(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 19 تیر 1390- شماره 19970

هلاكت با تكرار گناهان كوچك
توصيف توكل تواضع و رضايتمندي امام
اقسام سوءظن
تپش قلم
افك؛ تخريب رهبري جامعه از طريق شايعه سازي
ديدگاه
مكر مستكبران و راهكار مقابله



هلاكت با تكرار گناهان كوچك

قال النبي(ص): اياكم و محقرات الذنوب، فان لها من الله طالبا و انما لتجمع علي المرء حتي تهلكه.
پيامبر اعظم فرمود: از گناهان كوچك بپرهيزيد، زيرا كه از جانب خداوند تعالي براي آنها پرسش كننده اي است، به درستي كه گناهان كوچك كم كم براي شخص عمل كننده جمع مي شود تا اينكه او را تباه و هلاكت گرداند1.
1-ارشاد القلوب، ص 39

 



توصيف توكل تواضع و رضايتمندي امام

حسن بن الجهم مردي است از اصحاب حضرت رضا(ع) مي گويد از امام سؤال كردم: ما حدالتوكل؟ حد توكل چيست؟ فقال لي: الاتخاف مع الله احداً، اين كه با خدا از احدي نترسي. يعني آن وقت تو متوكل واقعي هستي و تكيه ات به خداست كه از هيچ كس نترسي، فقط از خدا بترسي و بس. گفتم: فما حدالتواضع؟ حد تواضع چيست؟ من كي متواضع خواهم بود؟ فرمود: «ان تعطي الناس من نفسك ما تحب ان يعطوك مثله» با مردم آنچنان رفتار كن كه توقع داري آنها با تو رفتار كنند، هر وقت آن طور رفتار كردي تو مرد متواضعي هستي.
راجع به شخص خودش سؤال كرد، گفت: «جعلت فداك، اشتهي ان اعلم كيف انا عندك». دلم مي خواهد بفهمم كه من در دل تو چه مقامي را دارم و من در دل تو چگونه هستم؟ حضرت جواب داد: به دل خودت نگاه كن، ببين من در دل تو چگونه هستم؛ هرطوري كه من در دل تو هستم تو هم در دل من همان طور هستي.(1)
1- وسايل الشيعه، ج15، ص247

 



اقسام سوءظن

پرسش:
سوءظن به خدا در چه ابعادي تحقق پيدا مي كند و چه آثار و تبعاتي را به همراه دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال مفهوم سوءظن از لحاظ لغوي و همچنين از منظر قرآن مورد بررسي قرار گرفت. اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
«سوءظن» يكي از مفاهيم ضدارزشي در قرآن است. اين بدگماني مي تواند در قبال دو فرد انجام گيرد؛ و بنابراين سوءظن دو قسم دارد: 1-بدگماني به مردم 2-بدگماني به خدا
سوءظن به مردم تا زماني كه با زبان يا عمل اظهار نشده باشد حرام نيست. ممكن است در خيلي از موارد به صورت غيراختياري در ذهن و تصور انسان به وجود آيد. در عين حال بهتر است، آن مقداري كه براي انسان امكان دارد از تقويت همان تصورات ذهني بكاهد. سوءظن به خدا گرچه ظهور بيروني نيز پيدا نكند و در ذهن بماند مذموم است، زيرا بدگماني به خدا به اعتقادات ارزشمند توحيدي آسيب جدي مي زند. انساني سوءظن به خدا دارد كه دچار ضعف هاي اخلاقي، مانند جبن و بخل است كه اين بيماري هاي اخلاقي ايجادكننده بدگماني است. زيرا با همان ديد ضعيف خود، خدا را مي بيند. قسم سومي براي سوءظن مطرح است كه در قرآن نيامده و آن سوءظن به خويش است. از نظر اخلاقي سوءظن به خود در صورتي كه به حد افراط نرسد، نردبان تكامل شده، از بعضي رذايل اخلاقي نيز جلوگيري مي كند.
