بررسي دستاوردهاي مادي و معنوي رسالت نبي اكرم(ص) تجلي اعظم حق
آيت الله جوادي آملي چند قرن قبل از ميلاد حضرت پيامبر(ص) كعبه اي ساخته شد به وسيله دو پيامبر بزرگوار، ابراهيم و اسماعيل(ع)؛ و اين دو بزرگوار هم از ذات اقدس اله درخواست كردند پيامبري مبعوث بشود كه آيات الهي را تلاوت كند و جامعه را تزكيه كند و علم و حكمت بياموزاند. بعد از گذشت يك مدت طولاني، تورات نازل شد و خصوصيت هاي علمي و اخلاقي و تربيتي آن حضرت در تورات بازگو شد. قرن ها گذشت تا وجود مبارك عيساي مسيح(ع) ظهور كرد و بشارت آمدن پيامبر گرامي(ص) را به جامعه داد و زمينه را فراهم كرد؛ بعد از گذشت چند قرن وجود مبارك حضرت با قرآن ظهور كرد. وقتي وجود مبارك پيامبر(ص) ظهور كرد، نعمتهاي فراواني براي بشريت آورد. بخش وسيعي از آن نعمتها در روايات ما، مخصوصاً در نهج البلاغه آمده است؛ اما آن عناصر محوري ره آورد پيامبر در خود قرآن كريم آمد. وجود مبارك حضرت امير(ع) فرمود: شما در زمان جاهليت بهداشت نداشتيد، مسكن مناسب نداشتيد، آب آشاميدني سالم نداشتيد، محيط زيست سالم نداشتيد؛ اينها را به وسيله اسلام فراهم كرديد. شما در حجاره خشن زندگي مي كرديد، بين حيات سم زندگي مي كرديد(1) و مانند آن. اين گونه از نعمتها در ضمن آيات قرآني بازگو شد اما به صورت صريح قرآن كريم به اين مسائل نپرداخت؛ ولي مسائل اعتقادي، اخلاقي، فقهي، حقوقي كه خطوط كلي دين است را به صورت شفاف بازگو كرد. توحيد را آورد، وحدت را آورد، فضايل اخلاقي ديگر را آورد؛ فرمود: به ياد اين معارف باشيد كه قبلاً فاقد بوديد و هم اكنون واجديد: واذكروا نعمت الله عليكم (2)، اذكنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا(3). فرمود: به ياد آن روزگار جاهلي باشيد كه غالباً به غارت و جنگ مي پرداختيد، مشغول خونريزي و دشمنام و دشمني بوديد، و به نعمت اسلام برادر يكديگر شديد. اين كلمه نعمت را در يك جمله كوتاه دوبار ذكر فرمود: اذكروا نعمت الله عليكم اذكنتم اعداء فاصبحتم بنعمته اخوانا، نفرمود فاصبحتم اخوانا! اين تكرار نعمت براي اهميت نعمت وحدت است. فرمود: او شما را متحد كرد؛ وقتي متحد شديد، به همه آن مشكلات فائق آمديد. هم به مشكلات بهداشت و درمانتان، هم به مشكلات اقتصادتان، هم به مشكلات فرهنگ جامعه تان، هم به مشكلات امنيت و آسايش و آزادي و استقلال تان و مانند آن. «تلاوت» آيات الهي توسط رسول اكرم(ص) و «تفهيم» آن توسط خداي سبحان وجود مبارك پيغمبر (ص) به مردمش اين مطلب را اعلام كرد و فرمود: اين حرفهائي كه من مي زنم، به خود من اسناد ندارد؛ يك. مطلبي كه به وسيله اين حرف ها در جان شما رسوخ مي كند، آن هم به من مربوط نيست؛ اين دو. تلاوت كردن اين آيات از من است به اذن خدا، نفوذ محتوا و معاني اين آيات در دلهاي شما كار خداست، منتها با زبان و بيان من. اين دو مطلب را از اين آيه مي توان استفاده كرد؛ فرمود: قل لو شاءالله ما تلوته عليكم و لا ادراكم به لقد لبثت فيكم عمرا من قبله افلا تعقلون(4). فرمود: اگر خداي سبحان مي خواست كه من هم مانند افراد ديگر و عادي به سر ببرم و وحي و نبوتي نباشد، هرگز من اين آيات را بر شما تلاوت نمي كردم؛ يك. و خداوند معاني و معارف اين آيات