(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 19 تیر 1390- شماره 19970

آسيب شناسي كارگران فصلي در پيچ و خم هزاران مشكل
عرق زحمت بر پيشاني كارگر فصلي -بخش پاياني



آسيب شناسي كارگران فصلي در پيچ و خم هزاران مشكل
عرق زحمت بر پيشاني كارگر فصلي -بخش پاياني

گاليا توانگر
صداي تير آهن هايي كه از كاميون به زمين مي ريزند، صداي كلنگ زني، صداي ماله كشيدن و آوازي كه كارگران ساختماني در حين حل كردن گچ و سيمان زمزمه مي كنند، همه اين صداها ريتم هميشگي زندگي كارگران ساختماني است.
البته زمزمه هاي سوزناك افغاني ها هم سال هاست از اتاق هاي نيمه تمام ساختمان هاي چند طبقه شهر به گوش مي رسد. كارگر افغاني را براي كارهاي ساختماني ترجيح مي دهند. اكثر كارهايي كه پروژه اي و پيمانكاري اداره مي شود، تلاش مسئولان گروه اين است كه كمترين دستمزد را به كارگر داده و هرچه مي توانند از هزينه ها كم كنند. افغاني ها بدون چون و چرا كار مي كنند و از آن سو توقع كمتري هم براي دستمزد دارند. شايد يكي از بهترين اقدامات دولت اين بود كه برنامه ها و پروژه هاي پيمانكاري را لغو كرد، با اين حال در بخش هاي خصوصي هنوز اين روند ادامه دارد.
كارگران ساختماني به ويژه در شهرستان ها آن دسته كارگراني هستند كه در تابستان سر زمين ها كار مي كنند و در فصل زمستان راهي شهرهاي مجاور براي انجام كار ساختماني مي شوند.
در شاليزارهاي جنوبي (خوزستان منطقه رامهرمز) هم اكنون فصل نشاست. در جنوب زن ها روي زمين كار نمي كنند. كارگران بومي روزي 16 تا 18 هزار تومان مي گيرند و سر زمين كار مي كنند. اين ها اغلب همان هايي هستند كه در فصول سرد سال براي كار ساختماني به شهرهاي دور و نزديك رهسپار مي شوند.
به تجربه ثابت شده كه مهاجرت اغلب نيروي كار از شهرستان ها به كلان شهرها به دليل كمبود كار و بيكاري صورت مي گيرد.
اما بايد توجه داشت كه اين كارگران فصلي از كمترين حقوق يعني بيمه شدن هم محروم هستند. حين كار اگر يك كارگر آسيب جسماني ببيند چه كسي مسئول مداواي وي خواهد بود؟ از اغلبشان كه در اين مورد سؤال كردم، پاسخ مي دادند: «باخداست!»
كارگران فصلي
در شاليزارهاي جنوب كشور
در روي زمين هاي شالي جنوب زن ها كار نمي كنند، اغلب كارگران مرد هستند. وقت ظهر كمي از برنج چمپاي سال گذشته را در ديگ هاي بزرگ پخت مي كنند و صاحب زمين هم از خانه برايشان خورشي مهيا كرده و مي آورد.
هر كدامشان بين 16 تا 18 هزار تومان در روز دريافتي شان است. فقط 20 روز فصل نشاست. اغلب اين كارگران بومي و شناس هستند.
منصور محمدي پسر يكي از برنج كاران منطقه رامهرمز برايمان مي گويد: «معمولاً براي 20 روز در تيرماه (فصل نشا) و 20 روز در مهرماه (فصل برداشت) كارگر احتياج داريم. كارگرانمان و خانواده هايشان را مي شناسيم. يك كارگر ممكن است دانش آموز هم باشد. اين جا بايد كارگرشناس باشد. بايد به او مطمئن باشيم كه اهل كار خلاف، اعتياد و خرابكاري نيست.»
محمدي كه از پشت تلفن صداي موتورش مي آيد و معلوم است كه در اين بعدازظهر تابستاني براي سركشي به سمت مزرعه مي رود، مي گويد: «صبحانه، ناهار، چاي روزانه اش با ماست. الآن دارم براي كارگران چاي مي برم. نوجوان هاي منطقه اغلب براي اين كه به خانواده هايشان كمكي كرده باشند، اين چند روز، سر زمين كمك مي كنند. ما هم آنها را به چشم كارگر نمي بينيم.
مثل اعضاي خانواده خودمان هستند، درست مثل همسايه هايي كه در وقت نياز براي كمك به همسايه و خويشاوندشان آمده باشند.»