آثار سوءظن به خدا
«ظن» و مشتقات آن 68 بار در قرآن آمده است. نزديك به سي بار با تعابير مختلف از سوءظن به خدا يا به ساير اعتقادات مذمت شده است. قرآن در سوره فتح آيه 12 به سوءظن كفار و مشركان اشاره مي كند. آنان به هنگام حركت پيامبر(ص) و مؤمنان از مدينه، گمان داشتند كه اين گروه هرگز سالم به مدينه باز نخواهند گشت: «حق اين است كه گمان مي كرديد كه پيامبر(ص) و مؤمنان هرگز به سوي خانواده هايشان برنمي گردند».
همچنين قرآن كريم در آيه 16 همين سوره به سوءظن آنان اشاره كرده و چهار نوع عذاب به آنان وعده داده است: «و تا مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك را كه درباره خداوند بدانديشند، عذاب كند، پيش آمد بد روزگار بر آنان باد و خداوند بر آنان خشم گرفته و لعنت آورده و برايشان دوزخ را آماده ساخته است و بدسرانجامي است».
در تفسير نمونه ج22، ص34 درباره اين آيه آمده است: حوادث و پيشامدهاي سوء بر اين گروه نازل مي شود (عليهم دائره السوء). دائره در لغت به معناي حوادث و رويدادهايي است كه براي انسان پيش مي آيد، اعم از خوب و بد، ولي در اينجا با ذكر كلمه سوء، منظور حوادث نامطلوب است. ديگر آنكه خداوند آنها را غضب كرده (و غضب الله عليهم) و نيز خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته است. (و لعنهم) و بالاخره جهنم را براي آنها از هم اكنون فراهم ساخته و چه بدسرانجامي است. (واعدلهم جهنم وساءت مصيرا) مصير به معناي حالات مختلفي است كه انسان به يكي بعد از ديگري مي رسد.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& من، عاشق سينه چاك «معشوق عشق آفريني» هستم كه «هو» از من به من نزديك تر است!
¤¤¤
& اطلاق يك عنوان مطلوب بر گروه زيادي از افراد، هنگامي كه همراه با نظارت دقيق بر كارشان نباشد، موجب كاهش ارزش آن عنوان نزد عامه مردم مي شود.
¤¤¤
& گناه، آتشي است كه انسان آن را بين خود و بهشت برمي افروزد و در آخرت هم وارد دوزخ خود ساخته مي گردد!
¤¤¤
& هر كس از يك سوراخ دو بار گزيده شود و متنبه نگردد از دو سوراخ هزاران بار سم وارد روح خود مي كند و سعادتمند نمي گردد.
¤¤¤
& در راه خدا، آنچه انسان را به چيز ديگر مشغول كند، ضربه «بت پرستي» را به او مي زند.
¤¤¤
& غفلت، چراغ سبزي است كه حوادث ناگوار را به زندگي بشر راه مي دهد!
¤¤¤
& تفاوت نسيم و طوفان در نوع برخورد است، اگر برخوردهايمان اصلاح شود، مشكل خاصي مشاهده نمي شود.
¤¤¤
& حقيقت رنگ كردن مردم با دوز و كلك، عينكي شدن انسان حقه باز و كور باطني فرد دغلباز است.
¤¤¤
& همسراني كه با چشم بسته انتخاب مي شوند، بايد با دهان باز تحمل شوند!
¤¤¤
& با حضور معشوق ، در زندان نيز مي توان خنديد و «معشوق ازلي و ابدي» اولاد آدم، همه جا با اوست!
¤¤¤
& هيچ كس به لبخند محتاج تر از كسي نيست كه اخم كرده است، به اخموها لبخند بزنيد تا جزو انفاق كنندگان، بهشت آفرين شويد.
¤¤¤
& شيعيان بايد علت عدم ظهور امام زمان(عج) را در چهره عدم درك حضور آن حضرت و غفلت از اعمال خودشان بيابند.

