(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 14 تیر 1390- شماره 19966

امام خميني (ره ) : به اسلام عزيز رحم كنيد
صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني
نسبت اراده الهي با اختيار انسان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




امام خميني (ره ) : به اسلام عزيز رحم كنيد
صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
اينجانب توصيه مي كنم كه قبل از مطالعه وضعيت كنوني جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايي با وضعيت كشورها وملت هايي كه درحال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه مي گذشته است83 ، و قبل از توجه به گرفتاري هاي اين كشور طاغوتزده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگري هايشان براي اين دولت به ارث گذاشته اند، ازوابستگي هاي عظيم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشي و مغازه هاي مسكرات فروشي و ايجاد بي بندوباري در تمام شئون زندگي و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستان ها و دانشگاه ها و اوضاع سينماها و عشرتكده ها و وضعيت جوان ها و زن ها و وضعيت روحانيون و متدينين و آزاديخواهان متعهد84 و بانوان عفيف ستم ديده و مساجد در زمان طاغوت ورسيدگي به پرونده اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگي به زندان ها و كيفيت عملكرد متصديان و رسيدگي به مال سرمايه داران و زمين خواران بزرگ ومحتكران و گران فروشان و رسيدگي به دادگستري ها و دادگاههاي انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگستري و قضات و رسيدگي به حال نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي دولت و استاندارها و ساير مامورين كه در اين زمان آمده اند85 ومقايسه با زمان سابق و رسيدگي به عملكرد دولت و جهاد سازندگي درروستاهاي محروم از همه مواهب حتي آب آشاميدني و درمانگاه و مقايسه باطول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتاري به جنگ تحميلي و پيامدهاي آن ازقبيل آوارگان ميليوني و خانواده هاي شهدا و آسيب ديدگان در جنگ86 و آوارگان ميليوني افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادي و توطئه هاي پي در پي امريكا و وابستگان خارج و داخلش «اضافه كنيد فقدان مبلغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضي شرع » و هرج و مرج هايي كه از طرف مخالفان اسلام ومنحرفان و حتي دوستان نادان در دست اجرا است و ده ها مسائل ديگر87، تقاضا اين است كه قبل از آشنايي به مسائل ، به اشكال تراشي و انتقاد كوبنده و فحاشي برنخيزيد؛ و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها وجهل توده ها امروز طفلي تازه پا و وليده اي است محفوف به دشمن هاي خارج وداخل، رحم كنيد.88 و شما اشكال تراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاي سركوبي به اصلاح و كمك بكوشيد؛ و به جاي طرفداري از منافقان و ستمگران و سرمايه داران و محتكران بي انصاف از خدا بي خبر، طرفدار مظلومان وستم ديدگان و محرومان باشيد؛ و به جاي گروه هاي آشوبگر و تروريست هاي مفسد و طرفداري غيرمستقيم از آنان89، توجهي به ترور شدگان از روحانيون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟¤ تقاضا اين است كه قبل از آشنايي به مسائل ، به اشكال تراشي و انتقاد كوبنده و فحاشي برنخيزيد؛ و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها وجهل توده ها امروز طفلي تازه پا و وليده اي است محفوف به دشمن هاي خارج وداخل، رحم كنيد. و شما اشكال تراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاي سركوبي به اصلاح و كمك بكوشيد؛ و به جاي طرفداري از منافقان و ستمگران و سرمايه داران و محتكران بي انصاف از خدا بي خبر، طرفدار مظلومان وستم ديدگان و محرومان باشيد؟
83 - مردم الجزاير بر عليه استعمارگران فرانسوي قيام كردند و در سال 1963 به پيروزي رسيدند، در مدت كوتاه مبارزه معروف است كه نزديك به يك ميليون نفر از مردم مسلمان اين كشور كشته شدند، با اين حال «احمد بن بلا» رئيس جمهور انقلابي از صحنه سياست حذف و انقلاب استحاله شده به انحراف كشيده شد. در انقلاب 1917 روسيه شرايط بسيار بدتر بود. لنين هفت سال پس از پيروزي از دنيا رفت و استالين به قدرت رسيد و اقدام به تصفيه هاي خونيني در بين نيروهاي انقلابي كرد و جداي از آن با اجراي برنامه هاي حزب كمونيست، بيش از ده ميليون نفر به خاطر مخالفت و مقاومت در اجراي سياست ها، كشته شدند. استالين همچنين تصفيه هاي خونيني در درون حزب كمونيست انجام داد كه تنها در سال 1935، بيش از 500 هزار نفر كشته شدند. با اين حال اكنون از انقلاب اكتبر روسيه جز غباري از كشتار و تئوري هاي غلط به جاي نمانده و به قول حضرت امام (رحمه الله عليه) به زباله دان تاريخ فرستاده شده است.
