عصمت زن حق الله است. پرواضح است كه ادا كردن حق الله به طور كامل ميسر نيست اما با انجام برخي كارها مي توان رضايت الهي را به دست آورد. از اين رو در قرآن بيش از ده آيه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد و در سوره نور آيه 31 نيز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به ميان آمده است.
طباطبايي با استناد به آيات قرآن از رعايت حجاب در نگاه؛ حجاب در گفتار؛ حجاب در رفتار به عنوان ديگر حجاب ها كه در رفتار خارجي انسان تجلي مي كند، نام برده و مي گويد: از مجموع مباحث طرح شده مشخص مي شود كه منظور از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوه پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به مقوله يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در روح و جسم زن را دارند.
اين كارشناس علوم قرآني در ادامه اظهار مي كند: تصور افراد جامعه اين است كه خداوند حجاب را تنها براي زنان ضروري دانسته است، در حالي كه با استناد به آيات قرآني درمي يابيم حجاب براي مردان نيز از ضروريات به شمار مي رود در سوره نور خطاب به مردان آمده است: «اين حجاب موجب پاكيزه تر ماندن روح و جسم آنهاست و خدا به آنچه خود مي سازد، آگاه است.»
وي با بيان اين كه خداوند در قرآن به حفظ عفت و پاسداري از حجاب زنان، تاكيد فراواني كرده است مي گويد: توجه به تحريم عفاف و حراست از آن مهم ترين و سودمندترين قانون الزامي آفرينش براي انسان ها مخصوصاً زنان در جامعه است. او حجاب و پوشش را، سنگر سعادت و پيروزي و رستگاري زنان در جامعه مي خواند و مي افزايد: اگر اين سنگر آسيب ببيند و يا فرو ريزد، عوامل سعادت، پاك زيستي و شرافت آن ها فرو مي ريزد. براي داشتن جامعه اي سالم توجه به اين نكته كه مراد از حجاب، پوشش اسلامي است بسيار ضروري است؛ با كمال تأسف دنياي غرب و دنباله روهاي آنان اين مسأله بسيار مهم اسلامي و اخلاقي را ناديده گرفته، بلكه به عكس با كمال گستاخي بر ضد آن، گام برمي دارند و حجاب و حفظ حريم عفاف را نشانه عقب گرد و واپس گرايي زن مخصوصاً زن مسلمان مطرح كرده اند.
بدحجابي ثمره عدم معرفت به جايگاه زن در نظام هستي است.
بدون شك لزوم پوشيدگي زن در مقابل مردان نامحرم، يكي از مسائل مهم و ضروريات دين اسلام است كه دستورات اسلامي، تنها براي آن مرز تعيين كرده است. تفاوت اساسي حجاب اسلامي با حجاب اديان گذشته در تعديل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفريط، سهل انگاري مضر يا سختگيري بي مورد به جامعه بشري است.
ميترا خسروبيك پژوهشگر مسائل اجتماعي؛ معتقد است: فلسفه حجاب را به گونه اي صريح مي توان احترام و نگه داشتن حرمت زن دانست. كسي كه به عظمت حجاب پي برده؛ مي فهمد بي حجابي و بدحجابي ثمره عدم معرفت و شناخت حقيقي جايگاه زن در نظام هستي است.
حجاب ثمره عفت و حرمت ماحصل عفت و حجاب است. «عفاف نوعي، حجاب دروني است كه انسان را از گناه باز مي دارد يعني حفظ چشم، گوش، قلب و تمامي اعضاء و جوراح از هرگونه خطا و گناه، كه حاصل اين عفت و حجب دروني، پوشش ظاهري است» به تعبيري لطيف تر؛ حجاب ثمره عفت است و جامعه عفيف، از هر جهت مترقي است و كمتر دچار آسيب خواهد شد.
وي مي افزايد: كسي كه نتواند يا نخواهد كه حجاب خود را حفظ كند در واقع از درك مفاهيم بلند عفت و عزت دور است. مفاهيمي كه اگرچه تا حدي اكتسابي و مشروط به شرايط جامعه مدني است اما نوع بشر بصورت فطري بدنبال آن است.
