(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 تیر 1390- شماره 19961

انقلاب اسلامي با تأييدات غيبي پيروز شد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني (7)
علي «ع» : من چشم فتنه را درآوردم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




انقلاب اسلامي با تأييدات غيبي پيروز شد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني (7)

سيد علي بني لوحي

از خداوند - عزوجل - عاجزانه خواهانم كه لحظه اي ما و ملت ما را به خودواگذار نكند و از عنايات غيبي47 خود به اين فرزندان اسلام و رزمندگان عزيزلحظه اي دريغ نفرمايد .
روح الله الموسوي الخميني
بسم الله الرحمن الرحيم48
اهميت انقلاب شكوهمند اسلامي كه دستاورد ميليون ها انسان ارزشمند وهزاران شهيد49 جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورداميد ميليون ها مسلمانان و مستضعفان جهان است ، به قدري است كه ارزيابي آن ازعهده قلم و بيان والاتر و برتر است . اينجانب ، روح الله50 موسوي خميني كه از كرم عظيم خداوند متعال با همه خطايا مايوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگي به كرم كريم مطلق است ، به عنوان يك نفر طلبه حقير كه همچون ديگر برادران ايماني اميد به اين انقلاب و بقاي دستاوردهاي آن و به ثمررسيدن هرچه بيشتر آن دارم ، به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسلهاي عزيزآينده مطالبي هر چند تكراري عرض مي نمايم51. و از خداوند بخشاينده مي خواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد .
1- ما مي دانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را ازايران بزرگ كوتاه كرد، با تاييدات غيبي الهي پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناي خداوند امكان نداشت يك جمعيت 36 ميليوني با آن تبليغات ضداسلامي و ضدروحاني خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكني هاي بي حساب قلمداران و زبان مزدان در مطبوعات و سخنراني ها و مجالس و محافل ضداسلامي و ضدملي به صورت مليت ، و آن همه شعرها و بذله گويي ها، و آن همه مراكز عياشي و فحشا و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براي كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالي و ترقي ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بي تفاوتي در پيشامدهاي خائنانه ، كه به دست شاه فاسد و پدر بي فرهنگش و دولت ها و مجالس فرمايشي كه از طرف سفارتخانه هاي قدرتمندان بر ملت تحميل مي شد52، و از همه بدتر وضع دانشگاه ها و دبيرستان ها و مراكز آموزشي كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده مي شد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غربزده يا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامي بلكه ملي صحيح ، با نام »مليت » و »ملي گرايي »، گرچه در بين آنان مرداني متعهد و دلسوز بودند، لكن با اقليت فاحش آنان و درتنگنا قرار دادنشان كار مثبتي نمي توانستند انجام دهند و با اينهمه و دهها مسائل ديگر، از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغات به انحراف فكري كشيدن بسياري از آنان ، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد «الله اكبر» وفداكاري هاي حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرت هاي داخل و خارج را كنار زده وخود مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلابها جدا است : هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم درانگيزه انقلاب و قيام . و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است . 45 - امام (رحمه الله عليه) سال ها قبل نيز فرموده بودند: « ما طرفدار مظلوم هستيم، هر كسي در هر قطبي كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فلسطيني ها مظلوم هستند و اسرائيلي ها به آنها ظلم كرده اند، از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم.» صحيفه نور، ج 4، ص 3