 



افك؛ تخريب رهبري جامعه از طريق شايعه سازي

عليرضا شعاعي
رهبري جامعه، جايگاه بسيار مهم و والايي است. در جامعه ايماني به سبب اين كه رهبري، اختصاص به حوزه مديريت دنيوي ندارد و در برگيرنده رهبري در حوزه مديريت دين و دنياست، از جايگاهي بس اساسي تر و مهم تري برخوردار است.
در جوامع مادي گرا نيز رهبري نقش اساسي را ايفا مي كند و به سبب مقام و منزلت به عنوان يك الگو و اسوه مطرح مي باشد و افراد جامعه تلاش دارند تا در رفتار و منش خويش او را سرمشق قرار دهند؛ از اين رو گفته شده مردم بر دين رهبران و ملوك خويش هستند و سبك زندگي خويش را از ايشان مي آموزند.
در جامعه ايماني اسوه قرار دادن و تقليد از رهبري نه تنها يك وظيفه عقلاني و عقلايي و گرايش فطري و طبيعي است، بلكه وظيفه و مسئوليت ديني و شرعي دانسته شده و از مومنان خواسته شده تا رهبري را به عنوان اسوه كامل و نيك در تمامي زندگي سرمشق قرار داده و سنت و سيره او را در كنار قول و سخن وي، بپذيرند و اطاعت و فرمان برند.
با اين جايگاه حساس و مهم رهبري در جامعه ايماني مي توان تصور كرد كه تخريب وجاهت رهبري به ويژه در مسايل مرتبط به حوزه اخلاق مانند عرض و آبرو تا چه اندازه مي تواند بحران زا و خطرساز باشد.
براين اساس بخشي از آموزه هاي وحياني قرآن به مسائلي مرتبط است كه ارتباط تنگاتنگي با وجاهت رهبري دارد. نويسنده در اين مطلب به يكي از اين مسائل براساس آموزه ها و گزارش هاي تاريخي و تحليلي قرآن پرداخته است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
جايگاه رهبري در سبك زندگي بشر
انسان به طور طبيعي، غريزي، فطري و بلكه عقلاني و عقلايي گرايش به تقليد از ديگري يا ديگران مهم دارد؛ چرا كه عقل حكم مي كند از كساني كه به موفقيت هايي دست يافته يا تجربياتي را اندوخته اند، بهره گيرد و با تقليد، تجربيات و آموزه هاي ديگري را به دست آورد. اين تقليد و پيروي از ديگري يا ديگران زماني مهم مي شود كه شخص آن ديگري را در امر يا امور يا در زندگي اش موفق بداند و سبك زندگي وي را بهترين سبك دست يابي به اهداف دنيوي يا اخروي يا هر دو سرا بشمارد.
هركسي ديگري يا ديگران مهمي را درنظر دارد كه از نظر او مي تواند الگوي زندگي شود و سبك زندگي اش موفقيت هاي حال و آينده او را تضمين كند. اين گونه است كه تقليد از ديگري يا ديگران مهم به عنوان نه تنها امري طبيعي و فطري بلكه عقلاني درمي آيد و خرد جمعي و سيره و سلوك رفتاري خردمندان آن را تاييد و امضا مي كند. بنابراين برخلاف تصور باطل برخي از مردم، تقليد كار ميمون نيست؛ بلكه تقليد انساني، تقليد ريشه دار با خاستگاه فطري، عقلايي بلكه عقلاني است. آن چه از تقليد، ناپسند دانسته شده تنها تقليد بي هدف و كوركورانه است كه از نظر وحي و شرع و عقل و عقلاء نيز مردود دانسته شده و از اين نوع تقليد نهي شده است.
اصولا جامعه پذيري، انتقال تجربيات، دانش ها، اخلاقيات، آداب، رسوم و سنت هاي مفيد و سازنده فرهنگي در هر جامعه اي تنها از طريق تقليدپذيري، شدني است و بقاي جوامع در گرو همين مسئله جامعه پذيري و تقليد درست و صحيح مي باشد.
همواره در سطوح عالي جامعه، افرادي خاص با توانمندي هاي فردي و شخصي ويژه وجود دارند كه مهم ترين الگوي مردم آن جامعه قرار مي گيرند و افراد جامعه مي كوشند تا با تقليد و سرمشق قرار دادن سبك زندگي آنان، موفقيت هاي آنان را تكرار يا نزديك به آن سازند و دست كم با همانندسازي خود با رهبران و مديران موفق جامعه، از موفقيت هاي نسبي برخوردار شوند.
راه و روش زندگي و يا سبك زندگي كه از آن گاه، به دين ياد مي شود، چيزي است كه برمحور تقليد صحيح و درست استوار است. البته برخي از سبك هاي زندگي نيازمند تعديل و تصحيح يا حتي تخطئه است و بايد از آن نهي كرد. از اين رو خداوند در آياتي از جمله 63 سوره طه از سبك زندگي فرعون انتقاد مي كند و آن را سبك رشد و موفقيت آميز نمي شمارد.
اين درحالي است كه فرعون و جامعه فرعوني بر اين باور است كه سبك زندگي يا همان دين و طريقت آن، بر كمال است و مي تواند نمونه و سرمشق زندگي ديگران شود. اين گونه است كه فرعون از سبك زندگي خود و جامعه فرعوني به «بطريقتكم المثلي» ياد مي كند و درجايي ديگر مدعي مي شود كه جز به رشد و كمال هدايت نمي كند: «ما اريكم الا ما اري و ما اهديكم الا سبيل الرشاد» (غافر، آيه 29) درحالي كه خداوند اين سبك زندگي را غير رشيد مي داند كه انسان را به كمالي نمي رساند: و ما امر فرعون برشيد. (هود، آيه 97)