84 - يكي از نمونه هاي بارز و غم انگيز برخورد با روحانيت انقلابي و متديين و آزادي خواهان متعهد، برخورد وحشيانه رژيم پهلوي با فدائيان اسلام بود. فدائيان اسلام را سيد مجتبي ميرلوحي معروف به نواب صفوي كه در سر نقشه اصلاح جامعه از طريق اجراي احكام اسلام را مي پروراند، تشكيل داد. وي براي نيل به اهداف خود مبارزه مسلحانه را انتخاب كرد. او در اعلاميه موجوديت فداييان اسلام، «شهادت، انتقام و قصاص» را، راه نهضت و «برادري، استقامت و اتحاد» را به عنوان خطوط كلي و هدف راه رسيدن به حاكميت اسلام و قرآن معرفي نمود. اما بايد گفت مهم ترين نقش سياسي نواب صفوي در نهضت ملي شدن نفت و همراهي با آيت الله كاشاني بود. ترور احمد كسروي، نويسنده هتاك به امام صادق (عليه السلام) و مباني مقدس دين اسلام، ترور سپهبد رزم آرا و نخست وزير و ترور نافرجام حسين علاء نخست وزير جايگزين رزم آرا نيز ساير اقدام هاي فدائيان اسلام، موجب دستگيري آنها شد و در25 دي 1334 نواب صفوي به اتفاق چند تن از يارانش اعدام شدند.» رجوع كنيد. جريان شناسي سياسي ايران، ص 76.
85 - «شهيد كلانتري» وزير راه و ترابري دولت شهيد رجايي بود، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي روايت مي كنند كه: «او به من گفت كه در صف نماز جمعه نشسته بودم كه جواني كه من او را نمي شناختم رويش را به من كرد و گفت: «آقا ببين واقعاً ايران چقدر عوض شده است، اين آقايي را كه در صف جلو نشسته مي بيني؟ او يك وزير است كه كنار مردم آمده و روي زمين در صف نماز جمعه نشسته است. من نگاه كردم ديدم آقاي نعمت زاده است. مرحوم شهيد كلانتري با آن لهجه شيرين تركي اش به آن جوان گفته بود: پس من هم يك چيز عجيب تر به تو بگويم، من هم وزيرم.» در ديدار مديران و مسئولان اجرايي استان خوزستان، 24/12/75 .
86 - دوران 8 ساله جنگ تحميلي به راستي جنگ احزاب بود كه با رهبري و مديريت استثنايي امام راحل با پيروزي رزمندگان اسلام به اتمام رسيد. رهبر فقيد انقلاب چند ماه قبل از نوشتن اين وصيت نامه و در اوج همراهي و كمك آمريكا و حكام عرب منطقه به صدام مي فرمايند:«من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مي كنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست، يا همه آزاد مي شويم و يا به آزادي بزرگتري كه شهادت است مي رسيم و همان گونه كه در تنهايي و غربت و بدون كمك و رضايت احدي از كشورها و سازمان ها و تشكيلات جهاني، انقلاب را به پيروزي رسانديم، و همان گونه كه در جنگ نيز مظلومانه تر از انقلاب جنگيديم و بدون كمك حتي يك كشور خارجي متجاوزان را شكست داديم، به ياري خدا باقيمانده راه پرنشيب و فراز را با اتكاء به خدا، تنها خواهيم پيمود و به وظيفه خود عمل خواهيم كرد.» صحيفه نور، ج 20، ص 116، 6/5/66 .