46 - مقام معظم رهبري در سني حدود 41 سال از طرف حضرت امام (رحمه الله عليه) به امامت جمعه تهران منصوب شدند و به خاطر اهميت اين وديعه الهي، در بيش از سي سال گذشته همچنان توفيق امامت جمعه تهران را از خود سلب نفرموده اند كه خود نشان دهنده جايگاه عظيم سياسي عبادي نماز جمعه است. حضرت امام (رحمه الله عليه) و همچنين حضرت آيت الله العظمي خامنه اي به دفعات در مورد اين مسئوليت و اثرگذاري آن سخن گفته اند. در اينجا بنگريد به سخنان رهبر انقلاب كه يك ماه پس از ارتحال حضرت امام (رحمه الله عليه) بيان شده است: «در نظام جمهوري اسلامي ما داريم با روحيه و ايمان مردم پيش مي رويم و حركت مي كنيم. حقيقت قضيه اين است، آنچه كه در حقيقت اين حصار را نگه داشته، ايمان و روحيه مردم است. ايمان و روحيه را چه كسي براي مردم حفظ مي كند؟ به نظر من يكي از مهم ترين عوامل حفظ ايمان و روحيه در مردم همين نمازهاي جمعه و همين خطبه هاي جمعه است، اين حضور معنوي مردم در صحنه نماز جمعه و اينكه يك نفر انسان اميني، يك زبان صادقي كه مردم او را قبول دارند، هرجمعه مي آيند و از اوضاع كشور براي مردم مي گويند، آنها را نصيحت
مي كند، جهت گيري آنها را تصحيح مي كند. به اعتقاد من اين يكي از آن پايه هاي اساسي حفظ نظام اجتماعي ماست.» سخنان رهبر انقلاب در جمع ائمه جمعه سراسر كشور، 12/4/1368.
47 - حضرت امام (رحمه الله عليه) در دفعات مختلف بيان مي فرمودند كه احساس مي كنند يك دست غيبي انقلاب را به پيش مي برد. به اين سخن ايشان توجه كنيد كه در مورد رزمندگان و دفاع مقدس مي فرمايند: «اين تكبيرهايي كه در شبي كه براي شهادت كمر بستيد مي گوييد، اينها پشتيبان شماست. جنود غيبيه همان طور كه در صدر اسلام بر لشكر روم با آن بساط و بر لشكر ايران آن وقت با آن بساط غلبه كرد، به واسطه آن تأييدات غيبي و ملائكه الهي بود، شما امروز همان وضعيت را داريد. براي خدا قيام كرديد و مقابل مستكبرين و مقابل كفار و مطمئن باشيد كه جنود غيبيه با شماست و هر يك شما در مقابل چندين نفر از آنها مي تواند عرض اقدام كند.» صحيفه امام، ج 15، ص 403.
48 - روايات زيادي در اهميت بسم الله الرحمن الرحيم از ائمه معصومين آمده است. در كتاب عيون اخبار الرضا از حضرت رضا (عليه السلام) روايت است كه در معناي «بسم الله الرحمن الرحيم» فرمود: «معنايش اين است كه من خود را به داغ و علامتي از علامت هاي خدا داغ مي زنم و آن داغ عبادت است، تا همه بدانند من بنده چه كسي هستم.» و از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: « اين كلمه به اسم اعظم خدا نزديك تر است از مردمك چشم به سفيدي آن». و از ابي هريره نقل است كه گفت: رسول الله فرمود: «چون سوره حمد را مي خوانيد، بسم الله الرحمن الرحيم را هم يكي از آياتش بدانيد و آن را بخوانيد، چون سوره حمد، ام القرآن و سبع المثاني است، بسم الله الرحمن الرحيم، يكي از آيات اين سوره است.» و از امام محمدباقر (عليه السلام) روايت است كه فرمود: «محترم ترين آيه را از كتاب خدا دزديدند و آن آيه بسم الله الرحمن الرحيم است، كه بر بنده خدا لازم است در آغاز هر كار آن را بگويد، چه كار بزرگ و چه كوچك، تا مبارك شود.» تفسير الميزان، ج 1، ص 36
49 - به اين روايت از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) توجه كنيد: «گويا مي بينيم گروهي را كه از مشرق زمين خروج كرده و طالب حق مي باشند اما آنها را اجابت نمي كنند. مجدداً بر خواسته هايشان تأكيد دارند، اما مخالفان نمي پذيرند. وقتي چنين وضعي را مشاهده مي كنند شمشيرها را به دوش كشيده و در مقابل دشمن مي ايستند. اينجا است كه پاسخ مثبت مي گيرند اما اين بار خودشان نمي پذيرند تا اين كه همگي قيام مي كنند و در فش هدايت را جز به دست تواناي صاحب شما (حضرت مهدي عج) به كسي ديگر نمي سپارند. كشته هاي آنان «شهيد» محسوب مي شوند اما من اگر آن زمان را درك مي كردم خويشتن را براي ياري صاحب اين امر نگاه مي داشتم.» بحارالانوار، ج 52، ص 244.