به هرحال، آن چه از اين آيات و برخي از روايات برمي آيد، مردم بر دين و سبك زندگي رهبران جامعه خودشان هستند و از آنان در سبك زندگي تقليد مي كنند. از اين رو گفته شده: الناس علي دين ملوكهم، مردمان بر دين و آيين و سبك زندگي رهبران خويش هستند؛ چرا كه آنان را الگوي تمام و كمال در زندگي و موفقيت مي شمارند و مي خواهند به همان موفقيت ها دست يافته يا دست كم همانندسازي كنند و برخي از موفقيت ها را براي خود رقم زنند.
روش هاي تخريبي رقيبان يا دشمنان جامعه
از آن جايي كه جوامع انساني، انسجام و اتحاد خود را از طريق همكاري و در سطح عالي و برتر، از طريق همدلي به دست مي آورند، الگوبرداري از رهبران جامعه، نقش مهمي در اتحاد و انسجام جامعه دارد.
خداوند درباره اتحاد و انسجام در جامعه مدني به اين نكته توجه مي دهد كه همدلي و همراهي مردم با اهداف عالي رهبري و اسلام را نمي توان از طريق اموال به دست آورد؛ زيرا اگر كسي با صدتومان پيرو و هوادار كسي شد با صد و ده تومان به ديگري مي پيوندد و هرگز از دل و جان هم كار نمي كند و مدافع ارزش هاي رهبري نمي شود. از اين رو خداوند به نكته مهم همدلي در همراهي مردم با پيامبر(ص) اشاره مي كند و مي فرمايد: «ميان دلهايشان الفت انداخت، كه اگر آنچه در روي زمين است همه را خرج مي كردي نمي توانستي ميان دلهايشان الفت برقرار كني، ولي خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت، چرا كه او تواناي حكيم است.» (انفال، آيه 63)
همدلي و الفت ميان دل هاي مؤمنان و ايجاد وابستگي عاطفي و احساسي موجب مي شود تا شخص با دل و جان، در مسير رهبري گام بردارد و تن و جان و مال را فداي رهبري و اهداف عالي او بكند؛ زيرا كمال خود و جامعه را در پيروي و تقويت اهداف رهبري مي داند.
خداوند در آياتي بر نكته كليدي محبت و مودت در تحقق ايمان شخص تأكيد مي كند؛ چرا كه آن چه ايمان را تحقق كامل مي بخشد ارتباط عاطفي و احساسي است؛ چرا كه شناخت به تنهايي نمي تواند موتور تحركات آدمي به سوي كمال باشد، بلكه ارتباط عاطفي است كه ايمان واقعي را شكل مي بخشد. از اين رو در روايات معتبر از امامان معصوم(ع) بر اين نكته تأكيد شده كه ايمان چيزي جز حب نيست. ريشه اين سخن را مي بايست در آياتي از جمله آيه31 سوره آل عمران و 165 سوره بقره و مانند آن جست كه به رابطه حبي ميان خدا و بنده و مؤمنان و پيامبر(ص) اشاره و تأكيد مي كند.
ارتباط عاطفي ميان رهبري و جامعه ايماني موتور حركت هاي فعال اجتماعي مي شود و جامعه براي تحقق اهداف رهبري به جهاد و جان فشاني و عمليات استشهادي رو مي آورد؛ چرا كه سبك زندگي رهبري و دين و آيين او را، سعادت بخش خود و جامعه مي داند و حاضر به جان فشاني در اين راه است.
گرايش حبي و عاطفي مردم به رهبران تا آن اندازه است كه نه تنها از سبك زندگي ايشان پيروي و تقليد مي كنند، بلكه هر كسي كه وابسته به آنان است نيز مورد توجه قرار مي گيرند، لذا خداوند نسبت به حواشي رهبري توجه دارد و رفتار آنان را مهم و اساسي برمي شمارد و براي كارهاي خوب آنان ثواب مضاعف و كارهاي زشت ايشان نيز عقاب مضاعف قرار مي دهد؛ چرا كه ايشان همانند ديگر افراد جامعه نيستند و انتساب به رهبري جايگاه خاصي براي آنان در چشم مردم ايجاد مي كند. (احزاب، آيات30 تا 32)
با توجه به نقش تأثيرگذار زعامت جامعه در همه ابعاد زندگي مردم، رقيبان و دشمنان بر آن هستند تا به نقد همه جانبه رهبري بويژه در حوزه رفتاري و اخلاقي اقدام كنند؛ چرا كه سلوك اخلاقي رهبري است كه محبوبيت وي را در جامعه سبب مي شود و دل هاي مردم را براي اقتدا و پيروي و اطاعت از او، برمي انگيزد.
رقيب يا دشمن براي رسيدن به هدف خويش، دو راه در پيش مي گيرد كه حق يا باطل است. با نگاهي به آموزه هاي وحياني قرآن مي توان دريافت كه خداوند براي اثبات دين و سبك زندگي پيامبران(ع) به نقد دين و سبك زندگي دشمنان ايشان مي پردازد و با عبارتي چون غير رشيد بودن سبك زندگي افرادي چون فرعون كه گرايش استكباري و فسادانگيز دارند، ترديد در دل هاي پيروان ايشان مي افكند. (هود، آيه97)
در مقابل، دشمنان نيز بيكار نمي نشينند. آنان نه تنها سبك و روش زندگي خود را بهترين مي دانند، بلكه به تخريب ناحق روش پيامبران نيز اقدام مي كنند. از اين رو فرعون در برابر موسي(ع) زندگي و طريق اداره جامعه از سوي خود و مديرانش را، برتر و نمونه برمي شمارد و سبك زندگي و مديريت موسايي را مخرب براي جامعه و عامل آوارگي، بدبختي و مانند آن معرفي مي كند. (طه، آيه63 و نيز غافر، آيه29)
داستان افك، تخريب سلوك اخلاقي پيامبر(ص) و بستگانش
خداوند در آياتي از قرآن گزارشي از سلوك غيراخلاقي رقيبان و دشمنان پيامبر(ص) در داستان معروف افك ارايه مي دهد تا جامعه ايماني تحليل درست و واكنش هاي مناسبي نسبت به روش هاي تخريبي دشمنان داشته باشد.
