(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 تیر 1390- شماره 19961

تاوان كوتاهي مسئولان با جانفشاني غيرتمندان
نگاهي به وضعيت متكديان و پديده مذموم تكدي گري
روايت زخمي كهنه در زير پوست شهر



تاوان كوتاهي مسئولان با جانفشاني غيرتمندان

مرتضي رضاييان فيروزآبادي
اخيراً خبري ناگوار و تأمل برانگيز در خروجي رسانه ها قرار گرفت؛ امام جماعت دانشگاه علوم پزشكي تهران كه براي نجات يك دختر جوان از چنگال اراذل و اوباش اقدام كرده بود مورد حمله آن ها قرار گرفت و به شدت مجروح شد: «يكي از اراذل و اوباش شيشه نوشابه اي را كه در دست داشت، شكست و سپس با آن چندين ضربه به چشم راست من وارد كرد.» شدت ضربه به حدي بود كه اين روحاني فداكار تا مرز تخليه كامل يك چشم پيش رفت. درپي مجروح شدن اين ناهي از منكر، مراجع و نهادهاي حوزوي و دانشگاهي به سرعت واكنش نشان داده خواستار برخورد قاطع با عوامل اين حادثه و ريشه كني حوادث مشابه شدند. دفتر حضرت آيت الله نوري همداني، مسئولان را ملزم به برخورد هرچه سريع تر با عوامل اين اقدام دانست و بر برنامه ريزي صحيح براي جلوگيري از وقوع مجدد چنين حوادثي تأكيد كرد. دفتر حضرت آيت الله صافي گلپايگاني اين حادثه را كه براثر هجوم حاميان فرهنگ بي بند و باري و بي عفتي غرب به وجود آمده، تكان دهنده خواند. حضرت آيت الله مكارم شيرازي با تأكيد بر ضرورت برخورد قوي و قاطع دستگاه قضايي ابراز داشت: قوه قضائيه بايد با اين ها قوي برخورد كند والا هيچ كس فردا امر به معروف و نهي از منكر نخواهد كرد. انجمن هاي اسلامي دانشجويان نيز در نامه اي به رئيس جمهور، حمله اراذل و اوباش را نشانه بي توجهي مسئولان اجرايي كشور به مسأله مقدس امر به معروف و نهي از منكر دانستند و....
البته مشابه اين حادثه تلخ كم و بيش در كشور رخ داده و در همين چند ماهه اخير حوادث مشابهي واقع شده است. از جمله هفته گذشته دو برادر شرور كه براي نواميس مردم مزاحمت ايجاد مي كردند، با حمله به يك جانباز ناهي از منكر او را به شدت مجروح كردند. وي هنگام بازگشت از مسجد با خواهش هاي دختر جواني مواجه مي شود كه درخواست مي كند به دليل مزاحمت هاي اين دو جوان او را تا منزل مشايعت كند؛ اما اين دو شرور با چماق به اين جانباز حمله و وي را به شدت مجروح مي كنند. چندي پيش هم امام جماعت يكي از مساجد تهران در اثر ضربه يكي از اراذل، چشم خود را از دست داد و پزشكان چشم او را تخليه كردند: «دختر و پسري را ديدم كه... پس از نهي از منكر، پسر جوان به من فحاشي كرد و با مشت به صورتم زد. ضربه به حدي بود كه ديگر متوجه نشدم چه اتفاقي افتاد و فقط فرياد مي زدم كه چشمم كور شد.»