50 - حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) در بيان اتفاقاتي كه در آخر الزمان خواهد افتاد، فرموده بودند: «در آخر الزمان گروهي از شيعيان علي (عليه السلام) مي آيند كه به واسطه «روح الله» دل هايشان به هم نزديك مي گردد.» بحارالانوار، ج 65، ص 139.
51 - حضرت امام (رحمه الله عليه) تلاش نموده اند وصيت نامه سياسي خود را كه در حقيقت مخاطبان اصلي آن عموم مردم ايران و جهان هستند با زبان و قلمي ساده به نگارش در آورند و اين ملاحظه در كليه سخنراني ها و پيام هاي آن حضرت كه در 21 مجلد صحيفه امام جمع آوري شده است ديده مي شود. با توجه به توضيح فوق به مطلبي كه يكي از شاگردان فاضل ايشان در مقدمه كتاب «رابطه نيت و اخلاص»، كه شرح حديث بيستم از اربعين حديث امام خميني (رحمه الله عليه) مي باشد توجه نماييد: «آقاي خميني، از ابتدا حواشي بر كتاب مصباح الانس و مانند آن داشتند كه فهم بسياري از آن مطالب بر محققين عصر ما شكل و يا نامفهوم است. بعضي از مطالب معظم له پيرامون معارف قرآني و حديثي، با بلوغ و رشد بالاي انساني ملازم است. و برخي از آن حقايق ممكن است در اين دنيا براي بسياري ظهور و بروز نكند، بلكه در عالم برزخ تا حدودي برايشان روشن شود، زيرا اين حقايق، از معدن نور و كلمات ائمه اطهار (عليهم السلام) سرچشمه گرفته و بر زبان ولّي اي از اولياي خدا جاري شده است.»
52 - تاج الملوك همسر رضا شاه در خاطرات خود مي گويد: « رضا اهل نماز و روزه نبود و براي خودش استدلالاتي داشت، مي گفت: مگر خدا عرب هست كه ما بايد روزي پنج نوبت با او عربي صحبت كنيم. روزه هم نمي گرفت و مي گفت: انسان هر وقت گرسنه مي شود بايد غذا بخورد والا دچار مريضي مي شود. اسلام دين و آيين عرب هاي بيابان گرد است.»
همسر رضا شاه به عنوان شاهد عيني آن دوران در مورد اقدامات ناجوانمردانه و ضد مذهبي پهلوي مي گويد: «بعدها كه حكومت قوت وقدرت زيادي گرفت اظهار داشت مي خواهد جلوي اين آخوند بازي ها را بگيرد. دراينجا رضا سياست مخصوصي را به كار بست و دستور داد تا توپ افطار و سحر را بي ترتيب و نامنظم شليك كنند. بي ترتيبي در ساعات توپ افطار و سحر به اين صورت بود كه توپ افطار را نيم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را يكي دو ساعت جلوتر از اذان صبح مي انداختند به اين ترتيب عموم مردم را كه ساعت نداشتند به واسطه درازي ساعات روز از روزه داري بري مي كردند.» خاطرات ملكه پهلوي، ص 3-241.