وي در پاسخ به اين سؤال كه آيا از كارگر افغاني هم استفاده مي كنيد؟ مي گويد: «نه، افغاني ها بيشتر در كارهاي ساختماني و پروژه هاي پيمانكاري به كار گرفته مي شوند، چون با كمترين هزينه، بيشترين كار را انجام مي دهند.»
زندگي كارگري در مزارع شمالي
نسيم خنك بعدازظهر موهاي شاليزار را شانه مي كند. زنان كارگر با چادرهاي رنگي پراز شكوفه لابه لاي آن همه سبزي مشغول كار و تلاشند.
در خطه شمال اين روزها شالي كاران به دليل سود پايين كشت برنج بيشتر به صيفي كاري و ميوه كاري رو آورده اند. براي مثال هر هكتار برنج يك ميليون تومان سود عايدي اش است، در حالي كه يك هكتار كيوي كاري 15 ميليون توماني سود مي دهد.
جواد حقيقت زاده يكي از شالي كاران مناطق شمالي كشور برايمان توضيح مي دهد: «مردمان مناطق حاشيه درياي خزر با توجه به شرايط اقليمي محل سكونتشان به چهار ناحيه تقسيم مي شوند: كوه نشينان، كوهپايه نشينان، جلگه نشينان و ساحل نشينان. كوه نشينان مثل مناطقي چون كلاردشت، كجور، آلاشت و سياهكل اغلب كارگران فصلي اند. سه منطقه اوليه در مازندران و سياه كل واقع در گيلان است. البته در اين اواخر وضع مردم كلاردشت خوب شده و ديگر كارگري را رها كرده اند.
كوهپايه نشينان اغلب كشاورزند. جلگه نشينان كارگر پذيرند و ساحل نشينان نيز از مسافران غيربومي پذيرايي مي كنند كه بعضاً تاجر هم دارند.»
حقيقت زاده ادامه مي دهد: «طي دو، سه سال اخير به دليل افزايش قيمت زمين وضع معيشتي مردمان اين مناطق خوب شده و اندك اندك كارهاي كارگري را به نيروهاي غيربومي (افغاني ها) سپرده اند. افغاني ها زيرآفتاب سوزان به كار ميوه چيني مشغول مي شوند و مثلاً پرتقال چينان زبده اي هستند كه كمترين دستمزد روزانه را مطالبه مي كنند. كارگران بومي هم اغلب كوه نشيناني هستند كه به سمت جلگه ها آمده و كار مي گيرند.»
وي از مشكلات زندگي كارگران فصلي چنين مي گويد: «كارگران فصلي احتمالاً مشمول بيمه هاي روستايي هستند، ولي اين ها بيمه تأمين اجتماعي و بازنشستگي ندارند، زيرا رابطه بين باغدار و كارگر كشاورزي، رابطه بين كارگر و كارفرما نيست. رابطه بين كارگر و كارفرما در قوانين مدون و قانون اساسي تعريف شده است و هر كدام حقوقي را به گردن دارند، اما اين رابطه در خصوص كارگر كشاورزي، باغدار و زمين دار وجود ندارد.
كارگر كشاورزي از لحاظ معيشتي در دهك پايين جامعه قرار دارد، يعني حتي وضعيت معيشتي آنها از كارگران كارخانه ها نيز پايين تر است و چون داراي هيچ گونه اتحاديه و صنفي نيستند و به صورت پراكنده در مناطق مختلف ايران زندگي مي كنند، اوضاع كاري و معيشتي آنها دشوارتر مي شود.»
وي ادامه مي دهد: «كارگران زن در مزارع برنج به صورت گروهي كار مي كنند و كار نشا را انجام مي دهند. كار نشا برنج چون حرفه اي است توسط زنان كوهپايه اي كه كارگر بومي محسوب مي شوند، انجام مي شود. كارگران چه زن، چه مرد بين 20 تا 22 هزار تومان دستمزد روزانه مي گيرند. در آمل و بابل اين رقم ممكن است به 25 هزار تومان هم برسد. به كارگران ناهار هم داده مي شود.»
در جست وجوي قهرمان براي بلند كردن كوله بار ساماندهي كارگران
حالا برمي گرديم به زندگي كارگران بومي كه روستا و شهر و ديار خود را رها كرده اند و به اميد يافتن كاري بهتر روانه كلان شهرها و تهران مي شوند.
اينها اغلب به دنبال كار ساختماني هستند. هر چند همان طور كه گفته شد افغاني ها براي كار ساختماني در اولويت هستند، چون اين طور جا افتاده كه بهتر و كم توقع تر كارهاي سنگين را انجام مي دهند.