متأسفانه موارد اينچنيني فراوان است و آن چه در اين ميان بر تأسف همگان مي افزايد، سهل انگاري در برخورد فراگير و قاطع با اين پديده شوم و فقدان راهكاري عملي و مؤثر براي جلوگيري يا دست كم كاهش ملموس حوادث مشابه است. ريشه اصلي اغلب اين حوادث را هم بايد در زير پا گذاشتن حريم هاي شرعي در روابط اجتماعي جستجو كرد و سوگمندانه بايد اذعان نمود كه بسياري از نهادهاي دولتي در اين زمينه نه تنها نقش قابل قبولي ايفا نمي كنند بلكه گاه خود ناخواسته مسير تشديد اين نابهنجاري ها را هموار مي سازند. مروري كوتاه بر برخي سريال هاي رسانه ملي و توليدات سينمايي، نوع تعامل عده اي از مجريان تلويزيون با همكاران و مهمانان نامحرم جلوي دوربين رسانه ملي، وضعيت تأسف بار پوشش و آرايش غليظ برخي كارمندان شاغل در ادارات، و... به خوبي نقش مؤثر برخي نهادها و مسئولان در زمينه ترويج ناخواسته معاشرت هاي ناسالم و لوث شدن حريم هاي شرعي را كه گاه به جنايت هاي تكان دهنده مي انجامد، نشان مي دهد. نيروي انتظامي در زمان دولت نهم با تدابير فرماندهان خود به ويژه سردار رادان و هماهنگي مسئولان قضايي بخصوص دادستان وقت تهران، برنامه قاطعي را در قالب طرح امنيت اجتماعي و اخلاقي براي مقابله با نابهنجاري ها به اجرا گذاشت كه با حمايت مراجع و علما و رضايت توده هاي عظيم مردم روبرو شد و نتايج ملموسي را به دنبال داشت. البته آن طرح با ابعاد كلان ارتقاي امنيت اجتماعي خالي از خطا و كاستي نبود؛ اما صداقت و قاطعيت متصديان مربوط و دستاوردهاي درخشان آن موجب شد تا رهبر معظم انقلاب، مردم و همه دلسوزان نظام فارغ از برخي كاستي ها بر كليت طرح مزبور مهر تأييد زنند و تداوم اجراي آن را خواستار شوند؛ به گونه اي كه مقام معظم رهبري تأكيد كردند: «نيروي انتظامي بايد با پرهيز از طرح هاي موسمي و موقت، طرح امنيت اجتماعي را با قدرت ادامه دهد تا اهداف آن در جامعه نهادينه شود.» طبق اعلام رئيس وقت پليس امنيت اخلاقي ناجا، باتوجه به اقدامات انجام شده در آن دوره شكايت هاي مردم درباره مزاحمت هاي خياباني «75درصد» كاهش يافته بود.
متأسفانه پس از چندي با موضعگيري هاي تأمل برانگيز يكي از مسئولان ارشد اجرايي طرح مذكور به سردي گراييد و اگرچه هر از گاه شعارهاي جذابي در زمينه از سرگيري طرح مزبور در قالب جديد مطرح شد اما در عمل اتفاق خاصي رخ نداد و مردم هنوز در حسرت روزهايي به سر مي برند كه نيروي انتظامي توانسته بود با صلابتي درخور، هنجارشكنان را به عقب براند. بي گمان كساني كه به جاي حمايت همه جانبه، با اظهار نظرهاي نسنجيده خود، باعث كند شدن اين طرح مفيد شده اند، بايد پاسخگوي حوادث تلخي باشند كه اين روزها در گوشه و كنار به وقوع پيوسته و خواهد پيوست. اينك با توجه به حوادث تلخ رخ داده و عطش جامعه براي برخورد قاطع با مفاسد اجتماعي به نظر مي رسد نيروي انتظامي بايد با اقتدار كامل و با پشتوانه حمايت مراجع و توده هاي متدين بار ديگر با صلابت و هوشمندي مضاعف و رفع برخي نواقص، طرح امنيت اجتماعي را پيگيري و اجرا كند و در اين راه از ملامت ملامتگران نهراسد.

 



نگاهي به وضعيت متكديان و پديده مذموم تكدي گري
روايت زخمي كهنه در زير پوست شهر

چندي پيش خبري در رسانه ها منتشر شد كه گداي نابيناي تجريش خانه اي در ولنجك دارد و زماني كه مأموران قصد داشتند اين شخص كلاهبردار را دستگير كنند با دلسوزي مردم مواجه شدند كه با اين بيچاره چه كار داريد؟!
هر روز شاهد گدايي متكدياني در سطح شهر هستيم كه اگر ذره بيني بر زندگي آنان بگذاريم اكثراً شاهد خواهيم بود كه اين اشخاص داراي سطح معاش بالاتر از متوسط جامعه بوده و اين راه را بهترين و كم زحمت ترين طريقه امرار معاش يافته اند.