مدتي بعد شبكه تلويزيوني «اي بي سي» آمريكا اذعان كرد. «همانطوري كه مي دانيد آمريكا به تقويت قدرت صدام حسين كمك كرد و البته يكي از دلايل اين عمل آن است كه آمريكا همانند بسياري از كشورهاي منطقه نگران قدرت گرفتن آيت الله خميني و بنيادگرايي اسلامي او بود.» مباني دفاع از ديدگاه امام خميني (رحمه الله عليه)، ص 378 .
87 - ريچارد نيكسون رئيس جمهور اسبق آمريكا در كتاب «فرصت را از دست ندهيد» با تحليل پيرامون تضادهاي دروني جوامع اسلامي و تأكيد بر تلاش استحاله جمهوري اسلامي با استفاده از نيروهاي مخالف مي گويد: «سياست گزاران آمريكايي در جهان اسلام، بايد درون يك لانه مار كه آكنده از منارعات زهرا آگين عقيدتي و رقابت هاي ملي است، راه خود را بيابند. حتي در ميان خود بنيادگرايان هم نزاع هاي عقيدتي شديد و گاه خونيني وجود دارد.» آمريكا، شيطان بزرگ، ص 187 .
88 - دهه اول انقلاب عبور از بحران هاي بسيار سخت براي ياران امام راحل (رحمه الله عليه) بود. جنگ تحميلي كه بزرگترين چالش آن دوران محسوب مي شود تنها تقابل با آمريكا و صدام نبود بلكه سران عرب مرتجع منطقه نيز با تمام توان كمك هاي مالي خود را تقديم صدام حسين مي كردند، اين در حالي بود كه انقلاب نو پاي ما درگير اشكال تراشان و متدينين متحجر داخلي هم بود. «فهد» شاه عربستان، پس از حمله صدام به كويت وعربستان (دو سال پس از جنگ تحميلي) در مصاحبه اي در تاريخ 23 مرداد 1369 گفت: «اقدامات رهبر عراق نشانگر ناسپاسي نسبت به حمايت هاي نظامي عربستان از او در طول جنگ هشت ساله اش عليه ايران است. اگرعراق مي گويد افراد خود را فدا كرده است، ما نيز با پول، سلاح هاي پيشرفته و همكاري بين المللي در اين فداكاري سهيم بوده ايم، چگونه صدام مي تواند همه اين ها را فراموش كند و سعي در از بين بردن حقايق نمايد.» مباني دفاع از ديدگاه امام خميني (رحمه الله عليه)، ص 356 .
89 - به راستي مخاطبان امام (رحمه الله عليه) در كلمات «اشكال تراشان»، «طرفداري از منافقان»، «طرفداري غير مستقيم از گروه هاي آشوبگر و تروريست هاي مفسد»، چه كساني هستند؟ بنگريد به حماسي ترين پيام امام (رحمه الله عليه) در دوران دفاع مقدس كه در حقيقت تبيين استراتژي جمهوري اسلامي ايران مي باشد و هشت ماه قبل از عزل آيت الله منتظري از قائم مقامي رهبري و در پيامي به ايشان نوشته شده است: «جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائيل نيست، جنگ ما، جنگ با عربستان و شيوخ خليج فارس نيست، جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراكش نيست، جنگ ما، جنگ با ابرقدرت هاي شرق و غرب نيست، جنگ ما، جنگ مكتب ماست عليه تمامي ظلم و جور، جنگ ما جنگ اسلام است عليه تمامي نابرابري هاي دنياي سرمايه داري و كمونيزم، جنگ ما جنگ پا برهنگي عليه خوش گذاراني هاي مرفهين وحاكمان بي درد كشورهاي اسلامي است. اين جنگ سلاح نمي شناسد. اين جنگ محصور در مرز و بوم نيست، اين جنگ خانه و كاشانه و شكست و تلخي و كمبود و فقر و گرسنگي نمي داند. اين جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزش هاي اعتقادي، انقلابي عليه دنياي كثيف زور و پول و خوش گذاراني است، جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت عليه نامردي هاست. رزمندگان ما در دنياي پاك اعتقاد و در جهان ايمان تنفس مي كنند و مسلمين جهان هم كه مي دانند جنگ بين استكبار و اسلام است، جهانخواران را آرام نخواهند گذاشت و ضربه هاي خود را بر همه كاخ نشينان وارد مي كنند.» صحيفه نور، ج 20، ص 222.