«افك» (با كسر الف) به هر چيزي گويند كه از حالت اصلي و طبيعي كه شايسته آن است، دگرگون شده باشد. در كاربردهاي عربي به هرگونه تمايل و انحراف از حق به سوي باطل و به دروغ و تهمت، افك اطلاق مي شود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص79)
برخي از مفسران از جمله شيخ طبرسي گفته اند كه افك همان دروغ و تهمت بزرگي است كه مساله را از واقعيت اصلي خود واژگون مي سازد. (مجمع البيان، ج7 و 8، ص206)
مقصود از داستان افك، افترايي است كه گروهي از دشمنان پيامبر(ص) از جمله عبدالله بن ابي، حسان بن ثابت، مسطح و حمنه بنت جحش از منافقان به عايشه همسر پيامبر(ص) وارد كرده بودند. (همان و نيز جامعه البيان، ج10، جزء 18، ص114)
البته در تفسير نورالثقلين، روايتي وارد شده كه اين تهمت را به ماريه قبطيه ديگر همسر پيامبر(ص) و مادر ابراهيم بن محمد(ص) نسبت مي دهد. به اين معنا كه دشمنان اين افترا و افك را به ماريه بسته بودند. (تفسير نورالثقلين، ج3، ص518، حديث60)
در اين ماجرا گروهي، افترا و دروغي بزرگ را به يكي از همسران پيامبر(ص) نسبت دادند تا اين گونه وجاهت حضرت محمد(ص) و بستگانش را تخريب كرده و زمينه شكاف ميان امت و پيامبر(ص) را فراهم آورند و در حقيقت دين و آيين و سبك زندگي آن حضرت(ص) را نادرست جلوه دهند.
خداوند در آيات 11 تا 16 سوره نور بيان مي كند كه برخي از دشمنان و منافقان، يكي از همسران پيامبر(ص) را قذف كرده و بهتاني آشكار به او مي زنند تا موجبات هتك حرمت حريم نبوي(ص) را فراهم آورند.
عبدالله بن ابي سركرده منافقان مدينه هنگام بازگشت پيامبر(ص) و يارانش از جنگ و غزوه بني المصطلق با كمك همدستانش ماجراي افك را طراحي مي كند تا منزلت اجتاعي پيامبر(ص) را مخدوش ساخته و جامعه ايماني را دچار شك و ترديد نسبت به سبك زندگي پيامبر(ص) و بستگان نزديكش كنند. (مجمع البيان، همان و نيز روح المعاني، ج10، جزء18، ص171)
مشكل جامعه ايماني در عصر پيامبر(ص) اين بود كه نسبت به شايعه-هاي دشمن حساسيت به خرج نمي دادند و شايعه هاي ناروا را نه تنها مي پذيرفتند بلكه خود به آن دامن مي زدند و آن را بدون هيچ تحقيقي دهان به دهان رواج مي دادند و توجهي به پيامدهاي نادرست شايعه پراكني نداشتند.(نور، ايات 11تا 15)
مسلمانان با افتادن در دام دشمنان اسلام و پيامبر(ص) در يك جنگ رواني و نرم فرهنگي در كنار دشمنان قرا رگرفتند و آب به آسياب دشمن مي ريختند بي آن كه متوجه باشند كه اين اقدام آنان موجب هتك حرمت حريم نبوي(ص) و زمينه ساز بداخلاقي ها وگسترش ناهنجاري ها مي شود و محبوبيت پيامبر (ص) و خاندانش را با خطر جدي در جامعه مواجه مي سازد، به گونه اي كه تقليد از سبك زندگي و سيره و سنت ايشان را مورد ترديد جدي قرار مي دهد.
خداوند براي اين كه سبك زندگي پيامبر(ص) را اسوه قرار دهد و آن را بهترين نمونه براي تقليد و پيروي بشمارد، همه جهات زندگي ايشان را مورد تاييد قرار مي دهد تا به عنوان اسوه حسنه (احزاب، آيه 21) به جامعه معرفي شود و طريقت نبوي، الگوي زندگي مومنان قرار گيرد. اما هرگونه ترديد و دودلي درباره سبك زندگي آن حضرت(ص) مي تواند موجبات شكست اين طرح مهم و اساسي در الگوبرداري شود. اين گونه است كه خداوند به صراحت در آيات 11 تا 16 سوره هود، به سرزنش مسلمانان مي پردازد و موضع گيري ترديدآميز آنان را نسبت به شايعه افك و رد نكردن صريح آن را گناهي بزرگ بر مي شمارد و به ايشان هشدار مي دهد.
در حقيقت بي مبالاتي مسلمانان نسبت به شايعه سازان و حتي همراهي در شايعه پراكني جرمي است كه خداوند آن را زشت و گناه مي شمارد و مومنان و مسلمانان را مورد توبيخ قرار مي دهد؛ زيرا عدم واكنش جدي مسلمانان بلكه حتي همراهي فعالانه در گسترش و پخش شايعات ناروا مي تواند تاثيرات رهبري در جامعه را كاهش دهد و نقش او را با ترديد جدي مواجه سازد و محبوبيت مردمي را به شدت كاهش دهد.
از اين رو در همين آيات، مسلمانان صدر اسلام را به سبب بي مبالاتي و خوش باوري در توطئه افك در معرض گرفتار شدن به عذابي سخت از سوي خداوند بيان مي كند تا مسلمانان نسبت به اين توطئه ها و واكنش هاي مناسب و فعال هوشيار شوند و ديگر در اين گونه مسائل كوتاهي نورزند.
تهديد به عذاب هاي دنيوي واخروي نسبت به مجرمان و دشمنان و شايعه سازان از ديگر شيوه هاي مبارزه قرآن با اين پديده مخرب است كه در اين آيات بيان شده است.
به هر حال، از آموزه هاي قرآني اين معنا به دست مي دهد كه مبارزه با اشكال مختلف جنگ رواني و نرم كه از سوي دشمنان طراحي مي شود نيازمند هوشياري مسلمانان و دقت و واكنش مناسب و درست و بهنگام است تا اين روش هاي مخرب نتواند جايگاه رهبري را تضعيف و سبك زندگي و ارتباط جامعه با آن شيوه زندگي را مخدوش سازد.