وي مهم ترين ثمرات حجاب را آرامش روحي و دوري از التهابات دروني، استحكام پيوند خانواده، جلوگيري از تعدي به زنان، ايجاد امنيت اخلاقي و رواني در جامعه، حفظ سنت ها و روابط اجتماعي سالم و ارزش هاي انساني و معنوي، حفظ عفت جامعه، راهي براي ورود بي دغدغه و بي خطر زن در عرصه هاي مختلف جامعه برمي شمارد و مي گويد: رعايت حجاب در پيشرفت و ترقي يك ملت چنان مؤثر است كه به صدق تاريخ هر زمان بدخواهان يك ملت درصدد ايجاد تزلزل در بنيان هاي اصلي جامعه باشند و واپس زدگي آن باشند، عفت و حجاب بانوان آن ملت را مورد سوء قصد قرار مي دهند. سوءقصدي كه في الحال در جامعه ما با آن درگير و از آن به نام تهاجم فرهنگي؛ شبيخون فرهنگي و اكنون متأسفانه غارت فرهنگي نام مي برد.
خسروبيك در ادامه با نگاهي تاريخي به اشاعه فرهنگ بي حجابي ازسوي كشورهاي غربي مي گويد:دنياي غرب با شناخت فرهنگ حاكم بر كشورهاي اسلامي و با وسيله قراردادن زنان در قالب اشاعه فرهنگ بي حجابي و با ارزشمند جلوه دادن آن و مقابله با حجاب و پوشش و روحيه عفاف، توانستند مردم را نسبت به مسائل و جريانات سياسي و اجتماعي بي اعتنا سازند و به راحتي به غارت و چپاول ملل محروم و تسلط بر آنان مشغول شوند. آنها تمام كوشش خود را به رفع حجاب از زنان متمركز كردند و با شعارهايي نظير آزادي و رشد و ترقي زنان مي خواستند آنها را از سنت هاي اسلامي و بومي خود مانند تقيد به ارزش هايي مثل عفت و پاكدامني و پايبندي به خانواده دور كنند و اين امر آغازي بود براي گسترش فحشا و بي بند و باري درميان اقشار مختلف مردم تا به تدريج روحيه بيگانه ستيزي و سلحشوري و غيرت ديني و ملي از آنها گرفته شود.وي اقدامات بيگانگان در زمينه كشف حجاب و كشاندن زنان به عرصه هاي بي عفتي با نام آزادي و پيشرفت و ترقي زنان را تنها با انگيزه هاي سياسي ندانسته و مي گويد: نظام سرمايه داري غرب براي بازاريابي كالاهاي توليدشده و داشتن مصرف كننده بيشتر همواره سعي در بهره كشي از زنان داشته است و با از ميان برداشتن حجاب و عفاف زنان و مسخ فرهنگي آنان، بازار مصرف آنها گرم و سود بيشتري به جيب كمپاني هاي بزرگ سرازير مي شود. پس مهم ترين مخاطب آنها جامعه زنان هستند؛ چون روح تجمل گرايي و زيبايي پرستي در آنان بيشتر از مردان است و بسياري از آنها به راحتي تحت تاثير تشعشعات خيره كننده زيبايي هاي ظاهري قرار مي گيرند.
با اين حال باز هم حجاب سد راه آنهاست؛ چرا كه در دنياي سرمايه داري اگر زن بخواهد خود را از نگاه غيرانساني برهاند، نه مصرف كننده لايقي براي سرمايه داران غربي خواهدبود و نه وظيفه و مأموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف اراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعي به نفع استعمار غرب انجام خواهدداد.
اين پژوهشگر با اشاره به اينكه حجاب براي زن ايراني يك هويت است، مي گويد: متأسفانه بانوان ما در مراكز عمومي و خيابان ها با فراموش كردن پيشينه تاريخي- اسلامي خود راهي را درپيش گرفته اند و الگوهايي را براي ورود به جامعه و جلب توجه انتخاب كرده اند كه تاريخ مصرفشان براي سازندگان و طراحان آن گذشته است.
حجاب، ضرورت جامعه انساني
يكي از فوايد حجاب ايجاد امنيت رواني و اخلاقي در جامعه است. امنيتي كه پايه و اساس همه امنيت ها محسوب مي شود. اگر مرزهاي امنيت اخلاقي از بين بروند پايبندي به كرامت، شرف و وجدان از بين رفته و راه تعرضات و تجاوزات و ساير ناامني ها در جامعه به وجود مي آيد. از طرفي عدم احساس امنيت يكي از مهم ترين دلايل بروز بيماري هاي رواني درسطح جامعه است. خوب است كه بدانيم جامعه بيمار هيچ گاه مسير ترقي و پيشرفت را طي نخواهدكرد.
هاشم طالقاني، كارشناس ارشد روانشناسي حجاب را تنها يك دستورالعمل ديني و وظيفه شرعي براي زنان مسلمان نمي داند بلكه از ضرورت هاي اجتماعي جوامع انساني برمي شمارد كه با وجود آن منافع و تأثيرات شگرفي در جامعه پديدارشده و رعايت نكردن آن، زيان ها و آثار مخربي در فرهنگ عمومي اجتماع و حتي بهداشت رواني، اقتصاد و سياست بر جاي مي گذارد.