مهدي 25 ساله مجرد از شهر خودش در غرب كشور به ميدان حسن آباد تهران آمده بلكه بتواند در اين تابستان براي دو خواهر و دو برادرش پولي بفرستد.
وي مي گويد: «شايد يك سال ماندم. پولي جمع كردم و برگشتم. البته اگر كار ساختماني طولاني مدت به من بخورد، بهتر است. تا به حال كه نتوانسته ام كاري هر چند يك و دو روزه پيدا كنم.»
از طرز برخورد مردم و صاحب كارها با او مي پرسم، وي پاسخ مي دهد: «برخوردها اغلب خوب و مهربانانه است. ناهار هم هرچه گيرمان بيايد مي خوريم. اگر ناهار دادند، دستشان درد نكند، وگرنه به اين املت و نان و پنير هم راضي هستيم. مهم اين است كه كار باشد، اين چند روزه كه كار كساد بوده است.»
اغلب جوان هايي كه به كارگري در شهرهاي بزرگ رو آورده اند، خود مرد خانواده اي هستند كه پدر را از دست داده و يا پير و فرتوت و بيمار است. آنها به اجبار درس را رها كرده اند و در آرزوي بهتر شدن وضع معيشتي خانواده شان و كمك به خانواده راهي تهران شده اند، چون در شهر و ديارشان كاري نيست و يا حتي نتوانسته اند حرفه اي بياموزند. اين نيروهاي جوان بالطبع مي توانند نيروي كار بالقوه باشند و آموزش و ساماندهي آنها وظيفه خطير و سنگيني به نظر مي رسد كه هنوز هيچ ارگان و سازماني به طور جدي آن را بر دوش نكشيده است.
خوش شانس هاي كارگران فصلي!
مهدي عباسيان 27 ساله متأهل گاري گل و گلدانش را جلوي مسجد خيابان آشيخ هادي پارك كرده و براي نماز ظهر مي شتابد. وي يك پسر هم دارد. در تهران به كار باغچه كاري مشغول است. زن و بچه اش ساكن اراك هستند. وي مي گويد:«يك روز كار هست، و يك روز كار نيست. براي يافتن كار باغچه كاري بايد ساعت ها با دمپايي روي آسفالت داغ كوچه پس كوچه ها راهپيمايي كنم و داد بزنم، اما باز هم خدا را شكر كه روزي رسان است. يك ماه كه تمام مي شود، آنچه را كه جمع كرده ام براي خانواده ام مي برم.»
عباسيان نيز با چند تن از دوستانش اتاقي كرايه كرده و ماهيانه 50 هزار تومان اجاره مي دهد. اين قشر كه حرفه اي دست و پا كرده اند و سر پناهي براي خواب شبانه دارند، جزء مرفهين كارگران فصلي به حساب مي آيند. حديث آنها كه در پارك ها و بيغوله ها مي خوابند جداست.
ابراهيم فضلي 28 ساله نيز از تعميرات لوله كشي به صورت آزاد شروع كرده و الان توانسته در سازمان آتش نشاني كار ثابتي دست و پا كند. وي به تعمير سيار لوله هاي گاز و آب در خيابان هاي تهران مشغول است. شش سال سابقه كار دارد و حقوق ثابتي دريافت مي كند. خيلي خوش شانس بوده است.
حق كارگران فصلي اين نيست!
اكبر عالي زاده 18 سال است كه به صورت آزاد جوشكاري مي كند. 450 هزار تومان اجاره خانه مي پردازد. يك پسر در خانه دارد و سه تا از بچه هايش هم ازدواج كرده اند.
با گوشه آستين لباس كارش زنگوله هاي عرق پيشاني اش را برمي چيند و مي گويند: «ما هميشه قيمت كار را اول با فرد مقابلمان شرط مي كنيم، ولي بالاشهري ها وقتي مي خواهند پول بدهند، اذيت مي كنند. براي همه مسائل زندگي شان هزينه مي كنند، ولي به پول كارگر كه مي رسند، با اكراه مي پردازند.»
محمدرضا نظري كه او نيز 18 سال در كار كاشيكاري است، گله مندانه مي گويد:
«خدائيش از عيد به اين طرف، فقط 18 روز سر كار بوده ام. كار به ندرت پيدا مي شود. كاش ساماندهي به طوري صورت گيرد كه موارد كاري را در اسرع وقت به ما انتقال دهند.»
پاتوق هميشگي و محل انتظار اين كاشيكار قهوه خانه خيابان آشيخ هادي است. كارت هم چاپ كرده و شماره ايرانسلي هم تدارك ديده است.
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14