 



ديدگاه

لزوم تبيين معارف ديني به نحو جذاب
آيت الله مكارم شيرازي: در مقابل اين رسانه هاي فاسد و مفسد ما بايد تلاشمان را بيشتر كنيم در غير اين صورت اين ها از ما پيشي خواهند گرفت و ما راه به جايي نخواهيم برد.
شما (صداوسيما) بايد تلاش بيشتري داشته باشيد تا مردم را با معارف ناب اهل بيت(ع) آشنا كنيد و اين راه مقابله با آنهاست.
... با تبيين معارف ديني مي توان مسائل تربيتي و اخلاقي را به نحو جذاب براي جامعه و به ويژه نسل جوان تبيين كرد و از رواج ناهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي كاست.
... صداوسيما بايد مثل يك دانشگاه باشد، متأسفانه بعضي از فيلم ها و مسابقه هايي كه از صداوسيما پخش مي شود، هنوز استاندارد نشده است و اين برنامه ها، ممكن است برنامه هاي ديني اين رسانه را نيز خنثي كند.
نقش و اهميت رهبر ديني
در حال حاضر بيداري اسلامي كه در كشورهاي مختلف با مشكلات عظيمي ايجاد شده است، به دليل اينكه رهبر ديني ندارند لذا به مشكل خورده اند، اما ما اين گونه نبوديم و با رهبري و تدبير امام راحل مسائل به سرعت جمع شد و نظام اسلامي شكل گرفت و پايه هاي اساسي محكم آن نهاده شد.(1)
درس آزادگي مسجد
آيت الله جوادي آملي: اولين درسي كه مسجد به مسجدي مي دهد درس حريت و آزادگي است نه درس بردگي و هوس. اين حريت هم استقلال درون و هم استقلال بيرون را تامين مي كند.
... هرگاه در كشوري صدا از مسجدي برخاست؛ كاري را كرد كه نه از جنگ جهاني اول و دوم و نه از كودتاي 28 مرداد 32 برخاست؛ در هيچ كدام از حوادث مذكور صدا از مسجد برنخاست. آنگاه كه صدا از مسجد برخيزد انقلاب اسلامي به وجود مي آيد كه جنگي ده ساله داخلي و خارجي را مديريت مي كند. وقتي صدا از مسجد برخيزد آن صدا صداي آزادي است و شخصي كه بردگي و هوس را كنار مي گذارد آزاد بوده و توان مبارزه را دارد.(2)
آثار بي حيايي در جامعه
آيت الله شيخ مجتبي تهراني: اگر اين پرده حيا در سطح جامعه دريده شود، يك جامعه اي درست مي شود كه هر روز به سمت حيوانيت مي رود و ديگر انسانيت تمام مي شود. نه الهيت، بلكه حتي انسانيت هم ازچنين جامعه اي مي رود. ديگر كسي قبح سرش نمي شود... لذا من اين را تذكر بدهم كه دشمنان اسلام هم از اين جهت، مسأله را خوب فهميده اند كه راه ضربه زدن به جامعه اسلامي ترويج بي حيايي است. اگر اين بشود، آنها به اهداف خود رسيده اند. آنجا ديگر دشمن با انسان روبه رو نيست كه بخواهد با آنها بجنگد. بلكه با يك سري حيوان(صفت) طرف است و كارش بسيار راحت است. چون افراد بي حياي جامعه، حيوان هستند و ديگر انسان نيستند كه بخواهند از دينشان دفاع كنند. چنين افرادي احساس شرف مي كنند!؟ ناموس مي فهمند يعني چه!؟ اينها ديگر انسان نيستند.(3)
شهادت بزرگان انقلاب و مسئوليت سنگين ما
آيت الله صافي: انفجار اين حزب خسارات بسياري را براي جامعه علمي و معنوي داشت و شهدايي كه در اين واقعه به شهادت رسيدند، افرادي مخلص، متعهد، متدين و... بودند كه هدف آنها چيزي غير از اعتلاي كلمه الله و اسلام نبود.
... شهدايي كه در اين واقعه به شهادت رسيدند، آثار خوبي را براي انقلاب اسلامي ايران فراهم كرده بودند و مي توانستند خدمات بيشتري به انقلاب اسلامي داشته باشند؛ به طوري كه امروز ضرر فقدان اين عزيزان حس مي شود.
... اين انقلاب با شهادت بهشتي ها به دست آمده و ما نبايد راحت از كنار آن بگذريم؛ مسئوليت ما در اين زمينه بسيار سخت شده است؛ چون بايد فرداي قيامت به شهدا جواب دهيم و پاسخگوي آنها باشيم.
... بي تفاوتي در برابر ناهنجاري ها پايمال كردن خون شهداست4)
گسترش بيداري اسلامي و استكبارستيزي
آيت الله نوري همداني: در اسلام مرز جغرافيايي، رنگ، نژاد، قوم و قبيله مهم نيست و آنچه مهم است؛ ايمان، تقوا، وحدت واتحاد دل هاست كه مسلمانان را به هم پيوند زده است.
... مشكلات شما (مسلمين جهان)، مشكلات ماست و عزت شما، عزت ما. مسلمانان بدانيد دشمن در كمين شماست امروز بيداري اسلامي در كشورها براساس مبارزه با استكبار جهاني به وجود آمده است وحتي دامنه استكبارستيزي به كشورهاي اروپايي از قبيل اسپانيا و يونان نيز رسيده است.(5)