پاورقي

 



علي «ع» : من چشم فتنه را درآوردم

كار به جايي كشيد كه در جنگ نهروان اصحاب خود علي و همان هايي كه در جنگ صفين در ركاب او بودند بر روي او شمشير كشيدند. تا آنجا كه ايستاد و چهارهزارنفر از اصحاب خودش را كه در جنگ صفين از يارانش بودند، را از دم شمشير گذراند. بسياري از مردم تعجب مي كردند و مي گفتند: «اين ها نمازخوان، روزه گير و حافظ قرآن هستند و پينه ها بر پيشاني دارند. چطور علي جرأت مي كند اينهارا بكشد؟
همان علي كه براي گريه طفل يتيمي ناله مي كرد، و براي اينكه خلخال از پاي دختر ذمي كشيده بودند، گفت: اگر مسلمان از اين ماجرا دق كند و بميرد، جا دارد، شمشير مي كشد و چهار هزار نفر از مسلمانان نمازخواني را كه تا ديروز به حمايت از او شمشير مي زدند را مي كشد. چنين كاري هم خيلي قدرت و هم خيلي بصيرت مي خواهد: «... ايهاالناس فاني فقات عين الفتنه و لم يكن ليجتري عليها احد غيري...»1 من چشم فتنه را درآوردم كه غير از من كسي جرأت اين كار را نمي كرد. فتنه اين گونه است، به جايي مي رسد كه گاهي نزديكترين مؤمنين و باهوش ترين افراد كم مي آورند. شخصي همچون علي و مؤيد من عبدالله بايد باشد، كه بداند درچنين موقعيتي چه بايد كرد و چگونه بايد چشم فتنه را درآورد. اگر اين جريان ادامه پيدا كرده بود معلوم نبود من و شما امروز چيزي از اسلام بدانيم. اگر خوارج حاكم شده بودند و علي را زودتر از نوزدهم رمضان ضربه زده بودند، معلوم نبود چيزي ازاسلام باقي بماند. با وجود چنين افرادي مي خواستند با ذهن و فكر خودشان و هر روز با يك فكري جامعه را اداره كنند. براي اسلام چه باقي مي ماند؟
علي- عليه السلام- اينها را قلع و قمع كرد تا جريان سالم اسلام برقرار شود. البته امتحان هميشه وجود دارد و كساني در اين امتحان ها مردود خواهندشد؛ اما اينان بزرگ ترين مانعي بودند كه ديگران راحت فريبشان را مي خورد. اگر كافر يا منافقي مخالفت مي كرد، مخالفت با او مشكل نبود. و همه فريبش را نمي خوردند. اما اين حافظان قرآن، با آن پينه هاي پيشاني، با آن شب زنده داري ها، با آن مناجات ها و عبادت ها، مردم را فريب مي دادند. خيلي از آنها هم نمي فهميدند. البته ما نبايد درباره باطن آنها قضاوت كنيم. قضاوت دست خداست و در روز قيامت به حساب همه خواهد رسيد، اما علي الظاهر خيلي از اينها هم از سرانشان كه يك عده شياطين بودند، فريب خورده بودند و به اين دام جهالت افتاده بودند.
توحيد افعالي در فتنه ها
گاهي به امتحان فتنه و الفاظي مشابه آن گفته مي شود. اما آن طور كه از بررسي هاي لغت شناسانه برمي آيد، در اصل ريشه فتنه، به يك معنا، معناي سختي، آشفتگي، گرفتاري و امثال اين ها نهفته است، ولي ويژگي هائي كه در واژه فتنه ملحوظ است و غالبا به ذهن متبادر مي شود، در امتحان، اختيار و ابتلا، اين اندازه ملحوظ نيست. اين طور الفاظ كه كمابيش با هم مشابهت هائي دارند و در مقام استعمال برخي از آنها امتيازاتي دارند، را معمولا با مسامحه، مترادف مي گويند.