را به شما عطا نمي كرد كه شما درايت را از خدا بگيريد و تلاوت را از من بشنويد؛ اين دو. من آيات الهي را تلاوت مي كنم، شما تلاوت را از من مي شنويد؛ ولي درايت و فهم و ادراك معاني اينها را از خداي سبحان مي گيريد. او معلم است و من تالي ام؛ من مي خوانم، او معنا مي كند؛ من زبان بي زباني اويم و از اين راه او اين معاني را به شما عطا مي كند: قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادراكم؛ اين (ادراكم) فعل ماضي است، متكلم وحده نيست كه در ترجمه ها آمده. نه من شما را درايت نمي دهم، (ادري)نيست، «ا دري» است؛ متكلم وحده نيست، مفرد است و فعل ماضي است به معني اينكه او اين درايت را به شما نمي داد! شاگردي خداي سبحان در مكتب رسول اكرم(ص) از اينجا دو نكته معلوم مي شود؛ يكي اينكه تلاوت آيات به اذن خداست از رسول گرامي(ص) كه ما اين تلاوت را استماع مي كنيم. يكي اينكه ما شاگرد خدائيم، منتها در مكتب و حوزه پيامبر. او وقتي مي خواند، كسي آيات را از او تحويل مي گيرد و از زبان مطهر آن حضرت مي شنود؛ با درايت الهي همراه است. مدري، معلم و مفهم، خداست؛ آن درايت بخش و فهم بخش خداست، منتها از زبان پيامبر. پس اين مي شود مطلب دوم كه معلم و مدري خداست و آن مي شود مطلب اول كه تالي پيامبر است: قل لو شاء الله ما تلوته عليكم. سر آسماني بودن قرآن كريم، در حيات پيامبر(ص) قبل از مبعوث شدن بعد مي فرمايد: من تقريبا 40 سال در بين شما بودم، شما سوابق مرا از نزديك آزموديد كه من قبلا از اين حرف ها نداشتم! هم امين و صادق بودم، هم از اين سخنان و آيات چيزي نمي گفتم. معلوم مي شود اينها حرف من نيست، حرف ديگري است: لقد لبثت فيكم عمرا من قبله افلا تعقلون؛ شما اگر خردمندانه داوري كنيد، مي بينيد كه سوابق من طوري بود كه اين حرف ها در آن سوابق نبود و اين مطالبي كه من بعداز 40 سال مي گويم، هيچ ربطي با طرز زندگي عادي من قبل از 40 سالگي نداشت. در طي آن 40 سال كه يك عمر طولاني است، من با شما بسر بردم؛ از اين مسائل چيزي از من نمي شنيديد، معلوم مي شود اين حرف ها مال من نيست. راه درك تلاوت قرآن كريم از زبان پيامبر اكرم(ص) نكته مهم آن است كه براي ما كه در عصر غيبتيم و حضور آن حضرت را درك نكرده ايم؛ آيا راهي هست كه تلاوت را از خود پيامبر(ص) تلقي و دريافت بكنيم كه از اين راه درايت هم نصيب ما بشود؛ كه تالي بشود پيامبر، مدري بشود خدا؛ يا نه؟! و اصلا اين راه رفتني است يا نه؟ ما وقتي به همين قرآن كريم برمي گرديم، مي بينيم قرآن كريم نقشه حضور آن حضرت را از قرون گذشته به اين صورت تبيين كرد، فرمود: بنيانگذار كعبه، وجود مبارك ابراهيم(ع) مرده را زنده مي كرد به اذن خدا؛ او مي گفت و مي خواند، ما حيات مي بخشيديم؛ او مظهر احياي ما بود، مظهر حيات بخشي ما بود. ما به آن حضرت گفتيم: شما نام اين حيوانات را ببر. ثم ادعهن ياتينك سعيا(5). تو اسم اين حيوانات سر بريده را ببر، اينها موظفند كه اطاعت كنند. تو كه مي گويي يا طاووس، اسم اين حيوان را بردي، چگونه اجزاي پراكنده شده اين مرغ جمع مي شوند و سريعا اين پيكر به آن سر و آن سر به آن پيكر متصل مي شود و طاووس زنده مي شود؟ اينها مي آيند، اما كي اينها را مي آورد؟ مگر سعي و آمدن بدون عامل ممكن است؟ مگر حركت بدون محرك ممكن است؟ اينها كه روحي ندارند، زنده نيستند تا پر بكشند و بيايند! فرمود: تو بخوان، آوردن اينها به عهده ما؛ و از همين نظر تو مي شوي، مظهر محيي و احياء كننده. بعداز وجود مبارك ابراهيم، رفته رفته دوران موساي كليم(ع) سپري مي شود، تا مي رسيم به وجود مبارك عيساي مسيح. ذات اقدس اله به عيساي مسيح(ع) فرمود: تو در اين پيكر ساخته بدم، تنفخ فيها؛ تو مي دمي، اما فتكون طيرا باذن الله. او زنده مي شود، به اذن من. تو اگر بدمي، او زنده مي شود؛ ديگران اگر بدمند كه زنده نمي شود! حصول خلافت الهي در پرتو «عبوديت» خداي سبحان براي زنده كردن انسان، روح را به انسان عطا مي كند؛ و از اين اعطاي روح به نفخ روح ياد كرد، فرمود: نفخت فيه من روحي(6)، من مي دمم. وقتي دميدم، انسان زنده مي شود. اين نفخ به معني فوت كردن نيست؛ همان اعطاي روح و اعطاي هويت اصلي انسان است. فرمود: همين كاري كه من مي كنم، عيساي مسيح (ع) كه خليفه من و مظهر من است؛ او هم اگر بدمد، اين پرنده زنده مي شود. وقتي عيساي مسيح با نفخش مرده را زنده مي كند، يا به يك موجود جامدي روح مي بخشد كه بشود خليفه و مظهرخدا؛ و خلافت و مظهريت فقط در سايه عبوديت است و لاغير! پس اگر كسي بنده خالص خدا شد مثل ابراهيم خليل(ع) او مي تواند مرده را به اذن خدا زنده كند؛ يا اگر كسي بنده خالص خدا شد مثل عيساي مسيح(ع)، گذشته از اينكه مي تواند مرده را زنده كند، مي تواند حيات ابتدائي ببخشد، كسي را بيافريند. هم مرده زنده كردن، جزء معجزات عيساي مسيح(ع) بود؛ و اذ نحيي الموتي باذني(7)؛ و هم زنده كردن ابتدائي و حيات بخشي، جزء معجزات آن حضرت بود كه: فتنفخ فيها فتكون طيرا باذني (8) و مانند آن. عوامل اساسي در احياي جامعه در اينجا جامعه جاهل واقعا مرده اند، كورند، كرند، صم بكم عمي فهم لا يرجعون(9)، فهم لايعقلون (01) و مانند آن كه به وسيله علم و معرفت زنده مي شوند. اين زنده شدن دو تا كار دارد، يكي دميدن پيامبر، يكي روح بخشي خدا با اين دم. همان طوري كه زنده شدن مرغها به وسيله ابراهيم خليل(ع) دوكار بود، يكي صدا زدن آن مرغها به اسمشان، يكي هم حيات بخشي، كه در حقيقت حيات بخشي از راه خلافت و مظهريت ابراهيم خليل، نصيب آن حضرت شد كه مرغهاي مرده زنده مي شوند، درباره عيساي مسيح (ع) هم همين طور است. وجود مبارك پيامبر اگر بخواهد حيات معنوي به جامعه ببخشد، يك مرده اي را زنده كند، يك كوري را درمان ببخشد، بينا بكند، يك كري را شفا ببخشد، سميع بكند؛ يك جاهلي را بخواهد عالم بكند، يك ابكم و گنگي را بخواهد گويا بكند؛ با تلاوت آيات الهي اين كار را مي كند. فرمود: تو تلاوت مي كني، خدا درايت مي بخشد: قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادراكم به؛ يعني تلاوت از پيامبر، درايت بخشي و فهم و شعور دادن و ادراك معارف از ناحيه خدا. اگر كسي واقعا آنچه را مي داند، باور كند و عمل كند؛ الان كه خودش قرآن مي خواند، مثل اينكه از وجود مبارك پيغمبر(ص) دارد مي شنود. اگر اين تلاوت او به منزله تلاوت رسول الله است؛ يا اگر وارد مجلسي شد، ديد كسي دارد قرآن تلاوت مي كند، خوب گوش بدهد؛ گرچه ممكن است گوينده يك فرد