نيازسنجي شرايط و مخاطبين تبليغ
حجه الاسلام قرائتي: بايد در تبليغمان دقت كنيم كه ما چند نوع مخاطب داريم. يك سري مثل توت هستند كه با كوچك ترين حركت مي ريزند و با يك دعوت مي آيند، برخي مثل انار هستند بايد آنها را دانه دانه چيد. برخي مانند گل هستند كه در ميان خار قرار دارند. بايد آنها را با مراقبت بيرون آورد و برخي مثل نارگيل هستند كه بايد براي به دست آوردن آن زحمت بكشيم و بالا برويم و برخي مثل گردو هستند.
... تبليغ چهره به چهره يادتان نرود و بدانيد كه سخنراني عمومي فايده اي ندارد و اين دليل قرآني دارد. بايد مثل مادر باشيم. مردم و مخاطب خود را زجر ندهيم. روان حرف بزنيم و با لباس شاد بگوييم. مواظب باشيد ظاهرتان مساله دار نباشد و در اين مورد حواستان بسيار جمع باشد. در تبليغ حجابتان معمولي باشد و از الفاظ طبيعي استفاده كنيد. شيريني هايي كه داريد را به رخ بكشيد. خاطرات شيرين و تلختان را بنويسيد تا هر سال يك كتاب خاطره تلخ و شيرين چاپ شود. مواظب چشم هايتان باشيد. گاهي اعمالي انجام مي دهيم كه اثر منفي آن همه تلاش هايمان را از بين مي برد.6
قرآن محك ايمان مومنين
اگر خودمان را با قرآن مقايسه كنيم. مثلا قرآن مي گويد: مومن اين است. «قدافلح المومنون»(مومنون/1) مومن كسي است كه «في صلاتهم خاشعون» (مومنون/2) در نماز خشوع داريم؟ اينجا كه صفر آورديم. «هم للزكوه فاعلون».
(مومنون/4) ما زكات مالمان را مي دهيم؟ خمس مي دهيم؟ «لفروجهم حافظون» (مومنون/5) شهوت خودمان را حفظ مي كنيم؟ «لاماناتهم وعهدهم راعون» (مومنون/8) قول مي دهي عمل كني. عهد و پيمان را عمل مي كنيم. يعني خودمان را با اول سوره مومنون، خدايا همه ما را با هم ببخش. يك آيه داريم «انما» يعني فقط، «انما المومنون» فقط مومن كسي است كه «اذا ذكر الله وجلت قلوبهم» (انفال/2) علامت مومن اين است كه تا ياد خدا افتاد دلش بتپد. يعني واقعا صداي اذان بلند مي شود دل ما مي ريزد؟ اگر كسي صداي اذان را شنيد دلش نمي ريزد، اين در ايمانش شك كند. لااقل ايمان كامل ندارد. چون مي گويد: «انما» يعني فقط. «انما المومنون» فقط مومن كسي است كه «اذا ذكر الله وجلت قلوبهم» صداي اذان را شنيد دلش فرو بريزد. الان بازار ما اين طور است؟ خيابان ما، اداره ما، دانشگاه ما؟7
نخستين سوال پيامبر از امت
حجه الاسلام حسين انصاريان: در روايت و متون اسلامي آمده است «نخستين فردي كه در قيامت به او اذن داده مي شود تا صحبت كند، پيامبر گرامي اسلام(ص) است» و ايشان نخستين سخني كه بيان مي كنند اين است «خداوندا از تو مي خواهم كه از مردم بپرسي كه بعد از مرگ من با قرآن و اهل بيتم چگونه رفتار كردند» 8
شهيد بهشتي الگويي براي حوزه و دانشگاه
استاد حسن رحيم پور: اگر قرار باشد دانشگاه ما فقط ترجمه و حوزه ما فقط تكرار كنند، كجا وچگونه به خلاقيت دست خواهيم يافت؟ در اسلام، انسان هدف است و در ساير مكاتب انسان در خدمت اقتصاد است. شهيد بهشتي در تمام زمينه هاي اقتصاد اسلامي نظريه پردازي و توليد فكر كرده است، ولي متاسفانه بحث آن در هيچ جا مطرح نيست. نه در حوزه در اين زمينه كار مي شود نه در دانشگاه نه در رسانه ها. ايشان فقط به بحث هاي تئوريك اكتفا نكرد و وارد مرحله دوم شد، به همين دليل است كه مي گوييم بهشتي در اين زمينه الگوست. بهشتي فقط به توليد نظريه وتبديل آن به استراتژي اكتفا نكرد و وارد مرحله سوم يعني تبديل آن به قانون و در مرحله بعد رهبري و مديريت عمل در عرصه قانون بود. ايشان در خلاء نظريه نمي داد، بلكه وارد جزئيات مي شد و بعد خودش هم رهبري پروژه را به عهده مي گرفت، يعني از نظريه پردازي علمي و فقهي تا مرحله اجرايي پيش مي رفت. 9
5-فارس، 4/4/90
6-خبرآنلاين، 13/3/90
7-ايكنا، 7/4/90
8-رسا، 4/4/90
9-رجا، 7/4/09پي نوشت ها
1-شفاف،5/4/90
2-فارس، 03/3/90
3-حيات، 32/3/90
4-حوزه، 4/4/09