آن چه كه روشن است اين است كه نيازمندان واقعي هرگز دست تكدي سوي ديگران دراز نكرده و آبروي خود را به اندك بهايي نمي فروشند درحالي كه شيادان همه روزه با استفاده از ترفندها و روش هاي جديد احساسات مردم را به بازي گرفته و بر دارايي خود مي افزايند و از سويي ديگر با زشت كردن چهره جامعه وضعيت رواني كشور را دچار آسيب هاي جدي مي كنند.حقه هاي متكدي نماها
بي گمان، در بين افرادي كه تحت عنوان متكدي امرار معاش مي كنند، بسياري از افراد سودجو هم وجود دارند كه با تكيه بر احساسات مردم، عملا به اخاذي دست مي زنند. با توجه به افزايش روزافزون تعداد متكديان در سطح شهرها، ديگر تشخيص فردي كه واقعا به كمك نيازمند است و فردي كه طمع ورزي موجب شده تا به دنبال سود بيشتر باشد، سخت و گاه محال شده است. سر راست تر و خودماني تر آن كه فرق است بين كسي كه نمي تواند كار كند و واقعا براي امرار معاش، هيچ راهي جز تكدي گري ندارد؛ با آن كسي كه توانايي كاركردن دارد اما نمي خواهد خود را به زحمت بيندازد و به درآمد سهل الوصول تكدي گري عادت كرده است.
شرايط زماني حادتر مي شود كه درنظر داشته باشيم بسياري از متكديان، به انواع مواد مخدر اعتياد دارند و كمك هاي مردم را در راه تهيه مواد مخدر صنعتي و شيميايي هزينه مي كنند. همچنين شمار فراواني از متكديان نيز به باندهاي مختلفي وصل هستند كه كاملاً آن ها را سازمان دهي و هدايت مي كند.
درحقيقت، وجود همه اين موانع باعث مي شود كه انسان در تشخيص نيازمند واقعي از افرادي كه با هنرپيشگي مي خواهند تنها پولي به جيب بزنند، به راه خطا برود.
سميه كاظم پور، مددكار اجتماعي كه روزانه با صدها تن از افراد نيازمند در ارتباط است، در گفت وگو با كيهان از چند خاطره جالب و خواندني از متكدي نماهاي متمول پرده برمي دارد و مي گويد:« به دليل سابقه كار طولاني ام در سازمان هاي حمايتي، بارها شاهد كلاه برداري هاي مختلفي بوده ام كه از سوي افراد به ظاهر متكدي صورت مي گيرد. دريكي از جالب ترين اتفاقات پيش آمده، يك فرد متكدي درخواست حمايت مالي از دولت داشت كه در بازرسي هاي همكاران ما، معلوم شد مالك يك ساختمان سه طبقه است كه تنها به اجاره مستاجرهايش قناعت نكرده و طمع ورزي باعث شده بود تا نتواند از سود سرشار تكدي گري بگذرد. البته اين تنها يكي از موارد رقت باري بود كه با آن برخورده ايم. گرچه بسياري از متكدياني كه به نهادهاي حمايتي مثل كميته امداد امام خميني، سازمان بهزيستي، سازمان اوقاف و امور خيريه و ديگر نهادهاي غيردولتي و خيريه مراجعه مي كنند، واقعا نيازمند كمك فوري هستند اماكم هم نيستند افراد فرصت طلبي كه با زبان بازي و نقش بازي كردن، روزگار خود را مي گذرانند.»
كاظم پور دليل وجود متكديان فريب كار را به شرايط بحران زده تكدي گري در ايران نسبت مي دهد و بر اين باور است: «هر آسيب اجتماعي كه به مرحله بحراني وارد مي شود، بلافاصله مستعد سوءاستفاده خواهد بود. در حال حاضر تكدي گري نيز دقيقا به همين شرايط دچار شده است. در حقيقت شما اگر به هر جامعه بشري نگاه بيندازيد، مي بينيد همواره انسان هاي كم يابي پيدا مي شوند كه حتي در بحراني ترين شرايط ممكن هم به فكر سوءاستفاده و منافع شخصي خودشان هستند. مثلا حتي در بحراني مثل يك زلزله بزرگ، شما مي توانيد هزاران هزار شهروند را ببينيد كه براي نجات جان هم نوعان خود تلاش مي كنند ولي در عين حال، افراد اندكي را هم مي توانيد مشاهده كنيد كه از روي جنازه ها مي گذرند تا مثلا به اموال آن شخص زير خاك گرفتار شده، چنگ بيندازند. تكدي گري هم دقيقا همين شرايط دارد. در حالي كه ميليون ها ايراني نيكوكار به فكر نجات جان نيازمندان هستند اما عده اي هم از اين حوض گل آلود ماهي مي گيرند و در اين آشفته بازار بي هويتي متكديان، هر كسي مي تواند خود را به جاي يك نيازمند واقعي جا بزند.»