 



نسبت اراده الهي با اختيار انسان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
شبهاتي در رابطه با فتنه ها
در اين جا دو شبهه پيش مي آيد:
1- وقتي خدا به وسيله شيطان كاري را انجام مي دهد، يعني شيطان از طرف خدا مأمور است كه اين كار را انجام دهد؛ پس بايد از خدا طلبكار هم باشد، و مي تواند بگويد: من براي نقشه شما، كار مي كنم و نبايد مؤاخذه شوم.
2- اگر فتنه اي كه انسان ها برپا مي كنند، يا فتنه اي كه شيطان انجام مي دهد، به خدا هم نسبت داده شود، اين باعث مي شود كه بعضي شرور به خدا نسبت داده شود؛ درحالي كه «... الخير في يديك والشر ليس اليك...»1.
پاسخ شبهه(1): حاكميت تدبير عام الهي بر همه هستي
جواب را با يك مثال شروع مي كنم. فرض كنيد شما بايد شخصي را ملاقات كنيد تا به شما كمكي كند؛ ولي فكر مي كنيد كه او در شهر ديگري زندگي مي كند و بايد سفر كنيد تا او را ببينيد. صبح از خانه بيرون مي آييد كه مثلا با اتوبوس به دانشگاه، يا به دنبال كسب و كارتان برويد؛ يعني با قصد و اراده خود براي انجام كاري از خانه بيرون آمده ايد. اتفاقا وقتي سوار اتوبوس مي شويد، مي بينيد آن رفيقي كه دنبالش بوديد، پهلوي شما نشسته است. فكر مي كرديد بايد رنج سفر را تحمل كنيد يا چند روز معطل شويد تا او را ببينيد؛ اما اتفاقا او را مي بينيد. معمولا اين گونه جريانات را مي گوئيم: اتفاقي پيش آمد؛ اما با ديد توحيدي، نه هيچ كدام از اين ها، اتفاقي، و نه هيچ كدام جبري است. شما كه از خانه بيرون آمديد با نيت و اراده خودتان آمديد و كسي شما را مجبور نكرد. آن رفيق شما هم مجبور نبود بيايد. او هم در فكر خودش كاري داشته، و به خاطر آن به اين شهر آمده بود، و اين دو قضيه با هم تلاقي پيدا كردند. آموزه ديني آن است كه همه اين حوادث يك تدبير فوقاني دارد. يعني شما با اراده خودتان از خانه بيرون مي آييد. او هم با اراده خودش از خانه بيرون مي آيد و اصلا در ذهنش نيست كه شما هم هستيد، يا با او كاري داريد؛ ولي اين جا يك تدبير الهي، فوق تدبير شما و او وجود دارد كه شما بايد همديگر را ملاقات كنيد. هيچ جبري هم در كار نيست. شما كار خودتان را كرديد، و او هم كار خودش را كرد؛ اما يك چيزي كه خواسته شما و چه بسا خواسته او هم بوده، ولي به آن توجه نداشته است، عملي مي شود و يك نتيجه سومي تحقق پيدا مي كند. آموزه ديني قرآني ما اين است كه يك نقشه فوقاني، همه انسان ها (با همه كثراتي كه دارند) و عوامل ديگري كه ما اصلا از وجودشان خبر نداريم، مثل فرشتگان، جنيان، و تأثير و تأثرات متقابلي كه بين اين ها و بين عوامل طبيعي است، را با هم تنظيم مي كند. اين كه چه طور اين هماهنگي صورت مي گيرد، عقل ما نمي رسد. آن كسي مي تواند چنين كاري كند كه علم نامتناهي دارد. وقتي ما بخواهيم اموري را با هم تنظيم كنيم، بايد خيلي فكر كنيم؛ اما او احتياج به فكر ندارد. علم او نامتناهي، و محيط بر همه چيز است، و در يك كلمه، آن چه از آغاز خلقت تا پايان واقع مي شود، براي خدا تقدم و تأخر ندارد، همه را مي داند و اراده او بر همه حاكم است. فهم اين مطلب خيلي زمان مي برد؛ اما قرآن اين گونه ترسيم مي كند.