وي با اشاره به اينكه هسته تشكيل دهنده جامعه سالم؛ خانواده سالم است و عنصر اصلي تشكيل خانواده زن و مرد هستند، مي گويد: از آثار اوليه رعايت حجاب در جوامع، استحكام خانواده به عنوان كوچك ترين و مهم ترين نهاد اجتماعي است. حال اگر زنان با خودآرايي و با پوشش مناسب در محيط اجتماع، زندگي خانوادگي خود و ديگر افراد جامعه را به خطر بيندازند و با كشاندن جاذبه هاي جنسي خود به كوچه و بازار، مردان را به مقايسه همسر خود با ديگر زنان هدايت كنند، نخستين ريشه هاي اختلاف و تزلزل روابط خانوادگي را بنيان گذاري مي كنند. اگر كمي دقت كنيم نخستين كساني كه دراين تراژدي متضرر مي شوند زنان هستند.
دختران و زنان جوان ما بايد بدانند امروز كه جوانند و از زيبايي بهره زيادي دارند با بدحجابي بنيان زندگي زني را خراب مي كنند كه با سال ها از خودگذشتگي و صبر در كنار مردي زندگي كرده و چيزي جز محبت و احترام نمي خواهد؛ فردا كه وارد زندگي زناشويي شوند و بر اثر همان جريان گذر زمان درصدي از زيبايي شان را از دست مي دهند و دستخوش نامهرباني دختركان و جوانان ديگري مي شوند كه پا در مسير گذشته آنها گذاشته اند... و اين چرخه تا هميشه مي تواند ادامه يابد... و جامعه در سيري قهقرايي به سوي انحطاط خانواده كشيده مي شود.
اين كارشناس ارشد روانشناسي ادامه مي دهد: عدم پوشيدگي اصولي و اسلامي زنان، هيجان ها و التهابات جنسي را افزايش مي دهد. اگر پاسخگويي به اين نياز ميسر نشود- كه قطعا درسطح عمومي جامعه چنين چيزي ممكن نيست- احساس محروميت و عقده هاي رواني، تعادل روحي فرد را برهم مي زند و با تكرار آن، بيماري هاي روحي گسترش يافته و يا مي تواند در درازمدت افسارگسيختگي در روابط جنسي را به وجود آورد. اين خود نوعي ناامني براي زنان در جامعه ايجاد مي كند.طالقاني با اشاره به اينكه برخي بدحجابي را راهي براي نشان دادن خود و ارزشمند جلوه گرشدن مي دانند؛ مي افزايد: در جوامع انساني هر اندازه چيزي به وفور و آساني دردسترس قرارگيرد، از ارزش آن كاسته مي شود و اگر دور از دسترس قرارگيرد، ارزش و اعتبار بيشتري پيدا مي كند. جوانان بايد بدانند كه انتخاب زن ازسوي مرد يا بالعكس از اين قاعده مستثني نيست.خودنمايي در غرب بي حجابي و بدحجابي، فقط باعث پژمردگي افراد مي شود. در دين اسلام؛ حجاب وسيله اي براي حفظ طراوت و ظرافت قرار گرفته تا در ميان چشم هاي ناپاك جامعه به پژمردگي كشانده نشود. قرآن كريم هم زنان بهشتي را كه يكي از نعمت هاي بزرگ بهشت مي داند، با وصف پوشيدگي و محبوبيت ذكر نموده است كه دست احدي به آنها نرسيده است: «كامثال لؤلؤ المكنون؛ همانند مرواريدهاي پوشيده و پنهان در صدف هستند.»
آزادي شخصي يا كسب اين گونه آزادي هاي اجتماعي يكي ديگر از دلايل بدحجابي يا بي حجابي است انسان ها هميشه به دنبال استقلال و آزادي بوده اند. و آن را در سايه امنيت كسب مي كنند. اگر رعايت نكردن حجاب براي برخي از افراد نوعي اعتراض به سلب آزادي هاي فردي آنهاست با اينكار ركن اوليه آزادي يعني امنيت را از دست مي دهند امنيتي كه در عرصه هاي اجتماعي، فردي، بهداشتي و... از بين رفته است پيامدهاي سختي را به جامعه تحميل مي كند در واقع مي توان گفت: حجاب يك مسئله شخصي نيست و كساني كه به بهانه آزادي، حجاب را زير پا مي گذارند در حقيقت امنيت خود و آزادي ديگران را سلب كرده و نه تنها خود بلكه ديگران را نيز در زيان هاي آن شريك مي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14