به هرحال خداي متعال اموري را براي انسان پيش مي آورد كه انسان بر سر دو راهي قرار گيرد و مجبور باشد يكي از انتخاب كند. اين امور گاهي مستقيما به خدا نسبت داده مي شود، و گفته مي شود: خدا اين امور را وسيله امتحان قرار داده است، يا خدا خودش مي گويد: ما اين ها را فتنه قرار داديم. مثلا در مورد ناقه ثمود، خداي متعال مي فرمايد: «انا مرسلوا الناقه فتنه ...»2.
وقتي آن ها درخواست كردند كه ناقه از كوه بيرون بيايد، خداي متعال فرمود: ما اين كار را انجام مي دهيم و اين ناقه را بيرون مي آوريم؛ ولي اين يك فتنه است؛ يعني وسيله آزمايشي است، كه آيا ايمان مي آوريد يا لج بازي مي كنيد و عناد مي ورزيد. به هرحال در برخي موارد به طور صريح، خداوند مي فرمايد: اين كار ماست و من اين ها را فتنه قرار دادم.
در بعضي موارد هم فتنه به شيطان نسبت داده مي شود. مانند اين آيه شريفه كه مي فرمايد: «يا بني آدم لا يفتنكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ...» 3: مبادا شيطان شما را مورد فتنه قرار دهد. دراينجا فتنه كننده، شيطان است. در بعضي موارد، فتنه به انسان ها نسبت داده شده است. در سوره عنكبوت مي فرمايد: «و من الناس من يقول آمنا بالله فاذا اوذي في الله جعل فتنه الناس كعذاب الله...» 4: بعضي از مردم وقتي مورد اذيت و آزار قرار مي گيرند، اين سختي هائي كه از ناحيه مردم متوجه آن ها مي شود را، مثل عذاب الهي تلقي مي كنند؛ يعني خيلي برايشان ناگوار است و در مقابل اين ها به زانو درمي آيند.
حاصل اينكه سه گونه نسبت وجود دارد: 1- فتنه اي كه به خدا نسبت داده مي شود؛ 2- فتنه اي كه به شيطان نسبت داده مي شود؛ 3- فتنه اي كه به مردم نسبت داده مي شود.
آيا موارد اين ها فرق مي كند؟ يعني آن جايي كه به مردم نسبت داده شده است، ديگر به خدا يا به شيطان نسبت داده نمي شود، يا امر
به گونه ديگري است؟ ما با اين روش تربيتي قرآن آشنا هستيم، كه خداي متعال در يك روش تعليم و تربيت، سعي مي كند همه حوادثي كه در عالم اتفاق مي افتد را، به خودش نسبت دهد. حتي بادي كه مي وزد، باراني كه مي بارد، گياهي كه مي رويد، همه اين ها را به خودش نسبت مي دهد. مي گويد: «و هو الذي يرسل الرياح بشرا بين يدي رحمته حتي اذا اقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد ميت فانزلنا به الماء فاخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتي لعلكم تذكرون». 5
خداي متعال مي گويد: ما ابرها را رانديم، ما آب را نازل كرديم، ما گياه را رويانديم، ما شما را روزي داديم و...؛ همه حوادث را به خود نسبت مي دهد. اصطلاحا، اين روش تعليم را توحيد افعالي مي گويند. خدا مي خواهد از راه اين تعليمات، بندگان را متوجه اين نكته كند كه سررشته كارها به دست اوست؛ اگرچه هزاران واسطه وجود دارد، ولي شما نبايد نسبت آن را به ايجاد كننده اصلي فراموش كنيد، بلكه او را بايد اصل كار بدانيد. امور ديگر نقش واسطه و مجرا را دارند. حتي آنجايي كه فاعل هاي با اراده در كار هستند، باز خداوند فعل را به خود نسبت مي دهد. اين يك روشي است كه در قرآن كاملا ديده مي شود. البته اين معنايش اين نيست كه وسائط نقشي ندارند؛ ولي توجه ما بايد بيشتر به آن سبب ساز اصلي باشد.
1-همان، خطبه39.
2- القمر/ 72
3- الاعراف/ 72
4- العنكبوت/ 01
5- الاعراف/ 75
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14