اين مددكار اجتماعي معتقد است كه حل بحراني به نام «تكدي گري فريب كارانه» به حمايت از همه نيازمندان واقعي گره خورده است و تصريح مي كند: «شما فرض كنيد كه با بالا رفتن سطح رفاه همه شهروندان زير خط فقر، به شرايطي نايل شويم كه همه افراد از حداقل امكانات زندگي بهره مند شوند. در آن شرايط، مطمئن باشيد فردي كه در گذشته نيازمند واقعي بوده است و براي سير كردن شكم خودش و خانواده اش تكدي گري كرده است، صددرصد دست از اين كار مي كشيد اما آن فرد طماع كه تكدي گري مي كند، اگر باز هم وضع مالي اش خوب شود باز هم دست از تكدي گري نمي كشد. يعني با بالا بردن سطح رفاه همه طبقات خيلي محروم، به راحتي ديگر مي توان متكديان فريبكاري را كه تن به كار نمي دهند رسوا ساخت.
سعيدپور غلامي، خبرنگار در خاطراتش درباره تهيه گزارش از متكدي ها مي گويد: «در نگاه اول و برخوردهاي نخست، انسان احساس مي كند كه وضعيت همه متكديان شبيه هم است اما وقتي شما زمان زيادي بر روي زندگي برخي از آن ها تحقيق مي كنيد، به نتايج جالبي مي رسيد. يكي از متكدياني كه حتي وضعيت زندگي اش را در رسانه ها منتشر كردم، در پيگيري هاي بعدي متوجه شدم كه وضعيت جسمي اش اصلا آن طوري نبود كه ادعا مي كرد. در گزارش هاي اوليه ادعا مي كرد كه به بيماري هوميوپاتي مبتلا است و راه رفتن اش نيز به گونه اي بود كه به سختي مي توانست هر 20 ثانيه يك بار يك گام بردارد اما مدتي بعد كه براي گزارش هاي تكميلي مراجعه كردم، او را نزديك محل زندگي اش ديدم كه با سرعتي بسيار بيشتر از من قدم مي زند و هيچ مشكل جسمي هم نداشت!»
پورغلامي در ادامه مشاهداتش خاطر نشان مي كند: «وقتي من كه شغلم خبرنگاري است و تلاش مي كنم تا اطلاعات موثق را جمع آوري كنم، اين گونه فريب مي خورم؛ حالا حساب كنيد بسياري از متكديان چه اطلاعات نادرستي به مردم عادي مي دهند تا احساسات آن ها را تحريك كنند. جالب تر آن كه در طي روند تكميل گزارشم به يك سوژه فوق العاده برخوردم كه كودكي دو يا سه ساله اي هر روز و به تناوب در آغوش دو خانم متكدي بودند كه هر دو نيز خود را مادر آن كودك معرفي مي كردند! يعني هر چند روز يك بار، به نوبت آن كودك پاسكاري مي شد و هر دو خانم متكدي نيز به مردم التماس مي كردند كه به خاطر كودك صغيرشان به او رحم كنند.»