 



مكر مستكبران و راهكار مقابله

جلال حبيبي
استكبار همواره مكر مي ورزد و چاره جويي و حيله مي كند تا بر جهان و جهانيان سيطره و سلطه يابد و همه منابع مادي و انساني را به خدمت خويش گيرد. خداوند در آيات بسياري از قرآن به مساله مستكبران پرداخته است؛ چرا كه نخستين طاغي در آفرينش، ابليس مستكبري است كه با طغيان خويش كوشيد تا مسير آفرينش را منحرف سازد.
انحراف مستكبران از خط اصلي آفرينش، به سبب خودبرتربيني آنان است. آنان نه تنها خود فاسد هستند بلكه بر آن هستند تا فساد را در همه عرصه ها گسترش دهند و باهنجارشكني و تغيير ارزش ها بلكه خلقتها به تعبير قرآن به اهداف پليد خويش دست يابند.
خداوند در آيه 33 سوره سباء از تلاش شبانه روزي مستكبران براي گمراهي مستضعفان و انسانهاي بي پناه كه قدرت تفكر و تقابل را ندارند، سخن به ميان مي آورد و توضيح مي دهد كه چگونه آنان مكر شبانه روزي خويش را به كار گرفته اند تا جهان را مديريت كنند.
روشهاي فريبكارانه و مكارانه مستكبران
مكر، بر فريب و خدعه استوار است. بر اين اساس، مكار از هيچ چيزي براي رسيدن به هدف خويش فروگذار نمي كند و حق و باطل را چنان در هم مي آميزد كه انسان قدرت تشخيص حق و باطل را نيابد. البته كساني كه اهل ايمان هستند از نور الهي برخوردار بوده و فطرت سالم و عقل سليم ايشان، آنان را نسبت به فريب و مكر مستكبران، بصير مي سازد؛ اما مستضعفان از اين امكان برخوردار نيستند و به سادگي در دام فتنه و مكر آنان مي افتند و خود به عنوان مزدوران و سربازان بي جيره و مواجب مستكبران عمل مي كنند.
از مهم ترين ابزارهايي كه مستكبران در فريفتن مردم از آن بهره مي برند، نفاق و ريا (نساء، آيه 142)، تهمت و بهتان و افتراست (يوسف، آيات 25 و 28)
آنان زشتي هاي خويش را تزيين كرده و به حق مي آرايند و باطل را حق جلوه مي دهند. (رعد، آيه 33) اغواي ديگران (اعراف، آيات 20 تا 22)، تبليغات فريبنده (انعام، آيه 112) ترور فيزيكي و شخصيتي (نمل، آيه 50 و انفال، آيه 30 و آيات ديگر)، خيانت هاي پنهاني و نهاني و ناموسي (يوسف، آيات 50 تا 52) اظهارات خيرخواهانه و نصيحت خواهي ظاهري (يوسف، آيات 11 و 12)، صلح خواهي (انفال، آيات 61 و 62) دروغگويي و قسم دروغ (نحل، آيه 94)، وسوسه (اعراف، آيات 20 تا 27) و نيز ادعاي همدلي و همسويي (توبه، آيه 56) از مهمترين روش هايي است كه مستكبران در مكرجويي از آن بهره مي برند.
مستكبران به سبب بيماردلي، حسادت و رفاه طلبي بسيار خود در مسير شيطان و اهداف شيطاني قرار مي گيرند و اجازه نمي دهند تا مسير واقعي و درست از سوي انسانها و جوامع بشري پيموده شود.
با نگاهي به رسانه هاي جهاني به خوبي مي توان دريافت كه چرا مستكبران از همه ابزارهاي تبليغاتي و شعارهاي به ظاهر خيرخواهانه و بشردوستانه مانند مردم سالاري و صلح طلبي حقوق بشر بهره مي گيرند و دريك فرآيندي زنان را به عنوان مهم ترين ابزار تاثيرگذار براي هنجارشكني مورد استفاده قرار مي دهند. بسياري از ادعاهاي حقوق بشري و تساوي حقوق زن و مرد، تنها براي مكري است كه در آستين خويش چون ماري پرورانده اند تا جوامع بشري را از فطرت سالم دور سازند و زنان را به بهره كشي جنسي سوق دهند تا از طريق اين عمل، اصالت خانه و خانواده از ميان برود و آنان بتوانند به اهداف هنجارشكنانه واستكباري خود دست يابند.
اشراف، طبقه مخرب و مكار
اشراف به عنوان طبقه اي مستكبر همواره در خدمت اهداف شيطاني بوده اند و در طول تاريخ عليه خط درست آفرينش كه از سوي پيامبران مديريت و هدايت مي شد، قرار گرفته اند. (انعام، آيات 123 و 124) آنان به عنوان بزرگ ترين مجرمان در هر جامعه اي چنان به فساد و افساد دامن مي زنند كه گروهي همانند ايشان را نمي توان در جوامع بشري به عنوان طبقات مخرب و مكار شناسايي و معرفي كرد.
در جامعه جهاني امروز به سادگي مي توان مكر مستكبران را در همه عرصه هاي زندگي شناسايي كرد. با نگاهي گذرا به مجموعه تحركات جهاني مستكبران از صلح دوستي و مردم خواهي و حمايت از حقوق زنان و استفاده ابزاري از اين امور براي رسيدن به اهداف پليد مي توان دريافت كه چگونه مستضعفان در دام فريب اين مكاران قرار مي گيرند و خود بسان بردگان بي مزد و مواجب مستكبران عمل مي كنند و اهداف آنان را در زمين جامه عمل مي پوشانند. براي رهايي از اين مكر تنها مي بايست به خداوند پناه برد (يوسف، آيه 23) و با تقواي الهي (ال عمران، آيه 20) و دعا (يوسف، آيات 33 و 34) و صبر پيشگي (آل عمران، آيه 120) و هوشياري (اعراف، آيه27 ونور آيات 11 تا 16) و امدادخواهي از خداوند (انفال، آيه 62) و احسان (نحل، آيات 127 و 128) از شر مكر شبانه روزي مستكبران در امان ماند.
راه دفع مكر مستكبران
هياهو و غوغاسالاري غربيان و رسانه هاي شيطاني كه گفتمان فريب و كفر آنان را غرقه سازي مي كنند و زمينه عمومي فساد و تباهي را در جهان گسترش مي دهند، تنها با هوشياري و توكل به خداوند قابل دفع است. باشد تا با بصيرت و هوشياري و توكل به خداوند در اين هياهوي مكرو فريب مستكبران به ساحل امن عدالت جهاني مهدي (عج) برسيم و در آن آرام گيريم. تا رسيدن به اين مقام مي بايست جهادي بس شگرف در درون و بيرون داشته باشيم و اجازه ندهيم مكر مكاران و مستكبران دل و جان ما را آلوده كند وزنگار گناه بر دل ما بنشيند و ما را به منجلاب و باتلاق فساد فرو برد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14