يكي از جاهايي كه خوب مي توان فهميد كه چگونه اراده انسان با اراده خدا گويا درهم مي آميزد و متحد مي شود، داستان خضر در سوره كهف است. وقتي حضرت خضر مي خواهد براي حضرت موسي توضيح دهد كه چرا آن كشتي را غرق كرد، چرا آن جوان را كشت و چرا آن ديوار را تعمير كرد، يك جا مي گويد: «... فأردت أن أعيبها...»2: من خواستم كه آن كشتي را معيوب كنم؛ يك جا مي گويد: «فأردنا أن يبدلهما ربهما خيرا منه...»3: ما خواستيم كه پروردگارشان به جاي او، فرزندي پاك تر و بامحبت تر به آن دو بدهد، و يك جا مي گويد: «فأراد ربك أن يبلغا أشدهما و يستخرجا كنزهما...»4: پروردگار تو مي خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنج شان را استخراج كنند. معناي اين مطلب اين نيست كه يك جا اراده من است، يعني اراده خدا نيست. يا آنجايي كه اراده خداست، من هيچ كاره بودم؛ بلكه حضرت خضر آن كارها را انجام داد و مي دانست كه نتيجه چه مي شود؛ اما اين كارها را، هم به خضر مي توان نسبت داد و هم به خدا.
يكي شدن اراده اولياء خدا، با اراده خدا
در اين گونه موارد كه هم اراده يك انسان صالح مؤثر است و هم اراده خدا و اين دو با هم تطابق دارند، يك نكته معرفتي عميقي وجود دارد. شايد بتوان گفت: اين ولي خدا به حدي رسيده بود كه اصلا از خود اراده استقلالي نداشت و هيچ وقت از نزد خود چيزي نمي خواست. در روايات هم نظير اين نكته را داريم. مثل روايت قرب نافله كه خداوند مي فرمايد: «... انه ليتحبب الي بالنافله حتي احبه فاذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها...»5: ... بنده تدريجا با نوافلي كه براي رضاي من انجام مي دهد، به جايي مي رسد كه او را دوست دارم. وقتي او را دوست داشتم، هر چه از من بخواهد برايش انجام مي دهم و مي رسد به جايي كه من مي شوم دست او، چشم او، گوش او، من به جاي او سخن مي گويم و به جاي او مي شنوم و به جاي او حركت انجام مي دهم. كسي كه خودش را در مقام بندگي قرار مي دهد و اراده اش را اختيارا تابع خدا مي كند، به جايي مي رسد كه خدا اين لطف را در حقش مي كند. شايد نكته داستان حضرت خضر اين باشد كه او اصلا از خود اراده اي ندارد. او آن چنان تابع اراده خدا شده كه خدا به جاي او تصميم مي گيرد. خدا چنين رابطه هايي با بعضي از بندگانش دارد. اين در مورد اولياي خداست كه اراده شان درواقع در اراده خدا فاني مي شود و ديگر از خود خواستي ندارند.
1- الكافي، ج 3، ص 310
2- الكهف/ 97
3- همان/ 18
4- همان/ 28
5- بحار الانوار، ج 76، ص 22

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14