محمد جلالي از كاركنان يك كارخانه صنعتي برش و توزيع سنگ ساختماني در كرج است كه در تشريح تجربياتش از حضور پرشمار متكديان در فضاي كارخانه مي گويد: «تقريبا روزي نيست كه اينجا يك متكدي نيايد و تقاضاي كمك نكند. مدير عامل كارخانه هم دستور داده كه هر متكدي كه از در وارد مي شود، بي توجه به اين كه راست مي گويد يا دروغ، 200 تومان به او بدهيم و ديگر اجازه ندهيم وارد فضاي اصلي كارخانه شود. برايم جالب بود كه روزي يك آقاي شيك پوش و جوان وارد كارخانه شد كه مي گفت پولش را گم كرده است و به كرايه ماشين نياز دارد تا به خانه اش برگردد. 200 تومان هميشگي مان را كه اصلا قبول نكرد ولي وقتي به او گفتيم كه حاضريم كه با يكي از ماشين هاي كارخانه، او را به منزلش برسانيم، اصلا قبول نكرد و مدام تاكيد مي كرد كه تنها چند هزار تومان پول نقد مي خواهد. خلاصه وقتي با اصرار ما براي رساندنش به خانه مواجه شد، فرار را برقرار ترجيح داد!»
معايب حضور متكديان
واضح است كه زيستن برخي از شهروندان ايراني در منجلاب نداري مطلق، آزاردهنده است و از بعد اخلاقي هم هر انسان دردآگاهي را رنج مي دهد اما حضور اين متكديان در مخدوش شدن چهره شهر هم اثرات زيان باري به دنبال دارد. حضور متكديان در ترمينال ها، مترو شهري، پياده روها و حتي اماكن تاريخي، عملا شهر را به يك مكان تراژديك براي بسياري از شهروندان با احساس ايراني تبديل كرده است.
بي تفاوت و بي خيال رد شدن از كنار تهي دستان، با تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم بيگانه است و در واقع، توقعي زياده خواهانه و پوشالي است كه از هم وطنان بخواهيم وقتي از كنار يك انسان بينوا و نيازمند عبور مي كنند، مطلقاً نسبت به سرنوشت و حيات اش، حساسيت و اهميتي قايل نشوند.
جريحه دار شدن احساسات شهروندان و بر هم خوردن آرامش رواني شهر، به طور نامحسوس تاثير خود را بر روي فضاهاي شغلي و كسب و كار مردم بر جاي خواهد گذاشت. براي بسياري از ما تجربه جديدي نيست كه روز كاري خود را با ديدن يك متكدي آغاز كرده ايم و تمام روز، مغموم به زندگي آن فرد انديشيده ايم. ذكر بازده كاري مان در آن روز هم كه ديگر تعريف و تمجيدي ندارد.
آن چه كه به طور عيان، ظهور يافته آن است كه حضور متكديان در سطح شهرها، چهره شهر را پژمرده كرده است و در افت روحيه و نشاط مردم نيز كم تاثير نبوده است. گرچه اين موضوع اثر جانبي پديده تكدي گري است و مسئله اصلي، همچنان ارتقاي سطح رفاه اين دسته از نيازمندان است اما بي گمان هر جامعه اي كه به خمودگي و افسردگي مبتلا شود، نبايد ديگر از آن انتظار رشد و توسعه روزافزون داشت.
علاوه بر همه اين ها، حضور پرشمار متكديان در سطح خيابان ها موجب خواهد شد كه وجهه كشور نيز در منظر گردشگران خارجي افول كند و معايب اجتماعي شهر، عريان و بي پرده در مقابل چشم جهانيان هويدا شود.
هرز رفتن توانايي ها و پتانسيل هاي بالقوه برخي از متكديان، رشد اعتياد و حاشيه نشيني نشات گرفته از فقر فزاينده، افزايش آمارهاي جرم و بزهكاري برخاسته از تنگدستي مطلق و افت صنعت پرسود توريسم، تنها بخش بسيار كوچكي از ضربه هاي هولناك حضور متكديان در سطح شهر است. متاسفانه امروزه با پديده ديگري به نام تكدي گري موروثي نيز مواجه هستيم كه در آن بسياري از كودكان افراد متكدي در همان اوان كودكي راه والدين را مي پويند و نه تنها با تكدي گري بزرگ مي شوند بلكه اين سبك از زندگي را هم براي نسل بعدي به يادگار مي گذراند. به هر شكل، بايد منتظر ماند و ديد كه آيا با حمايت هاي هدفمند ارگان هاي ذي ربط، اين زخم التيام نيافته در زير پوست شهر مداوا خواهد شد؛ يا اين كه با عدم برنامه ريزي و مسكوت قرار دادن قضيه به سمتي حركت كنيم كه روز به روز بر خيل متكديان و گرسنگان بر باد رفته افزوده شود؟!
امين اميري

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14