عادي، يا خوانند يك فرد عادي باشد، ولي اين درحقيقت از وجود مبارك پيامبر تحويل مي گيرد. چون صدا را از آنجا مي شنود، درايت هم از خداي سبحان مي گيرد. خداي سبحان مي شود مدري، معلم و مفهم؛ و اين شخص مي شود مستمع و اين استماع را از پيامبر در حقيقت دارد دريافت مي كند ولو خواننده يا گوينده يك فرد عادي باشد. راه تشخيص تأثير كلام الهي در جان خويش ما بايد تجربه كنيم، ببينيم آيا به اينجا رسيديم كه تلاوت را از يك كسي دريافت بكنيم، درايت را از خدائي كه معلم است تلقي بكنيم؛ رسيديم يا نه، بايد سوابق و لواحق تحصيلي مان را تجربه بكنيم. اگر ما در مجلس قرآن شركت كرديم و يك تحولي در ما پيدا شد، يعني واقعا بينا شديم، ديديم چيزي را كه قبلا نمي ديديم، شنيديم و مي شنويم چيزي را كه قبلا نمي شنيديم و بگوييم چيزي را كه قبلا نمي گفتيم؛ معلوم مي شود كه اين زبان ما گويا شد، اين چشم ما بينا شد و اين گوش ما شنوا شد. معلوم مي شود كه يك درايتي به لطف الهي نصيب ما شد و يك تلاوتي كه از وجود مبارك پيامبر رسيده، ما داريم. اما اگر خداي ناكرده ديديم با شنيدن تلاوت، درايتي نصيب ما نشد؛ بدانيم فقط يك انتفاع عبادي و لفظي است. يك ثواب لفظي مي بريم، بهره لفظي مي بريم كه البته نبايد نااميد شد، همين، زمينه براي رسيدن به مسائل بعدي است. شما مي بينيد همين جريان چهارشنبه سوري يا چهارشنبه سوزي، هيچ منطقي را نمي پذيرد. بارها گفته شد؛ در نماز جمعه ها گفتند، در سخنراني ها گفتند، رسانه ها گفتند، صدا و سيما گفت، روزنامه ها نوشتند؛ باز مي بينيد در مركز يك مملكتي يك عده اي از جوانها عمدا خودشان را به هدر مي دهند! اين براي آن است كه سامعه نيست، باصره نيست، ناطقه نيست؛ و انسان حرف حق را نمي شنود. وقتي حرف حق را نشنيد، عمدا خودش را به هدر مي دهد و هيچ منفعتي هم در اين كار نيست. نقش «علماء» در پاسداري از دين و مبارزه با خرافات و بدعتها اينكه فرمودند: العلماء ورثه الانبياء(11)، سخني است بسيار حق. اگر شما مي بينيد در ايران اسلامي بسياري از معارف و مطالب و حقائق به لطف الهي روشن و شفاف است و در كشورهائي كه به مراتب بزرگ تر از ايرانند، خرافات موج مي زند؛ مثل هند كه از موش پرستي گرفته تا پرستش حيوانات ديگر وجود دارد، براي آن است كه آنجاها حوزه هاي عميق علمي نيست، دانشگاههائي كه علوم انساني تدريس بكنند نيست، روحانيت فعال نيست، نماز جمعه و جماعات نيست و اگر آنجا خرافات و افسانه و افيون فراوان است، براي نبود علماء است. هر جا روحانيت باشد، حوزه هاي علمي باشد، تحقيقات باشد، پژوهش هاي ديني باشد، اين خرافات كم است و اگر خداي ناكرده اين پژوهشها و تحقيقات ديني كم بشود، آن خرافات زياد مي شود. الآن كه عصر علم است، شما مي بينيد خرافات در هند موج مي زند! كمتر افيون و افسون و خرافه اي باشد كه در هند پيدا نشود!! از مذهب ها و آداب و سنن گوناگون. «توحيد» و «وحدت»؛ ره آوردهاي اصلي پيامبر اكرم(ص) براي جامعه انساني وجود مبارك حضرت امير فرمود: شما اصلا طرز زندگي را آشنا نبوديد؛ ولي قرآن كريم آنها را به روايات سپرده، فرمود: دو عنصر محوري را پيامبر آورد؛ يكي «توحيد»، يكي «وحدت»، يكي خداشناسي و خداپرستي، يكي تعامل متقابل با يكديگر و ادراك صحيح يكديگر و فرمود: بهترين نعمتي كه خداي سبحان به وسيله وحي الهي به جامعه انساني بخشيده است، نعمت وحدت است؛ يعني يكديگر را خوب درك كردن، با احترام برخورد كردن، كسي را نرنجاندن، در داخله اسلام و حوزه اسلامي جا براي رنجاندن كسي نيست. اينها رحماء بينهم(21) هستند، آن خشونت و مبارزه و جنگ و تند و تيز بودن عليه كفار است. انسان هر فريادي كه دارد درباره آمريكا و صهيونيست بكشد، به جاست؛ اما در داخله خودش جز برادري و مهرباني و وداد و محبت وظيفه ديگري نيست. فرمود: فاصبحتم بنعمته اخواناً. به همين خاطر بزرگان اهل معرفت گفته اند: اگر بنده اي صالح سالك بود، (بسم الله الرحمن الرحيم) چنين بنده اي به منزله «كن» از ذات أقدس اله است؛ كه: قول بسم الله الرحمن الرحيم من العبد بمنزله كن من الرب. اگر خداي سبحان وقتي اراده كرد چيزي را انجام بدهد، مي فرمايد: «كن»، آن شيء هم حاصل مي شود، (فيكون) مي شود؛ ابراهيم خليل هم با به نام خدا و بسم الله الرحمن الرحيم مرده را زنده مي كرد، وجود مبارك عيساي مسيح با بسم الله الرحمن الرحيم يا حيات ابتدائي مي بخشيد، يا مرده ها را زنده مي كرد. وجود مبارك پيامبر اسلام با بسم الله الرحمن الرحيم آيات الهي را تلاوت مي كرد و اين معارف را ذات أقدس اله بعد از تلاوت آيات الهي در دلهاي مردم جا مي داد. درايت و رعايت، زمينه ساز فهم معارف معصومان(ع) پس اگر علمي را خدا به كسي بفهماند، انسان اهل درايت بشود؛ يقيناً رعايت هم خواهد كرد. اين 3 قسم را در نهج البلاغه بيان فرمودند، ائمه ديگر فرمودند كه برخي همتشان (روايت) است، برخي همتشان(درايت) است، برخي همتشان گذشته از درايت، «رعايت» است. آنكه اهل روايت است، سعي مي كند سخنراني كند، مقاله بنويسد، اين حرفها را منتشر كند؛ خيلي مقيد نيست كه به اين معارف بار يابد! آنكه اهل درايت است، مي كوشد اين معاني و معارف را به طور عميق درك كند، اين، دين پژوه خوبي است. آنكه اهل رعايت است، مي كوشد بعد از اينكه خوب فهميد، اين را در جان خود پياده كند، در جامعه پياده كند، بشود نور. لذا حضرت فرمود: راويان علم زيادند، اما راعيان علم كمند، آنها كه رعايت مي كنند كمند؛ رواه العلم كثير و رعاته قليل(31). آنها كه راويان دانشند، فراوانند؛ اما آنهائي كه مراعات كننده اند، بسيار كمند!! اگر كسي توفيق درايت پيدا كرد، و توفيق رعايت پيدا كرد، بايد شاكر باشد كه اين حرف ها را، يعني آيات را از ذات مقدس معصوم(ع) دريافت كرده است؛ وقتي اين آيات را از معصوم دريافت بكند، يقيناً درايت الهي، او را همراهي مي كند، چون در آن كريمه فرمود: قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادراكم به. بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظله العالي) در جلسه اخلاق به مناسبت ايام ارتحال حضرت رسول اكرم(ص) در ديدار با طلاب، دانشجويان و اقشار مختلف مردم- قم؛ 25/12/.1384
(1) نهج البلاغه/ خ 62- (العرب قبل البعثه) (2) مائده/ 7 (3) آل عمران/ 301 (4) يونس/ 61 (5) بقره/ 062 (6) حجر/ 92 و ص/ 27 (7)بقره/ 062 (8) مائده/ 011 (9) بقره/ 81 (01) بقره/ 171 (11) الكافي/ 1/23 (21) فتح/ 92 (31) نهج البلاغه/ خ 932 و حكمت 89
|